مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
حرکت
حوزههای تخصصی:
جایگاه ممتاز بحث از علت غایی بر اهل اندیشه پوشیده نیست. اهمیت این مسئله بحدی است که بزرگانی مانند ابن سینا و ملاصدرا آن را افضل اجزاء حکمت دانسته اند. در عین حال، اختلافات مهمی در این مبحث میان موافقان و منکران وجود دارد. در فلسفه اسلامی مباحث علت غایی عمدتاً معطوف به پاسخ اشکالاتِ وارده بوده است، درحالیکه در فلسفه معاصر غرب بحث از علت غایی تا حد زیادی بی اهمیت و زائد تلقی میشود. چه حکمای اسلامی و چه فلاسفه ارسطویی، کمتر به زمینه ها و ریشه های بنیادین اثبات یا انکار علت غایی پرداخته اند؛ حال آنکه تا بنیاد ها مورد تحلیل قرار نگیرد، در روبناها توافقی حاصل نمیشود. در این مقاله سعی شده با کنکاش در مبادی تصوری و تصدیقی علت غایی، به روشی تحلیلی، عمده ترین ریشه های اختلاف در این مبحث احصا و مورد واکاوی و سنجش قرار گیرد تا قضاوت در باب روبناها آسانتر شود. این موارد عبارتند از: «نسبت علت فاعلی و غایی»، «مصدر ایجاد حرکت»، «قوه و استعداد»، «ذاتگرایی و صورت نوعیه».
بررسی حرکت و تقابل در حکایت شیخ صنعان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
حکایت شیخ صنعان طولانی ترین و معروف ترین حکایت منظومه منطق الطیر عطار است که تاکنون تحلیل ها و مطالعات فراوانی از جنبه های مختلف درباره آن صورت گرفته است. در این مقاله، حرکت و تقابل در حکایت شیخ صنعان بررسی شده است. در بررسی حرکت، از منظر بیرونی و درونی به این مؤلفه توجه شده است. طبق نتایج بررسی حرکات بیرونی از کعبه به روم و بالعکس صورت گرفته و حرکات درونی از دینداری به عشق ورزی و از عشق ورزی به دینداری توأم با معرفت روی داده است. در مبحث تقابل نیز تقابل اعتقادی، تقابل شخصیت ها، مکان ها، خواب ها، زن و مرد و زهد و معرفت بررسی شده است که بر این اساس کفر شیخ و دختر ترسا و دینداری شان تقابل درونی و تقابل خود شخصیت ها با یکدیگر تقابل بیرونی به شمار می رود. در بررسی این دو مؤلفه، به مصادیق آن ها در ابیات توجه شده و به عنوان شاهد مثال از آن ها استفاده شده است.
بررسی یکی از عوامل ضعف دانش آموزان در مبحث دینامیک
حوزههای تخصصی:
از آنجا که مبحث حرکت در دبیرستان از جمله مباحث چالش برانگیز است ما بر آن شدیم تا به بررسی علل این ضعف بپردازیم. به همین منظور با ارزیابی برگه های امتحانی ترم اول درس فیزیک پایه دوم دو دبیرستان در شهرستان ورامین پی بردیم که یکی از مشکلات دانش آموزان چگونگی استفاده از قانون دوم نیوتون است. برای ریشه یابی مشکل پرسشنامه ای طراحی کردیم. نتایج حاصل از تحلیل پاسخنامه ها اطلاعاتی را در اختیار ما قرار داد که به نظر می رسد برای تدریس این مبحث مفید است.
ثبات معرفت در فرایند تغییر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۵
5 - 32
حوزههای تخصصی:
این مقاله درباره ثبات معرفت در فرایند تغییر به بحث می پردازد و می کوشد به مناقشات وارد بر ثبات معرفت در فرایند تغییر عالِم، تغییر معلوم و نیز تغییر هر دو پاسخ گوید. درحقیقت این پژوهش در پی حل مسئله ای است که نخست آن را هراکلیتوس با بیان اینکه «همه چیز در سَیَلان است» و «در یک رودخانه نمی توان دو بار شنا کرد»مطرح کرد و سپس کراتیلوس، از پیروان او، با این جمله که«در رودخانه حتی یک بار هم نمی توان شنا کرد»، بر سخن هراکلیتوس مُهر تأیید نهاد. در پی آن، سوفسطاییان و شکاکان از سخن هراکلیتوس عدم ثبات معرفت را نتیجه گرفتند و از آن در جهت ترویج شکاکیت و نسبی گرایی بهره گرفتند. دربرابر، سقراط و افلاطون بر ثبات معرفت پای فشردند و در تثبیت آن بجد کوشیدند. گرچه راه حلی که آنها ارائه کردند، مورد قبول ارسطو واقع نشد و سرانجام خود به طریقی دیگر، حل مسئله را پیگیر شد؛ ولی راه حل او و دیگر راه حل هایی که متعاقباً برای حل مسئله ارائه شده است، هم اکنون نیز در چالش است. نویسنده، در این مقاله، پس از ارزیابی راه حل های ارائه شده، راه حل مسئله را به گونه ای دیگر پی می گیرد. این راه حل، نخست از طریق بازاندیشی درباره مفهوم «ثبات» آغاز می شود و سپس «ثبات معرفت» در همه فروض تغییر در گونه های ادراک تبیین می شود.
اثربخشی ریباندتراپی بر رشد حرکتی و عادت های خواب کودکان با اختلال طیف اتیسم (مطالعه تک موردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی ریباندتراپی بر رشد حرکتی و عادت های خواب کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش: پژوهش حاضر یک طرح آزمایشی تک موردی از نوع طرح خط پایه چندگانه با آزمودنی های متفاوت است که 10 هفته روی دو کودک با اختلال طیف اتیسم با پیگیری دو هفته ای اجرا شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان با اختلال طیف اتیسم شهر اهواز بود. از بین آنها دو کودک با اختلال طیف اتیسم به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده شامل پرسشنامه عادت های خواب کودکان و آزمون لینکلن اوزرتسکی بود. داده ها با استفاده از روش های ترسیم دیداری، درصد بهبودی و اندازه اثر تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: ریباندتراپی به طور معنا داری موجب افزایش رشد حرکتی و کاهش مشکلات خواب در مرحله پس از درمان و پیگیری شد، به طوری که درصد بهبودی برای کودک اول و دوم در رشد حرکتی به ترتیب 79 و 63 درصد و در مشکلات خواب 85 و 66 درصد به دست آمد. نتیجه گیری: در این پژوهش تغییرات معناداری در دو کودک با اختلال طیف اتیسم ایجاد شد و دستاوردهای درمانی در دوره پیگیری حفظ شد.
جُستاری در باب برخی استعاره های علّیت در فلسفه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Contrary to classical theory of metaphor that According to which metaphor only creats on basis objective similarity between two domain of experience, contemporary theory of metaphor consider that only objective similarity is not basis of framing metaphor but also non-objective similarity and experiential cooccurrence are basis of framing metaphor, In contemporary theory, theoretical concepts formulated through metaphorical extending of physical experiences.metaphor is mapping structure of source domain to target domain.causality is one of the major concepts in philosophy that conceptualized with various metaphors.causality has special status in Suhrawardi's philosophical system and various metaphors have been used to describe causality. In Shaykh al-Ishrag's philosophical system causality is conceptualized through physical experiences such as Illumination,motion,give,generating and build.accordingly causes are embodied such as sun,beginner,giver,parents, builder and effects such as ray and shadow,moving ,receiver,child,built. Some causal metaphors indicate the similarity of cause and effect and others indicate the dissimilarity of cause and effect.Since the discussion of metaphor is also related to the discussion of symbol,, it is pointed out that some metaphors of causality in Suhrawardi's philosophy are symbolic metaphors.
تبیین حکیم تنکابنی از رأی ابن سینا در باب حرکت در مقولات مقدّمه تحلیلی، تصحیح و تحقیق رساله فی بیان الحرکه فی المقوله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"حرکت در مقولات" یکی از مسائل مهم در حرکت شناسی ابن سینا است. حکیم محمّد بن عبدالفتّاح تنکابنی (1713م/1124ق -1631م/1040ق) مشهور به فاضل سراب از اندیشمندان قرن یازدهم هجری است که اثری با عنوان رساله فی بیان الحرکه فی المقوله دارد. وی در این اثر به تحلیل و ارزیابی مبحثی از فصل دوم از مقاله دوم فنّ «سماع طبیعیِ» کتاب الشفاء ابن سینا با عنوان فی نسبه الحرکه إلی المقولات می پردازد که در آن سرشت حرکت بررسی شده است. تبیین حکیم تنکابنی از آن جهت ارزشمند است که ارزیابی وی ناظر به نگرشی است که سرشت حرکت را مبتنی بر "تشکیک" شناسانده است. شیوه بررسی حکیم تنکابنی بر پایه ساختار «قال - أقول» در این رساله، خواننده را به التفات بیشتر به ردّ و ابرامها در بحث ترغیب می کند. حکیم تنکابنی قلمرو بحث خود را از بررسی سرشت حرکت فراتر برده و به مباحثی چون پیوند میان حرکت و زمان و حرکت توسطیه و قطعیه نیز پرداخته است. وی ضمن اشاره به اندیشه های ابو نصر فارابی و جلال الدین دوانی، پیوندی را میان مباحث فلسفی با سنّت تفسیری تجرید الاعتقاد برقرار کرده است. تصحیح و تحلیل این رساله برای نخستین بار، زمینه بحث در طبیعت شناسی ابن سینا را بیشتر فراهم می کند.
کاربرد استعاره در معرفت شناسی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
81 - 61
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه سنتی، استعاره امری تزیینی و مربوط به زبان ادبی و قابل حذف از زبان علمی و فلسفی است. هم چنین مطابق این دیدگاه، مبنای شکل گیری استعاره، شباهت عینی بین دو پدیده است. اما در دیدگاه معاصر نه تنها زبان ادبی بلکه زبان علمی و فلسفی نیز استعاری است و مبنای شکل گیری استعاره علاوه بر شباهت های عینی، انواع شباهت های ساختاری غیرعینی و هم بستگی در تجربه نیز می تواند باشد. در دیدگاه معاصر، استعاره، انتقال الگوی استنباطی حوزه مبدأ به حوزه مقصد است. مطابق این رویکرد، مفاهیم فلسفی از طریق استعاره ها مفهوم سازی می شوند. لیکاف و جانسون معتقدند خودِ ذهن و فرآیندهای ذهنی توسط استعاره مفهوم سازی می شوند. در این مقاله نشان داده می شود شیخ اشراق نیز ذهن و کنش های ذهنی را توسط استعاره ساختاربندی می کند. جنبه های مختلف ادراک در معرفت شناسی سهروردی توسط مفاهیمی مانند دیدن، اشراق، دست کاری اجسام، ساختمان، محاسبه ریاضی و حرکت مفهوم سازی می شوند.
تحلیل انتقادی و مصداقی مواجهه استرآبادی با فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل انتقادی معارف، زمینه تنقیح و تعالی آنها را فراهم می کند. کمتر معرفتی می توان یافت که موفق به اخذ اتفاق و تحصیل اجماع شده باشد. هر معرفتی کم وبیش مخالفان و منتقدانی دارد. تفکر فلسفی نیز همواره مخالفان متعدد، با انگیزه های متفاوت و روش های متنوع رویاروی خویش دیده است. جریان اخباریگری یکی از آنهاست که اگرچه هیچ وقت به جریان غالب در حوزه تفکر شیعی تبدیل نشد، اما رگه هایی از این نوع تفکر همواره در این فضا وجود داشته است. ملامحمدامین استرآبادی که از ارکان تفکر اخباری است، در بخشی از «الفوائد المدنیه» به نقد آرای حکما همت گماشته و با رویکردی درونی و مصداقی سعی در نقد و ابطال اندیشه های حکمی نموده است. در این مقاله به روشی تحلیلی مصداقی نقدهای او را در محک سنجش، ارزیابی و داوری قرار داده ایم.
واکاوی دین پژوهیِ شریعتی با تاکید بر دو مفهوم تشیع علوی و تشیع صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله این مسئله را مورد بازیابی و بررسی قرار داده که مبنای بحث شریعتی در گفتمان خویش، از تشیّع چیست. دو مفهوم تشیّع علوی و تشیّع صفوی در نگاه شریعتی باید در قالب دیالکتیک نهضت و نظام، مفهوم سازی شود. او مفاهیم تشیّع علوی و تشیّع صفوی را معادل یا در قالب بحث جامعه شناختیِ تبدیل حرکت به سازمان، مفهوم سازی می کند و از این روی می گوید تشیّع دارای دو دوره کاملاً منفک و جدا از هم است؛ یکی دوره از قرن اول، که خود، تعبیری از اسلام حرکت است در برابر اسلام نظام (تسنّن) تا اوایل صفویه، دوره نهضت و حرکت شیعه است و دیگری از دوره صفویه تا امروز که دوره تبدیل شدن شیعه حرکت به شیعه نظام است. او معتقد است می توان قانون تبدیل حرکت به نظام که در جامعه شناسی یک قاعده شناخته شده است را بر سیر تطوّرات تشیّع سوار کرد و از آن برای فهم انحطاط جامعه ایران بهره برد. به سخن دیگر، انحطاط جامعه ایرانی در قالب تحولات فرمیک تشیّع، موضوعی است که شریعتی آن را طرح می کند و به زعم خویش با برساختن مفهوم تشیّع علوی و بازگشت به تشیّع علوی می توان راه های عبور از انحطاط را به مثابه یک نقشه راه ترسیم کرد. روش مطالعه در این مقاله، روش تجزیه و تحلیل متون است.
مفهوم سازی تاثیر شیطان/ابلیس در نظام هدایت/ضلالت برمبنای مقوله حرکت در قرآن کریم: رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۰
257 - 285
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در چارچوب نظریه استعاره مفهومی و طرحواره های تصوری، دو مفهوم قرآنی شیطان و ابلیس که مفاهیمی انتزاعی و غیرِ قابل ادراک حسی انگاشته می شوند، را بر پایه مقوله حرکت -به عنوان یکی از رایج ترین حوزه های شناختی تجربه- مورد بررسی قرار می دهد. هدفِ پژوهش، دست یابی به درکی عمیق و جامع از این مفاهیم قرآنی است تا با بهره گیری از روشی علمی در مطالعات تفسیری مدل مفهوم سازی قرآن در تبیین جایگاه شیطان/ابلیس در نظام هدایت/گمراهی نمایانده شود. پس از استخراج آیه های مشتمل بر کلیدواژه های شیطان و ابلیس، افزودن آیات مرتبط به صورت دستی و استخراج آیاتی که حرکت در آن ها وجود دارد، پیکره ای مشتمل بر 78 رویداد حرکتی و 107 آیه به دست آمد. بررسی پیکره موردِ اشاره نشان داد که نافرمانی و تنزل درجه شیطان به صورت خروج از مسیر، حرکت از بالا به پائین و از مکان مشخص به نامشخص تحت تأثیر نیروی خدا که نشان دهنده حرکت از وضعیت مطلوب به نامطلوب بوده، مفهوم سازی شده است. شیطان به صورت موجودی که در مسیر مانع ایجاد می کند، انسان را تکان می دهد، او را از مسیر منحرف و از بالا به پائین پرتاب می کند، به عنوان جزئی از کلان استعاره [بندگی خدا، قرار داشتن در یک مسیر است] مفهوم سازی شده است. بر مبنای استعاره دانش بنیاد [شیطان پیامبر است] پذیرش وسوسه شیطان به صورت حرکت به دنبال مقصدی متحرک در مسیری لغزنده به سوی هدفی نامشخص مفهوم سازی شده است. اگرچه در حرکت شیطان و پیروانش در دنیا مقصد برجسته سازی نشده، در آخرت به سمت مقصد مشخص (عذاب و جهنم) است.
بررسی معنی شناختی فعل «رفتن» در غزلیات حافظ
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال دوم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳ (پیاپی ۷)
104 - 119
حوزههای تخصصی:
رفتن در لغت به معنای حرکت کردن از جایی به جایی دیگر است؛ امّا در زبان فارسی با توجّه به بافت جمله، معانی مختلفی می یابد. این پژوهش، معانی متعدّد این فعل را در غزلیات حافظ مورد بررسی قرار می دهد و برای تبیین بهتر از نظریه ی طرح واره های تصویری در حوزه ی معنی شناسی شناختی کمک می گیرد. در غزلیات حافظ به جز چند مورد، فعل رفتن اغلب در معنایی غیر از «حرکت فیزیکی از جایی به جای دیگر» به کار رفته است. مفاهیم انتزاعی بیان شده با فعل رفتن عبارتند از : مردن، گذر زمان، وجود داشتن و متحمّل شدن، عاشق شدن، طلب معشوق، وصال، آغاز و اتمام کار، رد کردن و ثبات. کاربرد فعل رفتن در هریک از موارد مذکور تبیین کننده ی دیدگاه ها و اندیشه-های حافظ است که به مواردی از جمله نگاه مثبت به پدیده ی مرگ، توجه به کیفیت گذر زمان، گذرا بودن سختی ها و ماهیت پویای عشق و برگشت-ناپذیری و جبر موجود در آن می توان اشاره کرد.
عینیت و خارجیت حرکت در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۵
53 - 73
حوزههای تخصصی:
استدلال پارمنیدس و زنون در انکار وجود حرکت اولین بار این مسئله را از شکل ظاهراً بدیهی خود به صورتِ مسئله ای نظری درآورد. ارسطو، با طرح نظریه قوه، امکان وجود حرکت را نشان داد ولی استدلالی بر اثبات وجود حرکت به عنوانِ امری متصل و تدریجی ارائه نداد، زیرا برای او وجود طبیعت و، به دنبالِ آن، وجود حرکت امری بدیهی محسوب می شد. بسیاری از فیلسوفانِ پس از او نیز وجود حرکت را بدیهی انگاشته اند. ابن سینا نه تنها وجود طبیعت، بلکه وجود حرکت را نیازمند استدلال دانسته است. او استدلال بر عینیت خارجی حرکت را مانند وجود طبیعت به مابعدالطبیعه مربوط دانسته است. البته گویا ابن سینا تلاشی برای اثبات وجود خارجی حرکت نکرده است. بااین حال، می توانیم از مجموع آثار و نظرات او استدلال هایی را برای اثبات عینیت حرکت به دست آوریم. در این مقاله ابتدا مسئله اثبات وجود حرکت بررسی شده و سپس از نظریه فیض برای استدلال بر عینیت حرکت استفاده شده است. از نظر ابن سینا، ازآنجاکه فیض دوام فعل الهی است و طفره در سلسله علل محال است، حدوث تدریجی در سلسله پیوسته عللِ مُعده برای حدوث اشیا همان حرکت است. به عبارتِ دیگر، استمرار و دوام فیض الهی چیزی جز حرکت نیست. این حرکت خود را در تکامل اشیای مادی به ظهور رسانده است. همچنین دیدگاه او درباره غایت طبیعت به مثابه استدلال دیگری برای اثبات خارجیت حرکت ارائه شده است. اتصال و تدریجی بودن طبیعت نیز با انطباق بر وجود زمان تأمین می شود.
موقعیت عدم شناسی در دانش مابعدالطبیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۵
93 - 109
حوزههای تخصصی:
فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه بنیادی ترین دانش است. نیاز همه دانش ها به مابعدالطبیعه نه فقط در سلسله طولی دانش هاست، که مفاهیم آن نیز به دانش ها وارد شده است و آن ها را از درون به خود وابسته کرده است. اصلی ترین مفاهیم مابعدالطبیعه سه مفهوم است: وجود و عدم و ماهیت (= هستی و نیستی و چیستی= بود و نبود و نمود). نمی توان بحثی از مباحث مابعدالطبیعه را بدون حضور صریح یا ضمنی این سه مفهوم تصور یا تصدیق کرد. عموماً فلسفه ها وجود و ماهیت را بیشتر کانون توجه قرار داده اند، بی آنکه به عدم توجه نکرده باشند. ازاین رو، عدم و بحث های ناظر به آن بیشتر به صورتِ استطرادی در کتاب های فلسفی مطرح شده اند. در این نوشتار می کوشیم نشان دهیم که سهم عدم در به سامان رسیدن دانش مابعدالطبیعه و مباحث آن تا چه اندازه است. پس از نشان دادن موقعیت شناخت عدم در مباحث معرفت شناسی، خداشناسی و جهان شناسی، طرح یک مابعدالطبیعه درباره عدم پیشنهاد می شود که مابعدالطبیعه وجودی و ماهوی را کامل می کند. نتیجه این پژوهش ضرورت شناخت عدم و احکام آن به دلیلِ حضور وسیع آن در مباحث مابعدالطبیعه و به تبعِ آن در سایر علوم است.
قرائتی نوین از علیت نزد ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
70 - 86
حوزههای تخصصی:
در این مقاله مفهوم علیت نزد ملا صدرا بررسی می گردد. با بیان برخی از عناصر مهم فلسفه صدرایی، از جمله اصالت وجود، تشکیک وجود، اقسام وجود، امکان فقری و حرکت، اصلاحی در تعریف ملا صدرا از علیت ارائه می شود که بر اساس مفهوم تشکیک است. هچنین مدلی از تشکیک بیان می شود که ابزار مناسبی برای تحلیل های دقیق تر فرآهم می آورد. نهایتاً با استفاده از مفاهیم فاعل طبیعی و حرکت، قرائتی از علت اعدادی معرفی می گردد که تبیینی یکسان از علیت، هم در حوزه امور مجرد و هم در قلمرو امور مادی، فراهم می آورد. در این رویکرد حرکت نوعی وجود تلقی شده است که در غایت ضعف وجودی است؛ یعنی وجودی رابط است. این تلقی در مقابل رویکردهایی است که صرفا وجود داشتن را وجود داشتن در حال تلقی می کنند، بنابراین تلقی وجود داشتن امری است که صرفا به حال حاضر محدود نمی شود.
مطالعه جلوه های پویانمایانه در شخصیت های نگاره های سلطان محمد نقاش
حوزههای تخصصی:
در نقاشی سنتی ایرانی، به ویژه مکاتب نزج یافته در خلال قرن های چهارم تا یازدهم هجری قمری، با شیوه ای از نگرش آشنا می شویم که در پی تجّرد از عالم محسوسات و عینیّت بخشیدن به حقایقی که در پس آن نهفته است، بنیان های دریافت بصری ما را دگرگون ساخته و قوانین شناخته شده و این جهانیِ دیدن و درک کردن را به چالش می کشد. در فضایی سراسر خیال انگیز مانند عالم نگارگری ایرانی، نظامی مخصوص حاکم است و تمامی کیفیات و کمّیات تحت تأثیر آن قرار دارند. از جمله این موارد، عنصر «حرکت» است. نگارگر ایرانی که زیر سایه حکمت و ادبیات غنی و خیال انگیز ایرانی نقاشی می کند، برای «حرکت» نقشی ارزشمند قائل است و هرچند ابزاری برای تجسم عینی حرکت در اختیار ندارد، سعی می کند بر روی همان سطح دوبعدی کاغذ، که ابزار کار اوست، به بهترین شکل ممکن به تصویر نمودن حرکات موردنظر خویش بپردازد. اغراق ها و چکیده نگاری هایی که در فرم پیکره های انسانی اعمال می شوند، همگی واجد فانتزی و حرکتی خاص هستند. یکی از نگارگران شاخص ایرانی که به تجسم فضاهایی سرشار از فانتزی و خیال ناب در نگاره هایش پرداخته است، سلطان محمد نقاش، از نگارگران مکتب تبریز دوم است. در این پژوهش سعی شده است که این نگاره ها از منظر فانتزی حرکتی بررسی شود. پرسش مدنظر نگارنده این است که جلوه های پویانمایانه موجود در شخصیت های انسانی آثار سلطان محمد به چه صورت و اسلوبی نمود یافته اند. هدف از این پژوهش نیل به ساختاری معنادار و شیوه ای هدفمند در ترسیم پیکره های انسانی و نیز دستیابی به روشی منسجم و تعمیم پذیر در بدنه هنرهای تصویری معاصر ایران است. روش پژوهش بر پایه مطالعه توصیفی تحلیلی پیکره نگاری سلطان محمد بوده و رویکرد دوسویه ساختارگرا معناشناختی در پیش گرفته است. این پژوهش بر اساس مطالعه در ساختار استخوان بندی پیکره های شخصیت های انسانی و شبه انسانی به درک و دریافت شیوه اغراق و دگرگون سازی خاص سلطان محمد در ترسیم پیکره ها بر اساس معنای موردنظر نگاره و نتیجتاً پیش بینی نحوه حرکت برای پیکره های یادشده انجامیده است.
روش شناسی کشف و فهم طرح کلی و نظام حرکت انبیاء در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
151 - 166
حوزههای تخصصی:
هر حرکتی در جامعه بشری به خصوص در جهت هدایت جامعه نیازمند طرح و نظامی منسجم است؛ یعنی باید دارای مبداء و مقصد مشخص بوده و مراحل و گام ها و همچنین شیوه های حرکت، موانع حرکت، سرعت دهنده های این حرکت و مخاطبان این حرکت مشخص باشد؛ تا نه تنها قابل اعتماد و اتکا باشد؛ بلکه دچار تزلزل و اعوجاج نگردد؛ که با همین نگاه می توان برای حرکت هدایتی انبیاء الهی نیز طرحی کلی را جستجو نمود که منظور از آن طرح مشترک بین همه انبیاء(در هر عصری و با هر نقطه شروع و درجه موفقیتی برای آن پیامبر) است که وجود چنین طرحی موجب اعتماد به این حرکت متداوم در راستای هدایت بشر و پیاده سازی آن در عصر حاضر خواهد بود. معرفی چنین طرحی برای حرکت انبیاء نیز، نیازمند روشی برای شناخت مؤلفه های حرکت آنان است؛ که در این مقاله روش شناخت دو مؤلفه یعنی مبداء (بدترین وضعیت موجود) و مقصد (وضعیت مطلوب) و همچنین گام های حرکت پرداخته شده است که ایندو چهارچوب اصلی طرح را روشن می سازد. در همین راستا با دقت و دسته بندی آیات مرتبط می توان با روش هایی چون: صفات متضاد(همچون شرک و توحید، کفر و ایمان و ...) هدف خلقت (عبادت) و اهداف ارسال پیامبران (برپایی قسط) و توجه به دسته بندی های افراد در قرآن و همچنین صفات افراد به این مبدأ و مقصدها در حرکت انبیاء رسید؛ که با این نگاه حرکت انبیاء از شرک، کفر، ضلالت، فساد، بی عدالتی و مورد غضب الهی بودن به سوی توحید، ایمان، هدایت، صلاح، صراط مستقیم و محبوب الهی بودن و قسط و عدالت خواهد بود و برای شناخت گام های حرکت انبیاء می توان از دو روش بهره برد: در روش اول با دقت در صفات قرآن همچون بصیرت و هدایت می توان به حرکت عمومی از جهل به سمت بصیرت و حرکت از بصیرت به سمت هدایت خواصی چون: مؤمنان، نیکوکاران، متقین و اهل یقین رسید و در روش دوم با دقت در آیات 26 و 27 سوره حدید که درباره ارسال پیامبران است می توان سه گام حرکت انبیاء در برقراری قسط را: 1. ارائه بینات؛ 2. بیان موازین عقلی؛ 3. مبارزه مسلحانه دانست.
خوانشی خاص از نظریه حرکت جوهری با بسط نظریه فیض در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
83 - 101
حوزههای تخصصی:
نظریه حرکت جوهری بر پایه اصول نظام مند حکمت متعالیه مانند اصالت وجود و تشکیک در حقیقت عینیه وجود استوار شده است. اگرچه ابن سینا هرگز از یک تئوری یکپارچه تحت عنوان نظریه حرکت جوهری دفاع نکرده است، اما به نظر می رسد نظریه محوری فیض که مهم ترین نظریه در کانون تفکر فلسفی او محسوب می شود، می تواند چهره ای نو از حرکت جوهری ارائه دهد. در تصویر بدیع ابن سینا، حرکت عالم مادی امتداد فیض لاینقطع و دائمی حق تعالی است و حدوث پی درپی در عالم ماده خود را در قامت حرکت جلوه گر می سازد. همچنین به نظر ابن سینا محذوراتی مانند تتالی آنات یا تشافع علل در زمان واحد، تئوری کون و فساد را با ایرادات اساسی مواجه می سازد، به طوری که نمی توان تبدل صورت ها در جوهر را بدون تصور امری تدریجی یا همان زمان در نظر گرفت. عباراتی نیز وجود دارد که به طور مستقیم بر حرکت در جوهر و همین طور وحدت محرک و متحرک در طبیعت اشاره دارد که می توان دالّ بر تمایل ابن سینا به پذیرش حرکت جوهری دانست.
کارکرد کلام، حرکت، موسیقی و نور پردازی در آثار نمایشی رابرت ویلسون (با توجه به اجراهای ویرانی مرگ و دیترویت، اینشتین در ساحل، نامه ای به ملکه ویکتوریا و …)
منبع:
مطالعات هنر و زیباشناسی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
107-119
حوزههای تخصصی:
رابرت (باب) ویلسون در۱۹۴۴درتگزاس به دنیا آمد و تا سن ۱۷سالگی لال بود، او نمایشی را بنیان نهاد که دارای دو مشخصه مهم و بارز است: الف- مدت زمان اجرای آن بسیار طولانی و غیر متداول است. ب- کلام در آن یا اصلاً وجود ندارد و یا اگر هست نقش همیشگی خود را ازدست داده است و به جای آن، افکت های تجسمی، صحنه نمایش را تحت تسلط خود درآورده اند. ویلسون با تکیه بر عناصر اجرایی آثار خویش، معتقد است که انسان ها احساس های خود را در دو سطح به ثبت می رسانند: در پرده برونی و در پرده درونی. آنچه آگاهانه مشاهده می شود بر پرده برونی به ثبت می رسد؛ حال آنکه رویاها و خاطرات بر پرده درونی ثبت می گردد. کلام، حرکت، موسیقی، نورپردازی و طراحی صحنه زیربنای آثار او را شکل داده است و تمام آنچه که در آثار وی جستجو می کنیم، حاصل ارتباطی است که بین این عناصر شکل یافته است. کارهای او بدون داستان، بدون شخصیت پردازی و بدون دیالوگ است. در صحنه، تنها حرکت، آهنگ، خطوط، گوشه ها، رنگ ها و سایه روشن ها را می بینیم و می شنویم. پرده ها و نورها در جریان زمان در حال تغییر و حرکت هستند. یکی از جنبه های مهم کار ویلسون زیبایی بصری آثار اوست که در استفاده از فضا و حرکت و دیدگاه قوی معماری، نوآورانه عمل می کند. نورپردازی نیز نقش مهم و فعالی در آثارش دارد. صدا و زبان لایه مهم دیگری است که در استفاده از آن، ابتکار قابل توجهی به خرج داده است. روش پژوهشی (در اینجا) کیفی با رویکردی توصیفی و تحلیلی است و بر اساس مطالعات کتابخانه ای و جمع آوری اطلاعات مکتوب انجام شده است. مسئله اصلی پژوهش واکاوی ارتباط عناصر اجرایی و تداوم روایت داستانی در آثار ویلسون است. در ادامه رویکرد شخصی او نیز به عنوان عاملی که از آن الهام می گیرد، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
بررسی تطبیقی زمان نزد میرداماد و ویلیام کریگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر آن است که ماهیت زمان را در آرای میرداماد و ویلیام کریگ فیلسوف معاصر مسیحی مورد مداقه قرار دهد تا همسویی ها و هم داستانی این دو متفکر را در مسئله زمان بیابد و نوآوری های هریک را بازخوانی کند. نظریه های گوناگون متفکران در باب زمان، در حل مباحث دیگر کلامی و فلسفی؛ چون ربط حادث به قدیم، ازلیت خداوند، حدوث و قدم عالم و غیره بوده است. میرداماد به منظور تبیین نحوه ارتباط خداوند با موجودات، نظریه حدوث دهری را مطرح ساخت و زمان را مسبوق به عدم غیرزمانی (دهری) دانست. وی زمان و امور زمانی را علاوه بر ساحت زمان، در ساحت دهر به نحو جمع الجمعی موجود تلقی نمود؛ دیدگاهی که به نظر می رسد با زمان متافیزیکی که از سوی کریگ مطرح شده همسوست. کریگ به رغم اعتقاد به مقارنت زمان با وجود، به بدایت و تناهی گذشته معتقد است و زمان فیزیکی را تبلوری از زمان متافیزیکی می داند.