مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۶۱.
۳۶۲.
۳۶۳.
۳۶۴.
۳۶۵.
۳۶۶.
۳۶۷.
۳۶۸.
۳۶۹.
۳۷۰.
۳۷۱.
۳۷۲.
هرمنوتیک
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۲)
288 - 315
حوزههای تخصصی:
امروزه دموکراسی به عنوان مطلوب ترین شیوه زیست سیاسی مطرح شده است و همه نظام های سیاسی برای کسب مشروعیت و تداوم حیات خود از برچسب دموکراسی سود می جویند و با ایجاد بعضی از نهادهای سیاسی دموکراتیک مدعی چنین حقانیت و مشروعیتی هستند. با وجود این، هر متفکری سعی در ارائه تعریفی خاص از آن را دارد. در این جستار سعی می شود دموکراسی در آراء و اندیشه دکتر علی شریعتی به عنوان یک روشنفکر دینی، در چارچوب روش شناسی هرمنوتیک اسکینر بررسی شود. شریعتی در اندیشه های خود دو نوع دموکراسی را مورد توجه قرار می دهد: یکی دموکراسی آزاد و دیگری دموکراسی متعهد. دموکراسی آزاد همان است که با راٌی مردم روی کار می آید و تعهدی جز آنچه مردم می خواهند ندارد. دموکراسی متعهد حکومت گروهی است که می خواهد بر اساس یک برنامه انقلابی مترقی افراد را، بینش افراد را، زبان و فرهنگ مردم را، روابط اجتماعی و سطح زندگی مردم و شکل جامعه را دگرگون کند و به بهترین شکلش براند. ایشان با ارائه فهم و تفسیری متفاوت از دموکراسی، تحت عنوان دموکراسی متعهد که بر اساس سازواره برآمده از کلیت «اسلام مدرن شیعی» است تأثیر بسزایی در گفتمان های فکری و سیاسی جریان های انقلابی منتهی به انقلاب 1357 داشته است.
ارزیابی مبانی هرمنوتیکی فهم متون دینی در اندیشۀ محمدرضا حکیمی از نظر علامه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: هدف از انجام این پژوهش، تقریر مبانی هرمنوتیکی فهم متون دینی در اندیشه محمدرضا حکیمی (۱۳۱۴-۱۴۰۰ش) و ارزیابی آنها بر پایه دیدگاه های علامه جوادی آملی (زادهٔ ۱۳۱۲ش) بود. روش: جستار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به تقریر و ارزیابی مبانی هرمنوتیکی فهم متون دینی پرداخته است. یافته ها: تفسیر و فهم متون دینی از یک سلسله مبانی هرمنوتیکی بهره می برد که خود، در سایه روش ها، پیشفرض ها و رویکردهای مختلف، تقریرهای مختلفی دارد. «مکتب تفکیک» علی رغم قرائت های مختلف، تقریر ویژه ای از مبانی هرمنوتیکی فهم متون دینی دارد. در این میان، محمدرضا حکیمی ضمن ارائه قرائت نسبتاً معتدل و ملائم از مکتب تفکیک، به تقریر و مدلل سازی مبانی هرمنوتیکی و آموزه های روش شناختی فهم دین پرداخته است. نتیجه گیری: محمدرضا حکیمی بر چهار مؤلفه هرمنوتیکیِ «جداسازی وحی ناب از یافته های مشوب بشری»، «تخلیه ذهن از پیشفرض ها در فرایند فهم دین»، «قلمدادنمودن «اختلاف» به مثابه رهاورد دخالت یافته های عقلی و شهودی در فهم دین» و «قلمدادکردن «تأویل» به مثابه رهاورد دخالت یافته های بشری در فهم دین » تأکید دارد. علامه جوادی آملی ضمن بررسی میزان انطباق اینها با فرهنگ نقلی و برهان عقلی، برخی را ناتمام و برخی را میان مکتب تفکیک و جریان حکمی مشترک می دانند.
فهم ردپای کنشگر سبز در شعر سهراب سپهری با عنوان «آب را گل نکنیم»
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
53 - 63
حوزههای تخصصی:
ادبیات یک جامعه بخشی از فرهنگ مکتوب آن به شمار می روند که دربر دارنده عادات، رسوم و بسیاری از عناصر فرهنگ مهم جامعه و مشکلات آن بوده و حتی جامعه آرمانی نویسنده یا شاعر را نشان می دهند. هدف این پژوهش فهم رد پای کنشگر سبز در شعر "آب را گل نکنیم" سهراب سپهری، یکی از شاعران نام آشنای ایران زمین است. در بررسی رد پای "کنشگر سبز"، از توسعه پایدار، حفاظت جمعی از محیط زیست، مکتب محیط زیست گرایان رادیکال، نظریه جامعه مخاطره آمیز و زیست بوم گرایی سخن به میان آمده است. در این مقاله شعر منتخب سهراب به روش هرمنوتیک که به معنای هنر تفسیر کردن است، مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش ذیل مفاهیم «حال و آینده سبز»، «شیطان سبز؛ مصنوع انسان»، «رهایی بخشی کنش جمعی؛ باهم بودگی سبز» و «همان بودگی زمین؛ همان بودگی انسان» می گنجد. نتایج پژوهش نشان می دهد که شعر سهراب، آیینه تمام نمای توسعه پایدار و توجه به آیندگان است. این شعر، در عین همگانی دانستن دفاع از محیط زیست، متذکر پیامدهای سیاهی می شود که خود کنشگران می توانند آن را به وجود بیاورند. در بوران این سیاهی، سهراب در پی کنشگر سبز، کنشگری از جنس خود طبیعت است.
نقد و بررسی دیدگاه دین شناختی مجتهد شبستری در کتاب «هرمنوتیک، کتاب و سنت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۸
۱۴۴-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
مسئله این پژوهش نقد کتاب هرمنوتیک، کتاب و سنت مجتهد شبستری است. نقد دیدگاه های وی به روش توصیفی تحلیلی به دو بخش تقسیم می شود: نقد پیش فرض های برون دینی او با نگاه کلی به مقوله دین و نقد آرای خاص درون دینی او به ویژه مرتبط با قرآن و سنت. یافته های پژوهش نشان می دهد که آرای مجتهد شبستری به سبب خوش بینی به نظرهای هرمنوتسین های غربی و درمقابل، بدبینی به جامعه سنتیِ دینی، توأم با دغدغه کشاندنِ دین به عرصه زندگی، شاذ و گاهی التقاطی به نظر می آید. در بخش نخست نقد مبنایی دیدگاه های او، نسبیت گرایی، محدود انگاری کارکردهای دین، عدم اعتقاد به فطری بودن دین، نگاه برون دینی او به مقوله های دینی را دچار چالش جدی می سازد. غیرمعرفت بخش خواندن گزاره های قرآن و اجتهادی دانستن تفسیر قرآن به قرآن و ظنی دانستن دلالت سنت از دیدگاه های خطاکارانه مجتهد شبستری در کتاب یادشده است که نقد مبنایی بر آن در این مقاله وارد شده است.
نقش نماد و اسطوره در ارزیابی هرمنوتیکی پل ریکور از شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث در مورد شر یکی از مهم ترین مسائل زنده جهان است که در ایران به آن به اندازه کافی پرداخته نشده است . هدف از نوشتن این مقاله بررسی ایده منحصربه فرد ریکور نسبت به شناخت موضوع معمایی «شر» است. اهمیت طرح چنین مباحثی از این جهت است که می توانیم به بینش حاصله و حکمت عملی اسطوره های نمادین پی ببریم. حکمتی که ما را به شناخت بخش جدانشدنی وجود انسان رهنمون می کند. ریکور با تفسیر زبان نمادین اسطوره ها، شر را پدیده ای رمزی اعلام می کند که می تواند گویای پیامی در مورد وضعیت انسان در جهان باشد. به طورکلی مسأله اصلی نوشتار حاضر این است که انسان امروزی نیاز به بینشی درون نگرانه برای پی بردن به تناهی وجودی خود دارد که تفسیر نمادین اسطوره ها می تواند، راه کاری برای رشد اخلاقی انسان باشد. بنابراین در این مقاله سعی کرده ام تا مشخص کنم؛ از نظر ریکور شر از کجا می آید و چگونه انسان به شر آلوده می شود؟ آیا وجود شیطان به بهترین نحو برای رشد اخلاقی درک می شود؟ آیا ریکور توانایی جداکردن جوهر نمادهای بدوی و انتقال حقیقت آنها به بینشی فلسفی، برای داشتن یک زندگی بهتر را داشته است؟ و آیا این مقاله می تواند کمکی در جهت از بین بردن شکاف معنایی انسان مدرنی، که گرفتار دام علم زدگی شده است، باشد؟ برای پاسخ به این مسائل از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.
مطالعات آینده بر اساس فلسفه افلاطون، کانت و نیچه؛ پساآینده پژوهی و جایگاه آینده پژوهی در ساختارهای سازمانی و سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی ایران دوره ۲ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
27 - 54
حوزههای تخصصی:
موضوع پژوهش، محورهای سه گانه آینده پژوهی (ابعاد زمانی، اجزا و ارکان) است. در ابتدا بر مبنای «هرمنوتیک»، به تاریخ فلسفه غرب پرداخته می شود که در آن «حقیقت» سه مرحله را طی کرده است؛ حقیقت افلاطونی، کانتی و نیچه ای. این سه، طیفی با دو کرانه مطلق و یک ناحیه میانی را تشکیل می دهند. در سه ناحیه آینده «ذهنی، بِینی و عینی» و سه رویکرد «نظری، نظری-عملی و عملی» ماتریسی 3*3 شکل گرفته و چینش پانزده حوزه مطالعات آینده، که همگی به عنوان زیرمجموعه «آینده اندیشی» به شمار می آیند، سامان می یابند. هدف؛ معرفت شناسی حوزه های مطالعات آینده است. در ادامه، با تبیین ارتباط آینده اندیشی با مدیریت و رهبری، جایگاه آینده اندیشی در ساختارهای سازمانی و سیاسی تعیین می شود. دو نقش آینده اندیشی (حلقه مفقوده مدیریت و رهبری)؛ نقش همگرا ساز و نقش هم راستاساز است. جایگاه آینده اندیشی در ساختارهای سازمانی و سیاسی، ماورای مدیریت و قوای سه گانه (مجریه، مقننه و قضاییه) و مادون رهبری است. درنهایت با تمایز «آینده آینده پژوهی» و «پساآینده پژوهی»؛ سیر روند برنامه ریزی، آینده پژوهی و پساآینده پژوهی طرح می شود. برنامه ریزی، ماهیتی مدیریتی و سیاسی؛ آینده پژوهی، ماهیتی اجتماعی و جامعه شناسی و پساآینده پژوهی، از ماهیتی حاکمیتی و سیاسی برخوردار است. هدف غایی آینده پژوهی، آینده آینده پژوهی (حلقه واسط مابین آینده پژوهی و پساآینده پژوهی) و پساآینده پژوهی به ترتیب عبارت است از ساختن جامعه آرمانی، جهانی ساختن آن و ساختن حکومت آرمانی جهانی.
فرآیند انتقال معنا در ترجمه از منظر پُل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
260 - 245
حوزههای تخصصی:
ملاحظات متنی و زبانی نظام های معنایی و ساختاری متن ترجمه را نشان می دهند. از سوی دیگر، تعامل و یا عدم تعامل نشانه های متنی زبان مبدا و زبان مقصد می تواند فرآیند انتقال معنا را دچار چالش کند. نوشتار حاضر از اندیشه پل ریکور در باب فلسفه ترجمه نشأت می گیرد. ریکور یکی از فیلسوفان قرن بیستم فرانسه است که اندیشه ورزی اش تأثیر به سزایی بر علوم انسانی گذاشت. شناسایی روابط پیچیده میان ترجمه و هرمنوتیک و اهمیت آگاهی مقدم بر متن به عنوان پیش زمینه ضروری در فرآیند ترجمه به بسیاری از ابهامات در حیطه متن و ترجمه پاسخ می دهد. ریکور با اشاره به تنوع زبانی و فرهنگی، مفهوم «مهمان نوازی زبانی» را به مثابه رویکردی اخلاقی برای ترجمه مطرح می کند که منجر به درکی دوسویه و پذیرش تفاوت ها میان زبان ها و فرهنگ ها خواهد شد. وی به چالش های اخلاقی و فلسفی که مترجم با آن ها مواجه می شود، اشاره کرده و بر این باور است که هیچ ترجمه ای نمی تواند به طور کامل معادل متن مبدا باشد. علاوه بر این، ریکور به مفهوم «سوگ» در ترجمه اشاره می کند که به معنای رها کردن برخی مفاهیم و ساختارهای زبانی است. در این راستا، مقاله به این پرسش های اساسی می پردازد که آیا ترجمه ممکن است یا ناممکن؟ چگونه می توان با چالش های اخلاقی و فلسفی در فرآیند ترجمه مواجه شد؟ مقاومت زبانی چگونه عمل خواهد کرد؟ مفهوم خیانت زبانی و یا مهمان نوازی زبانی در امر برگردان روایت چگونه است؟ در این مقاله برآنیم تا با تکیه بر آراء ریکور به بررسی ابعاد زبانی، فرهنگی و اخلاقی ترجمه بپردازیم و نشان دهیم که فرایند ترجمه چگونه می تواند الگویی برای تفسیر واقع شود و به ایجاد همبستگی میان انسان ها کمک کند.
امتزاج افق ها در نظریّه «فهمِ» بودیسم و «هرمنوتیکِ» اگزیستانسیالیستیِ هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
197 - 217
حوزههای تخصصی:
گفت وگوی میان هایدگر و فلسفه بودایی حول محورِ مفهومِ «فهمْ» در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفته است. هایدگر و مکاتب بودایی بر این که «انسان» بخشی از جهانِ پدیداری است اتّفاق نظر دارند. مواجهه با تائوئیسم و ذن بودیسم، هایدگر را به سمت و سوی فضایی فراتر از محدودیت های فهمْ سوق داد؛ فضایی که نه هرمنوتیکی یا پدیدارشناختی، بلکه شاعرانه و مبتنی بر مراقبه بود. نتایج حاصل از پژوهش نشان گر آن است که از یک سو اندیشه اگزیستانسیالیتیِ هایدگر به نوعی با آموزه بنیادیِ پرَگْیاپارَمیتَه مبنی بر اینکه فرم (صورت)، تهی و تهی، فرم است واجد هم خوانی است. و اساساً قرابتِ این آموزه مَهایانیستی با دیدگاهِ هایدگر مبنی بر این که هستی و نیستی در عمل «همان» هستند بود که اندیشمندان مکتب کیوتو را مجذب اندیشه هایدگر کرد. از سوی دیگر، فیلسوفانِ معاصرِ هند نیز در توافق با فلسفه های بودایی و هایدگر، فهمْ را طبیعتِ ذاتیِ آگاهی دانسته و مهم ترین رکنِ دستیابی به آن را حذف موانعی که توسّط شرطی شدگی ایجاد می شود، لحاظ کردند. پژوهش با استفاده از رویکرد تطبیقی به انجام رسیده و داده های آن از طریق منابع کتاب خانه ای گردآوری شده و با روش توصیفی – تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.
واکاوی مؤلفه های دیالکتیک افلاطون و هگل در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
213 - 241
حوزههای تخصصی:
دیالکتیک به عنوان روش در فکر و استدلال فلسفی، نقشی محوری در فلسفه افلاطون و هگل دارد. افلاطون، به ویژه در دیالوگ هایی مانند جمهوری و سوفیست دیالکتیک را به عنوان راهی برای دستیابی به حقیقت معرفی می کند و بنیانی را پایه گذاری می کند که بعدها توسط هگل توسعه یافت. در فلسفه افلاطون ایده ها (مُثُل) ارتباط معنایی و منطقی با یکدیگر دارند و از طریق بررسی متقابل و دیالکتیکی آن ها می توان به فهمی عمیق تر از حقیقت رسید. اما هگل، دیالکتیک را به عنوان یک فرایند تاریخی و فلسفی می بیند که از طریق تضادها (تز و آنتی تز) و رفع آن ها (سنتز) پیش می رود و این فرایند به طور پیوسته آگاهی و شناخت را به سطح بالاتری می رساند و در نهایت به تحقق عقل مطلق می انجامد. هانس-گئورک گادامر، متأثر از این دو فیلسوف، در کتاب مشهور خود حقیقت و روش تلاش می کند تا دیالکتیک را در چارچوب هرمنوتیک فلسفی بازتعریف کند. گادامر با تأکید بر تاریخ مندی و زبان به عنوان عناصر اساسی فهم، دیالکتیک را نه تنها عنصری بنیادین در دست یابی به حقیقت، بلکه عامل جدایی ناپذیر هر گونه فهم و تفسیر متون و رویداد های تاریخی می داند. این مقاله به بررسی تأثیر مؤلفه های دیالکتیکی افلاطون و هگل بر نظریه هرمنوتیکی گادامر می پردازد و به روش تحلیلی- تطبیقی نشان می دهد که گادامر چگونه با استفاده از مفاهیم دیالکتیکی افلاطون و هگل و ترکیب آن با اصول هرمنوتیکی خود، چارچوبی نوین با تأکید بر تاریخ مندی و گفت وگو برای فهم و تفسیر در علوم انسانی ارائه می کند.
رهیافت نظریه «مرگ مؤلف» رولان بارت در روش های تفسیری قرآن: تحلیل تطبیقی و چالش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۲۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
251-273
حوزههای تخصصی:
نظریه «مرگ مؤلف» رولان بارت، که در سال ۱۹۶۷ مطرح شد، یکی از نظریه های محوری در نقد ادبی و نشانه شناسی به شمار می رود. این نظریه با تأکید بر استقلال متن از نیت مؤلف و نقش فعال خواننده در خلق معنا، رویکردی نوین به روش های تفسیری معرفی کرد. مقاله پیش رو تأثیر این نظریه را بر روش های تفسیری قرآن بررسی می کند و نشان می دهد که چگونه ایده های بارت می توانند در خوانش های نوین قرآن به کار روند. با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی، این پژوهش به بررسی تطبیقی نظریه بارت با روش های تفسیری قرآن پرداخته و چالش ها و فرصت های این رهیافت را ارزیابی می کند. نتایج این بررسی نشان می دهد که این نظریه، هرچند ظرفیت های مهمی برای پویایی تفسیر ارائه می دهد، اما با برخی الزامات معرفت شناختی کلام الهی ناسازگاری دارد. در چارچوب هستی شناسی فهم، فهمنده و مفسر نص قرآن قادر است برداشت های گوناگونی ارائه دهد، اما این برداشت ها بدون توجه به مُراد الهی از اعتبار برخوردار نخواهند بود. در زمینه ی چندمعنایی زبانی، تأکید بارت بر خودکفایی زبان و شبکه ی دلالت های آن با ساختار نشانه شناختی قرآن سازگاری دارد؛ با این حال، نبود چارچوبی برای تثبیت معنا می تواند خطر گرایش به تکثر معنایی بی ضابطه و کنترل نشده را به دنبال داشته باشد.
خوانش هرمنوتیکی نقش و متن در دو کاشی ایلخانی با تکیه بر آرای اریک هرش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک مدرن که اریک هرش یکی از پایه گذاران آن است، در واقع پلی میان هرمنوتیک سنتی و هرمونتیک فلسفی است. هرمنوتیک سنتی قائل به اصالت نیت مؤلف در تفسیر آثار بود و در مقابل هرمنوتیک فلسفی مخاطب را در تفسیر اثر هنری شریک دانسته و به تعداد مخاطبان آگاه، تفسیر اثر هنری را قابل قبول دانستند. اریک هرش معتقد است با استفاده از مراحل سه گانه ی معنای ظاهری، حدس اولیه و تفسیر اثر، مخاطب می تواند به نیت مؤلف نزدیک شود؛ به عبارت دیگر مقصد همان نیت مؤلف (هرمنوتیک سنتی) است؛ اما می توان از مسیرهای مختلف (هرمنوتیک فلسفی) به آن نزدیک شد. بسط این دیدگاه موضوع پژوهش حاضر است که با هدف شناسایی بیشتر کاشی های ایلخانی دو نمونه از کاشی های مکشوفه از امامزاده جعفر (ع) دامغان را مورد بررسی قرار داده است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و بر مبنای آرای هرمنوتیکی اریک هرش صورت گرفته است. بر این مبنا مراحل تفسیر آثار را با استفاده از ارتباط متن و تصویر پیموده تا به معنای اثر و نیت مؤلف نزدیک شود. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این پرسش ها است که چه ارتباطی بین متن و نقوش کاشی های ایلخانی وجود دارد؟ و چگونه می توان با استفاده از روش هرمنوتیک مدرن به این ارتباط پی برد؟ از نتایج این پژوهش می توان به ارتباط بین علوم رایج در این دوره از جمله ستاره شناسی و نقوش کاشی ها، اشاره کرد و این که در این کاشی ها نقوشی مطابق با نجوم و صورت-های فلکی استفاده شده است.
تحلیل روانشناختی خلاقیت و خیال در نظریات هانری کربن و پل ریکور در فهم اثر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (مرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۹
۱۲۰-۱۰۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: خلاقیت و خیال از عناصر اساسی در فرایند آفرینش هنری به شمار می آیند. این دو مفهوم در طول تاریخ تفکر فلسفی و روانشناختی مورد توجه متفکران قرار گرفته اند. این متفکران، هانری کربن و پل ریکور، هر یک به گونه ای متفاوت به تحلیل این مفاهیم پرداخته اند. تاکنون مطالعه ای به بررسی روانشناختی خلاقیت و خیال در دیدگاه این دو فیلسوف نپرداخته است. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی و تحلیل دیدگاه های هانری کربن و پل ریکور در مورد خلاقیت و خیال و نقش این مفاهیم در فهم اثر هنری بود. روش: این مطالعه یک مروری نقلی بود. با استفاده از کلیدواژه های خلاقیت، خیال، اثر هنری، پل ریکور، هانری کربن، دیدگاه فلسفی در پایگاه های اختصاصی نظیر، SID، Magiran، PubMed، Scopus و Science Direct جستجو انجام شد. تعداد 23 مقاله بازیابی شده و پس از بررسی ملاک های ورود و خروج، 14 مقاله از جمله مقالاتی که ارتباط مستقیمی با موضوع بحث نداشتند و مقالات با یافته های تکراری حذف شدند. یافته ها: کربن، خیال را به عنوان یک "عالم مستقل" معرفی می کند که بین عالم محسوس و عالم معقول است.از دیدگاه کربن، خلاقیت در فرایندهای هنری ناشی از توانایی هنرمند در دسترسی به عالم خیال و تبدیل تجربیات و مفاهیم معنوی به آثار هنری است.ریکور خلاقیت را در قالب فرایند روایت پردازی و تأویل بررسی می کند. او خلاقیت در هنر را نتیجه توانایی هنرمند در ساختن و بازسازی روایت ها می داند که تجربیات و احساسات انسانی را به شکلی معنادار به تصویر می کشند. نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که آنها به ارتباط میان خیال، خلاقیت و معنویت تأکید دارند که می تواند به فهم بهتری از نقش معنوی و فرهنگی خیال در جوامع انسانی کمک کند. این دیدگاه ها ارتباط عمیق بین ابعاد فرهنگی و هنری انسان را بیشتر مشخص می کند و به توسعه مفاهیمی مانند خلاقیت، معنویت و هنر در حوزه های مختلف انسانی کمک کنند.