مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۶۰۱ تا ۷٬۶۲۰ مورد از کل ۵۳۱٬۶۳۹ مورد.
منبع:
دانش حقوق عمومی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۶
57 - 82
حوزههای تخصصی:
غلبه جمعیتی مسلمان در کشورهای اسلامی و نهاد دین اسلام، به عنوان محوری ترین بنیاد زندگی مردم، همواره سبب ورود دین با مدیریت فقه در عرصه حکمرانی شده است. گاه این تأثیر چنان نیرومند است که حتی قابلیت شناسایی در لایه های عمیق نظام حقوقی را دارد. گرچه در کشورهایی مانند مالزی و مصر سعی شده جایگاه حداقلی دین در حکمرانی لحاظ شود، با بررسی دقیق موضوع آثار ایجابی دین در نظام حقوق اساسی آن ها آشکار خواهد شد. این پژوهش درصدد پاسخگویی به این پرسش است که با توجه به تأکید قوانین اساسی مصر و مالزی بر لزوم توجه به اسلام، شرط «اعتقاد و التزام عملی به اسلام» در تصدی مناصب حکومتی در مالزی و مصر چگونه لحاظ شده است؟ بر اساس فرضیه پژوهش حاضر در نظام های حقوق اساسی مالزی و مصر دین به عنوان عنصر هویت بخش در بسیاری از لایه های نظام حقوقی جریان دارد. اما برداشت حکمرانی در این دو کشور، گاه بر اساس جدایی دین از سیاست، نقش دین را در بسیاری از حوزه ها کم رنگ کرده و بنابراین شرط «اعتقاد و التزام عملی به اسلام» در تصدی مناصب حکمرانی به عنوان یکی از الزامات فقهی مورد پایبندی کافی قرار نگرفته است. این تحقیق نگارش شده به روش توصیفی - تحلیلی برآیند شرایط بیان شده را در ساختن چهره ای بدیع از قوانین اساسی کشورهای مورد مطالعه به ثمر رسانده است. زیرا این کشورهای اسلامی، با وجود اشتراک در نقطه ثقل اندیشه اسلامی، تفاوت های شگرفی در گستره قلمرو اعمال آن در سطوح عالی ساختار سیاسی، هنجارهای بنیادین، و دادرسی اساسی دارند.
مسئولیت عینی ورزشکاران در قبال دوپینگ؛ با تأکید بر رویه دیوان داوری ورزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوقی بین المللی سال ۴۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
55-80
حوزههای تخصصی:
دوپینگ در ورزش، موضوعی مناقشه برانگیز است و بر روح ورزش و اصل بازی جوانمردانه تأثیر بسزایی می گذارد. پس از تأسیس آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ و تصویب آیین نامه آن، نظام مقابله با دوپینگ به انسجامی بی سابقه رسید و شاید بتوان ادعا نمود که مهم ترین تأسیس حقوقی نظام مقابله با دوپینگ، اصل مسئولیت عینی است. در دنیای ورزش و دوپینگ، ورزشکارانی که در نمونه آن ها مواد ممنوعه یافت می شود دو دسته اند؛ آن هایی که به منظور افزایش کارایی خود و کسب نتایج بهتر در مسابقات حرفه ای، عامدانه از مواد ممنوعه استفاده کرده اند و آن ها که بدون قصد و به دلیل بی احتیاطی یا بی مبالاتی، ماده ممنوعه وارد بدنشان شده است. در اثبات نقض مقررات ضد دوپینگ، به دلیل وجود اصل مسئولیت عینی ورزشکار، تفاوتی میان این دو دسته ورزشکار در احراز نقض وجود ندارد. این موضوع، طرفداران و مخالفان بسیاری دارد. موافقان بر آن اند که به منظور حفظ نظم و کارایی نظام مبارزه با دوپینگ، وجود چنین اصلی اجتناب ناپذیر است. از طرفی مخالفان عقیده دارند که ورزشکارانی که تقصیری ندارند نباید مجازات شوند و معتقدند اصل مسئولیت عینی ورزشکار با سرشت عدالت طبیعی در تضاد آشکار است. البته اگر ورزشکاری بتواند ثابت کند که تقصیر و بی مبالاتی در ارتکاب نقض دوپینگ نداشته است یا اگر هم وجود داشته، غیرقابل توجه بوده، می تواند در صورت اثبات آن، دوران محرومیت خود را کاهش دهد. علی رغم این موضوع که اثبات این امر بسیار دشوار می نماید، حداقل به لحاظ نظری می تواند پاسخگوی انتقادات بسیار واردشده بر مسئولیت عینی ورزشکار باشد، چرا که با وجود اینکه صرف وجود ماده ممنوعه، نقض مقررات ضد دوپینگ تلقی شده و مسئولیت ورزشکار را در پی خواهد داشت، در صورت اثبات عدم تقصیر و بی مبالاتی (قابل توجه) ورزشکار می تواند دوران محرومیت خود را کاهش دهد. امروزه با توجه به رویه دیوان داوری ورزش، می توان نتیجه گرفت که اصل مسئولیت عینی ورزشکار به طور مداوم و جدی توسط هیئت های رسیدگی کننده اعمال می شود.
تبیین مفهوم فرصت های شرکتی و راهکار جلوگیری از تصاحب آنها از سوی مدیران (مطالعه تطبیقی نظام حقوقی امریکا، انگلیس و ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوقی معاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۵
195 - 232
حوزههای تخصصی:
چرخه سریع اطلاعات، شرکت ها را همواره در موقعیت هایی تجاری قرار می دهد و سودآوری موجود در آنها مدیران مربوطه را به شدت وسوسه می کند که در راستای منافع خصوصی خود از آنها بهره برداری نمایند و طبیعتاً این امر با منافع شرکت در تضاد است. «دکترین فرصت های شرکتی» به عنوان بخشی از مفهوم جامع تر وظیفه امانی با سابقه تاریخی طولانی، یکی از ابزارهای اختصاصی است که با وضع مقررات و اصولی همچون ضرورت افشا، از تصاحب فرصت های تجاری جلوگیری کرده، با خطر انحراف مقابله و درنهایت فرایند نحوه تخصیص صحیح را تنظیم می نماید که ریشه های آن در نظام حقوقی ایران هم قابل مشاهده است. آزمون های متعددی برای شناسایی فرصت شرکتی وجود دارد که بررسی آنها نشان می دهد در ایالات متحده امریکا رویکرد «مالکیت محور» فرصت ها تا حد زیادی مدیران را در توسعه فعالیت های اقتصادی توانمند می سازد؛ درحالی که در انگلیس رویکرد «رفتارمحور» قانون شرکت ها مصوب 2006، الزام به داشتن وفاداری را در اولویت قرار داده است. در نظام حقوقی ایران ازآنجا که فرصت شرکتی از ویژگی های موردنظر قانونی ازجمله منفعت عقلانی برخوردار است، باید در فهرست جدید دارایی های باارزش شرکت ها به عنوان یک مال نامشهود مورد پذیرش قرار گیرد.
تحلیل پاسخ هواداران به ویژگی های برند تیم های ورزشی در اینستاگرام (مطالعه موردی: تیم های فوتبال استقلال و پرسپولیس تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت ارتباطات در رسانه های ورزشی سال ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۳
162 - 176
حوزههای تخصصی:
در صنعت ورزش امروزی، بهره گیری درست از شبکه های اجتماعی می تواند به عنوان یک استراتژی به ایجاد تمایز برای برند تیم های ورزشی در یک بازار بسیار رقابتی کمک کند. در این راستا، هدف از مقاله حاضر، تحلیل پاسخ هواداران به ویژگی های برند تیم های ورزشی در شبکه اجتماعی اینستاگرام است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بود. 577 پست در اینستاگرام از دو تیم ورزشی فوتبال تجزیه و تحلیل شد که در آن عکس ها بر اساس ویژگی های مرتبط (موفقیت تیم، بازیکنان ستاره و سرمربی) و غیرمرتبط (نشان برند، مدیریت، تاریخ و سنت باشگاه، ارزش ها و فرهنگ باشگاه، تصویر رویداد، حامی مالی، هواداران و استادیوم) با محصول طبقه بندی شدند. تجزیه و تحلیل آماری شامل تحلیل محتوای پست های اینستاگرامی مربوط به تیم ها و بررسی تعداد لایک و کامنت های مرتبط با پست ها بود. یافته ها نشان داد؛ بیشترین پست به اشتراک گذاشته شده از سوی هر دو تیم مربوط به موفقیت تیم، بازیکنان ستاره و سرمربی تیم بودند. همچنین بیشترین تعداد لایک و کامنت ها مربوط به پست هایی با محتوای موفقیت تیم، بازیکنان ستاره، سرمربی، هواداران برای تیم استقلال و بیشترین تعداد لایک و کامنت ها برای تیم پرسپولیس مربوط به پست هایی با محتوای تصویر رویداد، موفقیت، بازیکن ستاره و سرمربی بودند. این مطالعه اهمیت هر یک از ویژگی های برند تیم های ورزشی را در میان تعامل و درگیری آنلاین هواداران برجسته کرده است. پیشنهاد می شود مدیران بازاریابی و ورزشی تیم ها درک بیشتری از نشانه شناسی تصاویر برای پست های اینستاگرامی جهت افزایش تعداد کامنت و لایک و در نهایت افزایش تعامل با آنان داشته باشند.
اثر شش هفته تمرین هوازی پیشرونده بر بیان ژن های عامل رشد اندوتلیوم عروقی و عامل نکروزی تومور آلفا در قلب رت های نر ویستار مبتلا به دیابت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دیابت با ایجاد التهاب در قلب، زمینه ابتلاء به بیماری های قلبی عروقی را فراهم می کند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر شش هفته تمرین هوازی پیشرونده بر بیان ژن های عامل رشد اندوتلیوم عروقی (vegf) و عامل نکروزی تومور آلفا (tnfα) قلب رت های نر ویستار دیابتی است. روش تحقیق: تعداد 40 سر رت نر نژاد ویستار (میانگین وزن 92/12± 09/253 گرم، سن 10-8 هفته) به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، دیابتی، تمرین، و دیابت + تمرین؛ تقسیم شدند. القای دیابت از طریق تزریق درون صفاقی محلول استروپتوزتوسین به میزان 50 میلی گرم برکیلوگرم انجام پذیرفت. پروتکل تمرین شامل شش هفته تمرین هوازی پیشرونده، پنج جلسه در هفته بر روی نوار گردان بود. میزان بیان ژن vegf و tnfα بافت بطن چپ به روش Real -Time PCR اندازه گیری شد. با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون توکی، در سطح معنی داری 05/0>p؛ نتایج استخراج گردید. یافته ها: بیان ژن های vegf و tnfα بطن چپ قلب در گروه دیابتی شده نسبت به گروه سالم، به ترتیب کاهش (0001/0>p) و افزایش یافت (0001/0>p). از طرف دیگر، بیان ژن های vegf و tnfα بطن چپ قلب گروه دیابت+ تمرین نسبت به گروه دیابت، به ترتیب افزایش (003/0=p) و کاهش یافت (0001/0>p) پیدا کرد. نتیجه گیری: تمرین هوازی پیشرونده، می تواند به عنوان یک شیوه مناسب غیر دارویی برای بهبود التهاب و رگ زایی در نمونه های دیابتی در نظر گرفته شود.
بررسی سیر تحولات کالبدی شارستان میبد از زمان شکل گیری تاکنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برج و باروهای شهری به عنوان یکی از الزامات اساسی در دفاع از سکونت گاه ها در طول تاریخ در سرزمین های مختلف ایفای نقش کرده اند. نمونه های زیادی از برج و باروهای شهری در فلات ایران، به عنوان یکی از سرزمین های دارای سابقه ی طولانی زیست شهرنشینی، دیده می شود. این آثار به عنوان میراث شهرهای تاریخی واجد حفاظت هستند و جهت حفاظت از آن ها شناخت روند تحولات آن ها ضروری است. این پژوهش از طریق موردپژوهی انجام گرفته و برج و باروی میبد به عنوان یک اثر خاکی و بومی که دارای نقشی اساسی در تضمین حیات زیستگاه میبد در طول تاریخ بوده، مطالعه شده است. به منظور شناخت برج و باروی میبد و تحولات آن ، این اثر از دو زاویه ی شناخت ویژگی های کالبدی و شناخت تغییرات و تحولات برج و بارو بررسی شد. در این پژوهش وضعیت اثر در ارتباط با جایگاه شارستان میبد در پنج دوره تاریخی مورد توجه قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان می دهد که این اثر در دوره های تاریخی مختلف با توجه به جایگاه شهر هر دوره ی زمانی دستخوش تحولاتی شده تا به شاکله کنونی رسیده است. تحولات برج و بارو و شارستان را می توان بر اساس شواهد میدانی و اسناد تاریخی در سه مرحله شکل گیری و رشد، تکامل و افول طبقه بندی کرد. هم چنین این پژوهش نشان داده که بیشترین میزان مداخلات مخرب با ورود خیابان سازی های مدرن و جریانات توسعه ی شهری روی داده است؛ این در حالی است که تغییرات تا پیش از این زمان در هماهنگی با نیروهای طبیعی در پاسخ به نیازهای انسان ها و با به کارگیری فناوری های بومی، به صورت حداقلی و بدون متحول کردن آنیِ شاکله ی کلی آن بوده است.
بازخوانی هستی شناسی محله های معاصرشهری با اتکا بر سویه اجتماعی محله سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۳
19 - 34
حوزههای تخصصی:
مفهوم محله سنّتی به عنوان واحدی اجتماعی در محدوده ای جغرافیایی و در نقش نظام خوداتکا، شاید به قدمت عمر بشر باشد. برای هزاران سال، محله به مثابه میراث شهری و کالبدی قابل درک با حفظ گروه بندی های اجتماعی سازمان یافته و مکان محور و تمامیت شهری چند سطحی، اجتماع را از فروپاشی نجات داده است. به نظر می رسد در جوامع امروز، برای دستیابی به ارزش های فراموش شده شهری، بازتعریف محله جایگاه ویژه ای دارد و می تواند بنیادی ترین عنصر شهری و حلقه میانجی بین شهر و شهروندان به شمار رود. مطالعه حاضر در پاسخ به چیستی مفهومی و مکانی محله سنّتی در ذیل پارادایم تفسیرگرایی و به لحاظ روش تحقیق براساس رویکرد کیفی انجام شده است. از آنجا که هدف، درک تحولات مفهومی محله و نیل به نگاهی جامع از لایه های پیدا و پنهان عرصه اجتماعی محله سنّتی بود، از مطالعات اسنادی آرا و اندیشه های نظریه پردازان در پایگاه های استنادی معتبر استفاده شد. پس از مرور نظام مند منابع، تحلیل مضمون داده های مستخرج از منابع داخلی و خارجی انجام و کدگذاری در شش مرحله و به روش جزء به کل طراحی گردید و تا رسیدن به مرحله اشباع نظری ادامه یافت. یافته ها نشان می دهد که تعریف محله در گذر زمان از مفهوم کالبدی صرف به مفهوم معنایی _ادراکی و ذهنی متمایل شده است؛ با این حال در تمام تعاریف ارائه شده، چهارگانه فضا (کالبد)، زمان (تاریخ)، شهروند (افراد، گروه ها و نهادها) و فعالیت یا عملکرد ملموس است. چهارگانه گفته شده در تعامل با یکدیگر، همزمان که به تکمیل مفهوم محله به عنوان موجودیت مدنی هویت مند می پردازند، بازتولید امر شهری و شهروندی را نیز موجب می شوند. همچنین مضامین فراگیر ظرفیت های اجتماعات محلی با دربرگیرندگی مضامین سازمان دهنده دلبستگی اجتماعی و انسجام اجتماعی و همچنین اجتماع پذیری محله شامل تعهدات اجتماعی و خیر عمومی و توانمندسازی، مضامین اصلی هستی شناسی عرصه اجتماعی محله سنّتی را شکل می دهند که با عملیاتی سازی نمودن هریک می توان در احیای محله های پریشان یا محدوده های فاقد هویت شهری مداخله نمود.
تبیین رویکرد و فرایند هم آفرینی در صنایع دستی بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۲)
157 - 174
حوزههای تخصصی:
صنایع دستی بومی در شرایط کنونی نیاز به مطالعات عمیق از منظر روش ها و فرایند تولید دارد. در دنیای مدرن، هم آفرینی به عنوان الگویی علمی و نتیجه بخش در بسیاری از فعالیت های مشارکتی بین متخصصان مختلف مورداستفاده قرار می گیرد. به نظر می رسد این روش برای احیاء، حفظ و توسعهٔ یک هنر-صنعت محلی نیز مفید واقع شود. بر این اساس، پژوهش حاضر درصدد است فرایند هم آفرینی در صنایع دستی را با تأکید بر الگوی پیشنهادی سندرز و استپرز مورد بررسی قرار دهد. به بیانی دیگر، پژوهش حاضر مراحل و چگونگی مشارکت طراحان و صنعتگران صنایع دستی را برمبنای الگوی هم آفرینی تشریح خواهد کرد. مطالعهٔ حاضر از نوع کیفی و برمبنای روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شده است. داده ها نیز به روش کتابخانه ای و از منابع اینترنتی گردآوری شده اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هم آفرینی در گام اول به عنوان یک ظرفیت برای ایجاد و انتقال دانش در حوزهٔ صنایع دستی، بین افراد و سایر صنایع عمل می کند. ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﺗﺠﺮﺑﯽ و داﻧﺸﯽ ﮐﻪ از ﻃﺮﯾﻖ این نوع ﻫﻤﮑﺎری ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﯽآﯾﺪ، ﻋﻨﺼﺮ ﻣﻬﻤﯽ در توسعهٔ ﺣﺮﻓﻪای فعالین این حوزه اﺳﺖ. هم چنین نتایج بیانگر آن است که طراحان این حوزه می توانند به عنوان رابطان تغییر عمل کرده و از ﻧﻈﺮ فنی، اقتصادی و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﺆﺛﺮ واقع ﺷﻮند؛ از طرفی صنعتگران نیز دانش تجربی و ضمنی خود را از این مسیر انتقال و گسترش خواهند داد. درنهایت، هم آفرینی ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ به عنوان رویکردی اﻟﻬﺎم بخش برای توسعهٔ صنایع دستی بومی بسیاری از مناطق ایران، مورداستفادهٔ ﺻﻨﻌﺘﮕﺮان و طراحان این حوزه قرار گیرد.
چارچوبی برای سنجش شکل گیری مناطق کلانشهری گسترده، نمونه موردی: منطقه تهران، البرز، قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق در خصوص ارزیابی شکل گیری مناطق کلانشهری گسترده یکی از چالش برانگیزترین مباحث در برنامه ریزی منطقه ای است زیرا در وهله اول استاندارهای معینی برای تشخیص شکل گیری آنها وجود ندارد و در وهله دوم مشخص نیست که شکل گیری چنین پدیده ای امری مطلوب است یا نامطلوب. بی توجهی به این جنبه ها ممکن است در ادامه سبب پیشی گرفتن جنبه های منفی بر جنبه های مثبت آن شود. هدف این تحقیق ارائه چارچوبی برای سنجش شکل گیری مناطق کلانشهری گسترده مبتنی بر جمعبندی تحقیقات پیشین است. این چارچوب در منطقه تهران، البرز، قزوین مورد آزمون قرار گرفته زیرا نقشه های نور در شب این فرضیه را به ذهن متبادر می کند که این منطقه در حال تبدیل شدن به یک منطقه کلانشهری گسترده است. چارچوب پیشنهادی شامل یک سیستم امتیازدهی مبتنی بر تحلیل روند است که از تحلیل مورفولوژیک و عملکردی سازمان فضایی بهره می برد. با کاربست این چارچوب در منطقه مورد مطالعه در دو بازه زمانی 85-1375 و 95-1385 این نتیجه حاصل شد که منطقه کلانشهری گسترده در پهنه تهران، البرز، قزوین در حال شکل گیری است و در مرحله ی نوزادی قرار دارد. با این حال، تمرکز منطقه کلانشهری گسترده کماکان در استان تهران و البرز است؛ اما تحلیل ها حرکت آن به سمت قزوین را نیز تایید می کنند.
همبستگی الهی با محرومان؛ دلالت های اجتماعی الهیات آزادی بخش در سنت مسیحی − اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و علوم اجتماعی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
21 - 41
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: قرن بیست ویکم، عصر جهانی شدن علم و فناوری است؛ اما بسیاری از جوامع بشری درگیر بحران های متعددی هستند. میلیون ها انسان از بی عدالتی، ظلم و خشونت رنج می برند. انسان ها در جهان پسامدرن هنوز تحت فشار بیکاری، فقر، گرسنگی، سوء تغذیه و بی خانمانی هستند. پناهندگان و مردم به حاشیه رانده شده، قربانی جنگ و خشونت هستند و عذاب نژادپرستی و تبعیض را تحمل می کنند. در حال حاضر، مبارزات آزادی خواهانه این ستم دیدگان به امید رهایی از رنج و ستم در سطح گسترده ای شروع شده و همچنان نیز ادامه دارد. پشتوانه ایدئولوژیک چنین نهضت های آزادی بخش و ضد استعماری در جوامع مسلمان، آموزه های نوع دوستانه اسلام است. اسلام دین مهربانی نسبت به دیگران، برقراری عدالت بین آنها، اعطای حقوق آنها و دفاع از مظلومان و آزاردیدگان است. الهیات سیاسی اسلام به عنوان یک الهیات آزادی بخش مذهبی و ضد استعماری در واکنش به ظلم، استبداد، استثمار، مداخلات استعمارگران (امپریالیسم)، فساد، عقب ماندگی و فقر کشورهای جهان سوم (به ویژه خاورمیانه و برخی کشورهای آمریکای لاتین) شکل گرفت. اسلام از تمام آزادی خواهان جهان می خواهد که در برابر فقر و ستم سکوت نکنند و برای آزادی محرومان و ستم دیدگان و علیه ظلم و خشونت ساختاری قیام کنند. وظیفه شرعی مؤمن واقعی، مبارزه با شرایط موجود و تحقق عدالت اجتماعی و رفاه عمومی است. بنابراین، متکلمان آزادی خواه، الهیات را فقط «شناخت خداوند به نحو تئوریک» نمی شمارند، بلکه عملی کردن آن ازطریق مبارزه با فقر، ستم، تبعیض و شکاف طبقاتی می دانند. هدف این مقاله، تحلیل ریشه های این رویکرد انسان دوستانه در متون دینی مسیحیت و اسلام و شناسایی ویژگی های مشترک آن در این دو سنت است.روش: این پژوهش با استفاده از روش اسنادی و تحلیل محتوا انجام شده است. در این روش، ابتدا متون دینی و تاریخی مرتبط با موضوع الهیات آزادی بخش در اسلام و مسیحیت جمع آوری و سپس با استفاده از تکنیک های تحلیل محتوا، مفاهیم و آموزه های مرتبط با این موضوع استخراج و تحلیل شده است. برای جمع آوری اطلاعات، از منابع کتابخانه ای مانند کتب، مقالات و اسناد مرتبط با الهیات آزادی بخش، جامعه شناسی سیاسی و مطالعات دینی استفاده شده است. همچنین، از متون مقدس و روایی اسلام و مسیحیت برای استخراج آموزه های مرتبط با عدالت اجتماعی، مبارزه با ظلم و حمایت از محرومان بهره گرفته شده است. در مرحله تحلیل محتوا، مفاهیم کلیدی مانند عدالت، آزادی، ظلم، ستم، فقر، محرومیت و همبستگی با محرومان شناسایی و سپس روابط بین این مفاهیم با استفاده از رویکرد تطبیقی بین دو سنت دینی بررسی شده است. درنهایت، با استفاده از یافته های حاصل از تحلیل متون، الگویی برای الهیات آزادی بخش اسلامی با تأکید بر همبستگی با محرومان ارائه شده است.نتایج: یافته های پژوهش نشان می دهد که الهیات آزادی بخش اسلامی، ریشه در آموزه های عدالت خواهانه و ضد ظلم اسلام دارد. اسلام با تأکید بر مفاهیمی مانند عدالت، مساوات، برادری و همبستگی اجتماعی، به مبارزه با هرگونه ظلم، ستم و نابرابری دعوت می کند. حمایت اسلام از جنبش های آزادی بخش بر اصولی چون سازش ناپذیری با ستمگران، پیوند معنوی، حبّ و بغض مقدس و عشق به مردم استوار است. الهیات آزادی بخش اسلامی، با تأکید بر نقش اجتماعی - سیاسی اسلام در مقابله با فقر، ستم و نابرابری نشان می دهد که اسلام نه تنها یک دین فردی، بلکه دینی اجتماعی و سیاسی است که به بهبود شرایط زندگی محرومان و ستم دیدگان توجهی ویژه دارد. همچنین، پژوهش نشان می دهد که بین الهیات آزادی بخش اسلامی و الهیات آزادی بخش مسیحی، نقاط مشترک بسیاری وجود دارد. هر دو رویکرد، بر عدالت، آزادی، همبستگی با محرومان و مبارزه با ظلم و ستم تأکید دارند. این نقاط مشترک، می تواند زمینه را برای گفت وگو و همکاری بین پیروان این دو دین در جهت تحقق عدالت اجتماعی و رفع محرومیت فراهم کند.بحث و نتیجه گیری: الهیات آزادی بخش اسلامی، به عنوان یک حوزه مطالعاتی نوظهور، نیازمند توجه و بررسی بیشتر است. این رویکرد، با تأکید بر آموزه های عدالت خواهانه اسلام و نقش اجتماعی−سیاسی این دین در مبارزه با ظلم و ستم، می تواند نقش مهمی در بهبود شرایط زندگی محرومان و ستم دیدگان ایفا کند. الهیات آزادی بخش اسلامی، با الهام از آموزه های مشترک بین اسلام و مسیحیت، می تواند زمینه ای برای گفت وگو و همکاری بین پیروان این دو دین در جهت تحقق عدالت اجتماعی و رفع محرومیت فراهم کند. این مقاله با به چالش کشیدن الهیات سنتی در پاسخگویی به نیازهای انسان مدرن، به تحلیل مختصات مشترک الهیات آزادی بخش اسلامی−مسیحی می پردازد. توضیح بیشتر اینکه الهیات سنتی، چه در اسلام و چه در مسیحیت، خدایی را محور مطالعه خود قرار می دهد که با صفات مطلقه، حاکم مطلق جهان، متعالی و منزه از جهان، بیرون از تاریخ و زمان، ازلی و ابدی، ثابت و ایستا، بدون تغییر و تحول و تأثیر و تأثر و غیر رابطه مند و غیر واکنشی تصویر می شود. این تصویر کلاسیک از خدا، نه تنها در دنیای مدرن کارایی خود را از دست داده، بلکه به ضرر انسان نیز تمام شده است. تخریب محیط زیست، نادیده گرفتن تنوع انسان ها و دامن زدن به تبعیض ها و بی عدالتی های اجتماعی ازجمله پیامدهای این تصویر است.در پاسخ به نیاز انسان مدرن، متکلمان به ارائه خوانشی کارآمد از الهیات روی آوردند. الهیات رهایی بخش، شاخه ای از الهیات مدرن است که ابتدا توسط متکلمان مسیحی پدید آمد. ریشه اصلی آن را باید در رویکرد افراطی متکلمان مسیحی به ایمان و معنویت فردی و غفلت از مسائل عینی و اجتماعی مردم دانست. بی اعتنایی کلیسا به این مشکلات، زمینه ظهور این مدل الهیاتی را در پاسخ به معضلات اجتماعی مانند فقر، بی عدالتی و سایر تبعیض ها فراهم کرد.این مقاله با الهام از مسیحیت، ریشه الهیات رهایی بخش را در رسالت ضد استبدادی اسلام جستجو کرد. اسلامی که با هدف رهایی کسانی نازل شد که زیر بار ظلم و ستم و تبعیض، کرامت انسانی خود را از دست داده بودند. این دین، حافظ ارزش های انسانی عدالت و برابری است و نمونه کامل آن، حضرت محمدn بود. اسلام، مکتب مبارزه با ظالمان و هر نوع ساختار تبعیض آمیز و خشونت آمیز است. الهیات سیاسی اسلام به عنوان یک الهیات آزادی بخش، در واکنش به ظلم، استبداد، استثمار، استعمار و فقر کشورهای جهان سوم شکل گرفت. با وجوداین، «الهیات آزادی بخش اسلامی»، موضوعی نسبتاً ناشناخته در دانش الهیات سیاسی است. این مقاله با ارائه یک مدل اسلامی برای الهیات سیاسی به عنوان الهیات آزادی بخش، ضمن تحلیل هندسه معرفتی و کاربردی این مدل، جایگاه واقعی آن را نشان می دهد.یافته ها نشان می دهد اصلی ترین مشخصه الهیات رهایی بخش مسیحی − اسلامی، وارد کردن ایمان به عرصه عمومی و صحنه عمل است. ایمانی که به اقدام رهایی بخش منجر نشود، فرد و جامعه را به رستگاری نخواهد رساند. اگر ایمان شخص به تغییر در شرایط نابسامان اجتماعی منجر نشود، فاقد ارزش است. بنابراین، ایمان و معنویت از منظر الهیات رهایی بخش، یک حقیقت زنده، پویا و متجلی در عمل است. مؤمن در قبال همنوع خود بی تفاوت نیست، به خلق خدا عشق می ورزد، در برابر ستمگران می ایستد و در کنار مظلومان می ماند.تقدیر و تشکر: نویسنده مقاله از تلاش های بی دریغ سردبیر محترم فصلنامه و داوران ارجمند که با پیشنهادات ارزشمندشان نگارنده را در انجام این پژوهش یاری رساندند، صمیمانه سپاسگزار است.تعارض منافع: نویسنده مقاله هیچگونه تعارض منافعی در انجام این پژوهش نداشته است.
نوگرایی و گرایش به طلاق: مطالعه ای در مورد زنان همسردار شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴
237 - 269
حوزههای تخصصی:
اهداف: در سال های اخیر، با توجه به اوج گیری جریانات مدرنیته، یکی از مهم ترین مسائل اجتماعی که بیش از پیش جوامع امروزی را درگیر خود کرده، مسألیه طلاق است؛ اما بررسی پیشینیه تحقیق نشان داد که توجه چندانی به مبحث نوگرایی و ابزار سنجش این مفهوم کلیدی و تأثیر آن بر میزان گرایش به طلاق به ویژه در بین زنان در پژوهش های اجتماعی صورت نگرفته است. بر اساس این، هدف پژوهش حاضر تبیین رابطیه بین متغیرهای نوگرایی و میزان گرایش به طلاق زنان در شهر رشت می باشد. روش مطالعه: پژوهش حاضر از نوع کمی و مبتنی بر پیمایش است. جامعیه آماری کلییه زنان همسردار شهر رشت و حجم نمونه شامل 400 نفر از آن هاست که با شیویه نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامیه محقق ساخته و چارچوب نظری پژوهش نظرییه فردی شدن اولریش بک می باشد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین تحصیلات، درآمد، نوگرایی، کاهش ارزش های سنتی، آزادی انتخاب و بازاندیشی در نقش های جنسیتی و میزان گرایش به طلاق زنان رابطه وجود دارد، شدت و جهت این رابطه، متوسط و مستقیم است. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای مستقل می توانند 35% تغییرات مربوط به میزان گرایش را به طلاق پیش بینی کنند. متغیرهای افول ارزش های سنتی، آزادی انتخاب، درآمد و بازاندیشی در نقش های جنسیتی دارای بیشترین قدرت تبیین تغییرات میزان گرایش به طلاق زنان هستند. نتیجه گیری: افزایش روزافزون نوگرایی و مؤلفه های آن علی الخصوص کاهش ارزش های سنتی و افزایش آزادی انتخاب در جوامع امروزی و ایجاد اندیشه های نو در زنان نسبت به حقوق و جایگاهشان سبب گرایش فزایندیه زنان به طلاق در شهر رشت شده است که می تواند موجب شکل گیری شکل های نوینی از خانواده همچون مادرهای مجرد و ... شود و لازم است که جامعیه آمادگی لازم برای درک و سازگاری و حمایت این شکل های جدید را در نهاد خانواده داشته باشد.
نمایشگاه یا گرداب: تصویر جامعه مدرن در اندیشه های نوربرت الیاس و میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
543 - 562
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این مقاله کنکاشی است در رابطه با برخی از شباهت ها و تفاوت هایی که در مباحث دو تن از بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی قرن بیستم یعنی میشل فوکو و نوربرت الیاس، در مورد جامعه مدرن و تغییرات حادث در آن وجود دارد. روش و داده ها: روش این پژوهش تحلیلی و از نوع اسنادی است که به بررسی آثار این دو متفکر و همچنین کتاب ها و مقالات نویسندگان دیگری که در مورد آنان نگاشته شده، پرداخته است. یافته ها: هسته مرکزی استدلال هر دو برای توصیف جامعه معاصر و تغییرات حادث در آن بر قسمتی از تبارشناسی اخلاق نیچه استوار است که جامعه دارای قدرت بیشتر را جامعه ای با خشونت فیزیکی کمتر و مدارای بیشتر می داند. برای فوکو مهم این است که سوژه خود را از این زندان نمایشگاهی و انقیاد گفتمان ها نجات دهد؛ وی به تبعیت از نیچه به رها کردن سوابق و رانه ها و فرو غلتیدن در مستی این لذت ها می اندیشد. اما در مقابل الیاس زنده ماندن سوژه را در جامعه مدرن همانند زنده ماندن ماهیگیر در گرداب، منوط به این می داند که سوژه غرایز و خشم خود را کنترل نماید. بحث و نتیجه گیری: الیاس سعی در بلع و هضم جهان و فوکو سعی در تف کردن آن دارد. هر دو رهیافتی آرشیوی دارند. فوکو قدرت و دانش و گفتمان را می جوید و الیاس تمدن را. الیاس به وجود یک علم بی طرف و عاری از ارزش اعتقاد دارد، فوکو به جای مفهوم ایدئولوژی، مفهوم گفتمان را اتخاذ می کند. هر دو تصویری از ریشه های شرم مدرن ارائه می دهند، الیاس با شرح خدمات و نتایج شرم، نقش مثبتی برای شرم قائل است اما فوکو دید منفی نسبت به شرم دارد. پیام اصلی: هرچند موضوعات جامعه مدرن، سوژه، قدرت، دانش، علم و ایدئولوژی، تاریخی نگری، شرم، دغدغه ذهنی هردو اندیشمند بوده است و همپوشانی هایی در نگرش شان وجود داشته است اما هر یک از دیدگاه خاص خود به این موضوعات نگریسته اند.
فرزند به مثابه هزینه اقتصادی، کاوشی کیفی از بسترهای اقتصادی کم فرزندی در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی اقتصادی و توسعه سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
259 - 287
حوزههای تخصصی:
درسال های اخیر کاهش باروری در ایران و آثار و پیامدهای بالقوه آن در کانون توجه سیاست گذاران قرار گرفته است. هدف مطالعه حاضر، واکاوی نقش هزینه های اقتصادی در درک زوجین از فرزندآوری و نهایتا جهت دادن تصمیم های آنان به کم فرزندی است. برای این منظور، با استفاده از رویکرد کیفی و روش شناسی نظریه زمینه ای با رهیافت نظام مند استراوس و کربین و نمونه گیری نظری، 30 مصاحبه ی عمیق شامل 15 مصاحبه با زوجین بی فرزند (یکی از زوجین) که حداقل 3 سال از ازدواج شان می گذرد و 15 مصاحبه با زوجین تک فرزند (یکی از زوجین) که به طور ارادی تصمیم به بی فرزندی و تک فرزندی گرفته اند، انجام شد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و تحلیل داده ها به شیوه ی کد گذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفته است.مقولات اصلی تحقیق شامل مسئله گرانی و تورم،نارسایی درآمدی،اجاره های سرسام آور،بی ثباتی شغلی،نارضایتی از وضع موجود،بی ثباتی اقتصادی،اتمسفر نااطمینانی پایدار،کمال گرایی در تأمین نیازهای فرزند،ترس از چالش های اقتصادی فرزندآوری،فرزند به مثابه هزینه،هزینه های سرسام آور زندگی و بسترهای اقتصادی فرزندزدا می باشد و مقوله هسته مستخرج از مقولات اصلی «فرزند در معنای هزینه، بسترهای اقتصادی فرزندزدا» برساخت شد.اقتصاد، فرهنگ، و باور پایه های اصلی ترغیب خانواده ها به فرزندآوری هستند که اگر به شکل رضایت آمیزی تامین شوند مکانیزم های اجتماعی تولیدمثل و بقا جامعه را بازتولید و حفظ خواهند کرد.یافته های پژوهش نشان می دهد که تعداد مطلوب فرزندان زوجین متأثر از شرایط زندگی و اقتصادی آن هاست و افزایش نرخ باروری منوط به ایجاد تغییرات در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی به نحوی است که فرزندآوری زوجین را تسهیل کند.بدیهی است که مقاله حاضر ادعا ندارد که با تقلیل گرایی،هزینه های اقتصادی را تک علت کم فرزندی معرفی نماید.چراکه رفتار کم فرزندی،دارای ابعاد متعدد اجتماعی، فرهنگی، روانشناختی است و دامنه تأثیر این ابعاد و عوامل دربین گروه ها و لایه های اجتماعی مختلف می تواند بسیار متفاوت باشد.پیچیدگی مضاعف دیگر تصمیم های رفتاری در زمینه فرزندآوری،آن است که خواسته ها،دیدگاه ها و محدودیت های دست کم دو نفر(زن و شوهر) در شکل دهی به آن مؤثر است.
شناخت راهکارهای سامانه های نوین در پیشگیری از سرقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش انتظامی سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۴)
1 - 33
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با پیشرفت روزافزون فناوری اطلاعات امروزه مباحثی از قبیل حکومت هوشمند؛ سرمایه انسانی هوشمند؛ محیط هوشمند؛ زندگی هوشمند، اقتصاد هوشمند و هوشمندسازی پلیس روزبه روز در حال گسترش است. هدف از این تحقیق شناخت راهکارهای هوشمندسازی پیشگیری از سرقت انجام شده استروش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر رویکرد و ماهیت داده ها کیفی و از نظر روش تحقیق، تحلیل محتوای مضمونی است. جامعه آماری پژوهش 45 نفر از قضات دادگستری، مدیران محلی و متخصصان مدیریت انتظامی شاغل در استان آذربایجان غربی هستند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان مرتبط با پژوهش بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها، از روش تحلیل مضمونی استفاده شد.یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که «اینترنت اشیا»، «واقعیت مجازی»، «سامانه پایش تصویری»، «سامانه های جامع کنترل مجرمان»، «تشکیل بانک اطلاعاتی» و ... سامانه های نوین پیشگیری از سرقت هستند.نتیجه گیری: نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد، هوشمندسازی از طریق سامانه های بیومتریک - امنیتی (فناور بنیان) «تشکیل بانک اطلاعاتی» و در سامانه های راهبردمحور (کنترلی – نظارتی) «سامانه پایش تصویری» و سامانه های چندرسانه ای در پیشگیری از وقوع سرقت، «اینترنت اشیا» قابل به کارگیری در پیشگیری از سرقت هستند.
شناسایی و مدل سازی ساختاری - تفسیری عوامل مؤثر بر فرهنگ حسابرسی بخش عمومی در استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۴ و ۸۵
119 - 142
حوزههای تخصصی:
حسابرسی بخش عمومی، نقش و جایگاهی اساسی در کاهش اشتباهات، تخلف ها و تقلب در حوزه های مالی، بودجه ریزی و گزارشگری سازمان های دولتی دارد و اگر این حسابرسی به صورت مطلوب اجرا شود، موجب بهبود قدرت پاسخگویی دولت، تقویت اعتماد ملی و همبستگی ملت و دولت می شود. با توجه به تأثیر فرهنگ سازی در اجرای کارا و اثربخش حسابرسی بخش عمومی و در راستای تحقق جزء 3 بند الف مادیه 48 قانون برنامیه پنج سالیه هفتم پیشرفت جمهوری اسلامی ایران، پژوهش حاضر با هدف شناسایی و مدل سازی عوامل مؤثر بر فرهنگ حسابرسی در استان ایلام از طریق روش های طوفان مغزی، تحلیل محتوی، دلفی و تحلیل عاملی اکتشافی و ساختاری - تفسیری انجام شده است. این پژوهش، که جامعیه آماری آن را متخصصان حوزیه حسابرسی بخش عمومی استان ایلام تشکیل می دهند، از نوع بنیادی بوده و با رویکرد توصیفی با نگرش همبستگی و علی - مقایسه ای انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ارزش های «فردی»، «اجتماعی»، «سیاسی»، «اقتصادی»، «اخلاقی»، «مذهبی» و «امنیتی»، عوامل مؤثر بر فرهنگ حسابرسی بخش عمومی در استان ایلام هستند. نتایج ارتباط میان عوامل نیز بر اساس مدل ساختاری - تفسیری و تحلیل میک مک اولویت بندی شده است. دستاورد های پژوهش، راه حلی مناسب را برای بهبود فرهنگ سازی و استفاده از فرصت های حسابرسی بخش عمومی ارائه می کنند.
تحلیل ساختار روایت در نگاره استقبال امرای تیمور از مهد اعلی خانزاده بر اساس الگوی کنشی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
77 - 89
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی علمی نسبتاً نوبنیاد است که به درک مناسبات، ساختارها و دستور زبان حاکم بر روایت می پردازد و ریشه آن در ساختارگرایی است. ساختارگرایان در روایت شناسی به دنبال بررسی نظم و کشف تناسبات درونی در روایت، روابط و پیوندهای موجود بر عناصر سازنده داستان و توضیح نظام حاکم بر گفتمان روایی هستند. روایت شناسی را پراپ آغاز کرد و پس ازآن گریماس که از پایه گذاران معناشناسی-ساختارگراست، با مطالعه معنا و ساختارهای مرتبط با آن، الگوی کنشی خود را که بر پایه چگونگی استفاده از مفاهیم زبان شناسی که در تحلیل متون استفاده می شود، ارائه داد تا توجه را از نشانه به سوی معنا تغییر دهد. گریماس معتقد است از سطح بیرونی باید عبور کرد و به لایه های عمیق در متن وارد شد تا هم ساختارهای سطحی معنادار و هم ساختارهایی که در عمق متن پنهان شده اند را بتوان یافت. در این تحقیق نگاره ای از نسخه ظفرنامه تیموری (935 ه.ق) بر اساس الگوی کنشی گریماس تحلیل شد. هدف از این پژوهش مطالعه چگونگی همخوانی بصری و کنشی نگاره ها با الگوی گریماس است. سؤالات اصلی تحقیق عبارت اند از: 1. تحلیل ساختار روایت با توجه به عناصر کنشگر تصویری در نگاره مورداشاره چگونه است؟ 2. تبدیل توالی زمانی به توالی مکانی در تصویر با توجه به روایت به چه صورت است؟ 3. آیا نگارگری را می توان همانند متن به شیوه ساختارگرایی بررسی کرد و با الگوی گریماس مطابقت داد؟ روش تحقیق، با استفاده از الگوی گریماس و جمع آوری داده ها بر اساس مطالعه منابع مکتوب و اسنادی تحلیل انجام شده است. نتیجه پژوهش نشان داد الگوی گریماس قابلیت انطباق با نگارگری را دارد و هر نگاره با ساختار روبنایی و زیربنایی در ساختار تحلیل می تواند به عنوان متن مستقل عمل کند، همچنین مطالعه ساختار زنجیره های دلالتی برای یافتن معنای نگاره و تبدیل توالی زمانی به توالی مکانی در تصویر و تأثیر آن بر شکل گیری نظام کلی در ساختار روایت بصری ملاحظه شد.
Structural Model for Predicting Psychological Well-being and Emotional Regulation Based on Resilience and Self-Efficacy in MS Patients(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Multiple Sclerosis (MS) is one of the most common chronic diseases of the central nervous system, and the disability resulting from the disease impacts self-efficacy and various mental health dimensions of these patients. Therefore, the present study aimed to propose a structural model for predicting psychological well-being and emotional regulation based on resilience and self-efficacy among MS patients in Tehran. Methods: Given its objective, this research is of the applied type and descriptive in nature concerning data collection methods, specifically employing structural equation modeling. The statistical population of this study included all individuals with MS attending treatment centers in Tehran in 2021, with a minimum sample size estimated at 150. The variables studied were based on the Ryff's Psychological Well-being Scale, the Gross and John's Emotional Regulation Questionnaire, the Connor-Davidson Resilience Scale, and the Schwarzer and Jerusalem's Self-Efficacy Scale. Ultimately, data were analyzed using structural equation modeling in AMOS software. Findings: According to the study's findings, all standardized coefficient values related to the dimensions of the latent variables were higher than 0.4, indicating that this measurement model has adequate reliability regarding the items of latent variables. Critical ratio values are usually introduced as validity parameters associated with the structural model and, in this study, all values were significant and outside the range of (-1.96, 1.96), with Cronbach's alpha and composite reliability values greater than 0.7 and AVE values greater than 0.5. Conclusion: Thus, the model enjoys appropriate validity and reliability.
The Moderating Role of Interpersonal Mindfulness in the Relationship Between Social Media Use and Marital Satisfaction(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to investigate the moderating role of interpersonal mindfulness in the relationship between social media use and marital satisfaction. Methods: This study was descriptive and correlational in terms of its objectives and the manner of data collection. The sample population consisted of married individuals who used social media and resided in Tehran, from whom 160 people were selected using a convenience sampling method. In this research, the Interpersonal Mindfulness Scale by Steven Puchter et al. (2018), the Social Networks Scale by Mojdeh et al. (2014), and the Marital Satisfaction Scale by Enrich were used. To evaluate the structural model of the study, the four-stage structural assessment model proposed by Hair et al. (2017) was utilized. Findings: The results indicated a significant positive correlation between interpersonal mindfulness and marital satisfaction, and a significant negative correlation between the extent of social media use and marital satisfaction (P = 0.05). Conclusion: Ultimately, the findings demonstrated that the moderating role of interpersonal mindfulness in the relationship between social media use and marital satisfaction is significant.
Comparing the Effectiveness of Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy (ISTDP) and Acceptance and Commitment Therapy Enriched with Compassion on the Components of Dysfunctional Communication Beliefs in Women Seeking Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
93-104
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aims to compare the effectiveness of Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy (ISTDP) and Acceptance and Commitment Therapy (ACT) enriched with compassion in altering dysfunctional communication beliefs among women seeking divorce. Methods: Statistical population of this study consisted of all women seeking divorce in District 4 of Tehran city in the year 2021, who were selected from counseling centers supervised by the Organization of Psychology and Welfare through convenience sampling. Next, Eidelson and Epstein’s (1982) Communication Beliefs Questionnaires were distributed for completion, and 45 individuals who scored high on these scales were selected as the sample and randomly placed into two experimental groups and one control group (each group consisting of 15 individuals). For data analysis, descriptive statistical methods (frequency indices, mean, and standard deviation) and inferential statistics (multivariate repeated measures analysis of variance) using SPSS-24 were employed. Findings: Results indicated no significant difference between the ISTDP and ACT enriched with compassion in altering dysfunctional communication beliefs. Both groups showed improvement compared to the control group, but no significant difference was noted between the two in terms of effectiveness. Conclusion: Both ISTDP and ACT enriched with compassion are effective in reducing dysfunctional communication beliefs among women seeking divorce, with no significant difference in effectiveness between the two. This suggests that both therapeutic approaches can be beneficial in this context. Future research should consider broader and more diverse samples, longer follow-up periods, and comparisons to active control groups to further understand the sustained impact and efficacy of these therapies.
Social Capital and Participation of Elderly Woman Based on the Sport Acceptance(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
235-245
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study was performed aiming to address the social capital and participation of elderly women based on the sport acceptance. Methods: The research method is applied and is a descriptive- survey research. The statistical population of the study includes the elderly women. 227 elderly women were selected as the sample size and simple probabilistic sampling method was used. Standard questionnaire was administered and SPSS and PLS were used for data analysis. Findings: The effect of cognitive social capital variable on the elderly women’s sport participation subjective development was 9.98, the effect of communication social capital on the subjective development of elderly was 2.71, the effect of structural social capital on the objective development of elderly women’s sport participation was 6.98 and effect of structural social capital on the subjective development of elderly women’s sport participation is 2.32 indicating that variables are influenced by each other. (p<0.05). Conclusion: according to the findings, increasing the social capital rate of elderly women is a promising y to enhance the participation of elderly women through sport participation. So, authorities and policy makers should plan and make policies in order to increase social capital as a variable affecting sport participation of elderly people.