فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۶۲۱ تا ۴٬۶۴۰ مورد از کل ۷۶٬۰۳۳ مورد.
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال چهارم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
145 - 166
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: قراردادهای مشتقه برای رونق بازار بورس و پویایی اقتصاد کشور ضروری است. با این حال مفهوم و ماهیت فقهی و حقوقی این قراردادها در بازارهای مالی محل بحث و نظر است و در این مقاله تلاش شده به این مهم پرداخته شود.
مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی بوده و برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای استفاده شده است.
ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
یافته ها: مهم ترین ایراد و اشکال وارده به قراردادهای مشتقه در بازارهای مالی، غرری بودن. معلوم نبودن مورد معامله و جهل نسبت به مشخصات آن و پرریسک بودن معامله، مشروعیت معاملات و قراردادهای مشتقه را زیر سؤال می برد. زیرا بر اساس فقه و حقوق ایران لازم است مورد معامله شفاف و مشخص بوده یا حداقل وضعیت کلی آن روشن و مشخص باشد.
نتیجه گیری: امکان به کارگیری قراردادهای مشتقه در بازارهای مالی از منظر فقهی و حقوقی وجود دارد زیرا ریسک و عدم اطمینان را نمی توان از بازارهای مالی و اقتصاد جدا کرد. قراردادهای مورد اشاره ایجاد شدند تا ریسک در بازارهای مالی را کنترل و کاهش داده و آن معاملات را به سطح معقولی برسانند که مورد پذیرش عرف است. در این صورت معاملات مذکور غرری نبوده و از منظر فقهی و حقوقی بلامانع است.
واکاوی مفهومی «أسماء» در کاربست آیه «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسماء»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۲)
5 - 22
حوزههای تخصصی:
مفسّران در طول چهارده قرن پس از نزول قرآن، معانی مختلفی برای واژه «أسماء» در آیه 31 سوره بقره بیان کرده اند. گروهی آن را به معنای «نام ها و علامات اشیاء یا مخلوقات» گرفته اند، گروهی دیگر به ضمایر موجود در آیه مثل «هُم» (در عَرَضَهُم) و «هؤلاء» توجه نموده اند و آن را به «نام های فرشتگان» یا «نام های فرزندان آدم» معنا نموده اند، برخی دیگر سیاق را مدّ نظر قرار داده و آن معانی را سبب برتری آدم ندانسته و «أسماء» را به «نام های خداوند» یا «صفات الهی» معنا نموده اند، و برخی دیگر، معانی دیگر. این نوشتار، به بررسی معنای «أسماء» در این آیه از چهار منظر می پردازد: لغت، سیاق آیات قبل و بعد، ارتباط با آیات هم موضوع و احادیث مرتبط با آیه. بر این اساس، «ویژگی ها» مناسب ترین معنای قابل برداشت است؛ همان صفات برتری که ویژه انسان است و او را بر ملائک برتری می بخشد؛ معنایی که با ریشه لغوی هماهنگ تر و با آیاتی که این واژه در آنها به کار رفته، سازگارتر است.
تحلیلی بر جایگاه دین و منابع دینی، در تعیین نظریه ارزش در نظام اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتگو از نسبت میان دین و اخلاق، از جمله مباحثی است که قرن ها مورد توجه اندیشمندان و مکاتب مختلف است. پرسش مهم این است که آیا دین می تواند در عرصه اخلاق به ایفای نقش بپردازد و در سامان دادن به نظام اخلاقی به کار آید؟ آنچه مورد پذیرش قرار گرفت، اعطای شأن و مقامی خاص به اخلاق در دین و نیز اعتباری خاص به منابع و معارف دینی در ساماندهی سامانه اخلاقی است. سامانه اخلاقی، براساس این نوشتار، دارای عناصر و مؤلفه هایی همانند نظریه ارزش، اصول بنیادین، قواعد استنتاجی، مشوق ها و ضمانت های اجراست. نظریه ارزش مهم ترین عنصر نظام اخلاقی است. بر مبنای یافته های این نوشتار با استفاده از روش تحلیل منابع دینی، دین و منابع معرفت دینی، دست کم به دو صورت می توانند در شکل دادن به نظریه ارزش نقش ایفا نمایند: الف. با تدارک دیدن مبانی ای که براساس آن مبانی نظریه ارزش و نظام اخلاقی سامان می یابند و ب. با تعیین مستقیم نظریه ارزش و نشان دادن صریح نظریه ارزش صحیح. لازم به ذکر است، توجه دادن به اخلاق به مثابه یک نظام و نیز، اشاره به نقش دین در شکل دادن به مهم ترین عنصر نظام اخلاقی، یعنی نظریه ارزش اخلاقی، دو نوآوری مهم این نوشتار تلقی می گردد.
بررسی ولایت در آثار قشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
1 - 22
حوزههای تخصصی:
اصل ولایت به عنوان اساس طریقت تصوّف و باطن نبوّت به شمار می رود. مقام ولایت متعلّق به کسانی است که خداوند متولّی ایشان گشته و به عنوان دوست ویژه خود برگزیده است. مسأله ولایت که به پیر و ولیّ این امکان را می دهد تا با تصرّف در احوال مرید او را به سر منزل مقصود برساند. از نکات مورد تأکید صوفیان در تمام دوره های عرفان و تصوّف اسلامی است. قشیری در آثار خود، بویژه در رساله قشیریّه به بیان بسیاری از مفاهیم بنیادین عرفان و تصوّف از جمله ولایت پرداخته و قدیمی ترین تعریف از آن را ارائه داده است و به دلیل تأثیر وی بر آثار پسین، بررسی آثار او در باب ولایت می تواند روشنگر عقاید کلّی پیرامون این مسأله در تصوّف اسلامی باشد؛ ازاین رو در این پژوهش که با نگاهی متن محور و به شیوه کتابخانه ای انجام شده، مبانی عرفانی ولایت و عوامل تحقق آن در انسان از دیدگاه قشیری تبیین و به نحو نظام مند ارائه شده است. نتایج حاکی از آن است که ولایت نزد قشیری امری عطایی و یا کسبی و متعلّق به کسانی است که خداوند افعال و اوصاف بشری را از آن ها زدوده و به اوصاف الهی بدل کرده و بیشترین کارکرد آن در رابطه مرید و مرادی است. او کرامات را امری موهومی و نشانه صدق ولیّ می داند.
تحلیل استعاره شناختی عشق از منظر عرفانی در بعضی از اشعار مثنوی مولوی و غزلیات بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
353 - 374
حوزههای تخصصی:
در نگاه عرفانی، به ویژه عرفان عاشقانه، عشق قطب عالم آفرینش و اساس موضوع و منشأ پیدایش انسان ها و عالم هستی است. خداوند حکم «کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» (رجایی بخارایی: 591). دلیل آفرینش آدمی را عشق و عاشقی می داند و شاعران عارف پیشه و اهل عرفان زیباترین و عمیق ترین تعابیر در مختلف کلام و اندیشه را برای عشق بیان کرده اند. مولانا جلال الدین محمد بلخی و عبدالقادر بیدل دهلوی ازجمله عارفان شاعری هستند که عشق را با زیباترین و عمیق ترین تعابیر استعاری به تصویرکشیده و مفهوم سازی نموده اند. مولوی در استعاره های شناختی خود از عشق در قلمرو مبدأ از عناصری مانند آتش، می، جانداری، طبیب، نور، راه، قاتل، سفر و غیره بهره می برد و از این میان سه عنصر آتش، می و جانداربودن عشق بیشترین بسامد را در مثنوی دارد درحالی که بیدل چهره ای انتزاعی تر از عشق نسبت به مولوی ارائه می کند و استعاره های شناختی او شعله، حرف، مکتوب، خورشید، وادی، دُرّ، نقش، انجمن، گنج، اسرار، منزل و غیره است. بیدل هنگام خلق استعاره های شناختی، آگاهانه ابهامی را در کلام خود قرارمی دهد که باعث پیچیدگی ظاهری کلام می شود. امّا با گسترش کلام به کمک کلمات عادی دست به گسترش استعاره خود و تفهیم اندیشه اش می زند و خوشه های تصویری زیبایی را می آفریند. وی عشق را همچون دریا، آفتاب، آب، وادی، سلطان، پهلوان، حکیم، آینه، طریق و غیره می داند.
علم الهی به جزئیات از دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
99 - 112
حوزههای تخصصی:
این پرسش که «آیا خدا به جزئیات علم دارد؟» یکی از پرسشهای بنیادین در حوزه خداشناسی فلسفی است. برخی بدون توجه به واژه «خدا» که در تصور آن اختلاف نظر وجود دارد، درصدد اثبات یا انکار علم الهی به جزئیات برآمده اند. در سنت فلسفی یی که سخن از آن با افلاطون و ارسطو آغاز میشود و ابن سینا نیز در درون این سنت جای میگیرد، علم الهی به جزئیات انکار میگردد اما در چارچوب همین مکتب، توماس آکوئیناس در مقام یک متکلم، این علم را برای خدا اثبات میکند. از دیدگاه ابن سینا میان «ماهیت» و «وجود» بعنوان دو مرتبه مختلف از هستی، تفاوت بنیادین وجود دارد. واجب الوجود علت برای اعطاء وجود به ماهیات میباشد و به این دلیل نمیتواند ماهیات را در جزئیات آنها بشناسد، چرا که آنها مستقل از او، «وجود» ندارند؛ البته ابن سینا علم الهی به جزئیات را از طریق «وجودشان» انکار نکرده است. اما در تصور کلامی توماس از خدا، بمثابه خدای متشخص، انکار علم الهی به جزئیات، منجر به خلل در قدرت الهی میگردد. بعلاوه، در صورت انکار علم الهی به جزئیات، انسان که مخلوق خداست، در مرتبه یی بالاتر از خالق قرار میگیرد، زیرا میتواند جزئیات را بشناسد. آکوئیناس که در اینجا در قامت یک متکلم ظاهر شده، مرز میان فلسفه و الهیات را نادیده گرفته و در اعتراض به ابن سینا میگوید کلیاتی مانند «حیوان» و «انسان» نمیتوانند ملاک تمایز یک جزئی مانند «سقراط»، از دیگران باشند. مقاله حاضر به تحلیل و تطبیق دیدگاه ایندو فیلسوف در مورد علم خدا به جزئیات میپردازد.
پژوهشی پیرامون ولایت وصی در امر نکاح صغیر و صغیره با رویکردی بر آرای امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال بیست و چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۴
81 - 105
حوزههای تخصصی:
مسئله ولایت بر صغیر و صغیره، یکی از مسائل بسیار مهم در مبحث وصایت است. چنانچه پدر و جد پدری صغیر یا صغیره در قید حیات باشند، اختیار امور آن ها به دست پدر و یا جد پدری است و ولایت آن ها شرعی و قهری و از ناحیه خداوند است.اگر موت پدر یا جد پدری نزدیک باشد، آن ها می توانند به کسی تحت عنوان وصی، وصیت نمایند تا امور صغیر و صغیره را بعد آن ها بر عهده بگیرد، اموری که ممکن است در ارتباط با صغیر یا صغیره مورد وصیت واقع شود، بحث مراقبت و تربیت او، اداره اموال، ازدواج و طلاق اوست.در این مقاله، نگارندگان با روش توصیفی-تحلیلی و مراجعه به منابع کتابخانه ای-اسنادی به بررسی ولایت داشتن وصی در امر نکاح صغیر و صغیره با رویکردی بر آرای امام خمینی و مشهور فقها پرداخته اند و پس از ذکر و بررسی ادله قائلان به ولایت و عدم ولایت وی، برخلاف نظر امام خمینی که قائل به عدم ولایت وصی در تزویج صغار است، ولایت وصی در تزویج صغار را در صورت تصریح موصی به اثبات رسانده اند.
توحید در قرآن و عرفان(رشد اخلاقی)«مطالعه موردی: توحید در ستایش»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
63 - 84
حوزههای تخصصی:
ستایش یا معادل عربی آن، حمد به معنای پسندیدن صفتی زیبا یا فعلی نیکو و واکنش فطری در برابر آن است، قرآن مجید در آیه 36 سوره جاثیه، ستایش را تنها متعلق به خدا دانسته و برای اثبات آن، برهان هایی اقامه می کند، مفسران گوناگون براساس منابع تفسیری، هریک استدلال آیه را به گونه ای تقریرکرده اند؛ برخی براساس معنایی که برای واژه ربّ، که در آیه مذکور است، برگزیده اند و بعضی با توجه به سیاق آیات پیشین سوره. بررسی تطبیقی این دیدگاه ها در این مقاله نشان می دهد که مفهوم واژه حمد به تدریج از ستایشِ نعمت به ستایش زیبایی تغییرکرده است، همچنین شباهت های متعدد میان مفاتیح الغیب و الجامع البیان، احتمال تأثیر جدی فخر رازی از طبری را تقویت می کند، روش آلوسی در استفاده از سیاق برای اثبات توحید در ستایش و تأثیر آن در تفاسیر بعدی نیز حائز اهمیت است. غایت عرفان اسلامی توحید است (مشاهده یگانگی خدا) به طوری که وجود مطلق است و هیچ چیز غیر از او و تجلیاتش، وجود ندارد که لازمه این مشاهده، فنا دیدن همه چیز در حق تعالی است. نقش توحید در رشد اخلاقی چنان سازنده است که از انسان با انگیزه هایش، که خود منشأ بسیاری از ناهنجاری های اخلاقی است، انسان کامل خالی از رذایل اخلاقی و آراسته به فضایل اخلاقی می سازد و تمام ابعاد وجودی انسان، اعم از مادی و معنوی را در جهت کمال مطلق و بی نهایت و جاودانه قرارمی دهد.
امداد فرهنگی؛ الگویی برای مواجهه با آسیب های اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۹
143 - 168
حوزههای تخصصی:
آسیب های اجتماعی از جمله مسائلی است که اگرچه مولود دوران جدید نمی باشد اما شرایط دوران مدرن سبب گسترش این آسیب ها شده است. علاوه بر شرایط دوران جدید، فاصله گرفتن از ظرفیت ها و اقدامات سنتی و بومی متناسب با اقتضائات هر منطقه، سبب پیچیده تر شدن آسیب های اجتماعی در سالیان اخیر شده است. این مقاله به دنبال آن است که باتکیه بر سنت ایرانی اسلامی و بهره گیری از ظرفیت های انسانی و زیرساخت های فرهنگی و دینی، مفهوم «امداد فرهنگی» را به عنوان یکی از راهکارهای مواجهه به منظور پیشگیری و جلوگیری از گسترش آسیب های اجتماعی ارائه کند. براین اساس در این مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای و مصاحبه در مقام گردآوری داده و روش تحلیل مضمون در مقام تحلیل داده ها، تلاش شده است مفهوم «امداد فرهنگی» تبیین شود. به منظور تبیین این مفهوم، ابتدا انواع ترکیب های صفت و موصوفی و هویتِ فعل و فاعلی موردبحث قرار گرفته و در ادامه چهار بعد «هویت»، «دین داری و معنویت»، «همزیستی» و «سازماندهی و شبکه سازی» به عنوان ابعاد اصلی این مفهوم ارائه شده و نقاط تمایز آن با مفاهیم مشابه مانند مددکاری اجتماعی مورد اشاره قرار گرفته است.
اثر نقض غیرمتخلفانه قرارداد بر جبران خسارت در فقه و نظام حقوقی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
21 - 34
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: براساس مواد 227 و 229 قانون مدنی ایران، نقض تعهد به سبب فعل و اراده متعهد، از شرایط مطالبه خسارت قراردادی می باشد اما در «نقض غیرمتخلفانه قرارداد» همچون نقض به سبب تعذر و تعسر، نقض تعهد قابل انتساب به فعل و اراده متعهد نیست. هدف از پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش است که چرا تعذر و تعسر از حیث خارجی بودن، ماهیت یکسان دارند اما آثار حقوقی آنها نسبت به قواعد جبران خسارت مختلف جلوه می کند. مواد و روش ها: این تحقیق از نوع نظری بوده روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی می باشد و روش جمع آوری اطلاعات بصورت کتابخانه ای است و با مراجعه به اسناد، کتب و مقالات صورت گرفته است. یافته ها: در نظام حقوقی ایران و فقه اسلامی، نقض قرارداد به دو دسته ی نقض قابل انتساب و غیر قابل انتساب به فعل و اراده متعهد تقسیم می شود. همچنین «تخلف» باید به «عدم قابلیت انتساب به اراده متعهد» تعبیر شود زیرا متبادر از کلمه خارجی هر چیزی است که خارج از وجود متعهد است. ملاحظات اخلاقی: در تمام مراحل نگارش پژوهش حاضر، ضمن رعایت اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است. نتیجه گیری: اختلاف در تعذر و تعسر می تواند در نتیجه ارزیابی عواملی همچون: مفهوم عامل خارجی نقض، میزان پیش بینی موانع حادث شده و میزان بقای عین تعهد نقض شده باشد.
بازخوانی انتقادات متأخران بر ابن غضائری در جرح غالیان
منبع:
پژوهش های رجالی سال پنجم ۱۴۰۱ شماره ۵
33-68
حوزههای تخصصی:
تا سده یازدهم، استناد به تضعیفات رجالیان قدیم، میان عالمان امامی رایج بود. اما از زمان محمدتقی مجلسی، نگاهی منفی به تضعیفات و شخص ابن غضائری شکل گرفت. بیش از همه، نوه مجلسی، وحید بهبهانی تخطئه تضعیفات مرتبط با غلو را رواج داد. آنان بیشترِ تضعیفات، و حتی بسیاری از تضعیفات غیراختلافی متقدمان را نتیجه سستیِ باورهای خودِ تضعیف گران و کم تحملی شان نسبت به معارف امامان دانسته اند. پرسش مقاله این است که آیا منتقدان تضعیفات، شواهد مقبولی بر این نسبت عقیدتی به متقدمان و تأثیر آن در تضعیفات دارند؟ در این راستا دلایل منتقدان، و کلمات ابن غضائری تحلیل، و با اطلاعات منابع شیعه و غالیان، درباره متهمانی که متقدمان درباره شان اختلاف نکرده اند، مقایسه شده است. بنا بر کلام رجالیان قدیم، تضعیفات، دلایل تاریخی، جریان شناسی و کلامی دیگری داشته اند. متأخران از ادله گسترده غلو پیشوایان غالی، مانند ابن مهران، اسحاق بصری و خصیبی آگاه نبوده، و بی توجه به منابع غلو و پیچیدگی های آن، بر ابن غضائری تاخته اند. همچنین، ابن غضائری با دسترسی به منابع سری خطابیه، به ناشناختگی برخی راویان مختص به منابع غالی اشاره کرده که کتب نویافته نصیریه نیز غالیانه ترین مضامین را از الوهیت و بابیت تا تکفیر امامیان، از همین راویان نقل می کنند. اما در مکتب وحید بهبهانی، این ناشناختگان را با تکلف، بر راویان برخی اسانید نادر در منابع امامی تطبیق داده اند. بر پایه این شواهد، قضاوت ابن غضائری واقع بینانه و حتی محتاطانه است.
تقریر و ارزیابی نظریه جریان ناپذیریِ تضاد میان احکام شرعی در دانش اصول در اندیشه محقق اصفهانی
منبع:
پژوهشنامه اصول فقه اسلامی سال پنجم ۱۴۰۱ شماره ۵
133-164
حوزههای تخصصی:
روش شناسی منطق استدلال در دانشِ اصول، به مثابه یکی از شاخص ترین مسائل فلسفه این دانش، محورهای مختلفی دارد که ارزش شناسی منطقیِ بهره گیری از قواعدِ فلسفی در استدلال های اصولی از جمله مهمترین آنهاست. شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، ضمن توجه به کاربردهای قواعد فلسفی در علم اصول، به واکاوی ارزش منطقی این مسئله پرداخته، آن را در موارد متعدد بررسی نموده است که شاخص ترین آنها، جریان ناپذیریِ احکام فلسفیِ تضاد در دانشِ اصول است. جستار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و باهدفِ تقریر و ارزیابی نظریه جریان ناپذیریِ تضاد در احکام شرعی، به بررسی این مسئله در اندیشه محقق اصفهانی پرداخته، و به این نتیجه رهنمون می شود که به باور ایشان نظریه جریان پذیریِ تضاد در احکام شرعی گرچه دیدگاه مشهور اصولیان است، اما به دلایلِ مختلف ناتمام است و از آسیب خلط حقایق با اعتباریات مصون نیست. به نظر می رسد علی رغم برخی برجستگی ها، در نظریه مذکور ابهامات فراوانی نیز وجود دارد که آن را غیرقابلِ پذیرش می نماید.
زندگی بدون توسل: فلسفه ای مثبت برای زندگی
منبع:
الهیات سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷
5-26
حوزههای تخصصی:
نیوتن: فیلسوف؟! گزارشی از مقاله «نیوتونیسم در مرحله نخست عصر روشنگری آلمان (1750-1720): متافیزیک و نقد فلسفه جزمی»
منبع:
الهیات سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷
85-99
حوزههای تخصصی:
زمن الخطاب الروائی بین البنیه والدلاله فی روایه الزمن الموحش لحیدر حیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
17 - 32
حوزههای تخصصی:
یعد الزمن محورا أساسیا فی تشکیل الخطاب الروائی، باعتباره من الفنون الزمنیه، حتى یتحدد ویتبلور شکل البنیه الروائیه معتمدا على شکل البنیه الزمنیه لها ویؤثر فی توصیل دلالاته؛ ولهذا، یحاول هذا البحث دراسته لتبیین هذا التأثیر والتلازم بین البنیه الزمنیه والدلالیه للروایه، مما یؤدی إلى فهم أعمق للنص الروائی. ولم یعد الزمن فی الروایه العالمیه الحدیثه عامه، والروایه العربیه الحدیثه بصوره خاصه، قائما على التسلسل التعاقبی کالروایه الکلاسیکیه، بل اتجهت الروایه إلى انحراف السیر الزمنی. فبناء الحدث الروائی لا یخضع لمنطق السببیه؛ لذا نرى تحولات الزمن فی أعمال الروائیین الجدد. والروائی السوری، حیدر حیدر، من هؤلاء الروائیین الذین وظفوا الزمن بنائیا لتکسیر وخرق الزمن الخطی التتابعی، والمفارقه بین زمن الحکایه والخطاب لغایاته الدلالیه؛ وهو ما یتحرى هذا البحث دراسته. یعتمد هذا البحث المنهج الوصفی التحلیلی، مستفیدا من آراء جیرار جنیت لدراسه الزمن الروائی فی روایه الزمن الموحش لحیدر حیدر. والدراسه تحاول أن تکشف عن بنیه توظیف الزمن الروائی وخصوصیته ودلالاته أیضا. ومن النتائج التی توصلت إلیها الدراسه أن بناء الزمن فی هذه الروایه هو من النوع الدائری، مما خدم دلالاتها الجدلیه وفکرتها؛ وهو صراع الحداثه والتراث، حیث إن الزمن الدائری هو أحد أنواع الزمن التداخلی الجدلی، کما عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصه بسبب الاسترجاع والاستباق سبّب حدوث مفارقات زمنیه، خاصه عبر تقنیه الاسترجاع؛ لأن الروایه سیره ذاتیه لبطلها الشبلی عبد اللّٰه، وتطرح إشکالیه صراع الحداثه والتراث، موظفه لذلک تقنیات زمنیه مختلفه، منها ما خلخل الزمن الروائی وسرعه، مثل: الخلاصه والحذف، ومنها ما أبطأه، مثل: الوقفه والمشهد؛ فنوّعت على مستوى البناء من إیقاعه وکسرت رتابه النص؛ وعلى مستوى الدلاله، نهضت بدلالاته السوسیوسیکولوجیه.
رویکرد فقیهان به موضوع بیع انسان آزاد در پرتوِ روایت سکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال پنجاه و چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۲۸
121 - 136
حوزههای تخصصی:
دراین جستار، رویکرد عملی فقها در مواجهه باروایت «إن أمیرالمومنین(ع) أُتِیَ برجلٍ قد باعَ حراً فقطَعَ یدَه» با روش توصیفی تحلیلی از دو جنبه جرم انگاری و مجازات جرم، بررسی شده است. فقهای متقدم درباره ماهیت جرم و مجازات موضوع مذکور در روایت، سرقت با مجازات قطع یا تعزیر؛ افساد فی الارض با مجازات قطع؛ مطلق افساد با مجازات قطع یا تعزیر را پیشنهاد کرده اند. فقهای متأخر این جرم را آدم ربایی با مجازات نامعین دانسته اند. این در حالی است که نص روایت مذکور؛ آن را بیع انسان آزاد با مجازات قطع ید معرفی کرده است. این جرم را می توان تجارت انسان با مجازات قطع ید قلمداد کرد؛ زیرا احیای به بردگی گرفتن انسان ها را در پی دارد، نافی اراده و محدودکننده اختیار است و به بازدارنده محکمی همچون قطع ید و سهولت اجرا نیاز دارد؛ به طوری که که بدون نیاز به شروط سرقت مال تحقق یابد.
درنگی در معنای «ایمان به غیب» در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سفینه سال نوزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۷ «ویژه باور شناخت»
۱۸۲-۱۷۴
حوزههای تخصصی:
یکی از گویندگان در باره معنای ایمان به غیب در آیه «ٱَلݧݩَّذٖینَ یݦݩُؤݨْمݫِںݧݩݐُونَ بِالْغَیْبِ» (بقره: 3) نکاتی گفته است، به این مضمون که مراد از آن، ایمان به حقایق پنهانی و فراتر از احساس بشر نیست، بلکه به معنای ایمان آوردن در پنهانی است. گوینده، که کلمه «بالغیب» را در این آیه قید می داند، به آیات دیگر استناد کرده است. نگارنده این مقاله کلام گوینده را به پنج بخش تقسیم کرده و در هر بخش بر اساس قواعد ادبی، روشهای مقبول در تفسیر و نیز کلام مفسّران، خطا در کلام گوینده را نشان داده و به این نتیجه می رسد که مراد آیه، ایمان به حقایق غیبی و فراتر از ادراک حسّی بشر است.
خوانشی نو از خطبه جهادیه امام علی(ع) بر اساس نظریه فراکارکرد متنی (رویکرد نقش گرای هلیدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه هلیدی، یکی از ویژگی های متن، داشتن انسجام است، بنابراین بااهمیت دادن به ساختار آغازگری- پایانی و نشان داری و بی نشانی هر بند، شیوه و عملکرد نویسندهدر القای پیام مورد نظر خویش را معین می کند. بر اساس نظریه مذکور، با بررسی ارتباط دستوری، واژگانی و پیوندی یک متن، تحلیل جامعی از چگونگی انسجام و بههم پیوستگی بندهای مختلف آن بهدست می آید. این پژوهش، خطبه جهادیه امام علی(ع) را بر اساس فراکارکرد متنی(رویکرد نقش گرای هلیدی) و به شیوه توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار داده است. نتایج به دست آمده، نشان از آن دارد که اغلب بندهای خطبه مذکور، آغازگر مرکّب دارد و مخصوصاً بیان آن با چنین آغازی، نقطه مناسبی برای القای پیام بوده است و بر انسجام متن صحّه می گذارد. همچنین سایر گونه های انسجامی چون ارجاعدرون متنی، جانشینی، حذف، انسجام واژگانی به ویژه عبارات مترادف و نیز انسجام پیوندی از عناصر برجسته این متن است. بررسی این خطبه از نهج البلاغه بر اساس نظریه هلیدی، ارزش و اهمیت آن را هم در زمینه مذهبی و هم زمینهادبی،بیشتر مشخّص می کند.
هندسه فرکتال در فازی شناسی و نقش آن در الگوسازی فهم زبان قرآن؛ مطالعه موردی آیات 32 سوره مائده و 262 سوره بقره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناکارآمدی هندسه اقلیدسی در مدل سازی طبیعت، ماندلبروت را برآن داشت که هندسه هستی را هندسه ای با ساختارهای خودمتشابه معرفی نماید. او این ساختارها را که در درجات مختلف هستی خودنمایی می کنند، فرکتال نامید. فرکتالیتی یا هم برخگی در مطالعه فازی نمایی پدیده های هستی به عنوان یکی از اصول سه گانه معرفی گردید. الگوی فرکتال، در بازطراحی جهانبینی، فهم و تفسیر ما از هستی می تواند نقش آفرین و الهام بخش دانسته شده است. این نوشتار به دنبال بهره گیری از این الگو در مدل سازی فهم معنا و زبان قرآن است. از این رو ابتدا مبانی هندسه فرکتال و جریان یابی آن در نظام فکری فازی با ابزار کتابخانه ای تشریح گردید. همچنین با روشی توصیفی (تحلیل محتوا) رهاوردی را که اصل فرکتالیتی در فازی شناسی می تواند در فهم زبان ارائه نماید؛ بیان گردید. به عنوان مطالعه موردی آیات 32 سوره مائده و 262 سوره بقره مورد بررسی قرار گرفت. برابر نتایج این پژوهش، مدل استفاده شده در این آیات، تناسب و هماهنگی قابل توجهی را با مدل هندسه فرکتالی از خود نشان داده و مدل سازی فرکتال در فهم این آیات می تواند رهاوردهای متعددی را برای پژوهشگران داشته باشد.
تحلیل نظریه علم دینی دکتر مهدی گلشنی با تکیه بر مباحثه گلشنی و استنمارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهدی گلشنی در تلاش برای تبیین «علم دینی» می گوید که علم نه تنها از نظر جهت-گیری و کاربرد، بلکه از نظر چارچوب متافیزیکی حاکم بر نظریه ها، به دینی و سکولار تقسیم می شود. وی چنین استدلال می کند که چون علم بی طرف در مرحله داوری غیرواقع گرایانه و دشوار است، پس علم باید غیربی طرف (و در طرف دین) باشد. «مایکل استنمارک» معتقد است که علم دینی به معنای «دارای تعلق دینی» (Religiously Partisan) در مرحله تعیین مسأله و کاربرد کاملا ممکن و حتی اجتناب ناپذیر است، اما استدلال گلشنی بر غیرواقع گرایانه بودن علم بی طرف (Impartial) در مرحله داوری نظریه را ناکافی می داند. گلشنی در پاسخ به استنمارک، تأکید می کند که سخن وی اختصاص به نظریه های بنیادین مثل منشأ عالم و منشأ حیات داشته است. وی همچنین می گوید بعضی از این مثال های نقض ناشی از تفسیر متفاوت دانشمندان مسلمان از اعتقادات دینی است. استنمارک با ذکر مثال های نقض دیگری شواهد گلشنی درباره ی غیرواقع گرایانه بودن بی طرفی در نظریه های بنیادین را نیز به چالش می کشد. در این مقاله، با روش تحلیلی توصیفی این مباحثه را بررسی می کنیم. سپس استدلال جدیدی علیه نظریه علم دینی گلشنی اقامه می کنیم تا نشان دهیم پیشفرض های متافیزیکی مورد نظر گلشنی به دلیل «معقولیت شان» دخالت داده می شوند، نه «دینی بودنشان».