پژوهش های قرآن و حدیث
پژوهش های قرآن و حدیث سال 56 پاییز و زمستان 1402 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ترجمه پیام قرآن اثر محمد اسد، ترجمه ای کامل از تمام سوره های قرآن و به ترتیب مصحف است. پرسش مهم قابل طرح درباره این ترجمه این است که ترجمه پیام قرآن به لحاظ میزان وفاداری به متن چه وضعیتی دارد. نوشته حاضر کوشیده است با روش توصیفی-تحلیلی و بررسی نمونه هایی از عملکرد محمد اسد در ترجمه آیات و تطبیق آن ها بر الگوی ترجمه نیومارک، به پاسخی قانع کننده در این راستا دست یابد. نتیجه آنکه مترجم همواره در ترجمه خود سعی بر یافتن معادل مناسب برای اصطلاحات دینی داشته و تا حد زیادی در این امر موفق بوده و در مواردی که از یافتن معادل عاجز مانده است، توضیحاتی را در حاشیه ارائه می دهد. در بحث از مشترک لفظی، عموماً سیاق کلام را در نظر دارد، اما در برخی موارد از سیاق غافل شده است. همچنین، برای ترجمه استعاره، عملکرد یکسانی نداشته و از شیوه های گوناگونی بهره برده است.
مقایسه دیدگاه ملاصدرا و ابن برّجان درباره حروف مقطعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله حروف مقطعه یکی از مسائل مهمی است که مفسران قرآن کریم با رویکردهای مختلف، به آن پرداخته اند. ملاصدرا و ابن برّجان دو متفکری هستند که در این باره بحث کرده اند و دیدگاه آن ها قابل مقایسه است. هدف این مقاله بررسی دیدگاه ملاصدرا و ابن برّجان درباره حروف مقطعه با رویکرد مقایسه ای و به روش اسنادی و توصیفی-تحلیلی است. یافته ها بیانگرِ تبعیت و تأثیرپذیریِ ملاصدرا از ابن سینا و عین القضات است؛ ولی دیدگاه ابن برّجان درباره ماهیت کلی حروف مقطعه، جدید است. ملاصدرا قائل به دلالت این حروف بر مراتب موجودات است. ابن برّجان این حروف را واسطه کتاب مبین و قرآن می داند که بر اسماء الله دلالت دارند. دیدگاه این دو متفکر درباره امکان فهم حروف مقطعه، مجمل دانستن این حروف، مطرح کردن قسم، دلالت الم بر اسماء الله و دلالت یس بر انسان کامل شباهت دارد و درباره ماهیت کلی حروف مقطعه، معنایابی جزئی آن ها، میزان استناد به آیات قرآن و تأثیرپذیری از دیگران متفاوت است. رویکرد دو متفکر (فلسفی/عرفانی) نقش اساسی در پیدایش شباهت ها و تفاوت ها دارد. نقدهایی نیز به نظرات آن ها وارد است.
تحلیل انتقادی گونه های تأویل آیات در لطائف الاشارات قشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخشی از مناطق نامکشوف «تأویل» در سنت اسلامی، سوابق تأویل گرایی در میراث تفسیری است، تا جایگاه، روند کم وکیف توجه به ابعاد، ظرفیت های ناشناخته و ابواب ناگشوده آن در میان مفسران مسلمان، امکان ترسیم یابد و نیز روشن شدن نقاط ضعف و قوت مفسران در این خصوص و تمهید زمینه ورود به مباحث نوین هرمنوتیکی. تحلیل انتقادی گونه های تأویل آیات در لطائف الاشارات، گامی به سوی این چشم انداز بلند است. این سخن، با گونه شناسی تأویلات قُشَیری، در پیِ ارائه خوانشی انتقادی از این گونه ها با روشی تحلیلی- توصیفی به این نتیجه رسیده است که قشیری در لطائف الاشارات، شأنی ادیبانه، هنری و صوفیانه دارد. لذا، تأویل های ذوقی او نسبت به تأویل های صحیح و اصولی اش بسامد بالاتری دارند. از میان تأویل های صحیح، بیشترین شمارگان، به «بیان لایه های زیرین معنایی آیات»، آنگاه «بیان مصادیق عینی» اختصاص یافته است. اما از گونه «معنای محتمل از میان چندین معنای احتمالی» خبری نیست. به رغم شورآفرینی و اثربخشی او در مخاطبان نسبت به تعالیم قرآنی، اما برخی تأویل های سطحی، دور از ذهن و ساده انگارانه او با شأن علمی اش سازگاری ندارد و راهی به توجیه ندارد.
تبیین و تحلیل مبانی انسان شناسی و شاخص های معرفتی تفاسیر جنسیتی در حوزه هویت فردی و اجتماعی زن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه تفاسیر جنسیتی (قرائت های مردگرایانه و زن گرایانه از قرآن) به شدت به مبانی انسان شناسی مفسران آن ها در رابطه با طبیعت زن متکی است و اختلاف آراء در این تفاسیر به تفاوت در این مبانی بر می گردد. پژوهش حاضر با روشی توصیفی تحلیلی درصدد است دریابد، مهمترین این مبانی چیست و تصویری که از هویت فردی و اجتماعی زن ارائه می دهند بر چه مستنداتی استوار است. با تقریر این مبانی به دست آمد که این دو خوانش از قرآن، تلقی متمایزی از مفاهیم هویت جنسی و جنسیتی، تساوی حقوق و تشابه حقوق، عدالت استحقاقی و عدالت مساواتی، تکلیف محوری و حقوق محوری داشته، قرائت های مردگرایانه، با تقدم هویت جنسی بر هویت انسانی، برتری مردان بر زنان و تبعیض جنسیتی را امری طبیعی و موهبتی الهی جلوه داده ، خواهان ایستایی ظهور زنان در عرصه های مختلف فعالیت های انسانی است. در مقابل، قرائت های زن گرایانه با تأکید بر عدالت جنسیتی و نگاه تاریخی به نظام خانواده، تبعیض جنسیتی را امری فرهنگی دانسته، خواهان استقلال زن در ورود به عرصه های کلان سیاسی و اجتماعی است.
بررسی نقادانه مبانی و روش های غلات در تفاسیر شیعه قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غالیان اولین گروه از جریان های تاویل گرا در تاریخ شیعه هستند که با وارد کردن اندیشه های غلوآمیز در متون تفسیری و حدیثی شیعه، سبب بدعت گذاری در معارف اسلامی گردیده اند. غالیان دارای دو گروه الحادی و غیر الحادی بوده که هرکدام با پیش-فرض های خاص خود، وارد تفسیر قرآن شده و آیات قرآن را به نوعی تأویل و تفسیر کرده اند. لذا شناخت مبانی و روش های تفسسیری غلات در جهت شناساندن بهتر و بیشتر غالیان اهمیت زیادی دارد.
این مقاله درصدد است روایات غالیان در تفاسیر شیعی قرآن کریم را استخراج نموده و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی- انتقادی مبانی و روش های غالیان را بررسی و با کمک ابزارهای نقد حدیث به نقد و اعتبارسنجی آن ها بپردازد. با استخراج روایات سران غالی روشن گردید که اکثریت احادیث سران غلات در تفاسیر شیعی دارای اشکالات اساسی در سند و متن احادیث اند و محتوای بسیاری از آن ها با اصول و فروع شریعت در تعارض اند.
تحلیل مفهومی و اهداف کاربردی در «تربیتِ تأدیبی» با توجه به آیاتی از سوره یوسف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف انجام این پژوهش بررسی شیوه های شش گانه اصلاحِ رفتار به ترتیب شامل: 1. پیشگیری؛ 2. عفو و صفح؛ 3. انذار؛ 4. ملامت؛ 5. طرد و 6. عقوبت، در «تربیتِ تأدیبی» با توجه به آیاتی از سوره یوسف است. روش تحقیق در شناختِ واژگانِ اصلی، روش تحلیل مفهومی و در استنباطِ شیوه هایِ اصلاحِ رفتار، روش استنتاج است. متنِ مورد مطالعه، آیاتِ چندی از سوره یوسف است که شیوه های اصلاح رفتار را از جانب یعقوب نبی (ع) نسبت به فرزندان خطاکارش نشان می دهد. یافته های تحقیق نشان می دهند که شیوه های اصلاح رفتار، اساساً، صورتی تأدیبی دارند و از مراحل ملایم و هماهنگ با طبیعت متربّی شروع شده و به مراحل سخت، از لحاظ تحمّلِ روانی برای او منتهی می گردند. ترتیبِ آیات نشان می دهد که یعقوب نبی (ع) از چهار مرحله اول، در اصلاح بدرفتاریِ پسرانش استفاده کرده است، اما دو مرحله بعدی یعنی طرد و عقوبت در آموزه های اخلاقی و تربیتی وی کاربردی ندارند. همچنین شیوه های ضمنی چون: تفهیمِ خطا، هشیاری، رفتارِ حکمت آموز از جانب مربّی؛ دادنِ حقِ انتخاب، ابتکار و میدانِ عمل به متربّی و در نهایت استفاده از زبان تلویحی بین اعضای خانواده، از روش های مؤثّر در اصلاح رفتار است.
بازتاب روایات محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی در میراث روایی شیخ صدوق (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نام محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی در برخی از روایت های آثار صدوق وجود دارد. منابع روایی و رجالی متقدم امامیه داده های کمتری از این محدث ارائه کردند. پژوهش پیش رو با هدف شناسایی فرد یاد شده و نیز تبیین چرایی مراجعه صدوق به این فرد در شهر ری برای نقل روایت شکل گرفت. یافته ها نشان دهنده امامی بودن این محدث است که گزارش های صدوق از وی در موارد زیادی با روایت های منابع دیگر همخوان است. روایاتی مرتبط با کلام، اخلاق، فضائل برخی ماه ها، اخبار تاریخی درباره معصومان به ویژه حضرت حجت(ع)، برخی نصوص ائمه نظیر حدیث لوح و از همه مهم تر نص امام حسن عسکری(ع) بر فرزندش، دیدار با حسین بن روح نوبختی، بخشی از اخبار وی است. حجم بالای روایات و وجود اساتیدی مانند محمد بن همام عالم نامی امامیه، احمد ابن عقده و عبدالعزیز بن یحیی مورخ شیعه اهمیت دو چندانی به محمد بن ابراهیم طالقانی می بخشد.
تجزیه و تحلیل داستان انگیزه تألیف فصل الخطاب و بازشناسی ماجرای تاریخی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از داستان هایی که پیرامون محدث نوری و کتاب فصل الخطاب در چند دهه اخیر مطرح شده، داستان «انگیزه انگلیسی» تألیف فصل الخطاب است؛ که گفته شده محدث نوری، فریب سیاست های ضداسلامی دولت انگلستان برای تفرقه میان مسلمین را خورده، و این کتاب را به تحریک کارمند جاسوس سفارت انگلیس نوشته است. این داستان توسط آیت الله مرعشی نجفی به نقل از سردار کابلی، توسط چند نفر از علمای معاصر همانند: شبیری زنجانی، منتظری، آصف محسنى، صادقی تهرانی، نقل شده است. در پژوهش های جدید، مشخص شده که انتساب این داستان به محدث نوری، نادرست است. اکنون برای بازشناسی ماجرای واقعی داستان، لازم است بررسی شود: 1. روایت های داستان انگیزه تألیف فصل الخطاب چگونه و دارای چه بخش های متفاوتی می باشد؟ 2. اطلاعات و داده های این داستان، چه سرنخ هایی را به ما برای کشف واقعیت داستان می دهد؟ 3. آیا اطلاعات این داستان با شواهد تاریخی دیگر و مرتبط با عصر محدث نوری و سردار کابلی، هماهنگ است؟ 4. این داستان را، می توان با چه واقعه تاریخی تطبیق داد؟ در پژوهش پیش رو، با بررسی داده های داستان و تجزیه و تحلیل اطلاعات آن، و دقت در اطلاعاتی که ناهماهنگ با تاریخ و زندگی حاجی نوری هستند، مشخص شد که که بخش اعظم داستان آیت الله مرعشی منقول از سردار کابلی، داستانی پیرامون جریانات کتاب «مسالک المحسنین» در دوره مشروطه ایران و مخالفت شیخ فضل الله نوری با این کتاب می باشد؛ و ناقل داستان، دو داستان مختلف (که پیرامون دو نوری، دو سید و دو کتاب متفاوت بوده است) را، باهم مخلوط نموده است.
اعتبارسنجی کتاب «ارشاد القلوب الی الصّواب»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارشاد القلوب الی الصواب اثر عالم بزرگ شیعه حسن بن ابی الحسن محمد دیلمی در موضوع اخلاق است که دربردارنده مواعظ و نصایح از قرآن و حدیث و بزرگان گذشته است که علما و دانشمندان شیعه آن را مورد ستایش قرار داده و به آن اعتماد نموده اند. باتوجه به اینکه مهم ترین ویژگی این کتاب، بیان گرم، شیوا و اثربخش در واعظی و پندآموزی است، به نظر می رسد این کتاب می تواند منبع ارزشمندی در زمینه پندآموزی باشد.ازاین رو اعتبارسنجی کتاب ارشاد القلوب ، هدف اصلی این نوشتار است. اکنون این سوال مطرح است که احادیث موجود در این کتاب در چه درجه ای از اعتبار قرار دارد؟ پژوهش حاضر به منظور پاسخ به این سؤال با روش تحلیلی توصیفی به بررسی کتاب ارشاد القلوب پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که این کتاب علاوه بر شیوه سخن وری دلپذیر مؤلف، احادیث کتاب با ملاک شهرت روایی گردآوری شده و با توجه به ضعف هایی که در آن وجود دارد، جزءکتب در رتبه سوم شیعی به شمار می رود.
تحلیل محتوای مقوله ای و ساختار هندسی خطبه حضرت زهرا (س) در مسجد النبی (ص)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خطبه حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر خدا(ص) که در مسجد بیان شده و به نام خطبه فدکیه مشهور گشته، یکی از معتبرترین نصوص دینی و در عین حال، یکی از مهم ترین اسناد باقی مانده از تاریخ صدر اسلام است که به خوبی اوضاع جامعه اسلامی در آن شرایط را به تصویر می کشد. حضرت زهرا(س)، به عنوان فردی مطلّع از معارف حقیقی دین اسلام و آگاه به مسائل زمان خود، در این خطبه به آسیب شناسی جامعه پرداخته و ضمن برشمردن مشکلات و ریشه یابی آن ها، راهکارهای خروج از وضعیت نامطلوب را بیان می کنند؛ ولیکن متأسفانه این مباحث تاریخی و مورد نیاز جوامع اسلامی، به علت طرح بحث از مسئله فدک در انتهای خطبه، تحت تأثیر آن قرار گرفته و این پیش فرض برای اکثریت ایجاد شده است که گویا دغدغه آن حضرت(س) صرفاً بازپس گیری میراث پدری بوده و به همین دلیل به حاکم وقت جامعه اسلامی اعتراض نموده است. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا و تکنیک تحلیل مقوله ای تلاش گردیده با شناسایی دقیق موضوعات اصلی و فرعی خطبه، مقوله های مهم مطرح شده در متن را کشف کرده و ساختار هندسی محتوای خطبه را ترسیم کنیم. نتایج تحقیق نشان می دهد که اصلی ترین مقوله های این خطبه، آسیب شناسی جامعه اسلامی و بیان راهکارهای خروج از آن می باشد و تنها بخش اندکی از خطبه که در واقع پاسخ اجباری به سؤال ابوبکر بوده، به موضوع فدک و اثبات حق ارث فرزندان انبیاء اختصاص دارد. رهآورد استفاده از روش تحلیل محتوای مقوله ای در این پژوهش، ترسیم دقیق محتوای خطبه به همراه تشریح ابعاد مختلف هر بخش به منظور فهم دقیق و کامل نصوص دینی است.
چگونگی مواجهه علامه طباطبایی (ره) با آیات مجمل در «المیزان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقوله مجمل و مبین ازجمله مباحث مهم در علوم قرآن، ادبیات عرب و اصول فقه استکه توجه به آن در فهم آیات قرآن سهم به سزایی دارد. بازخوانی منابع کهن حکایت از آن داردکه وجود عواملی چند دریک عبارت می تواند زمینه ساز اجمال درکلام باشد؛ فهم دقیق یک متن، نیازمندِ خروج عبارت از ابهام است که معمولاً با بهره گیری از مبین ها اتفاق می افتد. چگونگیِ مواجهه هریک از مفسرین با آیات مجمل براساس شیوه تفسیری آن ها متفاوت است؛ دراین میان اندیشه ها و نیز نحوه مواجهه علامه طباطبایی به عنوان مفسر شهیر معاصر و احیاگر روش تفسیری قرآن به قرآن، دارای اهمیت ویژه ای است. پژوهش حاضر در تلاش است با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر داده های محتوایی تفسیر المیزان به این مهم دست یابد که علامه با آیاتی که در آن ها یکی از اسباب اجمال وجود دارد، چگونه برخورد داشته اند. به نظر می رسد علامه در مواجهه با آیات مجمل شیوه ای منحصر به فرد دارند.
تحلیل انتقادی تفکیک شفاهی و مکتوب در اندیشه «تبیین فهرستی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان «تبیین فهرستی» از تفکیک شفاهی و مکتوب و نفی سنّت شفاهی از فرهنگ شیعی، بیانی به ظاهر مختلف است که این نوشتار با نظر به تفاوت درس گیری نونگاشته ها و بازنشر آن ها خوانشی همسو با فهم جریانی از آن ارائه داده و زیرساخت های اساسی آن را تحت عناوین مصونیت متن مکتوب و نیز تأثّر فرایند درس گیری حدیث از دو مقوله میزان شمار راویان و فاصله زمانی از صدور نصّ، طبقه بندی کرده است. تحلیل انتقادی این زیرساخت ها و استدلال های مبتنی بر آن، اولاً مصونیت نسبی متن مکتوب نسبت به نقل شفاهی و ثانیاً عدم تأثیر میزان شمار راویان بر فرایند نقل شفاهی و مکتوب را نشان می دهد؛ زیرا برخلاف مدعای این رهیافت، اولاً کثرت شمار راویان، امکان بیشتری برای به دست دادن نویسه های حدیثی فراهم می کند؛ ثانیاً نمی توان امکان رواج نقل شفاهی را در دوره ای متقدم تر ادعا کرده و در دوره ای متأخرتر منتفی دانست.