فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۶
۱۳۷-۱۲۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک اغلب با سطوح پایین در تاب آوری و انعطاف پذیری دست و پنجه نرم می کنند که منجر به طرد همسالان و انزوای اجتماعی آنها می شود. هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری و انعطاف پذیری نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک بود. روش: روش این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مورد مطالعه پژوهش حاضر را کلیه مددجویان پسر کانون اصلاح و تربیت شهر ساری در فاصله سنی 15 تا 18 سال بودند که برابر حکم قضایی در 3 ماهه اول سال 1402 به کانون اصلاح و تربیت معرفی شده اند، بودند که از بین آنها 30 نفر از طریق مصاحبه بالینی به عنوان فرد مبتلا به اختلال سلوک تشخیص داده شدند، بصورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و پس از انتخاب به روش تصادفی ساده در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از مقیاس تاب آوری وگنیلد و یانگ (1990) و پرسش نامه انعطاف پذیری دنیس و وندروال (2010) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تجزیه و تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که در مرحله پس آزمون بین دو گروه کنترل و آزمایش از نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک از نظر تاب آوری و انعطاف پذیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P)؛ به طوری که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به افزایش انعطاف پذیری و تاب آوری نوجوانان پسر مبتلا به اختلال سلوک شد. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در تاب آوری و انعطاف پذیری نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک، این رویکرد می تواند به مشاوران و روانشناسان در مراکز مشاوره و روان درمانی جهت کمک به بهبود و ارتقاء توانمندی های روان شناختی و هیجانی نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی آموزش با نقشه های مفهومی در توسعه مهارت های تفکر خلاق و حفظ اطلاعات در جغرافیای فیزیکی دانش آموزان پایه پنجم ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (خرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۷
۲۲۹-۲۱۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: نقشه مفهومی می تواند به عنوان ابزاری گرفته شود که مشخص کننده درک فراگیرنده از موضوع است. لذا توجه به اهمیت و کاربرد نقشه های مفهومی برای رشد تفکر خلاق و حفظ اطلاعات در نظام آموزشی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. هدف: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش با نقشه های مفهومی در توسعه مهارت های تفکر خلاق و حفظ اطلاعات در جغرافیای فیزیکی دانش آموزان پایه پنجم ادبیات بوده است. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پایه پنجم ادبیات شهر ارومیه به تعداد 801 نفر بود. از این تعداد 60 نفر از دانش آموزان به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره (گروه کنترل 30 نفر و گروه آزمایش 30 نفر) گمارده شدند. جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه تفکر خلاق ولش و مک داوال (2002) و حفظ اطلاعات محمدی بهمنی(1393) انجام گرفت. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه به تایید استاتید و متخصصان مدیریت و علوم تربیتی رسید و از طریق تحلیل عاملی تایید مورد تایید قرار گرفت، پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ برای تفکر خلاق 89/0 و حفظ اطلاعات 84/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای آزمون ها از طریق نرم افزار SPSS در دو بخش توصیفی شامل (میانگین وانحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که تاثیر آموزش با نقشه مفهومی بر رشد مهارت های تفکر خلاق (بسط، ابتکار، سیالی و انعطاف پذیری) و حفظ اطلاعات مثبت و معنی دار می باشد (001/0>P)، همچنین مشخص شد که تاثیر آموزش نقشه ذهنی بر تفکر خلاق بیشتر از حفظ اطلاعات بوده است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد استفاده از آموزش نقشه مفهومی در توسعه مهارت های تفکر خلاق و حفظ اطلاعات در جغرافیای فیزیکی دانش آموزان مؤثر است.
رابطه فابینگ و سلامت روان دانشجویان: نقش واسطه ای خودکنترلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده نوظهور فابینگ و ارتباط آن با سلامت روان اخیرا نگرانی هایی را ایجاد نموده که به دلیل عدم غنای مطالعاتی درباره نوع این ارتباط، هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای خودکنترلی در رابطه بین فابینگ و سلامت روان در بین دانشجویان بود. این پژوهش از نوع مطالعه بنیادی و از نوع روش توصیفی-همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی ۱۴۰۰۰ دانشجوی دانشگاه خوارزمی در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بود که از بین جامعه مذکور ۲۵۵ نفر (۱۵۱ زن و ۱۰۴ مرد) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه عمومی فابینگ (چوتپیتایاسونوند و داگلاس، ۲۰۱۸)، پرسش نامه خودکنترلی (تانجی، بون و بامیستر، ۲۰۰۴) و پرسش نامه سلامت عمومی (گلدبرگ، ۱۹۷۲) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و شیوه مدل یابی معادلات ساختاری با کمک نرم افزار SPSS 27 و JASP 0.18.3.0 تحلیل شدند. یافته های پژوهش حاکی از رابطه منفی و معنادار بین فابینگ و خودکنترلی بود.همچنین بین خودکنترلی و سلامت روان نیز رابطه مثبت و معناداری وجود داشت . به علاوه، بین فابینگ و سلامت روان نیز رابطه منفی و معناداری یافت شد. در پژوهش حاضر رابطه غیرمستقیم فابینگ و سلامت روان ازطریق خودکنترلی معنادار بود. براساس نتایج، تمرکز بر افزایش آگاهی دانشجویان درباره تأثیرات منفی و زیان بخش این پدیده نوظهور و کوشش روان درمانگران و مشاوران در این حیطه بسیار حائز اهمیت است.
پیش بینی واکنش پذیری بین فردی بر اساس نشانه های اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش نشانه های اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی در پیش بینی واکنش پذیری بین فردی بود. روش ها و مواد: مطالعه حاضر به شیوه توصیفی-همبستگی انجام شد. نمونه ای شامل 380 نفر از بزرگسالان ساکن تهران بر اساس جدول مورگان و کرجسی انتخاب شد. ابزارهای گردآوری داده ها شامل مقیاس واکنش پذیری بین فردی (IRI)، مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز (LSAS) و مقیاس پریشانی هیجانی کسلر (K10) بودند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه با نرم افزار SPSS-27 صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین نشانه های اضطراب اجتماعی و واکنش پذیری بین فردی (r=-0.46، p<0.01) و بین پریشانی هیجانی و واکنش پذیری بین فردی (r=-0.41، p<0.01) رابطه منفی معناداری وجود داشت. مدل رگرسیون چندگانه معنادار بود (F=66.21، p<0.01) و نشانه های اضطراب اجتماعی (β=-0.37، p<0.01) و پریشانی هیجانی (β=-0.29، p<0.01) به طور معناداری واکنش پذیری بین فردی را پیش بینی کردند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که سطوح بالاتر اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی با واکنش پذیری بین فردی پایین تر همراه است، بنابراین در مداخلات روانشناختی برای بهبود روابط بین فردی توجه به این متغیرها ضروری است.
تدوین و اعتباریابی بستۀ آموزشی یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریۀ کاین و اثربخشی آن بر مجذوبیّت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
7 - 44
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تدوین و اعتباریابی بسته آموزشیِ یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین و اثربخشی آن بر مجذوبیّت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی انجام شد. نمونه آماری به منظور اعتباریابی بسته آموزشی تولید شده شامل 15 نفر از صاحب نظرانی بود که در موضوع یادگیری سازگار با مغز دارای تخصص بودند که به روش هدفمند انتخاب شدند. نمونه آماری در بخش کمی 4۰ نفر از دانش آموزان دوره مقطع ابتدایی منطقه 2 تهران بود که با روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مجذوبیّت تحصیلی (ریو،2013) بود. این پرسش نامه پیش و پس از اجرای بسته آموزشی، از دو گروه آزمایش و کنترل به عنوان پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پس از 3 ماه گرفته شد. تجزیه و تحلیل آماری در بخش کمّی، با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS25 انجام شد. نتایج در بخش کیفی نشان داد که که بسته آموزشیِ یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین از روایی مناسبی برخوردار است. در بخش کمّی، نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که میانگین مجذوبیّت تحصیلی گروه دریافت کننده آموزش یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین از دانش آموزان در گروه کنترل بیشتر بود (001/0sig = ). تأثیر این مداخله آموزشی پس از گذشت سه ماه نیز پایدار بود. بنابراین بسته آموزشیِ یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین بر مجذوبیّت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مؤثّر بود.این بسته آموزشی می تواند ابزار مؤثّر و کاربردی در راستای ایجاد یادگیری معنی دار و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر باشد.
بررسی مقایسه ای میزان استرس و فرسودگی شغلی پرستاران بخش های ویژه وعمومی بیمارستان توحید سنندج
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پرستاران به دلیل ماهیت حرفه ی حساسی که دارند به طور مداوم در معرض استرس و فرسودگی شغلی قرار دارند واین موارد به چالشی برای این حرفه تبدیل شده است. هدف : این مطالعه با هدف مقایسه میزان استرس و فرسودگی شغلی پرستاران در بخشهای ویژه و عمومی بیمارستان توحید سنندج انجام شد. روش: پژوهش حاضراز نوع توصیفی بود که در سال 1396 و از ماه فروردین تا خرداد بر روی پرستاران کل بخش های بیمارستان توحید سنندج انجام شد. حجم نمونه 214 پرستاربود که به صورت نمونه گیری سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ و جکسون (1986) و پرسشنامه استرس شغلی اسیپو (1987) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس و نرم افزار spss نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. یافته ها: یافته های به دست آمده نشان داد که مقدار F=17.831 در متغیر استرس شغلی و همچنین مقدار F=17.831 در متغیر فرسودگی شغلی درر سطح a=0/05 معنادار است.به عبارتی، بین میانگین نمرات پرستاران در بخش های مختلف تفاوت آماری معناداری وجود دارد. بطوری که در متغیر استرس شغلی به ترتیب بخش های ویژه مانند اورژانس، سی سی یو و آی سی یو دارای بیشترین مقدار میانگین نسبت به بقیه بخش ها بودند. همچنین در متغیر فرسودگی شغلی بخش های انکولوژی، اورژانس ،سوختگی و دیالیز دارای بیشترین مقدار میانگین نسبت به بقیه بخش ها بودند. نتیجه گیری: نتایج حاکی از وجود استرس شغلی و فرسودگی شغلی نسبتا بالا در بین پرستاران خصوصا در بخشهای ویژه بیمارستان بود. فرسودگی شغلی در بخش هائی نظیر انکولوژی ،سوختگی ،اورژانس و دیالیزبیشتر دیده شد ،بدین ترتیب استرس و فرسودگی در بخش های جنرال به تفکیک بخش ها به مدت زمان حضور پرستار در شیفت ،تعداد شیفت ،تجربه و تعداد بیماران وابسته بود .
بررسی نقش معنویت در سلامت روان با تاکید بر تربیت دینی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
102 - 110
حوزههای تخصصی:
سلامت معنوی یکی از ابعاد بنیادین سلامت و بهزیستی است و نیروی هماهنگ کننده و تکمیل کننده ی ابعاد سلامت (ابعاد روانی، جسمانی، اجتماعی و معنوی) است. پژوهش حاضر، مطالعه مروری نظام مندِ بررسی نقش معنویت در سلامت روان با تاکید بر تربیت دینی می باشد. و در تدوین آن از جستجوهای اینترنتی با استفاده از موتورهای جستجوگر و در داده پایگاههای معتبر از جمله Google scholar ،SID ،direct Science و مطالعات کتابخانه ای در کتب و مقالات علمی استفاده شده است. برای جستجو از ترکیبهای احتمالی کلیدواژه های اصلی سلامت،سلامت معنوی ،تربیت دینی، استفاده شد یافته ها: باتوجه به مطالعه مقالات مفاهیمی چون: احساسات دوست داشتن و دوست داشته شدن، کمک کردن به دیگران، لذت را تجربه کردن، هدف اساسی در زندگی داشتن، تجربه کمال و آرامش در زندگی شناسایی ودسته بندی شدند. نتیجه گیری: سلامت معنوی موجب آرامش درونی و احساس راحتی است و زمانی که سلامت معنوی به خطر افتد، انسان دچار اختلالات روانی مانند افسردگی شده و معنا و مفهوم زندگی را از دست می دهد تجربه ی معنوی، عقاید مذهبی و اعمال مذهبی تاثیر مثبت و معنی داری بر سلامت دارد. زیرا سلامت معنوی وضعیتی است هدفمند و معنادار از حیات انسان که حاصل اعتقاد فرد به قدرت لایتناهی الهی و ارتباط پویا با خود، دیگران و جهان پیرامون که منجر به ایجاد امید و رضامندی فرد می گردد. از این رو سلامت معنوی منجر به پایداری افراد در زمان مقابله با بحران می شود.
ارائه مدل پیش بینی افسردگی بر اساس ترومای کودکی و احساس تنهایی با نقش میانجی کندی زمان شناختی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
221 - 242
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری پیش بینی افسردگی بر اساس ترومای دوره کودکی و احساس تنهایی با نقش میانجی کندی زمان شناختی در دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر ایلام انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری است، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر ایلام در سال تحصیلی 1403-1402(4812نفر) بودند. نمونه پژوهش357 نفر از این دانش آموزان است که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار اصلی گردآوری داده ها، پرسشنامه افسردگی بک (1966)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003)، پرسشنامه احساس تنهایی آشر و ویلر (1985) و پرسشنامه کندی زمان شناختی بارکلی (2011) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای AMOS و SPSS استفاده شد. یافته ها: مدل ساختاری پیش بینی افسردگی بر اساس ترومای دوره کودکی و احساس تنهایی با نقش میانجی کندی زمان شناختی در دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر ایلام دارای برازش مطلوب است. نتیجه گیری: نتیجه گیری می شود اگر ترومای دوره کودکی و احساس تنهایی دانش آموزان با کندی زمان شناختی در آن ها همراه شود به تبع آن افسردگی بالا می رود، به عبارتی زمانی که کندی زمان شناختی در دانش آموزان دارای تجربه ترومای دوره کودکی و دارای احساس تنهایی بالا باشد می تواند افسردگی را در آن ها پیش بینی کند.
رویکرد تربیتی مادران در تعامل با دختران (9- 11 ساله) در مورد نماز و حجاب: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رویکرد مادران در تعامل با دختران 9 تا 11 ساله شان درباره نماز و حجاب صورت گرفت. این پژوهش به لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادی و از لحاظ روش از نوع مطالعات کیفی با رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش را مادران دارای فرزند دختر 9 تا 11 ساله ساکن در تهران در سال 1401 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس نمونه گیری شد و پس از 17 مصاحبه، داده ها به اشباع رسید. ابزارهای این پژوهش شامل یک مصاحبه نیمه ساختاریافته و دو سوال خودگزارش دهی درباره میزان عمل به نماز و حجاب بود. روش تحلیل این پژوهش، تحلیل مضمون به روش براون و کلارک و در چارچوب قیاسی-استقرایی بود. با تحلیل محتوای مصاحبه ها 19 مضمون فرعی و 4 مضمون اصلی بدست آمد و طبق آن مادران به سه دسته تقسیم شدند. یافته ها نشان داد 13 نفر از 17 مادر که خود را اهل انجام نماز و حجاب معرفی کردند، رویکرد تربیتی متفاوتی با قرآن در مورد نماز و حجاب داشتند و علی رغم اینکه رویکرد قرآن تقلیل ندادن اعمال دینی به رفتار ظاهری و انجام اعمال دینی از روی شناخت و آگاهی یا همان رویکرد غیرتقلیل گرایانه است، تأکید اکثر مادران بر روی رفتار و خروجی عینی نماز و حجاب و تقلیل آن ها به رفتاری ظاهری و رویکردی تقلیل گرایانه بود. لذا به نظر میرسد لازم است مادران از روش های تربیتی قرآن آگاهی پیدا کنند تا فرزندان خود را بر اساس آن تربیت کنند.
A Comprehensive Review of the Impact of Family Cohesion, Religious Values, and Spiritual Intelligence on Youth Susceptibility to Addiction(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aims to explore the impact of spiritual intelligence and family cohesion on youth addiction prevention. Methods: A comprehensive review of the literature was conducted using peer-reviewed journal articles, books, and authoritative reports published between 2000 and 2024. Databases such as PubMed, PsycINFO, Scopus, and Google Scholar were searched using keywords related to spiritual intelligence, family cohesion, and youth addiction. Inclusion criteria focused on studies examining the relationship between these variables and their role in substance abuse prevention among adolescents and young adults. Findings: The review identified several protective mechanisms through which spiritual intelligence contributes to resilience, such as self-awareness, moral integrity, and emotional regulation. Similarly, family cohesion, characterized by effective communication, emotional support, and strong parental bonds, was found to significantly reduce the risk of substance abuse in youth. An interactive effect was observed, where spiritual intelligence and family dynamics together enhanced adolescents’ ability to cope with stress and peer pressure, minimizing the likelihood of engaging in addictive behaviors. Conclusion: Spiritual intelligence and family cohesion are crucial protective factors in preventing youth addiction. Early interventions that focus on fostering spiritual intelligence and strengthening family relationships can effectively reduce addiction risk. The article emphasizes the need for educational programs and community-based initiatives to promote these protective factors from adolescence.
اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر ناگویی خلقی، اضطراب امتحان و سازگاری با دانشگاه در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دوران دانشجویی همواره با چالش های مختلفی از جمله افزایش ناگویی خلقی و اضطراب امتحان و کاهش سازگاری با دانشگاه همواره است. در نتیجه، هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر ناگویی خلقی، اضطراب امتحان و سازگاری با دانشگاه در دانشجویان بود. روش و مواد: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش دانشجویان دختر دانشگاه پیام نور واحد تهران جنوب در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. نمونه این مطالعه تعداد 30 دانشجو بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی با کمک قرعه کشی در دو گروه مساوی گمارده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 120 دقیقه ای با پروتکل آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بائر و همکاران (2006) قرار گرفت و گروه کنترل آموزشی ندید. داده های پژوهش حاضر با مقیاس ناگویی خلقی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994)، پرسشنامه اضطراب امتحان (ساراسون، 1957) و پرسشنامه سازگاری با دانشگاه (بکر و سیریک، 1984) گردآوری و با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های این مطالعه نشان که بین گروه ها از نظر هر سه متغیر ناگویی خلقی، اضطراب امتحان و سازگاری با دانشگاه تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی باعث کاهش ناگویی خلقی و اضطراب امتحان و افزایش سازگاری با دانشگاه در دانشجویان شد (001/0P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، مشاوران و روانشناسان دانشگاه می توانند از روش آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی برای کاهش ناگویی خلقی و اضطراب و امتحان و افزایش سازگاری با دانشگاه در دانشجویان استفاده کنند.
اثربخشی مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر بر افزایش هوش سیال در دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر بر هوش سیال دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهر تهران بود. روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها در زمره پژوهش های شبه آزمایشی با الگوی پیش آزمون پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دوره دوم ابتدایی (10 تا 12 سال) شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود. تعداد 40 نفر از این دانش آموزان با روش خوشه ای مرحله ای انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گردآوری داده ها با آزمون چندوجهی هوش سیال ماهر (MMFIT) صورت گرفت. گروه آزمایش بسته مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر را طی 14 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. گروه کنترل در این فاصله مداخله ای دریافت نکردند. تجزیه و تحلیل داده ها با تحلیل واریانس آمیخته چندمتغیره و نرم افزار SPSS نسخه 27 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بسته مداخله روانی-تربیتی هوش متبلور ماهر بر ابعاد هوش سیال (22/0=h2 تا 83/0=h2) تأثیر معناداری دارد (001/0>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش بسته مداخله روانی- تربیتی هوش متبلور ماهر بر افزایش هوش سیال (ادراک، استدلال، توجه، حافظه و سرعت پردازش) کودکان 10 تا 12 سال موثر است و می تواند به عنوان یک مداخله اثربخش در این گروه سنی مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر اهمال کاری تحصیلی، هدف گرایی تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
177 - 149
حوزههای تخصصی:
امروزه بهبود اشتیاق و هدف گرایی تحصیلی و کاهش رفتارهای اهمال کارانه میان دانش آموزان به ویژه نوجوانان و انجام مداخلات منجر به چنین تغییراتی از اهمیت بسیاری برخوردار است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر اهمال کاری تحصیلی، هدف گرایی تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه مدارس غیردولتی رجایی شهر کرج در سال 1403 بود که به روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل، هر گروه 15 نفر جایدهی شدند. گروه آزمایش تحت آموزش 11جلسه ای (90 دقیقه) هوش اخلاقی بوربا (1399) قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی سواری و همکاران (1390)، هدف گرایی تحصیلی بوفارد و همکاران (1998) و اشتیاق تحصیلی فردریکز (2004) بودند. یافته ها نشان داد آموزش هوش اخلاقی بوربا بر اهمال کاری تحصیلی، اشتیاق تحصیلی و هدف گرایی تحصیلی دختران نوجوان اثربخش بود (05/0>P) و این اثربخشی در دوره پیگیری 2ماهه نیز، تداوم داشت. طبق یافته های پژوهش، آموزش مهارت های هوش اخلاقی در مدارس توسط مشاوران و معلمان و نیز قرار دادن مفاهیم اصلی و چگونگی به کارگیری این این مهارت ها در کتب مهارت های زندگی مهم و ضروری است.
رابطه کنترل شناختی با اهمال کاری تحصیلی در دانش آموزان دوره متوسطه: نقش میانجی خودتنظیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اهمال کاری تحصیلی وضعیتی است که در آن دانش آموزان به طور مستمر و ناخودآگاه از انجام به موقع وظایف و کارهای مرتبط با تحصیل خود باز می مانند، که این امر می تواند تأثیرات مخربی بر عملکرد تحصیلی آنان داشته باشد. کارکردهای اجرایی و خودتنظیمی فرآیندهایی به منظور کنترل هدف مند شناخت و یادگیری هستند که به طور مثبت بر نتایج تحصیلی دانش آموزان تأثیر گذارند. مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودتنظیمی در رابطه بین کنترل شناختی با اهمال کاری تحصیلی در دانش آموزان متوسطه انجام شد. روش کار: در قالب پارادایم اثبات گرایی، با رویکرد کمی و در چارچوب یک طرح همبستگی از نوع مدل آزمایی معادلات ساختاری از بین دانش آموزان 12 تا 18 سال مشغول به تحصیل در مدارس متوسطه شهر خرم آباد در سال تحصیلی 1402-1401 از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای 452 نفر انتخاب شدند. مقیاس های ارزیابی کارکردهای اجرایی Holst و Thorell (2018)، انعطاف پذیری شناختی Dennis و Vander Wal (2010)، اهمال کاری تحصیلی McCloskey (2011) و پرسشنامه خودتنظیمیBouffard (1995) جهت گردآوری یافته ها مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها در چارچوب مدل سازی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS-27 و SmartPLS-4 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده از مدل سازی معادلات ساختاری حاکی از تأثیر معنادار کنترل شناختی بر اهمال کاری تحصیلی (001/0>P= ؛72/8=t ؛429/0-=β)، کنترل شناختی بر خودتنظیمی (001/0>P= ؛33/6=t ؛342/0=β) و خودتنظیمی بر اهمال کاری تحصیلی (001/0>P= ؛70/5=t ؛245/0-=β) بود. بدین سان، در تأثیر کنترل شناختی بر اهمال کاری تحصیلی در مدل مفهومی مطالعه حاضر خودتنظیمی نقش میانجی جزئی مکمل داشت. نتیجه گیری: در مجموع می توان چنین نتیجه گیری کرد که تأثیر مستقیم و غیرمستقیم کنترل شناختی بر اهمال کاری تحصیلی با افزایش سطح خودتنظیمی به طور معنا داری تشدید خواهد شد. خودتنظیمی در دانش آموزان نوجوان یک عامل محافظت کننده بین کنترل شناختی و اهمال کاری تحصیلی است.
تأثیر برنامه خواندن مبتنی بر حافظه کاری واجی بر آگاهی واج شناختی کودکان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
103 - 126
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، ارزیابی و تعیین اثربخشی یک برنامه بهبود خواندن مبتنی بر مدل حافظه کاری (حلقه آوایی) برای افزایش آگاهی واج شناختی در کودکان مبتلا به نارساخوانی بود. روش: این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان نارساخوان پایه اول تا سوم ابتدایی مراجعه کننده به مراکز اختلالات یادگیری آموزش و پرورش شهرستان اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ است که پس از غربالگری و حذف آزمودنی های نامناسب، تعداد نمونه ها به 40 دانش آموز نارساخوان (پایه های اول تا سوم) کاهش یافت که به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش (هر کدام 20 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه برنامه بهبود خواندن را دریافت کردند، در حالی که گروه کنترل بدون مداخله ماندند. ابزارهای پژوهش شامل آزمون تشخیصی اختلال خواندن (کرمی، ۱۳۹۹)، آزمون هوش ریون (1938)، و آزمون آگاهی واج شناختی (سلیمانی و همکاران، ۱۳۸۴) بودند. اندازه گیری ها در هر دو گروه قبل از مداخله، بلافاصله پس از آن و شش ماه بعد (دوره پیگیری) انجام شد. یافته ها:تحلیل آماری با استفاده از روش تحلیل کوواریانس نشان داد که نمرات گروه آزمایش در متغیر آگاهی واج شناختی به طور معناداری افزایش یافته است (p < 0.05). در گروه کنترل چنین بهبودی مشاهده نشد. نتیجه گیری: برنامه بهبود خواندن مبتنی بر مدل حافظه کاری در بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی مؤثر
اثربخشی آگاه سازی مبتنی بر ارتقاء مهارت خودمراقبتی بر رفتارهای پرخطر جنسی و خودکارآمدی عمومی زنان آسیب دیده اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افزایش رفتارهای ناسالم و پرخطر در میان زنان آسیب دیده اجتماعی و کمبود آموزش های لازم در این زمینه، موضوعی نگران کننده است که نیاز به توجه فوری دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش آگاه سازی مبتنی بر ارتقاء مهارت خودمراقبتی بر رفتارهای پرخطر جنسی و خودکارآمدی عمومی زنان آسیب دیده اجتماعی بود.
روش: طرح کلی پژوهش حاضر با روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری آن کلیه زنان خدمت گیرنده در مرکز حمایت و توانمندسازی زنان آسیب دیده اجتماعی (راه نوین) شهرستان آمل در سال 1401 درنظر گرفته شد که از بین جامعه آماری 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در پژوهش پرسش نامه رفتارهای پرخطر جنسی زارعی و همکاران (1389) و مقیاس خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران (1982) به عنوان پیش آزمون اجرا و مداخله آگاه سازی مبتنی بر ارتقاء مهارت خودمراقبتی به مدت 8 جلسه 120 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش قرار گرفت و پس از اتمام برنامه آموزش، پس آزمون اجرا شد. داده ها با نرم افزار SPSS و تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد، مداخله آگاه سازی مبتنی بر ارتقاء مهارت خودمراقبتی در کاهش رفتارهای پر خطر جنسی و افزایش خودکارآمدی عمومی در زنان آسیب دیده مؤثر بوده است و بیشترین اثر این مداخله بر متغیر خودکارآمدی عمومی بود (01/0>p).
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که آگاه سازی مبتنی بر ارتقاء مهارت خودمراقبتی منجر به کاهش رفتارهای پرخطر جنسی و افزایش خودکارآمدی زنان آسیب دیده اجتماعی می شود. این مداخله می تواند به عنوان یک ابزار مؤثر و کاربردی در بهبود سلامت روانی و جسمانی این گروه مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی روان درمانی تحلیل تابعی بر اضطراب قلب و علائم معده ای- روده ای جانبازان با سابقه مراجعه مکرر به درمانگاه – بیمارستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
11 - 28
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی روان درمانی تحلیل تابعی بر اضطراب قلب و علائم معده ای – روده ای جانبازان با سابقه مراجعه مکرر به درمانگاه - بیمارستان انجام شد. این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه آزمایش و گواه انجام شد. جامعه آماری پژوهش را کلیه جانبازان بنیاد شهید و امور ایثارگران شهر اراک؛ با سابقه مراجعه مکرر به درمانگاه - بیمارستان جهت دریافت خدمات پزشکی در سال 1403 تشکیل دادند. در پژوهش حاضر 30 نفر با استفاده از روش غیرتصادفیِ هدفمند انتخاب و سپس به روش تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش در 12 جلسه 60 دقیقه ای با روش روان درمانی تحلیل تابعی تحت درمان قرار گرفته، در حالی که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. در این پژوهش از پرسش نامه شاخص پزشکی سلامت کرنل و پرسش نامه استاندارد اضطراب قلب استفاده شد. نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش و گواه تفاوت معنی داری وجود دارد و روان درمانی تحلیل تابعی به طور معنی داری موجب بهبود اضطراب قلب، علائم معده ای – روده ای شده است (P<0/01). بر اساس یافته های پژوهش حاضر، روان درمانی تحلیل تابعی، بر بهبود اضطراب قلب و علائم معده ای – روده ای جانبازان با سابقه مراجعه مکرر به درمانگاه - بیمارستان مؤثر می باشد.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان هیجان مدار بر پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پیروی از درمان پایین در بیماران مبتلا به ام اس، پیامدهای درمانی ضعیف و هزینه های مراقبتی بیشتر را در پی دارد. پژوهش ها نشان داده اند که هر دو شیوه طرحواره درمانی و درمان هیجان مدار بر پیروی از درمان موثراست، اما در زمینه کاربرد این درمان ها و مقایسه آن ها در پیروی از درمان در جامعه مورد پژوهش، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان هیجان مدار بر پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به ام اس بود که در نیمه دوم سال 1399 جهت دریافت خدمات به انجمن ام اس ایران در شهر تهران مراجعه کردند. روش نمونه گیری از نوع هدفمند و شامل 60 نفر (شامل دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) بود. ابزارهای پژوهش شامل؛ آزمون پیروی از درمان در بیماری های مزمن (سیدفاطمی و همکاران، 1397)، خلاصه جلسات طرحواره درمانی (یانگ و همکاران، 2006) و خلاصه جلسات درمان درمان هیجان مدار (گرینبرگ و گلدمن، (2019) بود. هر دو درمان به مدت 60 دقیقه در هر جلسه ارایه شد و داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس آمیخته و نسخه 26 برنامه SPSS تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که طرحواره درمانی و درمان هیجان مدار بر نمرات پیروی از درمان، در پس آزمون اثر معنی دار داشتند. پیگیری سه ماهه هم پایداری این اثر را نشان داد. مداخله آزمایشی منجر به تغییر در گروه آزمایش شده است و نمرات پیروی از درمان اقزایش یافته است (01/0 p<). همچنین میانگین پیروی از درمان در گروه طرحواره درمانی از گروه درمان هیجان مدار بیشتر بود. نتیجه گیری: با دو شیوه طرحواره درمانی و درمان هیجان مدار، می توان پیروی از درمان را در در بیماران مبتلا به ام اس بهبود داد. یافته های مذکور می تواند در انتخاب نوع درمان در این بیماران، یاریگر درمانگران باشد.
Constructing Parenthood After Infertility: A Narrative Study of Adoptive Parents(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to explore how adoptive parents construct their identities and meaning of parenthood following experiences of infertility. Methods: This qualitative research employed a narrative methodology to investigate the lived experiences of 31 adoptive parents residing in Austria, all of whom had previously experienced infertility. Participants were recruited through purposive sampling, ensuring diversity in gender, relationship status, and duration since adoption. Data were collected through semi-structured interviews, each lasting between 60 and 90 minutes. Interviews were transcribed verbatim and analyzed using thematic narrative analysis with the assistance of NVivo software. Theoretical saturation guided the cessation of data collection. Data analysis focused on identifying shared themes and patterns in the way participants narrated their transition from infertility to adoptive parenthood. Findings: Three major themes emerged from the data: Redefining Parenthood, Emotional Journey, and Social and Relational Adjustments. Within these categories, participants described subthemes such as letting go of biological ties, reconstructing identity, symbolic rituals, emotional ambivalence, hope and renewal, navigating social stigma, and coping with institutional processes. Participants emphasized the importance of narrative reconstruction, spiritual or moral reframing, and peer support in legitimizing their parental identity. Despite the fulfillment found in adoption, many expressed that emotional residues from infertility persisted, shaping their experience of parenthood in both subtle and explicit ways. Conclusion: The findings highlight that adoptive parenthood after infertility is a complex, emotionally layered, and socially negotiated process. Narrative identity construction plays a vital role in helping individuals reconcile reproductive loss with the joys and challenges of adoption.
Effectiveness of a Mindfulness-Based Acceptance Training Package on the Attitude of Mothers of Children with Autism Spectrum Disorder(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to examine the effectiveness of a mindfulness-based acceptance training package on the attitude of mothers of children with ASD. Methods: This quasi-experimental study used a pre-test and post-test design with a control group. The statistical population consisted of mothers of children with ASD attending the Special Children’s Clinic at Shahid Beheshti University in Tehran. Using convenient sampling, 30 mothers were selected. These mothers were randomly assigned to either the experimental group or the control group, with 15 participants in each group. The experimental group received the 12-session, 120-minute mindfulness-based acceptance training package, while no intervention was applied to the control group. Both groups completed the Parent Attitude Toward Special Needs Children Scale (Gonder, 2002) before and after the intervention. Data analysis was conducted using the covariance matrix analysis method in SPSS version 27. Findings: The results showed that there was a significant difference between the experimental group, which received the mindfulness-based acceptance training package, and the control group in terms of overall attitude (p < 0.001). The effect of the intervention was also stable at the follow-up stage (p < 0.001). Conclusion: Based on the findings of this study, it can be concluded that a mindfulness-based acceptance training package can foster a positive attitude in mothers of children with ASD. Therefore, this training package can be utilized to promote a positive attitude among mothers of children with ASD.