فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۸۱ تا ۳٬۳۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ساخت بسته های توان بخشی شناختی جز با شناخت دقیق مشکلات شناختی سالمندان میسر نیست. در پژوهش حاضر، با به کارگیری یک روش پژوهش کیفی، شناسایی مشکلات شناختی سالمندان ایرانی مبتلا به نقص شناختی خفیف (MCI) مدنظر قرار گرفت. روش کار: نوع پژوهش، کیفی از نوع تحلیل مضامین بود. جامعه هدف شامل تمامی سالمندان ایرانی مبتلا به MCI بود. تعداد 14 مشارکت کننده سالمند با تشخیص MCI، 7 فرد آگاه از وضعیت افراد سالمند (افراد مطلع) و 5 فرد متخصص آشنا به امور مراقبتی از سالمندان، جمعاً به تعداد 26 نفر، به عنوان اعضای نمونه در پژوهش حاضر مشارکت داشتند. این افراد به شکل هدفمند انتخاب شدند و مبنای کفایت حجم نمونه نیز اصل اشباع داده ها بود. یافته ها: نتایج نشان داد سالمندان ایرانی مبتلا بهMCI در حیطه شناختی با دو نوع کلی مشکلات دست وپنجه نرم می کنند: مشکلات شناختی اصلی و مشکلات جانبی. مشکلات اصلی شامل مضامین مشکلات حافظه (عمدتاً از نوع حافظه رویدادی)، توجه (شامل مشکلات تغییر توجه، توجه گزینشی، حفظ توجه و توجه پراکنده)، کارکردهای اجرایی (شامل مشکلات حافظه کاری، مشکلات در کنترل بازداری و مشکلات در حیطه انعطاف پذیری شناختی) و مضمون مشکلات زبانی (عمدتاً از نوع یافتن کلمات) بود. در کنار مشکلات اصلی، مشکلات دیگری تحت عنوان مضمون خلق مضطرب نیز از داده ها استخراج گردید. نتیجه گیری: فهم عمیق از نوع مشکلات شناختی که سالمندان ایرانی مبتلا به MCI واقعاً با آن روبه رو هستند، در کنار اهمیت توجه به وضعیت خلقی سالمندان که عملکرد شناختی آنان را تحت تأثیر قرار می دهد، یافته هایی است که می تواند پژوهشگران ایرانی را در ساخت بسته های توانمندسازی شناختی مؤثرتر برای سالمندان یاری رساند.
اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر شناخت اجتماعی و سرمایه روان شناختی مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: توانمندسازی مدیران مدارس در راستای بهبود شناخت اجتماعی و سرمایه روان شناختی آنان، یکی از برنامه های مؤثر در کاهش چالش های محیط کاری شان محسوب می شود؛ بنابراین هدف مطالعه حاضر تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد در شناخت اجتماعی و سرمایه روان شناختی مدیران بود. روش کار: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی مدیران مدارس شهر یاسوج در سال تحصیلی 1401-1400 بودند، که 30 نفر واجد شرایط به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و گواه (۱۵ نفر) قرار گرفتند، و به مقیاس شناخت اجتماعی نجاتی و همکاران (۱۳۹۷) و سرمایه روان شناختی Luthans و همکاران (2007) پاسخ دادند. سپس گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند، اما گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. جهت تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد نمرات شناخت اجتماعی و سرمایه روان شناختی در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون به طور معنادار افزایش یافته است (001/0>P). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان پذیرش و تعهد تأثیر معناداری در بهبود شناخت اجتماعی و سرمایه روان شناختی مدیران مدارس داشت؛ بنابراین می توان درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را روشی مناسب برای افزایش شناخت اجتماعی و سرمایه روان شناختی مدیران و کارکنان مدارس در نظر گرفت.
شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی بر سلامت جنسی پایدار بر اساس معادلات ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
۳۰۸-۲۹۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه سلامت جنسی و فراهم آوردن زمینه تحقق آن، به یک گفتمان و هدف پایداری در توسعه تبدیل شده است که در اثر معضل های برآمده از شرایط نامطلوب جهانی در این زمینه، به مرکز توجه سیاستمداران، صاحب نظران و پژوهشگران سوق داده شده است. هدف: هدف این پژوهش شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی بر سلامت جنسی بر اساس مدل معادلات ساختاری تفسیری بود. روش: این پژوهش به صورت توصیفی - پیمایشی صورت گرفته است که در بخش اول با احصای ابعاد و مؤلفه های مرتبط با سلامت جنسی پایدار و در بخش دوم، ارزیابی و سطح بندی این مؤلفه ها انجام گرفت. در بخش تحلیل محتوا جامعه و محیط پژوهش را کلیه منابع دست اول و دوم شامل کتب، مقاله ها، سایت های تخصصی، اسناد بالادستی، جزوات و نشریه ها تشکیل می دهند که برای مطالعه عوامل توسعه سلامت جنسی مورد توجه محقق بود. در بخش سطح بندی نیز جامعه آماری را کلیه خبرگان حوزه مطالعاتی مرتبط با آموزش بهداشت جنسی، تربیت جنسی، آموزش وپرورش و روانشناسی خانواده تشکیل می دادند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 16 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده در بخش تحلیل محتوا کاربرگ های تحلیل محتوای منابع دست اول و دوم در راستای اهداف پژوهش و دسته بندی آن ها بود و در بخش سطح بندی و به منظور مشخص نمودن تأثیر علت و معلولی عوامل مستخرج و سطح بندی آن ها، از پرسشنامه ی محقق ساخته ای که بر اساس مدل ISM طراحی شده بود، استفاده گردید و به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری و ارائه مدل عوامل توسعه سلامت جنسی پایدار استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد به رسمیت شناختن حقوق جنسی، احترام به حقوق جنسی، آموزش ارزش های فرهنگی و اجتماعی در این زمینه، احترام به تفاوت های فرهنگی ذیل عنوان عوامل فرهنگی و اجتماعی؛ آموزش بیان گرایش های جنسی در دوران کودکی، آموزش مسائل مربوط به رشد و نیازهای نوجوانان، آگاهی بخشی رشد جنسی در دوره نوجوانی، تحکیم هویت جنسی، ایجاد اعتماد به خود، آموزش مسائل باروری سالم ذیل عنوان عوامل روانشناختی دارای اولویت بودند. نتیجه گیری: تحقق سلامت جنسی نیازمند آموزش مداوم از زمان کودکی است که به صورت پایدار انجام گردد و لازمه ی رسیدن به این نوع سلامت آموزش و توانمندی کودکان در حوزه های روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی است.
مقایسه اثربخشی آموزش ذهن آگاهی و خودمراقبتی بر تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (خرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۳
۵۷۲-۵۵۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: تصویر بدنی تجسم درونی ظاهر بیرونی فرد است که این بازنمایی ابعاد جسمانی، ادراکی و نگرشی را در بر می گیرد. تحقیقات نشان داده که هر دو شیوه آموزش ذهن آگاهی و خودمراقبتی بر تصویر بدنی مؤثر است. با این حال در زمینه مقایسه تأثیر این دو بر تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان پستان شکاف تحقیقاتی وجود داشت. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر آموزش ذهن آگاهی و خودمراقبتی بر تصویر بدنی زنان مبتلا به سرطان پستان به اجرا در آمد. روش: روش تحقیق شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری بود، جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران 30 – 50 ساله مبتلا به سرطان پستان بودند که جهت درمان به کلینیک پزشک متخصص مراجعه کرده و تشخیص سرطان پستان دریافت کرده بودند. نمونه پژوهش از نوع در دسترس و شامل 45 نفر (برای هر گروه 15 نفر؛ یعنی 15 نفر در گروه آزمایشی 1، یعنی 15 نفر در گروه آزمایشی 2 و 15 نفر نیز در گروه کنترل) بود. ابزار پژوهش شامل؛ آزمون تصویر بدنی فیشر (1970)، خلاصه طرح جلسات آموزش ذهن آگاهی کابات زین (2015) و خلاصه طرح جلسات آموزش خود مراقبتی کلارک و همکاران (2014) بود. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان دادکه دو شیوه آموزش ذهن آگاهی و آموزش خودمراقبتی بر نمرات تصویر بدنی در پس آزمون اثر معنی دار داشت. اثر گروه با توجه به سطوح زمان اندازه گیری متفاوت است. مداخله آزمایشی منجر به تغییراتی در گروه آزمایش شده که 0/31 کل تغییرات ناشی از عمل آزمایشی بوده است (0/1 p<). با توجه به این که میانگین گروه آموزش ذهن آگاهی از گروه آموزش خودمراقبتی بیشتر بوده است، بنابراین آموزش ذهن آگاهی در افزایش تصویر بدنی زنان مبتلا به سرطان پستان مؤثرتر بوده است. نتیجه گیری: با هر دو شیوه آموزش ذهن آگاهی و آموزش خودمراقبتی، می توان تصویر بدنی را در زنان مبتلا به سرطان پستان بهبود داد.
خود شفقت ورزی و انعطاف پذیری شناختی در افراد دارای نشانگان اختلال بد شکلی بدن
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تصویر بدنی منفی و پیامدهای رفتاری نامطلوب آن از نگرانی های مهم سلامت عمومی است و بررسی عوامل روانشناختی مؤثر در شکل گیری آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف: این پژوهش با هدف مقایسه خود شفقت ورزی و انعطاف پذیری شناختی در افراد با و بدون نشانگان اختلال بدشکلی بدن انجام شد. روش : طرح پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زنان و مردان ۱۸ تا ۴۰ ساله شهر تهران در سال ۱۴۰۰ بود که از این جامعه ۳۱ نفر به عنوان گروه نمونه دارای نشانگان اختلال بدشکلی بدن و ۳۱ نفر به عنوان گروه نمونه بدون نشانگان اختلال بدشکلی بدن به روش نمونه گیری در دسترس و به صورت هدفمند انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس اصلاح شده وسواس فکری- عملی ییل براون- اختلال بدشکلی بدن (۱۹۹۷)، مقیاس خود شفقت ورزی (۲۰۱۱) و سیاهه انعطاف پذیری شناختی (۲۰۱۰) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد میانگین نمرات خود شفقت ورزی (Eta=۰/۳۴، P=۰/۰۰۱، F=۳۱/۱۶) و انعطاف پذیری شناختی (Eta=۰/۱۸، P=۰/۰۰۱، F=۳۱/۲۴) به طور معناداری در گروه دارای نشانگان اختلال بدشکلی بدن پایین تر از گروه بدون نشانگان اختلال بدشکلی بدن بود و بین دو گروه از لحاظ آماری تفاوت معناداری وجود دارد (۰/۰۱>P). نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر بر اهمیت مکانیسم های روانشناختی در علائم اختلال بدشکلی بدن تأکید دارد. این یافته ها نشان داد که روان درمانگران باید در زمان پیشگیری و درمان به ویژگی های روانشناختی خاص افراد دارای علائم اختلال بدشکلی بدن توجه اساسی داشته باشند.
اثربخشی آموزش نظریه انتخاب بر استرس کرونا و تنظیم شناختی هیجان مهندسین عضو نظام مهندسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ فروردین ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۸۲)
۱۸۶-۱۷۷
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش نظریه انتخاب بر استرس کرونا و تنظیم شناختی هیجان مهندسین عضو نظام مهندسی شهرستان فریدون کنار بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس ازمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را کلیه مهندسین عضو نظام مهندسی شهرستان فریدون کنار در سال 1400 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس و بر اساس ملاک های ورود به پژوهش 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) جای گذاری شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسش نامه استرس کرونا (سلیمی و همکاران، 1399، CSS-18) و پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2006، CERQ) بود. گروه آزمایش تحت آموزش نظریه انتخاب طی 9 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفت و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون در دو گروه آزمایش و گواه از نظر متغیرهای وابسته تفاوت معنی داری وجود دارد (001>P). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که آموزش نظریه انتخاب بر کاهش استرس کرونا و کاهش راهبردهای ناسازگارانه هیجان و افزایش راهبردهای سازگارانه هیجان مؤثر است.
ارزیابی مولفه های تاب آوری هویت بهبود یافتگان اعتیاد در جامعه پذیری مجدد: مورد مطالعه مراجعه کنندگان در مراکز باز توانی ترک اعتیاد
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه: اعتیاد به مواد مخدر، یکی از مهمترین مشکلات عصر حاضر می باشد که گستره ای جهانی یافته، از مرزهای بهداشتی- درمانی فراتر رفته و به یک معضل اجتماعی و خانوادگی تبدیل شده است که در اکثر موارد سبب طرف شدن فرد از جامعه می گردد. لذا هدف پژوهش حاضر، ارزیابی مولفه های تاب آوری هویت بهبود یافتگان اعتیاد در جامعه پذیری مجدد: مورد مطالعه مراجعه کنندگان در مراکز باز توانی ترک اعتیاد در مناطق 4 و 6 و22 تهران) بود. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گرد آوری اطلاعات، پژوهشی توصیفی از نوع پیمایشی بود. روش اجرای این مطالعه (پس رویدادی) و نیز این مطالعه در حیطه تحقیقات کمی قرار داشت. در پژوهش حاضر جامعه شامل تمام افراد بهبود یافتگان اعتیاد در مراکز باز توانی ترک اعتیاد در مناطق 4 و 6 و22 تهران بود. روش انتخاب نمونه ها به صورت تصادفی ساده بود. از میان 2580 نفر مراجعه کننده به این مراکز تعداد 388 نفر به تصادف و با احتمال متناسب با حجم مراجعان مرکز انتخاب شدند. برای اینکار لیستی از مراکز و تعداد مراجعان آن تهیه و به روش سیستماتیک از میان آن ها 11 مرکز انتخاب شد. این مطالعه با رعایت ملاحظات اخلاقی صورت گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات مشخصات دموگرافیک، مقی اس تاب آوری و پرسشنامه محقق ساخته عوامل اثرگذار بر بهبود یافتگان اعتیاد بود. تحلیل داده ها توسط نرم افزار آماری SPSS 24.0 انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان دادند که بین میانگین نمرات تاب آوری هویت، بهبود یافتگان اعتیاد در پس آزمون تفاوت معنی داری با جامعه پذیری مجدد وجود داشت (01/0>P)، به طوری که میزان جامعه پذیری افزایش پیدا کرده بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، می توان مدعی شد که عوامل محافظت کننده محیطی، عوامل خطرساز محیطی، فرایندهای تبادلی- محیطی، در ت اب آوری در ب رابرسوء مصرف، و پیشگیری از گ رایش مجدد به اعتیاد تاثیر گذار هستند.
ارائه مدل ساختاری پیش بینی تاب آوری براساس سبک های هویت با میانجیگری ساختار انگیزشی انطباقی در دانشجویان
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دیدگاه های روانشناسی رشد مطرح می کنند، دوره نوجوانی و اوان جوانی برای انسجام شخصیت و سازندگی انسان مهم است و یکی از بحرانی ترین دوره هاست؛ از این رو، جوانان نیازمند این هستند که خود را در این دوران مطرح ساخته و در نظام اجتماعی جایگاه خود را بالا ببرد و دست یافتن به هویت پاسخی به نیاز وی داده می شود تا خود را از دیگران مجزا و متمایز سازد. لذا این پژوهش با هدف، ارائه مدل ساختاری پیش بینی تاب آوری براساس سبک های هویت با میانجیگری ساختار انگیزشی انطباقی در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر مقطعی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران در سال 1398 تشکیل دادند، که از میان آنها، تعداد 400 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003)، سبک های هویت (برزونسکی، 1999) و ساختار انگیزشی (کاکس و کلینگر، 1995) استفاده شد که همگی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-V23 و Lisrel-V8.8 استفاده شد؛ همچنین به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج نشان داد سبک های هویت بر تاب آوری با نقش میانجی ساختار انگیزشی انطباقی تاثیر غیرمستقیم دارد. به طور کلی، می توان نتیجه گرفت که برخی ویژگی های شخصیتی مانند بردباری، بخشندگی، سازگاری، سخت کوشی، کنجکاوی و قاطع بودن در رابطه می تواند به افراد کمک کند تا سطوح سبک های هویت، تاب آوری و ساختار انگیزشی بالاتری را تجربه کنند. نتیجه گیری: بنابراین یافته های این پژوهش از لحاظ نظری و عملی در پرتو روند پژوهشی موجود مورد بحث قرار گرفته اند و پیشنهادهایی در هر دو حوزه نظری و کاربردی ارائه شده است.
اثربخشی درمان مثبت نگر بر تحمل پریشانی و نشخوار فکری بیماران مبتلا به فشارخون مزمن
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: شناسایی درمان های روانشناختی مؤثر در بهبود سلامت روان بیماران مبتلا به فشار خون مزمن ضروری است، بنابراین هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مثبت نگر بر تحمل پریشانی و نشخوار فکری در بیماران مبتلا به فشارخون مزمن بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه بیماران مبتلا به فشارخون بالا مراجعه کننده به مرکز تخصصی و فوق تخصصی بیمارستان امام خمینی در سال 1400 بودند. از بین افراد واجد شرایط که داوطلب مشارکت در پژوهش بودند، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در ۹ جلسه 90 دقیقه ای آموزش درمان مثبت نگر براساس بسته درمانی ماررو و همکاران (2016) شرکت کردند، اما گروه گواه درمانی دریافت نکرد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) و مقیاس نشخوار فکری نولن هوکسما و مارو (1991) بودند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره در سطح معنی داری 05/0= α انجام شدند. یافته ها: نتایج نشان داد درمان مثبت نگر به طور معناداری موجب افزایش تحمل پریشانی (29/75=F، 001/0>P) و کاهش نشخوار فکری (73/24=F، 001/0>P) در بیماران مبتلا به فشارخون مزمن شد. نتیجه گیری: نتایج بر اهمیت درمان مثبت نگر در بیماران مبتلا به فشارخون مزمن و ارائه افق های جدید در مداخلات بالینی تأکید دارد. بنابراین درمان مثبت نگر به عنوان درمان مکمل می تواند با ایجاد تغییر مثبت و مناسب در بیماران مبتلا به فشارخون مزمن مورد استفاده قرارگیرد
نقش واسطه ای راهبردهای تنظیم هیجان در رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با اختلالات رفتاری درونی سازی و برونی سازی نوجوانان
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای راهبردهای تنظیم هیجان در رابطه بین طرح واره های ناسازگار اولیه و اختلالات رفتاری برونی سازی و برونی سازی شده در نوجوانان بود. پژوهش حاضر یک پژوهش کاربردی، از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه شیراز در سال تحصیلی 1400-1399 بود؛ نمونه آماری شامل 200 نفر از این دانش آموزان بود که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه-های طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ (YSQSF)، سیاهه ی رفتاری کودک (CBCL) آخنباخ و پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (CERQ-K-P) بود. به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر بهره گرفته شد. نتایج نشان داد که راهبردهای تنظیم هیجان نقش واسطه ای در ارتباط بین طرح واره های ناسازگار اولیه و اختلالات رفتاری برونی سازی شده و برونی سازی شده دارد (0/05>P). طرح واره های ناسازگار اولیه بر اختلالات رفتاری برونی سازی و برونی سازی شده اثر معنادار دارد (0/05>P). نتایج پژوهش همچنین نشان داد که راهبردهای تنظیم هیجان بر اختلالات رفتاری برونی سازی و برونی سازی شده اثر مثبت معنادار دارد (0/05>P). درمجموع نتایج پژوهش حاضر نشان داد که طرح واره های ناسازگار اولیه می توانند با واسطه گری راهبردهای تنظیم هیجان موجب بروز اختلالات رفتاری برونی سازی و برونی سازی شده در نوجوانان شوند؛ امری که توصیه می شود توسط والدین و مسئولین آموزش وپرورش کشور موردتوجه خاص قرار گیرد.
نقش هم آمیزی شناختی و اجتناب تجربه ای در پیش بینی اختلال افسردگی
حوزههای تخصصی:
اختلال افسردگی یکی از اختلال های شایع روانی در جهان است که عوامل روان شناختی زیادی در بروز و شیوع این اختلال نقش مؤثری دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش هم آمیزی شناختی و اجتناب تجربه ای در پیش بینی اختلال افسردگی کارکنان شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه موردپژوهش شامل کلیه کارکنان شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب بود که در سال های 1400-1399 مشغول به کار بودند. نمونه پژوهش حاضر بر اساس فرمول کوکران 371 نفر به دست آمد، که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های اختلال های-روانی (SCL-90)، پرسشنامه آمیختگی شناختی (CFQ) و اجتناب تجربه ای (AAQ) پاسخ دادند. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین هم آمیزی شناختی و اختلال افسردگی ضریب همبستگی 0/35 وجود دارد که در سطح (001/0) معنادار می باشد. نتایج دیگر تحلیل داده ها نشان داد که بین اجتناب تجربه ای و اختلال افسردگی ضریب همبستگی 0/32 وجود دارد که در سطح (0/001) معنادار است. به علاوه نتایج تحلیل خطی رگرسیون نشان داد که هم آمیزی شناختی و اجتناب تجربه ای توان پیش بینی اختلال افسردگی را دارند. هم آمیزی شناختی و اجتناب تجربه ای در پیش بینی اختلال افسردگی نقش مؤثری دارند، با توجه به یافته های پژوهش لازم است جهت کاهش اختلال افسردگی، آموزش های انعطاف پذیری روان شناختی و نا هم آمیزی شناختی (گسلش) به کار گرفته شود. در پایان پیشنهاد می شود جهت نتیجه گیری علی، پژوهش هایی به صورت آزمایشی و شبه آزمایشی انجام گیرد.
بررسی رابطه صفات شخصیت با سلامت روانی و شادکامی در دانش آموزان ناحیه 1 ارومیه
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین بررسی رابطه صفات شخصیت با سلامت روانی و شادکامی در دانش آموزان ناحیه 1 ارومیه انجام شد. در یک مطالعه از نوع همبستگی، 120 دانش آموز از ناحیه 1 شهرستان ارومیه در سال تحصیلی 1400 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های SCL-90-R و شادکامی آکسفورد و سلامت روان 28 سؤالی را تکمیل کردند. داده های به دست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد مطابق با نتایج به دست آمده بین شادکامی با روان آزرده گرایی (0/387-)، برونگرایی (0/354-)، انعطاف پذیری (0/59) و باوجدان بودن (0/49) رابطه معنادار وجود داشت و همچنین بین شادکامی با روان آزرده گرایی (0/526-)، برونگرایی (0/294-)، انعطاف پذیری (0/232) و باوجدان بودن (0/236) رابطه معنادار وجود داشت. ولی با زیرمقیاس گشودگی تجربه رابطه نداشت. درنهایت می توان گفت که دانش آموزان اگر دارای صفات شخصیتی منعطف و باوجودانی باشند از سلامت روان و شادکامی بیشتری نسبت به دانش آموزان با صفات شخصیت برونگرا و آزرده گرایی خواهند بود.
رابطه علی بین عاطفه مثبت/منفی با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین عاطفه ی مثبت فعال/غیر فعال و عاطفه منفی فعال/غیرفعال با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت می باشد. روش کار: روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی است که در آن، از روش آماری الگویابی معادلات ساختاری استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه ی دانش آموزان دختر پایه ی پنجم و ششم ابتدایی شهر بوشهر می باشند که از طریق نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای، 450نفر انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر، پرسشنامه لینینبرگ-گارسیا و همکاران(2011) بود. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که رابطه بین عاطفه مثبت غیرفعال با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت، معنی دار بود. همچنین رابطه بین عاطفه مثبت فعال با اتلاف اجتماعی معنی دار بود اما رابطه بین عاطفه مثبت فعال با تعامل گروهی مثبت معنی دار نبود. رابطه بین عاطفه منفی فعال و تعامل گروهی مثبت، معنی دار بود. افزون بر این، رابطه بین عاطفه منفی غیر فعال با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت معنی دار نبود. در مجموع مدل پیشنهادی تحقیق به خوبی برازنده داده ها بود. نتیجه گیری: به طور کلی و بر طبق نتایج حاصل از پژوهش حاضر، جو هیجانی حاکم بر فرد، می تواند پیش بینی کنندهُ توانایی های شناختی و عملکرد او، صرف نظر از نوع تکلیف و بازدارنده های مرتبط با آن می باشد. به عبارتی دیگر، عاطفه فرد تعیین کننده واکنش های عاطفی به عناصر اجتماعی آموزشی می باشد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اهمالکاری تحصیلی، خودناتوان سازی و انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان معتاد به شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت اجتماعی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
137 - 147
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اهمالکاری تحصیلی، خودناتوان سازی و انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان معتاد به شبکه های اجتماعی بود. پژوهش حاضر، یک مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری در این پژوهش کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه شهر اراک در سال تحصیلی 1401-1402 بود که تعداد 30 نفر از آنها به روش نمونه گیری دردسترس (دانش آموزان با نمره ی بالاتر از سطح برش-50- در پرسشنامه اعتیاد به شبکه های اجتماعی مبتنی بر موبایل) به عنوان نمونه انتخاب شدند. شرکت کنندگان با گمارش تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شده و گروه آزمایش 8 جلسه درمان دریافت کرد. شرکت کنندگان به عنوان پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه اهمالکاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (1984)، پرسشنامه خودناتوان سازی جونز و رودولت (1982) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) پاسخ دادند. نتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب کاهش اهمالکاری تحصیلی، خودناتوان سازی و بهبود انعطاف-پذیری شناختی در دانش آموزان معتاد به شبکه های اجتماعی تأثیر دارد (p<0/01). درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند جز برنامه های مداخلاتی مراکز مشاوره مدارس به منظور کاهش اهمالکاری و سایر متغیرهای دخیل در گروه های هدف باشد.
مقایسه کارایی بالینی ماتریکس درمان پذیرش و تعهد با درمان پذیرش و تعهد متمرکز بر شفقت و درمان شناختی- رفتاری هافمن بر اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۲شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
61 - 33
حوزههای تخصصی:
هدف: شواهد تجربی و نظری نشان می دهد که مداخله های شناختی- رفتاری، کارایی پایداری ندارند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه کارایی بالینی ماتریکس درمان پذیرش و تعهد با درمان پذیرش و تعهد متمرکز بر شفقت و درمان شناختی- رفتاری هافمن بر اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش : این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی یک سر کور با طرح آزمایشی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه ناهمزمان بود که به روش نمونه گیری هدفمند در طی 12 جلسه 60 دقیقه ای با پیگیری 2 ماهه بر روی 9 دانشجو با اختلال اضطراب اجتماعی اجرا شد. برای مقایسه نتایج این سه الگوی مداخله ای، از مقیاس اضطراب اجتماعی لیبویتز (هیمبرگ و همکاران، 1999)، فرم کوتاه مقیاس خود شفقت ورزی (ریس و همکاران، 2011)، نسخه دوم پرسشنامه پذیرش و عمل (باند و همکاران، 2011) و پرسشنامه زندگی ارزشمند (ویلسون و همکاران، 2010) استفاده شد. داده ها به روش ترسیم دیداری، درصد بهبودی، شاخص تغییر پایا و شاخص های شش گانه کارایی بالینی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هر سه روش مداخله ای در کاهش اضطراب اجتماعی (2.58->Z) و افزایش انعطاف پذیری موثر و از لحاظ بالینی معنادار است (2.58Z>). با این وجود، درمان شناختی- رفتاری هافمن در افزایش خود شفقت ورزی و زندگی ارزشمند از لحاظ بالینی موثر و معنادار نبود (1.96>Z)، و این نتایج نیز در پایان دوره پیگیری 2 ماهه حفظ شد. نتیجه گیری: بنابراین ماتریکس درمان پذیرش و تعهد و درمان پذیرش و تعهد متمرکز بر شفقت از نظر اندازه تغییر، ثبات، کلیت تغییر و ایمنی در مقایسه با درمان شناختی- رفتاری هافمن، کارایی بالینی موثرتری دارند، اما هر سه روش مداخله در میزان پذیرش و عمومیت تغییر مشابه بودند.
مقایسه درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و بخشایش درمانی بر خود بازداری از خشم، در نوجوانان دختر مبتلا به اختلال بدتنظیمی خلق مخرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۹
153 - 160
حوزههای تخصصی:
وجود اختلالات روانی در میان نوجوانان همواره، سلامت روان جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است. هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و بخشایش درمانی بر خودبازداری ازخشم در نوجوانان دختر مبتلا به اختلال بد تنظیمی خلق مخرب است. روش تحقیق نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق ،کلیه دانش آموزان دارای نشانه های اختلال بی نظمی خلق اخلاگردوره اول و دوم متوسطه محدوده سنی 17-14 سال درشهر بهارستان، درسال 1400 بودند. از این بین تعداد 54نفر به روش نمونه گیری در دسترس، به صورت تصادفی، 17 نفر در گروه بخشایش درمانی، 19 نفر در گروه شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و 18 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش،شامل مقیاس واکنش پذیری عاطفی استریگرزو همکاران ، پرسشنامه خطاهای شناختی کویین ، دوزس و اوجین وین و پرسشنامه فراشناخت حالتی عابدی بود. آزمودنیهادر دوگروه آزمایشی، تحت مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند و گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند . برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چند متغیره وآزمون بنفرونی استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که هردوگروه آزمایش درافزایش معنادار نمره خودبازداری و مولفه های آن(05/0(P< ، به یک اندازه تاثیر داشته اند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که برای افزایش توان خودبازداری ازخشم در نوجوانان مبتلا به بدتنظیمی خلق مخرب، از درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و بخشایش درمانی می توان بهره جست.
کاربرد روی آورد قلب پرورش یافته در والدگری کودکان با نیازهای خاص: مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: کودکان دارای مشکلات در سازش یافتگی رفتاری- هیجانی، نیازمند حمایت و شیوه های متفاوت جهت شکل دهی رفتار مطلوب و پیشگیری از آسیب های روان شناختی هستند. بنابراین روی آوردهای والدگری در راستای کاهش مشکلات سازشی کودکان با نیازهای خاص و بهزیستی روان شناختی والدین در حال توسعه هستند. بدین ترتیب این پژوهش با دو هدف انجام شد؛ ابتدا به معرفی و کاربرد روی آورد قلب پرورش یافته در والدگری کودکان با نیازهای خاص پرداخته شد و سپس اثربخشی این مداخلات مورد بررسی قرار گرفته است. روش: روش پژوهش مرور نظام مند بود که با روش نمونه گیری هدفمند و دستورالعمل پریزما (2010) انجام شد. متون نوشتاری در پایگاه های اطلاعاتی Google Scholar، Eric، SSRN، Wiley، PubMed با کلیدواژه های The nurtured heart approach، Intervention، Parenting، Parent education programs جستجو شد. ابتدا 1421منبع و پس از غربالگری تعداد 32 منبع (22 پژوهش؛ 10 کتاب) یافت شد که مطابق با ملاک های ورود و خروج، 19منبع انتخاب شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد 13 پژوهش که مبتنی بر روی آورد قلب پرورش یافته که در سال های 1997 تا 2022 با حجم نمونه کل 1409 انجام شده اند بر کاهش علائم رفتاری کودکان با اختلالات یادگیری، نافرمانی مقابله ای، اختلال رفتار هنجاری، و نارسایی توجه- فزون کنشی اثربخش بوده است و در سایر متون بررسی شده نیز این روی آورد روان شناختی و خانواده محور تأیید شده است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نظام مند نشان داد روی آورد قلب پرورش یافته مبتنی بر تعامل والد-کودک است و با آگاهی بخشی و آموزش والدین در پرورش کودکان دارای رفتارهای سازش نایافته، موجب سازش یافتگی و ارتقاء مهارت های رفتاری- اجتماعی این کودکان می شود. بنابراین پیشنهاد می شود این روی آورد در والدگری کودکان با نیازهای خاص در ایران مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی درمان ذهن آگاهی کودک محور بر تنظیم هیجان و بهبود خودپنداشت کودکان دارای والدین طلاق گرفته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: کودکانی که والدینشان از یکدیگر جدا می شوند با تنیدگی مواجه می شوند که اثرات کوتاه مدت و بلندمدت روان شناختی بر جای می گذارد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان ذهن آگاهی کودک محور بر تنظیم هیجان و بهبود خودپنداشت کودکان دارای والدین طلاق گرفته انجام شد. روش: پژوهش حاضر شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش تمامی کودکان دارای والدین طلاق گرفته شهر کرمانشاه در سال 1399 بودند که از بین آنها تعداد 30 کودک به شیوه نمونه گیری در دسترس، انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند. گروه آزمایش 10 جلسه مداخله ذهن آگاهی بر اساس مدل بوردیک (2017) را دریافت کرد، در حالی که گروه گواه در فهرست انتظار برای دریافت مداخله بعد از پایان مطالعه قرار گرفت. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه تنظیم هیجان (گراس و جان، 2003) و پرسشنامه خودپنداشت (پیرز و هریس، 1969) بود. داده ها به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد آموزش ذهن آگاهی بر مؤلفه های تنظیم هیجان (ارزیابی مجدد شناختی (0/01>P، 361/29=F) و منع بیانی (0/01>P، 652/31=F) و مؤلفه های خودپنداشت کودکان (رفتار (0/01>P، 813/17=F)، وضعیت عقلانی و تحصیلی (0/01>P، 762/16=F)، ظاهر جسمانی و ویژگی ها (0/01>P، 421/8=F)، اضطراب (0/01>P، 429/19=F)، محبوبیت (0/01>P، 927/21=F)، شادی و رضایت (0/01>P، 691/18=F) تأثیر مثبت دارد و این نتایج به دست آمده در دوره پیگیری نیز تداوم داشت (0/01>P). نتیجه گیری: هنگامی که کودکان دارای والدین طلاق گرفته احساس می کنند کاری از دستشان برنمی آید، ذهن آگاهی با افزایش انعطاف پذیری روانی، انتخاب های دیگری را فرا روی آنها قرار می دهد و همین موضوع در تنظیم هیجانات آنها مؤثر است. همچنین ذهن آگاهی با برقراری ارتباط دوباره مابین منابع درونی و بیرونی، به بهبودی خودپنداشت منجر می شود، منابعی که حتی ممکن است فرد باور به آنها نداشته باشد.
اثربخشی معنویت درمانی بر فاجعه پنداری درد و خودمهارگری در مبتلایان به درد ایدیوپاتیک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
117-131
حوزههای تخصصی:
درد مزمن از رایج ترین مشکلاتی است که مردم را به جست وجوی مراقبت پزشکی ترغیب می کند و با پیامدهای بهداشتی، اقتصادی و اجتماعی متعددی همراه است. این پژوهش با هدف تعیین میزان اثربخشی معنویت درمانی بر فاجعه پنداری درد و خودمهارگری در مبتلایان به درد ایدیوپاتیک انجام شده است. روش کار: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل و دوره پیگیری شش ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی مبتلایان به دردهای عضلانی مراجعه کننده به درمانگاه های درد وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران، بیمارستان امیر اعلم، بیمارستان توانبخشی رفیده (دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی) و بیمارستان بوعلی (دانشگاه آزاد اسلامی) در سال 1401-1400 بود که با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب و با انتصاب تصادفی در دو گروه مساوی 15 نفری گمارش شدند. گردآوری اطلاعات با پرسش نامه فاجعه پنداری درد سالیوان و همکاران و پرسش نامه خودمهارگری تانجنی و همکاران انجام شد. معنویت درمانی طی هشت جلسه به صورت دو جلسه در هفته و هر جلسه به مدت یک ساعت برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد اما آزمودنی های گروه کنترل این برنامه ها را دریافت نکردند. تحلیل داده ها نیز با روش های آمار توصیفی و واریانس با اندازه گیری های تکراری با نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 انجام شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: میانگین نمره فاجعه پنداری درد و ابعاد آن (نشخوار ذهنی، بزرگ نمایی و درماندگی) در گروه آزمایش پس از انجام مداخله نسبت به گروه کنترل به طور معناداری بهبود یافت (05/0>P). معنویت درمانی بر افزایش خودمهارگری و ابعاد آن در آزمودنی های گروه آزمایش برخلاف گروه کنترل سودمند بود (05/0>P) و تأثیرات این برنامه بر متغیّرهای وابسته در دوره پیگیری شش ماهه تداوم داشت (05/0>P). نتیجه گیری: این یافته ها بیش از پیش نقش سازه های روانی و رفتاری را در مبتلایان به درد مزمن روشن می سازد و لزوم استفاده از رویکردهای درمانی برگرفته از معنویت را به منظور تعدیل علائم بیماران با درد مزمن آشکار می کند.
اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان و نشانگان وسواس جبری کودکان مبتلا به اختلال وسواس جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
79 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان و نشانگان وسواس جبری کودکان مبتلا به اختلال وسواس جبری بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و از لحاظ طرح پژوهش و شیوه انجام، شبه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. از این رو، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان 6 تا 11 ساله بود که به مراکز روان درمانی و مشاوره منطقه 3 تهران در سال 1401 به خاطر دارا بودن نشانگان وسواس جبری ارجاع داده شده بودند. از میان آن ها و به شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد 40 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (20 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) گمارده شدند. سپس، روی گروه آزمایش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی الکساندر و همکاران (2012) اجرا شد. برای گردآوری داده ها، ابزار پژوهش از پرسشنامه های تنظریم هیجان گراس و جان (2003) و مقیاس وسواس جبری گودمن (1989) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها در بخش توصیفی از جدول های توزیع فراوانی استفاده شده و در بخش استنباطی تحلیل داده ها از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی و نسخه 26 نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: با توجه به مقدار F و سطح معناداری مقدار به دست آمده در متغیر نشانگان اختلال وسواس جبری (22/12 = F و 001/0 = P) و تنظیم هیجان (78/11 = F و 001/0 = P) می توان نتیجه گرفت که متغیر مستقل (اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی) به شکل معناداری باعث تغییر در متغیرهای وابسته (نشانگان اختلال وسواس جبری و تنظیم هیجان) شده و این بدان معناست که تغییرات ایجاد شده در متغیرهای وابسته ناشی از اجرای اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی اعضای گروه آزمایش بود. همچنین نتایج آزمون تعقیبی حاکی از پایداری اثربخشی درمان بر متغیرهای پژوهش بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گیری نمود که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان و نشانگان وسواس جبری کودکان مبتلا به اختلال وسواس جبری مؤثر بوده است. لذا می توان از این برنامه در درمان کودکان مبتلا به اختلال وسواس جبری استفاده کرد.