فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۷٬۲۷۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
موضوع متافیزیک شلر، انسان و به عبارتی فرا انسان شناسی است. در این نوع انسان-شناسی با تأمل در ماهیت انسان و ارائه تصویری جامع از آن، که شامل وجوه مختلف اعم از طبیعی، عقلانی و عاطفی است، بر عواطف به عنوان عناصر پیشینی در پیدایش ارزش ها تأکید می شود، درواقع عواطف به عنوان راهی برای درک ارزش ها شناخته می شوند. از دیدگاه شلر ارزشها پسینی نیستند؛ یعنی از تجربه های خارجی گرفته نمی شوند؛ بلکه به عنوان عناصر پیشینی عاطفه شناخته می شوند، بنابراین از دیدگاه وی ما معرفت هایی با ویژگی پیشینی داریم که مربوط به حوزه عواطف هستند. می توان گفت با این دیدگاه، شلر در مقابل فلاسفه ایی چون کانت قرار می گیرد؛ زیرا نزد کانت عواطف انسان نمی توانند دارای عناصر پیشینی باشند؛ در این مقاله بعد از تبیین معرفت متافیزیکی به عنوان یکی از سه قسم معرفت از دیدگاه شلر، به تبیین ماهیت انسان و نقش معرفتی عواطف به عنوان عناصر پیشینی در پیدایش ارزشها پرداخته می شود. در این پژوهش از طریق روش اسنادی، تحلیل محتوا و توصیف گرایانه، به طرح و بررسی دیدگاه شلر پیرامون ارزش های اخلاقی و نسبت آن با عواطف می پردازیم. مدعای ما این است که براساس دیدگاه شلر اخلاق نه بر پایه ارزش هایی صرفاً صوری و عقلانی بلکه بر اساس عواطف و احساسات شکل می گیرد.
آینده علوم انسانی اسلامی در ایران؛ تحقیقی مبتنی بر تحلیل روند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت آمده است که تا سال 1444 ایران به کشور پیشتاز در تولید علوم انسانی اسلامی تبدیل خواهد شد. در دهه های گذشته بحث های گسترده ای در ارتباط با معنا، امکان، ضرورت و چگونگی دست یابی به علوم انسانی اسلامی انجام گرفته و مراکز متعدد فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و سیاستگذاری تأسیس گردیده تا این هدف را محقق سازند. با وجود این، تا کنون تحقیقی در ارتباط با آینده این ایده به انجام نرسیده است. پرسش محوری این مقاله آن است که آیا پیشتازی ایران در تولید علوم انسانی اسلامی تا سال 1444 ممکن است؟ در این راستا پس از نقد پیش بینی های بی آینده بودن ایده علوم انسانی اسلامی به دو شیوه پیشینی و مستقل از شواهد تاریخی و پسینی و مبتنی بر شواهد تاریخی، با بهره-گیری از روش تحلیل روند، نشان داده می شود که ایده علوم انسانی اسلامی، ایده ای رو به رشد و در نتیجه آینده دار است؛ هر چند اگر این فرایند مطابق با روند دهه های گذشته پیش برود، دست یابی به افق تصریح شده در سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت در سال 1444 دور از انتظار است. در پایان با بهره گیری از نظر نخبگان این حوزه، برخی از عواملی که می-تواند در سرعت بخشیدن به این روند تأثیرگذار باشد، معرفی شده است.
تبیین نظریه نمادین پل تیلیخ و واکاوی کارایی آن در ساحت قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
203 - 216
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهمّ امروزی فلسفه دین که با دانش های زبان شناسی، کلام و تفسیر گره خورده است، مسئله ی «زبان دین» یا «زبان دینی» است. در عصر حاضر متفکران غربی نوعاً با طرح نظریه هایی چون نمادانگاری، کارکردگرایی، تمثیل انگاری، و اسطوره پنداری زبان دینی را غیر شناختاری و فاقد بار معرفتی دانسته اند. در این میان، پل تیلیخ (1886 1965)، متکلم مسیحی آلمانی امریکایی، زبان دین را نمادین می داند. از نگاه وی، دین همان شناخت امر متعالی و پیوند قلبی با اوست و چون امر متعالی نامحدود و دست نایافتنی است گزاره های دینی نمی توانند با زبان عادی از آن سخن بگویند و ناچار زبان دین زبان نمادین خواهد بود. در مقالۀ حاضر، پس از تبیین و تحلیل دقیق نظریۀ نمادین پل تیلیخ، از چالش های فراوان این نظریه سخن گفته شده است؛ ابهام مفهومی، ابهام در نتایج، تناقض میان نظریه و عملکرد صاحب آن، خلط میان نماد و زبان نمادین، خلط مفهوم و مصداق وجود الهی، و به ویژه غیر معرفت بخش بودن گزاره های دینی از جملۀ این چالش هاست. افزون بر این، تفاوت ها به لحاظ بستر، آموزه ها، چالش ها، و راهکارها میان فضای «کتاب مقدس» و «الهیات مسیحی» از یک سو و «قرآن» و «الهیات اسلامی» از سوی دیگر چنان عمیق و اساسی است که به فرض کارآمدی نظریۀ تیلیخ در الهیات مسیحی نمی تواند در ساحت قرآن کارایی داشته باشد.
تحلیل و بررسی دیدگاه ریچارد سوئینبرن در باب «وحی گزاره ای»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئینبرن در کتاب وحی از استعاره تا تمثیل به بحث از «وحی گزاره ای» می پردازد. از نظر وی وحی گزاره ای در صورتی قابل تصدیق است که (1) مشتمل بر گزاره های صادقی در خصوص حقایق مهم دینی باشد، (2) همراه با ارائۀ معجزه باشد، (3) نهادی مانند کلیسا را به مثابه متولّیِ تفسیرِ وحی بنا نهاده باشد، و (4) تفاسیر این نهاد از مفاد وحی کاذب یا نامحتمل نباشد. سوئینبرن معتقد است که وحی مسیحی به بهترین نحو هر چهار معیار را تأمین می کند و لذا تنها وحی اصیل در میان ادیان است. زیرا اولاً، رستاخیزْ معجزۀ عظیم عیسی است؛ ثانیاً عیسی با تعیین 12 رسول برای بسط تعالیم خویش، کلیسا را بنا نهاده است؛ ثالثاً اگر ما تمایز میان محتوای فراتاریخی و صورت تاریخیِ وحی و ژانرهای مختلف کتاب مقدس را در نظر داشته باشیم، محتوای وحی مسیحی و تفاسیر کلیسا از این وحی مشتمل بر هیچ مدعای کاذبی نیستند. در نقد دیدگاه سوئینبرن بیان می کنیم که اولاً، به گفتۀ مکلین، سوئینبرن فاقد نگرش تاریخی-هرمنوتیکی است. او علی رغم ادعای موضع فراتاریخی، از موضع مسیحیت به تعیین معیارهای وحی اصیل می پردازد و با دلایل دوری به اثبات حقانیت وحی مسیحی دست می یازد و در نهایت تلاش می کند گفتمان هژمونیک مسیحیت را بر تمام ادیان دیگر تحمیل نماید. ثانیاً تمسّک به تمایز گزاره و مدعا، یا صورت و محتوا، یک روش محافظه کارانه برای ابطال ناپذیر کردن کتاب مقدس است که در خصوص سایر متون اساطیری نیز مورد تمسّک واقع شده است. ثالثاً تصدیق گواهیِ ناقلانِ معجزاتِ عیسی معقول نیست و سوئینبرن پاسخ مقنعی به انتقادات هیوم بر نقل معجزات ارائه نمی کند.
یکسانی روش شناختی معرفت علمی و معرفت دینی و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با پذیرش این که هدف فهم و تفسیر متن شناخت مقصود مؤلف است، باید به این پرسش پاسخ داد که باورهای محصول این فرایند چگونه توجیه می شود. من استدلال می کنم که فهم و تفسیر بر استنتاجی تبیینی مبتنی است. از آنجا که معنای قراردادی کلمات نمی تواند مقصود مؤلف را متعین کند، برای دریافت معنای مد نظر وی فرضیه هایی معنایی مطرح می کنیم که بتواند شواهد متنی را توضیح دهد. سپس، بهترین تبیین آن شواهد را به عنوان معنای متن تلقی می کنیم. این یعنی تفسیر نیز بر همان فرایند استنتاجی ای مبتنی است که روش شناسی علوم تجربی را تشکیل می دهد. بنابراین، از یک سو علوم تجربی و استنباط از متون مقدس هر دو بر استنتاج تبیینی از شواهد مبتنی اند، و از سوی دیگر شواهد موجود در هر دو (یعنی پدیده های طبیعی و متون مقدس) نیز از منظر دینی به خداوند منسوب اند. در نتیجه، تا دلیل مستقلی نباشد، فرد متدین نمی تواند برای یکی اعتباری بیش از دیگری قائل شود یا، به فرض بروز تعارضی آشتی ناپذیر میان آن دو، یکی را بر دیگری برتری دهد.
تحلیلی تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله دفاعیه ای تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد به عنوان رویکردی به پزشکی است که مبنای اصلی مداخلات درمانی را پژوهش های نشر یافته در نشریات معتبر پزشکی در نظر می گیرد. در این رویکرد از تجربه های شخصی، شهود پزشک، و تبیین های مکانیکی برای انجام مداخلات پزشکی تأکیدزدایی می شود. از زمان رواج پزشکی مبتنی بر شواهد نقدهای زیادی بر آن وارد شده است. در اینجا به دو مورد اشاره می شود. نخست آنکه بحران تکرارپذیری ابتنای پزشکی بر شواهد نشریافته در نشریات را زیر سوال می برد. دوم آنکه پزشکی مبتنی بر شواهد بر نوعی تجربه گرایی افراطی مبتنی است در حالیکه نقدهای زیادی به این سنخ تجربه گرایی وارد است. از منظر تکاملی پاسخ هایی برای این نقدها عرضه شده است. همچنین خواهیم دید که چگونه می توان در سایه ی این نقدها مبانی نظری پزشکی مبتنی برشواهد را به روزرسانی کرد. در این راستا دفاعی عرضه می شود که در دو هنگام می توان عقل گرایانه، یعنی با مبنا قرار دادن نظریه های عام پزشکی، کار را به پیش برد: یک. برای ترک اقدام یا نادیده گرفتن هر توصیه ی «ظاهرا» بی ضرری؛ و دو. به هنگام طرد شواهد زرد. و در انتها اشاره ای می شود که هرچند ممکن است که این نادیده گرفتن ها در شرایطی از سرعت ورود دادههای جدید به پزشکی بکاهد اما از منظر تکاملی این حد از محافظه کاری برای حفظ اعتبار پزشکی ضروری است.
بررسی نقدهای ریچارد داوکینز بر دیدگاه ندانم گویی در مسئلۀ وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
175 - 188
حوزههای تخصصی:
ریچار داوکینز در کتاب «پندار خدا» وجود خدای ادیان ابراهیمی را انکار کرده است. او برای اثبات دیدگاه خود علاوه بر ارائه دلیل، تلاش کرده تا هر آنچه به گونه ای مانع به شمار می رود را نیز برطرف کند. دیدگاه ندانم گویی یکی از این موانع است که داوکینز با پذیرش کلی آن، معتقد است احتمال عدم وجود خدا بیشتر از وجود اوست از این رو درباره وجود خدا نباید ندانم گو شد. او باور خود را بر پایه تقسیم ندانم گویی به موقت و دائم، علمی دانستن فرضیه خدا، اصل ناممکن بودن اثبات قطعی عدم یک چیز، نقد استدلال بیزی و استدلال نامحتملی استوار کرده است. در این مقاله نخست به روش توصیفی دیدگاه و دلایل داوکینز معرفی شده است و سپس با روش انتقادی میزان کامیابی دلایل ارائه شده در اثبات ادعای او بررسی گردیده است. نتیجه بررسی نشان می دهد که این دلایل نمی توانند ادعای او را اثبات کنند و نهایت کارایی آن ها اثبات ندانم گویی نظری است.
ارزیابی انتقادات معرفت شناختی سهروردی از ابن سینا در مسئلۀ ابصار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
55 - 70
حوزههای تخصصی:
نظریۀ ابصار یکی از مباحث مهم معرفت شناختی است. افلاطون و ارسطو در این بحث، دیدگاهی ویژه ارائه کرده اند که مبنای نظریات فلاسفۀ اسلامی متأخر در این مسئله واقع شده است. ازسویی، ابن سینا به پیروی از ارسطو، حقیقت ابصار را مبتنی بر نظریۀ «انطباع صور» تشریح کرده که براساس آن، ادراک حسی را به انفعال آلت حسی از محسوس تعریف می کند. ازسوی دیگر، شیخ اشراق با ردّ دو نظریۀ خروج شعاع و انطباع، در صدد برآمد دیدگاه جدیدی را بیان کند. یعنی نمی توان براساس «خروج شعاع» و «انطباع صور» تحلیل دقیقی از ابصار ارائه کرد؛ بلکه با اشراق نفس بر امر موردمشاهده (البته به شرط مقابله) است که ابصار تحقق می یابد. در پژوهش حاضر با تتبع در آثار ابن سینا و سهروردی مبتنی بر رهیافت اسنادی و روش توصیفی و تحلیلی، میزان نوآوری و یا اصالت انتقادات سهروردی بر جنبۀ معرفت شناختی مسئلۀ ابصار ابن سینا سنجش شده است. نگارنده در فرایند پژوهش پیش رو، ضمن رونمایی از ابن سینای متفاوت و براساس تحلیل دقیق مسئلۀ ابصار، به این نتیجه رسیده است که ملاحظات انتقادی سهروردی در این بحث، ریشه در سخنان ابن سینا دارد؛ چراکه خود شیخ در برخی آثار خویش، هرچند نه به نحو تفصیلی و سازمان یافته، بلکه به نحو اجمالی به آنها توجه داشته است. به نظر می رسد زمینۀ فکری شیخ اشراق در تبیین نظریۀ ابصار را بتوان چنین ارزیابی کرد که «اشراق» در نظام فکری سهروردی متناسب با «التفات» در فضای فکری ابن سینا و جایگزین آن قابل طرح است؛ چراکه رویکرد فیلسوف مشائی در بستر علم حصولی بوده که حکمت اشراق آن را در فضای علم حضوری به اشراق تفسیر کرده است.
مابعدالطبیعۀ عوام: پژوهشی در باب نقش دین در فلسفۀ شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آرتور شوپنهاور معمولاً فیلسوفی ملحد و پوچ انگار دانسته شده است. این نظر گرچه نادرست نیست، تأکید بیش از حد بر آن موجب غفلت از بحث های دینی در فلسفۀ او شده است. در این مقاله، خواهیم کوشید تا جنبه های گوناگون دین شناسی شوپنهاور را بررسی کنیم. بدین منظور، پس از ذکر نکات مقدماتی، به خاستگاه های دین نزد وی می پردازیم و خواهیم دید که شوپنهاور منکر منشأیی فراطبیعی برای دین است و ریشه های دین را در ملال انسان و میل او به جاودانگی جستجو می کند. سپس پیدایش ادیان تاریخی را بررسی می کنیم و روشن می سازیم که از نظر شوپنهاور همۀ ادیان در یک روند تدریجی از دو دین برهمایی و بودایی منبعث شده اند و هر چه بهرۀ بیشتری از این دو داشته باشند معقول تر هستند. در بحث از تقسیم بندی ادیان بزرگ خواهیم دید که شوپنهاور ادیان را به خوش بین و بدبین تقسیم می کند و علت گرایش او به ادیان هندی بدبین بودن آنها است. در ادامه جنبه های مثبت و منفی دین از نگاه شوپنهاور مد نظر قرار می گیرد. او اموری مانند تحجر را از معایب دین و مواردی مانند تسلی بخشی را از محاسن آن برمی شمارد. در پایان برخی انتقادها به دیدگاه های او در خصوص دین، از جمله عرفی سازی دین، مطرح می شود. مقالۀ حاضر نشان می دهد که به رغم ناسازگاری فلسفۀ شوپنهاور با آموزه های دینی، نظام فلسفی او، تا اندازه ای، متأثر از ادیان شرقی و مسیحیت زاهدانه است.
نقد و بررسی مبانی فلسفی نظریۀ «اِم» بر اساس فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استیون هاوکینگ، فیزیکدان انگلیسی معاصر، با انتشار کتاب طرح بزرگ و ارائه نظریه «اِم»، نزاع دیرین علم و دین را وارد مرحله جدیدی کرد. به رغم ادعای هاوکینگ، مبنی بر «مرگ فلسفه»، او در نظریه اش از برخی مبانی فلسفی بهره برده که این مقاله در صدد ارزیابی و نقد آنها است. مهم ترین مبانی فلسفی ای که نظریۀ اِم بر آنها استوار است عبارت اند از (1) علم گرایی، که بنیادی ترین مبنای نظریۀ اِم تلقی می شود، و در آن مراد از علم به طور خاص علم جدید یا علم تجربی است؛ (2) ابزارگرایی، که مطابق آن قوانین و نظریه ها صرفاً ابزارهایی برای پیش بینی پدیده ها هستند و اساساً واقعیت فیزیکی موضوعیت ندارد؛ (3) نفی اصل علیت، که با استفاده از «اصل عدم قطعیت» و «اصل تصادف» صورت گرفته است. در این مقاله، که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است، پس از تبیین مبانی فوق نشان داده می شود که بر هر یک از این مبانی نقدهای جدی وارد است. علم گرایی، بدون توجه به محدودیت های روش تجربی، سایر منابع معرفتی و از جمله عقل را نادیده می گیرد. ابزارگرایی نهایتاً منجر به پذیرش نظریات متناقض می گردد و واقع گرایی علمی را نفی می کند. انکار اصل علیت نیز، که ریشه در فهم نادرست این مفهوم فلسفی دارد، مستلزم نفی هر گونه ارتباط واقعی میان موجودات جهان است. این نقدهای مبنایی در کنار اشکالات دیگری که در مقاله به آنها پرداخته شده حاکی از ضعف و بی اعتباری نظریه اِم است.
حصار پیش داوری ها و چالش ذهنیت گرایی در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
غرب شناسی بنیادی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
185 - 213
حوزههای تخصصی:
گادامر، هستی انسان را هستی افکنده شده در تاریخ و سنت میداند که دارای نحوهی دید خاص و پیش داوری است. پیشداوریها ریشه در موقعیت مفسر دارند و در فهم دخیل هستند. به همین دلیل، منتقدینی مانند بتّی (Betti) و هرش (Hirsch)او را متهم به ذهنیتگرایی میکنند. اما گادامر مدعی است که در دام ذهنیت گرایی نمیافتد؛ زیرا بر مبنای مفهومِ پیش دریافتی از تمامیت معتقد است که مفسر همواره پیشداوریهای خود را در مواجه با حقیقت متن مورد ارزیابی و اصلاح قرار میدهد و آنها را بر متن تحمیل نمیکند، ولی خود مفهوم پیشدریافتی از تمامیت در اندیشهی گادامر به سنتگرایی میانجامد بدین معنا که فهم متاثر از تاریخ و سنت است و مفسر دخالتی در آن ندارد. گادامر با استفاده از مفهوم کاربرد که طبق آن، مفسر معنای متن را با موقعیت هرمنوتیکی خودش ربط میدهد از سنتگرایی فاصله میگیرد. اما مفهوم کاربرد دوباره به ذهنیتگرایی میانجامد. به نظر میرسد گادامر در دوری باطل میان ذهنیتگرایی و سنتگرایی گرفتار میشود. در این پژوهش، ضمن توضیح دورِ میان ذهنیتگرایی و سنتگرایی با تمرکز بر ساختار دیالوگی فهم و ابتنای آن بر الگوی سوژه-سوژه نه سوژه-اوبژهی دکارتی نشان خواهیم داد که گادامر از این دور فراتر میرود و فهم هرمنوتیکی، فهمی ذهنی نیست.
پیوند سیاست و طبیعت به مثابه یک تمهید رتوریکال: تاملی در کتاب اول سیاست ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت افلاطون از سرشت تربیتی فلسفه سیاسی سقراطی، در نهایت به موضع سلبی او نسبت به شیوه زندگی سیاسی منتهی می گردد. در مقابل، ارسطو می کوشد تا روایتی از فلسفه سیاسی سقراطی به دست دهد که در آن در عین تاکید بر غرض نهایی سقراط، یعنی دفاع از شیوه زندگی فلسفی در برابر شیوه های غیرفلسفی، زمینه برای دفاعی ایجابی از شیوه زندگی سیاسی نیز لحاظ گردد. ما در این مقاله می کوشیم تا نشان دهیم که نخستین گام ارسطو در این مسیر ضرورتاً دفاع از شیوه زندگی سیاسی به مثابه شیوه ای طبیعی برای انسان است. ما در اینجا نشان می دهیم که طرح این دعوی از سوی ارسطو که «انسان بنا به طبیعت موجودی سیاسی است»، خصلتی اساساً آیرونیک و به تعبیری خطابی دارد، و از سوی دیگر این گزاره آیرونیک و خطابی، جزئی ضروری از تمهید تربیتی بدیلی است که وی در کنار تمهید تربیتی افلاطونی و به عنوان رقیب آن مطرح می سازد. بنابراین مواجهه با پیچیدگی تعبیر مد نظر ارسطو از اصطلاح «طبیعت»، به نوعی در کانون ملاحظات ما در این مقاله قرار می گیرد.
تبیین دیدگاه های عمده درباره معنای زندگی از نظر تدئوس متز و ارزیابی آنها و ارائه نظریه ای جدید درباره زندگی معنادار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پاسخ به پرسش از معنای زندگی دغدغه بسیاری فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. برخی همچون نیچه، شوپنهاور و سارتر معنایی برای زندگی قائل نبوده اند. ولی بسیاری دیگر سعی کرده اند به این پرسش پاسخهای متفاوتی بدهند و با استدلال نشان دهند دیدگاه آنها می تواند بهتر معنای زندگی را تبیین کند. در این مقاله در نظر است ابتدا، دیدگاههای عمده ای که در این زمینه مطرح شده است (همچون خدامحوری، روح محوری، طبیعت گرایی، ذهن گرایی و عینی گرایی) به همراه پشتوانه های استدلالی شان و همچنین نقدهایشان از دیدگاههای رقیب نشان داده شود. سپس با ارزیابی نقاط قوت و ضعف این دیدگاهها، نشان داده شود که یک نظریه فراگیر برای معنای زندگی چه ویژگی هایی را باید داشته باشد. در نهایت دیدگاه جامع و جدید نویسنده ارائه خواهد شد و دلایل ترجیح این دیدگاه بر دیدگاههای رقیب نشان داده خواهد شد.
بررسی تلقی رانر از وحی و تاثیر آن بر دیدگاه وی در باب تکثر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
53 - 71
حوزههای تخصصی:
سه نوع تلقی یا برداشت از وحی در مسیحیت وجود دارد. بر اساس وحیِ گزاره ای نجات بشریت تنها از مسیر عبارات روشن و معرفت بخش کتاب مقدس به دست می آید، در وحیِ تجربی تاکید بر انکشاف الهی و ارتباط شخصی میان خدا و انسان است و رویکرد سوم، وحی را حادثه ای تاریخی عنوان می کند. اندیشمندان مسیحی له یا علیه هر کدام از رویکردهای ذکر شده نظراتی بیان کرده اند. در این میان کارل رانر، از متالهان معاصر مسیحی، با طرح مفاهیمی مشابه این سه رویکرد، آنها را مراتبی از رستگاری و در طول هم در نظرداشته که از وحی تجربی و نجات عام همه انسان ها تا وحی گزاره ای و رستگاری منحصر به مسیحیت را شامل می شود. در نگاه رانر وحی استعلایی شرط پیشینِ ادراک هستی است که در پرتو تجلی فیض و اگزیستانس فراطبیعی در دسترس است، وحی مقوله ای عام انکشاف خدا در تاریخ و وحی مقوله ای خاص در شخص مسیح میسر است. کوتاه سخن وحی از دیدگاه رانر هر سه ماهیت تجربی، تاریخی و گزاره ای را در مراتب مختلف دربردارد. تلقی رانر از وحی و رستگاری تاحدودی به اندیشمندانی همچون هانس کونگ، جان هیک، کارل بارت و شلایرماخ نزدیک است و تفاوت آنها در میزان پایبندی به آموزه های کلیسایی است. نظریه «مسیحیان گمنام» رانر با بهره از تلقی او درباره وحی رستگاری پیروان ادیان غیرمسیحی را ممکن دانسته و از این رو بابی به شمول گرایی دینی می گشاید، اما به باور او دست یازیدن به نجات تام تنها در پذیرش آگاهانه مسیحیت میسر است
خوش بینی دیوید هیوم در قبال حضور دین در زندگی آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
141 - 166
حوزههای تخصصی:
آیا هیوم می کوشید بشریت را به تمامه از یوغ دین و گرایشات دینی رها سازد؟ اغلب چنین می انگارند. مقاله حاضر ضمن بیان مناقشه-برانگیز بودن فرض رایج، می خواهد نشان دهد رویکرد هیوم نسبت به حضور دین در زندگی آدمی، لااقل در شکل حداقلی و ناگزیر آن، یک رویکرد خوش بینانه است. زیرا این فیلسوف، در درجه نخست، بلند پروازی برای تنزیه به تمامه بشریت از تمام اشکال دین را، به عنوان مثالی ناگوار از خیره سری فلسفی، رها کرده است. ثانیاً، به رغم ملاحظات طبیعت گرایانه هیوم درخصوص منشاء و ریشه های دین تنها راه ما در برابر منشاء، علل و محرِّک دین نوعی سکوت و یا پذیرش منفعلانه آن نیست. دو فقره متأخر چیزی است که ما از آن با عنوان خوش بینی معتدل هیوم نسبت به حضور دین در زندگی آدمی یاد کرده ایم. *این مقاله از طرح پسادکتری دانشگاه تبریز با شماره قرارداد 940 به تاریخ 14/ 12/ 1400 و مصوبه هیأت رئیسه به شماره 43 و تاریخ 16/12/1400 استخراج گردیده است. مایل هستیم از دانشگاه تبریز به دلیل حمایت سازمانی آن در راه اندازی دوره پسادکتری تشکر بکنیم.
تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی؛ بازخوانی کتاب کلاسیک سی. اس. لوئیس به نام از رنجی که من کشیدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
417 - 442
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر متفکرانی همچون وتزل [1] ، تراکاکیس [2] ، فیلز [3] ، گِدِس [4] ، جنسِن [5] ، بلومنتال [6] و راث [7] و پیشتر از آنها کِنِث سورین [8] به نقد قاطع تئودیسه های سنتی در قالب نقدهای سه گانه گفتمانی، اخلاقی و اگزیستانسی پرداخته اند. اثر کنث سورین به نام الهیات و مسئله شر [9] که در دهه هشتاد منتشر شد، به عنوان اثری کلاسیک فیلسوفانِ منتقد دیگر را نیز در سال های اخیر بر آن داشت که مقالاتی را در نقد تئودیسه بنگارند. اما دیرینه و تبار این نقدهای سه گانه به تئودیسه ها جلوتر از کتابِ سورین، تا کتابِ از رنجی که من کشیدم [10] اثر مختصر و جالب توجه سی. اس. لوئیس در دهه پنجاه پیش می رود. لوئیس در پی مواجهه با مرگ گزاف همسر محبوبش، در روایت های شخصی اش از تجربه زندگی کردن در از رنجی که من کشیدم، همه این نقدهای سه گانه مدرن در آثار فلاسفه بعدی را به نوعی مطرح کرده است و به یقین پیشگام نقد تئودیسه های سنتی است. این مقاله به هدف دیرینه شناسی و تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی نوشته شده است و این نقدهای تحلیلی معاصر را تا اثر روایت گرانه لوئیس در دهه پنجاه به پیش می برد.
معناداری سخن خدا (نقدی بر تأملات هرمنوتیکی و زبان شناختی مجتهد شبستری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
293 - 317
حوزههای تخصصی:
شناخت ماهیت، محتوا و زبان قرآن از مباحث کلیدی در الهیات است. دیدگاه سنتی در خصوص وحی آن را کلام خدا می شمارد، اما نواندیشان دینی سعی در به چالش کشیدن این تلقی سنتی دارند. در این میان محمد مجتهد شبستری بر آن است که براساس مباحث هرمنوتیکی و زبان شناختی نوین، قرآن به عنوان سخن خدا برای انسان قابل فهم نیست، چراکه شروط نه گانه تحقق فهم را نمی تواند طی کند و نمی توان خط سیر منطقی و مشخصی برای فهمیدن قرآن به عنوان کلام خدا ترسیم کرد. در این نوشتار با ذکر نمونه ای فرضی و همچنین با تحلیل های زبان شناختی نشان خواهیم داد که تمام شروط نه گانه فهم درباره سخن خدا یا هر موجود غیرانسانی هم از نظر سمانتیکی و هم هرمنوتیکی اجراشدنی است و همچنین می توان خط سیر بین الاذهانی مشخصی برای فهم قرآن به عنوان سخن خدا ارائه داد. همچنین معیاری که جناب شبستری برای فهم پذیری ارائه می دهد، عقلانی و عملیاتی نیست.
خدا و تصادف تکاملی؛ ناساز یا همساز؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
347 - 370
حوزههای تخصصی:
از دعاوی مهم طبیعت گرایان تکاملی و سردمداران الحاد جدید، ناسازی نظریه تکامل با نقش هدایت گرانه الهی در فرایند پیدایش حیات و تنوعات زیستی و پایان علمی نظریه فرگشتی برای خداباوری است. دستاویز اساسی این گروه مسئله شانس یا تصادف، و جایگاه آن در فرایند تطورات زیستی است. مقاله پیش رو بر آن است تا فارغ از درستی یا نادرستی اصل نظریه تکامل، با کاوش در معنا و کاربردهای متعدد مفهوم تصادف در زیست شناسی، نسبت منطقی آن با نقش آفرینی خداوند در این زمینه را بررسی کند. روش تحقیق در مقام گردآوری اسنادی و کتابخانه ای و در مقام داوری عقلی تحلیلی است. ماحصل تحقیق این است که هیچ یک از کاربردهای رایج واژه شانس و تصادف در زیست شناسی و به طور خاص در نظریه تکامل، تعارضی با نقش آفرینی خدا در آن ندارد و آنچه می تواند چنین تعارضی را پدید آورد، مفهوم فلسفی تصادف است. همچنین برخی نگره های حداکثری در تبیین تصادف فرگشتی که هیچ گونه پشتوانه علمی هم ندارد، تنها می تواند به محدودیت نقش خدا در این زمینه، نه انکار کامل آن، دلالت کند.
رابطه انسان و اهوره مزدا در شکل گیری اخلاق دینی براساس نظریه کارکردگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
371 - 388
حوزههای تخصصی:
در همه ادیان شخصیتی محوری و اسطوره ای وجود دارد. مطابق با نظریه کارکردگرایی، اسطوره رابطه ای با جامعه برقرار می کند که در ابعاد مختلف زندگی افراد جامعه تأثیرگذار است. اخلاق دینی، عبادات، آیین ها و سنت های فرهنگی و اجتماعی براساس وجود او شکل می گیرد و رابطه ای متقابل بین اسطوره و انسان برقرار می شود. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل اسطوره اهوره مزدا و نقش او در شکل گیری اخلاق دینی زرتشتی و تحلیل رابطه بین انسان و اهوره مزدا براساس نظریه کارکردگرایی انجام گرفته است. اهمیت مطالعه و پژوهش در خصوص اسطوره اهوره مزدا و رابطه آن با انسان براساس نظریه کارکردگرایی این است که اسطوره اهوره مزدا در زندگی دینی، اجتماعی و فردی زرتشتیان کارکردی هویت ساز دارد. طبق جهان بینی زرتشتی و همکاری انسان با اهوره مزدا سه نوع رابطه وجودشناختی، معرفت شناختی و فرجام شناختی بین انسان و اهوره مزدا شکل می گیرد. پرسش این است که کارکرد و نقش اسطوره اهوره مزدا در زندگی اجتماعی، دینی و فردی زرتشتیان چیست و نظریه کارکردگرایی چگونه می تواند این نقش را بررسی و تبیین کند؟ این مقاله با استفاده از روش توصیفی_تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای و نوع تاریخی به بررسی و تحلیل رابطه انسان و اهورامزدا براساس نظریه کارکردگرایی پرداخته است. برخی یافته های پژوهش بیانگر این است که اسطوره ها نمی توانند به آیین ها تبدیل شوند و سبب شکل گیری اخلاق دینی، هویت اجتماعی و فردی و سنت ها در جامعه شوند.
بررسی و نقد تحلیلی دیدگاه امیل دورکیم در باب منشأ دین از منظر شهید مطهری و جان هیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
101 - 118
حوزههای تخصصی:
دین یکی از عناصر و پدیده هایی است که از دیرباز بشر با آن سروکار داشته و هیچ دوره ای را نمی توان یافت که در آن دین وجود نداشته باشد. منشأ این پدیده مهّم همواره ذهن بسیاری از انسان ها را درگیر کرده و دیدگاه های مختلفی پیرامون این مسئله شکل گرفته است. امیل دورکیم بر این باور است که دین منشأئی اجتماعی دارد و عاملی برای وحدت و یکپارچه سازی جامعه است تا جامعه از تضادها و تعارضات خلاصی یابد و ورای این نمی توان منشأ و کارکردی برای دین قائل شد. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی سعی بر این است تا به تبیین مبانی دورکیم دراین باره و نقد دیدگاه او از منظر شهید مطهری و جان هیک پرداخته شود. مبنای اصلی نظریه دورکیم همان توتمیسم است، اما هیچ مدرکى دال بر این امر وجود ندارد که توتمیسم به همان سان که دورکیم تصور مى کرد، پدید آمده باشد و سرچشمه نهایى دیگر ادیان باشد. از سوی دیگر، یکسان انگاری آموزه های دینی با آموزه های اجتماعی، نفی کارکردهای اخلاقی، معنوی، اقتصادی و شخصی دین و تمرکز صرف بر کارکرد اجتماعی آن و نسبی گرایی و عدم قابلیت تسّری این نظریه به تمام ابنای بشر، از جمله ی مواردی است که بطلان نظریه ی دورکیم را آشکار می سازد.