مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
کارکردهای دین
منبع:
فقه و حقوق ۱۳۸۵ شماره ۸
حوزه های تخصصی:
عقل در مقام تحقیق در «دین» و «در بارة دین» و نیز در دینداری و مقام تحقق دین، کارکردها و کاربردهای بسیاری دارد که این کارکردها به اقسام مختلف و متنوعی قابل تقسیم است. در مقالة حاضر، ضمن ارائه هشت تقسیم براساس یکی از فراگیرترین تقسیمات کارکرد عقل، یعنی کارکردهای عام و کارکردهای خاص، به شرح مختصر موارد پرداخته میشود. نویسنده ضمن اذعان به این نکته که بحث مستوفا از این موضوع در یک مقاله به انجام نمیرسد، در ادامة مقاله، طرحنامهای را با عنوان «ساختار تفصیلی کارکرد و کاربرد عقل در دینپژوهی» که میتواند دستمایهای برای پژوهشی جامع و کامل باشد، پیشنهاد داده است.
ایمان دینی و رنج های وجودی
حوزه های تخصصی:
چکیده
از جمله کارکردهای اصلی دین در روزگار ما، و در واقع در همه قرون و اعصار، کاهش رنجهای انسان است. رنجهای وجودی از زمره اصلیترین رنجهای انسان بهشمار میآیند. رنجهایی از قبیل تنهایی، ناامیدی، پوچی و مانند آن. در این مقاله تلاش کردهایم تا ابتدا تصویری کلی از وضعیت بحرانی انسان معاصر ارائه دهیم، سپس با نگاهی اجمالی به سه رنج اصلی انسان، یعنی رنج نرسیدن، از دست دادن و رنج ناشی از تکرار و خستگی، به اختصار راههای مختلف مواجهه با این رنجها را بیان کردهایم.
همچنین تلاش کردهایم تا شیوه مواجهه امام علی (ع) را به عنوان کسی که تجربهای عمیق در باب رنجهای وجودی انسان و معناداری زندگی دارد، بیان کنیم. سخن اصلی این مقاله این است که در حیات دینی، رنج، درد و سختی وجود دارد، ولی همه این امور در پرتو تصویری معنوی از حیات، معنادار، تحملپذیر و شیرین میگردد.
منشا دین و ریشه دینداری ، تنقیح بحث و طرح یک ایده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو، به دنبال آن است تا با وارسیِ مهمترین نظریات مطرح در میان مردمشناسان، روانشناسان و جامعهشناسان درباره «منشا دین و ریشه دینداری»، نشان دهد که هیچ تبیینِ نهایی و مورد توافقی در این باره وجود ندارد و همانها نیز دچار سهو و خطاهای نظری- تجربی غیر قابل گذشتی هستند. معالوصف باعث نگردیده تا در اعتبار آنها به عنوان تاملاتی علمی، کوچکترین تردیدی پدیدآید،یا به سبب فقدان اجماع یا خطاهای فراوان و ماخوذات فلسفی و کلامیشان، از ساحت این علوم رانده شوند. این واقعیات معرفتشناختی، جستجوگر را ترغیب مینماید تا به پشتوانه برخی نقدها و رویکردهای جدید، مداخله فعالانهتری در اجزا و مداخل بحث داشته باشد و مسیر اجمالاً متفاوتی را که فراتر از بازخوانی و مرور ادبیات موجود است در پیش بگیرد. تفکیک بحث «منشا دین» از «ریشه دینداری» و هر دو از «کارکردهای دین» که در غالب نظریاتِ ارائهشده به درستی صورت نگرفته و آشکارسازیِ پیشفرضهای فلسفی و پیشداوریهای کلامیِ نهفته در پسِ این نظریات، گامهایی است ولو لرزان در گشودنِ دریچهای جدید به روی این موضوعِ مدید و افکندن پرتوی نو بر آن تلاشهای پُرسابقه. ایده «منشا الهی دین» و «ریشه فطری دینداری» در فراز پایانی، بدین منظور مطرح گردیده است تا نشان دهدکه میتوان با اخذ فرضهایی متفاوت از پیشفرضهای ماخوذه دیگران، نظریهای کاملاً متفاوت ارائه داد که در تبیین و توجیه لااقل برخی از ادیان، تواناتر ظاهرگردد و از اتقان و قدرت انطباق بیشتری برخوردار باشد. نظریه منشا الهی و ریشه فطری اگر چه یک مدعای صراحتاً فلسفی -کلامی است، لیکن به مثابه یک تئوریِ توضیحدهنده، به هیچ رو بیش از دیگر نظریات، بر پیشفرضهای فلسفی و پیشداوریهای کلامی ابتنا ندارد.
تحلیل نقش دین در جامعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارائه تعریفی روشن و دقیق از دین، در بحث از ماهیت و کارکرد دین ضروری است. دین پژوهان معاصر پس از سپری شدن دورانی که تعریف های تک بعدی از دین رواج داشت، امروز به تعاریف چندبعدی از دین رو آورده اند. از آن میان، تعریف هفت بُعدی اسمارت مقبولیت بیشتری یافته است. جامعه شناسان دین نیز امروز به ورشکستگی و نارسایی نظریه های عرفی شدن دین اعتراف می کنند و در بیان کارکردهای متنوع دین، بر کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن به صراحت تأکید دارند. دین، علاوه بر معنابخشی، دارای کارکرد هویت بخشی و مشروعیت بخشی است و می تواند در نظم و انضباط جامعه و حتی بهداشت روانی، تعلیم و تربیت و روابط بین الملل نقش ایفا کند. قابلیت ادیان در ایفای هریک از این نقش ها یکسان نیست و آشکارا میان آنها تفاوت هایی وجود دارد. این مقاله، انواع این کارکردها را با نگاه فلسفی جامعه شناسی مورد بحث و تحلیل قرار می دهد.
تأملی روش شناختی بر اخذ روی آورد کارکردگرایانه در دین پژوهی و دین آموزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگرش کارکردگرایانه به دین که بسط و تطور خود را مرهونِ جامعه شناسان دین بوده، رهیافتی است که کشف فواید عملیِ باورهای دینی را هدف خویش قرار می دهد. اقبالِ پژوهشگرانِ دینی و نهادهای فرهنگی به اخذِ این رهیافت در مقامِ مطالعه دین عللی دارد که از آن جمله اند: آسان یاب سازیِ تعالیم دینی، جذابیتِ استناد به شواهد علمی و یافته های تجربی، غلبه نگرشِ تجربی در محافلِ علمی و اداره نهادهای دینی توسط دانش آموختگان علوم تجربی. مطالعه دینیِ کارکردگرا بسیار آسیب زاست و نه تنها به تقویت باورمندیِ دین کمک نمی کند، بلکه دین باوریِ افراد را سُست و ضعیف می کند. اشکال های دین پژوهیِ کارکردگرا عبارتند از: ابتنای بر تعریفِ ناپذیرفتنی پراگماتیستی از صدق، امکانِ از میان رفتنِ اعتبارِ عقاید دینی در صورت پیدایش جایگزین، ایجاد نظام ارزشیِ غیردینی در ذهن دینداران و شکل دهیِ ایدئولوژیِ ضد دینی در فکر افراد جامعه. الگوی مطلوب در مطالعات دینی، کارکردیابی به جای کارکردگرایی است. کارکردگرایی، انحصار در آثار دنیویِ باورهای دینی است، اما در الگوی کارکردیابی، افراد می آموزند که ابتدا حقانیت دین را از طریق رهیافت های عقلی و نقلی دریابند و سپس به جست وجوی کارکردهای دین بپردازند و نیز می آموزند که مبنای اساسیِ پذیرش باورهای دینی، اصول و مبانیِ عقلی بوده است و کارکردهای کشف شده، هیچ دخالتی در تعیینِ دُرستی و حقانیتِ دین ندارند.
مابعدالطبیعۀ عوام: پژوهشی در باب نقش دین در فلسفۀ شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرتور شوپنهاور معمولاً فیلسوفی ملحد و پوچ انگار دانسته شده است. این نظر گرچه نادرست نیست، تأکید بیش از حد بر آن موجب غفلت از بحث های دینی در فلسفۀ او شده است. در این مقاله، خواهیم کوشید تا جنبه های گوناگون دین شناسی شوپنهاور را بررسی کنیم. بدین منظور، پس از ذکر نکات مقدماتی، به خاستگاه های دین نزد وی می پردازیم و خواهیم دید که شوپنهاور منکر منشأیی فراطبیعی برای دین است و ریشه های دین را در ملال انسان و میل او به جاودانگی جستجو می کند. سپس پیدایش ادیان تاریخی را بررسی می کنیم و روشن می سازیم که از نظر شوپنهاور همۀ ادیان در یک روند تدریجی از دو دین برهمایی و بودایی منبعث شده اند و هر چه بهرۀ بیشتری از این دو داشته باشند معقول تر هستند. در بحث از تقسیم بندی ادیان بزرگ خواهیم دید که شوپنهاور ادیان را به خوش بین و بدبین تقسیم می کند و علت گرایش او به ادیان هندی بدبین بودن آنها است. در ادامه جنبه های مثبت و منفی دین از نگاه شوپنهاور مد نظر قرار می گیرد. او اموری مانند تحجر را از معایب دین و مواردی مانند تسلی بخشی را از محاسن آن برمی شمارد. در پایان برخی انتقادها به دیدگاه های او در خصوص دین، از جمله عرفی سازی دین، مطرح می شود. مقالۀ حاضر نشان می دهد که به رغم ناسازگاری فلسفۀ شوپنهاور با آموزه های دینی، نظام فلسفی او، تا اندازه ای، متأثر از ادیان شرقی و مسیحیت زاهدانه است.