فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۶۱ تا ۱٬۹۸۰ مورد از کل ۷٬۲۷۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
دفاع از تفسیر اخلاقی کاتارسیس ارسطوئی، یکی از ژانرهای مهم هنر نمایش و محور مباحث ارسطو در کتاب بوطیقا، تراژدی است. نزد ارسطو اقسام شعر، اموری مصنوع که حاصل میمسیس کارکرد آدمی است، به شمار می روند که از میان آنها شعر تراژیک نه فقط به لحاظ فرم و صورت بلکه به لحاظ محتوا، از جایگاهی ممتاز برخوردار است؛ زیرا قادر است با انگیزش شفقت و ترس در مخاطب، موجب کاتارسیس (پالایش) این عواطف شود. تفاسیر مختلفی از کاتارسیس به عمل آمده، از جمله تفسیر روانشناسانه، شناخت شناسانه، اخلاقی و طبی، اما قدر مسلم آن که غایت اخلاقی درجایگاهی برتر از سایر غایات قراردارد. این مقاله برآن است نشان دهد که ژانرهنری تراژدی را می توان عاملی درخور توجه در آراستن نفوس انسانی به فضائل اخلاقی از طریق ایجاد اعتدال در نفس ادمی دانست که خود فراهم کننده زمینة سعادت و نیک بختی، که غایت قصوای اخلاق ارسطوست، به شمار می آید. از رهگذر این تفسیر، پیوند وثیق هنر و اخلاق نزد ارسطو روشن می شود.
بازشناسی مفهوم قدرت در اندیشه فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی مقاله حاضر بازشناسی نوع نگاه فوکو به مقوله قدرت و ماهیت آن است. او از آبشخورهای فکری اندیشمندانی چون هایدگر، فروید، مارکس، و به خصوص نیچه بیش ترین تأثیر را پذیرفته است. فوکو با بدیل روش شناختی خود در قالب روش های دیرینه شناسی و تبارشناسی و با مفاهیمی مانند گفتمان و اپیستمه، که بیش از همه محصول فکری خود اوست، تأثیری پردامنه در اغلب قلمروهای اندیشه و اندیشمندان هم دوره و پس از خود بر جای گذاشت. مسئله اصلی در تبارشناسی این است که چگونه انسان ها، با قرارگرفتن در درون شبکه ای از روابط قدرت و دانش، به سوژه و اب ژه تبدیل می شوند و روش دیرینه شناسی شیوه تحلیل تاریخی نظام های فکری یا گفتار است. وی قدرت را منحصراً در اختیار شخص، گروه، و یا طبقه ای نمی داند که آن را به صورت یک طرفه اعمال کنند. از نظر فوکو، قدرت چنین نیست که در دست حاکمان و در تملک شخصی آنان باشد، بلکه حالت رابطه ای و شبکه ای دارد که مانند سلسله اعصاب در جامعه پخش می شود. قدرت از نظر وی ماهیت نرم افزاری دارد و مشاهده شدنی نیست. به باور فوکو، قدرت لزوماً با ابزار خشونت آمیز اعمال نمی شود بلکه یک سخنرانی، نوار کاست، کتاب، اندیشه، و نظایر آن می توانند منابع قدرت باشند. این نمود از مظاهر قدرت، که در همة سطوح جامعه پخش شده است، اگر به وحدت برسد، چنان نیرویی به وجود می آورد که هیچ ارتشی را یارای مقابله با آن نیست.
مقایسة وحدت انگاری صدرالدین شیرازی و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
وحدت گرایی در هستیشناسی از دیدگاه ملاصدرا و اسپینوزا به دلیل شباهت قابل توجه این دو در برخی جهات مهم شخصیتی، سبک و غایت فلسفه ورزی، موضوعی درخور پژوهش است. افزون بر آن، دو فیلسوف یادشده مفاهیم مشترکی از قبیل وجوب ذاتی، موجود قائم به ذات، عینیت صفات با ذات، بیهمتایی، عالیترین مرتبة بساطت، ثبات و تغییرناپذیری، سرمدیت و نامتناهی را به کار بسته اند. صدرا این ویژگیها را به حقیقت وجود و اسپینوزا آنها را به جوهر نسبت میدهد. هر دو نیز تصریح و تأکید دارند که این موجود خداست. البته تفاوت هایی نیز در مبانی آنها وجود دارد؛ ولی شباهت ها غالب است. بر این اساس، نمیتوان اسپینوزا را «پانته ایست» خواند.
تحقیق پذیری داده های فراروانی با رویکرد تجربی و فلسفی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۱ شماره ۴۹
حوزههای تخصصی:
مسئله دور معرفتی و معرفت آسان از دیدگاه ارنست سوسا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۱ شماره ۴۹
حوزههای تخصصی:
نقد حسن وقبح شرعی غزالی بر مبنای اخلاق کانت
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
امام محمد غزالی معروف به حجت الاسلام (450-505 ه.ش) و کانت(1804-1734.م) دو چهره فلسفی بسیار مهم در تاریخ بشرهستند که با نوآوری در مهمترین مسائل اخلاقی تاثیرات فراوانی در تفکر جوامع خود پیرامون اخلاق بر جای گذاشته اند. هدف این دو اندیشمند که با فاصله زمانی 3قرن پا به عرصه جهان گذارده اند،حفظ و صیانت از دین بوده است. مقاله حاضر با بیان حسن و قبح شرعی از دیدگاه غزالی متکلم و عالم سنی و اشعری مذهب ایرانی و بررسی نتایج حاصل از پذیرش این دیدگاه و مقایسه آن با مبانی و اصول اخلاقی کانت، در صدد این مطلب است که دایره عمل اخلاق مبتنی بر حسن و قبح شرعی اخلاقی محدود بوده و در نهایت به ضدیت با مبانی شرع منتهی می شود.
گفتمان عقل و دین در توصیف خدا در قرون وسطی
حوزههای تخصصی:
دوران قرون وسطی،با وام گیری از فضای فکری یونان باستان و همچنین بهره گیری فراوان ازآموزه های مسیحیت،ترکیبی بی بدیل از آمیزش دین و فلسفه ارائه داد که در نوع خود یگانه بود. اینکه فلسفه چه واکنشی در مقابل ورود آموزه های دینی در مقولات مورد بحث خود داشته و دین چه میزان به باورهای فلسفی استناد می کرده است،موضوعی است که در این مجموعه،به جد بررسی شده است.حضور دینی قدرتمند،چون مسیحیت،با جهت دادن به افکار عمومی و باورهای دینی مردم،در نوع نگاه و تعریف آنها از فلسفه تاثیر گذاشته و متقابلاً فلسفه نیز با عرضه اندوخته های عقلانی خود به دین،آن را وادار به تطبیق پذیری با خود کرده است.این که در این میان هریک به چه میزان از دیگری تاثیر پذیرفته و بر آن تاثیر گذاشته است،مبحثی است که به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد اما آنچه مسلم است آن است که این دو حوزه در تماس مستقیم و تنگاتنگ با یکدیگر بوده و حتی با وجود انکار یکدیگر،وابستگی و پیوند شدیدی دارند. درست است که دین بر فلسفه تاثیر گذاشته و محدوده و قلمرو حرکتش را محدود کرده است،اما فلسفه نیز با ورود به حوزه آموزه ها و تفاسیر دینی،آنها را بسیار متحول نموده است.
معرفت شناسی تجربه دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۱ شماره ۵۲
حوزههای تخصصی:
در جست و جوی امر قدسی: چیستی امر قدسی در میان سنت گرایان با تأکید بر آرای رنه گنون، فریتهوف شوان و سیدحسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای متافیزیک باوری معاصر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
مفهوم «امر قُدسی» اصلی ترین مفهومی است که مکتب موسوم به «سنت گرایی» بر آن تأکید دارد و درک آن متناظر با درک مضامین اصلی این مکتب است. در این مقاله، کوشش شده است تا با ایضاح این مفهوم و بررسی رابطه ی آن با مفاهیمی نظیر سنت، تجدد، وحدت متعالیِ ادیان، طبیعت و انسان و حکمتِ خالده، جهان بینی و نگاه آن ها به دین تبیین گردد. این تحقیق محدود به بررسی آرای سه تن از مشهورترین نویسندگانِ سنت گرا، رنه گنون، فریتهوف شوان و سیّدحسین نصر است. نتیجه ی نهایی این تبیینْ فهم و درک دعوت سنت گرایان به بازگشت به سنت و جست و جوی امر قدسی در جهان مدرن است.
پیش فرض های علم از دیدگاه پوزیتیویسم و ملّاصدرا بررسی مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیش فرض های علم، هم در ساختار درونی و هم در ساختار بیرونی علم تأثیرگذارند. بر این اساس، پیش فرض های متفاوت به تولید علومی که هم از لحاظ شکل و هم از حیث محتوا متفاوتند منجر می شود. چون پیش فرض ها با مسائل درون علم رابطه منطقی دارند، محتوای درونی یک علم با تغییر پیش فرض های آن تغییر می کند و این تغییر تنها در سطح بیرونی و صورت بندی علم باقی نمی ماند. بررسی پیش فرض های علم، به ما این امکان را می دهد که مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی یک علم را به حوزه مسائل و نظریه های آن مربوط کرده، در صورت ناهماهنگی بین آنها به نقد روش شناختی آن بپردازیم. از دیدگاه پوزیتیویسم، ذهن، لوح سفید است، تجربه مرحله ابتدایی استقراء است و قاعده مندی طبیعت پیش فرض انگاشته می شود. پوزیتیویسم همچنین هر نوع بدیهی را انکار می کند و معیار تفکیک در علوم را روش می داند. حال آنکه از دیدگاه ملّاصدرا، احساس در فرایند علم طبیعی شرط لازم است نه کافی. ملّاصدرا، تجربه را نوعی از برهان دانسته و پای تجربه را در قانون علّیت مستحکم می کند و در تفکیک علوم بیشتر بر موضوع تأکید دارد. در این مقاله از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است.
بررسی استدلال های ماتریالیستی ریچارد داوکینز دربارة خدا و تکامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریة خداناباورانة ریچارد داوکینز، زیست شناسِ انگلیسی، بر دو استدلال «سادگی» و «فرایند انباشتی» مبتنی است؛ بر اساس استدلال سادگی قوانین بنیادین فیزیک ساده اند و از این رو، پیدایش تصادفی و بی دلیل قوانین بنیادین تبیینی ساده است، ولی فرض وجود خالقی که طراح جهانی با چنین پیچیدگی های بسیار گسترده باشد، نظریه ای بسیار پیچیده است. بر اساس استدلال فرایند انباشتی، داوکینز بر این باور است که جهان مادی در روند شکل گیری طبیعت و پیدایش موجودات زنده «خود تبیین گر» بوده است و انتخاب طبیعی، که فرایندی انباشتی است، به تنهایی می تواند فرایند تکامل را تبیین کند. بر اساس دیدگاه های فیلسوفان خداباور، وجود خداوند فرایند تکامل و قوانین بنیادین طبیعت را در یک نظام جامع و جهان شمول وحدت و انسجام می بخشد و از این رو، از کفایت تبیینی برخوردار است، در حالی که دیدگاه تصادف گرایانة داوکینز فاقد کفایت تبیینی است. استدلال سادگی، درواقع «مغالطة سادگی» است. بنابراین اولاً، نگرش ماتریالیستی داوکینز در استدلال فرایند انباشتی بر مجموعه ای از خطاهای فلسفی مبتنی است؛ ثانیاً، تبیین دقیق نظریة تکامل نشان می دهد که جامع ترین و ساده ترین تبیین مبتنی بر وجود خداوند به عنوان طراح و جهت دهندة فرایند تکامل است.
مفهوم اگزیستانس نزد یاسپرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ فلسفه معمولاً کِیْر کِگُر را بنیان گذار فلسفه اگزیستانس می دانند. او این اصطلاح را که به معنای نحوه وجود خاص انسان است، در تقابل با اندیشه هگل وضع کرده است. با مروری کوتاه بر جدال فلسفی میان اندیشه کِیْر کِگُر و هگل سعی می شود از بعضی از ویژگی های مفهوم اگزیستانس پرده برداشته شود. بعد از این، نوبت به شرح مفهوم ""اگزیستانس"" از نگاه یاسپرس می رسد. اگزیستانس تعریف ناپذیر است و در مفهوم نمی گنجد. او معتقد است که اگرچه واقعیت اگزیستانس را نمی توان همچون وجود تجربی مستدل ساخت اما می توان به آن به مدد «نشانه» اشاره کرد. یاسپرس الفاظی همچون «اگزیستانس»، «خودبودن»، «آزادی» و سایر اصطلاحات خاصی را که درفلسفه خود به کار می برد، نشانه هایی می داند که فی نفسه معنایی مستقل ندارند وحتی در قالب نشانی برای آگاهی کلی نامفهوم باقی می مانند. میزان در رد و قبولی نشانی ها و صحت و کذب آنها خودْ بودن فرد است. اگزیستانس همواره اگزیستانس فردی است. اگزیستانس خودبودنِ اصیل انسان است که با تصمیمی آزاد و بی قید و شرط، به خود فعلیت می بخشد. اگزیستانس، زندگی صرف را همچون امکانی بالقوه همراهی می کند، امکانی که انسان یا بدان چنگ می اندازد یا از دست زدن به آن سر باز می زند.
مقایسه مسئله سیر روح در فلسفه هگل و حرکت جوهری در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا با بحث حرکت جوهری، بحث حرکت در فلسفه را به ساحت مابعداطبیعه می کشاند. از نظر وی تمام موجودات به سمت کمال در حرکتند و از این طریق است که تجرد نفس را اثبات می کند. هگل نیز کل تاریخ فلسفه را فرآیند روح مطلق می بیند که از طریق ذهن های کرانمند به خود می اندیشد تا به کمال، یعنی آزادی برسد. هدف از این مقاله بررسی مسئله حرکت در این دو فیلسوف و مقایسه آن دو با یکدیگر است.
کانت و تراکتاتوس با توجه به تفسیر دیوید پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین در تراکتاتوس با آهنگی کانتی فلسفه را سراسر نقد زبان معرفی می کند. یکی از خوانش های شایع از تراکتاتوس، و شاید متداول ترین آن، خوانش کانتی است. در این قرائت مؤلفه های کانتی تراکتاتوس پررنگ می شود و فلسفه متقدم ویتگنشتاین کانتی فهمیده می شود. البته این بدین معنا نیست که تراکتاتوس از جنبه های غیرکانتی و غیرنقدی تهی باشد. میان شارحانی که به این نوع قرائت شهره اند اختلافات درخور توجهی وجود دارد. از طرف دیگر مفاهیمی مانند مؤلفه کانتی و فهم کانتی تراکتاتوس بسیار کلی است و بهره شایان توجهی را نصیب مخاطب نمی کند. گاه از چنین مفاهیمی برداشتی به ذهن متبادر می شود که اندکی تحقیق آن را برنمی تابد. از این رو در این نوشتار بر آن شدیم که دیدگاه یکی از شارحان کانتی تراکتاتوس را تبیین کنیم تا، از این رهگذر، این نوع قرائت در مسیر روشن شدن قدم بردارد. این نوشتار پژوهشی تطبیقی را میان فلسفه متقدم ویتگنشتاین و فلسفه کانت در قلمرو نقد عقل محض از دیدگاه دیوید پیرس، یکی از شارحان پرآوازه ویتگنشتاین، رقم می زند.