فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۶۶۱ تا ۸٬۶۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
مسئله زمان پیوسته ذهن و دل ، حاضر و غایب ، و دیروز و امروز انسان را به خود مشغول کرده است. حقیقتی است که با وجود انسان پیوند یافته است و انسان همیشه خود را در چنبره ی آن می یابد ، گویا انسان اسیرِ زمان است و راهی برای برون رفت از این اسارت ندارد. بهره گیری از زندگی و رسیدن به موفّقیّت از جمله اهداف اساسی انسان ها است. یکی از مهم ترین گام ها در این راستا تسلّط بر زمان و مدیریت صحیح آن می باشد. در این دیدگاه افراد به تعیین و الویت بندی اهداف، تصمیم گیری و برنامه ریزی عملیاتی شایسته توصیه شده و نیز از سستی، شتابزدگی و هرگونه اقدامی که انجام به موقع و شایسته امور را تهدید می کند، باز داشته شده اند. پروین در این بررسی به بازتابی از وقت و ارزش زمان که بیانگر ارزش وجودی هستی است اشاره ای می کند و یافته ها نشان می دهد در باورها ، انسان ها به سوی کمال تا رسیدن به اصل ، با گذر از آفندهای روزگار( تلف کردن وقت) طی طریق می کنند. نتیجه اینکه کسی ارزش وقت را بداند ارزش عمر را دانسته است. آنچه در این مقاله بازیابی و بررسی می شود روش بهینه از زمان و عوامل آسیب رسان در دیوان پروین است که مضمون اشعار پروین بر گذرا بودن عمر و غنیمت شمردن لحظه و زیستن حال تأکید دارد و همین امر ، میزان اهمّیّت این موضوع و ضرورت بررسی آن را نشان می دهد. تحقیق با کنکاش در منابع مکتوب با شیوه ی پژوهشی توصیفی انجام شده است.
جستجوی امر ناموجود مقدمه ای بر دلایل فقدان نظریه و نظام نقد ادبی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نخستین سال های ورود مظاهر مدرن به ایران، نظریه ها و شیوه های نقد متون، یکی پس از دیگری از طریق ترجمه از فرهنگ غربی به فضای علمی و ادبی ما راه یافتند؛ اما گروهی از محققان می کوشند بگویند که اولاً در سنت ادبی کهن ما آنچه که امروزه نظریه و نقد نامیده می شود، وجود دارد و بدون پشتوانه نظری امکان آفرینش آثار درخشان ادبی به زبان فارسی نیست؛ و در ثانی، نظائر آنچه را اندیشمندان غربی می گویند متفکران ما سده ها پیش گفته اند. از دیدگاه ما در سنت ادبی ایرانی امکان شکل گیری نظریه و نظام نقد ادبی نبود؛ زیرا این دو پدیده، محصول مستقیم دوران مدرنیته، برخورد علمی انسان عصر جدید با همه مظاهر هستی و نتیجه تفکیک عالم «خلاقه ادبی» از «علم ادبیات» است. آفرینش ادبی نیز با منطقی متمایز از منطق علم ادبی صورت می گیرد و منوط به وجود نظریه و نظام نقد ادبی نیست. اگرچه تفکر نقادانه در الهیات، کلام و فلسفه در عصر زرین تمدن اسلامی در ایران وجود داشت، ولی به دلیل زیست حاشیه ای ادبیات از قدرت سیاسی، این تفکر به فضای ادبی ما راه پیدا نکرد. استبداد سیاسی نیز، چنانکه به خطا پنداشته می شود، نقش تعیین کننده ای در فقدان نظریه و نظام نقد نداشت. در مقابل، باور به منشأ الهی و متافیزیکی شعر و هنر ادبی، راه را بر نقادی ادبی تا حد زیادی می بست. در این نوشتار مسأله فقدان نظریه و نظام نقد ادبی در ایران را با طرح هفت دلیل عمده بررسی کرده ایم.
تهدید و ضمانت نمایشی در آیین های فولکلوریک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جلوه های فرهنگ مردم هر سرزمین، آداب و رسوم رایج در میان آن هاست. در کشور ما نیز از دیرباز و به مناسبت های گوناگون، آیین های مختلفی اجرا می شده است. این آیین ها با وجود تنوع فراوان، وجوه اشتراک بسیاری دارند که بررسی این اشتراکات ما را به شناخت بهتر و عمیق تر آن ها رهنمون می سازد. یکی از این نقاط مشترک که در بسیاری از آیین های فولکلوریک که جنبه نمایشی دارند دیده می شود، تهدید و تضمین است؛ به این شکل که با بروز مشکلی خاص، شخص (یا حیوان، درخت، شیء) به طور نمایشی تهدید می شود و کتک می خورد و فرد دیگری ضمانت او را می کند و قول می دهد که مشکل برطرف شود. آیین هایی که این شیوه در آن ها استفاده می شود معمولاً با هدف باران خواهی، آفتاب خواهی، بخت گشایی، بارور شدن درخت، باروری حیوانات، به هدف زدن تفنگ و... اجرا می شوند. هدف از این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده معرفی تهدید و تضمین نمایشی به عنوان یکی از خویشکاری های مهم در برخی رسوم عامیانه است.
بازنمایی فرهنگ کار و کارآفرینی در ضرب المثل های بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارآفرینی، در محیط هایی گسترش می یابد که ارزش ها و باورهای آن محیط، متناسب با فرهنگ کارآفرینی باشند . بنابراین، شناخت فرهنگ کار و کارآفرینی در محیط ها و در میان اقوام مختلف، امری ضروری است. ضرب المثل ها، می توانند در این زمینه بسیار مؤثر باشند؛ زیرا تجلی گاه ارزش ها و باورهای هر قومی هستند و نگرش های آنان را به امور مختلف مانند فرهنگ کار و کارآفرینی نشان می دهند. هدف این پژوهش، بررسی فرهنگ کار و کارآفرینی، بر اساس ضرب المثل ها در فرهنگ بختیاری، با روش تحلیل محتواست. سخت کوشی، مسئولیت پذیری، مراقبت، تقدیرگرایی، نگرش جنسیتی به کار، خلاقیت، قانون مندی و عقل گرایی، از جمله مؤلفه های فرهنگ کار در فرهنگ بختیاری هستند. نتایج پژوهش نشان می دهد، از طریق ضرب المثل ها در فرهنگ بختیاری، این ارزش ها و باورها در مورد کار و کارآفرینی، نهادینه می شود که انسان باید در انجام کارها، پشتکار و سخت کوشی داشته، مسئولیت پذیر باشد. بر اساس مهارت عمل کند و کارها را به صورت گروهی انجام دهد. در ضمن، داشتن ثروت، به عنوان یک ارزش مطرح است. این نگرش ها، با فرهنگ کارآفرینی همخوانی دارند؛ اما نگرش مثبت به تقدیرگرایی، توجه به پایگاه انتسابی و نگرش منفی به خلاقیت و کار زنان، از جمله موارد ضعف فرهنگ کار و کارآفرینی در ضرب المثل های بختیاری هستند که با مؤلفه های کارآفرینی همخوانی ندارند.
Аккумулема родина в русской и болгарской лингвокультурах(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
В статье рассматривается аккумулема Родина в русской и болгарской лингвокультурах. Объясняется суть предложенного нами термина аккумулема. Внимание обращается на сходства и различия в употреблении рассматриваемых единиц, служащих для разгадки феномена национального характера, расширения представлений о языковой картине мира, понимания специфики различных культур. В работе изложены значения рассматриваемой аккумулемы в толковых, синонимических, этимологических словарях, в прозаических и поэтических текстах, в фольклоре (пословицах и поговорках), приведены также высказывания и мысли личностей с национальным авторитетом. Внимание обращается также на экстралингвистические факторы, обусловившие появление и употребление данного феномена. В работе использованы описательный, таксономический, сравнительно-исторический и сопоставительный методы, как общие методы лингвистических исследований. В качестве вспомогательного был использован компонентный анализ для выявления всех семантических долей рассматриваемой языковой единицы, представляющей аккумулему. Результаты исследования показали общее и различное в рассматриваемой аккумулеме в двух лингвокультурах – русской и болгарской.
بررسي و مقایسه ی رابطة متقابل جهان نگري و صنايع بديعي در اشعار سهراب سپهری و محمدرضا شفیعی کدکنی ( با استفاده از نظريّة ساختارگرايي تكويني لوسین گلدمن)
حوزههای تخصصی:
با مطالعه و بررسي آثاري كه پيرامون نقد ادبي نگاشته شده اند، مي توان دو رويكرد عمده را از يكديگر متمايز كرد: در رويكرد اوّل، اثر و متن ادبي، تنها انعكاس دهنده ی ذهنيّت مؤلّف خويش دانسته شده و متن، تابعي از عوامل تعيين كننده ی بيروني است. رويكرد دوم امّا بر خلاف رويكرد اوّل، محوريّت را به متن و اثر ادبي می دهد و ادبيات را تنها يك مسأله ی زباني مي داند. با این وجود، برخی از صاحب نظران مانند آلبر كامو و لوسين گلدمن در ادبیات غربی و صائب تبریزی و دكتر شفيعي كدكني در ادب فارسی، اعتقادي به جدايي لفظ (متن) و محتوا (درون مايه) ندارند. این گروه برآنند که زبان و اندیشه دو روی یک سکه اند و نمی توان آن ها را جدای از هم انگاشت. در مقاله ی حاضر با استفاده از نظريّه ی ساختارگرايي تكويني لوسين گلدمن، متفكّر و جامعه شناس مجارستاني، رابطه ی متقابل صنايع بديعي (به عنوان يكي از عناصر لفظي متن) در شعر سهراب سپهری و محمدرضا شفیعی کدکنی با جهان نگری (درون مايه هاي فكري) آن ها مورد بررسي و مقایسه قرار گرفت. شیوه ی پژوهش، تحلیل محتوا بر اساس مطالعات کتابخانه ای و هدف اصلی مقاله نشان دادن میزان تأثیر متقابل زبان و معنا در شعر این دو شاعر معاصر است.
مطالعه فرایند گفتگوی بینافرهنگی در مجنون السا بر مبنای رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
197 - 216
حوزههای تخصصی:
رویکرد بینامتنیت به عنوان یکی از دستاوردهای ارزشمند پساساختارگرایان، افق جدیدی در نقد متون گشوده است. نخستین بار ژولیا کریستوا با بررسی آثار باختین، اصطلاح «بینامتنیت» را مطرح کرد. طبق این رویکرد هیچ متنی مستقل و بی تأثر از متن های پیشین نیست. افرادی چون ژونت، بارت، ریفاتر و ژونی نیز به بسط این رویکرد در نقد ادبی پرداخته اند. از نظر آنان، ارتباطات بینامتنی موجب تولید معنای عمیق تر در متون می شود. لویی آراگون شاعر و نویسنده معاصر فرانسوی نیز در مجنون السا با بهره گیری از رویکرد بینامتنیت درپی برقراری این مهم برمی آید. او با بهره گیری از روابط بینامتنی سعی در کشف همگرایی ها در حافظه جمعی جهان داشته است؛ و ویژگی های شناختی هر ملت را همچون تمایزهایی می بیند که می توانند در کنار یکدیگر فرهنگی جهانی بسازند. . در این جستار، ما به مطالعه فرایند گفتگوی بینافرهنگی بر مبنای رویکرد بینامتنیت در مجنون السا اثر لویی آراگون پرداخته و بر مبنای روابط بینامتنی، به دنبال کشف چگونگی فرایند گفتگومندی و اهمیت تفکر ادبی در انتقال مفهوم همبستگی در عین تباین هستیم.
آسیب شناسی در مقاله های فارسی ناصرخسرو پژوهی از سال 1300تا 1393(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد کمّی مقاله نویسی در سال های اخیر، باعث شده است از کیفیت علمی مقاله ها کاسته شود. گاهی رعایت معیارهای مربوط به ساختار یک مقاله به ضعف محتوا انجامیده است و گاهی توجه به صرفِ محتوا و غافل ماندن از ساختار، باعث کاستی هایی در چهارچوب علمی مقاله ها شده است. در حوزه ناصرخسرو پژوهی نیز با بازخوانی و نقد مقاله های نوشته شده، کاستی هایی از نظر ساختاری و محتوایی مشاهده می شود که شناخت و بررسی آنها می تواند به محققان برای اتخاذ رویکرد اصلاحی کمک کند. در این مقاله آسیب های مقاله های سال های 1300 تا 1393 حوزۀ ناصرخسرو پژوهی بررسی شده و درنهایت نتایجی مانند مناسب نبودن عنوان و موضوع مقاله در بعضی موارد، ناقص بودن ساختار و روش علمی مقاله، مطابق نبودن رشد کمی و کیفی مقاله ها، یک جانبه نگری و باقی ماندن ابهامات در خصوص جنبه هایی از زندگی و افکار ناصرخسرو به دست آمده است.
بررسی تطبیقی مؤلفه های مفهومی مقاومت در همنشینی با عنصر تکرارشونده کودکی با تکیه بر اشعار فارسی، عربی و فرانسوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متن ادبی همواره انعکاس دهنده اندیشه ادیبان و شاعران بوده است. در این میان ادبیات تطبیقی یکی از حوزه های مطالعات ادبی است که به بررسی موارد تلاقی ادبیات در آثار مختلف و یافتن پیوندهای مشترک و قرابت ها در ادبیات و سایر مظاهر معرفت انسانی می پردازد. در حوزه شعر، همنشینی موتیف ها یا عناصر تکرار شونده با مؤلفه های مفهومی ملل مختلف، بیانگر اندیشه و هدف شاعران از سرایش است. کودک و کودکی از موتیف هایی است که مکرراً به اشعار ستیز و مقاومت ملل گوناگون راه یافته است. در واقع شاعران با آوردن موتیف کودک و کودکی در کنار مؤلفه های مفهومی، رویکرد خود را به مقوله کودکی و نقش کودک در جامعه ای که دچار مسیله ستیز شده یا در حال مقاومت بوده،نشان داده اند. برای پی بردن به ظرایف این تلاقی در میان متون ادبی ملل مختلف ابتدا اشعار مقاومت در سه زبان فارسی، عربی و فرانسه انتخاب شده و پس از تعیین مؤلفه های مفهومی موجود در آن، ارتباط کاربرد موتیف کودک و کودکی با این مؤلفه ها بررسی و تحلیل شده است. یافته های همسان در اشعار سه زبان و فرهنگ منتخب، بیانگر این نکته است که توانش فکری شاعران در کاربرد موتیف کودکی در اشعار ستیز و مقاومت به دلیل همسانی موقعیت ها به یکدیگر شبیه و نزدیک است تا جایی که مولفه های همانند و مشابه این موتیف را همراهی کرده است. این همنشینی نشان می دهد در اشعار منتخب، از کودک و مفهوم کودکی غالبا استفاده ابزاری شده و مفهوم کودکی در خدمت بیان اهداف بزرگسالان قرار گرفته است.
سنتز پژوهی مطالعات بین رشته ای ادبیات کودک از منظر نظریه مخاطب محوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: هدف این پژوهش تعیین میزان توجه به مخاطب-کودک در مطالعات بین رشته ای انجام شده در حوزه ادبیات کودک و پیشنهاد معیارهایی برای پژوهش های آینده است. به منظور نیل به این هدف، جایگاه مخاطب در اجزاء ساختاری پژوهش، یعنی هدف، مؤلفه ها، روش، و نمونه، توصیف و تحلیل شده است. با استفاده از روش سنتز پژوهی، 38 گزارش پژوهش بین رشته ای، شامل مقالات علمی-پژوهشی و پایان نامه های ارشد و دکترا، انتخاب و سپس اجزاء ساختاری پژوهشی آن ها استخراج و در جداول توصیفی ثبت و تحلیل شدند. براساس یافته ها، سه هدف عمده در این پژوهش ها مدنظر بوده است: بسامد، بازنمایی، و مقایسه مؤلفه ها. مؤلفه های بررسی شده نیز در سه حوزه دانش روانشناسی و علوم تربیتی، جامعه شناسی و فرهنگ، و اخلاق و دین قرار می گیرند؛ تعداد مؤلفه های مربوط به حوزه روانشناسی و علوم تربیتی بیشتر از دو حوزه دیگر است. روش پژوهش همه مطالعات، روش تحلیل محتوا و نمونه همه آن ها نیز آثار ادبیات کودک است که با توجه به معیارهای سال انتشار و گروه سنی، نام نویسنده یا اثر خاص، نوع داستان، موضوع خاص، و آثار برگزیده تعیین شده اند و دراین بین، معیار اول بیشترین کاربرد را داشته است. درمجموع، نتایج حاصل از تحلیل این یافته ها بر مبنای دانش و نظریه های مخاطب محور در حوزه ادبیات کودک، حاکی از توجه ناچیز به مخاطب-کودک در پژوهش های بین رشته ای ادبیات کودک است که برای تقویت این جایگاه پیشنهاد هایی در هر چهار عنصر پژوهشی ارائه شده است.
شکل ها و شیوه های شروع داستان ها در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال ششم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۲۴)
143 - 167
حوزههای تخصصی:
آغاز داستان در محدوده خود، شالوده جهان داستان را پی می ریزد، سیر حرکت طرح داستان را مشخص می کند و با وجود نقشی که در پیکربندی روایت ایفا می کند، در مباحث داستان نویسی، کمتر به شیوه های آغاز داستان ها و کارکرد آن توجه شده است. از آن جا که آغاز داستان تأثیری بر خواننده می گذارد که فرایند خواندن او را تحت تأثیر قرار می دهد و هدف داستان های قرآنی ایجاد تحوّل و تذکّر و عبرت آموزی در مخاطب همراه با جذابیت است؛ از این رو داستان و چگونگی آغاز آن ها اهمیت خاصی در این کتاب آسمانی دارد. در این مقاله کوشش بر آن است که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی شیوه های شروع داستان ها در قرآن مورد بررسی قرار گیرد؛ بنابراین با دقت نظر در داستان های قرآن و مقایسه آن ها با یکدیگر و با توجه به چگونگی شروع، در پی پاسخ به این پرسش است که آیا شروع داستان های قرآن با تنوع و تفاوت همراه است؟ و اگر این گونه است، چه تاثیری در روند داستان دارد؟ و به این نتیجه رسید که برخی داستان ها با مقدّمه چینی و فضاسازی شروع می شوند و برخی دیگر بدون مقدّمه و به شکل غافل گیری مخاطب آغاز می شوند. علت این تنوع این است که شروع هر داستانی به تناسب فضای و درون مایه آن است. دیگر این که این تنوع در شروع هر کدام به نوعی خواننده را تشویق و ترغیب می کند تا به داستان وارد شود و آن را دنبال کند.
مقایسه تطبیقی ویژگی ها و زمینه های پیدایش حماسه و رمان از منظر لوکاچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لوکاچ فیلسوف، نظریه پرداز و منتقد ادبی برجسته دوران معاصر در آثار خود به تفصیل به صورت های گوناگون ادبی پرداخته و ویژگی ها و ساز و کارهای آن ها را بیان نموده است؛ به همین جهت لوکاچ را می توان فیلسوف و نظریه پرداز صورت های ادبی دانست. حماسه و رمان دو صورت ادبی مورد مطالعه وی است که در آثار خود از آن ها بحث نموده و ویژگی ها و بنیان های شکل گیری آن ها را بیان کرده است. یکی از مفاهیم اساسی در اندیشه لوکاچ ارتباط ساختارهای اجتماعی و ساختارهای ادبی می باشد و طبق این دیدگاه هر جامعه ای صورت ادبی خاص خود را خلق می کند. لوکاچ حماسه را صورت ادبی دوران باستان و رمان را صورت ادبی دوران معاصر می داند و بر این مبنا ویژگی ها و تفاوت های آن ها را بیان می کند. در این راستا تأکید پژوهش حاضر و نقطه عزیمت آن بازخوانی آراء لوکاچ در خصوص حماسه و رمان و مطالعه تطبیقی و بررسی وجوه اشتراک و تمایز این دو صورت ادبی و ویژگی های آن ها می باشد. بنابراین برای نیل به این اهداف از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده و اطلاعات این جستار به شیوه کتابخانه ای اسنادی گردآوری شده اند.
بررسی تحول مخاطب در ادبیات پایداری کودک و نوجوان (بر اساس نظریه خواننده نهفته از ایدن چمبرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز، بسیاری از مفاهیم و پیام ها در قالب ادبیات -قصه ها و شعرها- منتقل شده است. برای انتقال مفاهیم، پیش از هر چیز به برقراری ارتباط نیاز است. نظریة خوانندة نهفته بر اساس همین نگرش شکل گرفته است که برای برقرای ارتباط و انتقال پیام، دو فرد لازم است. بنابراین نویسنده نیز برای انتقال معنایی که می خواهد با مخاطب در میان بگذارد، می باید با خواننده اش روابطی ایجاد کند. ایدِن چِمبرز(Aidan Chambers، نویسنده و نظریه پرداز بریتانیایی حوزة ادبیات کودک و نوجوان، متولد1934) بر این باور است که با بررسی برخی عناصر در داستان می توان به کشف چگونگی رابطة میانِ نویسنده و مخاطب و همین طور درک معناهای مورد نظر مؤلف و حتی کیستیِ این خوانندة نهفته نائل شد. از سوی دیگر، ادبیات پایداری نیز با آموزه هایی از جنس استقامت، ایثار، گذشت، امید، نوید رستگاری، پیروزی نهایی حق بر باطل و .... در پی برقراری ارتباط با کودکان است. از همین رو، این پژوهش بر آن است تا بر پایة نظریة چمبرز، مخاطبان ادبیات پایداری را در دو دهة متفاوت 60 و 90 خورشیدی، شناسایی و مقایسه کند و همچنین شیوه هایی که نویسندگان برای برقراری با خوانندگان خود در این دو دهة متفاوت، به کار برده اند، بررسی شود. بدین منظور دو نمونه داستان از ادب پایداری که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دردهة 60 و 90 برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده است، انتخاب و بررسی شده است.
« بررسی تطبیقی رمان حاجی بابای اصفهانی جیمز موریه و یکی بود یکی نبودجمالزاده ، با تکیه برشرق شناسی ادوارد سعید»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
205-222
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تطبیقی رمان «حاجی بابای اصفهانی» ومجموعه «یکی بود یکی نبود» با تکیه بر دیدگاه های ادوارد سعید که شامل گفتمان های مرکز مدارانه شرق شناسی وتقابل های استعاری آن است، می پردازد. رمان «حاجی بابای اصفهانی» و مجموعه «یکی بود یکی نبود» با تأسی از گفتمان های یک سویه و مرکز مدارانه شرق شناسی، توصیفی به ظاهر واقعی از پدیده های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ارائه می دهند و با نادیده گرفتن نقاط مثبت زندگی ایرانیان و با بی توجهی به شأن وتمدن تاریخی ایرانیان، در توصیفات بدبینانه خود از شخصیت های ایرانی تصاویر باور پذیری ازخلق وخوی مردم ایرانی وشرقی ارائه می دهند. در واقع این دواثرازنظرشگردهای روایت، دیدگاه های خاصی از واقعیت را به نمایش می گذارندکه ازلحاظ محتوا، ذهنیت و بافت،گرایش شدیدی به گفتمان های منفی انگارانه و کل نگرانه شرق شناسی دارد. نقدسیاست، فرهنگ، اجتماع و به طور مشخص اخلاق ایرانی، مهمترین مضامینی است که در محتوای این دو کتاب جلوه گر شده است. سبک و تفکر محوری در هر دو کتاب به یک نحو است و روش ها و نمودهایی که برای تحقیر شرقی ها به طور عام و ایرانی ها به طور خاص استفاده شده با نظام بندی خاصی که متأثر از روایت های شرق شناسانه است، ارائه شده است.
مقایسه سبک شناختی غزلی از خواجوی کرمانی با غزلی از حافظ شیرازی
منبع:
علوم ادبی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
173 - 189
حوزههای تخصصی:
سبک نحوه و نوع بیان است؛ وحدت منبعث از تکرار عوامل یا مختصاتی است که در آثار کسی هست؛ این مختصات هم مسأله زبان است، هم مسأله فکر و هم گزینش خاصی از واژه ها، تعابیر و عبارات که توجه خواننده را به خود جلب می کند. در این مقاله غزلی از حافظ شیرازی و غزلی از خواجو کرمانی، دو شاعر هم عصر که دارای وزن، قافیه و ردیف همسانی هستند، برگزیده شده است. از این رو در این پژوهش قصد داریم به بررسی مختصات عمده سبکی این دو غزل در سطوح ادبی، زبانی و فکری بپردازیم تا افتراقات و اشتراکات و مختصات عمده سبکی غزلیات این دو شاعر مشخص شود. با شناخت سبک هر دو شاعر می توان به بسیاری از خصلت های روانی، اخلاقی و اندیشه آنها پی برد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که هر دو شاعر در سطح زبانی نزدیک به هم عمل کرده اند و تشخّص سبکیِ دوره در لغات هر دو شاعر بارز است. در سطح فکری، شیخ صنعان هسته مرکزی هر دو غزل را تشکیل می دهد، ولی لحنِ طنز حافظ گویاتر است. شاخص ترین فرق دو غزل حافظ شیرازی و خواجوی کرمانی در سطح ادبی است.
نقد و بررسی جلوه های رمانتیسم جامعه گرا در شعر شاعران معاصر مصر و ایران (مطالعه مورد پژوهانه: حلمی سالم و عارف قزوینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمانتیسم، جنبشی ادبی است که در اواخر قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد. این مکتب، در میان سرزمین های عربی بعد از وقوع فاجعه فلسطین و در ایران در اوایل دوره مشروطه، تغییر یافت و به تدریج، از حالت فردگرایانه به سمت اجتماع سوق یافت. از جمله شاعران مصری که هنرمندانه در این وادی گام نهاده اند؛ حلمی سالم است که رمانتیسم وی در کنار عناصر عاشقانه و فردی، بیشتر صبغه اجتماعی و سیاسی دارد؛ از سوی دیگر، این رویکرد، همگام با سرزمین های عربی، در میان شاعران ایران نیز رواج بسیار یافت؛ از جمله شاعران ایرانی که تأثیرات مکتب رمانتیسم جامعه گرا در آثار وی به خوبی مشهود است، عارف قزوینی است. نگارندگان در این جستار، با رهیافتی توصیفی – تحلیلی، به معرفی برخی مؤلفه های رمانتیسم جامعه گرا در شعر دو شاعر یادشده پرداخته اند و نتایج پژوهش، بیانگر آن است که از جمله مؤلفه های رمانتیسم جامعه گرا در شعر این دو؛ احساسات ملی گرایانه، دلتنگی برای روزگاران باشکوه گذشته، ناهنجاری ها و مفاسد اجتماعی و... است و رمانتیسم سالم، بیشتر سیاسی است و وی بیشتر در این اشعارش زبانی نمادگونه دارد؛ در حالی که رمانتیسم عارف بیشتر جنبه انقلابی دارد و با به کارگیری زبانی صریح و عامیانه، اشعار خود را برای همگان قابل فهم می سازد.
نقد و بررسی ترجمه ی اشعار حافظ در بنگلادش
حوزههای تخصصی:
بنگلادش سرزمین مرکزی زبان و ادبیات فارسی بسیار کهنی است که زبان فارسی تقریباً شش قرن و نیم (1204-1837م) به عنوان زبان رسمی و دولتی در این سرزمین رایج بود. در این مدّت طولانی فرمان روایان این سرزمین در دوران مختلف، ادب پرور و شعر دوست بوده اند. به خاطر این زبان و ادبیات فارسی بر زبان و ادبیات بنگلا بسیار تأثیر گذاشته است و مردم بنگلادش گام به گام با متون فارسی آشنا شده است. به همین سبب آثار فراوانی از زبان فارسی به زبان بنگلا ترجمه شده است. در بنگلادش اشعار بزرگان شاعران ایران زمین از زمان قدیم مورد توجه قرار داشته است و بخصوص اشعار فردوسی، خیام، عطار، سعدی بسیار ترجمه شده است. عارف و شاعر بلند آوازه ی ایران، خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی یکی دیگر از بزرگان شعر و ادب فارسی است که در سرزمین بنگلادش مورد توجه قرار گرفته است، بسیار اشعار وی به زبان بنگلا ترجمه شده است و این کار تا امروز هم ادامه دارد. هدف نگارنده در این مقاله این است که نقد و بررسی ترجمه ی اشعار حافظ در سرزمین بنگلادش را بررسی کند تا چهره ی حافظ در این سرزمین بهتر نشان داده شود.
Интенциональный анализ поэтического текста как «разгадка» авторского «я»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Авторское «я» нами понимается как самопредставление автора поэтического произведения в содержательной структуре, которое раскрывается в интенциональном анализе текста, те. расшифровке заложенных в нем тематико-идейной направленности, совокупности образов и символических элементов. Попытка «разгадки» авторского «я» предпринимается на примере стихотворения поэта эпохи Серебряного века Велимира Хлебникова («сына Азии», как он сам себя называл) «Весеннего Корана» и заключается в толковании смыслов, связанных с источниками и мотивами использования автором конкретных символических образов, в том числе мифологических и религиозных, как христианских, так и мусульманских. Хлебниковское «я» в «Весеннего Корана» заключает в себе мировоззренческую концепцию автора, а именно: стремление к истине через познание и принятие религиозных смыслов, веру в божественную справедливость. Отсюда авторское «я» – художественный опыт единства истинных постулатов и интенций автора выразить их, идентичность художественных образов и самого себя. Интерпретация перемежающихся образов и символов богослова, тополя, рога, невода, рыбы, столба, неба, зеленого, синего и др. доказывают нашу позицию.
استعاره مفهومی: نقطه تلاقی تفکر و بلاغت در قصاید ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی یا شناختی بر پیوند میان زبان و تفکر تأکید دارد و استعاره را بیش از آنکه مربوط به زبان بداند، به اندیشه مرتبط می داند. استعاره پیش از آنکه در قالب یک عبارت زبانی بیان شود، بر مبنای یک تفکر ذهنی ساخته می شود. این رویکرد جدید توجه منتقدان را به زیرس یی ذهنی جلب می کند که در فرایند ساختن استعاره نقش مهمی دارند. ناصرخسرو، یکی از شاعران اندیشمند و فیلسوف سبک خراسانی، در بسیاری از قصاید خود، از استعاره بهره گرفته است. استعاره هایی که وی به کار می برد همه در قلمرو نظام عقیدتی و دینی او می گنجند و شاعر بسیاری از مفاهیم فکری مورد نظر خود را به صورت استعاره های مفهومی بیان می کند. از آنجایی که قصاید ناصر خسرو بیشتر در حیطه ادبیات تعلیمی جای می گیرند و در نگاه اول، چندان از شگردهای ادبی سود نمی جویند، این پژوهش بر آن است با بررسی پنجاه صفحه از دیوان قصاید ناصرخسرو بر اساس رویکرد استعاره مفهومی نشان دهد که شاعر بسیاری از مفاهیم و عقاید را در قالب استعاره های شناختی بیان کرده و این امر در بالا بردن درجه ادبیت کلام وی مؤثر بوده است.
اصلاحیه ای بر شرح های یک بیت از دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۶)
171-178
حوزههای تخصصی:
عرصه خاقانی پژوهی هنوز راه های نرفته بسیار دارد. یکی از این راه ها سامان دادن به شرح دیوان این شاعر پیچیده گوست. در مقاله حاضر، شرح های بیت «چو باشه دوخته چشمی به سوزن تقدیر/ چو لاشه بسته گلویی به ریسمان قضا» از خاقانی، ضمن شرح نامه های اشعار این شاعر مورد واکاوی قرار گرفته است. این مقاله با روش تحلیلی کوشیده است به این پرسش، پاسخ گوید که شرح بیت مذکور در این شرح نامه ها، چه اصلاحاتی می طلبد؟ بر این اساس نتیجه گرفته ایم شارحان دیوان خاقانی، هنگام شرح این بیت، تفاوت معنای باشه با باز و همچنین تقابل باشه با باز از جهت کوچکی باشه و بزرگی باز را نادیده گرفته اند؛ ضمن این که تعبیر دوخته چشم بودن باشه را، بستن چشم باز، بدون ذکر شیوه دقیق آن نگاشته اند؛ این در حالی است که اولا باشه با باز تفاوت دارد و در فرهنگها و بازنامه ها، یک نوع پرنده شکاری کوچک تر از باز معنی شده است و ثانیا خاقانی در بیت مورد نظر، افزون بر جناس میان باشه و لاشه، کوچکی باشه را در تقابل با بزرگی باز، مورد نظر داشته است تا از رهگذر تشبیه همزمان انسان به باشه و لاشه، علاوه بر حقارت و کوری او مقابل قدر، مقهوریت و خفگی وی مقابل قضا را نیز برساند و ثالثاً شاعر در این بیت، به شیوه تربیت باشه با دوختن واقعی پلک های چشم این پرنده اشاره کرده است و ازاین رو جزء «به سوزن» را هم ضمن آن آورده است.