پژوهش های ادبی - قرآنی
پژوهش های ادبی - قرآنی سال ششم زمستان 1397 شماره 4 (پیاپی 24) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم معجزه جاویدان پیامبر خاتم، آینه تمام نمای زندگی بشریت است، در آیات سوره یوسف، نمایی از زندگی حضرت یوسف، به نمایش درآمده که به دلیل امکان رجوع ضمیر"تأویله" به مرجع های مختلف، چالش هایی را در میان مفسران بزرگ برانگیخته است. پژوهش حاضر بر آن است با بررسی واژه های تأویل، اعجاز و تحلیل سیاق آیه، نقد و بررسی دلایل مفسران، ترجیح نظریه اعجاز را واکاوی نماید، از آنجا که برخی مفسران ضمن ارجاع ضمیر "ه" در کلمه "تأویله" به طعام، معتقد به اعجاز حضرت یوسف<sup>(ع)</sup> و ادعای نبوت او هستند. بعضی دیگر، ضمیر را به خواب و رؤیا برگردانده و سخن حضرت یوسف<sup>(ع)</sup> را وعده به تسریع در اجابت حاجت می دانند و مدعی هستند که هیچ اعجازی در این آیه رخ نداده است. بر اساس یافته های به دست آمده در پژوهش، دلایل مخالفان اعجاز در این آیه، قابل پذیرش نیست، لذا با توجه به سیاق آیه که سخن از پیامبری یوسف<sup>(ع)</sup> است؛ اعجاز دیگری از حضرت یوسف<sup>(ع)</sup> ثابت شده و اشکالات وارد به برخی از تفاسیر و بسیاری از ترجمه های قرآنی، نمایان می شود.
بررسی قصه یوسف (ع) بر اساس نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی معنا و یافتن مدلولات اثر ادبی به واسطه دال ها و نشانه های روساخت متنی، همواره یکی از دغدغه های اصلی ناقد ادبی از دیرباز تاکنون بوده است. تحلیل گفتمان با رویکردها و شاخه ها و نظرات متعدد و گوناگون خود در تلاش است روابط متقابل زبان و جامعه را گره گشایی کند؛ به بیانی دقیقتر تحلیل گفتمان با تکیه بر اشکال زبانی و نشانه ها، در ورای خود نوعی مفهوم ایدئولوژیک را با هدف عملکرد اجتماعی بازخوانی می کند و در واقع ایدئولوژی در پس متون را مورد واکاوی و کنکاش قرار می دهد؛ از این رو تحلیل گفتمان رویکردی متن بنیاد است که متن را از جهت ملاک های درونی و بیرونی بررسی می کند. نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف یکی از مشهورترین نظریات حوزه گفتمان کاوی به شمار می آید که در تلاش است ضمن بیان رابطه میان ملاک های درونی و برونی متن، قدرت مسلّط جامعه ای را که اثر ادبی در آن شکل گرفته از طریق سه محور توصیف، تبیین و تفسیر مورد واکاوی قرار دهد. بر این اساس پژوهش حاضر در صدد است با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و ابزار کتابخانه ای، داستان حضرت یوسف را بر پایه ی نظریه ی گفتمان انتقادی فرکلاف در سطوح سه گانه تحلیل نماید. دستاورد پژوهش حاضر نشان می دهد که میان زبان و بافت اجتماعی و بیرونی قصه حضرت یوسف در قرآن کریم انسجام و پیوند ناگسستنی وجود دارد و این قصه از جهت برجستگی های برهانی، عاطفی و گفتمانی در سطح زبان، متناسب با موقعیت آن در کنعان و سپس در قصر فراعنه مصر شکل گرفته است.
واکاوی برساخت گفتمانی داستان حضرت سلیمان(ع) در سوره نمل با تکیه بر نشانه های معناساز مایکل هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخشی از سوره نمل به روایت حکومت و قلمرو وسیع حضرت سلیمان می پردازد که جن، انس، پرندگان و باد، همه تحت فرمان وی درآمدند. با توجه به اهمیت نظریات نوین در فهم بهتر متون، به روش توصیفی- تحلیلی، با تکیه بر سه فرانقش هلیدی به عنوان نشانه های معناساز در نظریه نقش گرا به بررسی آیات مورد نظر پرداختیم. هدف از این پژوهش تحلیل برساخت گفتمانی این داستان قرآنی و آزمودن نظریه مذکور و قابلیت اعمال آن در حیطه داده های قرآنی است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در سطح اندیشگانی، فرآیند مادی پربسامد ترین فرآیند به کار رفته در متن است؛ در اکثر بندها، حضرت سلیمان (ع) نقش کنشگر را دارد که پایان دادن به گمراهی قوم سبأ را « هدف» قرار داده است. انتقال این مفاهیم از سوی حضرت سلیمان با استناد بر وجه خبری و الزامی محقق می شود که قطعیت دیدگاه ایشان را نسبت به کسانی که در دستگاه حکومتش قرار دارند، نشان می دهد. اکثر بندها با آغازگر مرکب ساختاری شروع می شوند که نقطه شروعی مناسب برای القای پیام بوده و بر پیوستگی متن کمک کرده است. اما در میان عناصر انسجام بخش، عنصر ارجاع، تکرار، تضاد معنایی و ادات افزایشی از بسامد بالایی برخوردارند و تأثیر شگرفی در برجسته سازی کلام شخصیت ها و پیوستگی و گستردگی بندها ایفا کرده اند.
کارکرد فرانقش متنی در سوره همزه بارویکرد زبانشناسی نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه نقش گرای هلیدی مبتنی بر سه سطح معنایی است که از آن ها به عنوان سه فرانقش اندیشگانی ،بینا فردی و متنی یاد می شود .در این پژوهش سعی بر آن است تا با روش توصیفی و تحلیلی، بند های آیات سوره همزه از منظر فرانقش متنی مورد بررسی قرار گیرد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داده است که بسامد آغاز گر نشاندار سبب برجسته سازی و القاء بهتر پیام به مخاطب و متناسب با فضای گفتمانی سوره است. هم چنین اطلاع نو در این سوره بیشترین بسامد را دارد؛ زیرا فضای سوره با نفرین و انذار و تهدید جمع آوری کنندگان مال و ثروت «الَّذی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» و عیب جویان «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» است. انسجام دستوری و واژگانی و پیوندی موجب یکپارچگی متن شده و در ارتباط و تبادل منطقی با یکدیگر قرار دارند، که مخاطب را در فهم بهتر متن قرآن یاری می رسانند.
بررسی و تحلیل نقاط اتصال و اشتراک داستان های سوره کهف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بهترین شیوه های جای گیری مطالب تعلیمی و انتزاعی در ذهن مخاطب، استفاده از نمودها و تجارب حسی است. در این شیوه ساختارهای فرعی و ملموس، در ارتباطی معنادار مکمل و تأیید کننده مفاهیم تعلیمی و تجریدی مورد نظر هستند. بدین صورت که ساختارهای معنایی کوچک تر، بر اثر یک پیوستگی معنایی و جای گیری بر یک محور همنشینی در کنار یکدیگر، ساختاری بزرگتر را پایه ریزی می کنند. داستان های فرعی را که در بعضی سوره های قرآن، در کنار یک داستان اصلی ظهور یافته اند، می توان بر اساس همین شیوه، تحلیل و بررسی کرد. یکی از این سوره ها، سوره کهف است که در آن چهار داستان «اصحاب کهف، صاحب دو باغ، موسی(ع) و خضر، و ذوالقرنین» در کنار هم قرار گرفته اند. این داستان ها مستقل از هم بوده و مربوط به امت ها و اقوام مختلفی هستند که در فاصله زمانی بسیار دوری از هم زیسته اند. در همین راستا این نوشتار بر آن است تا دلائل و اسباب ادبی تجمع این چهار قصه در سوره واحد را بررسی و حلقه های اتصال و پیوند آنها را به تصویر بکشد. آنچه در نهایت حاصل شد این است که شماری اشتراکات در مباحث داستانی وجود دارد که باعث درهم تنیدگی و پیوند داستان های چهارگانه شده است. مانند اینکه بین مکان داستان های چهارگانه، ارتباط تسلسلی و صعودی وجود دارد و زمان نیز در سه داستان فرعی به تناسب همسویی با داستان محوری (اصحاب کهف) مدخلیت دارد. همچنین بیش از ده ارتباط محتوایی بین داستان ها بیان شده که از جمله آنها اشتمال قصص چهارگانه بر امری منکر، رکود و انتشار، فتنه، پوشش و حفاظ می باشد.
تحلیل سبک شناسی آوایی و ترکیبی سوره مبارکه قمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی یکی از شیوه های تحلیل فنی و ساختاری متون ادبی است که در میان پژوهش های مربوط به زبانشناسی جایگاه والایی را به خود اختصاص داده است. امروزه سهم عمده ای از مطالعات و تحقیقات حوزه زبانشناسی به سبک شناسی اختصاص یافته است. این پدیده ادبی و شیوه تحلیلی که در زبان عربی با عنوان «الاسلوبیّه» شناخته می شود، در پی بررسی تفاوت های موجود میان انواع متون است. بدون تردید قرآن کریم به عنوان نمونه ای بی نظیر از متون فاخر ادب عربی، چشم انداز وسیعی از زیبایی های کلامی را فراروی مخاطبان قرار می دهد که این معنا از شیوه های متنوعی که خداوند به منظور تاثیر بر مخاطب به کارگرفته، تجلی می یابد. سوره مبارکه قمر یکی از مظاهر بارز هنری و جلوه گاه زیباشناسی قرآن کریم است. پژوهش حاضر بر آن است تا با شیوه توصیفی-تحلیلی و با استفاده از معیارهای سبک شناسی جدید گوشه ای از زیبایی این کتاب سترگ را در دو سطح آوایی و ترکیبی بررسی نماید. نتایج به دست آمده نشان می دهد عناصری که موسیقی درونی و بیرونی آیات این سوره را تامین می کند، از بسآمد بسیار بالایی برخوردار است. هم چنانکه ساختار منسجم موسیقایی همه جانبه ای اعم از نوع حروف و کلمات به کار رفته در هر آیه، چینش حروف و کلمات، قافیه و نظام فواصل آیات و هماهنگی بین واج ها، صامت ها، مصوّت های کوتاه و بلند، به گونه ای است که موسیقی حاصل از صفات حروف و پیوند منسجم آنها بر اساس مفهوم و معنای آیات به تصویر درآمده است.
شکل ها و شیوه های شروع داستان ها در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آغاز داستان در محدوده خود، شالوده جهان داستان را پی می ریزد، سیر حرکت طرح داستان را مشخص می کند و با وجود نقشی که در پیکربندی روایت ایفا می کند، در مباحث داستان نویسی، کمتر به شیوه های آغاز داستان ها و کارکرد آن توجه شده است. از آن جا که آغاز داستان تأثیری بر خواننده می گذارد که فرایند خواندن او را تحت تأثیر قرار می دهد و هدف داستان های قرآنی ایجاد تحوّل و تذکّر و عبرت آموزی در مخاطب همراه با جذابیت است؛ از این رو داستان و چگونگی آغاز آن ها اهمیت خاصی در این کتاب آسمانی دارد. در این مقاله کوشش بر آن است که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی شیوه های شروع داستان ها در قرآن مورد بررسی قرار گیرد؛ بنابراین با دقت نظر در داستان های قرآن و مقایسه آن ها با یکدیگر و با توجه به چگونگی شروع، در پی پاسخ به این پرسش است که آیا شروع داستان های قرآن با تنوع و تفاوت همراه است؟ و اگر این گونه است، چه تاثیری در روند داستان دارد؟ و به این نتیجه رسید که برخی داستان ها با مقدّمه چینی و فضاسازی شروع می شوند و برخی دیگر بدون مقدّمه و به شکل غافل گیری مخاطب آغاز می شوند. علت این تنوع این است که شروع هر داستانی به تناسب فضای و درون مایه آن است. دیگر این که این تنوع در شروع هر کدام به نوعی خواننده را تشویق و ترغیب می کند تا به داستان وارد شود و آن را دنبال کند.
بررسی تأثیر داستان های قرآنی بر افسانه های عاشقانه لری بر مبنای نظریه ترامتنیّت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط متنی با متن های دیگر از موضوع هایی مهم است که ساختارگرایی و پساختارگرایی به آن می پردازد. ژنت در ترامتنیّت به بررسی تأثیرات یک متنِ اساس به عنوان پیش متن بر متن یا متن های دیگر(بیش متن) می پردازد. نظریه ترامتنیّت بهره گیری متون از یکدیگر را براساس پنج نوع رابطه بینامتنیّت، فرامتنیّت، پیرامتنیّت، سرمتنیّت و بیش متنیّت می داند. در این مقاله به بررسی تأثیر داستان های قرآنی بر افسانه های عاشقانه ی لری بر مبنای نظریه ترامتنیّت ژنت پرداخته می شود. هدف پژوهش نشان دادن چگونگی تأثیرپذیری افسانه های لری(بیش متن) از داستان های قرآنی(پیش متن) از منظر بینامتنیّت و بیش متنیّت و بررسی دلایل شکل گیری رابطه فرامتنی افسانه ها با داستان های قرآنی است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. خواننده با مطالعه این مقاله در می یابد که افسانه های عاشقانه لری با داستان های قرآنی رابطه بینامتنی صریح و بیش متنیّت از نوع همان گونگی و تراگونگی با روش گشتار کمی و کاربردی دارند. هم چنین به دلیل ماندگاری باورهای اسطوره ای در حافظه جمعی مردم، برخی افسانه ها رابطه فرامتنی با داستان های قرآنی دارند. شایان یاد است که برخی از افسانه ها ممکن است فقط یک رابطه با داستان های قرآنی داشته باشند، ولی برخی افسانه ها هر سه نوع ارتباط را با داستان های قرآنی داشته باشند.