فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۵۰۱ تا ۵٬۵۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
موضوع طنز در شعر حافظ، بارها مورد بررسی و تحلیل پژوهشگران قرار گرفته است اما هدف این مقاله آن است که نشان دهد، شعر حافظ از جمله، متون گفتمانی است که حامل ایدئولوژی است و در مواضعی چون طنز، این ایدئولوژی پنهان، بیشتر آشکار می گردد. پرسش اساسی که پژوهش حاضر به آن می پردازد، این است که تقابل دال های مرکزی شعر حافظ چون رند و صوفی در قالب طنز، چگونه به کشف لایه ایدئولوژیک سبکِ شعر او کمک می کند؟ این مقاله، بر این فرض استوار است که میان کاربرد ساختار بلاغی طنز در شعر حافظ با گفتمان حاکم روزگار، رابطه مستقیمی وجود دارد. در این مقاله، پس از تأمل بر روی چیستی لایه ایدئولوژیک سبک و معرفی نظریه تحلیل گفتمان، به عنوان ابزار تحلیل ایدئولوژی در متن، نشان داده ایم که یکی از مواضعی که ایدئولوژی در کلام حافظ، به طور کامل نمود می یابد، موضع طنزهای اوست. سپس به باز نمود طنز در شعر حافظ پرداخته ایم و برآن بوده ایم که طنزهای حافظ، با دو شیوه ناسازگاری واژگانی و ناسازگاری گفتمانی خلق شده اند. در پایان، این مقاله به این نتیجه می رسد که طنزهای ایدئولوژیک حافظ، اقتداربخش و تقویت کننده گفتمان آزاد منشی اند. این مقاله، به روش تحلیلی-توصیفی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای به انجام رسیده است.
بررسی عناصر و جزئیات بافت در مجموعه خاطره «پایی که جا ماند»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
115 - 144
حوزههای تخصصی:
بافت، مجموعه عناصر و جزئیاتی از زمینه، مکان و زمان است که شرایط تولید و بازتولید معنا را در یک اثر ادبی مشخص می کند. تحلیل آثار خاطره نویسی پایداری با مختصه های زبان شناختی و فرازبانی دخیل در خلق معنا بیانگر کیفیت ارتباط دو سویه زبان و گفتمان، همچنین ارتباط بین شخصیت های روایت است. در این جستار با روشی تحلیلی توصیفی تلاش کرده ایم تا مهم ترین عوامل زبانی و فرازبانی (پیرازبانی) در کارکرد لایه های متعدد از عناصر و جزئیات بافت در خلق و بازتولید معنا را در مجموعه خاطرات «پایی که جا ماند» مورد بررسی قرار دهیم. هدف از این پژوهش نشان دادن کیفیت وحدت یا پراکندگی معنای اثر در زمان وقوع، تولید و بازتولید رویدادها از منظر زبان شناسی شناختی است. نتایج نشان می دهد راوی اثر ضمن تثبیت زمان و مکان روایی با کاربرد مجموعه ای از عناصر زبانی و فرازبانی بافت، نظیر اشارات، عبارت های کنایی، استعاری همچنین وجوه فرازبانی بافت فرهنگی و بافت موقعیت، زمینه را برای نزدیک شدن مخاطب به امر واقع پدید آورد.
واکاوی تطبیقی جلوه های پایداری افغانستان در شعر سید ابوطالب مظفری و جابر قمیحه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
229 - 256
حوزههای تخصصی:
حوادث ناگوار دوران معاصر در کشورهای اسلامی باعث گسترش ادبیات پایداری شده است. ادبیات پایداری یکی از گونه های ادبیات متعهّد است که با توجه به رویدادهای اجتماعی و سیاسی هر ملت و شرایط تاریخی آن بازتاب و انعکاس متفاوتی در قیاس با دوره های دیگر دارد. در میان شاعران معاصری که در این زمینه اشعار بسیاری سروده اند، می توان به سید ابوطالب مظفری که شاعر افغانستانی مقیم ایران است و جابر قمیحه شاعر مصری اشاره کرد. سید ابوطالب مظفری قسمت اعظم مجموعه شعری خود را در بیان پایداری و رشادت مردم افغانستان سروده است. وی در دفتر شعری خود «عقاب چگونه می میرد؟» به روزگار دشوار و جانکاه ملت افغانستان پرداخته است. جابر قمیحه شاعر مصری نیز به دلیل حضور در مناطق مرزی نزدیک به افغانستان و مشاهده انواع دست اندازی و تجاوز نسبت به حریم این کشور مسلمان و مردمان آن، تعهّد ادبی خویش را در مجموعه ای به نام «لجهاد الأفغان ... أغنّی» اختصاص داده و از رشادت ها و دلاوری های مردم این سامان زبان به میان آورده است. این پژوهش به مقایسه تطبیقی اندیشه های مقاومتی این دو شاعر می پردازد تا از این رهگذر وجه تمایز مضامین مشترک پایداری آنها را نسبت به یکدیگر روشن کند. جابر قمیحه به عنوان یک شاعر مصری و از زاویه نگاه یک شاعر متعهد به ادبیات پایداری افغانستان نگریسته، حال آنکه مظفری خود یکی از مجاهدان حاضر در عرصه جهاد می باشد و این تفاوت در نگرش، زیبایی ادبی دو چندانی به شعرشان بخشیده است. یافته های این جستار که به روش تطبیقی و براساس مکتب آمریکایی به وارسی مضامین مشترک در دفترهای شعری دو شاعر مذکور می پردازد، حاکی از آن است که جلوه های مقاومت از قبیل ترسیم رنج و محنت دوران جنگ، روحیه مبارزه طلبی و جنگاوری، پاسداشت مقام شهیدان، جاماندن از کاروان شهیدان، دعوت به اتحاد و پرهیز از تفرقه، ترویج روحیه امید و خودباوری، در مجموعه اشعار آنها از بسامد بسیار بالایی برخوردار است..
شکسته نویسی در ادبیات کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات کودک اگر از کودک انتظار برود که علاوه بر یادگیری زبان معیار با گویش محاوره ای و واژگان شکسته هم روبه رو شود، دچار نوعی دوگانگی خواهد شد. پیشنهادهای مقاله برای حل این دوگانگی عبارتند از: اول: تاکید بر راه حل محمود کیانوش یعنی استفاده از «نحو شکسته» به جای «واژه های شکسته». دوم: انتخاب واژه ها از میان مترادف ها نه فقط متناسب با فهم مخاطب بلکه متناسب با لذت آن ها از خواندن داستان. سوم: توجه به جغرافیا و عرف زبانی منطقه ی خاصی که متن در آن جریان دارد. چهارم: توجه به این نکته که واژه های سالم بدون نیاز به شکسته شدن، خود در موقعیت و فضای داستانی در ذهن مخاطب می شکنند. پنجم: گزینش واژه هایی که در عین سالم بودن، در گفت و گوهای اغلب مردم به کار می روند. ششم: توجه به واژه هایی که در ادبیات رسمی و حتی کهن وجود دارند اما در عین حال در محاورات مردم جاری اند. هفتم: بهره گیری از ضمایر ملکی متصل و حذف واژه هایی دست و پاگیر مانند «است» که کمک می کنند تا داستان به گویش مردم نزدیک شود. هشتم: توجه به این نکته که در داستان های تاریخی شکستن واژه ها ممکن است فضای گفت و گو را لوث کند. نهم: اگر به هر علتی تصمیم به شکستن واژه گرفتیم، بهتر است در این کار زیاده روی نکنیم. دهم: توجه به استثناهاست. در مواردی که سالم نویسی تصنعی جلوه می کند بهتر است واژه به شکل شکسته آورده شود. در پایان مدل «کاهش تعداد هجا»ی علی صلح جو نقد و مدل «نثر طبیعی» پیشنهاد شدده است. بر اساس این مدل، تعیین چیستی و چندوچون محاوره با قاعده میسر نیست. برای تعیین محاوره «خود نویسنده و منطق داستانش» ملاک اصلی هستند. پارادایم پژوهش کیفی با رویکرد تفسیری و شیوه ی داده کاوی قیاسی استقرایی و روش گردآوری منابع کتابخانه ای است.
پویش مدلی برای ترجمه ی کتاب های مصور کودکان گروه های سنی «ب» و «ج» با رویکرد بینانشانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیشِ رو یک پژوهش کیفیِ بینارشته ای است که به منظور بررسی چگونگی همراهی تصاویر در انتقال پیام آثار مصور برای گروه های سنی «ب» و «ج» صورت گرفته است. این تحقیق بر آن بوده است تا دریابد آیا مترجمان طی فرایند ترجمه به تصاویر توجه می کنند یا خیر و در صورت توجه، چه راهبردهایی را برمی گزینند. بدین منظور سه کتاب مصور برای گروه های سنی «ب» و «ج» ( هرکدام در دو نسخه ی اصلی و ترجمه شده) انتخاب شده و با شیوه ی تحلیل محتوا با رویکرد مدل ترجمه ی بینانشانه ای آگیار و کییِرُز بررسی شده اند. مصاحبه هایی هم با متخصصان و دست اندرکاران تولید کتاب مصور (تصویرگر، مترجم، ناشر، ...) صورت گرفت. براساس یافته ها، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که مترجمان راهبرد های متفاوتی را به صورت شخصی و سلیقه ای در ترجمه هایشان برگزیده و به کار برده اند و همگی به یک اندازه به تصاویر توجه نداشته اند. به علاوه گرچه مترجم تنها عامل اصلی و تعیین کننده در کارهای ترجمه شده به نظر می رسد، عوامل تأثیرگذار دیگری هم وجود دارند که به صورت ضمنی اما به شدت روی کار مترجم اثرگذارند. در پایان براساس یافته ها، مدلی ارائه شد که می تواند برای دست اندرکاران حوزه ی کتاب کودک مفید واقع شود.
استعاره مفهومی «عدالت» و «ظلم» در آداب الملوک ها با تکیه بر قابوس نامه، سیاست نامه و نصیحه الملوک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
196 - 226
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ ایرانی، همواره بر عدل و داد تأکید شده است و این موضوع در ادبیات پیش از اسلام، در قالب اندرزنامه ها نمود یافته است. آداب الملوک هایی همچون سیاست نامه و قابوس نامه و نصیحه الملوک نیز تحت تأثیر آثار و فرهنگ پیش از اسلام نگاشته شده و همان درون مایه ها را در قالب مفاهیم و استعارات بیان کرده اند. پژوهش حاضر به بررسی استعاره های مفهومی «عدالت» و «ظلم» از دیدگاه زبان شناسی شناختی می پردازد. در این پژوهش تلاش شده است در سه آداب الملوک نام برده، استعاره های مفهومی عدالت و ظلم بر مبنای نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون استخراج و بر اساس روش فرکلاف، تحلیل شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که بیشترین حوزه های مبدأ مربوط به طبیعت، اخلاق و خرد و دین است که از پس تمامی این استعاره های مفهومی به دو کلید مفهومی «عدالت، خیر» و «ظلم، شر است» می رسیم و در نهایت درمی یابیم که بنیان اندیشگانی چنین استعاره هایی، اندیشه های باستانی ایرانیان است که به دو مبدأ خیر و شر قائل بودند. اهمیت این مطالب در اندیشه دینی ایرانیان باعث راهیابی آن ها به کتاب های دینی و غیر دینی از جمله اندرزنامه ها و در نتیجه راهیابی به قلمرو ادبیات شد و بعدها در ادبیات دوران اسلامی به کتاب های ادبی و اخلاقی همچون سیاست نامه و قابوس نامه و نصیحه الملوک راه یافت. مفهوم عدالت و ظلم، به عنوان یکی از مهم ترین اندیشه های ایران کهن، در قالب استعاره های مفهومی ای که در این پژوهش آورده شد، به حیات خود ادامه داد و درون مایه فرهنگی و دینی ایرانیان باستان، به نسل های بعد منتقل شد.
سیر تحوّل زیبایی شناسی نثر مرسل در برونه زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
221 - 251
حوزههای تخصصی:
هر چند زیباییِ نثر مرسل مبتنی بر درونه زبان است امّا صناعات ادبی نیز نقشِ جمال شناسی ویژه ای در آن دارند. کیفیّت و کمیّت بهره مندی از آن موجب تحولات تدریجیِ زیبایی شناسیِ نثر فارسی شده است. هدف مقاله حاضر این است تا سیر تحوّل مؤلّفه های زیبایی شناسی نثر مرسل را در برونه زبان اندازه گیری کند و به این پرسش پاسخ بدهد که چگونه فراوانیِ این مؤلّفه ها به تدریج برونه زبان را زینت بخشیده و از زیبایی های درونه زبان کاسته تا شرایط برای ظهور نثر فنی آماده گردد؟ برای دستیابی به این هدف، چهار اثر: مقدمه شاهنامه ابومنصوری، تاریخ بلعمی، تاریخ سیستان و نوروزنامه به روش توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر مطالعات سبک-شناسی بررسی شده اند و مؤلّفه های زیبایی شناسیِ برونه زبان در این آثار استخراج گردیده اند. برای نشان دادن خط سیر تحوّلات ادبیِ زبان فارسی، چهار اثر با هم مقایسه شده اند. نتایج بیانگر آن است که در آغاز صناعات ادبی در این متون بسآمد پایینی دارند و کاربردشان به گونه ای است که هم خودْ به زیباییِ نثر کمک کرده، هم ساختارِ جمله ها را تحت تأثیرِ جمال شناسیِ خود قرار داده اند و با تلاقیِ علم معانی، بیان و بدیع قدرت هنریِ بیشتری بدان آثار بخشیده اند؛ امّا به مرور زمان بر تعداد آرایه های ادبی افزوده شده و تأثیر عمیقی بر تقویت برونه زبان گذاشته و با گسستن رابطه آنها با علم معانی از قدرت درونه زبان نیز کاسته شده است؛ به گونه ای که شرایط برای ظهور نثر فنی مهیّا شده و به شکل معناداری نگرش هنری ایرانیان را تغییر داده است.
بررسی اشعار سعدی و امیرخسرو دهلوی در دیوان جهان ملک خاتون و معرفی اشعار نویافته او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴۲
171 - 200
حوزههای تخصصی:
دلیل ثبت یکسان شعری یا اشعاری در دیوان دو شاعر، عموماً یا خطای کاتبان یا رونویسی یک شاعر از دیگری است. مصادیق این دو، در دیوان جهان ملک خاتون وجود دارد.21 رباعی مشترک با سعدی در دیوان جهان موجود است که ارتباطی با بحث تتبعات یا سرقات ندارد و دخالت مالکِ دست نویسِ ش 763 پاریس و اهمالِ مصححان دیوانِ چاپی جهان، عامل این خلط اشعار بوده اند.از سوی دیگر، جهان ملک خاتون شاعری مقلّد است و همان طور که از انوری، سعدی، خواجو، سلمان ساوجی، حافظ، جلال عضد و دیگران مصاریع و ابیاتی را در شعر خویش –عموماً بی یادکرد نام ایشان که شرط اصلی تضمین است- ذکر کرده، به اشعار خسرو دهلوی نیز علاقه ای وافر داشته است. چنان که از تتبعات وی از خسرو بر می آید، تقلید از این شاعر در اشعار جهان مشهود است. اما علاوه بر امر تتبع، تقلید و استقبال از شعر خسرو که در بسیاری از اشعار جهان قابل مشاهده است، 15 غزل از خسرو نیز عیناً در جمع اشعار جهان ملک مشاهده می گردد که ظنّ سرقت ادبی و رونویسی این اشعار می رود. در پایان، اشعار و ابیاتی تازه از جهان (بیش از 110 شعر در غزل و رباعی) که در نسخه اساس مصححان نبوده و در نسخه چاپی دیوان وی نیز به ثبت نرسیده، معرفی خواهد شد.
روایتی خلاق از متن کهن (نقد و بررسی داستان بازنویسی شده ی بیژن و منیژه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله ی حاضر بررسی و تحلیل داستان بازنویسی شده ی «بیژن و منیژه» است. داستان «بیژن و منیژه» از داستان های عاشقانه و جذاب شاهنامه است که بازنویسی خلاق آن، مخاطب کودک و نوجوان را با مقوله ی عشق و حماسه آشنا می کند. روش پژوهش به صورت تحلیل کیفی محتوای آثار و روش گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و کتابخانه ای است. داستان بازنویسی شده ی «بیژن و منیژه»، یکی از روایت های تازه از متن کهن (شاهنامه) است که به صورت خلاقانه برای مخاطب کودک و نوجوان بازنویسی شده است. نتایج پژوهش نشان داد که داستان بازنویسی شده ی شاهنامه به روایت آتوسا صالحی، اگرچه بیشتر به فضاسازی غنایی پرداخته، اما فضا و لحن حماسی متن کهن را نیز به مخاطب انتقال داده و روایت تازه و جذابی برای خواننده خلق کرده است. همچنین استفاده از ویژگی هایی چون؛ تغییر در عناصر ثابت متن، بازنمایی ذهن شخصیت ها، سپیدخوانی و مشارکت خواننده در داستان، خلاقیت در شروع و پایان داستان، ایجاد فضاهای داستانی جدید و برجسته سازی درون مایه، داستان «بیژن و منیژه» را به یک روایت و بازنویسی خلاق تبدیل کرده است.
آرمان شهر سپهری، اعتراض خاموش به سیاست های عصر پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۹شماره ۸۶
103 - 126
حوزههای تخصصی:
وقتی سخن از اعتراض به میان می آید بلافاصله ذهن متوجه شاعرانی چون: اخوان ثالث، شاملو، کسرایی، مصدق، شفیعی کدکنی و شاعرانی از این دست می شود و شاید پذیرش اندیشه اعتراض سهراب سپهری (1307-1359 هجری شمسی) به نظام اجتماعی- سیاسی جامعه عصرخود برای بسیاری به سختی قابل پذیرش باشد؛ زیرا وی با هنجارگریزی در این زمینه، شیوه ای متفاوت از دیگران را برگزیده است. رویکرد متفاوت او به این مقوله، دریافت جنبه اعتراض او را برای بسیاری با دشواری مواجه کرده است. پژوهش حاضر به بررسی دو سروده او با عنوان «آب» و «پشت دریاها» می پردازد و می کوشد با نمایاندن شیوه های اعتراض سپهری به شناخت بُعدی از شخصیت و جهان بینی وی بپردازد که تاکنون مغفول مانده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و نتایج با استفاده از شیوه تحلیل محتوا تجزیه وتحلیل می شود. نتایج نشان می دهد که سپهری با ترسیم جامعه مطلوب و آرمانی خود می کوشد با تقابل وضع موجود در مقابل وضع مطلوب، اعتراض خود را به وضع موجود نشان دهد.
ارتباط خدا با انسان در آثار جامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
خداوند به عنوان آفریننده انسان، از ابتدای خلقت آدمی با او در ارتباط بوده و این ارتباط با ورود به عالم هستی گسترش یافته است. ارتباط انسان با خدا و حضور متقابل این نوع رابطه، یکی از موضوعات بنیادی در حوزه پژوهش های عرفان اسلامی است. انسان به عنوان اشرف مخلوقات در میان تمام آفریده های خداوند، از مقام و جایگاهی ارزشمند برخوردار است این امر باعث نگاه و توجّه ویژه خداوند نسبت به این خلیفه الله شده است. اغلب هنرمندان به ویژه شاعران پارسی گو آثار خویش را به ارتباط میان آدمی با خالق مطلق مزین کرده اند. جامی از جمله شخصیت های جامع الاطراف در ادب پارسی است که پرداختن به همه ابعاد شخصیتی وی، دقّت، مطالعه و تأمل وافر همراه با تسلط کافی بر پاره ای از علوم را می طلبد. ارتباط میان خدا با انسان یکی از نکات کلیدی در اشعار جامی است. جستار حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی به بررسی نوع ارتباط خدا با انسان و تحلیل مفاهیم مربوط به این حوزه در اشعار جامی پرداخته است. نتیجه حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که ارتباط خدا با انسان در اشعار جامی به سه صورت 1. وحی، آیات انفسی و آیات آفاقی 2. خلقت و هدایت 3. ابتلاء و آزمایش به کار رفته است. این سه راهکار در اشعار جامی نشان دهنده بُعد فکری و ساختار ذهنی وی نسبت به ارتباط خداوند با انسان است؛ البته این اشعار نشان دهنده میزان عشق خالق نسبت به مخلوق و سیلانیت ارتباط آدمی با خداوند در تمام لحظات زندگی اش است.
بررسی و تحلیل آراء مفسران پیرامون آیات مشتمل بر اسلوب ادبی بلاغی «ما أَدْراک... » و اعجاز بیانیِ آن در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
123 - 140
حوزههای تخصصی:
یکی از اسلوب های ادبیِ قرآن، «ما أَدْراک... » است که در عصر نزول به کار می رفته و مردمان آن زمان با کارکردهای آن آشنا بوده اند و بعدها خیلی مورد توجه نبوده است. از آنجا که یکی از وجوه اعجاز قرآن، وجهِ بیانیِ آن است، تبیین معنای این اسلوب بیانی، اهمیت این پژوهش را نمایان می سازد. این اسلوب که تنها در سور مکی قرآن و آن هم سیزده بار ذکر شده، دارای کارکردهای بلاغی متعددی است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی، به بررسی معنایی و نیز تحلیل صرفی و نحوی «ما أَدْراک... » و بسامد قرآنی آن پرداخته و دیدگاه های مفسران در ابعاد مختلف اینگونه آیات و از جمله اینکه خطاب به پیامبر (ص) است یا مطلق انسان و... را تبیین نموده و آن را بسته اصطلاحی ادبی خاص قرآن دانسته که برای جلب توجه شنونده، هنگام تفخیم و تعظیم مطلب، به هنگام بیان مباحثی بسیار مهم و تاکید بر آنها، همچون قیامت و شب قدر استفاده می شود و از نشانه های اعجاز ادبیِ قرآن است که بهترین اسلوب های بلاغیِ عرب را طبق اهداف خود به کار برده است.
بررسی دیدگاه ابن برّجان درباره «حَقِّ مُبِین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از واژه های قرآنی که در عرفان اسلامی کاربرد اصطلاحی دارد، واژه «حق» است که به صورت «الحَقُّ المُبِین» نیز در قرآن آمده است. ابن برّجان (د. 536 ق.) عارف اندلسی، عبارت «حَقِّ مُبِین» را در آثار خود به عنوان یک اصطلاح به کار برده است. هدف این پژوهش، بررسی اصطلاح حَقّ مُبِین از دیدگاه ابن برّجان به روش اسنادی و توصیفی تحلیلی است. یافته ها نشان می دهد از دیدگاه ابن برّجان، حَقِّ مُبِین تجلّی و ظهور خداوند در آخرت است که می توان آن را مشاهده کرد. موجودات آخرت نیز تجلّی و ظهور حَقِّ مُبِین هستند. این تجلّی، دائمی و همواره درحال تجدید است. حَقِّ مُبِین وسعت وجودی دارد؛ زیرا مرتبه وجودیِ آخرت والاتر و وسیع تر است. ابن برّجان معتقد است بین حَقِّ مُبِین و حَقِّ مَخلُوقٌ بِه رابطه وجودی برقرار است. حَقِّ مَخلُوقٌ بِه تجلّی حَقِّ مُبِین در دنیاست و حَقِّ مُبِین آشکارکننده و مبیّن حَقِّ مَخلُوقٌ بِه است. همچنین حَقِّ مُبِین باطن حَقِّ مَخلُوقٌ بِه است که در آخرت با توسعه وجودیِ حَقِّ مَخلُوقٌ بِه آشکار می شود؛ بنابراین از دیدگاه ابن برّجان حَقِّ مُبِین، هم مبدأ خلقت است و هم غایت خلقت. از نظر او حق در عالم های مختلف اسم های متفاوتی دارد. حَقِّ مَخلُوقٌ بِه در دنیاست و حَقِّ مُبِین و حَقِّ الَّذِی إلَیهِ المَصِیر بر یک واقعیت در آخرت دلالت دارد؛ با این تفاوت که حَقِّ مُبِین بر وضوح و مشاهده پذیربودن آن و حَقِّ الَّذِی إلَیهِ المَصِیر بر آن به عنوان غایت مخلوقات تأکید دارد. همچنین قراین و شواهد لازم برای صحبت از دیگر عارفان و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری ابن برّجان در موضوع حَقِّ مُبِین یافت نشد.
سجال شعری به سبک تراژدی در شعر یحیی سماوی و محمد مهدی جواهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
177 - 194
حوزههای تخصصی:
شکی نیست که کشور عراق در دوران معاصر تاریخی بر فراز و نشیب داشته است، از سال 2003م که از سوی آمریکا و هم پیمانانش مورد حمله و اشغال قرار گرفت، حکومت ظالمانه صدام به پایان رسید، و مردم عراق بعد از سال ها تحریم، ستم، و بیچارگی وارو دورانی جدید گشتند که مظاهرش اشغال استعمارگری جدید آمریکا بود. شعرای عراقی به صدای فریاد و ستمدیدگان گوش فرادادند، و واکنش های مختلفی جهت مقاومت و پایداری ابراز کردند. یحیی سماوی یکی از شعرای عراقی که توانسته است، و در اشعارش نقش مثبتی در راستای بیداری مردم و رجال سیاست عراق از غفلت و سستی در قبال اشغالگر و چپاول های آن بازی کند. یحیی سماوی در قصاید مختلف سجال ها و چالش های شعری به وجود آورد، که طرف این سجا ل ها هم آمریکائی ها بودند و هم بعضی از سیاستمداران خائن و منفعت طلب، شاعر با سبک خاصی توانسته است مصائب و بدبختی های کشورش را به عنوان تراژدی دردناک ارائه نماید. اما سجال های شعری جواهری که تقریباً نصف قرنی از نظر زمانی با سماوی سابق تر بوده است، کاملاً از لحاظ سبک و شیوه طرح مختلف بوده است، اگرچه در هدف مشترک بوده اند. جواهری سجال هایش قرن بیستمی است، اما سماوی شعرش منحصر به زمان خویش است.
سبک های یادگیری و مهارت خواندن فارسی آموزان غیر فارسی زبان سطح پیشرفته
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۹شماره ۱۱
95 - 110
حوزههای تخصصی:
مطالعات گسترده در سه دهه اخیر نشان داده است که یکی از تفاوت های فردی مؤثر بر یادگیری زبان دوم/ خارجی، سبک های یادگیری است که در پیشرفت تحصیلی زبان آموزان تأثیر چشمگیری دارد. سبک های یادگیری یکی از موضوعات مورد بحث در زمینۀ آموزش و یادگیری زبان دوم است و توجه به آن سبب تسهیل فرایندهای آموزش و یادگیری خواهد شد؛ اما با این حال، در زمینۀ یادگیری مهارت های مختلف زبان فارسی و سبک های یادگیری فارسی آموزان غیر فارسی زبان تاکنون مطالعه چندانی صورت نگرفته است. به این منظور، پژوهش حاضر به بررسی سبک های یادگیری فارسی آموزان زن ( 16نفر) و مرد ( 14نفر) خارجی سطح پیشرفته، که در مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه شهید بهشتی تهران مشغول به تحصیل بودند، پرداخته است. ابزار گردآوری اطلاعات، بخش خواندن آزمون مهارتی آمفا (جلیلی، 1390)و پرسشنامه سبک های یادگیری وارک (2004) دیداری، شنیداری، خوانداری-نوشتاری و حرکتی) بود. پس از گردآوری و تحلیل داده های به دست آمده، یافته ها نشان داد که بین سبک های یادگیری حرکتی و دیداری و مهارت خواندن رابطۀ معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر فارسی آموزانی که در آزمون خواندن موفق تر عمل کرده بودند دارای سبک یادگیری حرکتی و دیداری هستند. نتایج پژوهش حاضر راهکارهایی برای تدریس مدرسان زبان فارسی ارائه نموده و در مورد فرایند کارآمدتر تدریس زبان فارسی با توجه به سبک های یادگیری فارسی آموزان، چندین پیشنهاد مطرح نموده است.
تطبیق ساختاری ارکان نامه در منشآت میبدی و تفرشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۷
217 - 240
حوزههای تخصصی:
ترسل و انشاء یکی از گونه های ادبی کهن در ادب فارسی است و از گذشته دارای ساختاری مشخص بوده که در آن بخش های سه گانه صدر، متن و انجام نامه مطابق با قواعد خاصی نوشته می شده است. در دوره های صفوی و تیموری که نثر ساده رایج شد و بیشتر نثرنویسان دانش و معلومات نویسندگان دوره قبل را نداشتند، استفاده از این ساختار معیّن فراموش شد. با این حال، تعدادی از منشیان این دوره می کوشیدند نامه ها را به سیاق دوره قبل بنویسند. این مقاله به بررسی و مقایسه ساختار نامه در منشآت میبدی و تفرشی، دو تن از منشیان نیمه اول دوره صفوی، می پردازد. برآیند پژوهش نشان می دهد که میبدی در تقسیم بندی ساختار نامه به شیوه نویسندگان دوره قبل عمل می کند. استفاده از دعای فارسی و عربی و نعت های مفرد و مرکب در صدر نامه و دعای طول عمر مخاطب و نیز تأکید بر متن نامه در قسمت پایان نامه مطابق شیوه نویسندگان دوره قبل است و از این نظر می توان گفت که میبدی از آخرین پیروان سبک ساختار سه گانه در منشآت فارسی است. اما تفرشی از جمله نویسندگانی است که توجه چندانی به سبک و سیاق نامه نگاری دوره قبل ندارد و مرز بین آغاز نامه و متن آن به وضوح مشخص نیست.
تصحیح ابیاتی از داستان فرود سیاوخش در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقبال عام به شاهنامه فردوسی و کثرت استنساخ آن در طول بیش از هزار سال سبب شده که این متن در معرض انواع تصرّف ها قرار گیرد و با آنکه داشتن متنی قابل اعتماد از شاهنامه همواره دغدغه عدّه ای از خواهندگانش بوده، تا همین دو سه دهه پیش نسخ خطی و تصحیحات موجود آن اغلب با سخن شاعر فاصله ای چشمگیر داشت. تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق از شاهنامه که در میانه دهه 1380 به طور کامل انتشار یافت این فاصله را به طرز قابل توجهی کم کرد و بالأخره شرایط مناسبی مهیّا نمود تا محقّقانی بتوانند در تدقیق متن بکوشند.موضوع مقاله حاضر تصحیح پنج بیت از داستان فرودِ سیاوخش در پادشاهی کیخسرو است که جز یک استثناء، تا کنون در تمام تصحیح های شاهنامه نادرست ضبط شده است. نگارندگان ضمن تصحیح این ابیات کوشیده اند تا توجه خوانندگان را به بعضی نکات دستوری و زبانی که در تصحیح متن دخیل واقع می شود جلب کنند. در این مقاله همچنین ملاحظاتی درباره حدود و ثغورِ به کارگیری تلفظ های دوگانه بعضی کلمات در شاهنامه مطرح شده و با تأمل در یک ترکیب کنایی نادر، که به واسطه دگرگونی در چاپ های معتبر شاهنامه از فرهنگ جامع زبان فارسی هم جا افتاده، بیتی از یک قصیده عثمان مختاری نیز تصحیح گردیده است.
بررسی رابطه رکن صحنه و جهان بینی تراژیک در شکواییه های فردوسی بر اساس نظریه دراماتیستی کنت برک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردوسی در کتاب سترگ خویش در مواضعی از افکار و اندیشه های خود پرده برداشته است. یکی از مهم ترین مواضعی که در آن مقام حکیم طوس از عقاید شخصی خود سخن گفته است، ابیاتی است که عموماً پس از یک واقعه ناگوار یا مرگ یکی از شخصیت های شاهنامه ا آمده و در آن فردوسی در مذمت جهان و بی مهری روزگار داد سخن داده است. در این مواضع که در این پژوهش از آن با نام شکواییه ها یاد می شود، فردوسی بر اساس نظریه دراماتیستی برک برای برقراری ارتباط بر رکن صحنه تأکید دارد. تأکید بر صحنه در ارتباطات انسانی ناشی از نوعی جبرگرایی فلسفی است که عوامل محیطی را در ایجاد تغییر دخیل می داند و اختیار انسان را محدود می شمارد. از جمله عوامل پدید آمدن چنین جهان بینی ای در شکواییه های فردوسی و تکرار آن با بسامد بالا در شاهنامه، یکی تأثیر خود شاهنامه یعنی داستان زوال شکوه و عظمت هر دوره اساطیری، حماسی و تاریخی ایران و مرگ محتوم شاهان و پهلوانان ایرانی است و دیگر شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دوره حیات شاعر است که جریان های مدنی متفاوتی از دل آن پدید آمده است . این همه زمینه مشترکی است که میان فردوسی و مخاطبان او وجود دارد و فردوسی با تأکید بر این زمینه مشترک اثر خود را پدید آورده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که چه عواملی زمینه مشترک میان فردوسی و مخاطبان او را پدید آورده است و این زمینه مشترک در برقراری یک ارتباط موفق میان اثر فردوسی و مخاطبان آن که ایرانیان هستند چه تأثیری داشته است.
بررسی و تحلیل تعالیم تصوف بر مبنای نظریه گفتمان قدرت میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف به مثابه یک نهاد اجتماعی در تاریخ ایران از اهمیت فراوانی برخوردار است. اصول، قواعد و تعالیم آن دارای آیین خاصی بوده که صوفیه ملزم به رعایت آن بوده اند. تصوف به موازات تغییرات سیاسی و اجتماعی، فراز و فرودهایی داشته و دارای گرایش ها و شاخه های بسیاری بوده است، اما با همه گستردگی، همچنان می توان آن را به عنوان یک گفتمان فوکویی در نظر گرفت. پژوهش حاضر با روش تحلیلی تطبیقی در پی کشف کارکردها، ساختار و تشریح مقوله قدرت در تصوف بر پایه نظریه گفتمان قدرت فوکو است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تصوف دارای کارکرد دوگانه است؛ از یک سو نوعی انضباط عمومی به وجود می آورد، آزادی فردی را تحت شعاع قرار می دهد و تعالیم آن، گزاره های قدرت را تقویت و تثبیت می کند؛ از سوی دیگر تصوف اگرچه درون اِپیستمه (معرفت و آگاهی) زمانه خود قرار دارد، در برخی مواقع می تواند دامنه معرفت عمومی را گسترش داده و به عنوان یک گفتمان رقیب در برابر گفتمان های دیگر از جمله نهادِ قدرتِ حاکم مطرح شود و با توزیع قدرت و ثروت، تا حدودی هرچند اندک از خودکامگی نهادهای موازی و به خصوص نهاد حاکم بکاهد.
الفتی ساوجی و آثار او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الفتی بن حسین حسینی ساوجی، شاعر شیعه مذهب دربار عبدالله قطب شاه، هفتمین پادشاه سلسله قطب شاهیان، است که که در فاصله سال های 924ق تا 1098ق بر نواحی دکن، گلکنده و حیدرآباد فرمان روایی کرده اند. از زندگی الفتی ساوجی، اطلاع چندانی در دست نیست. اطلاعات اندک درباره زندگی الفتی و وجود شاعران بسیاری از شاعران که در دربارهای هند، الفتی تخلّص می کرده اند، باعث شده که برخی تذکره ها به اشتباه از او با عنوان «الفتی یزدی»، شاعر معاصر وحشی بافقی و از ملازمان دربار جلال الدین اکبر شاه گورکانی، نام برده اند و آثار او را به الفتی یزدی نسبت داده اند. دو اثر الفتی ساوجی، رساله ای در عروض و قافیه و صنایع شعری به نام «ریاض الصنایع قطب شاهی» و اثری به نام «روایح گلشن قطب شاهی» در مدح عبدالله قطب شاه و توصیف بناهای سلطنتی و برخی آداب و رسوم دربار او، تاکنون تصحیح و منتشر نشده است. این مقاله از طریق مطالعه نسخ خطی آثار الفتی ساوجی و مطالعه، تحلیل و تطبیق تاریخی آنچه درباره الفتی ساوجی در تذکره ها آمده است، می کوشد تا اطلاعاتی صحیح از زندگی و آثار وی ارائه قرار دهد. یافته های این پژوهش می تواند در مطالعات بعدی مربوط به تاریخ ادبیات و سبک شناسی ادبیات فارسی در قرن10 تا 11 هجری راهگشا باشد.