فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
49 - 65
حوزههای تخصصی:
سلوک در ادبیات ایران و جهان، به ویژه در حوزه ادبیات عرفانی، جایگاه خاصی دارد. هدف از جستار حاضر، تطبیق دو اثر از ادبیات جهان شامل داستانی از ادبیات انگلیسی و حکایتی به زبان فارسی است. کتاب سیر و سلوک زائر اثر جان بانین رمانی به زبان انگلیسی است و حکایت شیخ صنعان عطار نیشابوری داستانی است که به زبان فارسی سروده شده است. در این پژوهش تلاش شد وجوه تشابه و تمایز این آثار بررسی شود. شالوده مطالعه حاضر بر پایه های مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی استوار است. در انجام تحقیق از منابع کتاب خانه ای و از شیوه تحلیل محتوا بهره گرفته شده است. تأکید اصلی در مکتب آمریکایی یافتن شواهد متنی و تمرکز بر جنبه های زیباشناختی آثار مورد تطبیق است. الگوی منازل هفتگانه سلوک در منطق الطّیر عطار، چارچوب اصلی پژوهش را تشکیل می دهد. این مراحل چنین نامگذاری شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا. علی رغم وجود وجوه افتراق جزئی، یافته های مقاله حاکی از تطبیق مراحل یادشده با مراحل سلوک قهرمان دو داستان، ترسا و شیخ صنعان، است. پرداختن هر دو اثر به مضمون مشترک «سفر عرفانی» و تعلّق آنها به حوزه ادبیات مذهبی را می توان از دلایل اصلی بروز این تشابه دانست. معیارهایی چون روح مشترک بشری، حقیقت جویی و کمال گرایی در پیدایش چنین آثار عرفانی سلوک-محور و تطبیق پذیر، نقش ممتازی دارند.
مفهومِ قیامت و قائم در اندیشه اسماعیلیه و بازتاب آن در دیوان قائمیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۲۶
76 - 49
حوزههای تخصصی:
قیامت و قائم از مفاهیم اصطلاحی هستند که در قاموس فِرَق مختلف کاربرد دارند؛ اما هر فرقه ای، متناسب با اصول اعتقادی و فضای فکری خویش تعریف و تفسیری از این مفاهیم دارد. دیوان قائمیات از معدود آثار باقیمانده از اسماعیلیان دوران الموت (483-654 ه .ق) است که تاکنون به دلایلی ازجمله تعصبات مذهبی، پنهان و دور از دسترس نگه داشته شده بود. در این دیوان موضوعات و مفاهیمی مانند: تأویل، توحید، رؤیت، قیاس، ظاهر، باطن، معاد و… مطرح است، این مفاهیم عموماً بر محور اصلی دیوان یعنی قائم و قیامت متمرکز است. قیامتی که با پشتوانه متکلمین اسماعیلی در سده ششم (دوره الموت) مطرح شد و حسن محمود کاتب هم در دیوان قائمیات خود آن را بازتابِ می دهد. معرفی این اثرِ نویافته و شناخت جنبه ها و ابعاد دیگری از این جریان فکری از اهداف و اهمیت این پژوهش است. پرسش اصلی مقاله این است: قیامت و قائم در اندیشه اسماعیلیه چه مفهومی دارد؟ و تفاوت و تمایز آن با دیگر فِرق کلامی چیست؟ و چه مبنایی دارد؟ در این مقاله ضمن طرح مفهوم قیامت و قائم در اندیشه اسماعیلیه، معانی خاص و مفاهیم مرتبط با اصطلاح قیامت در بازه زمانی الموت و پس از آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. با نگاه به اشعار حسن محمود کاتب در دیوان قائمیات معلوم می شود نگاه اسماعیلیه به قیامت و قائم (امام) با قرائت دیگر فرق اسلامی از این مفهوم، تفاوت دارد. واژه قیامت در ادبیات اسماعیلی دوره الموت در واقع نشان از ورود اسماعیلیان به یک دوره جدید تاریخی دارد.
تعامل و تقابل سیاست ورزی و دین از منظر شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
77 - 112
حوزههای تخصصی:
در دوره باستان همواره ارتباط معناداری میان اصول و ارزش های سیاسی و اندیشه های دینی وجود داشته است. از این بین نخستین اصل، تعامل یا تقابل دین و حکومت داری است که با استناد به حماسه فردوسی یکی از ارکان مهم ساختار سیاسی ایران باستان بوده و در متون ادبی به آن پرداخته شده است. در ایام قدرت پادشاهان ایران باستان رابطه میان این دو، گاه با تعامل و گاه با تقابل همراه بوده است. در خلال مطالب شاهنامه، اشارات بسیاری به این موضوع شده است. در این جستار تلاش شده ضمن تحلیل موارد تعامل و تقابل بین این دو متغیر از منظر شاهنامه فردوسی، موارد تقابل و دلایل آن را از متن شاهنامه احصا و ضمن تجزیه و تحلیل نشان داده شود که این تقابل ها چگونه در سیستم حکومت داری تأثیر گذاشته است. این پژوهش به روش تحلیلی– توصیفی انجام شده و ساختار نهاد حکومت و دین به مقتضای هر دوره دسته بندی، سپس هر یک از دو متغیر با شواهد و قرائن تحلیل شده است. ضمن این پژوهش مشخص شد که در موارد متعددی تقابل بین این دو به نتایج مهمی منجر شده و همچنان که فرّه ایزدی، نشانی است از وجود رابطه عمیق میان حاکمیت و دین، تقابل این دو به نابودی ساختار سیاسی و نظام اجتماعی منجر شده است.
اهمیت و ضرورت تصحیح مجدد رساله «لطیفه غیبی» نوشته ملا محمد دارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
283 - 310
حوزههای تخصصی:
اصالت متن مبنای هر نوع نقد و ارزشیابی است و دستیابی یه یک تصحیح معتبر و انتقادی نیازمند جست وجو در نسخ خطی و مقابله آن ها به یکی از روش های علمی در تصحیح متون است. در پژوهش حاضر با معرفی دو نسخه کهن و معتبر کتاب لطیفه غیبی نوشته ملامحمد دارابی، بسیاری از عبارات و کلمات غلط و یا مبهم به شیوه انتقادی بررسی شده است. این کتاب هر چند در سال 1385 تصحیح شده است، اما مبنای کار بر همان چاپ افست سال 1319 شمسی -که در سال 1357 (با خوشنویسی) تجدید چاپ شده است- قرار گرفته است. با توجه به اشکالات عدیده متن در سطوح مختلف (عبارات و کلمات و...) در پژوهش حاضر با توجه به دو نسخه ای که در سال 1234 قمری و 1244 قمری کتابت شده است، بیش از 50 مورد از اغلاط کتاب مورد ارزیابی قرار گرفته و صورت صحیح آن پیشنهاد داده شده است. نتایج نشان می دهد که بسیاری از لغات و عبارات که مربوط به استدلالات نویسنده است به دلیل کتابت نادرست آن و یا غلط خوانی کاتب مغشوش و مبهم است. از میان نسخ، نسخ مقدم که در تاریخ 1234 قمری نگاشته شده است، صحیح تر از دیگر نسخ است. این نسخه به ویژه در عبارات عربی و اعراب گذاری کلمات (فارسی و عربی)، دقت کافی به عمل آورده است.
مفهوم سازی ارزش فرهنگی احترام، مطالعه موردی«عذرخواهی» در شاهنامه فردوسی در چهارچوب زبان شناسی فرهنگی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
127 - 156
حوزههای تخصصی:
شاهنامه را سند هویت ایرانیان دانسته اند؛ مفاهیم و ارزش های والای انسانی در لابه لای روایت داستان ها و جنگ ها دیده می شود. در این پژوهش تلاش می شود بیان گردد که فردوسی در این اثر فاخر ادبی چگونه هویت و فرهنگ ایرانیان را با تمرکز بر احترام و "عذرخواهی" به عنوان عناصر هویت ساز و فرهنگ ساز، ضمن روایت ها به تصویر کشیده است. پرسش پژوهش این است که "عذرخواهی" چگونه در زبان شاهنامه مفهوم سازی شده است. با استفاده از "چهارچوب زبان شناسی فرهنگی" (برگرفته از دیدگاه شریفیان) مفهوم سازی ارزش فرهنگی اجتماعی"عذرخواهی" در قالب طرح واره های کاربردشناسی، تک مفهوم و تک کنش فرهنگی در تمامی و تک تک ابیات شاهنامه (حدود50000 بیت) شناسایی و به صورت کنش های کلامی و غیرکلامی مقوله بندی شدند. سپس با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی متغیرهای سن و موقعیت اجتماعی بررسی شد تا آشکار گردد که مفهوم سازی فرهنگی این ارزش اجتماعی در کتاب شاهنامه چگونه نمود یافته است. نتیجه اینکه مفهوم سازی عذرخواهی در زبان ادبی شاهنامه به دو صورت کنش کلامی مانند "پوزش آوردن"، "آفرین کردن" و "بستودن"؛ و کنش غیرکلامی مانند " گنج فرستادن"، "بر پای خاستن" و "نماز بردن" نمود یافته است که کنش کلامی در تعامل اجتماعی افراد با موقعیت بالا به پایین، و کنش غیرکلامی در تعامل اجتماعی پایین به بالا بیشتر به کار رفته است.
آیین ها و باورهای عامیانه مردم کرمانشاه بر اساس داستان های علی اشرف درویشیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر آیین ها و باورهای عاّمه منطقه کرمانشاه را در داستان های علی اشرف درویشیان بررسی می کند. درویشیان، داستان نویس رئالیست معاصر است که در داستان هایش، اوضاع اجتماعی و فرهنگی زادگاهش، کرمانشاه را توصیف کرده است. نویسنده مقاله با رویکرد توصیفی- تحلیلی داستان هایِ درویشیان به دنبال پاسخ-دادن به این سؤال بنیادی است که درویشیان در داستان های خویش کدام آیین ها و باورهای عامّه مردم زادبومش را بازتاب داده و از این کار چه هدفی داشته است؟ نویسندگان استنباط می کنند درویشیان در داستان-های خویش به ویژه رمان سال های ابری به انعکاس تعمّدی فرهنگ و باورهای عامّه مردم کرمانشاه پرداخته و ضمن شناساندن دقیق این باورها به مخاطبان خویش، آنها را برای همیشه در حافظه تاریخ ادبیّات ایران ثبت کرده که این امر از یک سو نشانه وطن دوستی نویسنده و دقّت نظر و مهارت اوست و از سوی دیگر بیانگر ارزش مردم شناسانه آثار اوست که تبیین کننده حاکمیّت فقر و فاصله طبقاتی رایج درآن دوران هستند و از همین رو موجب زندانی شدن نویسنده در قبل از انقلاب اسلامی نیز شده اند.
نیماپژوهی در ترازوی نقد دانشگاهی و غیردانشگاهی: بررسی انتقادی مبانی و رویکردها، مطالعه موردی: تقی پورنامداریان و رضا براهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جدال بر سر نظریه ادبی و شعر نیما سابقه ای طولانی دارد. منتقدان ادبی هرکدام از ظن خود یار نیما شده اند و تفسیر مخصوصی از او ارائه داده اند. مسئله این پژوهش بازخوانی انتقادی آرای پورنامداریانِ دهه هفتاد و براهنی، در جایگاه نمایندگان نقد دانشگاهی و غیردانشگاهی، خواهد بود. این پژوهش نشان داد که پورنامداریان و براهنی گاه در فهم خود از نیما دچار افراط شده اند. نتیجه آنکه پورنامداریان علی رغم تلاش برای فهم نو از نیما همچنان گرفتار سنّت های کلیشه ای نقد ادبی است که باعث می شود شعر نو را ذیل شعر سنّتی تعریف کند. در سوی دیگر نیز براهنی از فرآیند تاریخی نظریه پردازی و شعر نیما غفلت کرده، در بعضی آرای خود به افراط گراییده و از بحرانی خبر می دهد که در شعر دهه هفتاد به بعد شاهد آن هستیم. به عبارتی، سنّت و مدرنیته در آرای این دو منتقد به وضوح سر ناسازگاری با هم دارند. پورنامداریان می خواهد شعر مدرن را با نقد سنّتی بیامیزد و براهنی در نقد خود دچار جزم اندیشی می شود.
تحلیل مؤلفه های ادبیات مقاومت در آثار شاعران و نویسندگان سوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
43 - 71
حوزههای تخصصی:
ادبیات مقاومت که ریشه در جهان عرب هم دارد ، امروز به یکی از تأثیرگذارترین گونه های ادبی تبدیل شده است، ترسیم مبارزات و رشادت های یک ملت در برابر بی عدالتی ها و ستم بیدادگران، یکی از درون مایه های شعر و نثر عربی از گذشته تاکنون است که در دوره های مختلف حیات شعر و نثر عربی، جلوه و نمود خاصی به خود گرفته است. در دوره معاصر که اغلب کشورهای عربی به نوعی زیر کنترل شدید استعمار و استعمارگران به سر می بردند، یکی از دغدغه های اصلی برخی شاعران و نویسندگان، مبارزه با این بیدادگری ها و ترسیم مبارزات و رشادت های مردم است؛ ازین رو، آن ها با قلم خویش به مبارزه برخاستند و اشعار و نوشته های خود را در خدمت مبارزات ملت خویش قراردادند.این پژوهش از نوع کیفی و به شیوه تحلیلی، اصول و مبانی نظری ادبیات مقاومت را در آثار شاعران و نویسندگان سوری بررسی می کند.از مهم ترین کسانی که در زمینه ادبیات مقاومت و پایداری در کشور سوریه قلم فرسایی کرده اند؛ می توان به غسان کنفانی، نزارقبانی، غاده السمان، محمد ماغوط، آدونیس، بدیع صقور، سلیم برکات و... اشاره کرد.یافته های پژوهش حاکی از آن است که نویسندگان و شاعران ادبیات مقاومت سوری، رنج ها و آلام دوران کودکی و بزرگ سالی در آوارگی و اخراج از وطن، آمال و آرزوهای بر بادرفته، خفقان و استبداد، وطن دوستی، فلسطین، قدس، تعهد ملّی و محبت کشورهای عربی و مسأله فلسطین، نیروهای امنیتی و بازجویی را در آثار خود به تصویر کشیده اند و نبرد و پایداری را تنها راه حل مسئله سوریه می دانند و آزادی و آزادگی را بهترین موهبت برای همه افراد بشر در همه اعصار و قرون برمی شمارند.
مبانی پایداری در عهد تیموری؛ کاوشی در متون کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
235 - 262
حوزههای تخصصی:
دولت تیموریان، به ویژه در دوران فرمانروایی مؤسّس آن، تیمور لنگ، به واسطه عواملی چون گستره وسیع قلمرو جغرافیایی، شکست ناپذیری، قدرت فرماندهی بی نظیر، ادعای احیای شریعت اسلامی و اشاعه آن در سرزمین های آلوده به کفر و شرک و نیز ابعاد قابل توجه دیگر، در منظر پژوهشگران جایگاه ارزنده ای را به خود معطوف کرده است. یکی از موارد قابل توجه در این دوره، سیاست نظامی فرمانروایان آن است. از آنجایی که تیموریان در غالب جنگ های خود پیروز میدان بودند، بررسی تاکتیک های نظامی و شیوه های سپاهیگری آنان بسیار حائز اهمیت است. بر این اساس، پژوهش پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به دنبال پاسخ به این پرسش اصلی است که چه عناصر و اصولی در متون کهن عصر تیموری، به عنوان مبانی پایداری شناخته شده و چگونه بر عملکرد نظامی آن دوران تأثیر گذاشته اند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد یکی از راه هایی که بنیان گذار دولت تیموری و اخلاف او برای پیشبرد اهداف و برنامه های نظامی خود به کار بسته اند، تهییج روحیه پایداری در میان نیروهای رزمی بوده است. ایشان بدین منظور از ساز وکارهایی نظیر تمسک به باورها و اعتقادات دینی، ذکر تکبیر و تهلیل، تضرع و راز و نیاز با پروردگار، تفأل و مشورت با قرآن کریم و طرح الهامات غیبی استفاده کرده اند.
بررسی پیوند کواسیر، نوشاکِ اِدایی ایزدان نورس با هئومه و سومَه اوستایی _ودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
87 - 125
حوزههای تخصصی:
در ایزدستان مردمان هند و اروپایی باستان، خدای رازآلودی است که معمولاً به صورت یک گیاه- نوشاک بازنمایی می شده است. این ایزد – گیاه – نوشاک، در متون کُهن ایرانی و از جمله اَوِستایِ نو هَئومه = هوم و در سَنسکریتِ ودایی، سومَه نامیده می شود. اما در فرهنگ های دیگر منشعب از هند و اروپایی آغازین نیز می توان رد او را با نام هایی دیگر و با هویّتی دگرگون شده دنبال نمود. کًواسیر ِاساطیر نورس باستان که وصف او در اِدای اسنوری(یا ادایِ منثور) و هایمسکرینگلا ، هردو ازآثار ایسلندی قرن سیزدهم میلادی نوشته ی اسنوری استورلسون و نیز اشعار اسکالدیک آمده، از آن جمله است. کًواسیر ایزدی است که از سوی خدایان ایسیر و ونیر خلق می شود و سپس در مراسمی آیینی به دست دو دورف قربانی می شود تا با درآمیختن خون او با عسل، آشامه ی مید (یا شرابِ انگبین) به دست آید که استفاده از آن موجب الهام شاعرانه می گردد. به همین خاطر از آن با نام «باده ی انگبینِ شاعرانگی» یاد می شود. نام کواسیر که مشتق از لغت کواس به معنای آبجوی قویِ است، بازنمود آشامه ی سکرآور هئومه/ سئومه است. ازدیگرسو، همانگونه که سومَه را عقابی از ملکوت می آورد و در اختیار اینْدْرَ قرار می دهد، کواسیر را نیز اُدین ، به شکل عقابی، از جایگاه کوهستانی ستونگ می رباید تا آن را به خدایان برساند. نکته ی شایان توجه دیگر اینکه کواسیر همچون سومَه، خدایی است که قربانی می شود تا دیگربار به صورت نوشاکی هستی یابد و آشامه ی خدایان و شاعران حماسه سرا گردد؛ چنانکه هئومه/ سومه نیز قربانی می شود و پاداش قربانی نمودن او...
تحلیل مؤلفه های تجربه عرفانی در داستان دقوقی با استفاده از نظریه والتر استیس و ویلیام جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
9 - 38
حوزههای تخصصی:
داستان دقوقی در مثنوی معنوی روایتی چند وجهی است و به دلیل ساختار سیالش می توان آن را از ابعاد مختلف تحلیل کرد. شناخت ویژگی های تجربه عرفانی که جوهره اصلی برسازنده این تمثیل است، می تواند یکی از این تحلیل ها باشد. تجربه عرفانی، قرار گرفتن در لحظات جذبه و کشفی است که طی آن فرد، واجد تجربه ای شگفت می شود و خود را در ارتباط با جهان بالا می یابد. شناخت ماهیت این امر وجهه همت بسیاری از اندیشمندان حوزه فلسفه عرفان بوده است. ویلیام جیمز و والتر استیس از بزرگ ترین نظریه پردازان در حوزه تجربه عرفانی هستند که ویژگی های آن را شناسایی کرده اند. نظام علمی و نظری که این دو در باب شناخت ویژگی های تجارب عرفانی بنا کرده اند می تواند گره از از کار پیجیده ترین تجارب عرفانی باز کند. تجارب عرفانی داستان دقوقی واجد مشخصه هایی است که می تواند با استفاده از این نظام علمی شناسایی و ابهامات آن برطرف گردد. ویژگی هایی چون بیان ناپذیری، تناقض آمیزی، بینش وحدانی، احساس برکت و عینیت، داشتن کیفیت معرفتی و... در این داستان به چشم می خورد. دقوقی در ابتدای تجربه اش به ادراک وحدتِ کثرات می رسد، این تجربه با تبدل های پیاپی، متناقض به نظر می رسد. تجربه او واجد کیفیت معرفتی است. دقوقی به ادراکی می رسد که سرشار از برکت است. وی بر بیان ناپذیری تجربه خود نیز تصریح می کند؛ بنابراین مسئله اصلی در این جستار این است که با استفاده از مختصات طرح شده در باب تجارب عرفانی، خوانشی دیگر از این تمثیل نمادین به دست داده شود. هرچند همچون عموم این تجارب، همه ویژگی ها در آن نیامده و خصوصیاتی چون زودگذری در این تمثیل غایب است.
مادّه تاریخ در قطعات و رباعیات میرزا سیّد یحیی مدرّس متخلّص به فدایی یزدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
توجه به حروف الفبا برای ترتیب و تنظیم مادّه تاریخ و محاسبات نحوی به حساب جمّل و حروف ابجد از دیرباز مورد توجه و استفاده بوده است. استفاده از حروف الفبا برای انعکاس و بیان موّاد تاریخ نیازمند به هنرمندی و تسلّط خاصی است. یکی از شاعران صاحب ذوق که در دیوان ارزشمند خود به آن نظر داشته است میرزا سیّد یحیی مدرّس متخلّص به فدایی یزدی (ف 1282ه.ق)از شاعران دوره بازگشت است. هدف از نگارش این مقاله آشنایی با تاریخچه مادّه تاریخ، سپس محاسبه آن در دو قالب قطعه و رباعی با ذکر مثال هایی از آن در دیوان فدایی یزدی است. این پژوهش به شیوه تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای انجام شده و محدوده مورد مطالعه آن در قالب قطعه از نسخه خطّی معتبری به خط خود شاعر محفوظ در کتابخانه شخصی سیّد یحیی مدرّسی وامق و در قالب رباعی از نسخه خطّی معتبر در کتابخانه آیت الله مرعشی استفاده شده است. فدایی یزدی در تاریخواژه های منظوم خود از اشکال کاربرد مادّه تاریخ به ذکر تاریخ درجمله ها و واژه های معنی دار پرداخته و آن را برای بیان موضوعاتی چون ولادت، ساخت بنا، تألیف کتاب، ذاکری و ارتحال اشخاص به کار برده است که در این میان نخست مادّه تاریخ درباره ارتحال اشخاص به خصوص فوت علما و بعد ولادت بسامد بالایی دارد. وی از مجموع 88 قطعه، در 32 قطعه به آوردن مادّه تاریخ نظر داشته و کاربرد آن در قالب رباعی اندک است.
منشات خاقانی، نثری فراموش شده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۸
250 - 263
حوزههای تخصصی:
منشات خاقانی شروانی (520 - 595 ه ق)، مجموعه نامه هایی است که خاقانی با نثری فنی و زیبا برای حاکمان، عالمان و نزدیکان خود نگاشته است، این نامه ها، از جنبه های ادبی، اجتماعی و هنری دارای اهمیت و شایان بررسی و توجه می باشد. همچنین آنها را می توان جزو منابع مهم در خاقانی شناسی و جامعه شناسی دوره شاعر، به حساب آورد. منشأت، جلوه های زیبایی از نثر فنی قرن ششم را برای ما ترسیم می کند که در نهایت پختگی و آراستگی، در قالب نامه، ارائه و تحریر یافته است. بعضی از نامه های خاقانی، دل نامه هایی هستند که اطلاعات قابل توجهی در مورد نویسنده و جامعه ای که در آن زندگی کرده است در اختیار ادب دوستان قرار می دهد. در این مقاله، اهمیت و ارزش منشأت، به عنوان نمونه ی برجسته و بارز هنر نثرنویسی شاعری توانا، بیان می گردد تا علاقه مندان، در زمینه خاقانی پژوهی، آن اثر را بیشتر مورد توجه و مدنظر خود قرار دهند.
L’espace et l'(en)jeu de la représentation chez Proust(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Les études concentrées sur l’espace se trouvent intégrées dans les sciences de la société ainsi que dans la critique littéraire à partir des années 1960. Bien que nous puissions trouver diverses approches dans les deux domaines, la spatialité et les études spatiales se juxtaposent normalement au nom d’Henri Lefebvre. Philosophe français, il tente de proposer une nouvelle théorie spatiale, basée sur la logique dialectique hégélienne et le matérialisme dialectique marxiste, qui comprend l’espace par les éléments triples de la pratique spatiale, la représentation de l’espace et l’espace de représentation, qu’il résume par l’espace perçu, l’espace conçu et l’espace vécu. Dans cette recherche, une adaptation littéraire de la théorie lefebvrienne nous a aidé à comprendre la dynamique spatiale d’A la recherche du temps perdu. Cela se forme effectivement dans l’espace quotidien, marqué surtout par la ségrégation sociale des salons aristocratiques et bourgeois, mais, qui laisse malgré ceci, naître dans son sein, un nouvel espace symbolique, voire un espace « vécu ». L’espace de la représentation procure aux margines de la société codifiée, clandestines mais aussi réelles que cette société, un milieu de négation de ces codes, et finalement un milieu de la négation de sa morale, de ses éthiques. Bien que cet espace sous-terrain crée à nouveau ses valeurs et sa morale, celles-ci s’épuisent au cours du temps et s’installent encore une fois au sein de la codification sociale, et par là, un besoin d’avancer même au-delà de ces nouvelles valeurs devient crucial, d’où s’établit une dialectique perpétuelle de l’espace.
خوانشی نو از زنان در جامعه ایران و لبنان بر اساس نظریه گیدنز (بررسی سنّت و مدرنیته در دو رمان أنا أحیا و عادت می کنیم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
25 - 48
حوزههای تخصصی:
ارتباط ادبیات با جامعه ازجمله موضوعات مورد توجه در پژوهش های ادبی است؛ رابطه دوسویه سنّت و مدرنیته به عنوان یک مسأله اجتماعی در رمان های معاصر بازتاب یافته است و جامعه شناسی ادبیات سعی دارد این رابطه را شرح دهد. با ورود مدرنیته به ایران و کشورهای عربی، تقابلی آشکار بین آن و سنّت های موجود در جامعه به وجود آمد و نویسندگان این تقابل را در آثارشان به تصویر کشیدند. از آنجا که زیرساخت های مشترک و شباهت های فرهنگی عاملی برای تطبیق دو اثر ادبی است، این پژوهش با بررسی دو رمان أنا أحیا نوشته لیلی بعلبکی و عادت می کنیم نوشته زویا پیرزاد سعی دارد نظر آن ها را با تکیه بر نظریه آنتونی گیدنز (در چهار حوزه فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست) نشان دهد. بررسی درون مایه های مشترک این دو رمان نشانگر تقابل و جدال میان باورهای سنّتی و مدرن درباره زنان است و شاخص های سنّتی فرهنگی و اجتماعی بیشتر از عناصر مدرن در این دو رمان دیده می شود. تلاش شخصیت های اصلی زن رمان در تقابل میان باورهای نوگرای خود و سنّت های حاکم بی نتیجه می ماند و بر اساس نظریه ساختار اجتماعی گیدنز که اعتقاد دارد سنّت در مدرن ترین جوامع هم به حیات خود ادامه می دهد، در پایان این سنّت ها هستند که مسیر آن ها را تعیین می کنند و نویسندگان علی رغم گرایش زیاد به مدرنیته و نوگرایی، واقعیت اجتماعی زمانشان را بر شخصیت های اصلی رمان تحمیل می کنند.
نقد به مثابه شرط ممکن در نوشتار و گفتار تأملی نظری بر پیش فرض های در بردارنده چرایی و چگونگی رویداد متن
حوزههای تخصصی:
از نقد و انواع آن به مثابه داوری، ارزیابی، شناسایی، تحلیل، مرور، تفسیر و نظایر آن یاد شده است که همگی به صورت پسینی، ناظر بر نقد به مثابه مواجهه ای پرسشگرانه از متن تولید شده به قصد کنکاش و بررسی آن، هستند. این درحالی است که هدف این نوشتار، رها کردن نقد از تعریف شدگی معمول پسینی و در نتیجه ایجاد فهمی بنیادین و مبتنی بر نقد متن به گونه ای پیشنی است که در فرایند تولید به کنشگری می پردازد. به همین منظور، این نوشتار بر عناصر پیشازبانی و فرازبانی تأکید دارد که رویکردی غیرساختارگرایانه است و به مثابه شرایط ممکن، زمینه ساز تولید واقعی رویداد متن می باشند. پیش داده هایی فراتاریخی که حاوی چرایی و چگونگی شکل گیری متن می باشند. شرایط ممکن پیش داده های عینی و فرازبانی هستند. امکان هایی که در فاصله با تفسیر و تأویل قرار دارند که قلمرو ذهن است. شرایط ممکن در قلب نظریه تاریخ(هیستوریک) قرار دارند و با فرآیند های بلند مدت در پیوند می باشند. فرآیند هایی که از ابتدای شکل گیری متن در آن نقش دارند. توجه به شرایط ممکن که شرایطی فرامتنی در فرایند تولید متن هستند، متن را به متنی واقعی بدل می سازند. در این حالت است که نقد به مثابه شرط ممکن در ایجاد متن، به صورت پیشنی و فراتر از روایت زبانی و مختصات هرمنوتیکی، از آن در برابر هر گونه بررسی و داوری پیشینی حفاظت و پشتیبانی می کند. در این مقاله سعی شد به نقد با نگاهی متفاوت نگریسته شود و همین امر باعث شد تا نتایجی متفاوت از معمول استخراج شود و زمینه ساز تولید واقعی رویداد متن باشد.
بررسی و تحلیل شیوه ی عنوان گذاری در مجموعه ی داستانی «دوازده قصه از زندگانی چهارده معصوم (ع)» اثر مسلم ناصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل شیوه ی عنوان گذاری در مجموعه ی داستانی «دوازده قصه از زندگانی چهارده معصوم (ع)» اثر مسلم ناصری چکیده عنوان، نشانی از هویت متن به همراه دارد و جزئی از ساختمان معنایی متن به شمار می رود. تکنیک نام گزینی برای عنوان داستان ها یکی از شگردهای مهم در داستان پردازی است. در گزینش عنوان داستان ها، عوامل درون متنی شامل: عناصر داستان و عناصر بلاغی و عوامل برون متنی شامل: شخصیت های تاریخی و اسطوره ای، باورها و عقایدِ مطرح در جامعه و بینامتنیت نقش مهمی دارد. در این مقاله، مجموعه ی چهارده جلدی داستان های زندگانی چهارده معصوم(ع) که در رده ی کتاب نوجوان گروه بندی شده است؛ بررسی شده و به روش و مبنای نام گذاری هر کتاب از این مجموعه و میزان تأثیرگذاری آن بر ذهنیت سازی نوجوان درباره ی شخصیت اصلی داستان و محتوای آن پرداخته شده است. کل این مجموعه، چهارده عنوان اصلی و 168 عنوان فرعی دارد. همچنین در این مقاله سعی شده است به شیوه ی تحلیلی توصیفی ساختار عنوان ها و نقش عوامل درون متن و برون متن در گزینش عنوان داستان تبیین شود. بیشتر عنوان ها در این مجموعه درون متنی و مضمونی با کارکرد توصیفی است و به متن داستان ارجاع دارد نه بیرون از آن. ساختار عنوان ها بیشتر ترکیبی است تا ساده و به دلیل واقع گرایی داستان های مذهبی، توجه به عنوان های عینی بیشتر از عنوان های انتزاعی است. در تعداد اندکی نیز عنوان ها معماگونه است. رابطه ی خاص هم حضوری (بینامتنیت) در نام گذاری برخی عنوان های اصلی، نقش داشته است.
بررسی انواع صحنه پردازی ها در فیلم مسافران بهرام بیضایی بر اساس استعاره مفهومی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
133 - 157
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر می کوشد با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با تمرکز بر معانی استعاری عناصری از میزانسن چون ترکیب بندی و چیدمان، تصویرسازی و ژست، حرکت، کنش و عناصری چون نورپردازی صحنه یا نقش دکور در طراحی میزانسن صحنه در فیلم «مسافران» بهرام بیضایی بپردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد تجربه تصویری باعث به وجود آمدن طرح واره های «تصوری» در نظام مفهومی انسان می شود؛ به عبارت دیگر، طرح واره های تصویری از تجربه های حسی- ادراکی بشر و از تعامل های او با جهان خارج یا به تعبیری تجربه های جسم یافته او نشئت می گیرند که در فیلم مسافران برای مفهوم سازی «زندگی و مرگ» استفاده شده است. در اثر حاضر، مفهوم سازی های استعاری فیلم مسافران و مجازهای مفهومی مربوطه به صورت مستقیم و غیرمستقیم به درون مایه اصلی اثر یعنی سیاهی و تاریکی به مفهوم سوگ و نور و روشنایی به معنای زندگی برمی گردد. در حقیقت در این فیلم غم به مثابه تاریکی، رابطه عاطفی به مثابه ماده خوراکی، مرگ و جاده به مثابه دوری به صورت تک وجهی بازنمایی شده اند. در تمامی این استعاره های تک وجهی صرفاً از نشانه های تصویری برای بازنمایی استفاده شده است. برخی دیگر از استعاره ها نیز همچون انسان به مثابه گیاه، دل به مثابه شی، سوگ به مثابه مکان یا ظرف، جاده به مثابه انسان، اشیا به مثابه موجودات زنده و برخی مفاهیم انتزاعی به مثابه موجود هستومند بازنمایی شده اند. برای صورت بندی این استعاره ها هم از ترکیب نشانه های شنیداری چون موسیقی، نوشتاری و تصویری استفاده شده است.
کارکرد عناصر پیرامتنی در آثار داستانی لیلا صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۶
159 - 184
حوزههای تخصصی:
در میان آثار ادبی جهان، یکی از راه های اثرگذاری بیشتر بر مخاطب، استفاده از عناصر پیرامتنی است. عناصر پیرامتنی به صورت کلاسیک چندان جدی و اثرگذار تلقی نمی شدند اما نسل جدید، نویسندگان آنها را به کار می گیرند تا بخشی از فرایند خلق و انتقال معنا را بر عهده آنان قرار دهند. لیلا صادقی از جمله نویسندگانی است که همواره عناصر پیرامتنی را به بخش مهمی از آثار خود تبدیل کرده است، تا جایی که خوانش آثارش، بدون توجه به عناصر پیرامتنی مانند جلد، تقدیم نامه، فهرست و ... ناقص است. برای بررسی کارکرد عناصر پیرامتنی و هم چنین پاسخ به این پرسش که این عناصر، دقیقاً چه نقشی در انتقال معنا برعهده دارند، از بخشی از نظریه بینامتنیت- پیرامتنیت ژرار ژنت کمک گرفته ایم. در تکمیل نظریه ژنت، بیرک و کریس سه کارکرد برای عناصر پیرامتنی در ادبیات دیجیتال در نظر گرفته شده است: کارکرد تفسیری، کارکرد تجاری و کارکرد هدایتگری. برای پاسخ به پرسش پژوهش این سه کارکرد را نیز در نظر گرفته ایم. در این پژوهش که به روش کیفی و تحلیلی انجام شده، ابتدا داده ها بادقت گردآوری و طبقه بندی شده ، سپس براساس مبانی نظری، تلاش پژوهشگران بر یافتن یک الگوی مشترک بر مبنای نظریه معطوف شده است. در مرحله بعد، داده های مستخرج از آثار براساس نظریه تحلیل شده است. بر طبق آنچه از عناصر پیرامتنی در آثار لیلا صادقی به دست آمده، این عناصر کارکرد تکمیلی دارند؛ به این معنا که بخشی از متن اصلی بشمارمی روند و دریافت معنا، چه به لحاظ روایی و چه غیرروایی، بدون درک آنها امکانپذیر نیست. این مقاله بر آن است تا این کارکرد را که به عنوان «کارکرد تکمیلی» شناسایی می شود به عنوان مشخصه سبکی صادقی تشریح و تبیین کند.
بلاغت صفات هنری در اشعار ایرج میرزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۶
9 - 34
حوزههای تخصصی:
صفات هنری، یکی از مؤلفه های مهم بلاغت در اشعار ایرج میرزاست. صفات هنری، در بلاغت اروپاییان همواره مورد توجه بوده اما در علوم ادبی سنتی ما جز در تنسیق الصفات، به آن توجهی نشده است. به رغم بی توجهی گذشتگان، منتقدان معاصر، برای صفت هنری ارزش بسیار قایل شده اند. در این مقاله، تعریف استاد فرشیدورد از صفات هنری و نقشهای آن مبنا بوده است؛ نقشهایی مانند کنایه، تشبیه، استعاره، تشخیص، ایجاز و اطناب، تجسیم و تنوع و همبستگی شاعرانه. این مقاله، در صدد است نقش صفات هنری را در برجستگی زبان شعر ایرج میرزا و در بلاغت اشعارش بررسی کند منظور از همبستگی شاعرانه، اینست که واژگان با رعایت چند جانبه تناسبات لفظی، معنایی و آوایی گزینش شوند، یکدیگر را در آغوش بکشند و غیر از وحدتی که برای انتقال پیام ایجاد می کنند؛ جزء به جزء با هم سازگاری داشته باشند، به این معنی که نتوان یک واژه برگزیده شاعر را به واژگان هم وزن و هم معنی دیگر تغییر داد. بنابر یافته های این پژوهش، ایرج میرزا، از صفات هنری در زمینه های مختلف با هدف بلاغت افزایی استفاده می کند و بسآمد صفات هنری با کارکرد تشبیه، ایجاز و اطناب، تقابل و تجسیم صحنه ها در دیوانش بیشتر و هنری تر از دیگر کارکردهای بلاغی صفات است؛ صفات هنری به کار رفته در دیوان او نوآورانه و دارای ارزش دلالتگری و جمال شناسانه بالاست.