مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
دستوری شدگی
حوزه های تخصصی:
"نگاهی گذرا بر آنچه در منابع گوناگون دستور زبان فارسی در زمینه وجه فعل به رشته تحریر در امده است نگارنده را بر آن داشت تا با زرفنگری بیشتری نسبت به گذشته مقوله مزبور را مورد بررسی قرار دهد و ابعادی را که در ارتباط با وجه فعل مبهم یا ناگفته مانده است بررسی و توصیف نماید. نویسنده طی این تحقیق، ضمن نقدی مختصر بر معتبرترین منابع فارسی در این زمینه به توصیف وجه و انواع آن در فارسی امروز میپردازد و سپس ارتباط آنرا با مفاهیمی چون وابستگی و دستوریشدگی تشریح مینماید.
در این مقاله بین وجه به عنوان مقولهای معنائی و وجه به منزله مقولهای صوری تمایز روشن ایجاد میشود.وجه از نظر معنا اصولا به نگرش متکلم به وقوع یک واقعه اطلاق میشود.وجه از نظر صورت به دو دسته کلی اخباری و غیراخباری تقسیم میشود.وجه اخباری تنها یک عضو، و وجه غیر اخباری دو عضو دارد که به ترتیب عبارتند از:اخباری، التزامی و امری.
وجه فعل گاهی بر وقوع بیقید و شرط رخداد و زمانی بر وقوع مشروط آن دلالت دارد که بر این اسا جملات موجود زبان به وابسته و غیر وابسته دستهبندی میشوند.
انتظار نمیرود که در همه زبانها برای بیان هر رخداد از یک وسیله دستوری معین استفاده شود، اما میتوان گفت که برخی از مقولات معنائی با ابزار خاص دستوری از قبیل صورت خاصی از فعل، وندهای گوناگون، قیود و غیره بیان میشوند.این همان چیزی است که در این مقال تحت عنوان ""دستوری شدگی""مورد بحث قرار میگیرد.
"
چگونگی شناسایی موارد دستوری شدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طی فرایند دستوری شدگی عناصر واژگانی تبدیل به امکانات دستوری می شوند یا اجزای دستوری ویژ گی های دستوری جدیدی را کسب می کنند. زبان شناسان با مطالعه گستره وسیعی از زبان ها سعی کرده اند تا ساز و کار ها و اصول حاکم بر دستوری شدگی را دریابند. دستوری شدگی طی گذر زمان اتفاق می افتد، بنابر این وجود متون مکتوب از گذشته یک زبان می تواند کمک زیادی به ما در شناسایی موارد دستوری شدگی نماید. با این حال می دانیم بسیاری از زبان ها (از جمله تعداد زیادی از زبان های ایرانی) دارای متون مکتوب قدیم نیستند و از گذشته آن ها تقریباً هیچ اثری بر جای نمانده است. بسیاری از زبان ها حتی خط ندارند و مکتوب نشده اند و زبان شناسان تنها تعدادی از آن ها را به لحاظ همزمانی توصیف نموده اند. علیرغم این کاستی ها، آشنایی کافی و وافی با اصول و ساز و کارهای دستوری شدگی می تواند به ما در شناسایی موارد دستوری شدگی حتی در زبان هایی که کمتر توصیف شده اند، کمک اساسی کند. زبان شناسان زیادی در مورد اصول و ساز و کارهای دستوری شدگی صحبت نموده اند. بعضی اوقات می توان شباهت ها و تفاوت های زیادی را در آراء آن ها مشاهده کرد. ما در این مقاله در توصیف اصول دستوری شدگی از مقاله کلاسیک هاپر (1991) استفاده کرده ایم؛ مهم ترین ساز و کارهای دستوری شدگی نیز بر اساس ویشر (2006) است. برای روشن تر شدن هر یک از این اصول و ساز و کار ها، به تفکیک مثال هایی از فارسی ارائه شده است. در پایان این مقاله به این نتیجه خواهیم رسید که استفاده از اصول دستوری شدگی بیش از ساز و کار ها می تواند به ما در شناسایی موارد دستوری شدگی کمک نماید.
از بین رفتن بعضی امکانات تصریفی فعلی در زبان فارسی جدید و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصریف و واژه سازی از مؤلفه های اصلی نظام صرفی زبان به شمار می-روند. تصریف ناظر بر استفاده از وندها برای باز نمودن روابط دستوری/ نحوی است. در این تحقیق ما به استفاده از وندهای تصریفی فعلی در فارسی جدید (فارسی دوره اسلامی) توجه می کنیم. در این دوره به خصوص بعد از قرن ششم/ هفتم هجری، وند تصریفی فعلی جدیدی به زبان فارسی اضافه نشده است؛ در عوض تعداد زیادی از وندهای تصریفی نیز از رواج افتاده اند. مهمترین وندهای فعلی منسوخ شده عبارتند از:پسوند «-ی » شرطی و استمراری، پسوند «- ست» برای ساخت ماضی نقلی، پسوند امر - ا، پسوندهای دعایی - اد و - ا . علاوه بر حذف وندها، کاربرد بعضی امکانات تصریفی فعلی مثل پیشوندهای می- و بـ - نیز در این دوره کاهش یافته است. ما در این تحقیق ضمن به دست دادن شواهد مختلف از متون متقدم، به این حذف ها و کاهش ها در نظام تصریفی اشاره خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که زبان فارسی حداقل در نظام فعلی گرایش زیادی به تحلیلی شدن داشته است. اضافه شدن کلمات نقشی جدید (مثل فعل کمکی «داشتن») با استفاده از فرایند دستوری شدگی نیز مؤید این مطلب است.
واژه بست های فارسی در کنار فعل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه بست های ضمیری فارسی در جایگاه های متفاوتی ظاهر می شوند. در این مقاله به بررسی نقش آنها در کنار فعل پرداخته ایم و نشان داده می شود که آنها در کنار فعل دو نقش متفاوت دارند. واژه بست های فارسی در برخی ساخت ها، که به افعال مرکب پی بستی مشهورند، مانند خوابم می آید، ماتش برد و نظایر آن،که حضور اجباری دارند، به نشانه مطابقه تبدیل شده اند. آنها حاصل دستوری شدگی واژه بست ها و تبدیل آنها به نشانه مطابقه اند و این فرایند با اصل مانع سازی تبیین می شود. از طرفی، واژه بست ها در نقش نشانه مفعول، در جملاتی مانند علی را دیدمش، می زنمت و نظایر آن، واژه بست هایی منضم هستند و حاصل مضاعف سازی واژه بست اند و به نشانه مطابقه تبدیل نشده اند. این واژه بست ها فقط وقتی ظاهر می شوند که گروه اسمی مفعول و هم مرجع با آنها نقش مبتدا دارد.
بررسی کلمات ربط تقابلی فارسی و چگونگی تکوین آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبانها برای پیوند دادن بندهای همپایه از راهکارهای مختلفی استفاده میشود. گاهی فقط معنا و کاربردشناسی، ناظر بر ارتباط دو بند است، ولی در بیشتر مواقع کلمات ربط میانبندی هستند که موجب ارتباط دو بند با یکدیگر و ساخت جمله میشوند. با توجه به رابطة معنایی دو بند با یکدیگر، انواع مختلفی از کلمات ربط مورد استفاده قرار میگیرند؛ از این جمله میتوان به کلمات ربط اتصالی، انفصالی، علّی، شرطی و تقابلی اشاره کرد. در این مقاله ضمن مقایسة انواع کلمات ربط ، به تفصیل، به تعریف و معرفی کلمات ربط تقابلی، ساختار و توزیع آ ن ها در دو بند خواهیم پرداخت. به لحاظ ساختار درونی، کلمات ربط تقابلی را میتوان به سه گروه «بسیط»، «مرکب پیوسته» و «مرکب گسسته» تقسیم کرد. نکته درخور توجه در فهرست نسبتاً بلند کلمات ربط تقابلی، وجود تعداد زیادی کلمه ربط مرکب، چه از نوع گسسته، چه پیوسته و حتی به صورت جمله است. دلیل این تنوع به نقش تأکیدی کلمات ربط تقابلی مربوط می شود؛ این اجزای تقابلی، منشأها و منابع گوناگونی دارند که قسمت پایانی این مقاله را به بررسی همین منابع در زبان های جهان و مقایسة آن با منابع کلمات ربط تقابلی در فارسی اختصاص داده ایم. براساس شواهد موجود، در زبان فارسی مانند بسیاری از زبانها، کلماتی با معنای اولیة مکانی، زمانی، علّی و تأکیدی در ساخت این کلمات به کار گرفته شدهاند. نکته قابل توجه اینکه در زبان فارسی- بر خلاف بسیاری از زبانهای دیگر- از افعال، کلمات پرسشی و شرط نیز برای ساخت کلمات ربط تقابلی استفاده شده است. شواهد و توصیفات ارائه شده در این مقاله بیانگر این است که همه کلمات ربط تقابلی، صرف نظر از منبع، از رهگذر دستوریشدگی به وجود آمدهاند.
مقایسه دستوری شدگی و دستوری زدایی در فارسی کنونی (مطالعه موردی: تبدیل برخی وندهای تصریفی به اشتقاقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دستوری شدگی فرایندی است که طی آن اجزای زبانی خصوصیات دستوری بیشتری را کسب می کنند. این اجزا در مسیر دستوری شدگی مراحل خاصی را با ترتیب مشخصی پشت سر می گذارند. این مراحل را با نمودار مرحله ای دستوری شدگی باز می نمایند. مراحل در نظر گرفته شده برای دستوری شدگی جهانی نیست؛ با این حال، بسیاری از محققان قائل بر ترتیب مشخصی برای این مراحل هستند. رایج ترین ترتیب ذکر شده عبارت است از: جزء واژگانی آزاد> کلمه نقشی> واژه بست> وند اشتقاقی> وند تصریفی (مسیر دستوری شدگی با توجه به خط فارسی از راست به چپ است که با علامت > نشان داده شده است). اگر تغییری در جهت مخالف در زبان صورت گیرد، آنگاه در زمره دستوری زدایی طبقه بندی می گردد. دستوری زدایی نسبت به دستوری شدگی از نظم کمتری برخوردار است، با این حال زبان شناسان انواعی را برای آن قائل شده اند. در مقاله حاضر، ضمن توصیف دستوری شدگی و دستوری زدایی به یکی از این انواع دستوری زدایی، یعنی تصریف زدایی در زبان فارسی می پردازیم. در تصریف زدایی وندهای تصریفی با از دست دادن بعضی خصوصیات دستوری خود تبدیل به وندهای اشتقاقی می شوند. وندهای ﺑ- و ﻧ- فارسی نمونه خوبی برای این نوع تغییر هستند. این دو پیشوند در بعضی از کاربردهای خود تبدیل به وندهای اشتقاقی شده اند. در اینجا ما سیر تکوین و تغییر این دو پیشوند را در فارسی جدید (یعنی فارسی دوران اسلامی) با توجه به نمودار دستوری شدگی نشان خواهیم داد و سپس با توجه به شواهد، ثابت خواهیم کرد علی رغم اینکه ﺑ- و ﻧ- خصوصیات دستوری خود را در بعضی کاربردها از دست داده اند، ولی مسیر دستوری زدایی این دو جزء الزاماً خلاف همان مسیر طی شده هنگام تکوین آنها نیست
نقش پس اضافه ها در اعطای حالت (مطالعه ای موردی در گویش تالشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هسته می تواند شکل وابسته ها را تعیین کند. به این امر حاکمیت می گویند. در بسیاری از زبان ها، هسته های فعلی و حروف اضافه ای، براساس این حاکمیت، می توانند، با اعطای نشانه های حالت به وابسته های خود، شکل صرفی آنها را تغییر دهند. وظیفه نشانه های حالت نشان دادن روابط دستوری میان هسته و وابسته ها و روشن نمودن نقش های معنایی است. گاهی حروف اضافه همه این نقش ها را به تنهایی به عهده می گیرند و از نشانه های حالت استفاده نمی گردد. با این حال، استفاده از نشانه های حالت در زبان هایی که تصریف غنی دارند امری طبیعی به شمار می رود. گویش تالشی در زمره چنین زبان هایی قرار می گیرد. این گویش از جمله زبان های ایرانی شمال غربی است که در قسمت هایی از استان گیلان و نیز جمهوری آذربایجان تکلم می گردد. در این تحقیق، گونه تالشی ماسال مورد بررسی قرار می گیرد. ما، در ابتدای این مقاله، دو سازوکار نشانه های حالت و حروف اضافه و نقش های آنها را مورد توجه قرار می دهیم. سپس نشان خواهیم داد که در بعضی زبان ها، هم زمان، از هر دو امکان برای بازنمودن روابط دستوری و نقش های معنایی استفاده می شود. در ادامه مقاله، نظام حالت گونه تالشی ماسال را به طور مختصر توصیف می کنیم و نشان می دهیم که این گونه، در زمان حال، دارای نظام حالت مفعولی و، در زمان گذشته، دارای نظام غیر فاعلی دوگانه است. این نظام مبیّن دستوری شدگی ترتیب کلمات و کم رنگ تر شدن تمایز دهندگی نشانه های حالت است. نکته حائز اهمیت در این گویش وجود پس اضافه هاست که، با توجه به حاکمیت خود بر اسم/ گروه های اسمی، موجب اعطای نشانه های غیرفاعلی به اسم/ گروه اسمیِ وابسته خود می شوند و، از این رهگذر، نقش های معنایی و روابط دستوری را مشخص می کنند. ازآنجاکه پس اضافه ها یکی از منابع اصلی به وجود آمدن پسوندهای نشانه حالت هستند، حتی با وجود نظام غیرکارآمدی مثل نظام غیرفاعلی دوگانه نمی توان انتظار داشت که نشانه های حالت به سرعت در این زبان از بین برود. تبدیل پس اضافه به پسوند حالت را هم اکنون نیز می توان دراین گونه مشاهده کرد.
دستوری شدگی طبقه نمای «done / ne» در گونه تاکستانی زبان تاتی
حوزه های تخصصی:
یکی از فرایندهای مهم تغییر زبانی، دستوری شدگی است. طیّ این فرایند، واحد های واژگانی به تدریج نقش معن ایی خ ود را از دست می دهند و از یک واح د ق اموسی به واحد نقشی یا دستوری تبدیل می شوند و یا واحدهای دستوری، دستوری تر می شوند. طبقه نماها نشان دهنده سازمان دهی دانش سخنگوی ان یک زب ان هستند و براساس ج وانب ف رهنگی مشترک بی ن سخنگویان آن زبان برای طبقه بن دی مف اهیم به کارمی روند. س اخته شدن طبقه نماهای ع ددی در زب ان تاتی نمونه ای از دستوری شدگی است. بررسی طبقه نماهای عددی نشان می دهد که این کلمه ها حاصل دستوری شدگی یک اسم به طبقه نما هستند. این عناصر زبانی، ویژگی های کلمه های قاموسی را از دست داده اند و ویژگی های کلمه های نقشی را کسب کرده اند. این تحقیق به بررسی فرایند دستوری شدگی طبقه نمای عددی «done» یا «ne» در تاتی تاکستانی می پردازد. طبقه نمای عددی عام «done» در گونه تاکستانی زبان تاتی جایگزین سایر طبقه نماهای عددی در این گونه زبانی شده و در اثر کاربرد زیاد به صورت «ne» کاهش آوایی یافته است. براساس معیارهای مطرح شده در ای ن مق اله می توان گفت که دستوری شدگی تا حدّ زیادی در مورد طبقه نمای عددی عام «ne» در گونه تاتی تاکستانی رخ داده است.
ویژگی های مصدر در زبان های حاشیه خزر (تاتی، تالشی و گیلکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصدر از اجزای مهمّ هر زبان است که به شناخت مباحث دستوری آن زبان از جمله ریشه، ماده، انواع وندهای ماضی ساز، انواع صفت فاعلی، انواع صفت مفعولی، انواع پیشوندهای اشتقاقی و تصریفی فعل، و... کمک فراوانی می کند. این تحقیق که مستخرج از طرحی پژوهشی در زمینه مصدرِ30 گونه زبانی از زبان های حوزه خزر (تاتی، تالشی و گیلکی) است، دربردارنده ویژگی های مصدر در این زبان هاست. در این تحقیق، مصدر در چهار بخش عمده کارکردهای مصدر، ساختمان مصدر، عناصر سازنده مصدر، و سایر نکات مربوط به مصدر بررسی شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که مصدر در زبان های حوزه خزر که از زبان های ایرانی شمال غربی اند، ضمن داشتن اشتراکات فراوان صرفی، کارکردهای یکسانی نیز دارند؛ یعنی در اغلب آنها، مصدر کامل در ساخت فعل های غیرشخصی، فعل های ماضی مستمر و مضارع مستمر و فعل نهی دخیل است و به عنوان گروه اسمی و فعل تابع نیز به کار می رود. مصادر ساده و پیشوندی این حوزه در حال فراموشی اند و به جایشان، مصدر مرکّب به سرعت درحال افزایش است. در اغلب گونه های زبانی این ناحیه، نزدیک به دویست مصدر ساده و چهارصد مصدر پیشوندی وجود دارد. در ساختار مصدر این حوزه، علاوه بر وند مصدری، هشت جایگاه برای وندهای مختلف وجود دارد که از جمله آنها می توان به وند واداری، وند مجهول ساز، وند اشتقاقی، و وند ماضی ساز اشاره کرد. در این زبان ها، مصدر دچار دستوری شدگی شده حتی به عنوان حرف اضافه به کار می رود و گاه حتی شناسه می گیرد.
ساختارهای آینده نما در زبان های انگلیسی و فارسی: یک تحلیل غیر صورت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف بررسی زمان آینده در زبان به طور عام و در زبان های فارسی و انگلیسی به طور خاص نگارش شده ، لذا موضوع اساسی آن این است که مفهوم آیندگی در زبان تا چه حد با واقعیت کاربردی آن مطابق است . مقاله در چهار بخش طراحی شده است . بخش اول ملاحظات نظری مرتبط با موضوع مقاله را مطرح می کند. این بخش خود چهارچوب بخش های دوم و سوم می شود که در آنها به ترتیب پیوستار مفهوم آیندگی در زبانهای انگلیسی و فارسی ارائه شده است . بخش آخر نیز نتیجه گیری را در بر دارد که البته با پیشنهادی برای مطالعات بیشتر پایان می یابد .
تکوا ژ تصر یفی «ی» و کارکرد آن در گذر تاریخی فارسی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۴
163 - 179
حوزه های تخصصی:
این مطالعه به بررسی کارکرد پسوند تصر یفی «- ی» در فارسی نو اختصاص دارد. هدف مقاله شناخت مفاهیمی است که در فارسی متقد م با این تکوا ژ کد گذاری شده و تغییراتی که اکنون در آن صورت گرفته است؛ به علاوه علت تغییر و تشخیص عنصر یا عناصر زبانی جایگزین آن را نیز پیگیری می کند. نتیجه مطالعه حاکی از این است که تکوا ژ مورد بررسی در موارد ی که بیانگر دو مقوله دستوری نمود تکرار شونده و وجه شامل وجوه التزامی، شرطی، تمنا یی و خیالی بوده دستخوش تغییر گردیده است. نشانه جایگزین آن در مقوله نمود پیشوند «می» است که علاوه بر بیان نمود ناقص، نقش جدید نمود تکرار شونده را نیز یافته و به خاطر پذیرش نقش دستوری تازه، معین فعل «داشتن» هم برای تقویت نقش اولیه اش دستوری شده است. نشانه جایگزین آن در مقوله وجه نیز صورت انتزاعی وجه التزامی است بدین معنا که کارکرد یک و ند صوری و آوایی به یک مقوله انتزاعی واگذار گردیده است. علت این تغییرات را نیز باید در فرایند دستوری شدگی جستجو کرد چون طی آن، در صورت نمودی، پیشوند «می» علاوه بر حفظ نقش پیشین خود، نقش جدید نیز پذیرفته و دستوری تر شده و در صورت وجه نمایی، یک مقوله دستوری، دستوری تر و انتزاعی تر گشته است.
دستوری شدگی در ترکی آذربایجانی: مطالعه ی موردی مقوله پس اضافه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۷
69 - 89
حوزه های تخصصی:
در فرایند دستوری شدگی، گاه ممکن است یک مقوله واژگانی علاوه بر نقش دستوری جدیدی که به دست می آورد، کاربرد و نقش اولیه خود را به عنوان یک مقوله واژگانی به طور هم زمان حفظ کند. تعدادی از پس اضافه ها در ترکی آذربایجانی وجود دارند که علاوه بر نقش دستوری پس اضافه به عنوان مقوله های واژگانی مانند اسم و صفت نیز کاربرد دارند. بر این مبنا، فرض پژوهش حاضر بر این است که ساخت این گروه از پس اضافه ها در ترکی آذربایجانی، نتیجه فرایند دستوری شدگی مقولات واژگانی است. در مقاله حاضر، این گروه از پس اضافه ها که از پیکره زبان ترکی آذربایجانی استخراج شده اند، در قالب اصول پنج گانه هاپر مورد بررسی قرار گرفته اند. با ارائه سیر تحول تدریجی برخی از واژها و همچنین اصول دستوری شدگی، نشان داده شده است که این گروه از پس اضافه ها در نتیجه دستوری شدگی از سایر مقولات زبانی مانند اسم و صفت به وجود آمده اند. هر چند در برخی موارد، این پس اضافه ها نقش اولیه واژگانی خود را به طور کامل از دست داده اند، اما برخی دیگر علاوه بر کسب نقش جدید به عنوان پس اضافه ها، کاربرد واژگانی اصلی خود را همچنان حفظ کرده اند. بنابراین، در بررسی این پس اضافه ها اصول واگرایی و مقوله زدایی قابلِ شناسایی است.
معین شدگی در زبان فارسی و شکل گیری ساخت کامل و التزامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۹
7 - 26
حوزه های تخصصی:
«معین شدگی»، از جمله رایج ترین نمونه های دستوری شدگی در بیشتر زبان ها است. این واژه تخصصی، گونه ای از فعل های واژگانی را در بر می گیرد که در برخی کاربردهایشان، نقش فعل معین را بر عهده دارند. در زبان فارسی نیز، بیشتر فعل هایی که امروزه نقش کمکی دارند، پیش از پیدایش فارسی دری، اغلب فعلِ واژگانی بوده و یکی از کاربرد دوگانه آن ها به مثابه فعل معین، نتیجه فرایند معین شدگی است. از این رو، در مقاله حاضر برآنیم تا روند تحولِ سه فعل «استیدن»، «باشیدن» و «بودن» -که در فارسی امروز به ترتیب در ساخت ماضی نقلی، ماضی التزامی و ماضی بعید به کار می روند، را مورد بررسی قرار دهیم. بر این مبنا، در پی بررسی پاسخ گویی به این پرسش هستیم که آیا این گونه فعل ها، از ابتدای پیدایش و کاربردشان در فارسی باستان، نقش کمکی داشته اند و یا اینکه نقش آن ها به عنوان فعل کمکی در ساختار های اشاره شده، پیامد معین شدگی این افعال ، در دوره های زبانی پسین است. بر این مبنا، ناگزیر شدیم چگونگیِ انتقالِ مفاهیم ماضی نقلی، ماضی التزامی و ماضی بعید از فارسی باستان تا فارسی نو را مورد بررسی قرار می دهیم. بر اساس شواهد موجود در پیوند با کاربرد این گونه افعال و نحوه بیان مفاهیم ماضی نقلی، ماضی التزامی و ماضی بعید، پیش از فارسی دری، این نتیجه به دست آمد که شکل گیریِ این سه ساختار با استفاده از سه فعل «استیدن»، «باشیدن» و «بودن»، در نتیجه معین شدگیِ این افعال در ساخت دستوری شده ای از فارسی میانه به بعد بوده است.
از اندام واژه صورت تا حرف ربط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دستوری شدگی فرایندی است که که طی آن یک صورت واژگانی به یک عنصر دستوری تبدیل می شود. به کمک این فرایند، تغییرات معنایی یک تکواژ قاموسی در کنار برخی تغییرات مقوله ای و آوایی به عملکرد ساختاری در حوزه نحو می انجامد و سازه های واژگانی سابق برای بیان مفاهیم دستوری انتزاعی مانند زمان، وجه و نمود به خدمت گرفته می شود. از جمله منابع واژگانی هر زبانی، اندام واژه ها هستند که شبکه معنایی بزرگ و بسامد کاربردی فراوانی دارند. مشارکت این دسته از واحد های واژگانی آزاد در فرایند دستوری شدگی به وسیله پژوهشگران مختلفی گزارش و نشان داده شده است که برخی اندام واژه ها با حرکت در پیوستار دستوری شدگی و دور شدن از معنای مرکزی خود به حرف اضافه تبدیل شده اند. مقاله حاضر بر آن است در چارچوب عملکرد این فرایند به جست وجوی اندام واژه «صورت» و الگوی تغییرات این واحد قاموسی در نظام زبان فارسی بپردازد و بر این اساس صورت های بسیط، مشتق و مشتق مرکب اندام واژه صورت بیان شده در «فرهنگ کنایات سخن» انوری (1383) و فارس نت(1) را در راستای پاسخ به پرسش هایِ ذیل بررسی کرده است: 1- پیوستار تغییرات درباره دستوری شدن اندام واژه صورت چگونه است؟ 2) پیامد های معنایی، واژنحوی و مقوله ای دستوری شدن این اندام واژه چیست؟ کاوش در داده ها نشان داده که این واحد قاموسی نیز مانند دیگر اندام واژه ها در فرایند شرکت نموده و جلو رفته و پس از اشاره به اندام صورت (معنای مرکزی)، دچار بسط معنایی و تنزل پایگانی شده و در ساخت ها و نقش های جدیدی حضور یافته است. ایستگاه پایانی تغییرات این اندام واژه، عملکرد دستوری به مثابه حرف ربط مرکب ناهمپایه ساز برای بیان شرط و تقابل است. در جریان این تحولات از معنای مرکزی خود دور و دورتر شده تا جایی که در حالت حرف ربط مرکب، دیگر اثری از محتوای قاموسی اولیه و اشاره به اندام صورت نیست.
چندمعنایی و روند دستوری شدگی حرف اضافه «با» بر اساس تحلیل مؤلفه ای معنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر پژوهشی بنیادی در حوزه معنی شناسی، در چارچوب تحلیل مؤلفه ای معنی، با رویکردی درزمانی است. صورت های واژگانی و نقش های معنایی «با» از منابع تاریخی و کتاب های دستور زبان فارسی و نیز فرهنگ هشت جلدی سخن استخراج و تحلیل شده اند. در این پژوهش معانی «با»، روابط این معانی با یکدیگر، مؤلفه معنایی اصلی و روند دستوری شدگی آن بررسی می شود. مسئله دیگر، توجیه روند دستوری شدگی «با» با استناد به چند معنایی آن است. حرف اضافه «با» بازمانده * upāka- دوره باستان است. upāka- در سنسکریت به معنی «مجاور و نزدیک» بوده است و مؤلفه معنایی «همراهی» را در بر داشته است. در فارسی میانه به abāg بدل شده که هم کارکرد حرف اضافه را داشته و هم با افزوده شدن پسوند، اسم abāgīh به معنی «همراهی» و فعل abāgēn-/abāgēnīd «همراهی کردن و همراه کردن» ساخته شده است. در این مقاله، چندمعناییِ «با» با توجه به معنی اصلی آن و با تکیه بر الگوی انتقال مفهومی بررسی شده است. پرسش هایی که نگارندگان در پی پاسخ به آن ها بوده اند عبارت اند از: معنی و کارکرد اولیه «با» چه بوده است و روند دستوری شدگی آن چگونه و در چند مرحله طی شده است ؟ کدام معانی این واژه برگرفته از معنی اولیه آن هستند؟ کدام مؤلفه معنایی معانی گوناگون «با» را به هم پیوند می دهد و سبب ارتباط این معانی با هم شده است؟ بررسی ها نشان دادند این حرف اضافه در تحولات زبان فارسی، دو مرحله دستوری شدگی را طی کرده است: نخست اسم به حرف اضافه بدل شده و بر همراهی دلالت کرده و سپس در مرحله بعد کارکردهای دیگری یافته و نقش های معنایی خاستگاه و مفاهیم مشتق از آن را رمزگذاری کرده است. نگارندگان در مجموع، شانزده نقش معنایی برای حرف اضافه «با» شناسایی کردند و نقش های معنایی را در دو گروه قرار داده اند: گروه نخست، نقش هایی که حاصل گسترش معنای اولیه آن، یعنی همراهی اند و مفهوم سازی «شخص» را در سطح نخست استعاره های مقوله ای هاینه نشان می دهند. گروه دوم معانی حاصل دستوری شدگی ثانویه «با» هستند و مفهوم سازی «شیء» و «فعالیت/ فرایند» را در استعاره های مقوله ای نشان می دهند.
رابطه دستوری شدگی و بینافردیت در تعیین منشأ افعال کمکی وجه نما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار پیش رو نقش مفاهیم دستوری شدگی و بینافردیت را در تعیین سرچشمه دسته ای افعال کمکی در زبان های ایرانی بررسی کرده است. عناصر مورد نظر براساس رویکرد ناتس (2005 و پس از آن) مسئول انتقال نقش های وجه نمای الزام تکلیفی، امکان معرفتی و الزام پویا هستند که در اینجا به منظور سهولت ارجاع، معادل بایستن درنظر گرفته شده اند. برمبنای رویکرد سنّتی دستوری شدگی این عناصر باید از افعال واژگانی مشتق شده باشند. درحالی که براساس نظریه بینافردیت افعالی با معنای ارادی، ریشه در مفاهیم وجه نما و مقوله های هم رده با آن دارند. هردو مفهوم دستوری شدگی سنّتی و این خوانش از بینافردیت یک سویه و در بسیاری از موارد تأییدکننده مسیر تاریخی شکل گیریِ افعال کمکیِ وجه نما هستند؛ امّا در گونه های کهنگی، وفسی، تاتی و سمنانی که افعال کمکی وجه نمای معادل بایستن هم ریشه با فعل ارادیِ معادل خواستن در این زبان ها هستند، اکتفا به دستوری شدگی منجر به نقض بینافردیت و بالعکس، دنبال کردن رویکرد بینافردیت، باعث تخطّی از مسیر دستوری شدگی سنّتی می شود. در پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود که این افعال کمکی هیچ یک ریشه در افعال ارادی در این زبان ها ندارند؛ بلکه درعوض، هردو گروه، به طور موازی از عنصر سومی در ایرانی باستان مشتق شده اند.
دستوری شدگی صورت های زبانی مشتق از «گفتن»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۱۰۱-۱۲۹
حوزه های تخصصی:
در فارسی امروز، صورت های مختلف فعل «گفتن» به ابزاری دستوری برای دلالت بر مفاهیم وجهی بدل شده اند. برخی از این صورت ها مانند «گو»، «گویی»، «گفتی»، «گوییا»، و «گویا»، در تحولات تاریخی زبان فارسی به عنوان قید به کار رفته اند و از آن میان، «گویی» و «گویا» هنوز رایج اند. در فارسی امروز، برخی صورت های فعل «گفتن»، مانند «بگو»، «نگو»، «بگویی» و مانند آن، در برخی بافت ها، کارکرد وجهی برعهده دارند. در این مقاله، به ویژگی های معنایی فعل «گفتن» از دوره باستان تا امروز پرداخته شده و سپس، روند تحولات برخی صورت های زبانی مشتق از آن، که طی فرآیند دستوری شدگی به قید بدل شده اند، بررسی شده است. «گویی» در تشبیه و تمثیل، برای دلالت بر فرضی و غیرواقعی بودن گزاره و «گویا» برای بیان شک و تردید در متون ادب فارسی به کار رفته اند و امروز نیز رایج اند. گذشته ازاین، برخی صورت ها و صیغه های این فعل در مرحله میانی دستوری شدگی قرار دارند. این صورت ها بازنمایی مفاهیم وجهی استنباط، حدس، گمان، فرض، و تصور را برعهده دارند و برخی از آنها به تدریج مقوله فعل را از دست می دهند و در جایگاه قید برای بازنمایی مفاهیم وجهی به کار می روند.
شواهدی آماری از نقش های وجهی «ب » در فارسی نو: مطالعه ای درزمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصر تصریفی «ب » در نظام وجه فارسی نو تاکنون سه نقش دستوری نشانه وجه التزامی، نشانه وجه امری و نشانه آینده را برعهده داشته است که وجه اشتراک آن ها غیرقطعی بودن وقوع رویداد (درتقابل با گزارش وقوع قطعی رویداد در وجه اخباری) است. تحقیق حاضر که بر اساس پیکره ای متشکل از نمونه گیری از 55 اثر مکتوب در یک بازه یازده قرنی (قرن 4 تا 14 هجری) انجام گرفته است، نشان می دهد که در طول این دوره، بسامد «ب » در نقش نشانه وجه التزامی سه برابر، و در نقش نشانه وجه امری دوونیم برابر شده است، ولی نقش وجهی سوم (نشانه آینده) عمدتاً در قرن های 4 تا 6 فعال بوده و به تدریج متوقف شده است. همچنین، به استناد داده های پیکره و آمارهای توصیفیِ ارائه شده در مقاله، از قرن 13 کاربرد «ب » که قبلاً تقریباً منحصر به افعال ساده بوده، به قلمرو افعال مرکب نیز گسترش یافته است. ازسوی دیگر، بی نظمی هایی در آمارهای افزایش بسامد «ب » در پیکره در طول یازده قرن دیده می شود که نگارنده تلاش کرده است با توسل به فرضیه هایی چون کهن گرایی دستوری در بعضی متون و تحریف احتمالی الگوهای دستوری در فرایند نسخه نویسی، آن ها را تحلیل کند. درمجموع، آمارها نشان می دهد که دستوری شدگی «ب » از قبل از قرن 4 آغاز شده بوده و در طول این یازده قرن ادامه یافته و در فارسی امروز نیز بسامد آن همچنان در دهه های اخیر در حال افزایش بوده است.
روند دستوری شدگی پسوندِ جمع ساز /–gal/ در زبان های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
197 - 217
حوزه های تخصصی:
چند گروه از زبان های ایرانی، پسوندِ /–gal/ یا تکواژگونه های آن را به تنهایی یا در کنار پسوندهای دیگر، برای جمع بستنِ اسم به کار می برند. این پسوند، در اصل، اسم جمع و به معنای «گروه، دسته» بوده که سپس به چنین پسوندی با این نقشِ صرفی تبدیل شده است. این مقاله، نشان می دهد که پسوند //–gal و تکواژگونه های آن در نتیجه دستوری شدگی اسم «gal» به معنای «دسته، گروه» پدیدار شده اند. نخست، مقدمه ای درباره دستوری شدگیِ پسوندهایِ جمع ساز در زبان های دنیا، ارائه شد. سپس، به بررسی ساخت و چگونگی کاربرد این پسوند در چند گروه از زبان های ایرانی- که این پسوند را به کار می بردند- پرداخته شد. پس از آن، مراحل شکل گیریِ این پسوند، در چارچوبِ فرایندِ دستوری شدگی بررسی شد. همچنین، نشان داده شد که هر یک از این گروه های زبانی در چه مرحله ای از فرایندِ دستوری شدگیِ این پسوند قرار دارند. علاوه بر این، سازوکارهای معنایی، آوایی، صرفی-نحوی و کاربردشناختی درگیر در فرایند دستوری شدگیِ این پسوند بررسی شده اند.
بررسی پیدایش فعل وجهی «رسیدن» در فارسی از منظر دستوری شدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱
7 - 44
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، کارکردهای وجهی فعل «رسیدن» در فارسی و روند دستوری شدگی آن بررسی شده است. به این منظور، نویسندگان پس از مروری بر پیشینه تحقیقات انجام شده در حوزه وجهیت، به ویژه دستوری شدگیِ وجهیت در زبان فارسی، به رویکردهای نظری موجود در دو حوزه وجهیت و دستوری شدگی پرداخته اند و سپس، با ارائه شواهد متعدد از دوره های مختلف زبان فارسی، تحولات درزمانی رخ داده را در گذر از فارسی باستان به فارسی میانه، فارسی دری و فارسی امروز تحلیل کرده اند. مطالعه شواهد نشان می دهد که در فارسی دری، «رسیدن» در بافت هایی خاص، پس از بسط استعاری و با پیشرفت در مسیر دستوری شدگی، در صیغه سوم شخص مفرد مضارع، به عنوان ابزاری برای بازنمایی وجهیت های پویا، سزاواری یا اجازه ای مورد استفاده قرار می گیرد. از طرف دیگر، اگرچه در فارسیِ امروز این کاربرد به تدریج از میان رفته است، اما فعل «رسیدن»، از طریق دیگری، برای بازنمایی وجهیت پویا به کار می رود.