فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۲۱ تا ۲٬۲۴۰ مورد از کل ۷٬۶۵۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
نویافته های سردر مسجد جامع ارگ بم پس از زلزله سال 1382(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسجدجامع ارگ بم از زمان پی نهادن تا امروز، روندی طولانی از دگرگونی، مرمت ، بازسازی و نوسازی را از سر گذرانده که بسیاری از این تغییرات تا پیش از زلزله 1382، در کالبد بنا پنهان بود. آشکار شدن ساختار اصلی سردر قدیمی مسجد و منارهای قدیمی متصل به سردر از جمله نویافته های پس از این زلزله است. این نویافته ها دوره بندی های قبلی پیشنهادشده برای مسجد را دچار تردید ساخته و پرسش ها و ابعاد پژوهشی تازه ای را مطرح ساخته است که پیش از این در نظر نبود. این پژوهش در پی آن است که ضمن معرفی شکل اولیه و دگرگونی های سردر، جایگاه زمانی آن را در دوره بندی کلی تحولات مسجدجامع ارگ بم از طریق بررسی اسناد و مدارک مکتوب و برداشت های دقیق میدانی و همچنین گمانه و پی گردی های باستان شناسی و با به کارگیری روش توصیفی تحلیلی مشخص کند. نتایج مطالعه و بررسی ها نشان می دهد که به رغم اینکه پژوهشگران سردر را منسوب به قرون اولیه اسلامی می دانند، این پژوهش بنا بر شواهد موجود اعم از مانده های معماری موجود، ابعاد خشت ها، ارتفاع پاکار نعل درگاه، پهنای جرز های طرفین ورودی، تنه تنومند و اندازه مغزه میانی منار، بر این باور است که سردر منسوب به قرن هشتم هجری است و همانند سایر سردرهای مظفری تیموری ارتفاعی بلند و تناسباتی کشیده دارد.
چشم اسفندیار معماری منظر در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر پاییز ۱۳۹۲ شماره ۲۴
حوزههای تخصصی:
Managerial model of regeneration projects Case study: Tehran (الگوی مدیریت پروژه های نوسازی شهری نمونه موردی : شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه نوسازی شهری از یک اقدام عمرانی و مهندسی ساده به یک پدیده پیچیده
دارای ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگیو کالبدی تبدیل شده است. مدیریت صحیح و توجه به
واقعیات زمینه دو عامل اصلی موفقیت در پروژه های نوسازی شهری می باشند که عدم توفیق
مدیریت شهری ایران در دستیابی به اهداف نوسازی براساس تکالیف قانونی، به دلیل بی توجهی
به همین دو عامل اصلی بوده است. این تحقیق پس از بررسی ابعاد مختلف نوسازی شهری و
مقایسه دیدگاه های مختلف در این موضوع، نسبت به تدوین ساختار مدیریت نوسازی شهری تهران
براساس یکی از الگوهای معتبر مدیریت استراتژیک، اقدام و در ادامه با بررسی اسناد
مرتبط با نوسازی شهری در تهران و مصاحبه با خبرگان، اجزای مورد نیاز این ساختار را
شناسایی کرده که در بخش نهایی ارتباط این اجزا در قالب الگوی سه سطحی مدیریت
نوسازی شهر تهران در تناسب با شرایط حاکم بر بافت های فرسوده این شهر، به هم مرتبط
شده اند. نتیجه کلیدی در مقاله حاضر ایفای نقش تسهیل گری مدیریت شهری و تأکید بر
عدم ورود آن به اقدامات اجرایی در سطح پروژه و واگذاری آنها به تشکل های حرفه ای بخش
خصوصی استکه در الگوی پیشنهادی نیز انعکاس یافته است.
طراحی فضاهای شهری دوستدار سالمند و معلول (نمونه موردی: منطقه تفریحی و گردشگری شورابیل)
حوزههای تخصصی:
رشد و گسترش شهرها و تغییرات به وجود آمده در طرح ها و مناظر شهری، هماهنگی لازم را با افزایش جمعیت و سیر صعودی سن افراد و معلولیت را نداشته است. از ارائه و اجرای بسیاری از طرح ها، به خوبی می توان دریافت که در آن ها به نیازهای بسیاری از قشرهای جامعه، از جمله سالمندان و معلولان، توجه درخوری نمی شود. بنابراین همواره قشرهای از مردم هستند که با مشکلات زیاد، از جمله مناسب سازی محیط و نبود منظر مناسب شهری روبه رو بوده و جایگاه مناسبی برای حضور نمی یابند. سالمندان و معلولان از جمله قشرهایی هستند که با مشکلات فراوانی در شهر مواجه اند. آنان با وجود تمایل به شرکت در تعاملات اجتماعی و استفاده از فضاهای عمومی از فضای شهری مناسبی که امکان زندگی مستقل را برای آنان فراهم سازد، برخوردار نیستند. به بیان دیگر، سالمندان و معلولان دوست دارند با انجام دادن مسئولیت ها و ایجاد روابط اجتماعی با همسایگان ثابت کنند که از توانایی هایی برخوردار هستند. اما آیا فضاهای عمومی در شهرهای ما، نیازهای سالمندان و معلولین را برآورده و تسهیلات مناسب را برای این قشر از جامعه تامین می کند؟ به یقین عوامل متعددی نظیر کاربری اراضی، بافت شهری، دسترسی پذیری ، حضورپذیری، تجهیزات و مبلمان شهری در طراحی شهر تاثیرگذار هستند. این تحقیق عوامل و نارسایی و کمبودهای نیازهای سالمندان و معلولین برای ایجاد تعامل اجتماعی و حضورپذیری در فضاهای عمومی (نمونه موردی شهر اردبیل منطقه تفریحی و گردشگری شورابیل) را بررسی می کند و در پایان با توجه به ضوابط و استانداردها به طراحی فضاها و مکان هایی با تجهیزات و امکانات متناسب با نیاز سالمندان و معلولین با استفاده از نرم افزارهای طراحی مانند اتوکد و اسکچاپ و... می پردازد.
مسجد خادم الفقرا
ردیابی و اثبات حضور آلاینده های ناشی از آتش سوزی چاه های نفت کویت طی جنگ خلیج فارس بر روی میراث فرهنگی ایران
حوزههای تخصصی:
قدرت و مقاومت در بازنمایی پیکره زن در آثار اعضای انجمن هنرمندان نقاش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعاریف متعدد از "" قدرت "" ، دو رویکرد متفاوت برای آن در نظر می گیرد، رویکردی جهت دار و از بالا به پایین که در آن فاعل قدرت، عامل اعمال آن بر مفعول قدرت بوده و در مقابل، رویکرد فوکویی قدرت است که فاقد جهت بوده و سوژه در یک زمان می تواند فاعل و مفعول قدرت باشد. در این رویکرد، راه برای مقاومت در برابر قدرت باز است و این شکل از قدرت، شکل دهنده زندگی انسانی خواهد بود. در اعمال قدرت به ویژه قدرت جنسیتی می توان از ابزار متعددی بهره گرفت، یکی از این ابزارهای بسیار قوی، نگاه است. تئوری های خیره نگری که به بررسی چگونگی اعمال قدرت به ویژه قدرت مردانه بر پیکره زن می پردازند، بامطالعه نگاه خیره به ویژه نگاه خیره مردانه لذت جویانه، راهی برای چگونگی بیان قدرت در آثار بصری و تجسمی ایجاد می کنند. در این پژوهش، نگارندگان با استفاده از تئوری "" نگاهِ خیره "" و در نظر گرفتن رویکرد فوکویی قدرت، ضمن گردآوری اطلاعات اسنادی به تحلیل محتوا با کمک منابع دیجیتال متکی بر شیوه های کمی و کیفی پرداخته اند، تا با بررسی پیکره های زن بازنمایی شده در آثار اعضای انجمن هنرمندان نقاش ایران و مطالعه نگاه خیره در آثار، تحلیل چگونگی اعمال قدرت در بازنمایی پیکره زن انجام شود. هدف این پژوهش، پاسخ به پرسش اصلی چگونگی اعمال قدرت در بازنمایی پیکره زن در آثار نقاشی و نیز بررسی چگونگی بازنمایی زن در موقعیت قدرت و ارتباط آن با نگاه این پیکره به مخاطب است. بر مبنای فرضیه پژوهش، هنرمند نقاش با مقاومت در برابر سلطه نهاد قدرت ناظر، با دلایل فرهنگی و مذهبی با استفاده از تکنیک های تجسمی از سوژه کردن زن در برابر کلیشه های قدرت جنسیتی امتناع کرده است. در این پژوهش با مطالعه انواع نگاه خیره مطرح شده از سوی چندلر، در بازنمایی پیکره زن، ارتباط عوامل تجسمی، نگاه و قدرت و مقاومت بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، هنرمند نقاش، زن بازنمایی شده را به عنوان موجودی منفعل و تحت سیطره به تصویر نکشیده است، به این معنا که زن، سوژه کنشِ در معرض نگاه قرار گرفتن واقع نمی شود. در رویکردی که با مسئله مقاومت مطرح شده از سوی فوکو در روابط قدرت منطبق است، زن با بازگرداندن نگاه، به ویژه نگاه خیره به سوی مخاطب، در جایگاهِ فاعلِ قدرت قرار می گیرد. در این بازنمایی، هنرمند از کلیه عوامل و مبانی تجسمی بهره گرفته و به خصوص با قرار دادن زن در زاویه دید هم تراز با خود و مخاطب، او را در موقعیت قدرتی برابر قرار می دهد. اما رابطه هنرمند و مخاطب رابطه رایج قدرت است، مخاطب فرصتی برای اعمال قدرت بر هنرمند نداشته و این هنرمند است که با مهارت فنی خود، بیننده را به چگونه دیدن هدایت می کند. ممانعت های فرهنگی که متأثر از فرهنگ اجتماعی و مذهبی هنرمند است، از احساسات بصری لذت جویانه تأثیر بیشتری ایجاد می کند و باعث می شود علیرغم اینکه هنرمند، زن را اغلب بدون پوشش سر بازنمایی می کند، با نهاد قدرت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی ناظر بر فعالیت انجمن نقاشان هم راستا شده و از نمایش زن برهنه به عنوان سوژه نگاه لذت جویانه امتناع ورزد.
بررسی مدارس نوین اصفهان در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی اول براساس عوامل شکل گیری و اجزای کالبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم مهر ۱۳۹۹ شماره ۸۸
5 - 18
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: بروز موج نوگرایی در تاریخ معاصر ایران موجبِ پیدایش مدارسی به شیوه اروپایی در کشور و شهر اصفهان شد. این مدارس از نظر محتوای دروس و معماریِ بنا با مدارس سنتی متفاوت بودند. در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی اول، به تبع افزایش جمعیت در ایران و نیز سیاست دولت وقت در زمینه توسعه کمّی مدارس به منظور تربیت نیروی متخصص، ساخت مدارس در دستور کار قرار گرفت. اهمیت تحقیق حاضر از آن حیث است که اکثر پژوهش ها درباره معماری مدارس اصفهان به مدارس سنتی (مدارس علمیه) شهر اصفهان می پردازند، و به معماری مدارسِ معاصر، خصوصاً در دوره های مذکور، و روند شکل گیری آن کمتر توجه شده است. هدف پژوهش: این پژوهش در پی شناخت عوامل تاریخی-سیاسی، فرهنگی و اجتماعیِ تأثیرگذار بر شکل گیری مدارس نوین اصفهان در دوره های مذکور، و شناخت ماهیت معماری و مقایسه ساختار کالبدی و شیوه معماری این مدارس با یکدیگر است. روش پژوهش: مطالعه حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و موردپژوهی انجام شده است. پنج مدرسه به عنوان نمونه موردی برگزیده شدند و تاریخچه شکل گیری آن ها با روش کتابخانه ای و اسنادی مورد مطالعه قرار گرفت؛ سپس، با روش میدانی، اطلاعات مدارس کامل شد و این مدارس براساس هدف پژوهش با یکدیگر مقایسه شدند. نتیجه گیری: از مهم ترین عوامل شکل گیری مدارس نوین می توان به انقلاب مشروطیت، نقش حکومت پهلوی اول، میسیونرهای انگلیسی، و استادکارهای بومی شهر اشاره کرد؛ در مورد دوره پهلوی، تمایل حکومت به ایجاد شیوه باستان گرایی در معماری، در مورد میسیونرها، تحولات دو قرن نوزدهم و بیستم در اروپا و تغییر ساختار آموزشی غرب و احداث چند مدرسه در اصفهان توسط میسیونرهای فرانسوی و انگلیسی و تأثیر آن ها در ایجاد ساختار معماری مشابه مدارس غربی، و در مورد آخر حضور استادکارهای بومی (اصفهانی) در این شهر و تمایل آن ها به اجرای شیوه سنتی (اصفهانی) در معماری مدارس، تعیین کننده بوده اند. این عوامل در کنار هم منجر به ایجاد نوعی معماری تلفیقی در ساختمان های اکثر مدارس اصفهان در دوره های مذکور شده است.
تولید و بازتولید فضا در چرخه دوم انباشت سرمایه؛نقدی بر زندگی روزمره در فضای زیسته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم بهمن ۱۳۹۸ شماره ۸۰
29 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: فضای لوفوری با فاصله گرفتن از (و گاه دربرگرفتن) فضای لایتناهی ریاضیدانان و فضای ذهنی فیلسوفان وارد حوزه اجتماعی می شود. این فضا به زعم لوفور هم تولید و هم مصرف می گردد و به تعبیری، نوعی کالای تولیدی و در عین حال محصول مصرفی به شمار می رود. برهم نشست تولید مادی، تولید ایدئولوژی و تولید معنا در یک مکان و در یک زمان به عنوان عناصر اصلی تولید فضای اجتماعی شناخته می شود که طی یک فرایند تریالکتیکی (و نه دیالکتیکی) بازتولید می شود. درهم تنیدگی نظریه لوفور، با مدار ثانویه انباشت سرمایه، که هاروی آن را مطرح کرد، تأثیر شگرفی بر انضمامی ساختن کارکرد سرمایه داری دارد. فرایند تولید و بازتولید فضا در چرخه دوم انباشت سرمایه حامل فراورده هایی است که اغلب متفکرین چپ گرا آن را به شیوه های ارتجاعی تمدن نسبت می دهند. آنچه اهمیت فزاینده تری نسبت به فراورده های فضای سرمایه دارانه دارد تحلیل فرایند تولید و بازتولید فضا در چرخه دوم است که در این زمینه، هاروی، به عنوان شارح اصلی نظریات لوفور، پیشگام است. برهم نشست و تحلیل نظریات لوفور و هاروی در نقد زندگی روزمره و چگونگی گریز از فضای سرمایه و چرخه تریالکتیکی از اصلی ترین مسائل این پژوهش به شمار می رود. اهداف پژوهش: نقد زندگی روزمره در فضای زیسته که آکنده از تسلط سرمایه بر آن است از اهداف اصلی این پژوهش به شمار می رود که فرایندهای تولید فضا و سپس فراورده های آن در این پژوهش با استناد به دستگاه فکری لوفور و هاروی و اشتراکات نظری آنان به تحلیل کشیده می شود. روش پژوهش: این پژوهش دارای روش توصیفی-تحلیلی و، از لحاظ هدف، بنیادی می باشد. مسئله اصلی با استفاده از منابع مرجع و اصیل به واکاوی گذاشته می شود تا در نهایت، نقد زندگی روزمره در فضای زیسته صورت گیرد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این پژوهش که بر اساس این فرضیه بنا نهاده شده است: «زندگی روزمره شهروندان در فضای زیسته یا چرخه دوم انباشت سرمایه، حامل ابژگی و انفعال و مصرف گرایی آنان است»، نشان می دهد که فضای سرمایه دارانه با پیش ران فرایند تریالکتیکی به سوی بنانهادن شهروند منفعل (مصرف گرا) و پایه گذاری سوژه و ابژه در حرکت است که تأثیرات آن، علاوه بر فضای شهر، بر فضای زندگی حاکم است.
واکاوی تعامل بین گونه های شکلی مسکن سنتی و ارتباطات فضایی با استفاده از ابزار نحو فضا (نمونه موردی: خانه های سنتی کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
153-179
حوزههای تخصصی:
شهر کاشان را می توان گنجینه ای از خانه های سنتی ایرانی دانست؛ خانه هایی که متعلق به دوره قاجار بوده و مقوله های اجتماعی فرهنگی و اقلیمی بیشترین تأثیر را در شکل گیری پیکره بندی فضایی این خانه ها داشته است . در ا ین پژوهش با محور قرار دادن ورودی، به تحلیل پیکره بندی فضایی در خانه های کاشان پرداخته شد. در مرحله اول، خانه ها به لحاظ شکلی و کالبدی در چهار دسته قرار گرفتند: خانه های تک حیاطه دوطرف حجم، تک حیاطه سه طرف حجم، خانه های تک حیاطه چهارطرف حجم و دوحیاطه چهارطرف حجم. در مرحله دوم تعداد ورودی ها، جایگاه ورودی ها به لحاظ افقی و عمودی و مسیر مستقیم و غیر مستقیم هنگام ورود به خانه ها مشخص شد، سپس به منظور تحلیل ورودی در هر دسته شکلی، از روش چیدمان فضا بهره گرفته شد. در همین راستا دو شاخص هم پیوندی و عمق قابل پیمایش (ارتباط بصری) در بستر این خانه ها مورد سنجش قرار گرفتند. در مرحله سوم نیز، عرصه بندی فضا های تابستان نشین و زمستان نشین خانه های هر دسته شکلی مبتنی بر نمودار توجیهی و تحلیل گراف نمایانی مورد بررسی قرار گرفت. فرضیه های اصلی پژوهش حاکی از این است که خانه های هر دسته کالبدی شکلی، ارتباطات فضایی شبیه بهکدیگر را رقم زده است، سازمان فضایی عرصهه زیستی ساکنان خانه ها در فصول تابستان و زمستان متفاوت اند. به علاوه رابطه مجموعه ورودی و فضای خانه ها در هر دسته مورد بحث قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد که در هر دسته کالبدی، تفاوت هایی به لحاظ پیکره بندی فضایی وجود دارد به طوری که در هر دسته، خانه های عمیق و کم عمق به لحاظ بصری دیده می شود، اما معانی اجتماعی فرهنگی مشابهی در هریک از پیکره های کالبدی قابل مشاهده است که مطابق با ویژگی های فرهنگی و اجتماعی معماری ایرانی اسلامی در شهر کاشان شکل یافته است. همچنین، سازمان فضایی عرصه زیست ساکنان خانه ها در فصل تابستان و زمستان نیز متفاوت بود. در رابطه با ورودی در خانه های هر دسته، مشاهده شد که افزایش تعداد ورودی ها لزوماً موجب کاهش لایه بندی بصری خانه ها در هر دسته و در بین تمامی خانه ها نشده است.
عملکرد نمایه ای شرق شناسی در هنر معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم آذر ۱۳۹۸ شماره ۷۸
5 - 14
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: هنر دو دهه اخیر ایران تاکنون از جنبه های مختلفی نقد شده است و برخی از منتقدان گرایش های اصلی آن را بازتولید گفتمان شرق شناسی دانسته اند. در همین رابطه، مسئله پژوهش این است که چگونه می توان ویژگی های مشترکی را میان فرمول تولید این قبیل آثار هنری و عملکرد شرق شناسی یافت؟ بدین منظور از مفهوم نمایه، با استناد به مباحث نشانه شناسی و تاریخ هنر و به منظور خوانش نقادانه بازتولید گفتمان شرق شناسی، بهره گرفته شده است. هدف: هدف این پژوهش مطالعه انتقادی و تعمیق در چالش های نظری هنر معاصر ایران با تکیه بر مفهوم نمایه است. پرسش اصلی این است که چه مؤلفه هایی ویژگی نمایه ای هنر معاصر ایران را شکل می دهند و چگونه نمایه سازی در هنر معاصر ایران در تطابق با گفتمان شرق شناسی است؟ روش تحقیق: روش پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی است و داده های آن به شیوه کیفی تجزیه و تحلیل شده اند. نمونه ها به شکل هدفمند انتخاب شده اند. نتیجه گیری: کاربست افراطی برخی عناصر و نقش مایه های سنتی در هنر ایران دارای کارکردی نمایه ای است که ظرفیت جداسازی مکانی و موقعیت مند کردن آثار هنری را ایجاد می کند. این جداسازی مکانی و موقعیت مندکردن در تطابق با گفتمان شرق شناسی است.
بررسی میزان انطباق پذیری پارک های شهر تهران با رویکرد شفابخشی باغ ها
حوزههای تخصصی:
باغ های شفابخش به عنوان باغ های موثر در سلامت جسمی و روانی در محیط های مصنوع به دور از بیم زندگی پرمخاطره امروزی، افزون بر خدمات آموزشی، درمانی، طب سنتی و گیاهان دارویی، برای مراجعه کنندگان خود آرامش روحی و روانی به ارمغان می آورد. اثرات منفی جسمی – روانی محیط های بسته، تاریک و شلوغ شهری بر انسان، به مانند: اضطراب، افسردگی، خستگی روانی و... لزوم طراحی و اجرای باغ های شفابخش را در محیط های مصنوع مسلم و محرز می نماید. در این پژوهش از طریق تحلیل و تفسیر منابع متعدد و معتبر، سعی شده است تا عوامل موثر در شفابخشی باغ ها شناسایی گردد، تا اولاً تأثیرات و چارچوب این شاخصه ها و مولفه های شفابخشی در هر گونه از کاربری ها و عرصه ها، تدوین شده و دوماً با توجه به شاخصه ها و مولفه های شفابخشی باغ ها، از طریق مشاهده محقق و پرسشنامه انطباق پذیری، در 8 پارک شهر تهران مورد ارزیابی و نظرسنجی کاربران قرار گیرد، تا نقاط قوت، ضعف، انطباق پذیری و رضایت مندی کاربران از پارک ها شناسایی شده و برای بهبود سطح کیفیت و عملکرد پارک ها، این موارد را در طراحی و بازطراحی لحاظ نمود. همچنین نتایج این تحقیق بیانگر آن است پارک های شهر تهران از نظر میزان شاخصه های شفابخشی و نیز اکولوژیکی در اکثر سطوح، در موقعیت ضعیف و یا بسیار ضعیف قرار دارند. از اینرو، مطالعات این تحقیق، ضرورت طراحی و بازطراحی پارک ها را براساس اصول علمی روشن می سازد.
شهرشناسی و برنامه ریزی برای شهر با فلسفه ژیل دلوز
حوزههای تخصصی:
فلسفه ژیل دلوز، فلسفه ای فضامند و معطوف به شیوه های چینش عناصر انسانی و غیر- انسانی در قالب اژانسمان های ناهمگن و چندگانه است. دغدغه اصلیِ این فلسفه، شدن های متعلق به جغرافیاست؛ شدن هایی که بیش از یک سرهم بندی(اسمبلج) ساده هستند و از توان به هستی درآوردنِ فعال عاملیت خاص خودشان برخوردارند که بدان «اژانسمان» گفته می شود. آنچه یک اسمبلج را به یک اژانسمان تبدیل می کند، روابطی است که میان عناصر وجود دارد. از این رو، آنچه در این فلسفه اهمیت دارد روابط میان عناصر و نه سرشت خودِ عناصر است. این مقاله، تلاش می کند توضیح دهد چگونه چنین فلسفه ای می تواند به عنوان چارچوبی تحلیلی و انتقادی به ما در درک شیوه هایی که واقعیت های موجود در شهریت و برنامه ریزی شهری به هستی درآمده و در طی زمان دچار تحول می شوند کمک کند. در این میان، توجه شهرشناسان روی شدن های برساختی و فرایندهایی که از طریق آنها واقعیت های شهری به هستی درمی آیند، و دغدغه برنامه ریزان شهری برای کمک به تولید فضاهای چندگانه، توانمندساز، باز، خلاق، دموکراتیک و فراگیرنده، مهم ترین درس هایی بوده که از فلسفه دلوز آموخته شده است.
بررسی شاخص های سرزندگی پیاده راه ها و خیابان های پیاده محور، در مقایسه پیاده راه استقلال، استانبول ترکیه و خیابان پیاده محور سی تیر، تهران ایران
منبع:
هویت محیط دوره اول بهار ۱۳۹۹ شماره ۲
40-57
حوزههای تخصصی:
در سالهای اخیر تسلط سواره بر پیاده که نوعی از تسلط کمیت بر کیفیت می باشد، در فضاهای شهری به نوعی به فرهنگ غالب شهرها تبدیل شده است. کاهش تعاملات اجتماعی، ترافیک سنگین، آلودگی های محیط زیستی و تخریب بافت ها و بناهای ارزشمند کهن شهرها از معضلات شهرهای امروزی می باشند که بخشی از دلایل آن به خودرو محوری و کاهش حرکت پیاده در شهرها برمی گردد. جنبش پیاده محوری، تقویت حرکت پیاده در فضاهای شهری و ایجاد پیاده راه ها، روش هایی برای کاهش اثرات معضلات ذکر شده و بازگرداندن جایگاه حرکت پیاده به فضاهای شهری می باشند. پیاده راه ها به عنوان معابری با نقش اجتماعی بالا و محدودسازی حرکت سواره، در واقع راهی برای بازپس گیری معابر عمومی به ویژه فضاهای شهری ارزشمند که دارای جاذبه های فرهنگی، تاریخی، تجاری و تفریحی برای عابرین پیاده هستند، از وسایل نقلیه و پس دادن آن به انسان به منظور حرکت، تعاملات اجتماعی و فعالیت های تفریحی، گردشگری و تجاری است. یکی از مهم ترین شاخصه های پیاده راه ها و خیابان های پیاده محور، میزان سرزندگی آنها می باشد که می تواند نقش اساسی در میزان حضور و رضایت شهروندان جهت افزایش تعاملات اجتماعی و نزدیک شدن به اهداف پیاده محوری داشته باشد. این پژوهش به بررسی شاخصه های سرزندگی محورهای پیاده پرداخته و هدف این پژوهش رسیدن به معیارهای مشترک برای ایجاد سرزندگی در پیاده راه ها و خیابان های پیاده محور می باشد. همچنین با مقایسه و بررسی دو پیاده راه، استقلال استانبول و خیابان سی تیر تهران از طریق تکنیک تجزیه و تحلیل SWOT به تدوین معیارهایی برای ایجاد سرزندگی در پیاده راه ها می پردازد و معیارهایی را برای ایجاد سرزندگی در پیاده راه ها و خیابان های پیاده محور پیشنهاد می نماید.
معماری، به مثابه ذهنِ بسیط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم مهر ۱۳۹۷ شماره ۶۴
29 - 40
حوزههای تخصصی:
نسبت و رابطه انسان و معماری، معمولاً در قالب علوم رفتاری سنجیده شده است؛ اما این پژوهش، با بهره گیری از رویکرد شناختی (4E) قصد دارد، معماری را به عنوان یک مؤلفهِ شناختی، بررسی کند. این امر، متفاوت از تأثیرگذاری محیط در شناخت است که عمدتاً تحت عنوانِ رویکرد برون گرایی و در قالب هایی مثلِ روان شناسی محیطی، تئوریزه می شود. این رویکرد، معماری را به عنوان بخشِ ضروریِ ذهن و شناخت، معرفی می کند. پرسشِ اصلی این تحقیق این است که چگونه معماری به عنوان مؤلفهِ سببیِ شناخت، عمل می کند؟ مهم ترین هدف این پژوهش فهم جدیدی از چیستیِ معماری و به تبع آن، گفتمانِ جدیدی است که با معماری می توان برقرار کرد، علی الخصوص در زمینه معماری های تعاملی و انطباق پذیر که عملاً به عنوان افزونهِ بدن (پروتز) عمل می کنند. روش این تحقیق در سطحِ راهبرد، آرایه منطقی است که در سطحِ تدابیر، پدیدارشناسیِ تن یافتهِ مرلوپونتی را به عنوان منطقِ بیرونی استدلال، مبنای تحلیلِ معماری، به عنوان ذهنِ بسیط، قرارداده است. در این پژوهش، از طریق اثباتِ نقش الزامیِ استعاره، در شناختِ تن یافته و آگاهی و پس از آن، نقش معماری در تولید استعاره های اولیه و مختلط، پرسشِ تحقیق، پاسخ می یابد. لذا در اینجا استعاره، نه یک صناعت ادبی، بلکه به عنوان زیربنایِ مفاهیم انتزاعی و به شدت وابسته به خصوصیاتِ تنِ عامل (شناسنده) و عملکرد تن، در محیط، فرض می شود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که معماری به عنوان کالبد، به مثابهِ بخشی از ذهنِ بسط یافته، یا به عنوان یک اگزوگرام عمل کرده و معماری به عنوان فضا، با واسطه رفتارهای حسی-حرکتیِ ما، پدیدآورنده، وزن دهنده و تغییردهنده استعاره های اولیه است، لذا به مثابه ذهن بسیط و ذهنِ چندبخشی، عمل می کند.
علم در خدمت هنر
منبع:
هنر و مردم ۱۳۴۵ شماره ۴۷
حوزههای تخصصی:
معرفی اثر-معماری و اندیشهی نقادانه
حوزههای تخصصی:
نقشه های بناهای تاریخی ایران
منبع:
بخارا مهر ۱۳۸۳ شماره ۳۸
حوزههای تخصصی:
بر فراز دم دم
حوزههای تخصصی: