فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۷٬۵۵۹ مورد.
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
259 - 276
حوزههای تخصصی:
افراد سالمند برای حفظ سلامت و بهزیستی خود نیاز به برقراری روابط اجتماعی با همسالان و سایر نسل ها دارند. محلات شهری به عنوان یکی از واحدهای فضایی- اجتماعی شهرها، باید بستر مناسبی برای تعاملات اجتماعی سالمندان ساکن خود فراهم کنند. با این حال، بررسی ویژگی های محله ها که حامی تعاملات اجتماعی سالمندان هستند، یکی از خلأ های مطالعاتی طراحی شهری است. هدف این پژوهش، شناسایی و الویت بندی کیفیت های فضایی- اجتماعی مؤثر بر تعاملات اجتماعی سالمندان در محله است. در این راستا، داده ها از طریق پیمایش و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 23 سالمند (11 مرد، 12 زن) 60 تا 75 ساله ساکن محله تاریخی دردشت اصفهان جمع آوری شدند. از طریق تحلیل کیفی، هشت مقوله اصلی و 15 مقوله فرعی طبق اولویت زیر اکتشاف شدند: 1. حفظ ریشه های اجتماعی و تاریخی محله مرتبط با اماکن تاریخی و همسایه های بومی؛ 2. تأمین آسایش فیزیکی؛ 3. تقویت مکان های سوم؛ 4. انجام فعالیت های فیزیکی به صورت راحت و ایمن در معابر و پارک ها؛ 5. پشت سرهم بودن فعالیت های مکمل؛ 6. امنیت ذهنی شامل افزایش حس امنیت، حذف رفتارهای ناهنجار دیگران و داشتن حریم شخصی؛ 7. اتمسفر روحانی مرتبط با حس و حال و مکان های مذهبی؛ 8. حضور زنان در فضای امن و آرام مختص به خودشان. عوامل هویتی - تاریخی، به عنوان مهم ترین مقوله، تأثیر بسزایی بر تعاملات اجتماعی سالمندان و به یادماندن آن در ذهن و خاطر این افراد داشتند. شاخص ترین عنصرهویتی، معماری تاریخی و همسایه های اصیل و قدیمی محله بودند. در مقابل، عدم تمایل سالمندان به حضور ساکنان غیربومی، می تواند بیانگر دلبستگی شان به یک دستی جمعیت و حفظ جامعه اصلی و قدیمی محله باشد. در نهایت این مقولات به عنوان مؤلفه های یک مدل مفهومی صورت بندی شده اند. این مدل می تواند درکی بهتر از کیفیت فضایی- اجتماعی محلات برای حضور سالمندان داشته باشد. همچنین، اجرای این مدل در محلات مختلف می تواند منجر به توسعه آن از خلال تغییر اولویت های فوق یا کشف مقولات جدید شود.
گونه شناسی روش پژوهش در ریخت شناسی شهری در راستای افزایش عدالت اقلیمی با رویکرد کاهش مصرف انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
22 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: افزایش شهرنشینی باعث افزایش جزایر حرارتی در شهرها شده که باعث ایجاد بحران تغییرات اقلیمی به ویژه تغییر در شکل شهری می شود.هدف: هدف تبیین مفهوم سازی ریخت شناسی شهری و تاثیر آن بر میزان مصرف انرژی و نتیجه ی آن بر شکل گیری الگوهای اقلیمی از طریق بررسی روش شناسی پژوهش های مشترک بین دو نظریه عدالت اقلیمی و ریخت شناسی شهری با رویکرد کاهش مصرف انرژی میباشد. لذا پاسخ به سوال اصلی چگونگی فرآیندهای روش شناختی و روش های کاربردی در دو بخش گردآوری اطلاعات و تحلیل های آماری در مطالعات این حوزه ضروری است.روش: یک بررسی از طریق راهبرد پژوهشی فرا روش برای تعداد 30 مقاله و رساله ی معتبر داخلی و خارجی بررسی شده (بین سال های 2015 و 2022) از دستور العمل PRISMA انتخاب و از روش تحلیل محتوا بر اساس طبقه بندی پیاز پژوهشی به صورت جداگانه کدگذاری و تحلیل شدند. با توجه به دو نظریه موجود در تلفیق با رویکرد کاهش مصرف انرژی میتوان به ظهور دسته بندی روش تحلیل های مشترک دست یافت. جریان اصلی روش شناسی با توجه به هدف پژوهش بر پایه مطالعات کمی چند روشی با تکیه بر راهبردهای آزمایشی و پیمایشی است که برای دسته بندی و کدگذاری متون از فنون تحلیل کیفی جهت دستیابی به مولفه ها و تحلیل محتوا و از فنون تحلیل کمی برای دستیابی به انواع ضریب ها و شاخص ها استفاده گردیده است.یافته ها: یافته ها نشان میدهد که عدالت اقلیمی میتواند با بکارگیری عدالت توزیعی منافع اقتصادی و اجتماعی بعنوان یکی از زیر معیارهای مبحث عدالت اقلیمی و ایجاد اصول و سیاست های کاهشی مصرف انرژی جهت جلوگیری از ایجاد و انتشار گازهای گلخانه ای در سطوح میانی و شهری به ارائه الگوهای پایدار اقلیمی در مقیاس شهری دست یابد.نتیجه گیری: نتایج این مقاله حاکی از آن است که رابطه ی بین مورفولوژی و بحث عدالت اقلیمی امکان آن را دارد تا فراتر از مقیاس ها و رویکرد ها و روش های تک رشته ای به دیدگاهی یکپارچه و پویا دست یابد. در نتیجه از طریق تحلیل های آماری پارامتریک و غیرپارامتریک مقایسه ای و رابطه ای روایی و پایایی داده های نرمال شده بررسی و نتیجه به کل جامعه تعمیم داده شده است.
راهبردهای سامان دهی فضایی-مکانی سکونتگاه های غیر رسمی (مطالعه موردی: تپه مراد آب کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
51 - 68
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین راهبردهای سامان دهی فضایی–مکانی سکونتگاه های غیر رسمی صورت پذیرفت. در این راستا با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی به صورت تلفیقی از روش های کمی و کیفی اقدام به تجزیه وتحلیل اطلاعات گردید. نمونه تحقیق شامل 50 نفر از کارشناسان و متخصصان شهری می باشد که به صورت هدفمند نمونه گیری شده اند. در راستای دستیابی به اهداف پژوهش، در ابتدا از تحلیل سوات و پس ازآن از ماتریس QSPM استفاده گردید. در ادامه نیز از آزمون T–test جهت ارزیابی وضعیت موجود سکونتگاه غیر رسمی تپه مراد آب کرج استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل سوات منجر به شکل گیری 14 قوت، 26 ضعف، 17 فرصت و 17 تهدید گردید. در ادامه با استفاده از برنامه ریزی استراتژیک کمی (QSPM) اقدام به تدوین راهبرد سامان دهی فضایی–مکانی این سکونتگاه پرداخته شد. نتایج حاصل از تحلیل سوات منجر به شکل گیری 14 قوت، 26 ضعف، 17 فرصت و 17 تهدید گردید. همچنین بر اساس نتایج حاصل از برنامه ریزی استراتژیک کمی، 5 راهبرد جهت سامان دهی سکونتگاه غیر رسمی در تپه مراد آب کرج شناسایی گردید که شامل: تهیه طرح مطالعاتی جامع سامان دهی مرتبط با بازآفرینی شهری پایدار در قالب برنامه جامع اقدام مشترک با توجه به سطوح زمانی کوتاه مدت، میان مدت، بلندمدت و مشخص کردن نقش هرکدام از سازمان ها و نهادهای دولتی، خصوصی و مشارکت مردمی؛ تسهیل ورود بخش خصوصی به پروژه های بازآفرینی شهری؛ سامان دهی محلات سکونتگاه های غیر رسمی؛ استفاده از ظرفیت های ساکنین سکونتگاه های غیر رسمی جهت بازآفرینی محلات هدف و ایجاد اشتغال؛ افزایش امنیت و جلوگیری از بروز آسیب های اجتماعی از طریق حضور پذیر نمودن فضاهای شهری موجود در محلات می باشد. به علاوه نتایج حاصل از آزمون t–test نشان داد که هیچ یک از شاخص های مطرح شده در این سکونتگاه در وضعیت مطلوبی قرار نداشته و میانگین نمرات به دست آمده از پاسخگویان در سطح معناداری 01/0 کمتر از میانگین نظری می باشد.
مطالعه تطبیقی تصویر باغ در شعر کلاسیک و معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
27 - 46
حوزههای تخصصی:
باغ و ادبیات در حوزه فرهنگیِ سرزمینِ ایران، از دیرباز با یکدیگر ارتباط داشته اند. آثار منظوم و منثوری که در آن ها باغ به شکل های متفاوت و در جنبه های گوناگون خود ظاهر شده است، فراوان اند. هدف این پژوهش تطبیقی، شناسایی تصویر باغ ایرانی در شعر کلاسیک و معاصر فارسی است. پس از شناسایی این تصویر، پژوهش به درک تفاوت ها و شباهت های میان آن ها می پردازد و تصاویر شعری استخراج شده را با نظام های سازنده باغ ایرانی قیاس می کند. پژوهش حاضر سعی دارد تا تصویر باغ ایرانی را در شعر کلاسیک و معاصر فارسی مورد تطبیق قرار دهد. روش انجام این پژوهش، کیفی و متکی بر درک اجزای سازنده باغ، تحلیل استعاره های مفهومی و حس فضاست. این موارد نشان می دهد که تصویر باغ در اشعار دوره های کلاسیک و معاصر چگونه بوده است. برای انجام پژوهش، 48 قطعه شعر کلاسیک و معاصر انتخاب و مطالعه شدند. معیار انتخاب اشعار، حضور کلمه باغ در بدنه شعر و قابلیت برداشت این کلمه به عنوان یک استعاره مفهومی بود. نتایج نشان می دهد که باغ در تصویر اجزا، نگاشت استعاری و حس فضا در شعر کلاسیک و معاصر تغییر کرده است؛ درنتیجه، تصویر آن نیز در شعر کلاسیک و معاصر فارسی تغییرات مهمی داشته است. این تغییرات در چهار قسمت کلی تحلیل عناصر (اجزا، وجه توصیفی، کاربست)، توصیف عناصر (عناصر طبیعی، مصنوع، غیرکالبدی و انسان)، رویکرد شاعر (جزء و کل نگر، صراحت و ابهام) و نحوه بیان تصویر (تصویر شعر، فرم باغ، نمادپردازی) مطرح شده اند. تغییرات نشان می دهند که فرم باغ در شعر کلاسیک بر الگوی شناخته شده باغ ایرانی منطبق است که تصویری به هم پیوسته، معین و صریح است؛ اما در شعر معاصر، این فرم در هم شکسته و به تصاویری منقطع در خدمت ایجاد تجربه ای غافلگیرکننده تبدیل شده است.
شناسایی عوامل موثر بر افزایش تاب آوری اقلیمی در طراحی شهری (مطالعه موردی : شهر رشت)
حوزههای تخصصی:
با توجه به تغییرات اقلیمی و افزایش بحران های طبیعی در سال های اخیر، تاب آوری شهری به یکی از نیازهای ضروری در طراحی شهرهای پایدار تبدیل شده است. این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر در افزایش تاب آوری اقلیمی در طراحی شهری پایدار، با تمرکز بر شهر رشت، انجام شده است. برای دستیابی به اهداف پژوهش و در راستای اعتبار قابل استناد از تحلیل های چندمعیاره استفاده شده است؛ داده های کیفی از طریق برداشت های میدانی ، مصاحبه و پرسشنامه بوسیله SPSS تحلیل و طبقه بندی شده و معیارهای استخراج شده و داده های کیفی از روش تاپسیس امتیاز دهی و رتبه بندی شده اند و چهاچوب از برآیند آن استخراج و رائه شده است. این فرآیند شامل توزیع پرسشنامه برای جمع آوری داده ها و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS بهره برداری شده است. نتایج نشان می دهند که بهبود زیرساخت های شهری، توسعه فضاهای سبز، مدیریت منابع آب، کاهش گازهای گلخانه ای و افزایش آگاهی عمومی از جمله عوامل کلیدی مؤثر بر تاب آوری اقلیمی در رشت هستند. این پژوهش تأکید می کند که طراحی شهری با رویکرد تاب آوری اقلیمی می تواند آسیب پذیری شهرها را در برابر تغییرات اقلیمی و بلایای طبیعی کاهش دهد. در این راستا، برنامه ریزی شهری باید به گونه ای صورت گیرد که وضعیت کالبدی، زیست محیطی و اجتماعی شهرها را بهبود بخشد و شرایط لازم برای کاهش اثرات تغییرات اقلیمی و افزایش ظرفیت مقابله با بلایا فراهم شود. به ویژه در شهر رشت، اقدامات هماهنگ در بهبود زیرساخت ها، مشارکت عمومی و مدیریت منابع طبیعی می تواند این شهر را به الگویی برای تاب آوری اقلیمی تبدیل کند.
کاوشی تطبیقی-تحلیلی در تفاوت های میان شواهد متنی و کالبدی مجموعه تاریخی شمسیه یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
۱۲۴-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
اهداف: در این مقاله، شمسیه ی یزد، مجموعه ای متعلق به قرن ۸ هجری قمری، از دریچه ی دو متن تاریخی «تاریخ یزد» (اثر جعفری) و «تاریخ جدید یزد» (اثر کاتب) – هر دو متعلق به قرن ۹ - بررسی می شود. تفاوت میان توصیفات این دو متن با یکدیگر و با کالبد بجای مانده از بنا، چارچوبی برای فهم این بنا و ادراک آن در گذشته فراهم سازد. روش ها: این مقاله با روش تاریخی-تفسیری، ابتدا به بازشناسی مجموعه ی شمسیه در وقفنامه ی جامع الخیرات می پردازد و سپس با قیاس توصیفات جعفری و کاتب با یکدیگر و با وقفنامه و کالبد بنا، به موارد اختلاف میان توصیفات می پردازد. نهایتا با مداقه در بستر اجتماعی بنا و بافتار کلی این متون، به بازشناسی مجموعه ی شمسیه و نوع نگاه متون به آن می پردازد. یافته ها: اختلاف اصلی بین متن جعفری و کاتب در خصوص شمسیه، نوع اشاره به جزئیات تزیینی و ممرهای آبرسانی است. همچنین در حالی که در متون قرن ۹ از دو مدرسه در این مجموعه یاد شده است، در جامع الخیرات تنها از یک مدرسه یاد می شود. تفاوت های خُرد دیگری نیز میان توصیف جعفری و کاتب وجود دارد. نتیجه گیری: کلید فهم تفاوت ها، تفاوت نوع نگاه دو نویسنده است؛ در حالی که جعفری به کلیت بنا و ممرهای سطحی آب توجه بیشتری دارد، کاتب به تزیینات بنا و آب های زیرزمینی وزن بیشتری می دهد. همچنین تفاوت بستر اجتماعی قرن ۹ با قرن ۸، باعث شده است که بنای دارالسیاده ی شمسیه تدریجا با عنوان «مدرسه» یاد شود.
ذهن متجسد در مکان: تبیین رابطه بین ذهن، بدن و محیط شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
67 - 83
حوزههای تخصصی:
طرح مسئله: چگونه مکان فراتر از یک فضای فیزیکی، بر شکل گیری هویت، شناخت و تجربه انسان تأثیرگذار است؟ این مقاله با هدف بررسی این پرسش بنیادین، به تبیین تعامل پیچیده میان انسان و محیط ساخته پرداخته است.
هدف: ارائه مدلی جامع از فرایند تجربه حسی-حرکتی انسان و ایجاد ارتباط غیرکلامی مؤثر با محیط، به منظور تسهیل امکان طراحی فضاهای با کیفیت تر و انسانی تر است.
روش: با اتکا بر روشی توصیفی-تحلیلی و بررسی عمیق ادبیات موضوع، این مقاله به دنبال تبیین الگوهای پنهان بین فضا، تجربه و معنا است. تحلیل کیفی متون، ابزاری کلیدی برای دستیابی به این هدف بوده است.
یافته ها: مکان، صرفاً یک بستر فیزیکی نیست، بلکه یک بستر معنایی است که در آن، هویت فردی و جمعی شکل می گیرد. نمادها و عناصر بصری فضایی، به عنوان زبانی مشترک، امکان برقراری ارتباط با محیط اطراف و معنایابی را فراهم می کند. ذهن انسان به شدت تحت تأثیر ساختارهای فضایی قرار دارد و فضاها می توانند بر ادراک، احساسات و رفتارها تأثیر بگذارند.
نتیجه گیری: با درک عمیق از رابطه انسان و مکان، می توان به طراحی فضاهایی پرداخت که نه تنها پاسخگوی نیازهای فیزیکی انسان باشند، بلکه به ارتقای کیفیت زندگی، تقویت حس تعلق و شکل دهی به هویت جمعی نیز کمک کنند. ذهن، بدن و محیط به طور جدایی ناپذیری با هم مرتبط هستند و درک این رابطه پیچیده، برای ایجاد محیط های انسانی پایدار و پویا ضروری است. مدل ارائه شده، می تواند به عنوان ابزاری برای طراحان و برنامه ریزان شهری مورد استفاده قرار گیرد.
شهر انسانی: رویکرد مطالعاتی جدید برای ارزیابی زیست پذیری؛ نمونه موردی: منطقه 22 کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
247 - 265
حوزههای تخصصی:
زیست پذیری یکی از اصول راهنمای اصلی برنامه ریزی و سیاست گذاری شهری است که تعریف و ارزیابی آن به موضوع حیاتی پژوهش تبدیل شده است. همان طور که پیشرفت در توسعه اجتماعی-اقتصادی شتاب می گیرد، شرایط زندگی در مقیاس خرد نیاز به توجه فوری بیشتری دارد. تاریخ نسبتاً کوتاه مطالعات انجام شده در رابطه با زیست پذیری جوامع شهری نشان می دهد این مفهوم به علت گستره معنایی قابلیت این را دارد که با رویکردهای متفاوت و متنوعی مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرد. پژوهش حاضر با هدف وضعیت ستجی زیست پذیری منطقه 22 کلان شهر تهران با رویکرد شهر انسانی انجام گرفته است. نوشتار حاضر از ازنظر هدف کاربردی و از حیث روش بررسی توصیفی- تحلیلی است. داده ها و اطلاعات موردنیاز پژوهش، به دو روش اسنادی (کتابخانه ای) و میدانی (پرسشنامه) گردآوری شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که زیست پذیری منطقه 22 پایین تر از حد متوسط است و محله ها از لحاظ زیست پذیری با رویکرد شهر انسانی در شرایط یکسان و همگونی قرار ندارند. در این بین، محله های دریاچه شهدای خلیج فارس، گلستان و زیبادشت به ترتیب با کسب بیشترین امتیاز ماباک (0/220)، (0/188) و (0/222) در جایگاه اول تا سوم و در مقابل مناطق هوانیروز، سروآزاد و شریف با کسب کمترین امتیاز ماباک (0/103-)، (0/136-) و (0/203) در جایگاه دهم تا دوازدهم قرار گرفتند. دربین ابعاد زیست پذیری بیشترین میزان شکاف در بعد کالبدی و کمترین برای بعد زیست محیطی است. فضای غالب زیست پذیری با رویکرد شهر انسانی بر محله های منطقه 22 در وضعیت متوسط و نامطلوب قرار دارد. به طوری که 16درصد مناطق در خوشه قابل قبول، 17درصد در خوشه قابل تحمل، 25درصد در خوشه متوسط، 25درصد در خوشه نامطلوب و 17درصد در خوشه غیرقابل قبول قرار گرفته بودند. مقدم بودن شهرنشینی بر شهرسازی، عدم شکل گیری کامل ساختار و سازمان فضایی، عدم توزیع نامناسب خدمات مسکونی، عدم تحقق پذیری کاربری های خدماتی و ابتناء به توسعه خودرو محور منطقه 22 در تقابل با توسعه انسان محور ، زیست پذیری آن را به سوی شرایط نامطلوبی سوق داده است.
Team Design Training: Learning Preferences as a Factor for Identification and Prediction of Students’ Abilities in Design Teams(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
It is vitally important to recognize the differences in abilities among learners and then adapt training programs to their characteristics in team design training (TDT). According to this background, the present study aims to identify and predict students' team design ability and its dimensions, content, and process, using their learning preferences (LPs) within the modes of receiving/perceiving information, viz., abstract conceptualization/concrete experience (AC/CE) and processing/internalizing it, namely, active experimentation/reflective observation (AE/RO) in Kolb's Experiential Learning Theory (KELT). In this respect, the self-and-peer assessment (S&PA) outcomes in the design teams indicate a significant correlation between the students' bipolar LPs (BLPs) and their team design ability along with its dimensions, implying that their team design ability can be well predicted from their LPs. It is thus expected that learners who prefer to exploit AC in receiving/perceiving information and AE in processing/internalizing it and those correspondingly choosing CE and AE for the same purposes will have better ability in the content and process dimensions of team design, respectively. Considering the impact of both dimensions and their effectiveness ratio on the overall team design ability, it is concluded that learners who wish to process/internalize information by AE will exhibit higher team design ability.
An Analysis of the Spatial Structure of Cities from the Perspective of Spatial Balance in the Distribution of Functions and the Formation of Multi-Core Pattern (Case Study: Tabriz City)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۴, Issue ۱ - Serial Number ۵۱, Winter ۲۰۲۴
111-122
حوزههای تخصصی:
The multi-core spatial structure is one of the important and basic topics in urban planning studies, which is considered both as a framework for evaluating urban development and as a basic spatial development goal. Considering the importance of the multi-core spatial structure pattern, especially for large cities with high populations and diverse and complex activities, the present study aims to evaluate the spatial structure of Tabriz city from the perspective of multi-core pattern development based on the spatial distribution of functions and population across the city. The present study employs a Quantitative Correlational Research method. The documentary method is used for data collection, and various techniques such as mean center, standard deviational ellipse, kernel density estimation, location quotient (L.Q.), nearest neighbor index, and geographically weighted regression are applied for data analysis. The study examines six functions: religious, educational, commercial, healthcare, industrial, and administrative. The findings suggest that the spatial distribution of functional cores, except for industrial and commercial functions, exhibits a single-core spatial structure in the city center. Also, the results indicate that the correlation between functional cores and the population of Tabriz city, based on the spatial regression test, is moderate. Accordingly, an imbalance in the distribution of functional cores in Tabriz City is evident. Therefore, Tabriz is located in a single-core state, and due to the increase in the distribution of administrative and medical functions in the eastern and industries in the western, it can become a multi-core model.
Codification of The Conceptual Framework of River Valleys' Physical Resilience (Case Study: "Kan" River Valley, Tehran)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۴, Issue ۲ - Serial Number ۵۲, Spring ۲۰۲۴
101 - 114
حوزههای تخصصی:
The Urban River Valleys are not only the interface between the city and nature, but they are also essential spatial places that carry urban context, local life, and other environmental characteristics. As a result, the design of urban river Valleys is one of the most important strategies for promoting urban ecological systems, protecting socio-economic benefits, and increasing aesthetic values. This paper proposes the resilience concept to address the problem of natural hazards at the River Valleys while maintaining the environment's qualities. For this purpose, the focus is on applying the physical dimension of resiliency for presenting design qualities and indicators by studying the expected roles and qualities of urban rivers and the concept of resiliency. So at first, the Resilient Urban River Valleys Conceptual Framework has been codified, and dimensions, Components, and criteria of resilient River Valley design are proposed. In the next step, This Conceptual Framework is used to examine the quality of Tehran's Kan River Valley s Public Space using a SWOT matrix and develop design goals and strategies. Finally, this study stands on the notion that a place's resilience not only embraces formulating an immediate response to crises such as floods but also considers long-term mitigation and adaptation strategies and environmental qualities to face environmental challenges. In this perspective, reconnecting the community with the river through creating a favorable public space and using the natural potential of the rivers to confront the hazards is necessary.
فرهنگ مصرفی در مجتمع های تجاری کلان شهرهای ایران
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی فرهنگ مصرفی در مجتمع های تجاری کلان شهرهای ایران پرداخته است. در دو دهه اخیر، کلان شهرهای ایران شاهد تحولات عمده ای در ساخت و ساز مجتمع های تجاری بوده اند که این فضاها به عنوان نمادهای اجتماعی و فرهنگی نیز مورد توجه قرار گرفته اند. هدف این تحقیق تحلیل عوامل مؤثر بر شکل گیری فرهنگ مصرفی در این مجتمع ها و تأثیرات اجتماعی، فرهنگی، و اقتصادی آن ها است. مسئله اصلی این مقاله بررسی نحوه تأثیرگذاری تحولات اقتصادی، جهانی شدن، تغییرات اجتماعی، و فناوری های نوین بر فرهنگ مصرفی در مجتمع های تجاری کلان شهرها است. از این رو سؤال تحقیق به طور خاص به این موضوع می پردازد که چگونه این عوامل باعث تغییر در الگوی مصرف و رفتارهای خرید افراد شده و چه تأثیراتی بر تعاملات اجتماعی و هویت فرهنگی دارند. روش تحقیق شامل تحلیل و بررسی متون موجود، مصاحبه با متخصصان، و ارزیابی داده های میدانی از مجتمع های تجاری مختلف است. این روش به بررسی تغییرات اقتصادی و اجتماعی و نحوه تأثیر آن ها بر الگوی مصرف مردم می پردازد و تأثیرات فناوری و جهانی شدن بر ذائقه مصرفی را نیز تحلیل می نماید. نتایج تحقیق نشان می دهد که مجتمع های تجاری نه تنها به عنوان مراکز خرید، بلکه به عنوان فضاهای اجتماعی و فرهنگی مهمی در جامعه ایفای نقش می نمایند. از طرفی تحولات اقتصادی و افزایش درآمد خانوارها منجر به افزایش تقاضا برای کالاهای لوکس شده، این در حالیست که جهانی شدن و فناوری های نوین به تغییر ذائقه مصرفی افراد در این حیطه دامن می زند. در این راستا این مجتمع ها ضمن فراهم آوردن فرصت هایی جهت برقراری تعاملات اجتماعی و فرهنگی به توسعه اقتصادی شهرها نیز کمک شایانی می نماید.
واکاوی ابعاد و ویژگی های معماری عامه پسند در دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ آبان ۱۴۰۳ شماره ۱۳۷
37 - 50
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تحولات اجتماعی، جمعیتی و رشد روزافزون فناوری های جمعی، سبب شکل گیری فرهنگ توده شهری و گرایش به سمت استانداردسازی، اشتراک گسترده باورها، ارزش ها و سلیقه ها شده است. این استاندارد سازی سلایق، سبب می شود هنر و معماری عامه پسند پاسخی قابل درک که مورد قبول اکثریت است، ارائه دهد. این پژوهش با تأکید بر شناخت ماهیت معماری عامه پسند، جهت پاسخ به این سؤالات است که: معماری عامه پسند چیست؟ چه ابعاد و ویژگی هایی برای معماری عامه پسند تعریف می شود؟هدف پژوهش: هدف این مطالعه، تعریف «معماری عامه پسند» به خصوص در دوره معاصر و شناخت ویژگی ها، ابعاد و مؤلفه های معماری عامه پسند در سطح بین المللی و داخلی است. روش پژوهش: روش این پژوهش مرور نظام مند است. از این رو 103 پژوهش مرتبط با موضوع در هفت پایگاه خارجی و دو پایگاه فارسی جست وجو شد. دو متخصص، پژوهش های جست وجو شده را براساس ارتباط داشتن عنوان، چکیده و محتوا ارزیابی کردند و درنهایت 33 مقاله مرتبط با پژوهش انتخاب شده است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که خصلت های معماری عامه پسند در قالب ده مقوله توجه به تأیید عامه، تظاهر اجتماعی، اشاره گرایی سبکی، عدم بیان هویت مشخص، بیان نوگرایانه قابل درک، جذابیت بصری، معنایی، احساسی- عاطفی، مصرف گرایی و مدگرایی بیان می شود. این مقوله ها در قالب پنج مقوله اصلی (بعد)، فرهنگی- اجتماعی، تاریخی- هویتی، زیبایی شناسانه-کالبدی، معنایی- احساسی و همچنین اقتصادی تعریف می شود. عمده ویژگی های این جریان معماری، به طور مستقیم یا غیرمستقیم متأثر از بعد زیبایی شناسانه-کالبدی است. در این راستا، بیان معماری عامه پسند، عمدتاً در ظاهر نوگرا و دارای جذابیت بصری برای مخاطب عامه است و با کمک ویژگی هایی مانند بیان نوستالژیک گونه و تاریخ گرایانه بیان می شود.
حرمخانه ارگ تهران در دوره قاجار
منبع:
اندیشنامه معماری داخلی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
54 - 70
حوزههای تخصصی:
امروزه از عمارات حرمخانه ارگ تهران، اثری برجای نمانده است. عماراتی که در روزگاری نه چندان دور، خوابگاه پادشاهان قاجاری و مسکن زنانشان بود. جایی که زندگی خانوادگی شاه در آن جریان داشت و ازاین رو به خوبی از آن حراست می شد و هر کسی به آن راه نمی یافت. بنابراین وضع زندگی زنانی که در این بخش ارگ می زیستند، از نظر دیگران پوشیده می ماند و همین باعث کنجکاوی بیشتر افراد، به ویژه سفرنامه نویسان فرنگی می شد. بدین ترتیب در این مقاله بر آن شدیم تا به بررسی ساختار حرمخانه ارگ و تعامل آن با زندگی ساکنانش بپردازیم. با بررسی آرای راپاپورت دریافتیم که سبک زندگی ساکنان بر کالبد خانه اثرگذار و در این اثرگذاری، موقعیت زنان خانه نقش روشنی دارد. بنابراین تلاش کردیم با تمرکز بر شناخت موقعیت همسران شاه به پاسخ مقاله نزدیک تر شویم. در این راه ضمن تعریف مفهوم حرمخانه، به جایگاه کلی زنان دربار و سیر تحولات حرمخانه پرداختیم و در بخش نهایی مولفه هایی را برشمردیم که موقعیت زنان شاه را در ساختار متغیر حرمخانه تثبیت می کرد. در نهایت به این رسیدیم که شیوه زندگی جمعی زنان در حرمخانه سبب گستردگی و پیچیدگی ساختار آن می شده است و تقسیمات این ساختار معطوف به جایگاهی بوده است که هر بانوی درباری در نسب با بانوان دیگر، شخص شاه، مادر او و سایر خدمه داشته است. در این میان هرچه جایگاه بانویی بالاتر بوده است، خدمه بیشتر و در نتیجه فضای بزرگتری در اختیار داشته است و عمارت او از تجملات بیشتری برخوردار می شد. در این میان منازلی که به خدمه و خواجگان اختصاص داشت هم به خوبی در راستای وظایف آنان در قبال بانوان حرم و حفاظت از موقعیت ایشان بوده است.
بررسی تأثیر متقابل انسان خلاق، محیط خلاق و آموزش خلاق بر عملکرد تحصیلی دانشجویان معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
193 - 210
حوزههای تخصصی:
یکی از انتظارهایی که از دانشجویان معماری می رود، به کارگیری «خلاقیت» در انجام کارها و فعالیت های معماری و پس از آن در انجام فعالیت های تخصصی این رشته در خارج از دانشگاه است. خلاقیت قابل آموزش دادن است و بهره گیری از خلاقیت نیازمند آموزش خلاق است. برای این مهم، یاددهندگان ناگزیر به شناخت و بررسی عوامل مؤثری هستند که بتواند خلاقیت را در یادگیرندگان شکوفا سازد. در این حیطه، تأثیر متقابل ساختار سه وجهی تشکیل شده از عوامل انسان خلاق، محیط خلاق و آموزش خلاق به عنوان چارچوب و زمینه ساز ارتقای خلاقیت اهمیت می یابد. در این مقاله، طی یک پژوهش توصیفی، پس از بررسی عوامل مؤثر بر خلاقیت و با در نظر گرفتن ساختار سه وجهی یادشده، تأثیر متقابل این ساختار در بخش محیط خلاق و آموزش خلاق با میزان رضایت دانشجویان و عملکرد تحصیلی دانشجویان معماری دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، ورودی سال های 1398 تا 1402، با استفاده از پرسش نامه بررسی شد.تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس نشان می دهد محتوای دروس عمومی در ارتقای خلاقیت دانشجویان بی تأثیر بوده است و دروس طراحی نقش مؤثری در ارتقای خلاقیت دارند. نیمی از دانشجویان احساس رضایت از خلاقیت محیط داشته اند و احساس رضایت در روش تدریس به کمتر از نصف دانشجویان کاهش می یابد. همچنین این میزان رضایت در گروه دانشجویان با تسلط ربع چهارم مغز یا ربع D که طبق نظریه چهار ربع مغزی ند هرمان، ربع مرتبط با بروز خلاقیت بیشتر می باشد، در پایین ترین حد قرار داشته است. وجود رابطه غیرمعنادار بین رضایت از خلاقیت تدریس و میزان موفقیت نشان می دهد که آموزش معماری هنوز نتوانسته است از روش های مناسب با توانمندی های این افراد استفاده کند. همچنین غیرمعناداری رابطه خلاقیت محیطی و خلاقیت در تدریس با میزان موفقیت در گروه با تسلط ربع چهارم مغز نشان می دهد که این افراد بیشتر با تکیه بر قابلیت های فردی خود توانسته اند عملکرد تحصیلی مثبتی داشته باشند.
بررسی معیارهای محیطی مهدکودک مطلوب کودکان (نمونه موردی: مهدکودک های شهر ارومیه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
کودکان سرمایه های با ارزش جامعه می باشند و عوامل متعددی بر رشد مطلوب آنها موثر است. یکی از مهم ترین عوامل، محیطی است که کودک در آن به یادگیری می پردازد. هدف این پژوهش دست یافتن به معیارهای محیطی مهدکودک مطلوب کودکان جهت استفاده در طراحی معماری می باشد. پژوهش حاضر از دو بخش تشکیل شده که در بخش اول از طریق روش کیفی توصیفی به بررسی ویژگی های کودکان از نظر ادراک ذهنی و همچنین تحلیل نقاشی های کودکان بر این اساس می پردازد. جامعه ی آماری در این پژوهش، کلیه ی کودکان مهدکودک های چهار ستاره شهر ارومیه به تعداد 192 نفر دختر و پسر 4 تا 6 سال می باشد و ابزار پژوهش، نقاشی های کودکان تحت عنوان "ترسیم مهدکودک مورد علاقه شان" می باشد. نتایج بدست آمده، نشان می دهد عواملی همچون فضای باز، محل استراحت، طبیعت، امکانات بازی، تنوع رنگ، تنوع فضا، فضای جمعی، روشنایی، دسترسی آسان، مبلمان، امنیت، موسیقی و انعطاف پذیری ویژگی هایی هستند که کودکان از مهدکودک مورد علاقه خود انتظار دارند. بخش دوم پژوهش از نظر هدف بنیادی و از نظر روش کمی است. پس از دستیابی به شناخت عوامل مورد انتظار کودکان، جهت سنجش پایایی تحقیق، پرسشنامه ای به صورت نیمه باز در قالب طیف لیکرت تنظیم و در اختیار 10 نفر از خبرگان این حوزه قرار داده شد. سپس به روش تکنیک دلفی در سه دور بررسی گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد عوامل اشاره شده توسط کودکان، معیارهای محیطی مهدکودک مطلوب از دیدگاه متخصصین هستند.
شناخت و ارزیابی عوامل مضر حاشیه نشینی و تأثیرات آن بر محرومیت کودکان از فضاهای کودک محور (نمونه موردی: شهر سنندج)
حوزههای تخصصی:
حاشیه نشینی یکی از مسائل مهم در حیطه شهرسازی و معماری است و باید به نکات مهم تأثیرگذاری بر ساکنین و پیامدهای آن توجه ویژه داشت؛ نکاتی همچون کمبود فضاهای آمورشی و پرورشی مانند فضاهای کودک محور، مسائل امنیتی، فشارهای معیشتی و تربیتی می تواند پیامدهای بسیاری بر روی ساکنین خود بگذارد اما بزرگ ترین و حساس ترین قربانیان آسیب های اجتماعی کودکان هستند. در این راستا، محرومیت کودکان از فضاهای کودک محور باعث تخلیه انرژی کودکان در محیط های نامناسب می شود که همین امر زیان های مالی، جسمی، روحی و حتی جانی را می تواند به همراه داشته باشد. این پژوهش به شناسایی و بررسی عوامل تأثیرگذار بر شرایط نامناسب کودکان حاشیه نشین و کنکاش بر دلایل محرومیت کودکان از نبود یا کمبود فضاهای کودک محور و اثرات مخربی که بر کودکان در حال و آینده می گذارد، همچنین ارائه راهکارهایی برای بهبود این وضعیت می پردازد. پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است و داده ها از طریق جمع آوری اسنادی و کتابخانه ای اکتساب شده اند، سپس با استفاده از تجارب سایر اساتید و محققین، با ذکر نمونه ها و مقالات کار شده در زمینه های تخصصی متنوع، بررسی میدانی ازجمله بازدید، مصاحبه با ساکنین و پرسشنامه انجام شده است و در نهایت تحلیل و نتیجه گیری نویسندگان، صورت گرفته است. حاشیه نشینی اغلب همراه با تقابل فرهنگ های متفاوت و نامتجانس همراه است، این امر موجب بروز آسیب هایی ازجمله، افزایش جرم و جنایت و فروش مواد مخدر و کار کودکان، تهدید سلامت روانی ساکنان و به ویژه کودکان، توزیع نابرابر و نامتوازن امکانات رفاهی، بهداشتی، آموزشی و همچنین عدم کیفیت فضاهای باز شهری مانند پارک، فضای بازی کودکان است که با بررسی این عوامل در محلات (نایسر، اسلام آباد و فرجه)، کمیت و کیفیت آن ها تعیین شده و به ارائه راهکار جهت رفع این عوامل پرداخته شده است.
واکاوی توصیه های طراحی فضای آموزشی بر مبنای نظریه یادگیری ویگوتسکی و تطبیق آن با توصیه های مفهوم انعطاف پذیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیقات نشان دادهاند که ویژگیهای کالبدی فضای آموزشی بر عملکرد دانشآموز و اثربخشی آموزش مؤثر بوده و یادگیری به معماری مطلوب و فضای یادگیری مناسب نیاز دارد. در میان نظریات در حوزه آموزش، نظریه ویگوتسکی بر اهمیت برقراری تعامل و نیز محیط اجتماعی در یادگیری دانشآموزان تأکید داشته است؛ اما بررسی توصیههای کالبدی آن کمتر مورد توجه پژوهشها بوده است. از طرف دیگر مفهوم انعطافپذیری که تحقیقاتی متعدد به توصیههای کالبدی آن پرداختهاند نیز به ایجاد تعامل میان دانشآموزان در جهت بهبود یادگیری اشاره دارد. بر این اساس، این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که به چه میزان میتوان از توصیههای مفهوم انعطافپذیری برای طراحی فضاهای آموزشی بر اساس نظریه ویگوتسکی استفاده کرد و توصیههای مفهوم انعطافپذیری و نظریه ویگوتسکی تا چه حد همپوشانی دارند. در این پژوهش که بر مبنای روش توصیفی-اکتشافی صورت میگیرد برای نیل به اهداف پژوهش پس از شناخت نظریه ویگوتسکی و مفهوم انعطافپذیری؛ به جمعآوری و دستهبندی توصیه-های این دو مفهوم برای طراحی معماری فضای آموزشی پرداخته میشود. در گام بعد با مبنا قرار دادن سه مؤلفه تنوعپذیری، تطبیقپذیری و تغییرپذیری از مفهوم انعطافپذیری، تلاش میشود تا میزان همپوشانی توصیههای طراحی نظریه ویگوتسکی با هر یک از این مؤلفهها بررسی شود. نتایج پژوهش نشان داد برخی توصیههای طراحی ویگوتسکی نظیر مبلمان یا سازماندهی فضاها، به ویژه با معیارهای طراحی دو مؤلفه تنوع پذیری و تطبیق پذیری انطباق دارند. به طور کلی غالب توصیههای طراحی مفهوم انعطافپذیری همسو با اهداف نظریه ویگوتسکی هستند و به کارگیری این توصیهها همان نتایجی را در پی دارد که نظریه ویگوتسکی به دنبال آن است. این بدان معنی است که راهکارهایی با تنوع و تعدد بیشتر پیش روی طراحی معماری فضاهای آموزشی بر اساس نظریه ویگوتسکی قرار می گیرد.
مروری نظام مند بر موانع و تسهیل کننده های تحقق مشارکت شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
53 - 77
حوزههای تخصصی:
مشارکت شهری به عنوان یکی از رویکردهای نوین در امر برنامه ریزی شهری در دهه های اخیر مورد توجه جدی قرار گرفته و ضرورت بهره گیری از آن در طرح ها و برنامه های شهری مطرح شده است. با توجه به اهمیت این موضوع در برنامه ریزی شهری، ضرورت دارد تا موانع و تسهیل کننده های پیش رو در مسیر تحقق مشارکت مورد شناسایی قرار گیرند، علی رغم اشاره موردی به این موارد در پژوهش های مرتبط، به صورت ویژه و متمرکز به موانع و تسهیل کننده های مشارکت اشاره نشده است. در این راستا، مقاله حاضر با مرور مقاله های داخلی و خارجی در بازه سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳، به دسته بندی موانع و تسهیل کننده های تحقق مشارکت پرداخته است. در این پژوهش با مروری نظام مند، 148 مقاله، در دو پایگاه داده خارجی (Science Direct وGoogle Scholar) و سه پایگاه داده داخلی (نورمگز، پرتال جامع علوم انسانی، SID) مورد بررسی قرار گرفتند. بعداز مرور تمامی متن مقاله ها، 50 مقاله کمتر مرتبط کنار گذاشته شده و 96 مقاله باقیمانده برای استخراج کدها مورد استفاده قرار گرفتند. به منظور تحلیل مفاهیم به دست آمده از تحلیل محتوای کیفی بهره گرفته شد و درنهایت موانع تحقق مشارکت در قالب زیرمقوله های فردی، معنایی، محتوایی و فرایندی و نهادی و تسهیل کننده های تحقق مشارکت در قالب زیرمقوله های زیرساختی- محیطی، فردی و نهادی معرفی شدند. در نتایج به دست آمده از بررسی کدهای اولیه مشخص شد که زمینه های فردی، اجتماعی و نهادی بر تحقق مشارکت تأثیرگذار هستند و تحقق مشارکت در یک جامعه در گروی ایجاد فرهنگ مشارکتی در جامعه و نهادهای مرتبط و همچنین تأمین زیرساخت مناسب برای تحقق مشارکت است.
آینده پژوهی پیشرانهای خلاقانه مدیریت محلی ژئوسایت و ژئوتوریسم در استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واکاوی روند توسعه و شناسایی پیشران های خلاقانه برای توانمندسازی جامعه و منابع محلی برای مدیریت ژئوتوریسم لازم و ضروری است. لذا هدف پژوهش حاضر آینده پژوهی پیشران های خلاقانه مدیریت محلی ژئوتوریسم و ژئوسایت ها در استان لرستان به عنوان پایتخت ژئوتوریسم کشور است. پژوهش حاضر از نظر هدف، جزئی از تحقیقات کاربردی و از نظر روش انجام به صورت آمیخته (کمی و کیفی) است. جامعه آماری تحقیق شامل کارشناسان شامل مدیران کمپ های بومی گردی، مدیران دولتی، اساتید دانشگاههای استان و محققان و پژوهشگران گردشگری و ژئوتوریسم در استان لرستان بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری غیراحتمالی و به صوت هدفمند 30 کارشناس انتخاب شد. برای گردآوری داده ها و اطلاعات از پرسش نامه تاثیرات متقابل آینده پژوهی استفاده شد. جهت تحلیل اطلاعات از مدل ساختاری و نرم افزار Micmac استفاده شد. نتایج پژوهش گویای آن بود که مدیریت دهکده های توریستی و ژئوتوریسمی (36+)، شخصیت سازی نیروی انسانی مطابق با خواسته های فرهنگ گردشگران (36+)، آموزش روش های نوآورانه برای هدایت ژئوپارک ها (30+)، معرفی مزیت های رقابتی و ارزش اقتصادی ژئوتوریسم (19+)، مدیریت مشارکتی در جهت افزایش نقش فعال محلی در ژئوتوریسم (18+)، شناخت و تفسیر نیازها، علایق علمی، آموزشی و توریستی گردشگران (14+)، تبلیغات و بازاریابی تولیدات و محصولات نوآورانه محلی (13+)، مشارکت ذینفعان دولتی، صاحبان کسب و کارها و سازمان های غیردولتی (12+)، مدیریت مالی، دارایی های منطقه ای و پتانسیل های ژئوتوریسم (11+) و مدیریت مشاغل گردشگری برای رشد و توسعه ژئوپارک ها (11+) مهم ترین پیشران های کلیدی و نهایی خلاقانه مدیریت محلی ژئوتوریسم در استان لرستان می باشند. در راستای پژوهش پیشنهادتی برای پژوهش حاضر و تحقیقات آتی داده شد. نورآوری این پژوهش بر خلاف مطالعات گذشته، شناسایی پیشران های مدیریت ژئوتوریسم و ژئوسایت ها از منظر پیشران های خلاقانه محلی بوده است. ۰