فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۰۱ تا ۱٬۲۲۰ مورد از کل ۱٬۲۷۵ مورد.
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
179 - 198
حوزههای تخصصی:
امروزه نماهای بناهای شهری، به عنوان سیمای بصری شهر، بخشی پُر اهمیت از تصویر و هویت شهر است. به این ترتیب در جوامع امروزی، ضرورت سازمان دهی صورتِ بصری نما با اعتناء به جنبه های تزئینی و کاربردی، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته. حال، پرسش پژوهش حاضر این است که ساختار آرایه های آجریِ نمای بناهای شهریِ ایرانِ معاصر، نسبت به ساختار سنتی در معماری ایرانی- اسلامی، چه ویژگی های نوینی دارد؟ و از نظر کاربردی و بصری دارای چه ظرفیت های اجرایی و ساختاری ای است؟ هدف اصلی تحقیق بازشناسی و تبیین ارزش های بصری و کاربردیِ هندسه نقوشِ آرایه های آجریِ معماری ایرانی- اسلامی است که در عصر معاصر با بازنگریِ نوین، سازماندهی و اجرا شده اند. در پاسخ به سؤالات مطروحه، اطلاعات براساس مطالعات کتابخانه ای گردآوری شده و نیز به شیوه توصیفی و تحلیل محتوا به گزاره های تحقیق پرداخته شده است. نمونه های آماری از آرایه های آجریِ نمای بناهای شهری ایران است که به صورت غیرتصادفی، توسط نگارنده براساس شاخصه های کیفی نما، انتخاب گردیده و ساختار آرایه های آجری در آن ها با رویکرد تطبیقی- تحلیلی مورد بررسی گرفته است. نتایج حاکی از آن است که تحولات هنر و معماری مدرن و عرصه معاصر شرایطی را زمینه ساز شده که توجه به فرم و ساختار آجری در نما و همچنین انتخاب مصالح ترکیبی، ذائقه و فرهنگِ بصری جدیدی را پدید آورده است. در این راستا، رویکرد به طراحی نمای آجری، معطوف به هم آمیزی و ادغام عناصر و ارزش های هنر و معماری بومی با دیدگاه نوین است؛ بدین گونه که آرایه های آجری به صورت واحد و آمیخته، توأمان با مصالح دیگر ترتیب یافته و در قالب شیوه التقاطی، فرم و بیانِ نو پیدا نموده. این شیوه توسط جامعه معماران به عنوان نمادی از تنوع فرهنگی در شکل دهی مناظر شهری، محسوب می شود. شایان ذکر است، پژوهش های پیشین در راستای مسئله معماری التقاطی، به دنبال مطالعه ذائقه فکری و نگرشیِ معماران در عرصه های مختلف بوده تا بدین طریق، مرزهای خلاقیت، سبک های طراحی و روح پایدار نوآوری، مورد سنجش و شناسایی قرارگیرد؛ از این رو می توان نتایج تحقیق حاضر را همگام با مسئله تحقیقات قبلی، دانست. از جمله نتایج و یافته های به دست آمده شامل نوآوری های ترکیبی با اهداف کاربردی و تزئینی است که به صورت موردی، بدین شرح است: مورد اول طراحی و اجرای نما با ترکیب آجر و متریال هایی از جنس شیشه، فلز، چوب و سنگ، به جهت ایجاد جداره های تلفیقی و تضاد در بافت و رنگ نما است؛ مورد دوم ایجاد بُعد سوم در نما با آمیختگی الگوی آجرچینی فخرومدین در ترکیب با روش رگ چین، خفته رفته و خوون چین، با اشکال و فرم های زاویه دار، قوس دار و عمیق می باشد؛ مورد سوم بهره گیری کاربردی از پرده های مشبک آجری [ملهم از شیوه فخرومدین] در نما با اشکال و فرم های انتزاعی و درهم تنیده است؛ مورد چهارم بهره گیری از ساختار و اجرای دوپوسته به منظور فراهم کردن قابلیت های کاربردی و تزئینی می باشد؛ مانند: سایه افکنی به داخل بنا، پوشش حریم خصوصی از بیرون بنا، جلوگیری از آلودگی های بصری شهری از داخل بنا و نیز تعدیل تابش و گرمای خورشید است که در مجموع، این عوامل ساختار جدیدی را پدید آورده اند.
واکاوی تبادل عناصر بصری نقوش آثار شیشه ای سرزمین های ایران، مصر و عثمانی (قرون 13- 15م)
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
7 - 16
حوزههای تخصصی:
سرزمین های ایران، مصر و عثمانی از پیشگامان هنر و دانش جهان اسلام، تبادلات هنری و فرهنگی بسیاری با یکدیگر داشته و از هنر همدیگر تأثیر پذیرفته اند. هنر شیشه گری به عنوان یکی از هنرهای برجسته، پس از اسلام در سرزمین های مذکور همچنان مورد توجه قرار گرفته و هنرمندان با نوآوری و خلاقیت در ساخت و تزیین ظروف شیشه ای، آثار ارزنده ای را به جای گذاشته اند که شایسته مطالعه و بررسی هستند. لذا هدف پژوهش حاضر مطالعه تبادلات هنری عناصر بصری نقوش آثار شیشه ای باقی مانده از قرون 13-15 میلادی از سرزمین های ایران، مصر و عثمانی است تا به این سؤالات پاسخ دهد که 1. هنر شیشه گری ایران، مصر و عثمانی در قرون مذکور چه تأثیراتی از یکدیگر پذیرفته است؟ و 2. چه اشتراکات و تفاوت هایی در نقوش جانوری و گیاهی آثار شیشه ای موجود است؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی با رویکردی تطبیقی است که اطلاعات از طریق منابع کتابخانه ای و سایت های معتبر گردآوری شده و 103 اثر به عنوان جامعه آماری، بر اساس آثار موجود و باقیمانده از دوران مذکور در کتب و موزه های معتبر انتخاب شده و به شیوه کیفی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که عوامل متعددی همچون مهاجرت، تبادل دانش و آثار هنری و فرهنگی، سبب شده تا سرزمین های ایران، ممالیک مصر و عثمانی از فرهنگ و هنر همدیگر متأثر و بهره مند شوند. وجود برخی اشتراکات در تزیینات جانوری و گیاهی موجود روی آثار شیشه ای نیز نمایانگر تأثیرات متقابل هنر شیشه گری در سرزمین های مذکور از همدیگر است.
آسیب شناسی بازاری شدن قالی های عشایری استان فارس با تأکید بر الیاف مصرفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱)
219 - 234
حوزههای تخصصی:
قالی های عشایری استان فارس به عنوان یکی از تولیدات عشایری مهم ایران، نمودی از هویت، فرهنگ، آداب و رسوم و هنرهای بومی و کاربردی این عشایر هستند. در سال های گذشته، نفوذ سلیقه و معیارهای جامعهٔ بازار در فرایند تولید قالی های عشایری فارس تأثیرات قابل توجهی داشته است. مسئله اصلی پژوهش حاضر، دور شدن قالی های عشایری فارس از شاخصه های فرهنگی و بومی خویش تحت تأثیر جامعهٔ بازار بوده و هدف از پژوهش، شناخت عوامل زمینه ساز تغییرات هویتی و فرهنگی در مؤلفه های فنی قالی های عشایری فارس است. سؤال اصلی پژوهش معطوف به شناسایی تبعات بازاری شدن در الیاف مصرفی قالی های عشایری فارس است. پژوهش به لحاظ روش برخورد با داده ها از نوع کیفی است که با استفاده از داده های حاصل از منابع کتابخانه ای و مصاحبه های کیفی با مطلعین کلیدی، به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از اندیشه های انتقادی مکتب فرانکفورت به انجام رسیده است. جامعهٔ آماری تحقیق شامل ۵0 نمونه از قالی های بافته شده در جغرافیای عشایری استان فارس است که به شیوهٔ هدفمند و با نمونه گیری حداکثریِ در دسترس، انتخاب و در راستای سوالات تحقیق موردمطالعه واقع شدند. نتایج نشان می دهند در چند دههٔ اخیر یکجانشینی عشایر، تغییر در سبک زندگی، نفوذ مظاهر زندگی ماشینی و مهم تر از همه تولید قالی به قصد عرضه در بازار، باعث شده ابعاد فنی و الیاف مصرفی قالی های عشایری فارس دچار تغییرات اساسی شوند. تداوم و تثبیت این تغییرات موجب انحراف از مبانی هویتی و شناخته شدهٔ قالی های عشایری فارس شده است. مصادیق بازاری شدن قالی های عشایری فارس عبارتند از: تولید قالی با الیاف صنعتی و ماشینی، اولویت دادن به سلیقهٔ مخاطب و تغییر در الیاف مصرفی، ازبین رفتن هویت بومی و فرهنگی قالی های اصیل عشایر، که به یکسان سازی مبانی هویتی و کم رنگ شدن مزیت های جغرافیایی و فرهنگی قالی های عشایری و تبدیل آن ها به کالاهای بازاری منجر شده اند.
بررسی ساخت و کاربرد شیشه های تخت رنگی در معماری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱)
185 - 198
حوزههای تخصصی:
هنر شیشه گری، اگرچه دارای قدمتی دیرینه است، اما کاربرد آن در معماری ایران به شکل شیشه های تخت رنگی با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و هنری از دورهٔ صفوی بیش تر موردتوجه قرار گرفت و در دورهٔ قاجار ادامه و اوج گرفت. هدف این پژوهش بررسی کیفیت ساخت شیشه ها با تأکید بر شیشهٔ تخت رنگی در معماری ایران است و به این سؤال پاسخ می دهد که نحوهٔ ساخت این دسته از شیشه ها در ایران چگونه بوده و مراودات تجاری و فرهنگی در این روند چه تأثیراتی داشته اند؟ ماهیت تحقیق، توصیفی - تحلیلی با رویکرد کیفی و دستیابی به اطلاعات و نمونه ها، به شیوهٔ کتابخانه ای بوده است. پس از جمع آوری داده ها، و تحلیل و طبقه بندی شیوه های ساخت شیشه های تخت رنگی در ایران، به مطالعهٔ عوامل تأثیرگذار بر ساخت آن ها پرداخته شده است. نتایج نشان می دهند که ساخت شیشه در ایران به صورت پشت بیلی بسیار نامرغوب بوده و روش ساخت شیشه های تخت رنگی وارداتی به ایران شامل روش های دمیدن، ریخته گری، نورد، کششی و شناور بوده و روش های دمیدن، ریخته گری و نورد در ابتدا و به صورت دستی انجام می شده اند. هم چنین نحوهٔ رنگ کردن این شیشه ها به دو روش سطحی و سطحی - مغزی و به وسیلهٔ اکسیدهای فلزی در رنگ های مختلف صورت می گرفته است. استفاده از این شیشه ها در ابتدا توسط رومیان و از منطقهٔ قسطنطنیه آغاز و وارد اروپا شد. سپس در دورهٔ صفوی ویژگی هایی مانند الگوبرداری از شیشه های تخت کلیساها در غرب (روش استیند گلاس)، توجه پادشاهان صفوی، خلاقیت معماران، به کاربردن کاشی با رنگ های متنوع، ابداع کاشی هفت رنگ و تزئینات کاخ ها، توسعهٔ گره چینی، هم زمانی با انقلاب صنعتی، و گسترش روابط سیاسی با غرب سبب شد تا کاربرد شیشه در معماری بیش تر موردتوجه قرار گیرد و در دورهٔ قاجار ادامه پیدا کند.
گونه شناسی کاربرد کاشی در آرایه های مسجد مظفریه (کبود) تبریز در بستر مطالعه سنن طراحی و ساخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاشیکاری از بهترین شیوههای آرایهبندی در معماری بوده و سابقه کاربرد آن در معماری اسلامی ایران به اواخر قرن چهارم ه .ق می رسد. مسجد مظفریه یا کبود تبریز (گُؤیْمسجد) به لحاظ کاربرد کاشی نقطه اوجی در هنر اسلامی ایران محسوب می شود. در نگاه اول کاربرد وسیع کاشی معرق در این مسجد چشمگیر است که از ظریفترین نمونه های آن در ایران بوده و اصلیترین گونه تزیینی به کار رفته در پوشش داخلی و خارجی بنا است. علاوه بر آن، کاربرد انواع دیگری از کاشیها شامل زرینفام، زیرلعابی آبی و سفید، کاشی زرآراسته و نرهکاشی دیده میشود که به طرز ماهرانه و هوشمندانهای در بنا به کار گرفته شدهاند. این مقاله ضمن بررسی کاربرد گونه های مختلف کاشی در مسجد مظفریه به تحلیل کاربرد این گونه ها در بناهای همزمان و پیشین پرداخته و تلاش دارد ضمن پرداختن به تلاش های پیشین برای دستیابی به این فنون، جنبه های نوآورانه کاربرد این گونه کاشی ها را در مسجد مظفریه کنکاش کند؛ بنابراین هدف پژوهش پیش رو، مطالعه کاربرد گونههای مختلف کاشی در مسجد مظفریه بر اساس پیشینه کاربردی آن روشها در معماری ایرانی بوده و تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که گونههای کاشی به کار رفته در مسجد مظفریه و جنبههای خلاقانه آن نسبت به نمونههای مشابه به کار رفته در گذشته چیست؟ بر این اساس دادهها به روش اسنادی و میدانی جمع آوری و به روشهای توصیفی، تحلیلی و تاریخی در این پژوهش استفاده شدهاند. نتایج نشان میدهد که علیرغم استفاده از روشهای مرسوم کاشیکاری در مسجد مظفریه، از شیوههای خلاقانهای در طراحی و اجرای کاشی استفاده شده است که سابقه کمتری در این فن دارد.
مطالعلأ تطبیقی نگارلأ موسیقایی «ضیافت فریدون و کندرو» در شاهنامه طهماسبی با متن ادبی شاهنامه فردوسی بر مبنای نظریه بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات ایران، شاهنامه فردوسی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و طی دوره های مختلف تاریخی بیشترین تأثیر و الهام از آن، در آثار نگارگران و نقاشان دیده شده است. در میان نسخ شاهنامه هایی که به فرمان شاهان صفوی تدوین گردید، شاهنامه طهماسبی از جایگاه مهمی برخوردار است. از بین نگاره های مختلف در شاهنامه طهماسبی، صحنه های بزمی با حضور نوازندگان مرد و زن قابل توجه است. در این پژوهش به مطالعه تأثیرپذیری متن تصویری شاهنامه طهماسبی از متن ادبی شاهنامه فردوسی با موضوع بزم و موسیقی پرداخته شده است. هدف از این مقاله تحلیل صحنه بزم و عناصر موسیقایی در نگاره «ضیافت فریدون و کندرو» از شاهنامه طهماسبی و مقایسه و تطبیق آن با متن ادبی (شاهنامه فردوسی) بر اساس نظریه بینامتنیت است. این مقاله در تلاش است به دو پرسش اصلی پاسخ دهد: 1- نگارگر شاهنامه طهماسبی در مصورسازی صحنه موسیقایی چگونه پایبند به متن ادبی (شاهنامه فردوسی) بوده است؟ 2- چه نوع ارتباط بینامتنی میان صحنه موسیقایی در متن تصویری (شاهنامه طهماسبی) و متن ادبی (شاهنامه فردوسی) وجود دارد؟ روش تحقیق توصیفی تحلیلی بوده و روش گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای است. تجزیه و تحلیل کیفی است. نتایج تحقیق نشان می دهد هنرمندِ نگارگر ضمن قرار دادن متن ادبی به صورت کتیبه در متن تصویری و تأثیرپذیری از مضامین آن، در مواردی از خلاقیت های شخصی برای تصویرگری صحنه بزم و عناصر موسیقایی استفاده کرده است. نگارگر در به تصویر کشیدن مجلس بزم به صورت آشکار به متن ادبی شاهنامه اشاره داشته؛ اما در برخی موارد از جمله ارائه نوع سازهای به کار رفته در مجلس بزم تحت تأثیر موسیقی و سازهای عصر صفوی بوده است.
مطالعه دیوارنگاری قاجاری در امامزادگان بیه پیش گیلان براساس شمایل نگاری پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیوار نگاری از هنرهای تجسمی است که در دوره قاجار جلوه می یابد. دیوار نگاری این دوره را ادامه دهنده سنت تزیین در دوره های قبل مانند دوره صفویه و زندیه می دانند. بخشی از این دیوار نگاری ها در امام زاده ها و برخی دیگر در قهوه خانه و مکان های عمومی دیگر نقش بسته است. وقایع عاشورا یکی از مهمترین عناوینی است که در جهت دیوار نگاری مورد توجه بوده و پژوهش حاضر شامل بررسی نمونه هایی از نگاره های دیواری با مفهوم وقایع عاشورایی در بقعه های شرق گیلان بر مبنای روش شمایل نگاری اروین پانوفسکی است. بخش شرقی گیلان که در گذشته بیه پیش نامیده می شد، خاستگاه نقاشی های دیواری بقعه ها در ایران است؛ و دلیل آن حضور پر رنگ علویان از قرن دوّم هجری در گیلان بوده است. در این راستا این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ به این پرسش اصلی است. مهمترین خصوصیت شمایل نگارانه قاجاری واقعه عاشورا در این منطقه گیلان چیست؟ برای دستیابی به پاسخ، دیوارنگاره های معروف در برخی از امام زاده های استان گیلان از جمله شهرستان لاهیجان در منطقه بیه پیش، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاکی از این پژوهش نشان می دهد که نگارگران بر مبنای توصیف های ارائه شده از احادیث و روایات و ارادت خاصی که نسبت به خاندان پیامبر داشته اند، با توجه به اینکه نقاشی با پیامدهای خشونت آمیز در اماکن مقدس ممنوع بوده است؛ برای برجسته کردن آن مکان متبرکه و اشاعه مذهب شیعه، دست به مدون کردن واقعه عاشورا زده اند. از این رو در این مقاله پس از معرفی اجمالی رویکرد شمایل نگاری نگارگران برمبنای توصیف های ارائه شده در روایات و همچنین ارادت به اهل بیت به مدون کردن خصایص شمایل نگارانه برای مصور کردن چهره ائمه و رویدادهای واقعه کربلا زده اند. این اطلاعات گویای بسترهای مذهبی و هنری دوره مورد مطالعه هستند و همچنین وجه تشابه تصاویر مذکور در 4 بقعه مورد توجه قرار گرفته است.
خوانشی بر هنر کاشی نگاری در دوره قاجار(نمونه موردی محوطه شرقی کاخ گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
237 - 256
حوزههای تخصصی:
هنر قاجار با قرار گرفتن در سیر انتقالی از سنت گرایی به مدرنیته، دارای ویژگی هایی در زمینه محتوا و ماده است که همین موضوع، باعث جذابیت مطالعاتی آن شده است. هنر کاشی کاری نیز به عنوان یکی از هنرهای تزئینی این دوره، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. کاخ گلستان یکی از قدیمی ترین و مهم ترین بناهای سلطنتی دوره قاجار می باشد که تزئینات کاشی کاری بسیاری دارد. کاشی های محوطه شرقی کاخ، همچون دفتری مصور، ویژگی ها و شرایط اجتماعی_سیاسی دوران قاجار را به نمایش گذاشته است. از این رو مطالعه و بررسى این نقش مایه ها، روشنگر بسیارى از مسائل مربوط به هنر دوره قاجار می باشد و می توان با شناخت ویژگی هریک، خلأ تحقیقاتی موجود را تا حدودی پوشش داد. در این راستا هدف این پژوهش، بررسی و طبقه بندی هریک نقش مایه های محوطه شرقی کاخ و واکاوی معنایی و نگارگری هرکدام در قالب جدول است. بر این اساس، پرسش های مطرح شده بدین ترتیب است: 1.عناصر تصویری و نقش مایه های به کار رفته در کاشی نگاره ها کدام اند؟ 2.منابع الهام و شیوه نگارگری مورد استفاده کاشی نگاران در کاخ چیست؟ روش تحقیق پژوهش حاضر کیفی و شیوه گردآوری اطلاعات، به صورت میدانی(عکاسی) و کتابخانه ای است. نتایج این پژوهش نشان می دهد در محوطه شرقی کاخ، نقش نگاره ها به هشت دسته کلی، نقش پرندگان، میوه ها، گل ها، حیوانات، زن، نقوش روایتی، مناظر و ساختمان ها تقسیم شده اند که هرکدام متأثر از فن عکاسی، نقاشی های قهوه خانه ای، تمبر و کارت پستال روایت و داستانی از دوره قاجار را شرح می دهند. پس از دسته بندی نقش نگاره ها دریافتیم که کاشی های متنوع و رنگارنگی به شیوه هفت رنگ و معرق، با اصول قرینه سازی نگارگری شده اند و با رعایت اصل پرسپکتیو، سایه و روشن، واقع گرایی زیادی را برای بیننده ایجاد کرده اند.
تحلیلی بر نقاشی های مذهبی جیووانی دی پائولو بر اساس نظریه بیش متنیت ژرار ژنت
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
17 - 29
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاش دارد به بازخوانی نگاره هایی از دوزخ کمدی الهی دانته بپردازد که توسط جیووانی دی پائولو دی گراتسیا، نقاش مشهور ایتالیایی قرون وسطی انجام پذیرفته است. او در این آثار توانسته با بهره گیری از تخیل قوی و توانایی هنری خود، تصویرسازی های قابل توجهی را از دوزخ دانته ارائه دهد که به لحاظ نمادشناسی نیز قابل توجه هستند. جزئیات دقیق، سبک منحصربه فرد هنری، که با تفسیر عمیق و نمادین از متن اصلی نیز همراه است، از جمله دلایل انتخاب این نسخه است. انتخاب رویکرد بیش متنیت ژرار ژنت از آن رو است که ارتباطات میان متنی و تأثیرات متقابل متن ادبی و هنری را همزمان مورد تحلیل قرار می دهد. در این مقاله، با استفاده از این رویکرد، نحوه انتقال و تغییرات مفاهیم دوزخ دانته در نقاشی های جیووانی دی پائولو مورد بررسی قرار می گیرد. پرسش اصلی آن است که دی پائولو چگونه با استفاده از عناصر بصری و سبک خاص خود، به بازنمایی، بازتفسیر و توسعه مفاهیم ادبی دانته پرداخته است؟ همچنین چه ارتباطی میان این نگاره ها و متن دانته بر اساس مولفه های بیش متنی ژنتی وجود دارد؟ این تحقیق از نوع کیفی و به روش توصیفی_تحلیلی و با استفاده ازمنابع اسنادی و کتابخانه ای انجام شده است. نتایج تحقیق که در این پژوهش بر روی چهار نگاره انجام پذیرفته بیانگر آن است که گشتار بیش متنی در اغلب موارد از نوع تراگونگی کمی و سپس در موارد کمتر بر گشتار همانگونگی یا تقلید استوار است.
تحلیل ساختاری و تطبیق مضامین آثار قلمزنی دوره ها ی صفوی و معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱)
145 - 166
حوزههای تخصصی:
هنر قلمزنی در دورهٔ اسلامی، مضامین متنوعی را در قالب های گوناگون ارائه داده است. از آن میان، دورهٔ صفوی با اعلام «تشیع» به عنوان مذهب رسمی کشور، هنرمندان قلمزن را به خلق آثاری مُلهم از هویت اسلامی - ایرانی خویش ترغیب نمود. هنر قلمزنی دورهٔ معاصر نیز با بهره گیری از سبک اصیل و سنتیِ فلزکاری ایران، درنهایتِ مهارت و ظرافت در حال اجراست. به دلیل مشابهت های بی شمار بافت فرهنگی و دینی ایران در این دو مقطع تاریخی، نمونه آثار شاخص قلمزنی هردو دوره در یک قاب موردتطبیق قرار گرفته اند. هدف این پژوهش، یافتن وجوه تشابه شکلی و تفاوت های ساختاری این آثار در رویکردی تحلیلی است. پرسش های پژوهش نیز در همین راستا و عبارتند از: با وجود ساختار حکومتیِ مشابه در ادوار صفوی و معاصر، مهم ترین وجوه تمایز و تشابه میان هنر قلمزنی این دوره ها به لحاظ مضمون نقوش به کاررفته در آن ها چیست؟ مطالعهٔ ارتباط معنادارِ میان کاربرد و موضوع سازی آثار قلمزنی دورهٔ صفوی، چه کمکی به رونق قلمزنی دورهٔ معاصر خواهد کرد؟ روش انجام تحقیق به لحاظ ماهیت، ترکیبی از روش های تاریخی، توصیفی، تطبیقی و تحلیلی است و شیوهٔ گردآوری اطلاعات آن مبتنی بر مطالعات اسنادی، منابع کتابخانه ای (بهره گیری از نتایج مدون مقالات علمیِ مرتبط)، مشاهدهٔ منابع موزه ای و مصاحبه است. درنهایت این نتیجه قابل استنباط است که آثار قلمزنی عصر صفوی در استفادهٔ مکرر از خط نستعلیق برای اشعار فارسی، واجدِ اصل ملی گرایی و در استفاده از خط های ثلث و نسخ برای آیات، ادعیه، اسامی ائمه و صلوات کبیره متعهد به اصل تشیع بوده اند. قلمزنان دورهٔ معاصر نیز با طبیعت نگاری، مجلس سازی، صحنه های مربوط به شکارگاه و نبرد، نمایش زندگی روزمرهٔ مردم عادی و طبقهٔ کارگر، آثاری مُلهِم از هنر نگارگری ایران در عصر صفوی و پس از آن را خلق می کنند. مضامین ادبی و عرفانی، اوج اشتراک معنایی قلمزنی این دو دوره است.
نقش هنر در مشروعیت بخشی به قدرت (نمونه پژوهشی: مصورسازی و نظیره نویسی شاهنامه فردوسی)
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹
51 - 60
حوزههای تخصصی:
بررسی نسخه های مصور تاریخ نقاشی ایران نشان می دهد که شاهنامه فردوسی همواره یکی از مهم ترین گزینه های کتابخانه های سلطنتی برای مصورسازی بوده و در تمام مکاتب مهم نقاشی ایرانی دست کم یک نسخه از این حماسه به تصویر در آمده است. مطالعه تاریخ ادبیات ایران هم آشکار می کند که شاعران بسیاری به ویژه شاعران نزدیک به دربارهای سلطنتی بر مبنای کتاب فردوسی نظیره سروده اند. مسئله گزینش شاهنامه برای مصورسازی و نظیره نویسی زمانی بیشتر قابل تأمل می شود که بدانیم پس از اسلام در دوره های طولانی، حاکمانی غیرِفارسی زبان و گاه حتی غیرِایرانی بر ایران مسلط بوده اند. توجه حکومت ها به شاهنامه موضوعی تنها مربوط به سده های گذشته نیست، بلکه کمتر از صد سال پیش نیز در پروژه ساخت دولت - ملت مدرن از قابلیت های این اثر استفاده شده است. مهم ترین پرسش پژوهش پیشِ رو این است که شاهنامه واجد چه ویژگی ها یا ارزش هایی است که از زمان سرایش آن تا عصر حاضر، همیشه در کانون توجه قدرت های حاکم قرار داشته است. روش گردآوری داده ها در این مقاله کتابخانه ای است. روش انجام پژوهش توصیفی تحلیلی است و برای تحلیل یافته ها از نظریات میشل فوکو درباره گفتمان و قدرت و همچنین چگونگی استخدام دانش توسط قدرت استفاده شده است. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که شاهنامه با تأکید بر ارزش هایی ویژه از فرهنگ اسطوره ای و تاریخ ایران، امکانات گفتمانی قابل توجهی برای گسترش سلطه و مشروعیت بخشی به قدرت حاکم فراهم می آورد. درواقع مصورسازی و نظیره نویسی شاهنامه توسط نقاشان و شاعران، با انتساب امتیازات پادشاهان باستانی ایران به سلاطین پس از اسلام می توانست این حاکمان را به گذشته ایران پیوند داده و به این ترتیب برای آنها کسب مشروعیت کند.
نظام تولید در دوره صفوی (مطالعه موردی: تولید منسوجات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی اسلامی سال ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱)
145 - 156
حوزههای تخصصی:
از ارزشمندترین آثار در دوره صفوی تولید منسوجات هنری است که همانند دیگر هنرها تحت تأثیر عوامل بسیاری، چون سیاست های حاکمان در این دوره تاریخی است. نوآوری و توسعه در تولید منسوجات از بارزترین خصوصیات اصلی صفویان است که باید سیر تولید و شکوفایی آن در جامعه و هنر ایران بررسی شود. تحقیق حاضر در پی دستیابی به نظام صنفی طراحان و بافندگان در تولید منسوجات مطرح دوره صفوی است. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که نظام تولید منسوجات صفوی از چه عواملی تشکیل می شده است؟ این تحقیق به صورت کیفی (توصیفی- تحلیلی) صورت گرفته است. چارچوب نظری تحقیق بر اساس رویکرد دنیاهای هنر هوارد بکر شکل گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد شکل بندی اجتماعی ایران دوره صفوی، بر ارائه خدمت (سیاسی، اجتماعی) استوار بوده و هنرمندان طراح و بافنده مطرح، در کارگاه هایی فعالیت می کردند که مستقیماً تحت حمایت درباریان بودند. ثبات اقتصادی و سیاسی، حمایت رجال درباری موجب گردید تا نظام تولید منسوجات، نسل نواندیشی از هنرمندان و طراحان پارچه را به جامعه معرفی نماید که به واسطه نظام های تشویقی و پاداش های مالی، تولیدکننده منسوجات مهم و مطرح مانند مخمل، زربفت و ترمه در این بازه زمانی باشند.
نقاشی خودآگاه در عصر صفوی (نمونهٔ مطالعاتی: آثار صادقی بیگ کتابدار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ نقاشی ایرانی نقاط عطفی وجود دارد که در آن ها تحولات شایان توجهی در نقاشی ایرانی پدید آمده و اغلب در سایهٔ تاریخ تحولات سیاسی، یا مطالعات توصیفی و زیبایی شناسانه واکاوی شده اند. حال آن که توجه به مفاهیم سوبژکتیو دخیل در خلق آثار هنری و رویکردهای میان رشته ای می تواند درک تحولات این بستر را به نحو بهتری فراهم کند. در این پژوهش که حول یکی از نقاط عطف نقاشی ایرانی یعنی دورهٔ صفوی انجام شده، با تمرکز بر مفهوم خودآگاهی سعی بر آن بود که فرضیه خودآگاهی به مثابه یکی از دلایل تحول نقاشی صفوی و شکل گیری ژانرهای تصویری نو در این دوره به عنوان یکی از ثمرات آن مورد آزمایش و بررسی قرار گیرد. به همین منظور صادقی بیگ کتابدار، یکی از پیشروترین هنرمندان دورهٔ صفوی، به عنوان نمونهٔ مطالعاتی این نوشتار انتخاب شد تا با راهبردی کیفی و با روش تحقیق توصیفی، تاریخ نگارانه و موردپژوهی مطالعه شود. پرسش این مطالعه عبارت بود از این که صادقی بیگ به عنوان یکی از متفاوت ترین و شاخص ترین هنرمندان دورهٔ صفوی در زمینهٔ خلق آثار بصری، خودآگاهی خویش نسبت به کنش هنرمندانه اش را چگونه تبیین می کرد؟ که درنهایت به این نتیجه رهنمون شد که صادقی بیگ از راه های مختلفی چون تغییر سجع رقم، شیوهٔ ارائه آن، شرح نویسی بر آثار و درگیرکردن مخاطب با اثر، بهره گیری از سبک واقع گرایانه به خاطر تأثیرگذاری عمیقش در فرهنگ ایرانی، واردکردن موضوعات انسانی، فانی و آن چه در فرهنگ سنتی در سمت مقابل الهیات قرار می گرفت، و با کسب جایگاه حامی هنری که به دربار و بزرگان تعلق داشت، خودآگاهی نسبت به هنر و هنرمندی خویش را نشان می داد.
واکاوی ریشه های شکل گیری فرم و تزیینات شمعدان اژدها از دوره تیموری بر مبنای فلسفه نور سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از دغدغه های طراحان در جهان امروز، طراحی محصولاتی است که دارای بیشترین هماهنگی با زمینه فرهنگی و روحیات مخاطب باشد. در جهان یکپارچه شده امروز، برخی فرهنگ ها با تعمق در ریشه های فرهنگی خود، علاوه بر دستیابی به ماندگاری طرح نزد کاربر، سعی در ایجاد تمایز در بازارهای محلی و جهانی دارند. بخشی از نمود فرهنگی یک تمدن در قالب مصنوعات باقیمانده از گذشته نمایان می گردد. ایران نیز دارای ریشه های فرهنگی است که در قالب اشیاء از روزگاران گذشته به یادگار مانده است. این مصنوعات منبع ارزشمند الهام برای طراحان در خلق فرم هستند. در این مطالعه شمعدان با طرح اژدها از دوره تیموری جهت پژوهش انتخاب گردید تا ریشه های فکری طراح اثر بر مبنای فضای فلسفی حاکم بر آن زمان بررسی شود؛ شاید که راهگشای طراح عصر حاضر باشد.
مطالعه حاضر به روش توصیفی- تحلیلی انجام شد و داده ها از طریق مطالعه متون و بررسی انطباقی فرم و تزیینات شمعدان بر مبنای فلسفه شیخ اشراق، سهروردی در حوزه نور جمع آوری و به روش کیفی تحلیل گردید. یافته ها حاکی از آن است که به-کارگیری قواعد پیشرفته هندسه که در طراحی هنرمندان مسلمان ایرانی در گذشته مرسوم بوده، بازاندیشی در فلسفه فکری حاکم بر تفکر و در گام بعد آثار گذشتگان و ترجمه این داشته ها به زبان مخاطب امروز، تمایز اثر طراح ایرانی را در جهان هنر و صنعت سبب خواهد شد. مطالعه و بررسی ریشه های عمیق فکری محصولات به یادگار مانده از گذشته و بهکارگیری این اصول در طراحی محصول امروز، سبب ماندگاری محصول در سطوحی عمیق تر نزد مخاطب خواهد شد.
سیر تحول پیش کلاه و جقه در سرپوش های سلطنتی دوره قاجار
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
65 - 77
حوزههای تخصصی:
پوشش سر در دوره قاجار، اهمیتی فراتر از کارکرد اولیه آن به عنوان محافظی در برابر سرما و گرما داشته است. درواقع، مردان قاجاری کلاه را علاوه بر پوششی برای محافظت، برحسب نوعی عادت منطبق بر قانون، آداب ورسوم و فرهنگ خود بر سر می نهادند. همچنین در این دوره، پیشانی کلاه ها همواره با نوعی پیش کلاه آراسته می شد و استفاده از این زیور برای شخص شاه در درجه اول، سپس خانواده سلطنتی و همچنین اعیان و اشراف، ضرورت و اهمیت ویژه ای داشت. بر این اساس، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی انواع و سیر تحول پیش کلاه در سرپوش های سلطنتی دوره قاجار است. مقصود از پیش کلاه نیز شامل انواع جواهرات، نشان ها و از همه مهم تر، جقه هایی است که مورد استفاده شاهان دوره قاجار بوده است.
نویسنده با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و استناد به منابع کتابخانه ای، اسناد تاریخی و مشاهدات میدانی، روند تغییر و تحول این جواهر سلطنتی را بر دو بستر تاریخی و فنی مورد ارزیابی و تحلیل قرار داده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که پیش کلاه های سلطنتی دوره قاجار علاوه بر اهمیت بالایی که برای مقام سلطنت داشته و به عنوان مهم ترین عنصر تزئینی برای سرپوش شاه به شمار می آمده است، تحت تأثیر تغییرات تاریخی- فرهنگی این دوره، دستخوش تغییراتی در فنون ساخت، شکل ظاهری و نحوه استفاده گردیده اند. همچنین کاربرد این پیش کلاه نیز فراتر از تزئین صرف بوده و فرم و تزئینات آن بازگوکننده معانی نمادینی است که همگی به نحوی بر اهمیت مقام سلطنت، قدرت، صلابت و ارتباط او با قدرت الهی اشاره دارد.
نقاشی در اندیشه مانی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷
7 - 16
حوزههای تخصصی:
مانی نقاش، خطاط و پیام آور ایرانی در سومین سده میلادی، مسیحیت ثنویت گرای ملهم از آرای ایران باستان را گسترش داد. بر این مبنا، دو نیروی خیر و شر، به گونه ای مجزا و مستقل مدّ نظر قرار می گیرند که در این باور، نور و روشنی، «خیر»، و ظلمت و جهل، «شر» محسوب می شوند. ازآنجاکه در آئین وی نور مقدس است، حس بینایی جایگاهی ویژه دارد. زیرا در فقدان نور، بینایی مؤثر نیست. به عبارتی نور آشکار کننده حقیقت است و چشم دریافت کننده آن. مانی نخستین پیام آوری است که خود اقدام به مکتوب نمودن آراء آیین نموده و به نقاشی مزین ساخته است. بنابراین نقاشی و کتابت در میان مانویان واجد پایگاهی اساسی بوده است. کتب مصور میراث مانی پیام آور آن آیین بود که میان آنان فرهنگ هنری را رواج داد. این مقاله با رویکردی فلسفی بر اساس آرای مانی مدلل می دارد که بهره گیری از نقاشی در آئین وی، تنها، وسیله انتقال اندیشه اش به افرادی فاقد آشنایی به نوشتار و خواندن و ابزاری جهت تبلیغ دین نبوده، بلکه دلایلی غامض و پیچیده در ورای آن را شامل می شده است که برخاسته از تفکر ثنویت گرا است. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است و نتیجه پژوهش حاکی از آن است که در اندیشه ثنویت گرای مانوی-گنوسی نور از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ لذا در این تفکر حس دیداری بر حس شنیداری ارجح است. بر این اساس مانی برای تبلیغ آیین خود از نقاشی سود جسته است.
مطالعه بصری پیکره های انسانی در چهار نگاره ی منتخب از هفت اورنگ جامی بر اساس اصول گشتالت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی اسلامی سال ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱)
157 - 167
حوزههای تخصصی:
عناصر بصری و نحوه ی بکار گیری آنها توسط هنرمندان، در ادراک بصری آثار هنری تاثیر بسزایی دارد. هنرمندان با بهره گیری از عناصر بصری، اطلاعات بسیاری را از آثار خود، در اختیار مخاطب قرار می دهند که کشف این اطلاعات نیازمند دانش راهبردی است. مکتب روانشناسانه ی گشتالت که نشات گرفته از علوم شناختی است و با ادراک بصری در ارتباط است، امکان تعامل را برای مخاطب و هنرمند ایجاد می کند. هفت اورنگ جامی شامل نگاره هایی است که به دلیل استفاده ی بسیار از عناصر بصری امکان مطالعه بر اساس اصول روانشناسی گشتالت فراهم می سازد و اینگونه به درک بهتر و سریع تر مضامین موجود در این مجموعه ی هنری توسط مخاطب کمک خواهد کرد. در این راستا آشنایی با اصول گشتالت، نقش و کاربرد آن در ادراک بهتر آثار هنری توسط مخاطب واجد اهمیت زیادی است. پژوهش حاضر به لحاظ چیستی کیفی است و جهت نیل به هدف و پاسخ پرسش مطرح شده، از روش تحقیق توصیفی تحلیلی استفاده شده و اطلاعات ضروری و مورد نیاز به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده است. پرسش اصلی پژوهش این است که قرار گیری پیکره های انسانی در این نگاره ها بر اساس نظریه گشتالت دارای چه ویژگی های بصری است؟ بنابراین نقطه عزیمت و هدف پژوهش حاضر، شناخت ویژگی های بصری در نگاره های منتخب هفت اورنگ جامی و آشنایی با اصول گشتالت، نقش و کاربرد آن در ادراک بهتر آثار هنری توسط مخاطب است. در این راستا 4 نگاره از میان 28 نگاره ی هفت اورنگ جامی، به کمک چهار اصل از اصول گشتالت بررسی شد. در نتیجه می توان گفت نحوه ی قرارگیری پیکره ها، بر اساس 4 قانون گشتالت که شامل مشابهت، مجاورت، تداوم، و یکپارچگی یا تکمیل، قابل مطالعه است و بهره گیری از این قوانین، ادراک بصری بهتری را به دنبال دارد که در نتیجه شناخت و درک اثر هنری برای مخاطب آسان تر خواهد بود و همچنین ظاهری علمی را به عناصر بصری می دهد که امکان دارد در مواجه ابتدایی، اهمیت حضورشان از دید مخاطب پنهان بماند.
بررسی و تحلیل تزیینات وابسته به معماری در خانه های دوران قاجار و پهلوی شهر اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
158 - 178
حوزههای تخصصی:
بافت قدیم شهر اردبیل با توجه به دارابودن آثاری در حوزه معماری و شهرسازی اسلامی، یکی از مهم ترین موارد در زمینه مطالعات شهرسازی اسلامی است. یکی از عناصر اصلی باقی مانده از این بافت، خانه های تاریخی ارزشمندی بوده که در سال های اخیر تعدادی از آن ها طی طرح های عمران شهری و تغییر سبک زندگی و غیره، از بین رفته و یا تغییر شکل داده شده اند؛ بنابراین شناخت این بناها، به ویژه تزیینات آن ها، امری ضروری است تا شاید در جهت حفاظت و نگهداری این خانه ها اقدامات بیشتری صورت گیرد. به این منظور، هدف اصلی این پژوهش بررسی و مطالعه تزیینات وابسته به معماری در خانه های دوران قاجار و پهلوی شهر اردبیل و عوامل مؤثر بر این تزیینات بوده است. روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی و روش جمع-آوری یافته ها ترکیبی از دو شیوه میدانی و کتابخانه ای است. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش هاست: مهم ترین ویژگی تزیینات نما و سردر خانه های تاریخی شهر اردبیل چیست؟ چه ارتباطی بین تزیینات خانه ها و مؤلفه های فرهنگی، مذهبی و اجتماعی وجود دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد در دوره قاجار فضاهای مهم مثل ورودی ها، نماهای اصلی و تالار اصلی (شاه نشین) خانه ها تزیین می شدند و در آن ها از انواع تزئینات شامل طرح های آجرکاری، گچ بری، مقرنس کاری، کتیبه نگاری، آیینه کاری، تزیینات چوبی، ارسی، قواره بری، نقاشی دیواری و غیره، بهره می گرفتند. سردر خانه های دوره قاجار به صورت سردری با مقیاس متوسط تا کوچک، دارای دری معمولاً دولته با دو کوبه بوده است. در بالای آن یک طرح آجری به صورت طاق نمای تزیینی کار شده است. همچنین تزیینات منفردی چون طرح های آجرکاری به شکل گل نیلوفر، نصب مجسمه های سنگی در دو قسمت ورودی و قراردادن حلقه و کوبه، در تعدادی از خانه های این دوره نیز مشاهده می شود. در سردر خانه های دوره پهلوی از تزیینات کاسته شده و بیشتر در نمای ساختمان، معطوف شده است. در این دوره معمار کوشیده است انواع طرح های آجرکاری را به صورت ساده در پیشانی نماها به کار گیرد. همچنین وضعیت طبقات اجتماعی و فرهنگی با تزیینات خانه ها در ارتباط بوده است. الگوهای فرهنگی، مانند به کارگیری و نصب کوبه ها و حلقه ها، اصل نفوذپذیری بصری، با به کارگیری بازشوها، اصل محرمیت را به خوبی در خانه های سنتی شهر اردبیل نشان داده است؛ ولی در دوره پهلوی خانه ها از اصل محرمیت دور شدند. همچنین رتبه بندی اجتماعی و طبقاتی صاحب خانه ها، با تزئیناتی پرتکلف و یا ساده نشان از وضعیت آن هاست.
نقد شمایل شناسانه پیکره نگاره های «فتحعلی شاه» با تکیه بر نظریات سه گانه «ژاک لکان »
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
37 - 50
حوزههای تخصصی:
هنر دوره قاجار در مواجهه با جریان های مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی تأثیرات عمیقی را پذیرا بوده است. با شروع سلطنت فتحعلی شاه، سبکی نوین با نام«پیکره نگاری درباری» وارد عرصه نقاشی ایرانی شد، در این شیوه بدون آنکه شباهتی در کار باشد اشخاص به طور قراردادی وارد تصویر می شوند. پیکره نگاری اگرچه از عناصر طبیعت گرایانه ی اروپایی وام گرفته شده، ولی شیوه سنتی آرمانی نمودن واقعیت را حفظ کرده است. این سبک در نگاه اول تنها یک سفارش درباری به نظر می آید، اما مسئله مهم در این میان، تبعیت بی چون وچرای هنرمند از شرایط و امیال حامیان خود است. این شرایط رابطه ای مستقیم با شرایط و وقایع اجتماعی داشته است. ازآنجاکه فتحعلی شاه بیش از سایر شاهان قاجار به نقاشی نمادین و فراواقع پیکره خود علاقه نشان می داد، لذا بررسی دلایل این علاقه مندی و تأثیرات روانی و اجتماعی که در پی داشته است، موجب گشته تا علاوه بر تحلیل صوری نگاره ها، مضمون و معانی نهفته در آن ها نیز مورد خوانش و بررسی قرار گیرد. لذا برای نیل به این هدف، نقد شمایل شناسانه پیکره نگاره ها با استناد بر نظریات «ژاک لکان» (امر تخیلی، نمادین، امر واقع و امر سیاسی) صورت گرفته است تا تحلیل تازه ای از این تصاویر ارائه گردد. جامعه آماری این پژوهش شامل پنج نگاره منتخب از فتحعلی شاه است. پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و بررسی کتب و آثار موجود در موزه ها و کتابخانه ها صورت گرفته است. نتایج یافته ها نشان می دهد که عدم واقع گرایی و آرمان گرایانه بودن پیکره نگاره ها با توجه به تعاریف امر خیالی، نمادین و واقعی لکان برای برآورده شدن نیازهای روانی شاه قابل توجیه و تحلیل است.
مقایسه نقوش تزیینی در دوخت پرکار بلوچ های ایران و سوزن دوزی کاسوتی هندوستان
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹
61 - 71
حوزههای تخصصی:
سوزن دوزی یکی از شیوه های تزیینی پارچه است که درمیان مردمان تمام سرزمین ها ازجمله جوامع شرقی و سنتی به اشکال متنوعی به منصه ظهور رسیده است. هدف این پژوهش، مقایسه صوری و مضمونی برخی از نقوش دوخت پرکار ایرانی با سوزن دوزی کاسوتی هندی است. دوخت های پرکار، زیرمجموعه سوزن دوزی بلوچ قرار می گیرد و سوزن دوزی کاسوتی با ایالت کارناتاکا در جنوب هندوستان ارتباط پیدا می کند. علت اقدام به این مقایسه آن است که به لحاظ بصری و تکنیکی به ویژه در اجرای خطوط محیطی شباهت فراوانی بین نقوش بلوچ دوزی و کاسوتی وجود دارد، به نحوی که در صورت ملاحظه طرح خطی، تشخیص اصالت سوزن دوزی برای بیننده دشوار می نماید و ممکن است نقوش هندی را بلوچی قلمداد کند و بالعکس. در این میان، تفاوت های بارز رنگی و نوع به کارگیری فنون اجرایی در پر کردن زمینه نقش است که در تشخیص صحیح مؤثر واقع می شود. با این نگاه، پرسش آن است: مقایسه صوری و مفهومی نقوش کاربردی در دوخت پرکار بلوچ و سوزن دوزی کاسوتی، مبین چه شباهت ها و تفاوت هایی در شیوه اجرا و مضمون آنهاست؟ این مطالعه توسعه ای با نمونه گیری احتمالی طبقه بندی شده، به شیوه توصیفی - تحلیلی نشان داد: علی رغم تشابه در شیوه دوخت، در مقابل دوخت های پرکار بلوچ ها، کاسوتی، یک سوزن دوزی میان کار است یعنی میزان پوشش سطح پارچه با نخ در دوخت پرکار، بیشتر از دوخت کاسوتی است اما به لحاظ صوری، نقوش در هر دو هنر، انتزاع یافته هستند و البته به صورت تقریبی بر مضامین مشابه دلالت می کنند که این امر بر قرابت فرهنگی مردمان این دو سرزمین صحه می گذارد.