فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۲٬۰۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
بسیاری از داستان های کهن حماسی و عامیانه زیر بناهایی اساطیری دارند. شخصیت ها، موجودات و حوادث این گونه داستان ها غالباً در لایه ای اساطیری پیچیده شده اند، چنان که گاهی تمیز واقعیت از افسانه دشوار می نماید.
سام نامه منظومه ای نیمه حماسی- نیمه غنایی است که داستان سفر سام را برای یافتن معشوقش بیان می کند. این منظومه که شامل تعداد زیادی داستان های تو در توی کوتاه است، از برخی جهات دارای الگوها اساطیری است. ریشه برخی از این الگوها را در اسطوره های ایرانی؛ بخصوص در اوستا و شاهنامه می توان یافت و ردپای بعضی دیگر را در اساطیر ملل غیر ایرانی می توان جستجو کرد. سام، قهرمان سام نامه قابل قیاس با انسان خدایان اسطوره های غیر ایرانی و پهلوانان اسطوره ای ایرانی است. همچنین شخصیت های زن سام نامه دارای وجوه تشابه فراوانی با ایزدبانوان اسطوره ای است. آنچه در این پژوهش کوتاه مورد نظر است، یافتن بن مایه های اساطیری در برخی از حوادث پیش روی سام و مقایسه قهرمان و برخی شخصیت های این منظومه با الگوهای اساطیری است.
نگاهی به زبان عارفان از چشم اندازهای معرفت شناسی و زبان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حوزة فرهنگ و تمدّن اسلامی، به واسطة تعدّد و تنوع نظام ها و مکاتب شناختی، زبان های گوناگونی مجال ظهور یافته است. به نظر میرسد زبان عرفانی تفاوتی فاحش و ماهوی با زبان سایر حوزه های معرفتی دارد. آگاهی نسبت به این امر کم و بیش در آثار گذشتگان وجود داشته است، به صورتیکه آن را «زبان اهل راز» خوانده اند. اما امروزه توجه به رمز و رازهای این زبان براساس پیشرفت های معرفت بشری در شاخه های گوناگونی چون فلسفة زبان، زبان شناسی و... امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. محور عمدة این نوشتار وابستگی زبان به شرایط تجربی هر زندگی و نوع نگاه به هستی است که رنگ و بوی ویژة خود را به زبان میبخشد و زبان عالم و عابد و عارف را از هم جدا میسازد. تجربة جهان با حواس باطنی، گسستن از عقل و قوة نطق و اراده، برخورد عاطفی با هستی و زندگی در زمان حال، شاخصه های زیست عرفانی است که لاجرم نشانه شناسی زبان عرفانی، رابطة لفظ و معنا در زبان عرفانی و معنیشناسی زبان عرفانی را از لونی دیگر میسازد.
نگاهی تازه به داستان کیکاووس بر اساس نظریه ساخت شکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقدی بر مقاله «ژرف ساخت اسطوره ای رمان رود راوی»
حوزههای تخصصی:
در نخستین نگاه به مقاله «ژرف ساخت اسطوره ای رمان رود راوی» بین چکیده و اصل مقاله گسست و نا هماهنگی به چشم می خورد. عنوان مقاله مدعی بررسی ژرف ساخت اسطوره ای رمان است و چکیده از نقل رمان یا رویکرد پساساختارگرایی سخن می گوید؛ اما متن مقاله همسو با عنوان و مطالب چکیده نیست.
قاعده کاهی در نثر گلشیری
حوزههای تخصصی:
توجه به ادبیات داستانی معاصر و نقد و بررسی آن به کمک شیوه هایی به جز نقد سنتی که تا به امروز بیشتر مورد توجه بوده است، دریچه های تازه ای را بر روی ادب دوستان می گشاید. در این مقاله، نظریات مکتب فرمالیسم روس و لیچ، زبان شناس انگلیسی، مـورد توجـه قرار گرفته است، کـه از دیدگـاه ادبـی و زبان شناسی به آثار ادبی نگاه می کنند، چند اثر از هوشنگ گلشیری، نویسندهٔ معاصر، پژوهش و بررسی شده است.
آشنایی زدایی وزنی در قصیده های ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کوششی است صورت گرایانه که در آن دو هدف اصلی دنبال شده است؛ نخست پاسخ دادن به این پرسش که ماهیت فرایند آشنایی زدایی چیست و آشنایی زدایی وزنی چگونه روی می دهد. دوم نشان دادن اینکه در شعر ناصرخسرو ویژگی عروضی ای هست که می توان آن را نمونة برجسته ای از آشنایی زدایی وزنی به شمار آورد. به این منظور هفت وزن نامأنوس در دیوان وی یافته شد که به دلیل تفاوت ساختاری به دو دستة یک و شش تایی بخش شدند. شش وزن دستة دوم که پرداختن بدان هدف اصلی این جستار است در یک ویژگی عروضی مشترک اند و آن اینکه امتداد زنجیرة هجایی آن ها با وزن های رایج و هم خانوادة هریک متفاوت است. راز آشنایی زدایی وزنی برخی قصیده های ناصرخسرو را باید در همین ویژگی عروضی جست.
نگاهی به ترجمه کتاب مقدمه ای بر ادبیات : نقد و نظریه
حوزههای تخصصی:
تحلیلی ساختگرایانه بر قصة امیرارسلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختگرایی در زمینة داستان بیشتر به بررسی عنصر روایت می پردازد. روایت شناس ساختگرا درصدد تدوین ساختار منسجم و واحدی از حوزه های گوناگون داستان است. نوشتة حاضر، مطابق برخی نظریات ساختگرایی که در متن آمده است به بررسی ساختار قصة امیرارسلان، آخرین بازماندة مهم نسل قصه های بلند عامیانة فارسی می پردازد. با توجه به دیدگاه ژرار ژنت، ساختار قصة امیرارسلان در دو سطح «روایتگری» و «روایت» جای بررسی دارد. در سطح روایتگری، ابتدا نقیب الممالک، روایتگر امیرارسلان معرفی گردیده و سپس از زاویه دید روایت در این قصه بحث شده است. در سطح روایت، نخست ساختار روایی قصه بررسی و سپس شباهت و تفاوت آن با دیگر قصه های بلند عامیانه ذکر شده است. در بخش دوم از سطح روایت، به ساختار نحوی قصه اشاره شده و کوشش شده است نقش اشخاص در قصه و اعمال و حرکاتشان در فشرده ترین شکل ممکن خلاصه شوند و طرحی چکیده وار از این قصه عرضه شود.
بازتاب اسطورة کاوه در داستان کوتاه رجل سیاسی جمالزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر به بازتاب داستان اسطوره ای «کاوه و ضحّاک» از شاهنامة فردوسی در داستان کوتاه «رجل سیاسی» از مجموعة یکی بود یکی نبود سیّد محمّد علی جمالزاده می پردازد و همانندیهای این دو داستان در طیِّ آن به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد. در بن مایه داستان «کاوه و ضحّاک» نبرد همیشگی «خیر و شر» نهفته است و چون عالی ترین و ملموس ترین داستان برای این نبرد اسطوره ای در نوع حماسه از زبان حکیم فردوسی سروده شده، بارها و بارها در تاریخ ادبیّات ما این داستان در شعر و نثر بازتاب یافته است. با شروع جریان داستان کوتاه، توسّط سیّد محمّد علی جمالزاده در سال1300 بازتاب این اسطوره با زبان طنز دیده میشود. در سیر تبدیل اسطورة حماسی به طنز اجتماعی – سیاسی معاصر از نظریّة «نورتروپ فرای» استفاده شده تا همانندی و تضاد در ساختار روایی «رجل سیاسی» که به تقلید از داستان «کاوه و ضحّاک» صورت گرفته است، تفسیر و تحلیل گردد.
نشانه شناسی شعر: کاربست نظریه مایکل ریفاتر بر شعر «ای مرز پر گهر» فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد نشانه شناختی ازجمله رویکرد های نظام مند نیمه دوم قرن بیستم است که در تبیین ماهیت و کارکرد متون ادبی نقش داشته است. مایکل ریفاتر، منتقد فرانسوی تبار آمریکایی، در کتاب نشانه شناسی شعر (1978)، چارچوبی نشانه شناختی را برای خوانش شعر پیشنهاد کرد که به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفت. مقاله حاضر، نخست رویکرد نظری ریفاتر را معرفی می کند و سپس بر مبنای آن به خوانش شعر «ای مرز پر گهر» از دفتر چهارم اشعار فروغ فرخزاد می پردازد. هدف این تحقیق تلاش برای خوانش دقیق تر و ژرف تر شعر مورد نظر، به استناد چارچوب پیشنهادی ریفاتر است، زیرا فرض ما این است که رویکرد ریفاتر، با توجه به ظرفیت های نظری و دستاوردهای عملی که تا کنون در ارتباط با تحلیل اشعار اروپایی داشته، توانایی تحلیل شعر معاصر فارسی را دارد. در عین حال، اگرچه یافته های این مقاله، به طور مشخص و در وهله اول، در ارتباط با شعر مورد بررسی است و با تعمیم، در مورد اشعار دوره پختگی فروغ فرخزاد مصداق دارد، اما در صورت مؤثربودن می تواند زمینه ای برای استفاده از این رویکرد و حتی رویکردهای نظیر آن برای بررسی اشعار معاصر فارسی فراهم کند تا شاید از این طریق امکان خوانش های خلاقانه تری از این اشعار فراهم آید.
تحلیل انقلاب روحی سنایی بر اساس نظریه ژک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این روزها مطالعات بین رشته ای چشم اندازهای تازه ای را پیش روی محققان آورده است. پیوند روان کاوی و ادبیات در ایران سابقه ای طولانی ندارد، اما در همین مدت کوتاه معلوم شده که چنین تحقیقاتی تا چه اندازه می تواند برای هر دو رشته مفید باشد. نظریه لکان ـ روان کاو فرانسوی ـ در تحلیل شخصیتها و روایتهای ادبی ما را به نتایج جالب توجه و گاه تعیین کننده ای می رساند. این مقاله، کوششی است در جهت استفاده از نظریه «ساختمان نفسانی انسان» لکان در تحلیل شخصیت سنایی. این نظریه برای ساختمان نفسانی آدمی سه ساحت قائل می شود: «حیث خیالی»، «ساحت رمز و اشارت» و «حیث واقع». بر خلاف آن چه در روایتهای افسانه ای نقل شده، د. بروین نشان می دهد که زندگی سنایی دو دوره ای نبوده، بلکه او در طی انقلاب روحی، سه مرحله را از سر گذرانده است. ما در این مقاله سعی خواهیم کرد با استفاده از نظریه ژک لکان مراحل سه گانه انقلاب روحی سنایی را توضیح دهیم. نخست، نظریه ژک لکان را توضیح می دهیم تا مبنای تئوریک تحلیلمان روشن شود. سپس سعی خواهیم کرد با استفاده از نظریه، مراحل سه گانه زندگی سنایی را توضیح دهیم. در ضمن بررسی، ارتباط منطقی میان اشعار سنایی با هر یک از مراحل سه گانه زندگی او نیز تا حدود زیادی روشن خواهد شد
تحلیل نمادینگی آتش در اساطیر برمبنای نظریّه همترازی و رویکرد نقد اسطوره ای (با تمرکز بر اساطیر ایران و شاهنامه فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره ای، یکی از رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر است که بر شالودة یافته های علوم روان شناسی، انسان شناسی و تاریخ تمدّن به وجود آمده، به ویژه بیشترین تأثیرات را از نظریّات یونگ دربارة ""ناخودآگاه جمعی"" و ""کهن الگو""ها پذیرفته است که از روان شناسی او با روان کاوی تحلیلی و از روش تحلیل او از اساطیر، با عنوان «اسطوره شناسی تحلیلی» یاد می کنند. در این جستار، با این رویکرد، به بررسی نمادینگی عنصر آتش پرداخته شده است. فرض ضدیّت جوهری و وحدت نهایی میان عناصر متضاد، نتیجه فرافکنی محتویّات ناخودآگاه در موضوعات بیرونی، در جهت غلبه بر طبیعت است و در این میان، آخشیج آتش صاحب نقش هایی شده است که در اساطیر و ادب جهان و از جمله شاهنامة فردوسی نمود دارد و آنها را می توان در دو بخش تقسیم بندی کرد: در این اساطیر، عنصر آتش- به عنوان آخشیج فرازین و واسطة میان آسمان و زمین- از یک سو، نمادی از ظهور و تجلّی ملکوت معنا در عالم مادّی و مظهری از طبیعت روحانی است و در سویة متقابل خود، مظهری از قهر و خشم و شکوه عالم لاهوت (آتش دوزخ) و مرحله ای هراسناک از سوختن و گداختن است که گذر از آن (آزمون آتش)، مرحله ای از تشرّف و عروج به مقامی بالاتر را درخود نمادینه کرده است.
شکل شناسی سه داستان از گرشاسب نامه بر بنیاد نظریه پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، تحلیل حکایاتی از گرشاسب نامه با به کارگیری روش ریخت شناسی پراپ است. کاربرد این روش، آزمونی برای نظریه ریخت شناسی در نوع ادبی «اسطوره» به شمار می رود. بسیاری از اجزا و کنش های بررسی شده در روایات گرشاسب نامه با روایت شناسی پراپ یکسان است. همچنین با بررسی تطبیقی ساختار حکایات، همگونی هایی در زیر ظاهر آشفته و گوناگون آنها نمایان می شود.
پسامدرنیسم در رمان «تاریخ سری بهادران فرس قدیم» از دکتر شمیسا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله حضور برخی از مهم ترین مؤلفه های پسامدرنیستی، چون محتوای وجودشناسانه، عدم انسجام، آمیختن انواع ادبی (ژانرها)، اتصال کوتاه، عدم قطعیت، ابهام، آشفتگی زمان و مکان، بینامتنیت، شیفته گونگی شخصیت، تغییرات راوی و زاویه دید و... در یک رمان از دکتر سیروس شمیسا، با نام «تاریخ سری بهادران فرس قدیم» با ذکر مستنداتی از متن، اثبات شده است و با توجه به عنصر غالب پسامدرنیسم در این متن، یعنی برجسته شدن محتوای وجودشناسانه با استفاده از مباحث عرفانی به شکلی تازه و کارکردی(functional) ، می توان گفت این داستان به شیوه ای نو و بومی شده و غیرتقلیدی وارد حیطه پسامدرنیسم شده است، در عین حال که عناصری از مدرنیسم را نیز در خود دارد؛ از جمله آن چنان که لازمه عرفان است، مباحث معرفت شناسانه نیز به نحوی تنگاتنگ و غیر قابل تفکیک از مباحث وجودشناسانه در این متن مورد توجه قرار گرفته اند.
«رویکردی سیستماتیک به قصه نویسی در قالب نثر مدرن فارسی»
حوزههای تخصصی:
روایت زمان در رمانِِ از شیطان آموخت و سوزاند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از شیطان آموخت و سوزاند نوشتة فرخنده آقایی از رمان های برجسته معاصر فارسی است که موفق به دریافت جایزه منتقدان مطبوعات شده است. این اثر، روایتی از زندگی آدم های شهری است. زندگی و وضعیت زن داستان در دنیای شهر، دغدغه اصلی نویسنده را شکل می دهد. استفاده از تکنیک قدیمی، اما جذاب یادداشت های روزانه، و توجه خاصّ به عنصر زمان در روایت، از ویژگیهای درخور توجه این کتاب است. نویسنده با این تمهید هنری، رمان را به سمت یک بافت درخشان فرمی پیش میبرد و زمانی نزدیک به دو سال از زندگی شخصیت اصلی را روایت میکند و به¬خوبی، بیمکانی و بیخانمانی قهرمان داستانش را با این قالب روایی به تصویر میکشد. برجسته سازی زمان، به ویژه انتخاب کانون روایت مناسب، در باورپذیری زندگی سخت شخصیت اصلی داستان و روحیّات او در ذهن مخاطب نقش تعیین کننده دارد. این مقاله به بررسی و تحلیلِ چگونگی روایت و روابط زمانمند آن در این اثر از نظرگاه ژرار ژنت می پردازد و اهمیت به کارگیری عنصر زمان و وابسته ها و هم بسته های آن را به عنوان یکی از بنیان های روایت های مدرنیستی بازمی نماید.
تحلیل روان کاوانة داستان «سیذارتا» اثر هرمان هسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد روان شناختی از شاخه های پویای نقد ادبی معاصر است که خود زیرشاخه های متعددی دارد. یکی از آن ها نقد از دیدگاه کارل گوستاو یونگ است. آثار هرمان هسه را می توان از دیدگاه روان کاوانة یونگ به خوبی نقد و تحلیل کرد، زیرا اندیشه ها و افکار او در موارد زیادی به یونگ شبیه است. آن ها با هم ارتباط مستقیم داشتند. هردو به سمبل ها و نمادها علاقه مند بوده آن ها را تفسیر و تحلیل می کردند. هسه نیز مانند یونگ درون گرا بود و به حقایق روانی فرد توجه داشت و در آثارش جنبه های اجتماعی کم رنگ است. هسه و یونگ علاقه مند به عرفان شرق از جمله عرفان هندی اند. هند حلقة زنجیری بود که یونگ و هسه را به هم پیوند داد. هندی ها در جهان سمبل ها زندگی می کنند، بر سمبل ها تأثیر می گذارند و از آن ها تأثیر می گیرند، اگرچه علاقه ای به تفسیر آن ها ندارند. سمبل ها از موضوعات مورد علاقة یونگ و هسه اند و فراوانی آن ها در آثار هسه زمینة مناسبی برای نقد و تحلیل از دیدگاه یونگ فراهم می کند. تفحص در سمبل ها که به آن ها نماد و رمز نیز گفته می شود و نقد کهن الگویی آثار ادبی، به ویژه آن دسته از آثاری که از اعماق روح و روان انسان برخاسته و درون گرایانه اند، شیوه ای مناسب برای درک معانی پنهان و نهفته در لایه های روساختی و بیرونی است. این تحلیل ها مشترکات و حقایق موجود در روان بشر را نیز نمایان می کند. در این مقاله سعی می شود با دیدگاهی روان کاوانه به نقد کهن الگویی داستان «سیذارتا»ی هرمان هسه پرداخته شود. الگوهای کهنی مانند رؤیا، سفر، قهرمان، آب، رودخانه و گذار از آن، آنیما، درخت و پیر خرد از نمادهای مهمی است که به گونه ای هماهنگ در این داستان گرد آمده و بیانگر تلاش انسان در فرآیند خودیابی و تفرد هستند. در این مقاله به بررسی این نمادها پرداخته می شود.