فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۲٬۰۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
برادرآزاری و برادرکشی در شمار کهن الگوهایی است که سابقه ای به درازای عمر بشر دارد و پیشینه آن به ادیان و اسطوره های مربوط به آغاز آفرینش بازمی گردد. در این کهن الگو، حس رقابت و حسادت میان برادران به علل گوناگونی ازجمله توجه بیش از حدّ پدر به یک برادر، یا دستیابی او به یک موقعیت ممتاز برانگیخته می شود. داستان های اسطوره ای با مضمون برادرکشی در آثار ملل مختلف دیده می شود. مقایسة این آثار وجوه اشتراک و شباهت آنها را آشکار می کند و نشان می دهد که بیشتر این داستان ها نقش ویژه های مشابهی دارند که در اغلب اسطوره های مرتبط نمود یافته اند. گونة دیگر برادرکشی، برادرکشی های تاریخی است که آن هم از اعصار کهن در تاریخ و ادب ملل گوناگون به وقوع پیوسته است. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که مضمون برادرکشی در اسطوره های ملل مختلف در چه اشکالی نمود یافته است؟ برای پاسخ به این پرسش، با روش توصیفی- تحلیلی، ابتدا نمونه های کهن الگوی برادرکشی در اسطوره های سرزمین های گوناگون را ذکر کرده ایم و سپس به بیان نقش مایه های مشترک در بین این اسطوره ها پرداخته ایم و آنها را به لحاظ ساختاری تحلیل کرده ایم.
بررسی ساختاری حکایت «خیر و شر» نظامی گنجه ای بر اساس الگوی کنشی گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی حکایت «خیر و شر» نظامی براساس الگوی کنشی گرماس (1917-1992م) پرداخته است . بررسی ساختاری این حکایت از طریق تعیین تقابل های دوگانه و پی رفت ها یا زنجیره های اجرایی ، میثاقی و انفصالی ، شناخت بهتر ساختار حکایت های هفت پیکر از طریق تعمیم نتایج این پژوهش و بررسی قابلیّت انطباق پذیری این الگو بر متون روایی منظوم در ادب کلاسیک ایران ، از محورهای اصلی پژوهش حاضر محسوب می شود . هنر نظامی در آفرینش حکایات ، روایی بودن متن هفت پیکر و شهرت حکایت خیر و شر از دلایل انتخاب این حکایت به شمار می رود . روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و نتایج با استفاده از تکنیک تحلیل محتوی و بر اساس الگوی کنشی گرماس تجزیه و تحلیل شده است . نتیجه نشان می دهد قهرمان (فاعل) و هدف (مفعول) به عنوان کنشگران مرکزی این حکایت از اهمیّت بیشتری برخوردارند و فاعل (خیر) ، به عنوان قطب پایه ، در پیرنگ حکایت نقشی فعّال دارد . همچنین، با توجّه به قابلیت انطباق این الگو با حکایت خیر و شر و با انجام بررسی های بیشتر می توان در باب قابلیت تطبیق الگوی گرماس با متون روایی منظوم اظهار نظر کرد .
نقد و بررسی نمودهای خودشکوفایی در منطق الطیر عطار بر اساس نظریه ی راجرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرایش فطری انسان به خودشکوفایی و کمال، به ویژه وقتی که ادبیات به حوزه ی عرفان قدم می گذارد و با چاشنی شریعت و طریقت آمیخته می گردد، گستره ی عظیمی از ادبیات ایران شهر را به خود اختصاص داده است. منطق الطیر عطار از جمله آثاری است که با درونمایه ی اصلی دیدار با خویشتن و شناخت خود، بشر را به فارغ شدن از متعلقات ناسوتی و نیل به کمال فراخوانده است و از رهگذر این اندیشه، به رویکردی از علم روانشناسی به نام «روانشناسی انسان گرا» نزدیک می شود. روانشناسی انسان گرا با قرار دادن انسان در مرکز توجه و با تأکید بر روی جنبه های مثبت انسان و تکیه بر «خویشتن» و «خود» فرد و اصالت بخشیدن به اصل بشریت، با بیان و روشی متفاوت با اندیشه ی عرفانی، به بحث درباره ی خودشکوفایی پرداخته است. در این جستار، منطق الطیر عطار از منظر روانشناسی انسان گرا و بر اساس الگوی خودشکوفایی راجرز نقد و بررسی گردید و روشن شد که در این اثر بشکوه نیز پرندگان سالک، جهت رسیدن به خودشکوفایی و کمال، پنج شاخصه ی بنیادین نظریه ی راجرز را در خود متبلور کرده اند.
بررسی تحلیلی شتاب روایت در رمان سنگ صبور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی نگرش های حروفی مولانا در کلّیات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا با بهره گیری از کیفیّت های تصویری و ترکیبی حروف الفبا در کلّیات شمس، اشعار بسیار زیبایی سروده است. به کارگیری نظریّه ای فراگیر در مطالعة این سروده ها که زمینه های فرهنگی هنر مولانا را پوشش دهد و نتیجه ای فراخور یک پژوهش را در بر داشته باشد، نیازی آشکار است. در مقالة حاضر، نگارنده بر پایة آرای چارلز سندرس پیرس به نشانه شناسی نگرش های حروفی مولانا می پردازد و همة سروده های حروفی او را گزارش می کند. نظریّة نشانه شناسی پیرس با دانش نقد بلاغی رایج در زبان فارسی پیوند تنگاتنگی دارد، امّا از توانش تفسیری بالاتری در مقایسه با آن برخوردار است و رسیدن به نتیجه ای علمی تر را میسّر می کند. در این پژوهش، سه گانه های مشهور «شمایل»، «نمایه» و «نماد» پیرس و فرایند تکامل نشانگی آنها در کلّیات شمس پژوهیده شده است. فرایندهای نشانگی متفرّد، خطّی و متداخل، سه گونة سِیر نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس هستند که نگارنده آنها را از یکدیگر بازشناخته است. نگارنده در پایان نتیجه می گیرد که نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس، بیشتر با موضوع و تفسیر خود نسبت آسان دارد.
خوانش شعر «مرگ ناصری» از منظر آرای لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از پرکاربردترین رویکردهای نظریه ادبی معاصر، نقد روان کاوانه است. با کاربرد این نظریه در خوانش متون ادبی، می توان به لایه های زیرین آثار ادبی پی برد. این نوشتار، با بهره گیری از مفاهیم بنیادی نظریه روان کاوی ژاک لکان، روان کاو نو فرویدی، کاربرد این مفاهیم را در شعر معروف «مرگ ناصری» شاملو نشان می دهد. ابتدا برای رسیدن به هدف مقاله، چارچوب روان کاوانه لکان توضیح داده می شود که در بردارنده مفاهیمی چون امرخیالی، امر نمادین، امر واقعی، اُبژه دیگری کوچک و دیگری بزرگ است. سپس با کمک این مفاهیم، شعر«مرگ ناصری» شاملو به منظور دستیابی به لایه های پیچیده و مباحث ضمنی، نقد و تحلیل می شود. عیسی در ناصره متولد شد، از این رو شاملو او را ناصری می نامد. ناصری کسی است که می خواهد با گسترش رحم خود، جامعه را در جهت دیگریِ بزرگ نجات بخشد. این ویژگی در امر نمادین رخ می دهد، اما معمولاً رحم و دوست داشتن بعد از دنیای خیالی اتفاق نمی افتد. این بررسی، نوعی تحلیل متنی برای شناخت هرچه بیشتر لایه های ضمنی و پنهان شعر را به دست می دهد.
درنگی بر پیوندهای بینامتنی در داستان در باغ بزرگ باران می بارید نوشته ی احمدرضا احمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت رویکردی ادبی است که به منتقدان این امکان را می دهد تا به شیوه ای علمی و نظام مند پیوندهای موجود در میان آثار ادبی را بررسی کنند. ژرار ژنت یکی از مهم ترین نظریه پردازان این رویکرد است که در کاربردی کردن آن نقش اساسی دارد. در این پژوهش داستانی از احمدرضا احمدی، نویسنده ی نام آشنای ادبیات کودک و نوجوان ایران، براساس نظریه ی بینامتنیت ژنت بررسی شده است. نام این داستان در باغ بزرگ باران می بارید است و در سال ۱۳۸۷ به چاپ رسیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که میان این اثر با آثار دیگر احمدی پیوندهای بسیار ژرف و پنهان وجود دارد؛ پیوندهایی که در گستره ی روایت و به ویژه بخش های پایانی آن حضور دارند و بیشتر حاصل درهم آمیختگی چکیده یا گزیده ی داستان های پیشین او هستند؛ اما شناسایی آن ها تنها برای دوستداران داستان های احمدی و خوانندگان پیگیر آن ها امکان پذیر است؛ ازاین رو، بینامتنیت موجود در این داستان نمونه ای از بینامتنیتی است که ژنت آن را ضمنی می نامد.
بررسی فرآیند موسیقی جزء 30 قرآن کریم از دیدگاه نشانه – معناشناسی گفتمان (مبتنی بر الگوی تنشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختار زبانی قرآن کریم، یک ساختار موسیقایی است که با کاربست بهترین و جذاب ترین شیوه ها به انتقال پیام و محتوای دینی خود دست یازیده است. ساختار تمام اجزاء و عناصر موسیقایی آن متناسب با یکدیگر و هماهنگ با محتوا و اغراض دینی آیات به کار گرفته شده و در القای هر چه بیشتر معانی و مفاهیم آیات قرآنی سهیم است. یکی از دانش هایی که می تواند راه جدیدی را در مطالعات قرآن کریم بگشاید و به فهم آن یاری رساند، نشانه - معناشناسی گفتمانی است. نشانه معناشناسی به منزله ی یکی از شیوه های نقد ادبی نو، برآیند نشانه شناسی ساختارگرا و نظام گفتمان روایی است که جریان تولید معنا را با شرایط حسّی- ادراکی پیوند می دهد. در این رویکرد، نشانه ها همراه با معانی به گونه هایی سیّال، پویا، متکثر و چند بعدی تبدیل می شوند. جستار حاضر درصدد است تا با رویکرد توصیفی– تحلیلی، چگونگی شکل گیری فرآیند تنشی گفتمان را در برخی آیات جزء 30 قرآن کریم و موسیقی حاصل از آیات و تأثیر آن در معانی را بررسی کند. نتایج بررسی این پژوهش بر اساس الگوی تنشی نشان می دهد که در برخی آیات، خداوند به طور مستقیم وارد فضای گفته پردازی شده و سبب خلق فشاره ی عاطفی شده است، و در این حالت آیات با سرعت بیشتری بیان می شوند اما گاه خداوند از فضای گفته پردازی خارج شده و به فضای گفته ای وارد می شود و سبب خلق گستره ی شناختی می شود و در نتیجه آیات با کندی ادا می شوند. بنابراین الگوی نشانه-معناشناسی می تواند به عنوان روشی کارآمد در تجزیه و تحلیل متن ادبی قرآن به کار رود و رویکردی نو در بررسی موسیقی آیات داشته باشد و زمینه ساز خوانش تازه ای از این متن الهی گردد.
ساختار اسطوره ای نخستین نبرد قهرمان هندوایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در پی آن است تا با بررسی ساختاری روایت های نخستین نبرد سه جهان پهلوان نام آور ایرانی یعنی گرشاسب، سام و رستم، الگوی ساختاری واحد آنها را نمایان سازد و هم سویی این الگو را با اسطوره نبرد «ایندره»، ایزد جنگ هندوایرانی با «وریتره»، اهریمن خشک سالی نشان دهد. در این راستا ابتدا به کمک روش تحلیل ساختاری اسطوره به قطعه بندی روایت های نخستین نبرد این پهلوانان و سنجش اسطوره بن های آنها با یکدیگر پرداخته می شود و سپس هم خوانی الگوی ساختاری که از نخستین نبرد جهان پهلوان ایرانی یافته شده است، با نبرد آغازین و مشهور ایندره نمایان می شود. نبردهای یادشده هم راستا با واقعه ای صورت می گیرند که طیّ آن پهلوان/ ایزد جوان با حذف اقتدار پدر، خود جانشین او می شود. بنابراین نتیجه مقاله حاکی از آن است که میان نبرد قهرمان هندوایرانی با اژدها و حذف جایگاه ارجمند پدر قهرمان، رابطه ای درهم تنیده برقرار است و گویی که این دو واقعه صورت تغییرشکل یافته یکدیگرند و هر یک جایگزین روایی دیگری است. در این میان تنها یک عنصر واسط هست که این دو سوی معادله را همچون زنجیری به یکدیگر متصل نگاه می دارد و آن وجود سلاح پدری برای نابودی اژدهاست؛ یعنی سمبل نیروی پدر برای از میان بردن اژدها و به تبع آن، برچیدن اعتبار خود پدر.
نقدی بر روش نشانه شناسی و تحلیل روایت «رولان بارت»
حوزههای تخصصی:
روش نشانه شناسی وتحلیل روایت رولان بارت نظریه پرداز فرانسوی درمطالعات رسانه ای وتحلیل خبردستمایه تحقیق بسیاری ازمحققان دردانشگاه های ایران است، پذیرش این روش بدون نقد و بررسی آن یکی ازمشکلات دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی است. این مقاله درصدد بررسی و نقد این روش ها است.
بازنگری درآرا و اقوال اندیشمندان غربی که بدون نقد وبررسی عالمانه به محیط های علمی و آکادمیک ایران اسلامی وارد و مورد استقبال بی شائبه برخی دانشگاهیان قرار می گیرد، از اهداف اصلی این مقاله است و در همین جهت هم به بررسی و نقد آرای مهم رولان بارت فرانسوی به عنوان منتقد ادبی می پردازد. اندیشه های بارت در حوزه هایی چون: نشانه شناسی، ساختارگرایی، تحلیل روایت ونقد ادبی بردانشگاهیان ایران تاثیرگذار بوده است. زبان پیچیده و پست مدرنی بارت، آرا و اقوال او را غیرقابل درک کرده و او را از نقد و بررسی در امان گذاشته است. در این بررسی مشخص می شود که دوران سخت کودکی و بیماری بارت درشکل گیری شخصیت همجنس گرای او موثر بوده است. او درنقد آثار نویسنده، به مرگ مولف باور دارد و خواننده را تنها مفسر متن می داند.
بارت، مخالف شیوه های علمی در دانشگاه هاست. در نشانه شناسی به ساختارگرایی می رسد و پس از آن با نفی رابطه میان دال و مدلول، همچون دریدا به نفی متافیزیک حضور می رسد. بنابراین سیرتحولی بارت از ساختگرایی به پسا ساختگرایی کاملاً قابل درک و فهم است.
یکی دیگر از حوزه های کاری بارت، تحلیل روایت است. انحراف او از مبادی و مبانی تحلیل روایت کلاسیک ولادیمیر پراپ و دیگران روش تحلیلی بارت را پیچیده و غیر قابل استفاده کرده است به نحوی که هر تحلیلگری می تواند برداشت هایش را از کنش شخصیت های روایت به عنوان تحلیل بنویسد.
پژوهشی در بابِ توانِ تحلیلی «مربع نشانه شناختی» در خوانشِ شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مربع نشانه شناختی به مثابه الگویی که مبانی دلالت را طرح و تبیین می کند نخستین بار توسط گِرِماس طراحی شد. این الگو که بر نحوِ اولیه دلالت استوار است و حاصلِ بسطِ منطقی تقابل های دوگانی به شمار می رود، در آغاز، برای تحلیلِ ساختار روایت به کار گرفته شد، اما بعدها گرماس، راستیه و برخی از اعضای مکتبِ پاریس آن را در حوزه نشانه شناسی شعر نیز به کار بردند. با وجود این، در پژوهش هایی که بر این اساس در ادبیات فارسی صورت گرفته است، این الگو عمدتاً در تحلیلِ ساختار روایی حکایت های منظوم یا منثور استفاده شده است و تحقیقِ مستقلی که موضوعِ دلالتمندیِ شعر را بر اساسِ مربعِ نشانه شناختی توجیه و تبیین کند به چشم نمی خورد. بر این اساس، پژوهش حاضر می کوشد ضمنِ ارایه کلیّاتی درباره این الگو، آن را در خوانشِ نشانه شناختی شعر به کار گیرد. بنابراین، پس از بررسی مؤلفه های اصلی مربعِ نشانه شناختی و نحوه ترکیبِ این مؤلفه ها، کوشیده شده است نحوه سازمان دهی درونی عناصر، به طورِ موردی، در غزلی از عطار، مولوی و حافظ بر این اساس بررسی و تحلیل شود. چنین پژوهشی علاوه بر اینکه امکانِ بررسیِ ساختاری غزل را از چشم اندازِ نشانه شناسی فراهم می آورد و برخی از تلقی های پنهانِ شعر را آشکار می کند، الگویی خواننده محور به دست می دهد که نشان می دهد یک خواننده توانمند چگونه مؤلفه های معناشناختی را، در راستایِ فهم شعر، شناسایی و طبقه بندی می کند.
بررسی بن مایه تنزّل آغازین با نگاهی به تفسیر کشف الاسرار و عدّة الابرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در داستان هابیل و قابیل از تفسیر کشف الاسرارِ میبدی، سخن از ترسیدن قابیل با شنیدن آوازی و گریختن او از خلق و انس گرفتن با وحوش بیابان به میان آمده است. این موضوع با کهن الگویی ارتباط داردکه از آن با عنوان تنزّل آغازین یاد می شود. انسان طبق این کهن الگو، از دوره ای طلایی نزول کرده و سرآغاز را از دست داده است. در پژوهش حاضر کوشش شده است با روش توصیفی - تطبیقی این کهن الگو در چند فرهنگ مختلف بررسی شود. این پژوهش نشان می دهد که کهن الگوی تنزل آغازین که در بیشتر آیین ها دیده می شود، حکایت از خویشاوندی انسان نخستین با طبیعت و حیوانات دارد که بر اثر اندیشه ای اهریمنی از دست رفته است. همراهی انسان با طبیعت در «دوره زرین»، هرچند فراموش شده، ردِپای آن کاملاً از بین نرفته است. حضور کهن الگوی یادشده در فرهنگ های مختلف، صورت های گوناگونی دارد، اما ویژگی های مشترکِ معینی پیوسته در آنها تکرار می شود.
ساختار اسطوره ای در گنبد سیاه هفت پیکر: بررسی نظریه سفر قهرمان در گنبد اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به شباهت های اساطیر و داستان ها، پژوهشگران را به کشف ساختارهای اسطوره ای مشترک میان آن ها راهنمایی کرده است؛ الگوهایی که با تنوعی نامحدود در آثار ادبی و هنری تکرار می شوند. «سفر قهرمان» یکی از نظریه هایی است که به وسیله آن می توان به ساختارهای تکرارشونده در داستان های مختلف پی برد و به تحلیل آن ها پرداخت. در این مقاله که از الگوی «سفر قهرمان» ووگلر برای تحلیل ساختارهای اسطوره ای و سیر قهرمانان گنبد اول هفت پیکر استفاده شده است، چرخه های «سفر قهرمان»، مشخص و تفکیک و پس از آن با نظریه فوق بررسی می شوند. کامل ترین چرخه از میان چرخه های قابل بررسی، داستان پادشاه سیاهپوشان است که بر سایر چرخه ها تأثیر فراوان دارد و به خاطر شکست قهرمان آن در مرحله هشتم الگو(آزمایش بزرگ) اهمیت ویژه ای دارد. هدف این مقاله، غیر از نشان دادن کاربرد الگوی ووگلر در تحلیل متون کهن، بررسی شکلی از الگوی قهرمان شکست خورده و هم چنین تفاوت آن با قهرمانان پیروز است. این تفاوت ها در مراحل هشتم(آزمایش بزرگ)، نهم(پاداش) و دهم(مسیر بازگشت) الگو مشاهده و بررسی می شوند.
بوطیقای پدیدارشناختی نیما: بررسی آراء پدیدارشناسانه نیما در «نامه ها» او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی جریانی است که در آن هدف اصلی، رسیدن به شناخت واقعی از امور است؛ شناختی که رها از هرگونه پیش فرض و پیش داوری باشد، به گونه ای که هستی واقعی و راستین موجود، از جانب خویش اجازه ظهور بیابد و دخالت ذهن و محتویات آن از سر راه صرافت طبیعی موجودات کنار رود. آنچه در این بین اهمیت دارد این است که با تقلیل یا فروکاست( اپوخه)، بتوان به توصیفی اصیل و واقعی از هستی موجودات رسید. نیما یوشیج به عنوان شاعری که توانست دوران ساز باشد، در نامه ها و مکتوبات خود به اطرافیان، مدام بر این نکته تأکید دارد که شاعران اصیل باید با چشم و نگاه خود در امور بنگرند و آنها باید دیدن را بیاموزند؛ دیدنی که مبتنی بر تجربه های اصیل و انضمامی است. وی بر این نکته تأکید دارد که شعر و شاعری، مناسبت یافتن با هستی است و برای رسیدن به این مطلوب باید تمام تعاریف حول یک امر را کنار زد تا بتوان به جوهر آن راه یافت. می توان مکتوبات نیما را بوطیقای شعری وی دانست که قبل از هر امری، نگاه دقیق و رها از هر سوژه ای را برای سرودن شعر ضروری می داند. در این جستار، این دسته از نظریات نیما را بررسی و با آراء اندیشمندان پدیدارشناس مقایسه می کنیم.
اومبرتو اکو و بنیان نشانه شناختی تأویل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اومبرتو اکو با الهام از نگرش های زبان شناختی یلْمْسلف و تأثیرپذیری از پرس در باب وجه تفسیری نشانه، که حاصل تأملات وی در باب معناپردازی نامحدود است، کوشیده است با تکیه بر روش شناسی ساختگرا و پراگماتیسم آمریکایی نظرات بدیعی در باب چگونگی تأویل متن به دست دهد. او با طرح موضوع «بنیان های نشانه شناختی تأویل» نشان می دهد که تأویل به مثابه امری تلقی می شود که از تعامل خواننده و متن شکل می گیرد؛ به همین دلیل تأویل الزاماً در محدوده نیّت مؤلف باقی نمی ماند و از آن فراتر می رود. بر این اساس مقاله حاضر می کوشد ضمن بررسی خاستگاه های نظری اندیشه اکو، استدلال های وی را در این باره بررسی و تحلیل کند. در این بررسی مشخص می شود که تأویل اصیل[1] در برابر تأویل نابه هنجار[2]- که اساساً مستلزم خوانشی سوژه محور است- ناشی از نوعی آزادی در عین محدودیت است؛ به بیانی سرراست تر، متن بر اساس قابلیت های نشانه شناختی خود، خواننده را در مسیرهای مشخصی از جریان تأویل پیش می برد؛ مسیرهایی که می توان با مطالعه نشانه شناختی اثر آن ها را پیش بینی و تبیین کرد.
اهمیت «خوانش» در تکوین روایت های حماسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل دشوار دربارة حماسه های طبیعی نظیر شاهنامه، شناخت مبدأ و چگونگی تدوین و تصنیف این نوع آثار است. حماسه های طبیعی در فرآیند غیاب نویسنده یا نویسندگان اولیة حماسه و در جریان بازپیکربندی های متعدّد تکوین یافته اند. در این روایت ها، متن حماسه به عنوان عرصة غیاب همیشگیِ مؤلف، عرصة سیّال جابه جایی ها، تداخل ها و انتقال های بینامتنی میان روایت های متکثّر است. مصنف در این نوع حماسه، در اصل نقشی همسان با خواننده دارد و همچون «خوانندة تاریخی»، با متون روایی یا روایت های شفاهیِ از پیش پرداخته مواجه است، و بر اساس این روایت ها به روایت پردازیِ مجدد حماسه پرداخته است. همسانی نقش ها و کارکردهای مصنف حماسه و خوانندة تاریخی باعث می شود که فرآیند روایت پردازی حماسة طبیعی را به مثابه نوعی «خوانش» تلقی کنیم. در این مقاله، ساز و کارها و فرآیندهای رواییِ مؤثر در تکوین روایت های حماسی را در چارچوب اصل «توانش روایی» بررسی و تحلیل کرده ایم. تحلیل ما مبتنی بر دو فرض اصلی است: ۱) نویسندة تاریخی در جریان تکوین روایت حماسه های موسوم به طبیعی غایب است. ۲) خوانش در بازپیکربندیِ روایت حماسه های طبیعی نقش بنیادین دارد. نتایج تحقیق نشان می دهد اصل تقابل های دوگانه، خلاصه سازی و بازپیکربندی، نسبت متضاد داستان و گفتمان، و همچنین تحوّل و تعرّف، نقش مؤثری در تکوین روایت های حماسی دارند.
بررسی سرعتِ روایت در حکایت های گلستان سعدی بر اساس نظریّه ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکایت های گلستان سعدی، از جمله موفّق ترین حکایات ادبیّات کهن فارسی هستند. در این پژوهش که با هدف نمایاندن یکی از ارزش های گلستان سعدی صورت پذیرفته، مسئله «سرعتِ روایت» به عنوان عاملی مؤثّر در شهرت و ماندگاری حکایت های این اثر مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی سرعت روایت برای آن است که نشان داده شود در یک اثر ادبی، کنش ها و رویدادها در طول چه مدّتی از زمان رخ داده و در سنجشِ هر یک از برهه های زمانی چه حجمی از کتاب به آنها اختصاص یافته است؛ لذا، بدین منظور حکایت های گلستان بر اساس نظریّه روایت شناسی «ژرار ژنت»، به شیوة توصیفی تحلیلی، بررسی گردید و به عوامل افزاینده وکاهش دهندة سرعت روایی در مباحثی نظیر گزینش و حذف، زمان پریشی، بسامد، توصیف، گفت وگو، افزودن اپیزود، نظریّه پردازی نویسنده، بیان عمل ذهنی، نمایاندن زمان خیالی و زمان روانی عاطفی، حدیث نفس و نقل قول پرداخته شد. نتیجه این بررسی نشان از آن دارد که سرعتِ روایت در حکایت های گلستان سعدی «کُند» است. با توجّه به حجم این حکایت ها، استفادة حداکثری از عوامل کاهندة سرعت در آنها به عنوان یک حُسن به شمار می آید و باعث شهرت و ماندگاری بیش از پیش این اثر ادبی شده است.
خوانشی از نقد اسطوره اییِ داستان اُنیتشا اثر ژان-ماری گوستاو لوکلزیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ُمان اُنیتشا اثر لوکلزیو، نویسنده فرانسوی، بازنمود واقعی اسطوره ایی و تاریخی از سرزمین آفریقای غربی (نیجریه) است. داستان اُنیتشا «روایت» را به وقایع اسطوره ایی مرتبط می کند که با تصاویر سَمبلیک عینیّت می یابند. به نظر ژیلبر دوران(Gilbert Durand) ارزش پایدار فرهنگهای انسانی در این واقعیت اساس گرفته که آنها قادر هستند «زبانهای سَمبلیک» را با نشانه های خود بازنمایی کنند. بدین دلیل همین فرهنگها بطور ناخودآگاه به تصاویری معنادار متوسّل می شوند. زیلبر دوران در کاوشهای تاریخی و اسطوره شناختیِ خود، ساختار مستترِ اسطوره های تاریخی-انسانی را همچون کلود لِوی-استراوس آشکار می کند. ساختارهایی که در قلمرو وسیع تصاویر سَمبلیک مأوا گرفته اند. لوکلزیو نیز با داستان اُنیتشا و با نوشتاری بسیار متفاوت از «خواب و واقعیت»، اسطوره ها و ساختارهای پیچیده آنها را در قلب آفریقا به تصویر می کشد. در این مقاله با توسّل به رویکرد نقدِ اسطوره ایی ژیلبرت دوران، و با شناسایی ریز-ساختارهای اسطوره ایی به ابر-ساختارهایی دست خواهیم یافت که تحول ذهنیت ها، تجارب، خواب و ادراک انسانی را در بستر تاریخ نشان می دهند.
تحلیل ساختار روایی داستان حضرت سلیمان(ع) و ملکه سبا بر پایه الگوی روایی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در الگوی روایی گریماس، به دنبال شناخت مراحل تولید تا دریافت معنا، ژرف ساخت روایت در قالب الگوی کنش و زنجیره ها و گزاره های متنوع مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. از آن جا که بررسی و شناخت سازوکارهای تولید معنا در روایت داستان های قرآنی امری ضروری به نظر می رسد؛ بر همین اساس، در این جستار با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی نظام روایی داستان حضرت سلیمان بر پایه ی الگوی روایی گریماس پرداخته ایم. در پی پاسخ گویی به این سؤال که آیا الگوی گریماس در تحلیل داستان قابلیت انطباق با داستان حضرت سلیمان(ع) و ملکه ی سبأ را دارد؟ آیا الگوی کنش و زنجیره ها و گزاره های روایی گریماس در تحلیل نمونه ای از قصص قرآنی کارایی دارد؟ این فرضیه مطرح است که نظریه گریماس در بررسی قصص قرآنی کارآمد بوده و الگوی کنش و زنجیره ها و گزاره های روایی نظریه گریماس با داستان مذکور منطبق می باشد. در این پژوهش در صدد آن نیستیم که ارزش قصص قرآنی را به سبب مطابقت با الگوی گریماس بدانیم بلکه در پی توصیف این نظام در سطح و عمق داستان حاضر هستیم تا از این رهگذر یکی دیگر از ابعاد ارزشمند قصص قرآنی تبیین و اثبات شود. هدف این پژوهش بررسی میزان انطباق مطالعات روایی گریماس با داستان مذکور و تحلیل ساختار روایی داستان بر پایه این نظریه است. نتایج تحقیق بیان گر این است که نظام گفتمانی روایی گریماس با داستان قرآنی مذکور هم گرایی داشته و منطبق است. **تاریخ دریافت 20/02/95 تاریخ پذیرش08/10/95 [1] استاد گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه خوارزمیsedghi@tmu.ac.ir [2] نویسنده مسئول: دانشجوی دکتری دانشگاه خوارزمیganjazad@yahoo.com#,
تحلیل روابط قدرت در قصیده ترسائیه خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تحلیل روابط قدرت با تکیه بر تحلیل انتقادی گفتمان، متن ادبی یک کنش اجتماعی و به طورکلی نشان دهندة شکلی از روابط قدرت است که در قالب گفتمان خود را عرضه می کند. در این مقاله با استفاده از نظریة فوکو درباب قدرت و همچنین تحلیل انتقادی گفتمان ، قصیدة ترسائیة خاقانی بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که خاقانی با تکیه برشناخت گسترده از مذهب مسیحیت از سویی و مناسبات گوناگون قدرت در جامعه و درباراز سویی دیگر، گفتمان حاکم را در ابعاد مدهبی، ادبی و سیاسی به چالش می کشد و شعر خود را ابزار و استراتژی مبارزه با قدرتی می کند که افراد را به سوژه هایی منقاد تنزل می دهد و با نظام خاصی از معرفت و دانش پیوند دارد . خاقانی قصد دارد، ضمن آشکار کردن قدر و منزلت علمی و ادبی خود در برابر رقیبان، دستگاه انضباطی و نظام سیاسی را وادار به پذیرش خواست آزادی خود کند.