مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
پیرفت
حوزه های تخصصی:
پیرنگ در ادب داستانی، ساختمان و اسکلت بندی یک داستان است، به طوری که ضمن رعایتِ قصه ( توالی زمانی کارکردها)، بر روابطِ علّی و معلولی نیز استوار باشد. در داستان سیاوش، گرچه با داستانی حماسی رو به رو هستیم؛ وجود مشترکاتِ ساختاری میان این داستان و درام و تراژدی، اپیزود نخستِ این داستان؛ یعنی تا ترک وطن سیاوش را «داستانی دراماتیک» و اپیزود دوم آن را، از ورود به توران تا کشته شدنش، به عنوان «داستانی تراژیک» معرفی مینماید. از سوی دیگر در بررسی ساختِ بن مایه ای داستان سیاوش، این داستان را می توان در سه واحد بن مایه ای خلاصه کرد که هر واحد در شکل یک پیرفتِ سه تا پنج کارکردی قابل ذکر هستند. این سه واحدبن مایه ای به ترتیب تحت عناوینِ «پیرفتِ مرگ و رستاخیز»، «پیرفتِ جوانمرگی» و «پیرفت حسادت و سعایت» مطرح می شوند که در داستان مورد پژوهش ما در قالب سه قصه «سیاوش و سودابه»، «سیاوش و کاووس» و «سیاوش و افراسیاب» قابل بررسی اند. تحلیلِ فرهنگی، اجتماعی و تاریخی هر یک از واحدهای بن مایه ای فوق، در میدانی فراگیرتر از حدّ یک قصه، هر واحد را به صورتِ الگویی ساختاری مطرح می سازد که داستان های متعددی را در ادبیات ایران و جهان تحت پوششِ ساختاری خود قرار می دهد. از این رهگذر هر یک از قصه های سه گانه مطرح در داستان سیاوش نمونه ای خواهند بود از انبوه داستان های متأثّر از یک واحدبن مایه ای که بعضاً به صورت یک «واحداسطوره ای» تجلّی می نمایند.
تحلیل تطبیقی داستان غنایی شاه و کنیزک در مثنوی با پیش متن های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تکثّر معنایی متن و ماهیت چند آوایی متون ادبی که در پیوند با نظریه بینامتنیت است، از جمله دست آوردهای بسیار مهم و مغتنم نظریه های ادبی مدرن می باشد که چشم اندازهای متنوعی را در برابر مفسران و منتقدان متون ادبی گشوده است. در میان آثار روایی، مثنوی مولانا از منظر ارتباطات بینامتنی، بویژه از لحاظ فزون متنیتی بی مانند است؛ چنان که نخستین داستان مثنوی، شاه و کنیزک، بیش متن چندین جریان و داستان مشابه در متون روایی و غیر روایی هم چون فردوس الحکمه، عیون الاخبار، قانون، ذخیره خوارزمشاهی، چهارمقاله، اخبار النساء، اسکندرنامه، اقبال نامه ، جوامع الحکایات و مصیبت نامه است. مقایسه این داستان با روایات پیش متن آن، بر اساس نظریه فزون متنیتی ژنت، سوای تعیین میزان ارتباط آنها با یکدیگر، نمایش گر ذوق سرشار مولانا در هنر داستان پردازی است. در این جستار، تجزیه روایت مثنوی به پیرفت های گزاره ها و تحلیل تطبیقی آن ها با اجزای روایات پیش متن بر مبنای نظریه فوق، نشان می دهد که ارتباط روایت بیش متن با پیش متن های منظوم، از نوع گشتار غیر مستقیم و پیچیده است و ارتباط آن با پیش متن های منثور، از نوع جایگشت شعر سازی است. همچنین کاربست اصل تداعی آزاد، که حاصل آن استفاده بسیار مولوی از داستان های درونه ای و گریزهای آگاهانه و عامدانه معنایی است، به شکست های پی در پی در خط داستان انجامیده است.
تغییرات الگوی روایی منظومه های پهلوانی بعد از شاهنامه (با تأکید بر روایت سام نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظومه های حماسی پس از شاهنامه، در عین تقلید این آثار از متن معیار شاهنامة فردوسی در سطوح زبانی و ادبی، در سطح روایی دچار تغییرات عمیقی شده اند. در این پژوهش، به منظور بررسی این تغییرات، الگوی روایی و کیفیت ترکیب پیرفت ها در چهار متن گرشاسپ نامه، برزونامه، شهریارنامه و در نهایت، به طور خاص، سام نامه مقایسه و تحلیل شده است. در مرحلة نخست به بررسی شیوه های مختلف ترکیب پیرفت های هر منظومه پرداخته شده و نتایج تحلیل در قالب چهار فرمول کلّی ارائه شده است. در ادامه با در نظر گرفتن بسامد و کارکرد پیرفت های فرعی به این نتیجه رسیدیم که تغییر اساسی کارکردِ منظومه های حماسی در دوره های متأخّر و تمرکز بیشتر سرایندگان بر قصه گویی، منجر به شکل گیری گفتمانی خاص با ویژگی هایی چون تکثّر پیرفت های فرعی با کارکرد یکسان یا مشابه و به تبع آن تکثّر شخصیت های مختلف با خویشکاری یکسان و از سوی دیگر به تعویق افتادن هر چه بیشتر گره گشایی در این منظومه ها، خصوصا سام نامه شده است، که این موارد نمایانگر تأکید بیشتر سرایندگان بر کنش های خاص و قصه گویی است که احتمالا نتیجة مستقیم در نظر گرفتن پسند و سلیقة روایت شنویی متفاوت با روایت شنوی آثار حماسی اصیل بوده است.
بررسی داستان «گنبد صندلی» نظامی گنجوی بر اساس نظریه ساختارگرای گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم ادبی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
75 - 93
حوزه های تخصصی:
در قرن 20 ساختارگرایان به پیروی از پراپ، درصدد ارائه الگوی کلّی در ساخت انواع روایت برآمدند. در همین زمینه، آ.ژ.گریماس، مشهورترین نظریّه پرداز روایت، از دامنه محدود مطالعات پراپ فراتر رفت و با ارائه الگوی کُنشی و زنجیره های روایتی خود، تلاش کرد تا به دستور کلّی زبان روایت دست یابد و هر روایت را با ساختار روایی خاص تجزیه و تحلیل کند. او الگوی کنشی خود را به گونه ای طرّاحی کرد که با تمام روایت ها قابل تطبیق باشد. بر همین اساس، در این پژوهش سعی بر آن است تا ساختار روایتی داستان «گنبد صندلی»، به عنوان نمونه ای از منظومه های غنایی عاشقانه، بر مبنای نظریّه گریماس مطالعه گردد. این داستان، ششمین داستان از هفت پیکر است و راوی آن، بانوی چین در اقلیم ششم است و ساختار طرح اصلی روایت با تغییر وضعیّت ها بر اساس تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی و همچنین الگوی کُنشی روایت تحلیل و بررسی می شود. پس از تجزیه و تحلیل متن بر مبنای الگوی گریماس، روشن شد که هیچ بخش از حکایت در پیشبرد جریان روایت بی تأثیر نیست و در آن داستان با وضعیت متعادل آغازین (آغاز سفر)، با درخواست آب خیر از شر، به وضعیتی نامتعادل (کور شدن خیر) مبدّل می شود تا اینکه این وضعیت با تأثیر نیروی یاری دهنده دختر کُرد و چوپان، سیر صعودی خود را به سوی تعادل پایانی (ازدواج با دختر کُرد، ازدواج با دختر شاه و وزیر و نشستن خیر بر مسند پادشاهی) به پایان می رسد.
مقایسه تحلیلی داستان ابراهیم (ع) در سوره های مکّی و مدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
داستان ابراهیم(ع) از جمله داستان های چند نسخه ای قرآن است که در سوره های متعدّد مکّی و مدنی روایت شده است. از آنجا که ابراهیم(ع) بنیان گذار ادیان توحیدی و نیای یکتا پرستان است، شخصیّت او در قرآن کریم و در کتاب مقدّس، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است. نقطه اتّکای پژوهش حاضر مقایسه نسخه مکّی و مدنی گزارش قرآن کریم از داستان ابراهیم(ع) و خانواده اوست. نتیجه ای که این مقایسه به دست می دهد آن است که برخی پیرفت های این داستان به سوره های مکّی و برخی به سوره های مدنی مختصّ است. برخی نیز میان میان این دو دسته سوره مشترک است و تنها تفاوتی در پیرنگ آنها وجود دارد. تفاوت پیرفت های سوره های مکّی و مدنی در بیشتر موارد با فضای نزول این دو دسته سوره و فضای حاکم بر دو شهر مکّه و مدینه پیوند می یابد. البته نقش مخاطب را نیز نمی توان انکار کرد. غلبه پدیده شرک بر فضای اجتماعی مکّه و همچنین فزونی مخاطبان مشرک بر مخاطبان مؤمن، روایت آن دسته از پیرفت هایی را می طلبد که از مبارزه ابراهیم(ع) با مظاهر شرک حکایت می کند.
تحلیل روایت شناختی سوره قصص بر مبنای نظریه رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم علی رغم اینکه یک کتاب هدایتگر و راهگشا در مسیر نیل به سعادت و نیکبختی انسان هاست، در سرتاسر آن، نوعی از روایت ها و حکایات مختلف به چشم می خورد؛ در ذیل بیان یک نکته مهم اخلاقی، هشدار به بندگان، منع از اعمال ناشایست، دلگرمی دادن به پیامبر(ص) و مؤمنان و... گاهی به خلاصه ترین شکل ممکن و با کم ترین الفاظ، روایتی را عرضه می دارد تا از این طریق، مقصود خویش را به مخاطب القاء کند. با توجه به فراوانی بکارگیری روایت در آیات قرآن، شناخت اینگونه از کلام و ویژگی هایش در مسیر درک بهتر آیات و چرایی کاربرد آن ها به صورت متعدد و متفاوت، ضرورت خاصی پیدا می کند. یکی از شیوه های نیل به چنین مرادی، بررسی و تحلیل روایت شناختی قرآن می باشد؛ تحلیل روایت شناسی سوره قصص در دو سطح داستان و گفتمان بر مبنای نظریه ادبی «رولان بارت» و با تبیین جزئیاتِ آن که زاویه دید جدیدی در بین روش های تحلیل ادبی است که به کشف و بررسی لایه هایی از مفاهیم سوره قصص که شاید دور از کانون توجه مانده باشد کمک می کند. روایت شناسی داستان های سوره قصص مشخص نمود که اپیزود های حاشیه ای و کوتاه ترین نمایه ها و کاتالیزور ها نقش پررنگی در فهم غرض داستان و مفهوم آیه ایفا می کنند؛ همچنین روشن می سازد که شیوه خاص داستان سرایی قرآن، گاه با کم ترین الفاظ و کوتاه ترین متن، مخاطب را بصورت هدفمند به مقصد اصلی روایت که هدایت الهی است رهنمون می سازند.