فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۲٬۰۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
اغلب شاعران و نویسندگان برجسته برای جاودانه کردن آثارشان از انواع اسطوره ها بهره می گیرند و با همانند کردن قهرمانان خود به قهرمانان اسطوره ای، نه تنها پیوند و پلی ما بین زمان حال و گذشته ایجاد می کنند بلکه قهرمانان خود را جاودانه می گردانند. در میان شاعران معاصر شاملو به سبب داشتن روحیه مبارزه جویی بیشتر به اسطوره روی آورده است و بسامد بالای کاربرد انواع اسطوره های ملّی و میهنی و حتّی جهانی، او را به شاعر اسطوره سازِ جهانی معروف کرده است. او در اسطوره هایش نه تنها از شخصیّت های قهرمانی بلکه از اسطوره های حیوانی، گیاهی، عناصر طبیعی و آیینی برای بیان آرمان هایش بهره جسته است. هر چند جاودانگی از صفات همه اسطوره ها است امّا ویژگی بارز اسطوره های شاملو حیات مجدّد و تولّد دوباره آنها است. در تفکّر اسطوره ای او مرگ جسمانی قهرمان، حیات ابدی و جاودانی به همراه دارد تا آن حد که شاملو کلام و اشعارش را بعد از مرگ جسمانی خود، تولّد دوباره اسطوره شاملو و شاملوها می داند. بنابراین، مقصود شاملو از به کار بردن اسطوره، جاودانگی و حیات بخشی به قهرمانان خود است. در این مقاله به تحلیل نمونه هایی از اسطوره های شاملو پرداخته می شود که شاعر با آوردن آن ها انگیزه رویش و تولّد دوباره را اراده کرده است تا آن حد که حیاتشان را در مرگشان می داند.
تحلیل روایی داستان سیاوش براساس الگوی کنشگران اجتماعی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان تراژیک سیاوش یکی از داستان های بسیار مهم و درخور توجه شاهنامهفردوسی است. در مقاله حاضر، این داستان ازمنظر تحلیل انتقادی گفتمان برپایه الگوی کنشگران اجتماعی ون لیوون بررسی شده است تا مشخص شود کارگزاران اجتماعی در آن چگونه به تصویر کشیده شده اند و فردوسی با توجه به کارکرد منحصربه فرد شاهنامهچگونه گفتمان ها را با مؤلفه های زبانی تولید و بازنمایی کرده است؟ برای نیل به این هدف، ابیات گفتمان مدار مشخص، دسته بندی و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهد فردوسی در این داستان از مؤلفه های پوشیده و صریح تقریباً یکسان استفاده کرده است. ازاین رو، پوشیده سازی راویان و ناقلان نیز تقریباً به اندازه شخصیت پردازی و صحنه آرایی در این داستان اهمیت دارد. افزون براین، اگرچه داستان سیاوش روایتی باستانی است، بار عاطفی، ایدئولوژیک و جهان بینی فردوسی را نیز به همراه دارد و نشان دهنده آرمان خواهی و هویت طلبی اقوام ایرانی و رمز پایداری ایران و نبرد همیشگی میان خیر و شر و ایران و انیران است که درنهایت به پیروزی خیر بر شر، و ایران بر انیران می انجامد و مرگ مظلومانه سیاوش نیز کین خواهی ایرانیان را به دنبال می آورد و تولد و باروری پسرش کیخسرو هم پیروزی بر افراسیاب را رقم می زند.
بازتاب کهن الگوی مادر در شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها پندارهای مشابه ملل مختلفند؛ نوعی تصویر ذهنی جهان شمول که می توان بر اساس آن شخصیت و فردیت شاعران را ارزیابی کرد. یکی از مهم ترین کهن الگوها, مادر است که در مظاهر ویژه ای جلوه می کند. فروغ فرخزاد توانسته است هردو سوی مثبت و منفی این کهن الگو را در اثر هنری خود نمایان سازد. هدف اصلی این پژوهش تبیین روند کسب فردیت با ردیابی بازتاب کهن الگوی مادر در شعر فروغ فرخزاد است. در این پژوهش با روش تحلیلی و توصیفی و از طریق نقد اسطوره گرا به واکاوی عناصر و مظاهر کهن الگوی مادر درشعر فروغ فرخزاد پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد مظاهر کهن الگوی مادر در شعرهای دورة دوم شاعری او بازتاب گسترده ای دارد و به اشکال مختلف از جمله: همذات پنداری، مادرزمینی و ادغام با بزرگ بانو، مرگ و فنا، بازگشت و بقا و تداوم، نمود یافته است.
تحلیل حکایت های گلستان و بوستان بر اساس نظریة تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکایت پردازی در آثار سعدی جایگاه ویژه ای دارد؛ به همین سبب معرفی و تحلیل گونه های حکایت های گلستانو بوستانسعدی، هدف اصلی این پژوهش است. بررسی حکایت های این دو اثر برپایة دیدگاه تزوتان تودوروف از منظر نوع شناسی، هم چنین شناخت و معرفی قواعد و قوانین حاکم بر ساخت این حکایات، هدف دیگر این جستار است. این بررسی نشان می دهد به سبب وجود ویژگی هایی، بیشتر حکایت های این دو اثر با نظریه روایتی تودوروف مطابقت دارد؛ این ویژگی ها عبارت است از: حادثه محوربودن حکایات، اصل علّیّت بی واسطه، تأکید بر کنش شخصیت ها، نبود روان شناسی، وجود زمان و مکان فرضی، حضور شخصیت های نمونه وار، مطلق بودن برخی از شخصیت ها و... . درواقع با یافتن مشابهت های داستانی بین نظریه تودوروف و حکایت های گلستانو بوستان،این حکایات را در سه گونه اسطوره ای، معرفت شناختی و ایدئولوژیک می توان طبقه بندی کرد. باتوجه به بررسی حکایت ها، درمجموع و به ترتیبِ فراوانی، بیشترین حکایات گلستاندر گونه اسطوره ای، با تعداد 39 حکایت (48 درصد) و کم ترین آن با تعداد 12 حکایت (حدود 15 درصد) در گونه ایدئولوژیک قرار می گیرند. بیشترین و کم ترین گونه های حکایات بوستاننیز به ترتیب، گونه معرفت شناختی با 25 حکایت (52/59 درصد) و گونه ایدئولوژیک با 3 حکایت (15/7 درصد) است. بنابراین، کمترین تعداد حکایت های هر دو اثر از گونه ایدئولوژیک است؛ البته بیشترین گونه های حکایات در این دو اثر متفاوت است و از یک نوع نیست.
هماهنگی آوایی در دو جزء 16 و 17 قرآن کریم بر اساس نظریه ی موریس گرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گاهی تکرار واج ها و هجاها با اندیشه و مفهوم مولف تناسب دارد و به همین سبب برجستگی و تشخص در کلام و متون ادبی را افزون و مخاطب را جذب می کند. تکرار صامت ها و مصوت ها تحت عنوان هماهنگی آوایی، قدرت القای معانی خاصی را دارند که زبان شناس فرانسوی موریس گرامون به این مسأله پرداخته و ابراز داشته است که شاعر و نویسنده با به کارگیری واژگانی که از واج های مشابه ای تشکیل شده اند، تصاویر ذهنی خویش را بدون شرح جزئیات، به خوبی تداعی می کنند. پژوهش حاضر با تکیه بر نقد فرمالیست و نظریه ی گرامون با روش توسعه ای- کاربردی، دو جزء مبارکه ی 16 و 17 قرآن کریم را مورد بررسی قرار داده و بیان می دارد که هماهنگی آوایی روشی است که می تواند به مؤلف کمک رساند که معنا را از طریق فرم و ساختار ادبی بدون اطناب کلام به مخاطب منتقل کند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که قرآن کریم نیز از این ویژگی برخوردار است و انتقال مقصود و معنا با تکرار واکه ها و همخوان ها، تأثیر ژرفی بر خواننده گذاشته و وی را به سوی معنا رهنمون ساخته است؛ هم چنین بررسی ها نشان می دهد که بیش ترین بسامد در میان واکه ها، مختص واکه ی درخشان برای بیان عظمت و شکوه خدای متعال و در میان همخوان ها، مختص همخوان سایشی می باشد که برای تداعی حس تشویش و اضطراب کافران و مشرکان به کار رفته است.
تحلیل چگونگی بازتاب گونه های بینامتنی با شاهنامه در تاریخ نوشته های سلسله ای برمبنای بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیّت مبتنی بر پیوند یک متن با متن های دیگر است. این متن ها می تواند از دو شاخة متفاوت، امّا وابسته به یک فرهنگ باشد، چنان که شاهنامهو متن های تاریخی سلسله ای این گونه است. به این صورت که پیوند و ارتباط بسیاری میان پیش متن شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای در طول ادوار متمادی ایجاد شده است. از این رو، مسأله پژوهش این است که ارتباط بینامتنی میان شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای از سدة ششم تا میانة سدة هشتم هجری چگونه است؟ بدین منظور از نظریّة ترامتنیّت ژرار ژنت که یک نظریّة کامل در این باره است، بهره می بریم. هدف اصلی در این جستار، دست یابی به انواع هم حضوری ها و روابط بینامتنی متن های تاریخی سلسله ای در بازة زمانی موردِ نظر و شاهنامهاست. روش پژوهش، تطبیقی و مبتنی بر توصیف و تحلیل داده ها است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که تاریخ نویسان سلسله ای مبتنی بر نگرش های تاریخی و شیوة تاریخ نویسی خود، با آگاهی کامل، شاهنامهرا در جهت پاسخ گویی به انتظارات خود و مخاطبان خود برگزیده اند و در این راستا به ترتیب بیش ترین تا کم ترین از چهار گونة بینامتنی نقل قول، تلمیح، سرقت ادبی و ارجاع بهره برده اند.
مصادیق «پیرنگ» فرمالیستی در داستان های کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر مبنای تعاریف نوینی که در بوطیقای فرمالیسم، از دو مقولة «داستان» و «پیرنگ» ارائه گردیده است، «داستان» یا همان زنجیرة رخدادها در توالی زمانی، به منزلة مادّة خام و سازمایة روایت شناخته شده است و «پیرنگ» برخلاف پندار منتقدان پیشافرمالیسم، نه به ساختمان منطقی و علّی اثر روایی، بلکه به تمام تمهیدات زیبایی شناسانه و آشنایی زدایانه ای اطلاق می گردد که برای پیکربندی هنری آن مادّة خام به کار بسته می شود. این تمهیدات در سه سطح «زبان، درونمایه و صناعات» متجلّی گردیده است و پیرنگ هنری روایت داستانی را برمی سازند. نویسندگان داستان کوتاه معاصر فارسی با عنایت به جریانات نوگرایانة ادبی، به ویژه آرای فرمالیستی و به مدد بهره گیری مبتکرانه از امکانات زبانی، صناعتی و درونمایگانی، گونه ای شکل شکنی خلاّقانه را در روایتگری داستان هایشان رقم زده اند، به گونه ای که داستان را از بافتی متکّی بر حادثه پردازی و پیرنگ سازی در مفهوم سنّتی و پیشافرمالیستی خود خارج ساخته و تلاش برای برجسته سازی فرم داستان از رهگذر کشف و کاربست تکنیک های روایی جدید را جایگزین آن کرده اند و بدین سان، آشنایی زدایی و پیرنگ هنری مطمح نظر فرمالیست ها را محقّق ساخته اند. نظر به اینکه مصادیق پیرنگ سازی هنری در سطح صناعات داستانی از گستردگی و تنوّع بیشتری برخوردار است، در این جستار، بر آن بوده ایم تا به واکاوی و دسته بندی مصادیق و جلوه های گوناگون آشنایی زدایی و پیرنگ سازی در این سطح از داستان های کوتاه شکل گرای معاصر بپردازیم و بدین وسیله، از اصلی ترین عوامل رازناکی و غریب نمایی جهان این داستان ها پرده برداریم.
ریخت شناسی منظومه گل و نوروز خواجوی کرمانی، براساس نظریه ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریخت شناسی قصه های عامیانه در سال 1928م. با فرمالیست روسی «ولادیمیر پراپ» آغاز شد . اساس کار وی بر پایه اعمال شخصیت های قصه نهاده شده است و در سال های اخیر ، یکی از شیوه های رایج در تحلیل ساختاری قصه ها بوده است . در این مقاله ، منظومه گل و نوروز بررسی شده که از جمله قصه های پرماجرا و مهیج زبان فارسی است و موضوع آن تلاش و جست وجوی نوروز برای به دست آوردن معشوقش گل است . برای این منظور، ابتدا مقدمه ای درباره تعریف و تبیین ریخت شناسی ، پیشینه تحقیق و معرفی گل و نوروز مطرح شده، سپس قصه براساس الگوی پراپ، مانند وضعیت آغازین ، غیبت ، کسب خبر و ... تجزیه و تحلیل شده است . این پژوهش بیانگر این است که گل و نوروز تا حدود زیادی ویژگی قصه های عامیانه را داراست و الگوی ساختاری موافق با الگوی پراپ به دست آمده است .
بررسی تطبیقی کهن الگوهای آنیما و آنیموس در اشعار سیمین بهبهانی و غادة السّمّان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، شعر دو شاعر برجستة ادب معاصر فارسی و عربی، سیمین بهبهانی و غادة السّمّان، از منظر ادبیّات تطبیقی و کهن الگوهای آنیما و آنیموس که یونگ توجّه خاصّی به آن ها داشته، بررسی شده است. در این مقاله، ابتدا به تحلیل نظری موضوع پرداخته شده و سپس کهن الگوهای آنیما و آنیموس در اشعار ایشان مورد مطالعه قرار گرفته است؛ افزون بر این، میزان بسامد هر کدام، با توجّه به شرایط فرهنگی، زمانی و شخصیّتی در اشعار آنان بررسی شد. یافته ها بیانگر این است که جنبه های مثبت و منفی این دو کهن الگو، در شعر هر دو شاعر ملاحظه میشود؛ هرچند با توجّه به نوع زندگی و تفکّراتشان، جنبه منفی آنیموس در شعر ایشان از بسامد بیشتری برخوردار است. شیوه بررسی در این پژوهش، از نوع توصیفی - تحلیلی بوده است.
خوانش بینامتنی حکایت های طاقدیس و مثنوی معنوی برمبنای نظریه ترامتنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دانشمند برجسته شیعی، ملااحمد نراقی، با تخلص شعری «صفایی»، کتابی معروف به طاقدیس در دست است که مشابهت های زیادی در ظاهر و در بطن کلام با مثنوی مولوی دارد. این کتاب تحت سیطره معنوی مثنوی مولانا و نظیر سایه آن است که هم در شیوه سرایش، آغاز و فرجام سخن و هم غایت معنایی، تلاشی شگرف برای همانندسازی آن با مثنوی مولوی صورت گرفته است. در این مقاله، خوانش بینامتنی حکایات مثنوی طاقدیس و مثنوی معنوی برمبنای نظریه ترامتنیت ژنت از طریق سه مشخصه بینامتنیت صریح و اعلام شده، غیرصریح و پنهان شده و ضمنی، همراه با نمونه و تحلیل کاربردی نظریه پیش گفته، ارائه می شود. یافته های این پژوهش چنین نتیجه داده است که از بین 65 حکایت مثنوی طاقدیس برطبق نظریه ترامتنیت ژنت هیچ نشانه روشنی برای ارتباط بینامتنی صریح و اعلام شده با مثنوی معنوی وجود ندارد، بلکه بیشترین ارتباط بینامتنی به بینامتنیت غیرصریح و پنهان مربوط می شود. این نتیجه روشن می سازد پیرنگ، بن مایه و اشخاصِ دست کم هجده حکایت مثنوی طاقدیس تا حد بسیاری از مثنوی معنوی اخذ شده اند. دست آخر، اینکه در سرتاسر حکایات مثنوی طاقدیس الگوها و نمادهای گوناگونی از نظر فضای داستان، لحن و بیان، شیوه روایت، نام اشخاص و... وجود دارد که یادآور قصه ها و حکایات مثنوی معنوی هستند و براساس طبقه بندی ژنت ذیل بینامتنیت ضمنی قرار می گیرند.
عناصر کهن الگویی در داستان ماهان از هفت پیکر نظامی براساس نظریه تک اسطوره کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر تحلیل عناصر کهن الگویی داستان ماهان از هفت پیکرِ نظامی براساس نظریه تک اسطوره ژوزف کمپبل است. ماهان نمادِ خودآگاه وجودِ ماست که به خواست ناخودآگاه، به کُنه وجود راه می برد و با ""من"" های نیک و بد درون رویاروی می شود و با شناخت کارکردهای آنان، به ناشناخته ترین بخش زیرینِ ضمیر راه می یابد. او به منابعی که رفتارهای نیک و بد را تغذیه می کنند پی می برد و پس از همراهی با ""من"" های شرورِ ناخودآگاه، به یاری ""منِ"" نیکِ وجود، به عالم بیداری و هشیاری بازمی گردد. دیدار او با خضر درون، تولد دوباره خودآگاه و رسیدن به یگانگی و خرسندی وجود است. مسیر ماهان در این سفر درونی انطباق زیادی با مراحل سفر در نظریه کمپبل دارد.
گذر کنسروها از سرزمین بوف های کور (واکاوی پیوندهای بینامتنی رمان کنسرو غول با بوف کور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهدی رجبی از نویسندگان جوانی (متولد ۱۳۵۹) است که در حوزه ی ادبیات کودک و نوجوان نیز فعالیت می کند. در این زمینه، تاکنون ۸ اثر از رجبی منتشر شده که تعدادی از آن ها در کانون توجه منتقدان قرار گرفته اند. یکی از این آثار رمان کنسرو غول است. از ویژگی های پیدا و پنهان این اثر که بر آشنایان ادبیات معاصر ایران آشکارشدنی است، همانندی آن با یکی از برجسته ترین داستان های معاصر ایران و جهان است؛ خواننده ی کنسرو غول، در نخستین خوانش خود از این اثر، سایه روشن بوف کور را بر آن می بیند. با باز خوانی این آثار و درنگ بر جزئیات آن ها سایه ها کنار می روند و چگونگی گره خوردگی این اثر ها با یکدیگر روشن می شود. پژوهش پیش رو، حاصل پشت سر گذاشتن این منزل هاست. زمینه ساز این حرکت، آشنایی با رویکرد بینامتنیت و آراء نظریه پردازان به نام آن بوده است؛ رویکردی که جوهره ی آن در کهن ترین کتاب های بلاغت فارسی و عربی نمودی آشکار دارد. آنچه بیش از هر چیز رمان رجبی را به بوف کور هدایت پیوند می دهد، شخصیت ها و نوع پردازش آن هاست. شیوه ی روایت، بن مایه و برخی توصیفات نیز پیوند میان این آثار را ژرف تر ساخته است؛ پیوندی که ژنت آن را «بینامتنیت ضمنی» می نامد. واژه های کلیدی: بوف کور، بینامتنیت، ژرار ژنت، کنسرو غول، صادق هدایت و مهدی رجبی.
الشخصیّة وأسالیب رسمها فی روایة «السقا مات» لیوسف السباعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعدُّ الشخصیة فی الروایة عنصراً أساسیاً، وتکشف دراسته وکیفیة ترسیم الراوی له الستار عن وجهة نظر الروای نفسه، والمجتمع الذی یعیش فیه، وهی بمنزلة وسیلة تجسّد رؤیته وتعبّر عن إحساسه بالواقع. إنَّ یوسف السباعی أحد الروائیین المصریین الکبار، وله آثار عدیدة فی المجالات المختلفة منها الروایة، والقصة القصیرة، والمسرحیة، ومقالات فی النقد فی الاتّجاهات المتضاربه بین الواقعیة، والرومانسیة، والفانتزیة، والکومیدیا. هذه الدراسة تعالج روایة ""السقامات"" وتدرس وظیفة أحد عناصر القصة، ودوره فی تسریع وتیرة الأحداث، وأسلوب الروائی فی کیفیة تصویر الشخصیات. فی هذه الروایة شخصیات کثیرة یختارها الروائی من الطبقة السفلى ویترکها الکاتب فی وسط الروایة ولم یتکلّم عنها أبدا ویکتفی بعدد یسیر منها. والأسلوب الذی یستخدمه فی رسم الشخصیات هو إلصاق الصفات عن طریق التقاریر المباشرة ثم اتّباعها بالوحدات القصصیة التّی تدلّ على ذلک إمّا عن طریق العمل أو فی إطار الحوار الذی هو الأسلوب الغالب فی تمثیل شخصیاته وتجسیدها.
تحلیل نشانه- معناشناختی دروغ: لغزندگی نظام آیکونیک زبان در قصه های عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای تبیین چگونگی شکل گیری دروغ از دیدگاه نشانه- معناشناختی ابتدا به تعریف آیکون و کارکرد آن در حوزه گفتمان می پردازیم. در این رابطه نشان خواهیم داد اگرچه آیکون به معنای بیشترین میزان شباهت بین یک چیز و بازنمون آن است؛ ولی همواره امکان ایجاد فاصله بین این دو وجود دارد که می تواند از صفر تا بی نهایت در نوسان باشد. این فاصله سبب می شود تا چیزی با عنوان توهم و سپس دروغ در زبان شکل گیرد. بر این اساس، آیکون می تواند از کم- آیکون1 تا بیش- آیکون2 در نوسان باشد. با توجه به این توضیحات، دروغ امری نشانه ای است که در آن آیکون قدرت انطباق خود را با موضوعی که قرار است بازنمون آن باشد، از دست داده است. نگارندگان در این جستار به بررسی علل و عوامل کاستی و یا نیستی انطباق در فرایند نشانه- معناشناختی خواهند پرداخت. هدف اصلی این مقاله با تکیه بر رویکرد نشانه- معناشناختی و فرایند آیکونیک، کشف علل سرپیچی نشانه ای و سقوط انطباق آیکونیک و نوسان پذیری آن است. فرضیه اصلی تحقیق این است که دخالت فرایند حسی- ادراکی و هیجانات عاطفی به عنوان امری فعال در کنش های انسانی سبب تغییر دریافت ما و جابه جایی زاویه دید می گردند و به همین دلیل مانع از لنگراندازی آیکون به عنوان نشانه تطبیق یافته با موضوع و زمانیت و مکانیت آن می شوند که نتیجه آن می تواند دروغ گفتمانی باشد.
تأثیر ژانر بر کارکرد گفتمانی شخصیت های زن در رمان نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله قصد دارد چگونگی تأثیر ژانر فانتزی بر کارکرد گفتمانی شخصیت های زن در رمان نوجوان و تمایل یا عدم تمایلشان به هنجارگریزی های جنسیتی را بررسی کند. بدین منظور دو رمان نوجوان به نام های بازگشت هرداد نوشته فریبا کلهر و پریانه های لیاسند ماریس نوشته طاهره ایبد را مورد بررسی قرار می دهیم. نوجوانان دختر قهرمان این دو رمان هستند و موضوع هر دو رمان پیروز شدن بر نیرویی متافیزیکی و آرام کردن دریاها است. هر اثر فانتزی به هرحال کم و بیش ریشه در دنیای رئال دارد و هرچه ساختار فانتزی اثر با فاصله گیری بیشتر از دنیای رئال بنا گذاشته شود، مجال بیشتری برای شکستن کلیشه های گفتمانی دنیای واقعی به دست می دهد. طبیعی است آثار فانتزی از لحاظ میزان بهره گیری از تخیل یا تطابق با واقعیت با هم متفاوتند. بنابراین هدف این مقاله مقایسه کارکرد گفتمانی شخصیت های زن، جایگاه اجتماعی آن ها، نسبت میان گفتمان بازنمایی شده در رمان و گفتمان اجتماعی فضای ایران و درنهایت میزان فاصله گیری از دنیای رئال در ساختار فانتزی رمان ها و تأثیر آن بر بازتاب موارد ذکر شده است. بدین منظور از شیوه «تحلیل انتقادی گفتمان» براساس متد نورمن فرکلاف استفاده می شود. بررسی ها نشان می دهد با وجود هنجارگریزی های جنسیتی در هر دو رمان که تحت تأثیر ژانر فانتزی آثار شکل گرفته است، بازگشت هرداد به دلیل دنیای فانتزی گسترده تر و عمیق تر از گفتمان اجتماعی معاصر ایران دور تر شده است و شخصیت محوری دختر کم تر تحت تأثیر هنجارهای جنسیتی ایرانی است.
از «همانندسازی» تا «فردیت»؛ چالش «خود» شدن در اشعار نسیمی با تکیه بر نقد روانکاوانه کهن الگوی انسان کامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی الگوهای رفتاری عاطفی و فکری که به صورت ارثی در تمامی انسان ها به ودیعه گذاشته شده و یونگ تحت عنوان کهن الگو از آن یاد نموده، در روند رشد شخصیتی انسان تاثیر به سزایی دارند. این تصاویر ازلی، از «ناخودآگاه جمعی» سرچشمه می گیرند و از آنجا که شعر عرفانی نیز دستاورد الهام شاعر از این لایه روان است، کهن الگوهای زیادی در آن تجلی می یابند. انگاره «انسان کامل» از جمله این کهن الگوهاست که ظهور آن در شعر عرفانی، بیانگر چالش شاعر برای خودشکوفایی و رسیدن به «خود» است. جستار کنونی با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر مکتب روانشناسی تحلیلى ""یونگ""، بر آن است تا شخصیت ""عمادالدین نسیمی"" را با توجه به انگاره «انسان کامل» در اشعار عرفانی اش، نقد روانشناختی نماید. این کهن الگو در نتیجه «فرافکنی»، در قالب شخصیت های مختلفی مثل پیامبر(ص)، فضل الله نعیمی و... در شعر این شاعر تجلی یافته است. ظهور این انگاره در شعر ""نسیمی""، کارکرد خاصی دارد و هدف آن رساندن شاعر به «خود»، پس از طى مراحل «همانند سازى»، «تورم روانی»، «فرافکنی» و «فردیت» است.
تحلیل پدیدارشناسانه ادبیّات مقاوت با تکیه بر رمان پل معلّق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به نقد و تحلیل پل معلّق،یکی از برجسته ترین رمان های مقاومت ایران، اثر محمدرضا بایرامی می پردازد. تحلیل پدیدارشناختی قصد دارد با نگاهی نوئماتیک (noematic) به رمان، به حقیقت هنری نهفته در آن دست یابد و با نفوذ در ژرف ساخت های ذهن نویسنده، که در قالب مضامین و انگاره های متن و گفت وگوها و حوادث و صحنه های به دقّت چینش یافته نمودار است، جهان زیسته او و مناسبات پدیدارشناختی من نویسنده یا ذهن شناسا و جهان به مثابه شیء پدیداری را آشکار کند؛ بدین منظور، ابتدا مبانی و نظریات گوناگون مطرح در این حوزه ارائه شده است. سپس روش تحقیق، یعنی توصیف معناشناختی پدیده ها و رفتارها و عواطف بر مبنای روی آورد و محتوای هر یک از آنها شرح گردیده و در ادامه، عناصر هریک از فرایندها استخراج و جایگاه آنها در تقویم معنا تحلیل و دسته بندی شده است. بنابر یافته ها، فرایند معنایی به تدریج در تعامل بین سوژه و پدیده ها در مقام دیگرسوژه ها اتّفاق می افتد و زبان نیز نقشی ویژه دارد. همچنین زیربنای اصلی عواطف منفی تردید و ابهام است، و فرآیند رهایی از این تردید در سفر و مواجهه با روی دادها و افراد دیگر رخ می دهد و رفته رفته بنیان شناختی و بار ارزشی منفی آنها دگرگون شده به سمت حالات طبیعی می رود. تحلیل بدین شیوه، نه تنها جایگاه داستان ها را در ادبیّات مقاومت از لحاظ معنابخشی مشخّص می کند؛ بلکه دست یابی به نتایجی دور از خطا و تا حد زیادی نزدیک به افق نویسنده را میسر می سازد.
ارتباط ترامتنی اشعار حکمی حافظ شیرازی و ابوالفتح بستی با قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اشعار حافظ شیرازی و ابوالفتح بستی نمونة خوبی از متونی است که از بطن متون پیشین فرهنگ و ادبیات اسلامی متولد و تبدیل به فضایی شده اند، با ابعاد بسیار متنوع که در آن انواع مفاهیم حکمی و اخلاقی از دستورات قرآنی ریشه گرفته اند. هدف اصلی در این پژوهش، کشف و شناخت محورهای مشترک حکمی و اخلاقی شعر بستی و حافظ و نشان دادن انواع روابط ترامتنی این اشعار با قرآن کریم است. برای رسیدن به این هدف بر اساس نظریة ترامتنیت ژرار ژنت اشعار حکمی و اخلاقی هر دو شاعر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و این نتیجه به دست آمد که هر دو شاعر در زمینه های (قصاص، دعوت به توکل به خدا، پرهیز از دلبستگی به خوشی های ناپایدار دنیا، پرهیز از ظاهربینی و قضاوت سطحی، پرهیز از معاشرت با افراد ناسالم، دعوت به شکرگزاری نعمت های الهی، التزام به صبر و بردباری و...) هم عقیده و دارای تشابه هستند؛ علاوه بر این حضور چشمگیرآیات قرآن کریم در جای جای این اشعار، روابط ترامتنی معتبری را تأیید می کند و این ارتباط در جهت ایجاد نظام معنایی این اشعار، شامل روابط بینامتنیت و فرامتنیت در نظریة ترامتنیت ژرار ژنت است.
بررسی نشانه معناشناختی داستان لیلی و مجنون جامی بر پایة تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل نشانه معناشناختی، به بررسی نحو ةارتباط نشانه های زبانی در نظام گفتمانی و در سطحی فراتر از جمله می پردازد. این تحلیل نشان می دهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانه های گفتمانی و در نظام کلی گفتمان چه فرایندی را طی می کند تا دارای معنای خاصی شود. در این میان بررسی عناصری که زمینه ساز شکل گیری معنا هستند، اهمیت اساسی دارد. عناصری مانند شکل های بیرونی و درونی گفتمان، بعد پویای کلام، انواع گفتمان، نقش فعل های مؤثر در گفتمان، فرایند تنشی کلام، کنشگران، انواع کنش ها، ارتباط عناصر در محور جانشینی و همنشینی و مانند آن، ابزارهای مؤثر در تحلیل های نشانه معناشناختی به شمار می آیند. در این پژوهش کوشیده ایم برخی از این عناصر معناساز را در داستان لیلی و مجنون به روایت جامی بیابیم و با بررسی این عناصر، نخست نشان دهیم، نشانه های گفتمانی در این داستان چه فرایندی را طی می کنند تا منجر به شکل گیری ساختار معنایی داستان شوند؛ دوم، انواع گفتمان در این داستان را بکاویم؛ سوم، با بررسی ساختار روایی داستان به ابرساختار یا جان مایة متن دست یابیم. تحلیل نشانه معناشناختی، به بررسی نحو ةارتباط نشانه های زبانی در نظام گفتمانی و در سطحی فراتر از جمله می پردازد. این تحلیل نشان می دهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانه های گفتمانی و در نظام کلی گفتمان چه فرایندی را طی می کند تا دارای معنای خاصی شود. در این میان بررسی عناصری که زمینه ساز شکل گیری معنا هستند، اهمیت اساسی دارد. عناصری مانند شکل های بیرونی و درونی گفتمان، بعد پویای کلام، انواع گفتمان، نقش فعل های مؤثر در گفتمان، فرایند تنشی کلام، کنشگران، انواع کنش ها، ارتباط عناصر در محور جانشینی و همنشینی و مانند آن، ابزارهای مؤثر در تحلیل های نشانه معناشناختی به شمار می آیند. در این پژوهش کوشیده ایم برخی از این عناصر معناساز را در داستان لیلی و مجنون به روایت جامی بیابیم و با بررسی این عناصر، نخست نشان دهیم، نشانه های گفتمانی در این داستان چه فرایندی را طی می کنند تا منجر به شکل گیری ساختار معنایی داستان شوند؛ دوم، انواع گفتمان در این داستان را بکاویم؛ سوم، با بررسی ساختار روایی داستان به ابرساختار یا جان مایة متن دست یابیم.