فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۰۱ تا ۱٬۱۲۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
شهدت کلٌ من إیران والعراق أحداثاً سیاسیة مختلفة على مدى التاریخ، ومن أهمّ هذه الأحداث المعاصرة هی الحرب فی البلدین. والصراع المتمثّل بظاهرة الحرب المشؤومة بین الشعبین کان السبب فی تشکیل نهج مماثل تقریباً فی حضارة البلدین. وإحدى هذه المناهج هی تشکیل ثقافة المقاومة، والتی یمکن ملاحظتها فی آداب الشعبین. الدراسة المقارنة الوصفیة لقصائد شاعرین من إیران والعراق، أی سلمان هراتی (1959-1986م) وسعدی یوسف (1934م)، توحی مواضیع مشترکة کحبّ الوطن والتحدّی والنقد الإعلامی وفلسطین والنزعة العالمیة فی المقاومة وتعزیز فکرة الاستشهاد. کما تشیر نتائج هذه الدراسة إلى بعض الفوارق الطفیفة فی مواضیع وأسالیب هذین الشاعرین.
قالب، زبان و مضمون شعری در ادبیات کودک کشور ایران و الجزایر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه ادبیات کودک و جایگاه آن در مجموعه موضوعات ادبی، توجه بسیاری از ادیبان و ادب پروران این حوزه را به خود در جهان جلب کرده است. در ادبیات کودک و نوجوان، ایجاد لذت از متن مقدمه ایجاد ارتباط نویسنده یا شاعر با کودک است. در این میان شعر به دلیل آهنگین بودن و ایجاد لذت شنیداری، برای خردسالان و کودکان جذابیت دارد. کتاب های شعر کودک، نه تنها در ایران بلکه در دنیا، مخاطبین بسیاری دارد و پرداختن و توجه به شعر، میان خالقان اثر و جهان کودکان تعمیم پیدا کرده است. ادب پروران کشور الجزایر همچون شاعران و نویسندگان کشور ایران در نیم قرن اخیر به شکل جدی به ادبیات کودک و نوجوان به خصوص، به شعر کودک توجه داشته اند و تا کنون مجموعه های بسیاری از اشعار کودک در این دو کشور چاپ و منتشر شده است تا در اختیار مخاطبین قرار بگیرد. در این مقاله با توجه به گسترش حوزه ادبیات کودکان در جهان، به منظور مقایسه کیفی کاربرد شیوه ها و عملکرد شاعران شعر کودک در دو کشور ایران و الجزایر، نمونه هایی از اشعار را انتخاب کرده ایم، سپس آن را از منظر قالب های شعری، زبان گفتاری و نوشتاری و مضامین مورد قیاس قرار داده و شباهت ها و تفاوت های احتمالی موجود را سنجیده ایم. یافته ها نشان می دهد، شعر کودک در دو کشور الجزایر و ایران با توجه به قالب، کاربرد زبانی و مضامین، وضعیتی نسبتا مشابه دارد.
مقاله های داستانی احمدرضا حوحو و میراث مقامه نویسی عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره پنجم بهار و تالستان ۱۳۹۴ شماره ۱۰ (پیاپی ۶۸)
223-245 صفحه
حوزههای تخصصی:
ادبیات داستانی الجزایر از رویکردی تاریخی به دو دوره تقسیم می شود: پیش از استقلال این کشور و پس از آن. نویسندگان و مترجمانی چند، پیش از استقلال الجزایر با ترجمه، تقلید و سپس تصنیف گونه های نوپدید روایی که نتیجه ارتباط مستقیم الجزایر با اروپا بود، زمینه نگارش داستان نویسی جدید را در این کشور فراهم آوردند. از این میان، احمدرضا حوحو، از نخستین نویسندگانی بود که به گونه های روایی جدید توجه کرد و روایت را ابزار نقد قرار داد. او پیش از استقلال الجزایر درگذشت، اما در راه استقلال کشورش گام های مؤثری برداشت. حوحو در مقاله های داستانی فکاهی گونه خود با رویکردی انتقادی به مسایل جامعه نگریست. در این مقاله، پس از تعریف مقاله داستانی و معرفی حوحو بر اساس نقد ساختاری و روابط بینامتنی به تحلیل عناصر روایی مقاله های داستانی او در مع حمار الحکیم و مقایسه آن با ساختار مقامات پرداخته شده است. مقامه نویس، مسایل جامعه رو به انحطاط عرب را پس از سیطره مغول به تصویر می کشد و حوحو، مسایل جامعه استعمارزده ای را که آرزومند تعالی است. حوحو، از منظر داستانی در این اثر به ساختار مقامات توجه دارد، اما این مقاله های داستانی را در راه اهداف جدید جامعه اش به کار می گیرد؛ اهدافی که مخالفت هایی را برمی انگیزد
المشهد الشعری المعاصر فی الجزایر: القصیده الحداثیه و بنیه التحول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره پنجم بهار و تالستان ۱۳۹۴ شماره ۱۰ (پیاپی ۶۸)
269-292 صفحه
حوزههای تخصصی:
إن من یطلع علی الشعر الجزایری المعاصر، یدرک أن ثمه اصواتاً متمیزهً، لم تجد العنایه لتصقل، فترسم للجزایر مشهداً شعریاً جزایری الروح، و إن الکتابات التی أخذت تسعی نحو ذلک سعیا حثیثا کثره، لکی تسمع القاری العربی صوت الجزایر الشعری بکل ما فیه من خصوصیه و ابداع و تمیز. أهمیه الموضوع تکمن فی البحث فی التجربه الشعریه الحداثیه الجزایریه، التی تظل تجربه فتیه مقارنه بنظیرتها فی المشرق، مع ذلک أبدت تجاوبا حسنا، إن علی المستوی الفکری، أو الفنی؛، غیر أن نضجها یظل رهن الجهود المکثفه و المکاتفه الملقاه علی عاتق النقاد و الشعراء علی حد سواء؛ و هی بحاجه ماسه الی تکثیف الدراسات النقدیه الجاده، و التی من شأنها انصافها کخطاب شعری له خصوصیته و تمیزه. لقد تغیر شکل نسق الشعر الجزایری، فتنوعت أشکال القصیده تبعا لتنوع التجارب الشعریه و تعددها، فتوصلنا فی بحثنا إلی أن الکثیر من الشعراء کتبوا علی الشکل الحر، و اتجه البعض الآخر الی کتابه قصیده النثر باعتبارها نسقا جدیدا مغایرا، و من خلال هذه النماذج الذی اخترناها من الشعر الجدیدی بشقیه التفعیله و النثری؛ لشعراء جزایریین من مستویات و أزمنه مختلفه؛ وجدنا أنهم حاولوا أن یحققوا حداثه علی مستوی الشکل و المضمون، محاولین تطویر الخطاب الشعری بالبحث المستمر عن الاشکال و الرؤی الأکثر تعبیرا عن الواقع الذی تعیشه البلاد، و مع التراکم الکمی و الکیفی لما کتبه الشعراء الجزایریون لیومنا هذا؛ لم یخرجوا عن الساید الشعری فی الوطن العربی.
الظواهر الصوتیه والصرفیه فی شروح المعلقات (شرح ابن الأنباری والنحاس کنموذجین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظراً لأهمیه المعلقات فی الأدب العربی من الجوانب المختلفه التفسیریه، والنحویه، واللغویه، والبلاغیه اهتم بها کثیر من الشراح وأولوها عنایه فائقه. أشار هؤلاء الشراح فی شروحهم إلی مسائل کثیره کالنحو، والبلاغه، واللغه والمعنی. ومن تلک الموضوعات التی تثیر الانتباه وتجدر بالبحث والتحقیق القضایا الصوتیه والصرفیه. ولذلک یستهدف البحث هذا إلی دراسه هذا الجانب الهام فی شرحین من الشروح القدیمه للمعلقات هما شرحا ابن الأنباری والنحاس لشهرتهما الواسعه واهتمامهما باللغه والنحو. والمنهج الذی یتبعه البحث هو الوصفی - التحلیلی. تبین من خلال البحث أن ابن الأنباری والنحاس أشارا إلی القضایا الصوتیه والصرفیه فی شرحیهما خاصه فی بیان معنی الألفاظ الغریبه للمعلقات.
دلالت عاطفی شعر از دیدگاه نظریه بیان در تحلیل تائیه دعبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نظریه بیان» یکی از نظریه های زیبایی شناسی است که شرط لازم هنر را بیانگریِ عاطفی میداند. از این دیدگاه، شعر اثری هنری است که تجربه عاطفی شاعر را به مخاطب انتقال میدهد تا وی آنرا باز تجربه کند. لذا این نظریه بر سه رکن بنیان دارد: انتقال عاطفه از سوی شاعر، شعر به عنوان وسیله انتقال عاطفه، دریافت عاطفه از سوی مخاطب. چون شعر از عناصر زبانی پدید میآید و عناصر زبانی پیشاپیش در شبکه زبان کاربرد دارند، در این نوشتار از دیدگاه تحلیل دلالت زبانی بر قصیده تائیه دعبل خزاعی متمرکز میشویم و عنصر عاطفه در دلالتِ این شعر را بررسی میکنیم. این تحلیل بر اساس تحلیل «معنای درون زبانی» و «معنای بیرون زبانی» انجام میشود. بر این اساس، دلالت درون زبانیِ شعر مجرای عاطفه در خود شعر است؛ و دلالت بیرون زبانیِ شعر مجرای جریان عاطفه در انتقال عاطفه از سوی شاعر و همچنین مجرای دریافت عاطفه از سوی مخاطب است. دلالت درون زبانیِ تائیه، در محور شعر، بر مبنای اصل «باهم آییِ همنشینی» تحلیل میشود؛ دلالت بیرون زبانی اش، در محور انتقال عاطفه از سوی شاعر، نظر به بافت سروده شدن تائیه تحلیل میشود؛ و دلالتِ بیرون زبانی اش، در محور دریافت عاطفه از سوی مخاطب، مستند به آراء منتقدان در مقام مخاطب تحلیل میشود.
عبدة بن الطبیب فی معارضة أدبیة لقصیدة «البردة» (کعب بن زهیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقوم هذه الدراسة بمعالجة القصیدة اللامیة الطویلة للشاعر المخضرم؛ عبدة بن الطبیب، والتی یستهلها بقوله: ""هل حبل خولة بعد الهجر موصول؟"" وهی من القصائد التی برزت فیها الوشائج الأدبیة والخصائص الفنیة المشترکة التی تنمّ عن دخولها فی إطار المعارضات الأدبیة لأشهر قصیدة نالت إعجاب الأدباء قدیما وحدیثا وهی قصیدة ""بانت سعاد"" المعروفة بقصیدة ""البردة"" لکعب بن زهیر بن أبی سلمی. وبما أنها نظمت فی وقت مبکر یقرب من زمان کعب بن زهیر قد یُستشف فیها ما یرشد الناقد والباحث إلی معرفة البدایات الفنیة لفن المعارضات.
من هذا المنطلق یهدف البحث إلی معالجة هذه القصیدة بالبحث عن جوانب المشاکلة والاختلاف بین القصیدتین لمعرفة مدی تأثر اللاحق بالسابق ومدى تغلغل العمل المتقدم وحضوره فی أنسجة العمل المتأخر، وقد اتُّبع فیه منهج یتصف بطابع وصفی تحلیلی.
ومن أهم ما توصلت إلیه الدراسة أن عبدة بن الطبیب حظی بنجاح باهر فی محاذاة کعب بن زهیر فی إطار الموسیقی الخارجیة، لکنه فی الموسیقی الداخلیة لم یبلغ شأوه، کما أنه علی المستوی الدلالی لم یتمکن أن یأتی بالمعنی الجدید المبتکر لیحتفظ لنفسه بالطابع الاستقلالی المتمیز.
تعلق عام و تعلق خاص در متعدی سازی فعل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیر زمانی است که نحویان درباره نوع ارتباط بعضی جارومجرورها با فعل و شبه فعل اختلاف نظر دارند یا اظهار نظر کاملی نکردهاند؛ اما بررسی جارومجرورهای مختلف نشان می دهد که ارتباط آنها با فعل و شبه فعل شدت و ضعف یا درجات و مراتب دارد. با این دید، فقط فعلی که همیشه با حرف جر خاصی به کار میرود متعدی با واسطه است و متقابلاً فعلهای دیگری که با یک حرف جر عام و غیر دایمی به کار میروند فقط متمم یا قید گرفتهاند نه مفعول و لزوم و تعدی آنها به وسیله آن حرف جر عام تغییر نکرده است. مقاله حاضر با ادعای تفکیک دقیق دو گونه ارتباط میان فعل با جارومجرور، قایل به دو گونه تعلق عام و تعلق خاص شده و دلایلی برای اثبات این ادعا به دست داده است.
ابن نباته مصری و رویکرد نوستالژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوستالژی یا غم غربت در اصطلاح به حسرت گذشته و احساس بیگانگی و بیزاری از واقعیات موجود گفته می شود. این اصطلاح از حوزه ی روان شناسی وارد هنر و ادبیات شد و در ادبیات عبارت از رفتاری است ناخودآگاه که در شاعر یا نویسنده روی می دهد. ابن نُباته(686 -768ه ) امیر شعرای مصر سالیان دراز دور از زادگاهش، در سرزمین شام زندگی کرده است. از این رو غم غربت یکی از درون مایه های اصلی شعرش است. او در چکامه های خود حسرت گذشته و دلتنگی حاصل از آن را با ابزارهای زبانی و تصویرهای شعری گوناگون بیان می کند و برای رهایی از وضع نامطلوب کنونی خود تلاش می کند جایگزینی پیدا کند. واکنش روانی شاعر در برابر این غم غربت عمدتا به صورت یاد کرد حسرت آمیز ایام وصال معشوق، شکایت از روزگار خزان دیده ی پیری، غم دوری از وطن، سوگ عزیزان، خاطره های جمعی، باستان گرایی و غربت اجتماعی است. این پژوهش ابتدا به بیان رابطه ی میان نوستالژی، دانش روان شناسی و مکتب رومانتیسم می پردازد و سپس مفاهیم و مؤلفه های نوستالژی را در دیوان این شاعر تازی مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.
بررسی سبک هنری قرآن کریم در به کار گیری انواع کنایه و عدول از لفظ قبیح به حسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربرد کنایه به عنوان یک محور بیانی سابقه ای طولانی در تاریخ زبان شناسی اقوام وملل مختلف دارد . کنایه یکی از برجسته ترین ترفند های هنری در زبان و نشانگر قدرت تعبیر و تأثیر سخن و نفوذ و اثر بخشی کلام است. قرآن کریم نیز به دلایل بلاغی و رعایت عرف رایج گفتمانی مخاطبان خویش، مشحون از تعابیر کنایی است و درک معانی گسترده آن که فراتر از محدوده ظاهری الفاظ است، جز با دریافت ظرائف و نکات ادبی و بلاغی آن، به ویژه کنایه، امکان پذیر نمی باشد، لذا مقاله ی حاضر ضمن بررسی اجمالی مفهوم کنایه نزد علمای بزرگ بلاغت و ارائه آماری تقریبی از کنایات قرآنی و انواع مختلف آن بر مبنای متون بلاغی و تفسیری ، نمونه هایی از هرنوع ذکر نموده و با بیان دلایل بلاغی کاربرد کنایه در قرآن کریم، به این نتیجه می رسد که استعمال لفظ نیکو و اعراض از کلام ناشایست، از مهم ترین اسباب این سبک هنری در قرآن است، و در نهایت نوع یا عنوان جدیدی از کنایه را در زبان عربی برای بررسی و تعیین دقیق کنایات قرآنی پیشنهاد می نماید.
میزات الغزل عند الشاعرات الأندلسیات فی ضوء النقد النفسی الحدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
من ملامح تاریخ الأدب الأندلسی کثرة الشاعرات المجیدات فی القریض وتسبّب هذا أن قدرا کبیرا من الشعر الأندلسی یختصّ بهنّ. دراسة هذا الأدب تکشف عن المیزات الأصلیة لهذه التجربة الشعریة وما یعود إلی خصائص هؤلاء الشاعرات وإخراجهنّ المعانی القدیمة بصیاغة جدیدة تختلف عن المعانی السائدة فی الشعر التقلیدی والّتی أدّت إلی النهضة الأدبیة.
هذا والمنهج المتّبع فی دراستنا هذه هو المنهج التوصیفی التحلیلی وهو یعتمد علی مناهج الداراسات الحدیثة فی النقد النفسی الحدیث، لکی نتعرّف الأجواء الأدبیة المسیطرة علی هذا العصر والبواعث النفسیة المؤثرة علی الشاعرات وعلی تجربتهنّ الشعریة.
ونستنتج من القراءة السیکولوجیة والنقدیة النفسیة الحدیثة لغزل الشاعرات الأندلسی أنّه مرآة لمنازعهن النّفسیة وقد تضمّن سماتٍ من المعانی والخیال النابعَین من البواعث الباطنیة. ومواقفهنّ تعود إلی الإزدواجیة الذاتیة. وقد تبلورت هذا الغزل فی اتجاهین متعارضین؛ أولاً الاتجاه المحافظ (العذری) مرتبطاً بالنظرة الإسلامیة ومن أهم عناصره: ""الوجع العشقی والانشطار الداخلی"" و ""الکبت""، ""النوستالجیا""، ""تعطیل الإرادة""، ""النرفانا""، ""المازوشیة""؛ ثانیاً الاتجاه غیر المحافظ (الإباحی) متأثرا بظروف المجتمع ومن أهم عناصره: ""الجنسیة المثلیة"" أو ""الغزل المؤنث""، ""الصراحة والجرأة فی التعبیر""، ""التهتّک والمجاهرة باللّذات"".
النیرفانا فی الغزل العذری علی أساس النقد النفسی الحدیث (أبوبکر محمد بن داود الإصفهانی نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کان الغزل العذری حیّاً فی العصر العباسی رغم وجود الشعراء الذین ارتفعوا عن الحس المادی وعاشوا فی حبّهم معیشة طاهرةً نقیةً وعلی رأسهم محمد بن داود الإصفهانی المعروف بالظاهری. فهو نتاج تربیة إسلامیة صافیة امتزجت فیه التعالیم الدینیة بروح إنسانیة فنتجت عنها هذه العفة و""النیرفانا"" من أهم میزاته ویمثل انعطافاً واضحاً فی تیار الشعر العربی، لأنّه وضع غرضاً شعریاً متمیزاً وکان حافظاً لأسالیب الشعر الموروثة، کما تأثّر بالحضارة الإسلامیة والثقافات الأخری آنذاک.
سعت هذه الدراسة أن تبرز بعض معالم التربیة الروحیة المشترکة عند البوذیة والإسلام وأهمیة الحیاة الروحیة ومکانتها عند الدیانتین؛ وتدور حول وسائل العملیة لتحقیقها ثمّ أسالیبها لتجرد النفس عن رغباتها وتحقیق الوصول إلی الذات الإلهیة. ومن أهم عناصرها الموت، الألم، تعطیل الإرادة، الصراع النفسی والمازوشیة.
هذا والمنهج الذی التزمناه فی بحثنا توصیفیاً تحلیلیاً ویعتمد علی مناهج الداراسات الحدیثة فی النقد النفسی الحدیث ویمکن معرفة الأجواء الأدبیة المسیطرة علی العصر العباسی من خلال النقد النفسی لأشعار الإصفهانی کما سلکنا فی هذا البحث مسلک النقد والتفنید. إذن دراسة دقیقة لأشعاره تُوضِح قیمة هذا الشعر من الناحیة الفنیة واتجاهه العفیف فی معالجة هذا الجانب الشعری المتمیز.
المصاحبة اللفظیة فی شعر لبید بن ربیعة العامری؛ دراسة دلالیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
المصاحبة اللفظیة ظاهرة لغویة تشیع فی جمیع اللغات ولا تختصّ بلغة واحدة، والمراد منها هو الترابط المعتاد لکلمة ما فی لغة ما بکلمات أخری معینة فی جمل تلک اللغة. وهی مبحث مهم فی علم الدلالة، لأن لها دورًا هامًا فی توجیه دلالة کثیر من الألفاظ والتراکیب وهی سمة ممیزة لبنیة النّصّ ومفتاح لقراءته وتحلیله وتفکیکه. هذه الظاهرة تؤکد علی أننا بحاجة إلی النظر فی تراکیب الألفاظ وتلازمها وتصاحبها للوصول إلی المعنی المراد إضافة إلی المعنی المعجمی للألفاظ. تحلیل المصاحبات وتصنیفها یمیطان اللثام عن المقومات الأسلوبیة فی لغة الشاعر ونظامه الفکری ویساعدان القرّاء والنقاد علی إصدار حکم نقدیّ واقعی بالنسبة إلی الشاعر.
یقوم هذا البحث بتتبّع المنهج التوصیفی- التحلیلی بدراسة أشعار لبید بن ربیعة العامری من منظار علم الدلالة وخاصة ظاهرة ""المصاحبة اللفظیة"" للإجابة عن السؤالین الأصلیین: ما هی وجوه المصاحبة اللفظیة الموظّفة فی شعر لبید؟ وکیف تسهم هذه الظاهرة فی تحدید دلالة التراکیب والألفاظ وفی إدراک المعنی؟ یظهر من خلال هذا المقال أن الشاعر وظّف المصاحبات اللفظیة علی المستویین الأساسیین الفعلی والاسمی بأنماطهما المختلفة فی شعره. ونری أنّ المصاحبة اللفظیة لها أهمیة خاصة فی الوصول إلی غرض الشاعر لأن بعض الأحیان تحصیل المعنی المقصود لا یمکن إلا عن طریق دراسة هذه الظاهرة اللغویة.
التناوب ظاهرة أسلوبیة فی القرآن الکریم (دراسة فی سورة ""الأعراف"" نموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم، از سبک و اسلوبی ویژه برخوردار است که هیچ اسلوب دیگری نظیر آن نیست؛ به نحوی که با واژه های الهام برانگیزش، ترکیب ها و جمله های بی نظیرش، از سایر متون دینی متمایز گشته است. هر حرف، واژه و جمله ای در قرآن کریم، معانی جدیدی دارد، چون قرآن کریم، به یک کلمه معنایی می بخشد که به کلمه ی دیگر نمی بخشد و برای یک معنا، از ترکیبی خاص استفاده می کند، سپس از آن ترکیب عدول کرده و در موقعیت و مقامی دیگر - که موجد معانی ثانویه می شود - از ترکیب دیگری سود می جوید. بیشتر اوقات می بینیم که قرآن کریم، از نُرم رایج و معمول کلام خارج شده و از تکنیک هایی استفاده می کند که خارج از معیار زبانی است؛ همان تکنیک هایی که در اثر اختلاف معانی، دچار تغییر و تحول می شوند. مفهوم ""تناوب"" یکی از مهمترین تکنیک های هنجار گریزی است که از پدیده های مهم زبانی به شمار می رود؛ مفهومی که هدف اصلی آن در خلق معانی جدید، از طریق آشنایی زدایی و خروج از معیار زبانی، است . تناوب، یعنی جایگرینی کلمه یا جمله ای به جای کلمه یا جمله ای دیگر که با آن نظیر بوده و منجر به معنای جدید می شود. به دلیل بسامد بالای تناوب در قرآن کریم و استعمال زیاد آن در آیات شریفه، این مفهوم، به یک پدیده ی سبکی بدل گشته است و قرآن کریم از این مضمون استفاده کرده است تا دو هدف را با هم محقق کند: ابتدا، جنبه ی دلالی که به شکل توسع و شمولیت در معنی نمود پیدا کرده است و دیگری تنوع سبکی که از مهمترین ویژگی های سبک قرآن کریم به حساب می آید.به این ترتیب، این مفهوم را – به شیوه ی تحلیلی توصیفی- در سوره ی مبارکه ی اعراف مورد تحلیل و بررسی قرار داده ایم و به بررسی ویژگی انواع مختلف تناوب از جمله: تناوب در فعل (تضمین نحوی)، تناوب در اسم، تناوب در صیغه ها و تناوب در جمله پرداختیم، به صورتی که برای ما مشخص گشته است که تناوب در فعل (تضمین نحوی)، در مقایسه با انوع سه گانه ی دیگر، فضای بیشتری را به خود اختصاص داده است و همچنین ثابت گشته است میان دو کلمه ی (پیشین و جایگزین) ارتباطی وجود دارد و بیشترین نوع ارتباط از نوع مترادف و لزوم است. ضمن اینکه، این پژوهش مشخص کرده است که بافت – چه از نوع زبانی و چه از نوعی موقعیتی- یکی از عناصر اصلی پیدا کردن مفهوم تناوب و معانی ثانویه ای است که در کلمه یا جمله های برگزیده پنهان گشته است.
جلوه های بلاغی آیات گفتگو در سوره ی اعراف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوره ی اعراف با 206 آیه، به عنوان دومین سوره ی بزرگ قرآن کریم، بیشترین آیات مربوط به گفتگو را به خود اختصاص داده است؛ به طوری که هم طرفین گفتگو و هم موضوعات و اسلوب های گفتگو در این سوره متنوع است. در این مقاله نگارنده بعد از بیان مقدمه ای درباره ی معنای لغوی و اصطلاحی «م حاورة»، مقاله را به دو بخش بررسی اسلوب های انشایی و خبری تقسیم می کند، و در هر بخش به بررسی جلوه های بلاغی آیات گفتگو می پردازد، و به این سؤال پاسخ می دهد که کدام مباحث بلاغی در آیات گفتگو در سوره ی اعراف بیشترین کاربرد را دارد؟ نگارنده سعی نموده است تا تمام جلوه های بلاغی بکار رفته در این آیات را بیان نماید. با بررسی این آیات به این نتیجه می رسیم که طرفین گفتگو بیشتر از اسلوب انشایی طلبی در قالب امر، نهی، استفهام و ندا بهره برده اند که اکثر آنها از معنای اصلی خود خارج شده و در معنای دیگری بکار رفته است. همچنین اسلوب های خبری بیشتر از نوع طلبی و انکاری می باشند. از مسائل بلاغی دیگری که در این گفتگوها استفاده شده است می توان به، مجاز، ایجاز، اطناب، التفات، قصر و اسلوب حکیم، طباق، تذییل، ایضاح بعد از ابهام و تفصیل بعد از ایجاز ،انواع عطف، حذف، کاربرد جمله فعلیه و اسمیه و تقدیم و تأخیر اشاره کرد. از گفتگوهای مهم سوره ی اعراف می توان به گفتگوهای پیامبران خدا و اقوام آنها اشاره کرد که با بررسی این گفتگوها به اسرار تشابه اسلوبی آنها پاسخ داده می شود. نگارنده در این مقاله با استفاده از شیوه ی استقرائی و توصیفی - تحلیلی بر اساس ترتیب آیات سوره ی اعراف به بررسی جلوه های بلاغی، آیات گفتگو در سوره ی اعراف می پردازد.
دراسة صَدی المقاومة فی شعرعدنان الصائغ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ أدب المقاومة مظهراً للضمیر الیقظ المتصدّی لتعسّف الأعداء والمطالب بإعادة الحقوق الإنسانیة المغتصبة، وردَّ فعلٍ جماعی أمام هیمنة الظالمین، سواء کانوا من داخل البلاد أو خارجها. لقد شهد العراق فی العقود الأخیرة سنوات سوداء استفحلت فیها سیاسة الرعب، والکبت، والتنکیل، ورزح تحت وطأة حروب طاحنة أذکى نیرانها النظام البعثی البائد، هذا بالإضافة إلى الهجوم الأمیرکی الغاشم والعقوبات العالمیة المفروضة التی لم تثقل إلّاکاهل الشعب العراقی البائس، ممّا مهّد لظهورأدب المقاومة وبروز شعراء مناضلین عراقیین فی العراق والمنفى. ومن هؤلاء، الشاعر المعاصر عدنان الصائغ (ولد 1955م). حیث تتکوّن مادّته الشعریة من: صرخات الاعتراض تجاه الظلم البعثی والاحتلال الأمیرکی وغطرسة قوى الاستکبار العالمی، ونداءات التضامن مع الحرکات الشعبیة، والدفاع عن الشعب الفلسطینی المظلوم. وهذا المقال هوعبارة عن محاولة لاستجلاء مظاهر المقاومة فی شعر الصائغ ضمن أسالیبه البیانیة وذلک فی إطار وصفی- تحلیلی. حیث نراه یوظّف شتى الأسالیب من أجل البوح بما تجود به قریحته الشعریة، ومن تلک الأسالیب: استدعاء الحوادث الدینیة والتاریخیة، واستخدام قناع بعض الشخصیات التاریخیة، والقصائد القصصیة، وعنصر الحوار، والفکاهة والسخریة والرموز الطبیعیة.
فی المنهج النقدی عند ابن الأثیر فی کتابه (المثل السائر فی أدب الکاتب والشاعر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ کتاب (المثل السائر فی أدب الکاتب والشاعر) من أبرز الکتب النقدیة فی العصر الأیوبی، ولاسیّما أنّ ضیاء الدین ابن الأثیر من أشهر الکتّاب والنقاد فی ذلک العصر، وقد جمع فی هذا الکتاب فنون البلاغة فی الأدب. ولاقى هذا الکتاب قبولاً فی الوسط النقدی منذ ذلک الحین، لکنّه فی الوقت نفسه لاقى هجوماً من أطراف أخرى، وقد کان ذلک ردّ فعلٍ على ابن الأثیر الذی حاول أن یکون مبدعاً أکثر منه متّبعاً، لکنّ نشاطه النقدی بقی فی دائرة التراث النقدی عموماً، وإنّ سمات التفرد أو تحقیق الإضافة لم تکن إلّا فی نطاق الذوق الفردی الذی لا یرقى إلى إنتاج مفهومات نظریة حادثة. ومن ثَمَّ فإنّ جهوده لم تتکشّف عن طابع منهجی منظّم، ومن هنا نجد اختلاط المستویات بین الاتّباع والابتداع، وهذا یترجم عن رؤیة نظریة غیر متماسکة، تفتقر إلى الاتّساق الداخلی، وتبدو قاصرة عن النهوض ببناء منظور متکامل ورؤیة منظمة.
کارکردهای بلاغی «حذف» و اثر آن در ترجمه قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبان شناختی قرآن (کاوشی نو در معارف قرآنی) سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۷)
حوزههای تخصصی:
آشنایی با صنعت حذف و چرایی آن، به دلیل فراوانی نمونه های آن در قرآن کریم در فهم آیات اهمیتی ویژه دارد؛ زیرا دریافت مقصود بدون توجه به محذوف و تقدیر آن امکان پذیر نیست. در این اسلوب با حذف بخشی از آیه، پیکره آن فشرده گشته و پاره ای از مقصود به دلیل انگیزه های بلاغی گوناگون، نهان می گردد؛ از این رو، در ترجمه آیات توجه به محذوف، امری ضروری است. حذف های قرآنی، جایگاهی چون ذکر و بسی بالاتر از آن را داراست و ظرافت های خاصی به دنبال خود دارند. در مقاله حاضر تلاش می شود با رویکرد توصیفی-تحلیلی، پس از بیان گزارشی مختصر از اسلوب حذف و کارکردهای بلاغی آن، رویکرد مترجمان در برابر این اسلوب و فرآیند ترجمه آن در آیات قرآن دنبال گردد. این بررسی بیان گر آن است که برخی از ظرافت های اسلوب حذف در ترجمه های قرآن بازتاب نداشته و ابهام و عدم انسجام در ترجمه، از برجسته ترین نارسایی ها در امر بازگرداندن محذوفات قرآنی است.
تحلیل ساختار زبان قرآن در چارچوب نظریه ی معاصر استعاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های اعجاز قرآن داشتن ظاهری آراسته و ساختاری منطبق بر تفکرات بشری است که با استفاده از زمینه های حسی و مادی ، زمینه های مجرد و معنوی را نشان می دهد . هدف این پژوهش تحلیل و توصیف ساختارهای استعاری زبان قرآن در چارچوب نظریه ی معاصر استعاره و تقسیم بندی استعاره های مفهومی لیکاف است. دراین نظریه، استعاره به هرگونه فهم وبیان مفاهیم انتزاعی در قالب مفاهیم ملموس تر اطلاق می شود. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته؛ بدین ترتیب که نگارنده پس از معرفی ساختار زبان قرآن ، داده های پژوهش را به شیوه ی کتابخانه ای و به کمک فیش برداری ،از جای جای قرآن استخراج و در چارچوب نظری تحقیق مورد تحلیل قرارداد -گرچه گستردگی ساختارهای استعاری قرآن در این پژوهش نمی گنجد که با تحلیل آنها در این رویکرد، نتایج ارزشمندی حاصل گردید؛ از جمله اینکه، بخش قابل توجهی از ساختارهای زبان قرآن، استعاریست و استعاره های قرآنی فراتر از استعاره های زبانی ویا ادبی هستند .دیگر این که اختلاف مفسّران در تعیین معانی برخی از ساختارهای استعاری زبان قرآن ، از عدم توجه به نقش و مفهوم شناختی استعاره ها نشأت می گیرد و در نهایت این که سبک بیان و ساخت معنایی ومفاهیم قرآنی به صورت ترکیبی از زبان های متعدد (عرفانی ، سمبولیک و تلفیقی )وحتّی استعاری می باشد و میان اجزاء ساختاری زبان قرآن پیوند منظم و رابطه ای منسجم برقرار است.