فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
59 - 74
حوزههای تخصصی:
إنّ المرأه کیان کلّ أمّه وکلّ حضاره ولها قدسیّه مثل الرجل من حیث المکانه والصوره، وإنّها منبت البشریّه ومنشئه أجیالها وللمرأه دور مهم تؤدّیه فی المجتمع، خصوصا إذا تعلّقت قضیّتها بالروایه. فهی بمثابه أیقونه، لا یمکن الاستغناء عنها لاسیّما فی الروایه العربیّه، لأنّ الکاتب یعالج المرأه ظاهریّاً وباطنیّا؛ یصفها من الخارج ویحلّل نوازع شخصیتها من الداخل. للمرأه حضور بارز وحیویّ ومهم فی الروایه العربیّه، وهی محور من المحاور، التی استخدمها الکتّاب والکاتبات فی رسم صورتها للتعبیر عن مختلف أفکارهم وتصوّراتهم، کما أنها تمثل منطلقاً فکریّاً للبوح عن مختلف همومهم وأفکارهم ومعتقداتهم وواقعهم الاجتماعی والاقتصادی، وکذلک القضایا الإنسانیّه المختلفه. لذا کانت قضیّه المرأه من أهمّ القضایا، التی شغلت بال الکاتبه الروائیّه التونسیّه، خوله حمدی، وإنّ الکاتبه قد حاولت ألّا تتجاهلها أیّا کانت الظروف والأجواء المحیطه بأحداث الروایه. فقرّر البحث أن یسلّط الضوء على دراسه الجوانب المختلفه لحیاه المرأه العامله، وظروف عیشها فی روایات خوله حمدی، التی تمّ اختیارها میداناً للبحث. الهدف من هذا البحث هو استجلاء رؤیه الکاتبه حمدی فیما یخصّ المرأه العامله بحالاتها المتعدّده فی روایاتها وعرض صوره واضحه عن مستوى براعه الکاتبه فی ذلک، عبر وصف الشخصیات، وتحلیل الأحداث المتخیّله، والتعریف عن الوضع الذی تمرّ به المرأه العربیّه العامله فی المجتمع العربیّ وغیره، وفق المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ. وقد توصّلنا، عبر هذه الدراسه، إلى أنّ المرأه الأدیبه ألا وهی الکاتبه الروائیّه حمدی تمکّنت من تحقیق ذاتیّتها الإبداعیّه المؤثّره فی الفکر والأدب التونسیَّینِ. فجاءت المرأه العامله فی روایاتها امرأه واثقه بذاتها وعارفه بحقها وبمکانتها، کما تجلّت لنا معاناتها فی الجمع بین مهامها الأسریّه والمهنیّه، وتبیَّن لنا اهتمامها الکبیر بنشاطها المهنی وتفانیها فی عملها، وبهذا تمّ الکشف عن عوالم المرأه العامله فی روایات خوله حمدی.
تحول معنایی واژگان قرآنی (مطالعه موردی اللیل و النهار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آمده که تغییراتی در معنای واژگان قبل از نزول و بعد از نزول حاصل شده است، به گونه ای که بعضی واژگان قرآن، قبل از نزول و بعد از نزول معنای متفاوتی داشته اند اما در زمان نزول هریک دچار غرابت، قبض مفهومی، بسط مفهومی شده اند. در شهریور سال 1401 نیز مقاله ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تل» در قرآن کریم به نویسندگی حسن دهقان و همکاران منتشر شد که در این پژوهش به این نتیجه رسیده اند که در دوران قبل از نزول قرآن در زبان های سامی به معنای «علق» و «رفع» در عصر جاهلی، اسم های «تل، تلیل، مِتل» به معنای «تپه، گردن و نیزه» متضمن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تل» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای زمین انداختن از بلندی، با آمیزه ای از مضامین قبل معنایی جامع را با خود به ارمغان داشته است. مقاله ای دیگر به معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه سبیل در قرآن پرداخته است که سید ابوالفضل سجادی و سحر محبی در سال 1391 آنرا به رشته تحریر در آورده است. در این پژوهش این نتیجه حاصل شد که واژه سبیل یکی از پرکاربردترین واژه های قرآنی است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است سیر معنایی این واژه با توجه به بافت معنایی آیات قرآن، معانی متعددی چون راه، ستمگری، دین، طاعت خدا و... را دارد. پایان نامه ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی- توصیفی واژه «ضرب» در قرآن کریم با راهنمایی دکتر علی نظری به نویسندگی معصومه ساعدی نیز نگاشته شده که به این نتایج دست یافته اند که معانی متعددی چون زدن، سفر کردن، پایکوبی، رویگردانی، مثالی برای بیان و توصیف و... دارد. شایان ذکر است که تمایز نوشته پیش رو با موارد بالا در این است که تحول معنایی واژه اللیل و النهار با تکیه بر معنای معجمی و تفسیری به صورت تحلیلی با عناوین فرعی چون توسیع، تخصیص، انتقال که باعث ایجاد تغییر و دگرگونی واژه می گردد، بررسی شده است و به همین دلیل با پژوهش هایی که در گذشته انجام شده است تفاوت ویژه ای دارد. جستجو و درک مدلول عبارات و واژگان قرآن کریم بر اساس دلالت متعارف زبانی و توجه به معنای باطنی، مجازی و حقیقی واژگان، تبیین خلود و جاودانگی قرآن کریم، ارائه ابعادی از شگفتی و اعجاز قرآن کریم، اهدافی است که این پژوهش به دنبال پرداختن به آن است؛ لذا برای تبیین تحول معنایی به مباحثی چون چند معنایی و اشتراک لفظی که تحول معنایی از دل آن سرچشمه می گیرد و اساس این فرآیند است، می پردازیم.2. ادبیات و مبانی نظری پژوهش دلالت و معنا از جمله مباحثی است در سالهای اخیر مورد توجه معناشناسان قرار گرفته است. دانش معناشناسی، مطالعه علمی معناست. به عبارت دیگر، معناشناسی مطالعه معنی کلمات، عبارات و جمله هاست و همیشه تلاش شده است که به معنای قراردادی واژه ها بیشتر تکیه شود تا آنچه گوینده می خواهد بگوید، واژه را در موقعیت خاصی معنا کند (صفوی، 1387: 22) بعدها مبحث تغییر معنایی مطرح شد و گفته شد تغییر معنایی دارای اشکالی چون مجاز، توسیع و تخصیص معنایی است (فهمی حجازی، بی تا: 134)2.1 چندمعناییاصطلاح چندمعنایی در نتیجه پیشرفت جانبی معناست یک کلمه واحد با معنای متعدد، یا لفظ مشترکی است که دارای تغییر معنایی است. این اصطلاح دلالت بر کلمه ای واحد دارد که بر بیش از یک معنا در نتیجه کسب معنای جدید دلالت دارد (جبل، 1997:291) به نظر زبان شناسان ایرانی مانند محمدرضا باطنی که زبان شناس، فرهنگ نویس، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است این است که واژه با چندین تصویر ذهنی رابطه می دهد و بین این تصاویر ذهنی نیز رابطه متقارب برقرار است. او برخلاف کسانی که وجود چند معنایی را عیب زبان می دانند، بر آن است که پدیده چندمعنایی در اقتصاد زبانی نقش ارزنده ای دارد. (صفوی،1380 :55-53) کلمه ی polysemy از اصل یونانی poly (کثیر، متعدد)، و semy (معنا) ترکیب شده به معنای چند معنایی و در زبان انگلیسی به این صورت آمده که به معنی این است که اگر یک واحد واژگانی از چند معنای متفاوت برخوردار باشد، در مقوله ی چندمعنایی امکان طرح می یابند. (خلیل، 1998: 126) در چنین شرایطی، واژه چند معنا در فرهنگ لغت یک مدخل را به خود اختصاص خواهد داد و معانی متفاوتش زیر همان مدخل اصلی آورده می شود. (کامری و همکاران، 1384:123)با توجه به آنچه از چند معنایی بیان گردید، در این نوشتار با عنوان تحول معنایی مطرح می گردد و با چند معنایی ارتباط نزدیکتری دارد. زیرا واژگان متحول هر چند معنای جدا از معنای قدیمی می پذیرد ولی بی ارتباط با معنای اصلی نیست و این معنا در طول معنای اصلی است نه در عرض آن. 2.2 معنای مرکزی برخی زبان شناسان بر آنند که باید برای چند معنایی، باید به رابطه ی میان معانی یک واژه توجه داشت یا یک معنای مرکزی میان معانی واژه ی مشترک، وجود داشته باشد. در طرح چنین مسئله ای اگر میان معانی یک واژه، رابطه ی معنایی وجود داشته باشد، آن را چند معنا می نامیم و اگر چنین رابطه ای وجود نداشته باشد، هر یک از معانی واژه به کلمه ای مستقل برمی گردند که با گذشت زمان، دارای یک تلفظ و نوشتار گشته اند. مانند واژه ی «حجر» که هسته ی معنایی آن محفوظ بودن است، سپس به معانی مختلف در گذر زمان به کار رفته است: مثل «حجر»:( عقل)؛ زیرا انسان را از گمراهی حفظ می کند؛ «حجر»(سنگ)؛ زیرا به دلیل محکم بودن، محفوظ است؛ «حَجر الإنسان» (آغوش انسان)؛ زیرا وقتی کسی را در آغوش می گیرد، او را حفظ می کند؛ «حِجر»(حرام)؛ زیرا انسان را از حرام حفظ
دراسه الإنزیاح الإیقاعی والکتابی فی شعر نبیل یاسین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ الإنزیاح من مصطلحات النظریات النقدیه من قبل الشکلانیین الروسیین. وهذه العملیه إحدی طرق أثریّه النص الأدبی الذی یمکن أن نعدّه الخروجَ من اللغه القیاسیه والعادیه. ویعتقد لیتش اللغوی الإنجلیزی أن أثریّه النص تنجز فی قسمین: «الإنزیاح» و«زیاده القاعده». وإنه عرّف ثمانیه أقسام من الإنزیاح. قد بحثت هذه الدراسه الإنزیاح الإیقاعی والکتابی فی شعر نبیل یاسین الشاعر العراقی بالمنهج التوصیفی التحلیلی. أبدع الشعراء المعاصرون فی اللغه والمفاهیم الشعریه عبر الإتّجاه الحداثی ونبیل یاسین واحد منهم. ونتائج الدراسه تشیر إلی أنّ الإنزیاح وزیاده القاعده أدّیا إلی الأثریّه فی أشعار نبیل یاسین. وقد تجلّی الإنزیاح الإیقاعی فی إطار الإشباع والتشدید والسکون فی شعره. ویستطیع الشاعر إنتقال المفاهیم والمشاعر إلی المخاطب عبر إختیار خاص للکلمات بسبب مشابهتها وتناغمها الأکبر مع أجزاء الکلام الأخری. وطرق الإنزیاح الکتابی فی شعره هی: إستخدام الأشکال والفصل بین حروف الکلمات والتقطیع الکلامی وإستخدام علامه التنقیط وإستخدام علامه الکتابه فی أمکنه غیر مناسبه وإستخدام الأعداد والإضافه. ولقد تمکّن إیجاد علاقه مستمره بین الکلمات والمعنی عبر الإنزیاح الکتابی. وقد تجلّی زیاده القاعده فی إطار تکرار الإسم والحرف والفعل والجمله والعبارات. وإستعمال الإنزیاح وزیاده القاعده فی شعره بهدف الأثریّه وإنعکاس الأزمات والظروف المتوتره فی العراق؛ لذلک تمتّع من هذه العملیات من أجل الإبتکار فی بنیه اشعاره ولغتها وخلق معان جدیده.
صور التشظّی فی روایه "ورّاق الحب" لخلیل صویلح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الصیف ۱۴۴۵ شماره ۱۳
۱۰۱-۱۲۲
حوزههای تخصصی:
تمیّزتروایه مابعد الحداثه بجمله من الخصائص، ومن تلک الخصائص، یحاول البحث رصد صور التشظّی فی روایه مابعد الحداثه، حیث إنّ بعض روائیو مابعد الحداثه اعتمدوا علی هذه التقنیه السردیه الجدیده التی تعمل علی تهشیم الحبکه السردیه وکسر السرد الخطی المنظّم. وقد مثّلت الروایه المتشظّیه المؤثر الأکبر فی أدب ما بعد الحداثه بوصفها رؤیه جدیده تلائم متطلبات العصر لما لها من قدره علی خلق قواعد جدیده تختلف عن القواعد التقلیدیّه. ومن هذا المنطلق، یعدّ التشظّی إحدی سمات روایه ما بعد الحداثه وهو الانزیاح عن التقالید والابتعاد عن الانتظام والتماسک والتقنین فی النصّ الروائی وهو الطریقه الأکثر وضوحاً لتوسیع آفاق الروایه الجدیده. مثّلت روایه "ورّاق الحب" لخلیل صویلح نموذجاً جیداً لروایه ما بعد الحداثه لأنّها تضمّنت أشکالاً من التشظّی فی السرد وتجلّت أهمیه بحثنا فی أنّ روایه "خلیل صویلح" هی استکشاف قوی ومؤثر للتشظّی والتبعثر الموجود داخل المجتمع وهی تعلیق علی الحاله الإنسانیّه فی عالم یتسم بالانقسام واللاانتظام. ورأینا من خلال دراستنا لهذه الروایه عبر المنهج الوصفی- التحلیلی أنّ من أبرز ملامح التشظّی فی هذه الروایه هی التشظّی فی الحبکه، البناء الزمکانی المتشظی، انعدام القصه، تحرّر الکاتب من کل القیود والکتابه المتشظّیه. کما توصلنا إلی أنّ التشظی یدلّ علی فکره الفوضی والوجود المحطّم الذی تعیشه الشخصیّات، وبما أنّ کل شخصیّه ممزّقه بین ماضیها وحاضرها وبین رغباتها وواقعها وإن الإضطراب والتشویش فی الزمان والمکان یدلّ علی عدم الیقین وعدم استقرار الذات.
تحلیل مؤلفه های کارناوالی در رمان « عزازیل» یوسف زیدان با تکیه بر نظریه باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.
واکاوی ترادف و تفاوت معناشناختی واژه «بئر» و «جب» در قرآن کریم از منظر زبان های سامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله مترادف های قرآنی که مفسران تفاوت معناشناختی خاصی برای آن ها قائل نشدند، واژگان «بئر» و «جب» به شمار می رود. واژه «بئر» یکی از تکامدهای قرآنی است که در آیه 45 سوره مبارکه حج آمده است اما واژه «جب» دو مرتبه و صرفا در سوره شریفه یوسف به کار رفته است. لغت شناسان و عالمان قرآنی معتقداند این دو کلمه دارای ریشه عربی می باشد و تفاوت صرفا در میزان عمق آن هاست؛ اما به نظر می رسد حقیقت امر خلاف این مدعی باشد. این مسأله موجب شد تا جستار پیش رو ریشه واژگان مذکور را در خانواده زبانی سامی (عربی، عبری و آرامی) مورد بحث قرار داده و با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و استناد به وقایع تاریخی دینی به بررسی این واژگان پردازد. یافته ها حاکی از آن است که واژه «بئر» جزء واژگانی است که در زبان های سامی کاربرد دارد اما دقیقا مشخص نیست از کدام یک از گروه زبانی سامی وارد سایر گروه ها شده است؛ اما واژه «جب» مشخصا دارای ریشه آرامی بوده و دلیل این که پروردگار جهانیان در سوره یوسف از یک واژه آرامی الاصل استفاده می کند این است که براساس شواهد تاریخی، ابراهیم نبی و تمامی نوادگان او اهل حران بودند و گفته می شود زبان آن ها یا به طور مشخص آرامی بوده و یا به زبان اکدی متاثر از آرامی سخن می گفتند.
التمثّل الاجتماعی للسلطه البطریارکیه فی روایتی نحیب الرافدین وکان لفریدون ثلاثه أبناء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهدف البحث إلى الکشف عن التمثلات الاجتماعیه للسلطه البطریارکیه فی الروایه العراقیه المتمثله (نحیب الرافدین) لعبد الرحمن مجید الربیعی(1939) ومقارنتها بالروایه الفارسیه لعباس معروفی (1957) (کان لفریدون ثلاثه أبناء). إنّ الدراسه غیر معنیه بالمستوى الجمالی فی البنیه السردیه. وإنما معنیه بالمنطقه الثقافیه وتسرّباتها فی النص السردی. وحین نقرأ التمثلات فهذا یعنی سنرکز على التمثل بوصفه تقمصّاً واعیاً یقوم على التبنی الخطابی الفاضح للظواهر المجتمعیه والثقافیه، وحین یحمل العنوان ثیمه السلطه البطریارکیه فلأنها تعنی تلک السلطه الأبویه التی شاعت فی سبعینیات القرن الماضی فی الدراسات النسویه والذی یعنی هیمنه السلطه الذکوریه على المجتمع فی ظل عوامل مرجعیه تراکمیه. وتترکز أهمیه الموضوع فی الکشف عن مفهوم الأبویه المهیمنه بکل تجلیاتها وممارساتها بوصفها سلطه (أب، وشیخ عشیره، الحاکم، وسلطه الدوله وغیرها، والکشف عن العلاقه بین الروایه العراقیه والإیرانیه فیما یخص التوجه الروائی نحو فضح السلطه البطریارکیه بکونها ظاهره من الظواهر الثقافیه السائده فی المجمتعین) بالمنهج الثقافی المقارن حسب المدرسه الأمریکیه عن الأنساق المضمره والظواهر الثقافیه المتمثله فی النص الجمالی. وتشیر النتائج المستخلصه إلى أن التمثل الاجتماعی للسلطه البطریارکیه تظهر فی عده محاور منها الفضاء الزمکانی المشترک للنساء وبالتالی الأحداث الاجتماعیه المشترکه التی تتشابه إلى حد کبیر جداً فی الروایتین کذلک المظاهر المارکسیه والتی تتمثل بالاغتراب والفقر فی الروایه. فی روایه نحیب الرافدین یشیر الراوی إلى المصریین فی العراق وأیضاً ظاهره الطبقیه، بینما رکز معروفی على الفقر خارج الفضاء البلد وبتأثیر مباشر من الفکر المارکسی السیاسی، أمّا عن العلاقات العاطفیه فرکز الروائیان على مسأله الغریزه الحسیه وبصراع سلطه اجتماعیه متداخله وکشف الربیعی ذلک بصراع اجتماعی و دینی فی فضاء شرقی، ولکن معروفی أشار إلى السطه الاجتماعیه أکثر فی الفضاء الغربی.
دراسه مقارنه للرؤی النسائیه فی روایه "الروایه المستحیله" لغاده السمان و"مرتفعات مهب الریاح" لإیمیلی برونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دخل الأدب النسائی مرحله جدیده بعد تزاید عدد النساء فی مجال الأدب فی القرنین الأخیرین، واستخدام المرأه لغه خاصه فی الدفاع عن حقوقها. ولهذا النوع من الأدب مکانه خاصه؛ لأنّ المرأه من خلال اهتمامها بخصائصها الشخصیه واعتمادها على عناصر الحبّ والموده، تتأثر أیضاً بالضغوط الکبیره الّتی تواجهها دائماً فی المجتمع، فتعکس أجزاء من قضایاها الخاصه فی أعمالها الأدبیه، ومن أشهر هؤلاء النساء، السوریه غاده السمان، مؤلفه "الروایه المستحیله"، وإیمیلی برونتی مؤلفه روایه "مرتفعات مهبّ الریاح". وقد توصّل هذا البحث الّذی أجری بالمنهج الوصفی التحلیلی، وبالاعتماد على المدرسه الأمریکیه، إلى أنّ الزواج وحقّ المرأه فی اختیار الزوج والحجاب والتعلیم والعمل والنشاط الاقتصادی والاجتماعی کانت من الأفکار الشائعه لهاتین المؤلفتین؛ وکان حجاب النساء فی "الروایه المستحیله" إسلامیاً غربیاً وفی "مرتفعات مهب ّالریاح" من النوع التقلیدی؛ وقد أکّدت کلتا المؤلفتین على تعلیم المرأه فی روایاتهما.
الأسلوبیه اللغویه وصوره الوجع العراقی فی روایه حلم وردی فاتح اللون للکاتبه العراقیه میسلون هادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الروایه کوسیله فنیه تشکل تمثیلاً سردیاً یستحضر الواقع ویروی قصه المجتمعات والأفراد. وفی سیاق الروایه العراقیه الجدیده، تکمن أهمیه هذا التمثیل السردی فی تصویر الوجع العراقی وتجسیده بأسلوب یلامس الواقع والمشاعر الإنسانیه، وتتجلّى اللغه کأداه رئیسه فی تصویر الواقع العراقی، فمن هذا المنطلق تأتی خطوره المنهج الأسلوبی لاعتباره النصّ الأدبی عملاً لغویاً ذا وظائف مختلفه. شکلت الروایه العراقیه جزءاً هاماً من السرد العربی المعاصر، وتحظى بمکانه مرموقه وبارزه فی الساحه الأدبیه العربیه. کما شهدت السنوات الأخیره ظهور روایات تناقش مشاکل یعانى منها المجتمع. وبناء على ذلک، تأتی هذه الدراسه محاوله بیان صوره الوجع العراقی انطلاقاً من الأسلوبیه اللغویه على ضوء روایه "حلم وردی فاتح اللون" لمیسلون هادی، کما یحاول إبراز مکامن التمیز الأسلوبی للکاتبه ولروایتها موضوع الدراسه. تتحدد مشکله الدراسه فی تحدید ممیزات الروایه العراقیه بعد عام 2003م، وذلک من خلال تحلیل الأسلوبیه اللغویه فی روایه "حلم وردی فاتح اللون" للکاتبه میسلون هادی، والترکیز بشکل خاص على الوجع العراقی فی هذه الروایه. اعتمدت الدراسه علی المنهج الوصفی-التحلیلی المعتمد علی التحلیل الأسلوبی المتمثل فی المستویات الترکیبیه والبلاغیه والدلالیه لمکانتها المهمه فی التحلیل الأسلوبی للسرد. أظهرت النتائج أنّ الروائیه العراقیه تمکنّت من إبراز قدرتها الفنیه والإبداعیه فی التعبیر عن تجاربها الشخصیه والاجتماعیه، وذلک من خلال استخدام مجموعه متنوعه من التقنیات الأسلوبیه. وبالتحلیل اللغوی للروایه نجد أنّها تتمیز بأسلوب لغوی فرید، حیث تسهم الأسالیب الترکیبیه والبلاغیه والدلالیه فی خلق تجسید لغه الوجع والحزن والخوف مما یعکس واقعاً مأساویاً یعانی منه الشعب العراقی جراء الحروب والاحتلال والصراعات السیاسیه والاجتماعیه.
ما بعد الإستعمار في حكاية كفاح ضد الإستعمار بناء على ضوء نظرية إدوارد سعيد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یسعى خطاب ما بعد الإستعمار إلى الکشف عن السیطره الشامله للغربیین على البلدان الآسیویه والإفریقیه و یشرح کیفیه إستعمار الغرب لهذه البلدان وأثره علیها. ومن أبرز منظری نقد ما بعد الإستعمار هو إدوارد سعید، الذی قام فی کتابه، الإستشراق، بالتحلیل التفصیلی للمواجهه بین الشرق والغرب و ذکر و تحلیل وطریقه تفکیر المجتمعات الغربیه تجاه الأمم الشرقیه. إن دراسه هذه القضیه مهمه لأنها تکشف الوجه الزائف الذی رسمه الغربیون لأمم المشرق. نتیله راشد إحدى الکاتبات المعاصرات المصریات ذوات الفکر السیاسی القریب من جمال عبد الناصرالتی قامت بشرح تاریخ مصر أثناء الإستعمار البریطانی و قدمت فکره نقدیه لعواقب الإستعمار، مؤلفه کتاب حکایه کفاح ضد الإستعمار فی بشکل سیره عبدالناصرالذاتیه الروائیه. یحاول هذا البحث بإستخدام الأسلوب الوصفی التحلیلی و تطبیق مکونات نقد ما بعد الإستعماری فی هذا العمل معتمدا على منهج إدوارد سعید النقدی؛ وتشیر نتائج البحث إلى الدور المهم لخیانه العوامل الداخلیه فی تکوین الإستعمار البریطانی علی مصر و كذلك تشکیل و تقویه النظره الذرائعیه والدونیه للبریطانیین تجاه الشعب المصری آنذاك و تشیر النتائج أیضاً إلی عدم إعتقاد الغربیین بإستقلال الشعب المصری.
تغليب المذكر على المؤنث نحوياً والواقع اللغوي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
87 - 100
حوزههای تخصصی:
التغلیب ظاهره لغویه متمیّزه، تلجأ إلیها اللغه بعض الأحیان لاعتبارات متعدده، لا تخرج عن إطار اللغه، أی لا تحمل قیما غیر لغویه، بل تجری ضوابطها حسب القوانین اللغویه. والتغلیب المقصود هو تغلیب المذکر على المؤنث أو التغلیب النحوی الذی یُذیب المؤنث فی المذکر، ویخفیه، حیث لا یُرى منه شیء. ومنهج البحث هو المنهج الوصفی. أما هدف البحث، فهو إثبات أنّ مسأله تغلیب المذکر على المؤنث غیر موجوده فی الخطاب النحوی العربی، ولا تعدو أن تکون من اختراع النحاه الذین تأثّروا بمؤثّرات من خارج اللغه، غافلین عن الصیغه العامه التی یشترک فیها المذکر والمؤنث ولا رجحان لأحدهما على الآخر. ولتحقیق هذا الهدف، تناول البحث بعض العناوین بالدراسه، من قبیل: النحو العربی بین الوصفیه والمعیاریه، والصیغه العامه، والنظره الدونیه للمرأه بما فی ذلک وأد البنات، وقیمومه الرجل على المرأه، والخطاب القرآنی. وقد خرج البحث بنتائج، أهمها: أنّ التغلیب النحوی غیر موجود فی العربیه، بل الموجود هو صیغه عامه یندمج فیها المذکر والمؤنث، وأنّ أهمّ أسباب التغلیب هو الاختصار أو التسهیل أو ما یسمّى بقانون السهوله والیسر الذی نراه متفشّیا فی کثیر من الظواهر اللغویه. وهناک حاجه ملحه لتمحیص الدرس النحوی وتنقیته، مما علق به من علوم غیر لغویه وتغییر نظره النحو العربی من المعیاریه إلى الوصفیه.
بررسی تکنیک های چند صدایی در رمان «رحیل» از جهاد الرجبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چندصدایی، یکی از اصیلترین نظریاتی است که نظریه پرداز روسی، میخائیل باختین مطرح کرده و زمینه ساز پژوهشهای جدیدی در مورد پیچیدگیهای نثر رمان شده است. باختین،در ژانر رمان،ظرفیتی برای میدان دادن به صداهای متنافر می بیند که به اعتقاد او در سایر انواع ادبی یافت نمی شود. در رمان چندآوا، به دلیل عدالت موجود در فضای آن، صدای شخصیتهای مختلف به گوش مخاطب میرسد که اجازه دارند علاوه بر اظهار نظر، حتی با نظر نویسنده نیز مخالف باشند؛ همچنین بین متن رمان چندصدا و متون دیگر ارتباط و گفت وگو برقرار میشود و صدای آنها نیز به گوش می رسد. به تدریج مفهوم گفتگومداری در گستره نق د و نظریه های مطالعات ادبی پویاتر و گسترده تر ش د، ب ه گون ه ای که آراء و ملاحظ ات متکث ر و متنوعی به بار آورد. از جمله رمانهایی که ظرفیت چندصدایی در آن مشهود است، رمان «رحیل» اثر خانم جهاد الرجبی، نویسنده معاصر و فلسطینی تباری است که با اینکه نگاهی اسلامگرا به مساله مقاومت فلسطین دارد، اما دیدگاه خود را به شخصیتهای داستان تحمیل نمی کند و آنها به دلیل دموکراسی موجود در رمان به بیان ایدئولوژی و دیدگاه های خود درباره مسائل گوناگون از جمله مقاومت و تسلیم می پردازند. رمان رحیل به دلیل گفتگومداری و ابراز آزادانه جهانبینی شخصیتهای داستانی و با بهره مندی از مؤلفه های چندصدایی مطابق نظریه میخائیل باختین، مثل گفت وگو، بینامتنیت و کارناوال میتواند جزء رمان های چندصدا قرار بگیرد؛ لذا نگارنده در این پژوهش بر آنست که به بررسی تکنیک چندصدایی در رمان رحیل یکی از برجسته ترین آثار جهاد الرجبی است از منظر نقد ادبی بپردازد.
تحلیل و مصورسازی تولیدات علمی نمایه شده مرتبط با حیطه موضوعی ادبیات عربی در پایگاه استنادی وب آو ساینس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل و مصورسازی تولیدات علمی نمایه شده مرتبط با حیطه موضوعی ادبیات عرب در پایگاه استنادی وب آو ساینس به منظور کمک به سیاست گذاری علمی در این حوزه است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و با استفاده از روش های تحلیل هم واژگانی و تحلیل شبکه انجام شده است. جامعه پژوهش، شامل کلیه رکورد های اطلاعاتی نمایه شده مرتبط با ادبیات عرب در پایگاه وب آو ساینس از ابتدا تا سپتامبر سال 2023 می باشد که تعداد آن 881 رکورد اطلاعاتی شامل مقاله، کتاب، سخن ویراستار، چکیده همایش، یادداشت و ... است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از سه نرم افزار وزویوور، یوسینت و بایب اکسل انجام شده است. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که کلیدواژه های، arabic literature، translation و modern arabic literatureا به ترتیب کلیدواژه های پربسامد در حوزه ادبیات عرب بوده اند. همچنین کلیدواژه های «Asian Studies-Literature» «Literary Theory & Criticism -Literature» و «History-Religion» بیشترین هم رخدادی را در میان متون مورد مطالعه داشته اند. بررسی تحلیل خوشه ای کلیدواژه های مورد نظر نشان داد که این حوزه شامل 11 خوشه اصلی است. مهمترین خوشه های مبتنی بر تحلیل همواژگانی نشان داد که خوشه یک با 9 کلیدواژه عمدتا به موضوع ادبیات عرب مربوط می شود که با کلیدواژه های " pedagogy " و "nahda" ارتباط قوی تری دارد. . به لحاظ میزان تولیدات علمی در حوزه ادبیات عرب نیز، یالات متحده امریکا با 198 مدرک در صدر قرار دارد و کشور انگلیس تقریبا با اختلاف ۱34 مدرک رتبه دوم را کسب کرده است.زبان و ادبیات عرب یکی از رشته های آموزشی در نظام آموزش عالی ایران است که به آموزش دانشجویان در راستای ارتباط فرهنگی میان ایران و کشورهای عربی و تربیت پژوهشگرانی دغدغه مند با توجه بر درهم آمیختگی دو زبان فارسی و عربی می پردازد و پژوهشگران این حوزه در سال های اخیر روند رو به پیشرفتی در حوزه تولیدات علمی در سطح جهانی داشته اند.زبان و ادبیات عربی از عربستان نشات می گیرد اما همه کشور های مسلمان، در پرورش، تکامل و آماده کردن آن برای تعبیر عالی ترین مفاهیم دینی، علمی، فلسفی و عرفانی کوشیده اند. در این بین، دانشمندان، شاعران و ادیبان ایرانیانی همچون ابوالعباس، زیاد اعجم، ابونواس، مهیار دیلمی، ابوعلی سیرافی، زمخشری و... نقش مهمی در افزودن لطائف و دقایق فکر ایرانی به در قالب الفاظ عربی و منظم و مدون کردن قواعد زبان و ادبیات عربی نقش سازنده ای ایفا کردند (شهیدی، 1349).ادبیات عربیی همچنین از آن جهت که متون و نصوص سرچشمه تغذیه مبانی و مفاهیم اسلامی در بستر این زبان شکل گرفته است، نقش مهمی در حوزه دین پژوهی و به طور اخص اسلام پژوهی دارد؛ به گونه ای که نحوه قرائت یا طرز تلقی یک دین پژوه از یک متن یا نص دینی براساس تکنیک های زبانی یا ساختار های دستوری و نحوی شکل می گیرد یا دست کم به آن جهت می دهد. از سوی دیگر، ساختار های زبانی و ظرفیت های مندرج در آن، می تواند زمینه ساز نوعی گفتمان خاص دین پژوهی با تکیه بر اجتهاد برپایه اصول لغوی و زبانی شود؛ بر همین اساس می توان رابطه زبان و ادبیات عربی با اسلام پژوهی را رابطه ای دوسویه در دستیاری برای برداشت و فهم مبانی مندرج در نصوص دینی و عاملی برای ایجاد انگیزه دانست (صفایی،1386)با توجه به درهم آمیختگی دو زبان فارسی و عربی و اهمیت زبان و ادبیات عربی در اسلام پژوهی، پژوهشگران این حوزه جهت توفیق در انجام پژوهش های جدید، بیش از پیش نیاز دارند، تا از مجلات علمی که بیشترین مقالات این حوزه را چاپ کرده اند، آگاه شوند و با کشورها، موسسات و دانشگاه های پیشتاز در تولید علم این حوزه آشنا شوند و نویسندگانی را که بیشترین تولیدات علمی این حوزه را داشته اند، بشناسند. به همین خاطر نمایه ها و پایگاه های اطلاعاتی که در بردارنده بخش قابل توجهی از مجلات معتبر هستند، می توانند سریع ترین راه برای دسترسی به اطلاعات علمی هر حوزه خاص باشند (حمیدی و همکاران، 1387). این امر موجب شده تا محققان در اولین مراحل پژوهش خود به این پایگاه ها مراجعه کنند.بر همین اساس این پایگاه های اطلاعاتی مبنای تحقیقات متعددی قرار گرفته اند که با روش های کمّی، نظیر علم سنجی که یکی از رایج ترین روش های ارزیابی فعالیت های علمی است که بر پایه چهار متغیر اصلی نویسندگان، استنادات، مراجع و انتشارات پایه ریزی شده، میزان تولیدات علمی دانشمندان کشورهای مختلف در حوزه های موضوعی مختلف را بررسی و مقایسه نموده و میزان حضور علمی آنها را می سنجند (مردانی و همکاران، 1390). همچنین با تکیه بر اطلاعات این پایگاه های اطلاعاتی و با استفاده از ابزار های مصورسازی، می توان با ترسیم نقشه های علمی حوزه های مختلف، انتشارات یک حوزه از علم را با هدف کشف روابط پنهان و تجزیه و تحلیل ارتباط مفهومی موضوعات مختلف یک علم را مورد بررسی قرار داد.
وظائف القرية في شعر محمّد عفيفي مطر، دراسة سرديّة في مجموعاته الشعرية الکاملة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
38 - 58
حوزههای تخصصی:
تحتلّ القریه مکانهً شاهقهً فی حرکه الخطاب السردیّ المعاصر ویزهر استدعاؤها السردیّ فی رحاب مضامین القصائد وبؤره صورها المغریه. تمسک القریه بشحنات مفهوماتیه مختلفه تتطوّر وظائفها فی شتّی المواقف علی أساس نوع تعامل الشاعر ومدی علاقاته مع مواضیع ترتبط بالمکان ارتباطاً واقعیاً أو حلمیاً. بین ألوان الأمکنه المفتوحه، اخترنا القریه فی شعر محمّد عفیفی مطر لما تخفیه من قُوّه إیحائیه لمعرفه طیات حیاته وخاصّه ما یعود إلی ذکریاته السعیده والمصاعب الّتی تخطر بباله طوال تجاربه الشعریه المختلفه ویدعوه إلی مزید من التجاوب والانفعال. تمتاز القریه فی شعره بتقابلها مع المدینه وما تضمّه من مواقف ثنائیه جدیده تساعد الشاعر علی تحقیق أسلوب التقاطب المکانیّ فیها؛ لأنّ الشاعر ما زال یسعی أن یقدّم إدراکاً أوسع وأشمل لمعانیها التقلیدیه العابره الّتی تسجّلت فی ذهن القارئ وینظر إلیها بنظره ذات بصمات انزیاحیه جدیده. ینظر الشاعر إلی القریه بوصفها مکاناً فیه آلیات وملامح سردیه مرفقه بدلالات ومعانٍ درامیه ثریه ویولی أهمیه قصوی لمشاهد قریه مسقط رأسه وحاجات أبنائها أو جوده توظیفها فی نطاق الصور الفنّیه. الوظائف السردیه الّتی تتمیز بها القریه فی شعره جعلت القارئ یلتقی بمجموعه من الأحداث الواقعیه أو غیر المتناسقه مع الواقع الملموس وتدعوه إلی المزید من التعاطف والمشارکه فی مسار السرد. تبتغی هذه الدراسه باتّباعها النهج الوصفیّ - التحلیلیّ أن تتناول سردیه القریه فی شعر محمّد عفیفی مطر وتدلّ حصیلتها علی أنّ الشاعر یعمل فی وصف القریه دور سارد عالم یحضر فی مسیره أحداثها حضوراً فاعلاً ویقدّمها فی ثلاث محاور أساسیه یمکن تتبّعها فی نوستالجیا القریه الّتی تخصّ طفوله الشاعر وماضیه، ثمّ التعبیر عن یوتوبیا القریه الّتی تعمد إلی صور متفائله من طبیعتها الفاتنه ومظاهرها الثریه البکره والنقیه، وفی النهایه صوره مأساویه قاتمه تتعلّق عادهً بنوع حیاتها الطبیعیه والاجتماعیه وقحوله أرضها وعَوَز أبنائها وجوعهم.
دراسة إدراكیة أسلوبیة للاستعارات السیاسیة في «النظرات» للمنفلوطي علی ضوء نظریة لایكوف(قصتي الحریة وأین الفضیلة أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الأسلوبیه المعرفیه هی منهج جدید فی مجال الدراسات الأسلوبیه وقد شکلت الاستعاره الإدراکیه إحدی مجالاتها الهامّه. هناک مجموعه من التطابقات المنهجیه بین المصدر والهدف فی الاستعارات المفاهیمیه، تطبّق العناصر المفاهیمیه للمجال المصدر علی عناصر المجال الهدف. طرح المنفلوطی الموضوعات السیاسیه فی قصتیه الحریه وأین الفضیله من خلال استعارات مفاهیمیه. إذ قامت أسس هذه التصورات الاستعاریه على تجربه المؤلف الشخصیه والتاریخیه والثقافیه، وعلاقتها السببیه ووجود أوجه التشابه والتطابقات والقواسم المشترکه بین المفهومین وأفعال المجالین ووظائفهما. یهدف هذا البحث إلی دراسه الخصائص الأسلوبیه للاستعارات المفاهیمیه والمضامین المستخدمه فی مجال المصدر بغیه تجسید المجال الهدف فی قصتی المنفلوطی المشار إلیهما وتحدید أسلوب المنفلوطی من خلال العلاقات القائمه بین الحقل المصدر والحقل الهدف بالاعتماد علی المنهج الوصفی - التحلیلی بالإضافه إلی المنهج المعرفی. أفضت نتائج البحث إلی أنّ المنفلوطی، قد اتجه إلى مجالات معینه من المصدر والهدف فی تصوراته الاستعاریه، واستخدم فی تجسید کل مفهوم من المفاهیم السیاسیه للمجال الهدف مثل السیاسه، والقانون، والاستبداد، والحریه وغیرها بمجالات عده للمصدر. یتمیز أسلوبه بالقدره على تجسید الأفکار المجرده وتحویلها إلى صور ملموسه، ممّا یسهل على القارئ فهم المعانی العمیقه الّتی یحملها النص؛ إذ استخدم من المجال المصدر «الظاهره الکاذبه وغیرالحقیقیه» لتصور «الأدوات القانونیه السیاسیه» و المجال المصدر «السلعه المفقوده» لتصور «الفضیله فی مجالس السیاسه» والمجالات المفاهیمیه «الحیاه» و«الأشعه» و«المیدان الوسیع» و«النسمه» و«ظهور شیء ذی قیمه» للمجال الهدف «شیء ذی قیمه» لتصور مجال هدف «عدم الحریه» وامثال ذلک. کما یتمیز اسلوبه أیضاً باستخدام الاستعارات المکرره و المتوازیه لمفهمه المفاهیم النقدیه والسیاسیه. اختیار نوع المصادر فی الاستعارات تدلّ علی غضب الشاعر عن الاوضاع السیاسیه فی مصر کما یستفید من التصورات اکثر نفوراً واشمئزازاً دلاله علی غضبه واستیائه عن الظروف السیاسیه فی المجتمع و یعتمد أساس تصورات المنفلوطی الاستعاریه علی تجربته البیولوجیه والتاریخیه والثقافیه، وعلاقه السبب والنتیجه، والتشابهات الحسیه أو المجرده الموجوده مسبقاً ووجود التطابقات والقواسم المشترکه بین المفهومین وأفعال المجالین ووظائفهما.
عناصر تيار الوعي في نجوم الأوريغامي في رواية «أدركةا النسيان» للكاتبة سناء شعلان بناءً على نظرية ويليام جيمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۶ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۴
۱۰۱-۱۲۲
حوزههای تخصصی:
تیار الوعی یعد من أسالیب السرد الحدیثه والمتطوره التی تحظى بشعبیه كبیره فی الأدب الروائی المعاصر. تكمن أهمیه هذه التقنیه فی قدرتها على تمثیل التدفق الداخلی للأفكار والمشاعر فی عقل الراوی وشخصیات الروایه بشكل واقعی وعمیق. أما الأوریغامی، أو فن طی الورق، فإنه یعود إلى قرون عده حیث نشأ منذ حوالی ألفی عام، وكان فی بدایاته یُستخدم كوسیله ترفیهیه وفنیه تعتمد على طی الورق لخلق أشكال وهیاكل مجسمه. ومع مرور الزمن، تطور هذا الفن لیصبح أداه تعبیریه فی ید الفنانین المعاصرین الذین استخدموه فی أعمالهم لتوجیهه نحو الفن المفهومی القابل للتنفیذ. قصه "أدرکها النسیان" التی كتبتها الكاتبه المعاصره سناء شعلان تُعد نموذجًا لدمج تیار الوعی مع الأوریغامی، حیث تتناول القضایا الاجتماعیه والنفسیه التی یعانی منها المجتمع المعاصر. تتألف القصه من ثلاثین فصلاً، یبدأ كل فصل منها بصوره أوریغامی تمثل نجمه، مما یضیف بعدًا رمزیًا إلى السرد. یهدف هذا البحث إلى دراسه تیار الوعی فی هذه القصه من خلال تقنیه الأوریغامی فی بدایه كل فصل، استنادًا إلى نظریه ویلیام جیمز حول الوعی، باستخدام المنهج الوصفی-التحلیلی. تُظهر النتائج أن هذه التقنیه توفر مساحه لبحث مواضیع مثل الحوار الداخلی، الشعریه، التداعی، السمات النفسیه، تجاهل الجمهور المعتاد، الحدیث مع الذات، الرمزیه، والزمن، وتتیح الاستفاده منها لتجسید التوترات النفسیه لشخصیات القصه بما یتماشى مع الفهم النفسی لویلیام جیمز.
سيميائية العتبات النصية ودلالاتةا في رواية سجين المرايا لسعود السنعوسي وفقا لنظرية جيرار جينيت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
159 - 176
حوزههای تخصصی:
لقد أصبحت هناک أسس نظریه معرفیه تتوجّه إلى الکشف عن الجزئیات والتفاصیل المحیطه بالنص أو ما یسمّى بعتبات النص، منها نظریه جیرار جینیت الذی یعدّ أحد أقطاب النقد والشعریه فی فرنسا، والّذی انخرط فی تیّار النقد الجدید، واهتمّ بالعتبات النصیه خلال بحثه فی دائره الشعریات. لقد اهتمت السیمیائیه الحدیثه بدراسه الإطار الذی یحیط بالنص، کالعنوان، واسم المؤلف، والتعیین الجنسی، والغلاف، والعتبات الواقعه داخل النص نفسه، من إهداء، ومقدمات، وعبارات توجیهیه، وتنبیهات، وهوامش، وتذییلات، وغیر ذلک من النصوص التی أُطلق علیها عنوان النصوص الموازیه. کلّ ذلک لأن النصوص المعاصره ارتبطت بعصرها بروابط ثقافیه ومعرفیه جدیده، تناولتها من النهضه التکنولوجیه والإعلامیه. ومن هنا، ینطلق هذا البحث بالسعی للولوج إلى دراسه أهمّ العتبات النصیه التی تستحق التحلیل بمثابه أبواب تدخلنا فی غیاهب النص، ثم تطبیق تقنیاتها على روایه سجین المرایا لسعود السنعوسی، وتقدیم تصوّر مبدئی لتمظهرات المناص، مستخدماً المنهج الوصفی التحلیلی. وتشیر نتائج البحث إلی نجاح الروایه فی ترسیم المناص، بدءاً من الغلاف، بما فیه من صوره طوبوغرافیه فی مرآه دالّه على طور المرآه فی تکوین شخصیه الإنسان، کما یدلّ شکلها الهندسی على العزله والانطوائیه، والعنوان الذی اختاره الروائی جامعاً الوظائف التعیینیه، والوصفیه، والإیحائیه، والإغرائیه، للدلاله على مَن قد سجن نفسه فی ماضیه وآلامه، ویعیش منعزلاً عن الناس، هکذا باستهلاله القیم من قبل الکاتب الواقعی، روبندرونات طاغور، وختاماً بغلافه الخلفی الذی یشیر إلی نص نوستالوجی من الروایه جامعاً معناها بشکل رمزی ومختصر للمتلقی.
اغراض تقدّم «مفعول به» بر عامل در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
بررسی و کشف اغراض تقدّم «مفعول به» بر عامل در قرآن، به دلیل اهمیت آن در کشف معنای کلام و درک ظرایف بیانی، همواره مورد توجه ادیبان و مفسّران بوده است. از دیدگاه ایشان، اغراض این تقدیم در دو نوع لفظی (رعایت وزن و فواصل) و معنوی (حصر، اهتمام و...) به نحوی غیرقابل تفکیک منحصر می شود. آگاهی از اغراض معنوی و لفظی تقدّم «مفعول به» به عنوان یکی از رایج ترین تقدّم ها در کلام پروردگار حکیم، نقش مهمی در فهم آیات، علم تفسیر و دیگر علوم اسلامی ایفا می کند. با بررسی اغراض تقدیم «مفعول به» از دیدگاه ادیبان و مفسّران و تحلیل مفهومی آن ها، و نیز با پذیرش امکان وجود غرض لفظی صرف برای تقدیم «مفعول به» در کلام بلیغان عرب و قرآن، ادعای وقوع آن را در خصوص قرآن کریم نپذیرفتیم و شواهدی که بر این ادعا اقامه شده اند را مورد خدشه قرار دادیم. روش پژوهش در این مقاله، روش کتابخانه ای با رویکرد توصیفی-تحلیلی است.
ارزیابی ترجمه فارسی رمان فی قلبی أنثی عبریة بر پایه الگوی کارمن گارسس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد و ارزیابی ترجمه یکی از مهم ترین زمینه های مطالعاتی بر پایه بنیان های پژوهش های علمی به شمار می رود که به منظور سنجش و تشخیص سطح کیفی متون ترجمه شده صورت می پذیرد. لازمه این نقد و ارزیابی، کمک گرفتن از پژوهش های زبان شناختی نظریه پردازان مطرح در حوزه مطالعات ترجمه است. یکی از مهم ترین الگوهای ارزیابی در حوزه مطالعات ترجمه، الگوی ترجمه کارمن گارسس است. پژوهش پیش رو با روشی توصیفی- تحلیلی بر آن است تا با بهره گیری از الگوی پیشنهادی کارمن گارسس به عنوان یک سنجه و الگوی ارزیابی کیفیت ترجمه، رمان «فی قلبی أنثی عبریه» از خوله حمدی با ترجمه اسماء خواجه زاده را بررسی و ارزیابی کند. کارمن گارسس چهار سطح را برای سنجش و ارزیابی ترجمه ها پیشنهاد می دهد که عبارتند از: 1- سطح معنایی- لغوی، 2- سطح نحوی- واژه ساختی (صرفی)، 3- سطح گفتمانی-کاربردی و 4- سطح سبکی-مقصود شناختی. به دلیل گستردگی سطوح چهارگانه گارسس، پژوهش حاضر صرفاً به بررسی دو سطح معنایی- لغوی و نحوی- واژه ساختی پرداخته و به این نتیجه می رسد که برجسته ترین مؤلفه های سطوح معنایی- لغوی در این ترجمه، معادل فرهنگی یا کارکردی، بسط نحوی، قبض نحوی، ابهام و خاص در برابر عام یا برعکس است و در سطح نحوی- واژه ساختی، برجسته ترین مؤلفه ها را ترجمه تحت اللفظی، اقتباس، تغییر نحوی یا دستورگردانی، تغییر دیدگاه، توضیح یا بسط معنی، تقلیل و حذف، تغییر نوع جمله در ترجمه تشکیل می دهد و با نظر به اینکه میزان کفایت و مقبولیت یک ترجمه بر اساس شمارش ویژگی های مثبت و منفی آن سنجیده می شود و هرچه تعداد ویژگی های مثبت متن ترجمه شده بالاتر باشد به همان میزان کفایت و مقبولیت آن نیز بالاتر است، می توان گفت ترجمه خواجه زاده مطابق با الگوی گارسس از کفایت و مقبولیت مطلوبی برخوردار است.
الصراع في مسرحية "يا طالع الشجرة" لتوفيق الحكيم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعتمد الكاتب عند إیراد الأحداث علی الصراع الذی یعتبر المحرك الرئیس للعمل الروائی، فالصراع من العناصر الرئیسه للمسرحیه وهو یلعب دوراً مهماً فی تطویر الأحداث داخل النص المسرحی، وهو الاختلاف الناشئ من تناقض الآراء ووجهات النظر بالنسبه لقضیه أو فكره ما بین شخصیات المسرحیه، ولذلك قیل: النقاد لا مسرح بلا صراع. فمن هذا المنطلق، یهدف هذا البحث المعتمد علی المنهج الوصفی_ التحلیلی إلى دراسه الصراع فی مسرحیه «یا طالع الشجره» أنموذجا للصراع فی النصوص المسرحیه لتوفیق الحكیم؛ وهذه المسرحیه هی من أول المسرحیات التی كتبت بأسلوب عبثی فی الأدب العربی، وهی تتحدث عن الحوادث بطریقه عبثیه، أهم النتائج التی توصل إلیها البحث ما یلی: قدمت مسرحیه یاطالع الشجره مفهوماً جدیداً للصراع الداخلی والرؤیه العالمیه المحدده لشخصیاتها. یبدو أن الحكیم فی هذه المسرحیه اهتم كثیراً بالبعد السیكولوجی للشخصیات، وهذا الأمر من خصائص مسرح اللامعقول. استخدم الحكیم كل أنواع الصراع فی مسرحیه یا طالع الشجره بمهاره وإن كان الصراع الداخلی أكثر وضوحا فیها. استمراریه الصراع تظهر بشكل متواصل غیرمنقطع فی هذه المسرحیه، ویتم متابعته بمهاره جیده من بدایه المسرحیه، إلى نهایتها. لم یكن الصراع فی هذه المسرحیه بین إرادات إنسانیه، بل كان صراعاً بین مواقف وأفكار ذهنیه مجرده جاءت فی شكل ثنائیات متناقصه تمثلت فی الحلم والواقع، والخیال والحقیقه، والخلود والفناء، وهذه الأفكار المتضاربه انبثقت من فكره الحیاه والفن.