فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
59-86
حوزههای تخصصی:
نقد روش شناسی کتاب، یکی از موضوعات قابل توجه در حوزه آثار علمی و پژوهشی است و با توجه به اینکه کتاب مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزّالدین محمود کاشانی و ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی در شمار آثار شاخص و مهم عرفانی در قرن هشتم هجری است و هر دو مترجم در شمار سلسله مشایخ سهروردیه از مشرب فکری واحدی برخوردارند، مقایسه تطبیقی و نقد روش شناسی این آثار، علاوه بر معرفی و تبیین کتاب عوارف المعارف سهروردی، امکان شناخت بیشتر و همه جانبه هر دو اثر را نیز فراهم می کند و نشان می دهد که مترجمان تا چه اندازه در ترجمه خود، تحت تأثیر متن اصلی عوارف المعارف سهروردی بوده و توانسته اند در زمینه ترجمه، توانمند عمل کنند. البته نقدهایی نیز بر این دو اثر وارد است که نگارندگان در این نگاشته قصد دارند علاوه بر مقایسه تطبیقی و توصیف و تبیین متن اصلی هر دو ترجمه، نقدهایی با رویکرد محتوایی و لفظی نیز انجام دهند تا ضمن بررسی، توصیف و تحلیل این دو اثر، روش شناسی آن ها هم از جنبه انتقادی نقادی شود.
بررسی لطایف سبعه و پیامبران وجودی هفت گانه از عطار تا شیخ علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
189 - 205
حوزههای تخصصی:
شیخ علاءالدوله (657 736 ه .ق) در آثار مختلف خود به ویژه رسایل فارسی به این مسئله که دل انسان چگونه می تواند جلوه گاه و آینه تجلی جلال و جمال الهی شود، اشاره کرده است و از این رهگذر به «لطایف سبعه» پرداخته است. نظریه لطایف سبعه و تطبیق آن با پیامبران وجودی هفت گانه تاکنون با نام علاءالدوله سمنانی شناخته شده است، اما اینکه آیا تا قبل از وی کسانی دیگری نیز به این مسئله پرداخته اند یا نظریه لطایف سبعه و تطبیق آن با پیامبران وجودی هفت گانه نوآوریِ خود شیخ علاءالدوله بوده است، جای تأمل و بررسی دارد. با بررسی، تحلیل و مقایسه مصنفات فارسی شیخ علاءالدوله با رساله شق الجیب ابن عربی به این نکته رهنمون شدیم که شیخ علاءالدوله علی رغم اختلاف شدید با ابن عربی به ویژه در مسئله وحدت وجود، شدیداً تحت تأثیر او بوده است، تا آنجا که می توان گفت که برخی از مطالب شیخ علاءالدوله درباره لطایف سبعه دقیقاً ترجمه مطالب رساله شق الجیب ابن عربی است. تنها بُعد جدیدی که علاءالدوله بر مباحث ابن عربی اضافه کرده است، علاوه بر شرح و بسط دادن آن ها، تطبیق این لطایف با پیامبران وجود هفت گانه ای است که عطار در مصیبت نامه از آن ها نام برده است. تأثیرپذیری علاءالدوله از عطار را می توان از مقایسه مصیبت نامه با رساله سربال البال به خوبی دریافت که هر دو عارف پس از سیر در عوالم مختلف آفاقی و ناسوتی به این نتیجه می رسند که سالک باید در روح و جان خود که عبارت از نور محمدیه است، سیر کند. ازاین رو، می توان گفت که نوآوری شیخ علاءالدوله در این است که توانسته پیامبرانِ هفت گانه ای را که عطار در مصیبت نامه به آن ها اشاره کرده، با لطایف سبعه ای که ابن عربی در رساله شق الجیب به آن ها پرداخته است، تلفیق کند. علاوه بر این، شیخ علاءالدوله برای اولین بار نظریه تفسیری خود را بر مبنای همین لطایف بنیان گذاشته است. امری که نه عطار و نه نجم الدین رازی در تأویلات عرفانی خود و نه ابن عربی هیچ یک از آن بهره نگرفته اند.
تبیین نسبت بین خدا و ذات الهی با مخلوقات، مبتنی بر وجوه تمایز میان دو مفهوم خدا و الوهیت در اندیشه اکهارت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مایستر اکهارت (1328-1260م) میان وجودی که خالق مخلوقات است، یعنی خدا یا «God»، و ذاتی واحد و مطلق از هر قیدی، یعنی الوهیت یا «Godhead» تمایز قائل می شود. هدف این مقاله تحلیل و تبیین نسبت بین خدا و ذات او با مخلوقات بر اساس وجوه این تمایز است. نتایج این تحلیل نشان می دهد که بر اساس دیدگاه اکهارت، خدا عالَم را به عنوان مخلوق، متّحد با خود آفریده است. بین او و مخلوقات سنخیت علّی و معلولی وجود دارد. امکان شناخت خدا از طریق قوای ادراکی و امکان سخن گفتن درباره خدا وجود دارد. اما مبتنی بر همین دیدگاه، الوهیت ذات هر موجود و منشأ همه کمالات وجودی است. به واسطه دو ویژگی اصلی وحدت مطلق و فاعل نبودن، شبیه به چیزی نیست و هیچ نسبت و سنخیتی با هیچ چیز ندارد. از هر قیدی، حتی قید اطلاق، مبرّاست و نمی توان آن را وجود خواند. نه امکان سخن گفتن درباره الوهیت وجود دارد و نه امکان شناخت؛ بلکه تنها به واسطه عروج می توان با او یکی شد. در نتیجه، بر پایه دیدگاه اکهارت، الوهیت با ذات هر موجود، عینیت دارد و با وجود آنها دارای تباین است.
اولیای معشوق و کرشمه عنایت؛ شرح و تأویل غزلی از دیوان کبیر با نگاهی به جهان نگری سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
335-366
حوزههای تخصصی:
در این جستار، غزل شماره 1854 «چه دانی تو خراباتی...» از دیوان کبیر مولانا با توجه به منابع اصلی طریقه مولویه، خصوصاً آثار سلطان ولد شرح و تأویل شده است. تحقیق حاضر که بر مطالعات کتابخانه ای مبتنی است و با روش تحلیلی توصیفی انجام می شود، به دو پرسش پاسخ می دهد: الف. نمادهای موجود در غزل شماره 1854 دیوان کبیر تا چه حد با نظریات سلطان ولد در خصوص مراتب ولایت سازگار است؟ ب. غزل مذکور تا چه اندازه توانسته ویژگی های مراتب مختلف ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را ترسیم کند؟ نتیجه پژوهش آشکار می کند که این غزل نمادین، مراتب مختلف عرصه ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را تبیین می کند. مولانا طبق گفته فرزندش سلطان ولد پیش از ملاقات با شمس و بر اثر تعلیمات سیّد سردان «مرتبه عاشقی» را درک کرده و به پختگی در عرصه طریقت رسیده و با اکسیر مصاحبت پیر تبریز توانسته است مرتبه معشوقی را نیز تجربه کند و با این تحول عظیم روحی به معراج حقایق قدم بگذارد. خداوندگار در این غزل سعی نموده تا حدی که تنگنای لفظ و عبارت به او مجال می دهد، پرده از این راز سترگ بردارد و از عالمی سخن بگوید که حتی بزرگان عرصه عرفان (مشایخ صوفیه) نیز نتوانسته اند آن را درک کنند. مرتبه معشوقی مختص به مستوران قباب عزت است و کسی را یارای قدم گذاشتن به این مرتبه نیست، مگر اینکه «عنایت» خداوند و انسان کامل، سالک عارف را به این وادی هدایت کند و در خرابات حقیقت مصاحب خواص بارگاه الهی گرداند.
مشی عرفانی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
98 - 117
حوزههای تخصصی:
ابونصر فارابی (295-339 ه.ق.) فیلسوفی است که در سرزمین ایران پس از اسلام پدیدار گشته و از آشناترین فلاسفه نسبت به دانش روز است که در محدوده زمان خود گام های بسیار مهمی در تأسیس فلسفه اسلامی برداشته است. فارابی همچون ابن سینا در کنار فلسفه و دیگر علوم به عرفان نیز گرایش داشته است و در عرفان عملی وی زهد، عدم دلبستگی و زندگی توأم با انزوا دیده می شود و بر اساس آن در عرفان نظری نیز دارای نظرات و آثاری است. آنچه در پژوهش حاضر محل نظر می باشد، این است که آیا فارابی علاوه بر صاحب فن بودن در حوزه های علمی بر شمرده شده، عارف نیز به حساب می آید؟ آیا دلایلی برای انتخاب وی در سلک عرفان نظری و نسبت وی با عرفان عملی وجود دارد؟ از این رو این بررسی به روش توصیفی- تحلیلی متوجه اثری است با عنوان فصوص الحکم که از آن فارابی می باشد و دیگر آثاری که از وی به جا مانده تا تصویر عرفان و تصوف نظری و عملی وی را ترسیم سازد.
بررسی اولین مقام عرفانی و تجزیه و تحلیل آن در روانشناسی(با روش آماری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۱
13 - 47
حوزههای تخصصی:
یقظه و انتباه ریشه و اساس تمام منازل عرفانی است. بیداری درون یا انتباه پیامدهایی چون احساس شیرینی و حلاوت هنگام طاعات و عبادات، آسان شدن سختی ها، توبه، طلب، خلاصی از نفس و رسیدن به مراحل بالاتر عرفانی را به همراه دارد؛ تعالیم عرفانی هرچه بیشتر در امور فردی و اجتماعی راه یابد انسان به خدا نزدیک تر می شود. بنابراین می توان با استفاده از نظریات عرفانی، مفاهیم روانشناختی را استخراج و در زندگی افراد، مورد استفاده قرار داد.کاربرد نظریات عرفانی در تبیین های روانشناختی گامی مهم در نظریه پردازی فراهم خواهد ساخت. این تأثیرات بر روان انسان سبب بالا رفتن کیفیت زندگی و به تبع آن ایجاد شادی می شود و روان شناسان نیز به دنبال همین هستند. هدف از این پژوهش بررسی یقظه و انتباه در متون منثور عرفانی تا قرن هفتم،کاربرد آن در روانشناسی با به کارگیری رویکردهای شناخت، رفتار و هیجان، و بررسی تفاوت های جمعیت شناختی(سنی، جنسی، میزان درآمد و گرایش به عرفان) در یقظه و انتباه است. ۱۸۰ شرکت کننده به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند که در سه گروه حوزوی، افراد علاقه مند به مشی عرفانی و افراد معمولی به پرسش نامه تحول و بیداری درون پاسخ دادند. افراد شامل مردان و زنان با درآمدهای مختلف بودند. نتایج پرسش نامه نیز بر اساس بنیادهای نظری مورد بحث قرار گرفته است. این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام گردیده است کوشش شده با تبیین مبانی نظری یقظه و انتباه در عرفان اسلامی زمینه ی کاربردی ساختن آن را در روان شناسی فراهم سازد .
بررسی و تحلیل عنصر پیرنگ مبتنی بر عشق، اخلاق و معنویت در سه داستان کوتاه بزرگ علوی، جمال زاده و آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
353 - 374
حوزههای تخصصی:
داستان کوتاه در سرآغاز ظهور خود در ایران همراه با سادگی بوده و رویکرد آن واقع گرایی است. نویسندگان مطرح این دوره بر اساس ویژگی های اشخاص عادی و کلیت حاکم بر جامعه و حکومت داستان می نویسند و انتقادات خود را مستقیم یا غیر مستقیم بیان می کنند. علوی، جمال زاده و آل احمد سه نویسنده ای هستند که داستان های کوتاه زیادی نوشته اند که هر یک در نوع خود گوشه ای از کمبودهای جامعه ایرانی را نشان می دهد. در این پژوهش با انتخاب داستان های ستاره دنباله دار، درد دل ملا قربانعلی و سه تار، به بررسی پیرنگ این داستان ها با توجه به عناصر معنویت، عشق و اخلاق پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که علوی نویسنده ای سیاسی نویس است و با معنویت از نوع مذهبی کاری ندارد و معنویت و عشق و اخلاق در داستان او بر اساس اعتقاداتی است که برای او و سایر مبارزان با حکومت پهلوی پذیرفته شده است. در داستان جمال زاده نیز هر سه عنصر روی نموده است. معنویت در این داستان از نوع مذهبی است و عشق مجازی و غیر اخلاقی نیز در آن پر رنگ است که مورد انتقاد نویسنده است. در داستان آل احمد نیز جلال با توصیف شخصیت اصلی و علایق وی، معنویت خرافی را که در شخصیت مقابل نشان می دهد نفی نموده است. عمل این شخصیت از نظر نویسنده غیراخلاقی است و در عوض عشق شخصیت اصلی به ساز قابل تقدیر است.
تحلیل تطبیقی عامل محرک در نظام عرفان عملی از منظر نهج البلاغه و منازل السائرین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
گرایش به مباحث عرفانی در دوره معاصر و نیاز مبرم به بازبینی متون عرفانی ، پژوهش گران را بر آن می دارد تا نگاهی دوباره به آثار عرفانی دوره های گذشته بیندازند. در این میان، کتاب منازل السائرین از جمله منابع مهم در عرفان عملی است که مجموعه ای نظام مند را جهت طی مراحل کمالات انسانی برای سالک طریق ترسیم می کند. در این پژوهش به شناسایی عامل محرک در این نظام و تطبیق آن با نظام عرفان عملی مبتنی بر نهج البلاغه پرداخته شده است. بر این اساس، «یقظه» عامل محرک در نظام منازل السائرین، و «تفکر» عامل محرک در نظام مبتنی بر نهج البلاغه است . نقطه تلاقی این دو نظام در بحث شناخت عامل محرک ، بهره گیری از انوار عقلانیت است که در دستیابی به مقام «تفکر» نقش زیر بنایی و در رسیدن به مقام «یقظه» به عنوان یکی از اسباب آن مطرح شده است.
اندیشه تجلی؛ طرح نظریه معنویت زیست محیطی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در غرب بحث درباره اخلاق زیست محیطی به عنوان یکی از سرفصل های اصلی اخلاق جهانی دچار دگردیسی هویتی شده است. دلیل این دگردیسی، عدم توفیق کانون های چهارگانه اخلاق زیست محیطی در زمینه مهار بحران های زیست محیطی است. امروزه تمرکز پژوهش های زیست محیطی اندیشمندان بزرگ غربی سمت وسویی دینی به خود گرفته است. آنچه امروزه در مراکز آکادمیک غرب تحت عنوان «معنویت زیست محیطی» شنیده می شود، کوچ کردنی آرام از اخلاق زیست محیطی مبتنی بر انسان به اخلاق مبتنی بر «معنویت» است. نگارنده با بررسی سیر دگردیسی آثار پژوهشی شکل گرفته در مغرب زمین، «اندیشه تجلی» را مهم ترین خاستگاه معنویت زیست محیطی در عالم اسلام می داند. این مقاله می کوشد در دو منبع حکمت و شریعت اسلامی شاکله اصلی این موضوع را کندوکاو نماید. روش به کار رفته در این پژوهش، اسنادی تحلیلی است؛ بدین نحو که ابتدا برخی از مهم ترین نظریات و کانون های زیست محیطی و در ادامه، اندیشه تجلی در دامان شریعت و حکمت بحث خواهد شد و به این نتیجه خواهد رسید که مجموع نصوص متقن دینی و متون حکمی عرفانی، زیست بومی فکری – فرهنگی ایجاد کرده است که این زیست بوم ظرفیت بالایی برای پذیرش اندیشه تجلی دارد. این اندیشه به شرط ایجاد سازوکارهای دقیق، قدرت خوبی در زمینه فرهنگ سازی زیست محیطی دارد.
بررسی جایگاه پیشه ها و ﺣﺮﻑ در اندیشه عارفان و سالکان مسلمان تا پایان قرن ششم هجری (بر اساس متون منتخب منثور عرفانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
145-172
حوزههای تخصصی:
یکی از جلوه های مهم زندگی صوفیان و عارفان که نزد محققان کمتر بدان توجه شده، مسئله اهمیت کسب وکار و جایگاه پیشه و حرفه نزد عارفان و سالکان مسلمان است ؛ از آنجا که کار و کوشش برای تأمین معاش به اشکال گوناگون در زندگی گروه های مختلف جامعه نمود داشته، در نزد اهل تصوف نیز از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. جایگاه شامخ عرفان و عرفای اسلامی در ادب فارسی و ضرورت بررسی اقوال و اعمال مشایخ عرفان و تصوف، از اهمیت تحقیق است. در این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی و با هدف تبیین ، تحلیل و توصیف نگرش عارفان به کار و جایگاه حرفه و پ یشه در اندیشه عارفان مسلمان شش قرن نخست اسلامی صورت گرفته، مشخص شد که باتوجه به حکایات و اقوال مشایخ صوفیه در متون منثور عرفانی این دوره ، شیوه های ارتزاق آن ها از سه روش کسب ، توکل و دریوزگی بوده است و با وجود رابطه حسنه سلاطین و مردم با صوفیه ، اهل تصوف پیوسته از فتوحات و نذورات، صدقات ، عطایا، منابع اوقافی و... بی بهره نبوده اند. به طور کلی، اکثر صوفیان به پیشه و حرفه اشتغال داشته اند و از دیدگاه آنان ، کار و کوشش، نه تنها برای تأمین معاش آن ها بلکه برای کمک به نیازمندان ، ضعفا و یاران جایگاهی والا داشته است.
تحلیل و تبیین اندیشه های عرفانی مولانا و دلالت های آن در تربیت سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
133-160
حوزههای تخصصی:
تربیت سیاسی به عنوان فرایند و شاخه ای از تربیت، دانش ها و ارزش ها، نگرش های نظام سیاسی ای را به نسل نو منتقل می کند و باعث استحکام و استمرار آن نظام می شود. این بعد از تربیت، از مهم ترین مقوله هایی است که از دیرباز مورد توجه بزرگان دین، عارفان و متفکران مختلف قرار گرفته است. یکی از ویژگی های مهم این کار پژوهشی، تلاش برای فراهم آوردن پژوهشی منظم در زمینه تربیت سیاسی و منبع قرار دادن آثار مولانا از جمله مثنوی معنوی ، دیوان شمس و مکتوبات به عنوان مواردی از غنی ترین منابع در حوزه ادبیات و به خصوص معارف سیاسی اسلامی است. مسئله اصلی پژوهش حاضر، استخراج و تدوین اهداف و اصول تربیت سیاسی بر مبنای آثار مذکور مولاناست. همچنین این پژوهش، کیفی و از نوع تحقیقات بنیادی نظری محسوب و از نظر روش پژوهش و جمع آوری اطلاعات، از نوع توصیفی استنتاجی و کتابخانه ای است، به این صورت که داده های مورد نیاز با استفاده از «فیش های ثبت اطلاعات» گردآوری و تنظیم می شود. مهم ترین هدف تربیت سیاسی استخراج شده از اندیشه های عرفانی مولانا که از آراء و اصول تربیت سیاسی او به دست می آید، سازمان دهی جامعه سیاسی و تربیت شهروند فعال و آگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه است.
کاربرد اصطلاحات عرفانی در غزلیات ابن حسام خوسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
294 - 317
حوزههای تخصصی:
متون عرفانی و اصطلاحات عرفانی، میراث مکتوب و هویت فرهنگی و ملی هر سرزمینی است که شرح و بازنمود آنها در واقع بازسازی هویت فرهنگی یک کشور است. از آن جا که عالم درون عارفان قابل کشف برای عموم نیست با تاملی در اشعار و سرودهایی که جلوه و بارقه هایی از مکنونات قلبی ایشان است، شناختی توام با لذات معنوی نصیب حال تشنگان معرفت و معنویت می گردد. ابن حسام نیز از جمله شاعرانی است که غزلیاتش معدن گران سنگی از اصطلاحات و رموزیست که شور و شوقی عارفانه در خواننده ایجاد می کند. در این نوشتار، همراه با شرح برخی اصطلاحات عرفانی که عرفا در اشعار خود به کار برده اند، با شیوه تحلیل محتوایی به شرح برخی الفاظ و اصطلاحات عرفانی که ابن حسام در غزلیات خود به کار برده، پرداخته ایم تا روشن شود که وی از چه اصطلاحات و تعبیرات عرفانی بیشتر در غزلیات خویش بهره برده است؟ لذابا بررسی غزلیات وی این نتیجه حاصل شد که او برای بیان تجربیات عرفانی خود، از الفاظ رمزگونه زلف، ابرو، چشم، لعل، خال و همچنین اصطلاحاتی چون حسن، پیر مغان، عشق بهره برده است که البته در به کاربردن همه این ها گوشه چشمی به شاعران بزرگی چون حافظ و عراقی و... داشته است. هر چند ثابت شدن این ادعا خود مبین ان است که او علاوه بر این که شاعری آیینی است، از اندیشه های عرفانی والایی برخوردار بوده است.
دیگری استعلایی و دیگری متعالی در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
253-278
حوزههای تخصصی:
دیوان حافظ را می توان از زاویه دیدهای متفاوتی به نظاره نشست. با توجه به ابهام در «من» حافظ و ارتباط «من» و «دیگری» یکی از موضوعاتی که می تواند در حوزه مطالعات حافظ شناسی مطرح شود، بررسی «دیگری» در دیوان اوست. «دیگری» یک اصطلاح فلسفی است که از آن برداشت های متفاوتی صورت پذیرفته است. با توجه به آنکه حافظ در دیوان خود، افراد را به دو دسته تقسیم می کند (یک دسته افرادی که با نظر مخالفت به آنان می نگرد و گروهی که نظر موافق نسبت به آنان دارد و دسته دوم، خود را در مقابلِ یک امر متعالی روبه رو می بینند)، می توان دو نوع «دیگری» را در دیوان حافظ تشخیص داد؛ که ما در این مقاله از این دو با عناوین «دیگری استعلایی» و «دیگری متعالی» نام برده ایم. برای تبیین این دو «دیگری»، به روش تحلیلی- توصیفی- تطبیقی، به ترتیب از مباحث «نگاه دیگری» در اندیشه سارتر و «مطلقاً دیگر» در اندیشه رودلف اُتّو بهره برده می شود. هدف این بررسی تطبیقی رسیدن به یک برداشت متفاوت و گسترش معنا در دیوان حافظ است. حاصل تطبیق نخست این است که حافظ، خود به عنوان «دیگری»، بر تمدن اسلامی ظهور می یابد و باعث بازشناسی اهل فرهنگ اسلامی نسبت به خود آن ها می شود و شخصیت حافظ بدون تشخص معین باقی می ماند. در دومین تطبیق، حافظ در مقام «من» در مقابل «دیگری متعالیِ» رازآمیزی واقع می شود که از طریق هیبت ناکی و جذبه با او مرتبط است.
کارکرد عرفانی عناصر اسطوره ای، دینی و ملّی در غزل های صائب تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
70 - 89
حوزههای تخصصی:
مضمون پردازی از هنرهای برجسته شعر دوره صفوی و به ویژه صائب تبریزی است. استفاده از عناصر اساطیری، مذهبی و ملّی نیز در این میان ضمن یاری رساندن به مضمون سازی و خلق مضامین جدید، گاه برداشت های عرفانی صائب را از این عناصر بازتاب می دهد. این مقاله سعی دارد با شیوه تحلیلی- توصیفی، این عناصر و نحوه استفاده صائب از آن ها را بررسی نماید. ابتدا با یک تقسیم بندی این موارد در سه دسته کلّی اساطیری، مذهبی و ملّی جای داده شد و سپس با بررسی اشعار صائب، نحوه استفاده وی از این عناصر در بیان مضامین عرفانی چون طلب، عشق، استغنا، توحید (وحدت)، فنا و مضامین مرتبط با این مفاهیم با ذکر مثال های شعری بررسی گردید. نتیجه این بررسی نشان می دهد که صائب در مضمون سازی از این عناصر، گاه اشارات عرفانی ظریفی را در اشعارش مطرح ساخته و در این میان سهم اساطیر مذهبی (شامل عناصر اسلامی که منبع آن بی شک قرآن کریم بوده ) از سایر عناصر بیشتر و برجسته تر است.
تحلیل عرفانی تجلّی حق و مشاهده حضرت محمد(ص) در معراج (براساس روایت نظامی گنجوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
439 - 457
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، ابتدا معراج پیامبر به شیوه روایت نظامی گنجوی بحث و تحلیل می شود. معراج از وقایعی شگرفی است که برای شخص پیامبر اتفاق افتاد. هریک از مفسران، اهل حدیث و روایت و تحلیل گران دینی براساس مشرب عرفانی یا دینی خود (تسنّن یا تشیّع) گزارش های جالبی داده اند. محتوای گزارش هایی که از نحوه معراج پیامبر شده است با بسیاری از آموزه ها و تجربیات عرفانی همسو است؛ یعنی عارفان و صوفیان سعی کرده اند برخی از مبانی عرفانی و پیکره آن را با سیر روحانی و جسمانی پیامبر همسو کنند. مبانی و مفاهیمی مانند «تجلی حق»، «سِتر»، «حجاب»، «مشاهده»، «دل» و مانند اینها از این دسته اند. هدف عمده پژوهش، بازخوانی، نقد و تفسر معراج پیامبر و هم خوانی برخی از مفاهیم پرورش یافته عرفانی، مطابق با آن است.
بررسی کارآمدی یا ناکارآمدی «جهد» در برابر «عنایت» در منطق الطیر و مصیبت نامه عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
261 - 281
حوزههای تخصصی:
عنایت در اندیشه عرفانی عطار موهبت خاصی است که در «ازلُ الآزال» یا «پیشان» برای انسان رقم خورده است. با آنکه عطار آدمیان را برای رسیدن به کمال روحانی به جهدی مستمر دعوت می کند؛ اما ازنظرِ وی جهد خالی از عنایت بی ثمر است. مسئله اصلی این مقاله آن است که رابطه میان عنایت و جهد در اندیشه عرفانی عطار چگونه ترسیم شده است؟ آیا سعادت روحانی انسان از موهبت الهی حاصل می شود یا از تلاش بنده؟ عطار ازیک طرف، رسیدن به سعادت را موهبتِ آن سری دانسته است و جهد سالک را بی تأثیر و بی مقدار می خواند، اما از طرف دیگر، سالک را به جهد فراوان فرامی خواند. این دو رویکرد متناقض نما را چگونه می توان با هم جمع کرد؟ اگر عنایت آن سری و عطای محض است؛ پس تلاش بنده چه ارزشی دارد و این همه دعوت برای جهد در آثار عطار چه معنایی دارد؟ از تحلیل های صورت گرفته در این مقاله به دست آمد که در اندیشه عطار، جهد «شرط» عنایت است، اما «علت» عنایت نیست؛ بنابراین، هر عنایتی همراه با جهد است، اما هر جهدی همراه با عنایت نیست. جهد کارآمد، محصول عنایت و محفوف به دو عنایت «پیش از جهد» و «پس از جهد» است. فرض «جهد بی عنایت» در اندیشه عطار مطرح شده است، اما فرض «عنایتِ بی جهد» چندان جایگاهی ندارد. تحقق سعادت نزد عطار به سه عنصر اساسی «عنایت»، «پیر» و «جهد» بستگی دارد و برتری با عنایت است. هدف این پژوهش حل مسئله تعارض جهد و عنایت در نظام فکری عطار و بازخوانی پاسخ وی به این مسئله با روش توصیفی - تحلیلی است.
نقد روش شناسی کتاب ارزش میراث صوفیه اثر عبدالحسین زرین کوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
103-132
حوزههای تخصصی:
روش شناسی، نگرش علمی انتقادی و تحلیلی نسبت به فرایند عمومی انجام یک تحقیق است که امروزه به عنوان یکی از اصولی ترین روش های نقد، در علوم انسانی به کار گرفته می شود. در این پژوهش، تلاش شده است که با این روش علمی، کتابِ ارزش میراث صوفیه با رویکردی تحلیلی انتقادی بررسی شود. این بررسی ذیل دو محور کلی «روش های پژوهشی» و «ویژگی های سبکی و شیوه بیان» انجام گرفته است. شناسایی، تحلیل و نقد روش های اتخاذی عبدالحسین زرین کوب برای تحقیق و حقیقت یابی در این کتاب و همچنین نشان دادن غث و سمین کتاب مذکور از اهدافی است که نگارندگان را به انجام این ارزیابی واداشته است. بر اساس بررسی های انجام گرفته، چنین نتیجه گرفته می شود که استفاده از روش های کارآمد در پژوهش و پردازش اطلاعات، نقد و ارزیابی منابع، تنوع منابع، پرهیز از تعصب، درج فهرست های موضوعی و کاربرد اسلوب استفهام از جمله ویژگی های قوت کتاب ارزش میراث صوفیه است و مواردی مانندِ ارائه گزیده مراجع، ناهمسانی در روش ارجاع و کتاب نامه نویسی و همچنین استفاده از جملات بلند و بعضاً دارای ضعف تألیف از کاستی های این کتاب به شمار می آید که با درنظرگرفتن مجموع مباحث یادشده درباره نقاط قوت و ضعف این اثر، آنچه نهایتاً از این پژوهش حاضر، نتیجه می شود معرفی و شناسایی روش تحقیق عبدالحسین زرین کوب، به عنوان یک الگوی مناسب پژوهشی است که می تواند به عنوان معیاری برای عموم محققان، بویژه دانشجویان متون تاریخی عرفانی، کارکردی راهبردی داشته باشد.
جایگاه اعیان ثابته در هستی شناسی ابن عربی با تکیه بر آراء قیصری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
114 - 127
حوزههای تخصصی:
اعیان ثابته از مهمترین اصطلاحات عرفانی ابن عربی است. هرچند که مفاهیم دیگری قریب به این اصلاح در سنت فکری اسلامی وجود داشته است لیکن ابن عربی خود مبدع این اصطلاح است. شارحان و صوفیان متاثر و به تبعیت از وی آن را بکار بسته اند و از آن در مسائل متعدد در تبیین هستی شناسی عرفانی، بهره برده اند. داود قیصری را میتوان مهمترین شارح محی الدین خواند که با دقت فکری کم نظیری به شرح و تبیین آراء وی پرداخته است. بنابراین این مقاله با تکیه به شرح قیصری استوار گشته است. در اندیشه ابن عربی اعیان ثابته از لوازم اسماء و صفات الهی و علم ثبوتی حق تعالی است. نقش واسطه ای اعیان ثابته در پدیداری عالم کارکردی ویژه به آن می بخشد که بدون پرداختن به آن، فهم عرفان نظری ممکن نیست. لذا از جایگاه مهم هستی شناختی در نظام عرفانی برخوردار است. این مقاله جایگاه هستی شناختی اعیان ثابته در نظام وحدت وجودی که اساس آن بر تجلی الهی استوار است را تبیین می کند و به لوازم وجودشناختی نظریه اعیان ثابته می پردازد.
تعلیم ناخودآگاه در قصه های مثنوی(با نگاهی به حکایت های شرح سروری بر دفتر چهارم مثنوی معنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
43 - 66
حوزههای تخصصی:
از جمله شیوه های مؤثر ارتباط با ناخودآگاه مخاطب در متون عرفانی به منظور القای بهتر آموزه های عارفانه، استفاده از تمثیل و استعاره است که در این ساحت، می توان با ابعاد ژرف تری از روان آدمی ارتباط برقرار کرد و به شکلی غیرمستقیم تأثیر فراوانی در امر آموزش افراد گذاشت. این روش، از جمله روش های مشترک میان تکنیک های روانشناسانه مدرن و متون تعلیمی صوفیانه ادب فارسی است. تمثیل، استعاره و کهن الگوها که بخش مهمی از ژرف ساخت متن های ادبی عارفانه را تشکیل می دهد، باوجود تعاریف کمابیش مشخصی که از آنها، از سوی یونگ و برخی روانشناسان دیگر ارائه شده است، برای مخاطبان آشناست، اما هنوز ماهیت این بخش از روان آدمی و ارتباط آن با پیش زمینه های فرهنگی و قومی و عصبی انسان جای بحث فراوانی دارد و بکارگیری آن ها در قصه های عرفانی و آثار کلاسیک ادبی و تشریح و واکاوی آن ها می تواند این شگردها را تفسیر کند. مثنوی، مهم ترین متن ادب فارسی در استفاده از این شگردهاست که مولانا عمیق ترین موضوعات حکمی و عارفانه را در قالب تمثیل های ساده و پیچیده طرح و ارائه می کند. شرح سروری، یکی از شروح مفصل بر مثنوی است که شارح خود نیز به آوردن حکایاتی در ایضاح و اثبات آموزه های مثنوی می پردازد. در این پژوهش با تحلیل برخی از تمثیلات مثنوی و حکایت های شرح سروری به معرفی و تبیین زوایایی از تفکرات و حوزه های تعلیمی مولانا از این منظر پرداخته و دریافته می شود که بسیاری از فنون روش های روان درمانگرانه امروزین در قصه ها و تمثیل های مثنوی جریان دارد.
بررسی مسئله عبد اسم در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عبد اسم از جمله اصطلاحاتی است که در دستگاه عرفانی ابن عربی مطرح و به وسیله برخی پیروانش تبیین شد. این مفهوم به این معناست که وقتی سالک در فنای صفاتی یا بقای پس از آن، با اسمی از اسمای الهی متحد شد، در وجود او جز حقیقت اسم مزبور حقیقت دیگری یافت نمی شود و وجود او به تمام معنا تحت تدبیر و ربوبیت آن اسم واقع می شود. در چنین حالتی گفته می شود او عبد آن اسم شده است. این مسئله در دو دانش عرفان نظری و عملی قابل طرح است: در عرفان نظری ذیل بحث انسان کامل و نیز ذیل بحث مظاهر اسما و در عرفان عملی ذیل ویژگی های سالک در سفر دوم از اسفار اربعه عرفانی. در عبودیت اسم، هم اسم الهی و هم عبد آن، هر کدام در ارتباط با یکدیگر احکام و ویژگی هایی دارند: اسم الهی ضمن شکل دادن به باطن و حقیقت قلبی سالک، او را ربوبیت می کند؛ عبد هم ضمن مظهریت برای آن اسم ، مجرای فیضی برای آثار آن می شود.