مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
دیوان کبیر
حوزه های تخصصی:
تصحیح متون کهن همواره مورد توجه ادب دوستانی بوده است که دغدغه شان فراهم کردن متنی منقح و نزدیک به گفتار مؤلف است. یکی از متون بحث برانگیز، کلیات شمس تبریزی اثر جلال الدین محمد مولوی است. این اثر سترگ به دلیل حجم گسترده آن و مشوش بودن نسخ موجود هنوز تصحیح کاملاً قابل اعتمادی ندارد. پژوهش حاضر نقد دیوان کبیر مصحَّح فروزانفر بر اساس یکی از نسخ در دسترس ایشان، یعنی نسخه نورعثمانیه (با علامت اختصاری عل) است. در این پژوهش ضمن معرفی این نسخه نحوه استفاده فروزانفر از آن توصیف شده است. ذیل دو عنوان «غزل های افتاده» و «ابیات افتاده» اشعاری ذکر شده است که در نسخه نورعثمانیه موجود بوده است اما از دیوان چاپی مصحَّح فروزانفر افتاده است.
بررسی انتساب شش غزل از دیوان کبیر به مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بنیادی ترین زمینه های پژوهش، تصحیح متون ادبی است. با وجود آثار دست اول و درخور اعتماد از یک متن، پژوهش های دیگر نیز پایة استواری خواهند داشت. یکی از متون ارزشمند ادبیات فارسی دیوان کبیرمولوی است که استاد فروزانفر حدود 50 سال پیش آن را تصحیح کرد و پس از آن هیچ تصحیح علمی انتقادی و درخور اعتمادی از این اثر ارائه نشد؛ البته پژوهشگران همواره این تصحیح را نقد کرده اند و می کنند. باتوجه به حجم دیوان کبیرو شیوة سرایش مولوی، اشعار بسیاری به دیواناو وارد شده است. در این پژوهش باتوجه به مسائل نسخه شناسی و معرفی نسخه های استفاده شدة استاد فروزانفر، همچنین با بررسی سبک و زبان اشعار مولوی، شش غزل از دیوان کبیرنقد و بررسی می شود که در دیوان شاعران دیگر نیز وجود دارد. از این شش غزل، سه غزل در دیوانعطار یافت شد و غزل های دیگر به سنایی و بوعلی سینا و رودکی نسبت داده شده است. در این مقاله درستی انتساب این اشعار به گویندگانشان ارزیابی می شود.
اولیای معشوق و کرشمه عنایت؛ شرح و تأویل غزلی از دیوان کبیر با نگاهی به جهان نگری سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
335-366
حوزه های تخصصی:
در این جستار، غزل شماره 1854 «چه دانی تو خراباتی...» از دیوان کبیر مولانا با توجه به منابع اصلی طریقه مولویه، خصوصاً آثار سلطان ولد شرح و تأویل شده است. تحقیق حاضر که بر مطالعات کتابخانه ای مبتنی است و با روش تحلیلی توصیفی انجام می شود، به دو پرسش پاسخ می دهد: الف. نمادهای موجود در غزل شماره 1854 دیوان کبیر تا چه حد با نظریات سلطان ولد در خصوص مراتب ولایت سازگار است؟ ب. غزل مذکور تا چه اندازه توانسته ویژگی های مراتب مختلف ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را ترسیم کند؟ نتیجه پژوهش آشکار می کند که این غزل نمادین، مراتب مختلف عرصه ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را تبیین می کند. مولانا طبق گفته فرزندش سلطان ولد پیش از ملاقات با شمس و بر اثر تعلیمات سیّد سردان «مرتبه عاشقی» را درک کرده و به پختگی در عرصه طریقت رسیده و با اکسیر مصاحبت پیر تبریز توانسته است مرتبه معشوقی را نیز تجربه کند و با این تحول عظیم روحی به معراج حقایق قدم بگذارد. خداوندگار در این غزل سعی نموده تا حدی که تنگنای لفظ و عبارت به او مجال می دهد، پرده از این راز سترگ بردارد و از عالمی سخن بگوید که حتی بزرگان عرصه عرفان (مشایخ صوفیه) نیز نتوانسته اند آن را درک کنند. مرتبه معشوقی مختص به مستوران قباب عزت است و کسی را یارای قدم گذاشتن به این مرتبه نیست، مگر اینکه «عنایت» خداوند و انسان کامل، سالک عارف را به این وادی هدایت کند و در خرابات حقیقت مصاحب خواص بارگاه الهی گرداند.
تبریز از منظر مولانا جلال الدین محمد بلخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرها نشانه فرهنگ و مدنیت شهروندان آن ها هستند و در پیدایش سازه های صنعتی و فرهنگی نقش بسزایی دارند. بزرگان را می پرورند و مورد تکریم بزرگان قرار می گیرند. مولانا جلال الدین در آثار خود؛ کلیات شمس و مثنوی معنوی از شهرها و سازه های شهری نام می برد اما هیچکدام به اندازه مکّه مکرّمه به دلیل وجود کعبه معظّمه و شهر تبریز به جهت شمس تبریزی در ذهن و زبان او اثر نگذاشته است. مولانا به جهت شیفتگی و عشق سوزان به شمس، از زمانی که جذب او شده است، تخلصش از خاموشی به روشنی شمس می گراید. از این هنگام است که تبریز در درون او برتر از کعبه و برتر از عالم ناسوت و لاهوت می شود، گویی او می بیند که عرشیان به خاک تبریز سجود می برند انگار او شنیده که تبریز بلی گوی اَلَستُ بِرَبِکُم حق تعالی بوده است. این شهر زیبای سده هفتم که پایتخت غازان خان تیموری بود را برتر از بهشت می انگارد و کعبه اسلام نه بلکه کعبه هر دو جهان می شمارد و شمس را رکن یمانی آن می نامد. در خاک تبریز عجایب ها می بیند و از مسافران آن شهر می خواهد که به عنوان تحفه مقداری خاک تبریز برای او بیاورند تا سرانجام در خاک تبریز مدفون شود. در این گفتار نویسندگان کوشیده اند به روش توصیفی – تحلیلی به تحلیل جلوه های تبریز در شعر مولانا بپردازند و دلیل برتری تبریز را در ذهن و زبان مولانا جویا گردند.
مآخذ نویافته 75 رباعی از دیوان کبیر مولانا با تکیه بر نزهه المجالس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصحّح دیوان کبیر مولانا، استاد بدیع الزمان فروزانفر و صاحب نظران دیگر عقیده دارند که رباعیات مشترکی میان دیوان کبیر و منابع متقدم وجود دارد. با ردیابی رباعیات منسوب به مولانا در رباعیات گویندگان متقدم، می توان به گوشه ای از منابع مطالعاتی و سرچشمه های ذوقی و فکری مولانا دست یافت. یکی از مجموعه های رباعی بازمانده از قرن هفتم، نزههالمجالس است. این کتاب حاوی 4125 رباعی از سیصد شاعر فارسی زبان است. علاوه بر 40 رباعی مشترک بین دیوان کبیر و نزههالمجالس که محمد امین ریاحی، در پانوشت نزههالمجالس به آن اشاره کرده است، 75 رباعی دیگر از این مجموعه را در دیوان کبیر بازیافته ایم. سپس این رباعیات را در دواوین و متون ادبی متقدّم جستجو کرده، منابع نویافته دیگری را برای تعدادی از رباعیات مشترک به دست آورده ایم. از مجموع 115 رباعی مشترک نزهه المجالس و دیوان کبیر، در 65 مورد، نام سراینده رباعی مشخص است که از 38 شاعر به دیوان کبیر راه یافته اند. از این میان، سنایی با شش رباعی در صدر است. این رباعیات عیناً و بدون تغییر در دیوان کبیر وارد نشده اند؛ بلکه وجه مشترک آن ها، از شباهت در چهار مصراع تا شباهت در یک مصراع متغیر است.
ردیابی 35 رباعی منسوب به مولانا در نسخ خطّی و چاپی دیوان سنایی و متون کهن تر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از شاعرانی که می توان رباعیاتش را به اشکال مختلف در میان رباعیات دیوان کبیر مولانا ردیابی کرد سنایی است.بعد از بررسی «نزهه المجالس» و چندین نسخه خطّی معتبر از دیوان سنایی، تعداد رباعیات مشترک و مشابه دیوان چاپی سنایی به تصحیح مدرس رضوی و دیوان کبیر مولانا به تصحیح فروزانفر از 26 به 35 رباعی افزایش یافت. برای تحلیل انتساب دقیق رباعیات مشترک و مشابه این دو شاعر، علاوه بر منابع مذکور، آثار نظم و نثر دیگر شعرا و نویسندگان پیش از مولانا نیز بررسی شد. از مجموع 35 رباعی مشترک و مشابه، براساس تحلیل داده ها، 24 رباعی از دیوان کبیر قطعا متعلق به سنایی است یا از رباعیات او تضمین و اقتباس شده است. 8 رباعی نیز به احتمال زیاد از سنایی است و 3 رباعی دیگر، علاوه بر سنایی به شاعران دیگری نیز منسوب شده است. از رباعیات سنایی، فقط 4 رباعی به شکلی کامل و بدون تغییر در دیوان کبیر آمده، در سایر موارد رباعیات با تغییراتی در چند واژه تا سه مصرع همراه است.
بررسی نسخه شناسی و سبک شناسی اشعار ترکی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از مباحثِ بحث برانگیز در دیوانِ کبیرِ مولوی، وجود اشعاری به زبان ترکی است. در این زمینه تحقیقاتی انجام شده است اما بیشتر محققان به ترجمه ابیات ترکی پرداخته اند و به جنبه های نسخه شناسی و سبک شناسی غزلهای مولانا توجهی نشده است، بنابراین جای چنین پژوهشی درباره ابیات ترکی خالی است. در پژوهش حاضر، پس از بیان مقدمات و پیشینه تحقیق، ترکی گویی و ترکی دانی مولوی، و شمه ای تحت عنوان ِ بسامد ابیات ترکی در دیوان ، به بررسی ابیات ترکی و معانی آنها پرداخته شده و بسامد این عبارات ترکی در دیوان بررسی گردیده است. در زیر عنوان بررسی نسخه شناسی، اصحّ نسخ غزلیات شمس و بسامد غزلهای ترکی آنها بحث، و در پایان، ویژگیهای سبکی آنها بررسی شده است.
تحلیل و بررسی نسخه اساس استاد فروزانفر در تصحیح دیوان کبیر مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوان کبیر مولوی از متون محوری پژوهش های عرفانی است. از حدود نیم قرن پیش تا به امروز تمام تحقیقاتی که در زمینه غزلیات مولوی انجام شده ، براساس کلیّات شمس تصحیح استاد فروزانفر بوده است؛ امّا از زمان تصحیح این متن تا کنون نقدهایی درباره اصالت متن و شیوه تصحیح انجام گرفته است. شیوه تصحیح استاد فروزانفر و انتخاب نسخه قونیه 770 به عنوان نسخه اساس یکی از مسائلی است که باید به صورت علمی و انتقادی بررسی شود. در مورد نسخه مذکور دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. در این پژوهش ضمن آوردن نقدهایی که درباره آن انجام شده ، به طور دقیق و مفصّل به معرّفی غزل هایی پرداختیم که در هیچ یک از نسخ – حتّی در نسخه های پرحجم - نیامده اند و تنها در نسخه قونیه 770 (=فذ) آمده اند، در بین این غزل ها، به غزل هایی برخوردیم که مطمئناً از آن مولوی نیستند و هم چنین به غزل هایی برخوردیم که نباید آن ها را غزلی مستقل به حساب آورد. بررسی این غزل ها می تواند مبیّن این امر باشد، که نسخه قونیه 770 (=فذ) نسخه معتبر و اصیلی نیست و برای تصحیح دیوان کبیر مولوی نباید آن را نسخه اساس قرار داد.
طبیعت از دیدگاه روان شناختی و نگاه عرفانی مولوی در دیوان کبیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۸
175 - 195
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: تعامل انسان با طبیعت بخش عمده زیست انسانی است که به دلیل آسیب های جدی در این حوزه نیازمند تجدیدنظر و ارائه رویکردهای مؤثری است که این تعامل را به شکلی پایدارتر و معنادارتر ترسیم کند. یکی از این رویکردهای مؤثر، نگرش عرفانی مولانا در دیوان کبیر است که بر جایگاه ویژه انسان در عالم و پیوند با آن تأکید دارد. رویکرد مؤثر دیگر، رویکرد روان شناختی به طبیعت است. هدف این مطالعه بررسی طبیعت از دیدگاه روان شناختی و نگاه عرفانی مولوی در دیوان کبیر بود.
نتیجه گیری: استفاده از طبیعت در مراکز درمانی، ادارات دولتی و بخش های خصوصی به عنوان راهکاری مؤثر جهت کاهش تنش های شغلی و محیطی و ارتقاء و رضایت شغلی قلمداد می شود. طبیعت درمانی نیز به عنوان یکی از درمان های مؤثر در اختلالات مهارت های ارتباطی مانند اتیسم، اختلالات اضطرابی، استرس، کاهش توجه و تمرکز مانند اختلال بیش فعالی، کم توجهی، تکانش گری می باشد. همچنین در جهان بینی عرفانی مولانا، انسان باید طبیعت را در باطن، همانند خود تجلی اسماء و صفات گوناگون الهی دانسته و در مقام خلیفه الهی، نگهبان آن باشد. درنتیجه با درک درست جایگاه ویژه انسان و شناخت ویژگی های انسان و طبیعت، چگونگی ارتباط همدلانه وی با طبیعت از دیدگاه مولانا در دیوان کبیر آشکار شد.