فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۴۱ تا ۲٬۵۶۰ مورد از کل ۱۳٬۴۱۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
از آنجا که انسان دارای زندگی اجتماعی است و بر اساس نیازهایش باید در جمع زندگی کند، لذا نحوه تعاملات انسان با دیگران باید در دستور کار وی قرار گیرد. این چگونگی در آیین های مختلف و مکاتب گوناگون دارای ویژگی های خاص خود میباشد. و در هر جامعه ای بر اساس این تعاملات انجام میگیرد. در دین اسلام و در قرآن نیز دستوراتی برای این کار داده شده است که از جمله ی آنها میتوان اشاره کرد به رفتار و کرداری از انبیاء که خداوند متعال در قرآن ذکری از آنها را آورده است. این تعاملات نیز قابل تقسیم به بخشهای جزئی تری هستند که از جمله آنها روابط اقتصادی است نگارنده به تبیین هشت بخش از سیره انبیاء الهی در قرآن در این حوزه پرداخته است. بی تردید طرح برخورد انبیاء در این باره با دریافت هایی که از آیات قرآن می توان داشت، تأثیر بسیاری در روابط اجتماعی انسانها خواهد داشت چرا که آنان الگوی بشریت هستند و عوامل اقتصادی با اینکه خود مادی هستند، تأثیرات اخروی داشته و می تواند در سعادت انسان هم مؤثر باشد.
راهبرد قرآن کریم در جلوگیری از تبدیل خشم اجتماعی به خشونت
حوزههای تخصصی:
خشم اجتماعی پدیده ای شناخته شده در جهان است؛ ذات این پدیده نه منفی و نه مثبت است. نحوه اظهار و تأثیرات پس از بروز این هیجان است که خوب یا بد بودن آن را تعیین می کند. مقاله پیش رو با تمرکز بر رابطه مردم دولت سعی کرده است تا حدود ثغور وجه منفی یا مثبت بروز خشم اجتماعی را تعیین نماید و به بیان راهکارهایی قرآنی بپردازد که عمل بدان ها مانع از تبدیل خشم اجتماعی به خشونت های ویرانگر می شود. این مقاله که با روش کتابخانه ای تدوین یافته است خشم اجتماعی مثبت را خشمی معرفی می نماید که باعث اصلاح و سازندگی حاکمان و قرار گرفتن ایشان در مسیر پاسخگویی به مطالبات مردمی گردد و خشم منفی را خشمی بیان می کند که به سبب بی توجهی دولتمردان تبدیل به خشونت می گردد و توأم با آن موجب ازهم پاشیدگی انسجام اجتماعی و غلبه هرج ومرج بر جامعه می گردد. بر اساس یافته های این تحقیق راه حل قرآن برای جلوگیری از تبدیل خشم اجتماعی به خشونت در چهار مرحله خلاصه می شود که طبیعتاً عمل دولتمردان بدان ها باعث خواهد شد تا به تبعات این حوزه دچار نگردند. این چهار مرحله به ترتیب عبارت اند از: 1 اجازه ارائه انتقاد و بروز خشم؛ 2 دریافت و تحلیل دقیق انتقادات؛ 3 گفتگو و پذیرش متواضعانه خطاها؛ 4 تلاش برای اصلاح.
تحلیل و تبیین معرفت شناسانه آیه تطهیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال دهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۰
۳۵-۴۶
حوزههای تخصصی:
آیه تطهیر از آیات محوری در اثبات عصمت پیامبراکرم| و خواص ذرّیّه آن حضرت است که از دیرزمان میان مفسران فریقین مورد بحث بوده است. مفسران اهل سنت بدون ارائه دلیل و صرفاً با تکیه بر قرینه سیاق و واژه شناسی کلمه «البیت»، شمول آیه را همه اعضای خانه پیامبر| از قریش و در مواردی نیز به گستره بنی هاشم اختصاص داده اند. پژوهش پیش رو با بررسی محتوای آیه شریفه و ابهام زدایی از فقرات آن توسط آیات ناظر به موضوع و با تکیه بر نصوص صریح و قرائن موجود، ضمن تشکیک در تفاسیر اهل سنت و اثبات عدم هماهنگی تفاسیر با دیگر آیات قرآن نسبت به اثبات انحصار معنای مستفاد از آیه شریفه در عصمت انوار خاصه^ به تبیین مفاد آیه پرداخته است. نتیجه پژوهش آن است که آیه 33 احزاب بدون هیچ سنخیتی با مباحث آیات قبل و بعد، نزولی مستقل داشته است.
بررسی داستان بت شکنی و در آتش افکنده شدن حضرت ابراهیم بر پایه ی الگوی روایی گریماس
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین ویژگی های ادبیات قرآنی ساختار رواییو داستانی است، از جمله داستان های بلند قرآن کریم که درسوره های متعددی آمده، داستان حضرت ابراهیم است که دارای عمیق ترین معناهاو آموزه های اسلامیمی باشد وباتوجه به ساختار ویژه و طرح منسجم و پیوند محکمی که بین اجزای آن است ،می توان آن را یکی از منحصر به فرد ترین داستان های قرآن به شمار آورد که با اسلوبیخاص بیان شده است.در پژوهشحاضر با تکیه بر روش توصیفی– تحلیلی به بررسی نظام رواییداستان بت شکنی حضرت ابراهیمو به آتش افکندهشدنوی بر پایه ی الگوی روایی گریماس پرداخته ایم. یافته های این پژوهشحاکی از این است که الگوی کنشو زنجیره ها و گزاره های روایی گریماس با داستان مذکورمنطبق می باشند ،و موقعیتهای مختلف اینداستان از جمله دعوت آزر به پرستش خدای یگانه و دوری از بت پرستیتوسط حضرت ابراهیم، تهدید کردنو نقشه ی حضرت ابراهیم برای شکستن بت ها و محاکمه ی آن حضرت و به آتش افکنده شدن وی توسط نمرودیان با الگوی مذکور مطابقت دارند اما این بدین معنا نیست که ارزش قصص قرآنی را به سبب مطابقتشان با الگوی گریماس بدانیم بلکه هدف اثبات دیگر ابعاد ارزشمند قصص قرآنی است که با توصیف الگوی گریماسدر سطح و عمق داستان مذکور نشان داده شده است .
نقش فطرت در جاودانگی آموزه های تربیتی قرآن
حوزههای تخصصی:
فطرت انسان نوعی از خلقت اوست که منشأ بینش ها و گرایش های متعالی است. با توجه به این نوع از آفرینش است که انسان آمادگی پذیرش تربیت و شکل گیری صفات مختلف را دارد. کمال طلبی، زیبایی گرایی، زیان گریزی و ... از جمله فطریات انسان به شمار می آیند که نقش مستقیم در تربیت انسان دارند. قرآن به عنوان کتابی جاودانه با آموزه های اعتقادی، اخلاقی، تربیتی و ...، متناسب با هر یک از این امور فطری، مبانی، آموزه ها و روش های تربیتی ارائه کرده و اهدافی را دنبال می کند. از آنجا که امور فطری بنابر حکم عقل و نیز تصریح آیات قرآن، جاودانه و تغییر ناپذیرند، آموزه های تربیتی قرآن نیز همیشگی و برای هر زمان و مکانی قابل استفاده، بلکه حجت است. آنچه قرآن به عنوان مبانی و اصول تربیت بر می شمارد و آنچه به عنوان ضوابط و روش های تربیت توصیه می کند و ساحت ها و قلمروی که برای آن تعیین می کند و نیز اهدافی که برای تربیت ترسیم می نماید، برای بشر امروز و هر زمان دیگر، الگویی تربیتی را تدوین می کند که سعادت دنیا و آخرتش را به دنبال دارد.
بررسی نظریه دشتکی در حدوث انسان با تأکید بر آیه «هَلْ أَتَی...»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال دهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۹
105-116
حوزههای تخصصی:
حکیم دشتکی، بر پایه آیه «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورً» انسان را حادث می داند و تصریح می کند که انسان موجودی حادث أبدی است و أزلی نیست. در مقابل إبن عربی، انسان را موجودی أزلی و أبدی می داند. این مقاله با بررسی آراء برخی مفسران درباره دلالت آیه یادشده و نیز واکاوی أدله دشتکی و إبن عربی در خصوص معنای آیه است. بررسی إجمالی آیه مورد بحث، نظر تفسیری مفسران و برداشت دشتکی، در إبتدای أمر حدوث انسان إستنباط می شود اما دقت بیشتر در معنای آیه و أدله مفسران، باعث ایجاد تردید در نظریه حدوث می گردد. بر این بنیاد، مراد از حدوث، حدوث زمانی است؛ یعنی انسان موجودی حادث به حدوث ذاتی و قدیم به قدیم زمانی است. همچنین مراد از انسان، حقیقت انسان؛ یعنی نفس ناطقه و ماده أولیه او و نه صورت او است.
بررسی مبانی و اندیشه های قرآنی و تفسیری محمدامین استرآبادی و نقد آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمدامین استرآبادی یکی از علمای مشهور امامیه در قرن یازدهم هجری است. محمدامین تعالیم خود را در کتابی با عنوان الفوائد المدنیه تدوین کرده که در میان آثار او، اثری شاخص است. او مبانی و اندیشه های قرآنی و تفسیری خاصی دارد که این مقاله آن ها را با روش توصیفی تحلیلی، مورد شناسایی و نقد و بررسی قرار داد و به نتایج زیر رسید: استرآبادی تمسک به روایات معصومان را تنها راه رسیدن به صلاح می داند. او مخاطب اصلی قرآن را معصومان دانسته و هر گونه تفسیری را از غیر آنان، تفسیر به رأی می شمارد و حجیت ظواهر قرآن در احکام نظری را منکر است. وی همچنین معتقد است که اجماع و عقل، شایسته احتجاج و استناد نیستند و قرآن را جامع همه علوم دانسته و تحریف قرآن را نیز محتمل می شمارد. بر این عقاید، نقدهای جدی وارد است که عبارت اند از: راه رسیدن به فلاح و رستگاری، تمسک به قرآن و عترت (ثقلین) در کنار یکدیگر است. اختصاص فهم و درک قرآن به امامان هم با معجزه بودن و تحدی قرآن منافات دارد. گرچه درک عمیق و دقیق قرآن، اختصاص به ائمه دارد، ولی دلیلی بر امتناع مطلق فهم آن توسط غیر معصوم نیست. ظهور نداشتنِ ظواهر قرآن، در تضاد با آیات دعوت کننده به تدبر و تعقل است. تفسیر قرآن بر اساس ضوابط و شرایط، امری ممکن و ضروری است و تفسیر به رأی محسوب نمی شود. جامعیت قرآن به معنای جامعیت تامّ نیست؛ بلکه جامعیت در دین و هدایت است. قرآن به دلیل آیه حفظ و عدم سرایت باطل به آن، هرگز تحریف لفظی نشده است.
تحلیل شخصیت پردازی «ضدقهرمان» در داستانهای قرآنی (مورد پژوهشی داستان حضرت موسی(ع))
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم در تاثیرگذاری بر مخاطبان خود از اصول فنی وهنری مختلفی از جمله داستان بهره جسته است. از عناصر مهم داستانی شخصیتها هستند؛ شخصیتها گاه دارای نقشی مثبت هستند که از آنان بعنوان قهرمان یاد می شود و گاه دارای بعدی منفی هستند که به ضد قهرمان شناخته می شود. کارکرد ضدقهرمانها در داستان گاه نقش محوری و گاه نقش مکمل دارند تا جنبه های مثبت شخصیت قهرمان بهتر ترسیم گردد. از جمله در داستانهای قرآنی داستان زندگی حضرت موسی است که در تصویری از تقابل جبهه خیر و شر در آن با شخصیت پردازی قهرمان و ضد قهرمان مواجهیم. در داستان حضرت موسی، ضدقهرمانان، اشخاصی همچون فرعون، قارون و ساحران و سامری هستند که در تعامل وتکامل هم و در قالب شخصیتهای متفاوت به شکل گیری جبهه شر کمک می کنند. کبر، قدرت طلبی، دنیاپرستی و جهل در قالب این شخصیتها نمود دارد. در این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی به تحلیل شخصیت پردازی ضدقهرمانان در شیوه روایی قرآن کریم پرداخته شده و مشخص می گردد نقش ضدقهرمان بیشتر از منظر کنش گری و تقابل وی با عملکرد اصلاح گرایانه قهرمان ظهور می یابد و انواع ضدقهرمانهای اصلی، نامی و فرعی را در مسیر رسالت این پیامبر ایجاد می سازد که به نوبه خود جنبه ای از رسالت قهرمان را برجسته می نمایند
مرجعیت علمی قرآن از نگاه علامه طباطبایی
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱
8 - 37
حوزههای تخصصی:
مرجعیت علمی قرآن عنوان نوپدیدی در مطالعات قرآنی است و به این معناست که قرآن دارای بالاترین شایستگی های علمی در رفع نیاز ها و انتظارات علمی به نسبت دیگر منابع علمی می باشد. اعتقاد به مرجعیت علمی قرآن تابعی از پذیرش اصل جامعیت قرآن است؛ اما اعتقاد به جامعیت در همه ابعاد آن لزوماً به معنای اعتقاد به مرجعیت علمی قرآن نیست. بررسی مرجعیت علمی قرآن از نگاه علامه طباطبایی، که موضوع این پژوهش است، پیشینه خاص ندارد. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و کشفی از تفسیر المیزان و دیگر آثار علامه طباطبایی انجام شده است و هدفش بررسی میزان اعتقاد به مرجعیت علمی قرآن از نگاه علامه طباطبایی است. از بررسی های انجام شده در آثار علامه طباطبایی پیرامون مسئله مرجعیت علمی قرآن، به دست می آید که وی به مرجعیت نسبی علمی قرآن کریم معتقد است. در نوشته های علامه طباطبایی بحث مستقلی در موضوع جامعیت و مرجعیت علمی به چشم نمی خورد، اما اهمیت مسائل و موضوعات مرتبط با جامعیت و پاسخگویی قرآن موجب شده است علامه همچون دیگر مفسران ناگزیر در ذیل برخی مباحث تفسیری، دیدگاه خود را با ادبیات متفاوت دراین باره روشن کند.
بررسی و نقد دیدگاه ها درباره چرایی ذکر نشدن أولی الأمر به عنوان مرجع نزاع در آیه 59 نساء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال دهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۹
7-20
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو به روش توصیفی تحلیلی دیدگاه مفسران را در باره چرایی عدم ذکر أولی الأمر به عنوان مرجع حل نزاع ها در آیه 59 سوره نساء مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است. در دیدگاه های گوناگون، برخی معصوم نبودن أولی الأمر را علت عدم ذکر آنها به عنوان مرجع حل اختلاف ها دانسته اند، گروهی مکلف بودن مردم به پیروی از ایشان در بخش نخست آیه را منشأ این أمر می دانند، گروهی بر آن هستند که از آنجایی که أولی الأمر خود در آیه، موظف شده اند که منازعات را به کتاب و سنت ارجاع دهند، دیگر جایی برای ذکر آنها به عنوان مرجع حل اختلاف وجود ندارد، شماری نیز برخوردار نبودن أولی الأمر از حق تشریع را به عنوان علت عدم ذکر، یاد کرده اند. از تحلیل درون متنی و برون متنی آیه چنین به دست می آید که آنچه به عنوان علت عدم ذکر أولی الأمر به عنوان مرجع حل إختلاف ها بیان شده است، بر خلاف ظهور آیه بوده، دیگر آنکه چون أولی الأمر، خود مورد نزاع یا طرف نزاع قرار می گیرند، بر این اساس معقول نیست در متنازع فیه، مرجع حل اختلاف باشند.
نقدی بر توجیه اعرابی و تفسیر آیه 24 سوره یوسف در کتاب «الاثرالعقدی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در کتاب «الاثر العقدی فی تعدد التوجیه الاعرابی لآیات القرآن الکریم» چگونگی نقش باورهای کلامی مفسران فرقه های اهل سنت و جماعت (پیروان سلف)، اشاعره، معتزله، صوفیه، خوارج و شیعه در تعدد توجیه اعرابی آیات کلامی بررسی شده است. آیه 24 سوره یوسف از جمله آنهاست. تفسیر حاصل از توجیه اعرابی براساس ظاهر آن، خدشه به عصمت حضرت یوسف و انبیاست؛ از این رو مفسران شیعی و معتزلی توجیه اعرابی ای از این آیه به دست داده اند که حاصل تفسیر آن رفع این خدشه است. صاحب «الاثر العقدی» که مذهب سلفی دارد، این توجیه اعرابی و توجیه نحوی آن و تفسیر حاصل از آن را به سبب عدول از ظاهر آیه، تأویل آن، توجه نکردن به سخن صحابه و ارائه توجیه اعرابی و توجیه نحوی ضعیف، نقد کرده است. ما نیز بر پایه روش توصیفی تحلیلی برای ارائه یک نمونه عملی در راستای پژوهش «آسیب شناسی جریان های تفسیری» نقد و تفسیر او را نقد کرده ایم. نقدهای ما عبارت اند از: نخست، هر مفسری از ظاهر هر آیه کلامی مخالف با باورهای کلامی خود درصورتی که با ادله عقلی ثابت شده باشد، می تواند عدول آن را تأویل کند. دوم، تلقی حجیت عام روایات صحابه صحیح نیست. سوم در توجیه اعرابی به دست آمده از آیه 24 یوسف خلاف ظاهری رخ نداده است. توجیه اعرابی ارائه شده از این آیه براساس قواعد فصیح و از سوی برخی از بزرگان تفسیر و عرب تأیید شده و توجیه نحوی آن نیز صحیح است.
تحلیل مسئولیت های اخلاقی انسان در تعامل با محیط زیست با تکیه بر آیات قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله موضوعات مورد بحث در حوزه زیست، اخلاق کاربردی و حقوق بحث از بایدها و نبایدهای تعامل انسان با محیط زیست است. قرآن کریم نیز به عنوان کتاب تکوین و تشریع در گزاره های توصیفی و الزامی خود نحوه صحیح تعامل انسان را با محیط زیست با ظرافت، دقت و عمیق بیان نموده است. این پژوهش با هدف تبیین نگاه قرآن در این مورد و با روشی توصیفی و تحلیلی به عمده ترین مسئولیت های اخلاقی انسان در مورد محیط زیست پرداخته است و ضمن بیان نگاه قرآن به ارزش ذاتی، قداست، نظام مندی و بعد ملکوتی محیط زیست و نیز ارزش ابزاری و خلقت محیط زیست برای انسان به این نتایج دست یافت که آبادانی و حفظ محیط زیست، استفاده بهینه و بدون افراط و تفریط، جلوگیری از تخریب و آلوده کردن آن، رعایت حق آیندگان و سپاسگزاری، احترام و مهرورزی به محیط زیست جزء وظایف ضروری از نگاه قرآن است. گردآوری مطالب این تحقیق با تکیه بر منابع کتابخانه ای و رجوع مستقیم به آیات قرآن کریم و شیوه تفسیری آیه به آیه و نیز شیوه تفسیر روایی انجام گرفته است.
حوزه معنایی جهاد و واژه های هم نشین آن با تکیه بر سیر نزول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷
81 - 106
حوزههای تخصصی:
معناشناسی به مطالعه معنا می پردازد. «معنا» آگاهی از بافت فرهنگی و رابطه یک واژه با واژگان دیگر در یک متن است. واسطه میان گیرنده و فرستنده پیام در معناشناسی، واژگانی است که هم گیرنده پیام با آن آشنا بوده وهم در حوزه فرهنگی اهل زبان بیگانه نبوده است. در این مقاله با استفاده از معناشناسی، بر اساس بافت زبانی با بررسی روابط هم نشینی به تحلیل معنای «جهاد» با تکیه بر سیر نزول قرآن می پردازد. استفاده از روش ترتیب نزول و تطور معنایی دستاوردهای فراوانی دارد؛ از جمله آن که با این بررسی می توان به معنای واژگان لحظه به لحظه آگاه شد و از الهامات و مضامین رفیع جهاد در تک تک آیات وحی در جهت تعالی شبکه گسترده آن؛ هم گرایی و واگرایی با دیگر واژگان بافت متن آشنا شد که این شبکه معنایی در آخر خواننده را به کشف مراد کلام وحی آشنا می سازد. از دیگر کارکردهای بستر تاریخی واژگان؛ ترسیم منحنی های تحول موضوع جهاد و بسامد آن در سال های مختلف نزول وحی است. «جهاد» به معنای تحمل مشقت ها و سختی ها است که اوج آن را می توان در بذل جان و مال در راه اهداف الهی به شکل ویژه در مدینه مشاهده کرد. از هم نشین های جهاد، باید به واژگان «ایمان»، «هاجروا»، «أنفس»، «أموال»، «واغلظ»، «فی سبیل الله» و «أیمان» اشاره کرد که از امتزاج و ترکیب آن ها پدیداری کاملاً همگن و معنادار به دست می آید.
آفرینش زبانی قرآن در واژه «التَّهلُکَه» و رابطه آن با معنای «انفاق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال دهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۶
97 - 124
حوزههای تخصصی:
واژه «التَّهلُکَه» بر وزن «التَّفعُلَه» از نظر صرفی واژهای خاص است و هیچ کلمه دیگری در زبان عربی با این وزن وجود ندارد. موضوع آیه 195 سوره بقره که این واژه در آن به کار رفته، انفاق است. آیه ضمن امر به انفاق از گرفتار شدن به تهلکه باز میدارد. تفسیرهایی متفاوت و گاه متناقض ذیل این آیه بیان شدهاست که از جمله مهم-ترین آنها امتناع از به هلاکت انداختن خود در اسراف یا امساک انفاق است. با توجه به وابستگی معنای این واژه با انفاق در آیه مذکور، برای شناخت حدود انفاق باید معنای دقیق تهلکه را دریافت، و اینکه چه ارتباطی میان هلاکت و انفاق وجود دارد؟ همین امر بیانگر اهمیت شناخت معنای تهلکه است. نتایج حاصل از بررسی ریشه واژه در قرآن، به روش تحلیلی- توصیفی و با رویکرد شناختی حاکی از آن است که معنای ریشه «ه ل. ک.» نوع خاصی از نابودی را میرساند به ویژه که کلمه با این ساختار صرفی نادر به کار رفتهاست. از طرفی با تحلیل شناختی آیه، معنای دوم آیه یعنی خودداری از به هلاکت افکندن خود با امساکِ در انفاق تأیید میشود. با درک این معنا، این حقیقت به دست میآید که انفاق رهاییبخش انسان از هلاکت است؛ خواه انفاق مال و دارایی باشد و یا انفاق عزیزترین ثروت انسان؛ یعنی جان و عمر که با بذل آن در راه خداوند، جاودانگی حاصل میآید.
محرومان از اجابت دعا بر اساس روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۴
87 - 110
حوزههای تخصصی:
دعا یکی از اسباب معنوی در عالم است، اما گاهی در اجابت آن موانعی ایجاد می شود و عده ای از اجابت دعایشان محروم می گردند. مقاله حاضر با روشی توصیفی-تطبیقی روایات مربوط به عدم اجابت دعا را بررسی کرده است. این روایات گروهی از افراد را نام می برد که دعایشان مورد اجابت قرار نمی گیرد؛ که عبارتند از: عریف (والی حکومت)، عشار(گیرنده مالیات)، داروغه، صاحب طبل و طنبور، شاعر، کسی که زنش را نفرین می کند در حالی که می تواند او را طلاق دهد، فردی که همسایه اش را نفرین می کند در حالی که می تواند خانه اش را تغییر دهد، فردی که پولش را بدون گرفتن شاهد قرض داده و پولش را خورده اند، کسی که بدون تلاش از خدا روزی می خواهد، کسی که در قطع رحم و علیه والدینش دعا کند. علت های عدم اجابت دعا نیز در روایات دیگری آمده است، که با انطباق آن علت ها با روایات مورد بحث، علت استثناء شدن این افراد مشخص می گردد؛ که شامل ظلم، تنبلی و تخلف این افراد از عوامل الهی است. این ها تنها نمونه ای از مصادیق فراوانی هستند که دعایشان مستجاب نمی شود و علاوه بر این ها می توان مصادیق دیگری نیز برای این گروه ذکر کرد.
مقایسه دو رویکرد قرآنی و حدیثی در تفسیر «ظلم» به «شرک» در آیه 82 سوره انعام(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۹۲)
127 - 150
حوزههای تخصصی:
حدیث سالاری یا ترجیح مقتضای احادیث بر مقتضای ظاهر آیات قرآن کریم، در برخی از تعابیر محدثان دیده می شود که در مفهوم نظری و از حیث مصداق و نمونه نیازمند بررسی است. در زمینه مصداق یابی، شاید بتوان تفسیر «ظلم» به «شرک» در سوره انعام را یکی از بارزترین مصادیقی برشمرد که ریشه در حدیث سالاری دارد. «ظلم» در آیه 82 سوره انعام به صورت نکره در سیاق نفی استعمال شده و تعمیم معنا را افاده می کند، ولی با تکیه بر روایات، بر مصداق «شرک» حمل شده است. در این مقاله دلایل هر دو دیدگاه، یعنی «تعمیم» و «تخصیص» معنای کلمه «ظلم» معرفی و ارزیابی شده و در اثنای مباحث، اثرپذیری دیدگاه تخصیص از «حدیث سالاری» مطرح و مورد نقد قرار گرفته است. روش پژوهشی در این تحقیق، کیفی از نوع توصیفی - تحلیلی بوده و با هدف بررسی و اثبات تعمیم معنا برای کلمه «ظلم» در سوره انعام و نقض تخصیص آن بر یک مصداق صورت گرفته است.
صورت بندی مفهوم «محبت» در سنت تفسیر عرفانی با تأکید بر دیدگاه فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع محبت در ادبیات دینی و عرفانی جایگاه والایی را به خود اختصاص داده است، به گونه ای که این مقوله افزون بر موقعیت ویژه عرفانی اش، از ارکان مهم مفاهیم اخلاقی در ادیان ابراهیمی نیز به شمار می آید. در تعریف محبت، بین عالمان و اخلاق پژوهان اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف تا آن حد و اندازه است که برخی تعریف حقیقی آن را اساساً غیرممکن دانسته و بر این باورند محبت زبان حال است نه قال. عارفان مفسر مسلمان با الهام از آموزه های قرآنی و روایی، موضوع محبت را در آثار خود مورد بحث قرار داده و در چیستی، ابعاد و آثار آن سخن گفته اند. عالِمی نظیر فیض کاشانی، به مثابه مفسر، محدث و متفکری اخلاق پژوه، اولاً با پیروی از سیره گفتاری و عملی معصومان و ثانیاً با تأثیرپذیری از اندیشه های برخی عارفان و فیلسوفان همچون غزالی، ابن عربی و ملاصدرا، به موضوع محبت در آثار خود عنایت داشته است. در این میان، یکی از فرازهای مهم بحث محبت، در بین چنین عالمانی ازجمله فیض کاشانی رابطه آن با معرفت است. این مهم در دیدگاه عارفان نقشی محوری داشته و عارفان با تأسی از آموزه های روایی این مقوله را مورد توجه قرار داده اند. فیض کاشانی نیز با الهام از احادیثی همانند احادیث موسوم به کنز مخفی و حدیث «قُرب نوافل» و تأثیرپذیری از اندیشه عارفان، این رابطه را در تبیین موضوع محبت برجسته دیده است. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی، رهیافت های عرفانی محبت را در نگاه فیض با عنایت به مراتب یادشده، مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.
تبارشناسی انگاره قرآنی قلب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از گذشته های دور در فرهنگ های مختلف بشری کارکرد قلب در بدن انسان پرسش برانگیز بوده و وظائف مختلفی به این عضو نسبت داده شده است. در قرآن کریم نیز قلب از جمله اندام هایی از بدن انسان است که نامش ذکر و طیف گسترده ای از واکنش های هیجانی و عاطفی یا کنش های عقلانی و معرفتی به آن منتسب می شود. این توصیف سبب شده است از نگاه مفسران مسلمان، تطبیق مفهوم قرآنی قلب با عضو صنوبری درون سینه همواره امکان پذیر به نظر نرسد و این گونه، در گذر زمان درک های دیگری هم از این مفهوم قرآنی بازنموده شود. در این مطالعه بنا داریم زمینه های کاربرد این انگاره را در قرآن کریم بازشناسیم و دریابیم انگاره قرآنی قلب، احیاناً امتداد کدام یک از انگاره های باستانی است؛ یا به بیان بهتر، چه نسبتی با انگاره های رایج در فرهنگ های دیگر بشری در این باره دارد. چنان که خواهیم دید، انگاره قرآنی قلب از یک سو تشابه معناداری با انگاره قلبی دارد که در عهد عتیق بازتابیده است و از دیگر سو، می توان آن را ملتقای انگاره های ایرانی، یونانی و اسرائیلی دانست.
Shirā’, an Unfair Barter Exchange in the Holy Qur’an: A Linguistic Study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Shirā’ is one of the most important economic exchanges in Arabian Peninsula at the age of revelation of the Holy Qur’an. Taking critical approach towards the idea of synonymy between Shirā’ and other economic exchanges like Bayʿ and Tijāra, this essay identifies its unique entity and functions. According to evidences, Shirā’ denotes the direct exchange of goods for each other without the medium of money. Moreover, linguistic evidences indicate two origins for the term "Shirā’" merged with each other throughout a linguistic contact. Therefore, "Shirā’" signifies a special type of barter exchange which is described by economic anthropologists as "zero-sum game barter". These results have been strengthened by (a) anthropological data on barters, (b) environmental data on Arabian Peninsula, and (c) Qur’anic usages of this term. Eventually, the reason for metaphorical usages of this term in the Holy Qur’an is also examined.
Investigating the Application of the Interpretative Principle of »Beat one to frighten another « in Shia and Sunni Commentaries(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Shia and Sunni commentators have come to understand some of the rules of the Qur'anic verses, and to understand and analyze these rules as one of the requirements of identifying and classifying various interpretative methods. While they have often not only have not explained the rules they have adopted, but also they have even used interpretive rules without specifying the rules, even under different names. Therefore, in order to evaluate the interpretive methods of the interpreters, one has to discover their unknown rules. The interpretive rule of "Beat one to frighten another" is one of the rules that this paper seeks to streamline its use in the Shia and Sunni interpretations in various times. This rule has been used by most Shia and Sunni commentators since its inception, sometimes by name and sometimes without mentioning the phrase "Beat one to frighten another" and has often been used to justify and analyze the verses blaming the Prophet. In the meantime, Shi''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''ite commentators have used this rule far more in the prophetic transcendence, in line with stricter theological principles in the field of infallibility. Examining many cases of the use of the interpretive rule of "Beat one to frighten another" in the multiple interpretations of Shia and Sunni regarding their time periods, suggests that commentators have never had a fixed and consistent method to use it, and they have often used this rule as a loophole. As even in the context of the verses of blame, not only have they not used this interpretive rule in a fixed way and below the specified verses, but also, when there is no collective way between the Book and the infallibility of the prophets, they have used the rule of "Beat one to frighten another" in a dispersed and unpredictable way along with some other rules.