فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۱٬۹۹۳ مورد.
منبع:
خانواده پژوهی سال نهم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳۵
311-324
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین دلزدگی زناشویی، احقاق جنسی و باورهای بدکارکردی جنسی در زنان دارای همسر دیابتی و مقایسه آن با زنان دارای همسر غیردیابتی است. پژوهش حاضر روی جامعه نمونه ای به اندازه 200 نفر صورت گرفته است. 100 نفر از آن ها از جامعه زنان دارای همسر دیابتی و 100 نفر دیگر از جامعه زنان دارای همسر غیردیابتی به روش نمونه گیری جامعه در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه ویژگی های دموگرافیک (محقق ساخته)، مقیاس دلزدگی زناشویی (CBM)، شاخص احقاق جنسی هالب رت (HISA) و پرسش نامه باورهای بدکارکردی جنسی (SDBQ) بودند. داده ها با کاربرد آمار توصیفی (جدول توصیفی داده ها، فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی از قبیل ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA)، تحلیل شد. نتایج نشان داد، بین دلزدگی زناشویی، باورهای بدکارکردی جنسی و احقاق جنسی در زنان دارای همسر دیابتی با زنان دارای همسر غیردیابتی در هرسه مؤلفه مورد بررسی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ زنان دارای همسر دیابتی در مؤلفه احقاق جنسی از میانگین پایین تر و در مؤلفه دلزدگی زناشویی و باورهای بدکارکردی جنسی نیز از میانگین بالاتری نسبت به زنان دارای همسر غیر دیابتی برخوردار بودند. با توجه به نتایج این پژوهش به نظر می رسد یکی از عوامل مهمی که در ایجاد یا افزایش دلزدگی زناشویی، تشدید باورهای غلط جنسی در زمینه عملکرد جنسی و میزان پایین احقاق جنسی در زنان تأثیرگذار است، اختلال و کژکارکردی جنسی در همسر می باشد. در واقع زنانی که همسرشان از بیمارهای مزمنی چون دیابت (که منجر به اختلال در عملکرد جنسی فرد می شود) رنج می برند، دارای احقاق جنسی پایین تر و میزان دلزدگی زناشویی و باورهای بدکارکردی جنسی بالاتری از سایر زنان هستند.
« نوسازی و فرایند تحول ارزشها در حوزه خانواده» (بررسی نمونهای دگرگونی ارزشهای خانوادگی در شهر بوکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، سعی شده که علل تغییر ارزشها در حوزه خانواده در شهر بوکان بررسی و مشخص شود که عومل اجتماعی مؤثر بر این ارزش ها کدامند؟
تحقیق به روش پیمایشی و با استفاده از تکنیک پرسشنامه به اجرا درآمده است، واحد تحلیل فرد و سطح تحلیل خرد است. جامعه آماری مجموعه افراد 15 سال و بالاتر اعضای خانواده ها در شهر بوکان است. حجم نمونه 394 نفر است، شیوه نمونهگیری، خوشهای چند مرحلهای است. ابزار سنجش، پرسشنامهای بوده است شامل 67 سؤال. نتایج تحقیق بازگوی آن است که از میان متغیرهای مستقل تحقیق، سرمایه درونی بیشترین تأثیر را بر ارزشهای حوزه خانواده به ویژه ارزش های مدرن در سطح معنی داری 01/0 داشته است، به این معنی که با افزایش سرمایه درونی خانواده ارزشهای مدرن خانواده بیشتر شده و ارزشهای سنتی نیز کاهش یافته است.
از میان متغیرهای اثر گذار دیگر بر ارزش های مدرن خانواده، جهت گیری عام گرایی اثرات مثبت و معنی داری در سطح 01/0 بر ارزشهای خانوادگی داشت. و اثرگذاری سرمایه بیرونی هم بر ارزشهای مدرن خانواده مثبت و معنی دار است. نتایج تحقیق بازگوی آن است که میان پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانواده و ارزشهای آن ارتباط معنی داری وجود ندارد. این نتایج همچنین نشان می دهد که ارزش های سنتی حوزه خانواده هنوز تا اندازه زیادی به قوت خود باقیاند و ارزشهای مدرن نیز آرام آرام و به تدریج در حال شکل گیری هستند.
تفاوت ملاکهای انتخاب همسر بین دو جنس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ترجیحهای انتخاب همسر دختران و پسران، مقایسه ملاک های دو جنس و بررسی تغییرات ایجاد شده در مهم ترین ملاک های این نمونه، در مقایسه با نمونه پژوهشی انجام گرفت که در اوایل دهه شصت در کشور انجام شده بود. تعداد ۳۷۵ دانشجو (۱۶۸ پسر و ۲۰۷ دختر) به شیوه نمونه گیری در دسترس از بین دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی انتخاب شدند و با استفاده از پرسش نامه ملاک های انتخاب همسر بررسی شدند. داده های پژوهش با استفاده آزمون های فریدمن و t مستقل تحلیل شد. یافته ها حاکی از آن بود که بین پسران و دختران در بیشترِ ملاک های انتخاب همسر تفاوت معناداری وجود دارد.
به طور کلی، پسران، ملاک های مرتبط با زیبایی و دختران، ملاک های مرتبط با توانایی مالی مرد و قابل اتکا بودن او را بیشتر ترجیح می دهند.
همچنین مقایسه نتایج پژوهش حاضر با پژوهش انجام شده در اوایل دهه شصت نشان دهنده تغییراتی در زمینه ملاک های انتخاب همسر، از جمله افزایش اهمیت آینده مالی خوب برای دختران و اهمیت زیبایی برای پسران نمونه حاضر بود. یافته های مربوط به تفاوت های جنسیتی از دیدگاه تکاملی انتخاب همسر حمایت کرد. مقایسه نتایج پژوهش حاضر با پژوهش انجام شده در اوایل دهه شصت نیز حاکی از تغییراتی در فرهنگ کشور از ارزشهای سنتی و دینی در انتخاب همسر به سوی ارزش های غیرسنتی و مدرن بود.
بررسی جامعه شناختی تأثیر تمایل به درونی سازی ایده آل لاغری، مدیریت بدن و نارضایتی بدنی بر بی نظمی های غذایی (تحقیقی در حوزه جامعه شناسی تغذیه)
حوزههای تخصصی:
سلامت پدیده ای است که آسیب می بیند و باردیگر بازیافته می شود. برای فهم درست مفهوم نیاز به تندرستی باید آن را در ارتباط با پاسخ اجتماعی- فرهنگی آن درک نمود. بر این اساس، هدف اساسی تحقیق حاضر، تعیین تأثیر تمایل به درونیسازی ایدهآل لاغری، مدیریت بدن، نارضایتی بدنی بر بینظمیهای غذایی میباشد. روش تحقیق، پیمایشی بوده و ابزار اندازهگیری، پرسشنامه بسته پاسخ میباشد. جامعه آماری این پژوهش، زنان و دختران 49-15 ساله شهر تبریز در سال 89 میباشد که تعداد آن بر اساس سرشماری سال 1385، 432127 نفر بوده که از این تعداد، 400 نفر به روش تصادفی طبقهای انتخاب شدهاند. اطلاعات پرسشنامه، توسطSPSS و LISREL مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد، بینظمی غذایی در بین زنان در حدود 37 درصد است. نتایج تحلیل مسیر صورت گرفته نیز نشان داد که از بین متغیرهای مورد استفاده، متغیر درونیسازی ایدهآل لاغری بیشترین تأثیر را بر میزان بینظمی غذایی پاسخگویان داشته است. نتیجهگیری: متغیرهای به کار گرفته شده، توانستهاند 31 درصد تغییرات متغیر وابسته (بینظمیهای غذایی) را تبیین نمایند.
بررسی جامعه شناختی پیش بینی سازگاری زناشویی بر مبنای سبک های شناختی تنظیم هیجانو راهبردهای مقابله ای زوجین شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
سبک های تنظیم شناختی هیجان و راهبردهای مقابله ای زوجین اثرات قابل توجهی بر سازگاری زناشویی دارد.هدف تحقیق حاضر پیش بینی سازگاری زناشویی بر مبنای سبک های تنظیم شناختی هیجان و راهبردهای مقابله ای زوجین شهر اصفهان است.در این مطالعه توصیفی – همبستگی، از بین کلیه زوجین شهر اصفهان 200(100 زن و 100 مرد) نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سه پرسشنامه سبک های شناختی تنظیم هیجان(CERQ)، راهبردهای مقابله ای لازاروس-فولکمن(WOCQ) و سازگاری زناشویی(DAS)به همراه فرم اطلاعات دموگرافیک روی گروه نمونه اجرا شد.داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار spss-16 و همچنین روش های آماری توصیفی، همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شدند.یافته هانشان دادند از بین سبک های تنظیم شناختی هیجان، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و فاجعه انگاری و از بین راهبردهای مقابله ای، ارزیابی مجدد مثبت، پذیرش مسئولیت، گریز-اجتناب و دوری گزینی می توانند پیش بینی کننده سازگاری زناشویی باشند. به علاوه ازبین سبک های تنظیم شناختی هیجان، تمرکزمجددرویطرحریزی، بازارزیابیمثبت، تمرکز مجدد مثبت(05/0>P)، مقصر دانستن خود، فاجعه انگاری و مقصر دانستن دیگران و از بین راهبردهای مقابله ای، مسئولیت پذیری، مساله گشایی، ارزیابی مجدد مثبت و گریز-اجتناب با سازگاری زناشویی رابطه معناداری(01/ 0>P) دارند. همچنیننتیجه ای که از این پژوهش بدست آمد این بود که می توان با شناسایی و تعدیل راهبردهای غیر موثر و تنش زا در رابطه با راهبردهای مقابله ای و سبک های تنظیم هیجان و آموزش و افزایش راهبردهای موثر در این زمینه ناسازگاری زوجین را بطور قابل توجهی کاهش داد که این مهم از طریق طرح ریزی مداخلات منجسم برای کاهش مشکلات بین زوجی امکان پذیر است.
مطالعه پدیدارشناسانه تجربه انقیاد/ قدرتمندی در زندگی روزمره زنان تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر با اتخاذ یک رویکرد پدیدارشناسانه، استقرایی و اکتشافی، ادراکات و تجربیات زیسته زنان تهرانی از کنشهای انقیاد آور و یا برعکس کنشهای قدرتزا در زندگی روزمره مطالعه شده است. کنشهایی که زنان با استفاده از آنها تلاش میکنند از موقعیتهای زندگی روزمره به عنوان منبع قدرت برای افزایش عاملیت خود در محیط استفاده کنند. روش پژوهش، کیفی و از نوع نظریه پردازی مبنایی بوده است. تکنیک گردآوری اطلاعات مصاحبه عمیق بوده که در کنار آن از مشاهده مشارکتی نیز استفاده شده است. مصاحبه شوندهها عبارتند از 28 نفر از زنان 20 تا 60 ساله تهرانی که بر اساس نمونهگیری نظری و مطابق با منطق اشباع نظری در نمونه تحقیق قرار گرفتهاند. نتایج پژوهش حاکی از تاثیر دو الگوی هویت ساز متضاد (الگوی پدر در مقابل الگوی مادر) در ادراک و تفسیر سیال و همزمان از لحظات و کنشهای انقیادآور و قدرتزا در زندگی روزمره زنان است. بسته به میزان تضاد تجربه شده بین دو الگوی ذکر شده از سوی زنان، میزان تجربه بحران معنا در آنان نیز متغیر خواهد بود و این نیز به نوبه خود به دستیازی متناوب زنان به دو منبع اعمال قدرت یعنی قدرت نمایشی و قدرت غیرنمایشی در موقعیت های مختلف اجتماعی منجر میشود. هر یک از این دو منبع اعمال قدرت، خود را در زندگی روزمره زنان باز تولید می کنند.
اینترنت؛ شبکه های اجتماعی؛ شکاف دیجینال؛ فناوری اطلاعات و ارتباطات؛ نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آرایش صورت فنی است که افراد بشر برای خوش منظره کردن چهرة خویش از آن استفاده می کنند. در این زمینه زنان با استفادة گسترده و بی سابقه از تغییردهنده ها و اصلاح کننده های علمی و غیرعلمی گوی سبقت را از مردان ربوده اند. بررسی دلایل گرایش زنان به این نوع رفتار هدف اصلی این پژوهش است. بدین منظور 200 دانشجوی مجرد و متأهل در دانشگاه های شهید باهنر و آزاد شهر کرمان بر اساس نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده متناسب با حجم مطالعه شدند. پژوهش حاضر به روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه انجام گرفت و جهت بررسی ارتباط بین متغیرها و شدت و ضعف آن ها از آزمون های اسپیرمن، کندال c و d، و سامرز d استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد دختران و زنان دانشجو علل گرایش به آرایش چهرة خود را فقدان اعتماد به نفس، هم رنگی با جماعت زنان، ترمیم آسیب های صورت، اعتراض به سختگیری های جامعه و خانواده، احساس برخوردار بودن از روحیة بهتر، واهمه از جذب شدن همسران خود به زنان و دختران زیباروی و آرایش کرده، پنهان کردن خستگی های ناشی از کار زیاد روزانه و جزآن ارزیابی کردند. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد پنج متغیر فقدان اعتماد به نفس، نیاز به تأیید دیگران، اعتقاد به زیبایی زنان به عنوان شرط انتخاب همسر برای مردان، تمایل به نشان دادن موقعیت طبقاتی بالاتر و اعتراض به سختگیری های جامعه و خانواده به ترتیب میزان اهمیتی که در تبیین علل گرایش به لوازم آرایش داشته اند وارد معادله شد و حدود 67 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کرد.
مقایسه سوگیری ورزشی در سبک های فرزندپروری ادراک شده توسط نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال نهم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳۶
427-438
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه سوگیری ورزشی در سبک های فرزندپروری ادراک شده توسط نوجوانان بود. در مطالعه حاضر 350 دانش آموز به صورت تصادفی خوشه ای از بین دانش آموزان سال اول دبیرستان منطقه 4 تهران انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسش نامه سبک های فرزندپروری و پرسش نامه سوگیری ورزشی بود. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیری، تحلیل شدند یافته های پژوهش نشان داد، سبک فرزندپروری والدین بر سوگیری ورزشی فرزندان تأثیر می گذارد. مطابق این یافته ها بین پسران و دختران در سوگیری ورزشی تفاوت معنا دار وجود دارد. به طوری که پسران در مقایسه با دختران رقابت جویی، پیروزی گرایی و هدف گرایی بیشتری دارند. به طور کلی یافته های تحقیق حاضر نشان داد که فرزندان والدین مقتدر در مقایسه با والدین مسامحه کار سوگیری ورزشی و پیروزی گرایی بیشتری دارند. در مجموع پژوهش حاضر نشان داد که سبک فرزندپروری فرآیند زیربنایی مهمی است که بر توسعه سوگیری ورزشی فرزندان تاثیر می گذارد.
بازنمایی خانواده ایرانی در فیلم سینمایی «یه حبه قند»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه رسانه های جمعی عرصه ای را فراهم آورده اند که بیشتر مسائل زندگی عموم چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی قابلیت ظهور در آن را دارد. صنعت سینما به عنوان یکی از بسترهای بروز این عوامل زمینه ای را فراهم ساخته تا فیلم سازانی که دغدغه ی حفظ ارزش های اساسی یک جامعه چون نهاد خانواده را داشته اند اقدام به تهیه و تولید آثاری فاخر در این حیطه نمایند.
در این نوشتار پس از بررسی نظریه بازنمایی که یکی از کلیدی ترین و محوری ترین مفاهیم در مطالعات فرهنگی و رسانه ای است در پی آن خواهیم بود تا نحوه بازنمایی نهاد خانواده در فیلم «یه حبه قند» را با استفاده از روش تحلیل گفتمانی «پدام» استخراج نماییم. نتایج این تحلیل نشان می دهد که کارگردان با برشمردن تأثیر عناصر مثبت تجدد و سنت بر خانواده ایرانی نگاه های صرفاً انتقادی نسبت به این دو مقوله را رد می کند و در نهایت ایده آل ترین شکل خانواده را همراهی عناصر مثبت سنت و مدرن در کنار یکدیگر معرفی می کند
تجارت مرزی و تفسیر مردم از تغییراتِ جهان زیست خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگرش دانشجویان دانشگاه های تهران نسبت به تأثیر معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج در رضایت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی شواهد علمی اخیر دلالت بر افزایش معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج در بین جوانان و باور رایج در خصوص تأثیر مثبت معاشرت ها در کیفیت ازدواج دارد. هدف این مقاله بررسی دیدگاه دانشجویان نسبت به تأثیر این نوع معاشرت ها در رضایت زناشویی با استفاده از نظریه ی گذار دوم جمعیتی است. این مقاله بر اساس داده های یک پیمایش بر روی 2031 دانشجوی 18 تا 40 ساله از 7 دانشگاه دولتی و آزاد در تهران تهیه شده است. دانشجویان به روش خوشه ای سهمیه ای در دو مرحله طی بهمن ماه 1389 تا خردادماه 1390 نمونه گیری شدند. نتایج این تحقیق نشان داد که حدود 43% دانشجویان معتقدند که معاشرت قبل از ازدواج با کاهش رضایت زناشویی در زوجین همراه خواهد بود و 33 درصد تردید داشتند 58 درصد دانشجویان، معاشرت پیشرفته قبل از ازدواج با جنس مخالف را با کاهش رضایت زناشویی مرتبط می دانستند، 28 درصد در این خصوص مردد بودند و 14 درصد مخالف این عقیده بودند. مدل رگرسیون خطی، نشان داد که جوانان با خانواده ی مدرن، غیرمذهبی و موافق این روابط، افرادی که دوستانشان موافق این معاشرت ها بوده، افرادی با پای بندی کم مذهبی، افراد با تجربه ی مصرف سیگار و الکل و درآمد بالاتر، نسبت به افراد دیگر، بیشتر به تأثیرات مثبت این معاشرت ها در ازدواج و کیفیت روابط زناشویی معتقدند. این مطالعه نشان داد که سهم مهمی از دانشجویان، به خصوص مجردها، در خصوص تأثیر معاشرت در کیفیت رابطه ی زناشویی پس از ازدواج تردید داشته و درصد مهمی از دختران با قصد ازدواج این معاشرت ها را تجربه می کنند و بر این باورند که این معاشرت ها منجر به انتخابی بهتر برای ازدواج و کیفیت بهتر ازدواج می شود، در حالی که مطالعات داخلی و خارجی در مورد معاشرت های متعدد و پیشرفته خلاف این امر را نشان داده اند. این نتایج می تواند در بررسی تحولات خانواده و ازدواج کاربردهای مهمی داشته باشد.
تبیین جامعه شناختی تأثیر فرایند نوسازی در ساختار خانواده (مقایسه ی نقاط شهری و روستایی در استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران، نهاد خانواده در چند دهه ی اخیر عمدتاً به دلیل مؤلفه های نوسازی، سبب تغییرات ساختاری شده است. در این پژوهش تغییرات ساختاری خانواده در بستر فرایند نوسازی در استان مازندران بررسی خواهد شد. روش تحقیق، کمی و پیمایشی است. جامعه ی آماری، را تمامی سرپرستان خانوار در مناطق شهری و روستایی ساکن در استان مازندران تشکیل می دهند که تعداد آنها 931002 خانوار می باشد. حجم نمونه 400 نفر و روش نمونه گیری، خوشه ای چند مرحله ای است. یافته ها نشان داد که تفاوت معنی داری بین میانگین متغیرهای نوع خانواده، ساختار قدرت و نگرش به فرزندآوری نقاط شهری و روستایی با سطح معنی داری 0/000 وجود دارد. بر این اساس، روستاییان نسبت به شهری ها میزان بیشتری از ویژگی های فوق را در زندگی خود تجربه کرده اند. همچنین، میانگین استقلال خواهی زنان و نگرش و رفتار باروری در بین شهری ها از روستاییان بیشتر بوده است و این تفاوت به لحاظ آماری در سطح خطای کوچکتر از 0/01 و اطمینان 0/99 نیز معنی دار می باشد و نیز بین میانگین متغیرهای روابط خویشاوندی، نگرش به ازدواج و سن ازدواج به لحاظ آماری در سطح خطای کوچک تر از 0/01 و اطمینان 0/99 تفاوت معنی داری وجود ندارد. طی چند دهه ی اخیر، نهاد خانواده و نظام خویشاوندی متأثر از فرایند و پیامدهای نوسازی، تغییر و تحولات عمیقی را در سطح عینی ساختار خانواده تجربه کرده است.
رابطه همسان همسری و مطلوبیت روابط زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این تحقیق بررسی تأثیر همسان همسری برمطلوبیت روابط زناشویی است.جامعه آماری شامل تمام زنان ومردان متاهل دارای همسر 18سال به بالای شهر تهران است و روش نمونه گیری چند مرحله ای شامل نمونه گیری طبقه بندی شده، خوشه ای و در آخرتصادفی ساده است، حجم نمونه 405 نفر است که از 18 منطقه شهرداری شهر تهران انتخاب شده اند (9 سلول شمال شهر، 9 سلول مرکز شهر و 9 سلول جنوب شهر). متغیر وابسته میزان مطلوبیت روابط زناشویی است که بوسیله تست Enrich (یکی از آزمون های معتبر در سنجش میزان مطلوبیت ) سنجیده می شود. فرضیه همسان همسری سنی از نظریه کارلسون، همسان همسری تحصیلی از فرانسوا دوسینگلی، همسان همسری مذهبی از بوسار و بل، همسان همسری طبقاتی از گرینبلت، همسان همسری شغلی از کالینز، همسان همسری درآمدی از نظریه مبادله، همسان همسری جغرافیایی از بوسارد، همسان همسری قومیتی از بوچانان و همسان همسری بر مبنای باورهای جنسیتی از کالینز گرفته شده است. (10 فرضیه) تحقیق از نوع پیمایشی است و به تبع آن روش جمع آوری اطلاعات پرسشنامه است.یافته های تحقیق به 3 دسته توصیفی (جداول یک بعدی )، تبیینی (جداول دو بعدی ) و نظری (رابطه بین نظریه و فرضیه ) دسته بندی شدند.
همسان همسری سنی با 9/99% تایید شد، یعنی هر چه همسان همسری سنی افزایش پیدا کند، مطلوبیت رابطه زناشویی هم افزایش می یابد. همسان همسری تحصیلی نیز با 9/99 % مورد پذیرش قرار گرفت، پس افزایش آن با افزایش مطلوبیت رابطه زناشویی همراه است.همسان همسری مذهبی با 9/99% قابل قبول اعلام شد، پس افزایش آن با افزایش مطلوبیت رابطه زناشویی همراه است. همسان همسری طبقاتی با 99% اطمینان پذیرفته شد، پس رابطه مثبت و مستقیمی با مطلوبیت رابطه زناشویی دارد. همسان همسری شغلی نیز با 7/99% پذیرفته شد، که به منزله این است که افزایش آن با افزایش مطلوبیت روابط زناشویی همراه است. همسان همسری درآمدی با 95% اطمینان رد شد به این معنی که بین این نوع همسانی با مطلوبیت رابطه همسران ارتباطی وجود ندارد. همسان همسری سکونتی با 9/99% اطمینان مورد پذیرش واقع شد، به عبارت دیگر با افزایش آن میزان مطلوبیت رابطه زناشویی هم افزایش پیدا می کند. همسان همسری قومیتی و باورهای جنسیتی نیز، هر دو با 9/99% تایید شدند. در آخر نیز مشخص شد که فرضیه همسان همسری (بصورت عام) با مطلوبیت رابطه زناشویی رابطه مثبت و معناداری دارد (9/99%). R بدست آمده برابر است با 826/0، ضریب تعیین (2R) نیز 682/0 و ضریب تعیین تصحیح شده[1] نیز 675/0 است. طبق نتایج بدست آمده 68% واریانس متغیر وابسته (میزان مطلوبیت روابط زناشویی) توسط متغیرهای مستقل تبیین می شود؛ 32% باقیمانده نیز توسط عواملی است که در اینجا لحاظ نشده اند ولی تأثیر گذار بوده اند.
بررسی نقش خصوصیات ظاهری و باورهای اعتقادی بر همسان گزینی در انتخاب همسر (مطالعه ی موردی: دانشجویان مجرد دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد جهرم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی نقش دو معیار خصوصیات ظاهری همسر - شامل جذابیت، تناسب سنی و تناسب جسمی همسر - و باورهای اعتقادی همسر - شامل اخلاق و ایمان و رابطه ی آنها با همسان گزینی در انتخاب همسر - می باشد. به این منظور از میان جامعه آماری 3549 نفری از دانشجویان مجرد دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامی جهرم در سال 1389 تعداد 178 دانشجوی پسر و 170 دانشجوی دختر و در مجموع 348 نفر به شیوه ی نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه بوده که برای سنجش روایی پرسشنامه از تحلیل عاملی و اعتبار سازه و برای پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که بین باورهای اعتقادی و خصوصیات ظاهری با همسان گزینی در انتخاب همسر رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد. یافته ها حاکی است که معیار خصوصیات ظاهری همسر برای دانشجویان پسر در مقایسه با دانشجویان دختر اهمیت بیشتری دارد. در مقابل معیار باورهای اعتقادی برای دانشجویان دختر در مقایسه با دانشجویان پسر اهمیت بیشتری دارد. دیگر نتایج تحقیق نشان داد که 38 درصد از دانشجویان تمایل دارند همسر خود را در میان قومیت خود انتخاب کنند، در حالی که تنها 26 درصد دانشجویان تمایل دارند همسر خود را از میان خویشاوندان نزدیک انتخاب نمایند.
بررسی تأثیر معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج بر سن ازدواج و تمایل به ازدواج در بین دانشجویان دانشگاه های تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی چهار دهه گذشته، سن اولین ازدواج در بین جوانان ایرانی به خصوص دختران به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. هم چنین شواهد اخیر بر افزایش معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج در بین جوانان دلالت می کند. این مقاله براساس نتایج فاز اول پیمایش یک مطالعه مقطعی و توصیفی- تحلیلی است که با هدف بررسی تأثیر معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج بر ازدواج در بین جوانان با تحصیلات دانشگاهی در تهران در سال 1390 انجام شده بود.
هدف این مقاله بررسی تأثیر معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج بر سن ازدواج و تمایل به ازدواج است. در فاز اول پیمایش، 2031 دانشجوی 18 تا 40 ساله از 7 دانشگاه دولتی و آزاد در تهران به روش نمونه گیری خوشه ای سهمیه ای دو مرحله ای مورد مطالعه واقع شدند. جمع آوری داده ها از بهمن ماه 1389 تا خرداد ماه 1390 با استفاده از پرسشنامه بی نام که روایی و پایایی آن سنجیده شد، انجام شده است. میانگین سنی دانشجویان 5/22 سال بوده و 12% دانشجویان متأهل و با میانگین سنی ازدواج 27 سال بوده اند (32/6SD=).
تأثیر معاشرت بر سن ازدواج در بین دانشجویان متأهل و تأثیر معاشرت ها بر تمایل به ازدواج در بین دانشجویان مجرد بررسی شد. نتایج نشان داد که پس از کنترل جنس، وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده، تجربه معاشرت پیشرفته قبل از ازدواج، یکی از عوامل تعیین کننده افزایش سن ازدواج در بین دانشجویان است. به طوری که تجربه معاشرت پیشرفته با جنس مخالف قبل از ازدواج، حـدود 2 سـال ازدواج را با تأخیـر همراه می سـازد (05/0,p<7/1b-coefficient=).
هم چنین تفاوت جنسیتی واضحی در ارتباط با معاشرت های دوستی و پیشرفته قبل از ازدواج، با تمایل به ازدواج نشان داده شد؛ به طوری که معاشرت دوستی و پیشرفته در دختران با تمایل بیشتر به ازدواج رابطه معنا دار داشته، در حالی که در پسران معاشرت پیشرفته با تمایل کمتر به ازدواج رابطه معنا دار داشت و رابطه دوستی هیچ ارتباطی با تمایل به ازدواج در پسران نداشت. تغییرات در روند معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج در بین جوانان و انواع جدید شریک گزینی، باید بیش از پیش در بررسی تغییرات سن ازدواج و تحولات خانواده در نظر گرفته شده و کارکردهای متفاوت این معاشرت ها در ازدواج بررسی شوند.
مقایسه کمال گرایی سالم و ناسالم و تیپ شخصیتی A در سبک های فرزندپروری ادراک شده دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال نهم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳۵
359-380
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه کمال گرایی سا لم و ناسالم، و تیپ شخصیتی A متأثر از سبک های مختلف فرزندپروری است. روش پژوهش پس رویدادی و جامعه آن دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی است که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای و در نهایت هدفمند بر اساس وجود حداقل 80 نفر در هر یک از سبک های فرزندپروری انتخاب شدند. نمونه پژوهش 407 نفر شامل 235 دختر و 172 پسر است. آزمودنی ها به سه پرسش نامه ادراک از سبک های فرزندپروری، مقیاس کمال گرایی مثبت و منفی و مقیاس تیپ شخصیتی A پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با آزمون آماری MANOVA، ANOVA و آزمون تعقیبی شفه تحلیل گردید. نتایج، کمال گرایی سا لم را در سبک فرزندپروری مقتدرانه بیشتر و در سبک فرزندپروری مسامحه کار کمتر از سایر سبک های فرزندپروری نشان داد. کمال گرایی ناسالم در سبک فرزندپروری سهل گیر از مستبدانه بیشتر، همچنین کمال گرایی ناسالم در پسران بیشتر از دختران بود. اثر تعاملی سبک های فرزندپروری و جنسیت بر کمال گرایی سالم معنادار بود به طوری که کمال گرایی سالم دختران در سبک فرزندپروری مقتدرانه بیشتر از پسران و کمال گرایی سالم پسران در سبک فرزندپروری سهل گیر بیشتر از دختران نشان داده شد. اثر اصلی سبک های فرزندپروری و جنسیت در نمره تیپ شخصیتی A تفاوت معناداری نشان ندادند اما اثر تعاملی سبک های فرزندپروری و جنسیت بر تیپ شخصیتی A تأیید شد و مشخص گردید که در سبک فرزندپروری سهل گیر تیپ شخصیتی A پسران بیشتر از دختران، و در سبک فرزندپروری مستبد تیپ شخصیتی A دختران بیشتر از پسران است. بحث و نتیجه گیری به دلیل نقش برجسته و مهم سبک های فرزندپروری والدین در ایجاد کمال گرایی سالم و ناسالم، و به دلیل اثر تعاملی سبک فرزندپروری و جنسیت بر کمال گرایی سالم و تیپ شخصیتی A، آگاه ساختن والدین از پیامدهای انواع سبک فرزندپروری و ارائه آموزش های خانواده جهت پرورش افراد سا لم در جامعه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر بر خشونت روانی مردان علیه زنان شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی عوامل مؤثر بر خشونت روانی مردان علیه زنان شهر اصفهان در سال 1389 است. در این پژوهش، نظریات فمینیست رادیکال، طرحواره جنسیت، نظریه تضاد و نظریه منابع مورد استفاده قرار گرفته است. داده ها به وسیله پرسشنامه از یک نمونه 200 نفری زنان متأهل شهر اصفهان جمع آوری شدند. متغیرهای مستقل عبارتند از ساخت و شیوه اعمال قدرت در خانواده، باورهای قالبی جنسیتی، نگرش مردسالاری که رابطه مثبت و حمایت اجتماعی، پایگاه اجتماعی-اقتصادی، تحصیلات که رابطه ای منفی با خشونت خانگی علیه زنان دارند. اکثریت زنان حدود 40% دارای نگرشهای مردسالارانه شدید و 42% دارای باورهای قالبی جنسیتی شدیدی هستند. نتایج بدست آمده از تحلیل رگرسیون نشان می دهد که متغیرهای مستقل حدود 79/0درصد واریانس متغیروابسته را تبیین نموده اند.