فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۳۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
این مقاله، ارزش فرزندان را از دیدگاه زنان شهر شیراز بررسی کرده است. شناخت ارزش های مثبت و منفی فرزندان از منظر والدین به دلیل تأثیری که در تصمیم گیری ها و انگیزه های والدین برای فرزندآوری دارد، نقش مهمی در تغییرات سطوح باروری یک جامعه ایفا می کند. روش تحقیق به صورت پیمایشی است و اطلاعات با استفاده از پرسشنامه از نمونه ای 400 نفری از زنان 49-15 ساله متأهل ساکن شهر شیراز جمع آوری شده است. یافته ها نشان می دهند مقوله بندی ارزش فرزندان با توجه به بارهای عاملی منتج از آزمون های تحلیل عامل با مقوله بندی فاوست از ارزش فرزندان منطبق است. میانگین نمره کل ارزش های فرزندان در مقیاس صفر تا صد برابر با 8/9± 73 است. یافته های استنباطی مطالعه نشان می دهند حداقل یکی از مقوله های ارزش فرزندان شامل ارزش اقتصادی، هزینه های فرصت ازدست رفته، تقویت و توسعه خود، کسب هویت با فرزندان، تداوم خانواده با توجه به متغیر های تحصیلات، سن ازدواج، درآمد خانواده، محل تولد، وضعیت اشتغال و سن زنان متفاوت است. بین متغیر های تحصیلات و سن ازدواج با ارزش های منافع اقتصادی، منافع احساسی، تقویت و توسعه خود و تداوم خانواده، رابطه معنی دار و معکوسی وجود دارد (05/ 0P-value ≤). هرچه سن زن و شوهر افزایش می یابد، درک زنان از منافع اقتصادی داشتن فرزند بیشتر می شود. برای زنانی که درآمد خانوادگی بیشتری دارند، منافع اقتصادی، تداوم خانواده، توسعه و تقویت خود و کسب هویت با فرزندان، اهمیت کمتری دارد. حداقل یکی از مقوله های ارزش فرزندان با توجه به متغیر های تحصیلات، سن ازدواج، درآمد خانواده، محل تولد، وضعیت اشتغال و سن زنان متفاوت است. به طور کلی، در جامعه مدرن امروزی، تغییر مقوله های ارزش فرزندان از مفهوم سنتی آن وجود دارد و زنان، فرزند را کالایی اجتماعی، فرهنگی، روان شناختی می پندارند که داشتن آن احساس مطلوبیت برای فرد ایجاد می کند که ارضاکننده ارزش های غیرمادی است و والدین حاضرند با وجود کاهش منافع عینی و کارکردی، داشتن فرزند را تجربه کنند.
بررسی رابطه بین تجارب معنوی و مسئولیت پذیری زنان با انسجام خانواده در زنان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین تجارب معنوی با مسئولیت پذیری و انسجام خانواده در زنان سرپرست خانوار بود، روش پژوهش توصیفی- از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه زنان تحت پوشش کمیته امداد منطقه یک شهرستان کرج در استان البرز به تعداد 2536 نفربود که 335 نفر از آنها به روش تصادفی ساده بعنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه های پژوهش شامل مقیاس انسجام خانواده (سامانی، 1381)، مقیاس تجارب معنوی روزانه (, اندروود و ترسی، 2002) و مسئولیت پذیری (نعمتی، 1386) بود. تحلیل رگرسیون چند متغیره دادهها بیانگر این است که بین تجارب معنوی با انسجام خانواده (05/0 P≤؛ 550/0r=) و نیز بین نمره کلی مسئولیت پذیری با انسجام خانواده (05/0 P≤؛ 571/0r=) و بین مؤلفه های مسئولیت پذیری در زنان و انسجام خانواده آنها نیز رابطه مثبت و معنی داری و جود داشت. همچنین مسئولیت پذیری و تجارب معنوی میتوانند و اریانس انسجام خانواده این را (746/112F=، 001/0P=)پیش بینی کنند. بیشترین سهم پیش بینی کننده مربوط به مسئولیت پذیری با ضریب بتا (395/0+) و بعد از آن تجارب معنوی با ضریب بتا (353/0+) بوده است. نتایج تحقیق بیانگر این بود که بین تجارب معنوی باانسجام خانواده درزنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد رابطه معنادار و جود دارد، بدین معنی که هرقدر سطح تجارب معنوی روزانه این زنان، بالاتر بوده به همان مقدار از انسجام خانوادگی بالاتری برخوردار بوده اند، نیز با افزایش مسئولیت پذیری، میزان انسجام خانوادگی افزایش نشان می دهد.
بررسی تأثیر عوامل دموگرافیک در رضایتمندی از زندگی زناشویی زوجین 55-35 سال (ساکن در مناطق 3 و20 شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر عوامل دموگرافیک در رضایت از زندگی زناشویی زنان و مردان متأهل 35 - 55 سال ساکن در مناطق 3 و20 شهر تهران است. ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮی تحقیق از ﺗﺮﮐﯿﺐ ﻧﻈﺮﯾﺎت ﻫﻤﺴﺎن ﻫﻤﺴﺮی و ﻣﺒﺎدﻟﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه و ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی آنها گزاره نویسی و ﻓﺮﺿﯿﺎت اخذ شده اند. روش استفاده شده پیمایش و ابزار تحقیق پرسش نامه ی محقق ساخته است که با تعیین حجم نمونه 400 نفری با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و با شیوه ی نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، داده ها و اطلاعات لازم جمع آوری و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که رضایت زناشویی با متغیرهای سن ازدواج، سطح درآمد، سطح درآمد همسر، سطح تحصیلات و سطح تحصیلات همسر رابطه ی معنادار و مستقیم دارد و با متغیرهای تفاوت سنی همسران رابطه ی معنادار و معکوس دارد. همچنین متغیرهای شغل ، رشته ی تحصیلی همسر و منطقه ی محل سکونت نیز با رضایت زناشویی ارتباط معناداری دارند. یافته های پژوهش وجود رابطه ی معنادار بین جنس، رشته ی تحصیلی، قومیت و قومیت همسر را با رضایت زناشویی تأیید نکرد. نتایج رگرسیون چند متغیره نیز نشان داد که متغیرهای جمعیت شناختی در رضایت زناشویی مؤثرند و در کنار هم توانسته اند 5/33/0 تغییرات رضایت زناشویی را تبیین کنند. بر اساس نتایج مشاهده شده، متغیر منطقه ی محل سکونت، بیشتر از بقیه ی متغیرها در رضایت زناشویی تأثیرگذار است. بعد از آن متغیرهای سطح تحصیلات همسر، سطح درآمد و سطح درآمد همسر تأثیرگذاری بیشتری نسبت به سایر متغیرهای جمعیت شناختی دارند.
ارائه الگوی ساختاری عوامل مؤثر بر قصد خرید پوشاک حجاب در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، ارائه یک الگوی معادلات ساختاری از عوامل مؤثر بر قصد خرید پوشاک حجاب است. آنچه در اسلام درباره حجاب مد نظر است، نه لباس خاص، بلکه پوشش خاصی است که زنان هنگام حضور در جامعه و معاشرت با مردان از آن استفاده می کنند؛ یعنی انواع پوشاک مختلفی که شرایط و حدود مد نظر اسلام را داشته باشد به عنوان پوشاک حجاب، مورد تأیید است. متأسفانه امروزه این واجب دینی با هجمه های زیادی روبه رو شده است. در نتیجه لازم است در کنار مباحث فقهی و جامعه شناسی، مطالعاتی در زمینه شناخت عواملی که بر مصرف پوشاک حجاب مؤثر است، صورت پذیرد. بر اساس نظریه های موجود، قصد خرید هر محصول با مصرف و استفاده از آن محصول ارتباط نزدیکی دارد. در این تحقیق با مطالعه پیشینه، پنج متغیر دینداری، دلمشغولی مد، عزت نفس، هنجار ذهنی و دلمشغولی حجاب شناسایی و در قالب یک الگوی معادلات ساختاری تأثیر آنها بر قصد خرید پوشاک حجاب مورد ارزیابی قرار گرفت. به این منظور، پرسشنامه ای متشکل از 40 سؤال استاندارد تهیه، و به صورت خوشه ای تصادفی، میان زنان توزیع شد که 461 پرسشنامه برگشت و مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار لیزرل انجام گرفت. نتایج نشان داد از بین متغیرها، تأثیر متغیر دلمشغولی حجاب بر قصد خرید پوشاک حجاب به صورت مستقیم (ضریب اثر 0/85) است و بقیه متغیرها به صورت غیر مستقیم بر قصد خرید اثر می گذارد. شاخصهای برازندگی الگوی نهایی در سطح مناسب، و روابط تأیید شده معنادار است (0.0000=P-Value ).
زنان و برساخت اجتماعی تعهد زناشویی؛ مورد مطالعه: شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بر آن است تا با نگاهی برساخت گرایانه، تعهد زناشویی را از منظر زنان درک کرده و براساس تفسیر آنان، تصویری جامع از علل و عواملی که موجب ایجاد و تغییر تعهد در روابط زوجین می شود، ارائه دهد. در این تحقیق با اتخاذ رویکرد تفسیرگرایانه و با روش نظریه مبنایی به برساخته شدن تعهد زناشویی پرداخته شده است. نمونه تحقیق 38 نفر از زنانی هستند که تجربه تأهل را داشته و به روش نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب شدند. پس از اعتمادسازی، اطلاعات مورد نیاز از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته جمع آوری شده و تحلیل داده ها به روش کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و گزینشی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد تجربه زیست کودکی و نوجوانی، پارادوکس ارزش های فردی، ویژگی های شخصیتی، تجربه زندگی مشترک، سبک زندگی مصرفی/ فراغتی، هنجار های تجویزشده ازدواج، نیاز به کسب تجربه عشق و دستاورد های نوین زنان، به مثابه شرایط علّی، تعهد را به امری سیال برساخته می نماید. سیالیتِ امر تعهد زناشویی در بسترهایی چون تعارضات معرفتی، تسلط گفتمان رضایت جنسی در روابط زوجین، رفاه نسبی جامعه و در شرایط مداخله گریِ رسانه ها و ارتباطات بین فرهنگی، تعاملات زنان را به دوگونه برمی تابد: گروهی از زنان با ارزیابی مثبت از موقعیت ازدواج خود و با استفاده از آموزش صحیح و تقویت مهارت های زندگی موجب می شوند تا ازدواج بادوامِ تعهد محور به موقعیتی بهنجار تبدیل گردد، اما در مقابل گروهی دیگر با ارزیابی منفی از ازدواج خویش و جدایی پنهان از همسر با پیامد های منفی چون عهدشکنی، گسترش روابط چندگانه عاطفی و جنسی، طلاق و عدم سلامت روحی مواجه می شوند. آگاهی و جهت گیری صحیح نسبت به پیامدها می تواند میزان آسیب های ناشی از تغییرات شناختی از تعهد زناشویی را به حداقل برساند.
تبیین الگوهای سیاستی و تحولات سیاست گذاری اجتماعی ایران درحوزة «مادری/ اشتغال»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوزة «مادری/ اشتغال» به همزمانی نقش های مادری و شغلی برای زنان اشاره دارد که از جهات مختلفی قابل تأمل و نیازمند تدبیر و مدیریت است. تدابیر حاکمیت در راستای تسهیل این امر، تحت مقولة «سیاست اجتماعی» که از ابزار مدیریت مخاطرات اجتماعی و پاسخ به نیازهای گروه های خاص می باشد قابل تحقق است. این پژوهش با هدف فهم تحولات و الگوهای حاکم بر سیاست های اجتماعی در حوزة «مادری/ اشتغال»، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. مهمترین نتایج این پژوهش عبارت است از:1- سیاست گذاری ایران در چهار دهة اخیر به دلیل تغییر تسهیلات ارائه شده بر اساس تعداد فرزندان، از مهمترین ابزارهای تنظیم جمعیت به شمار رفته است. 2- سیاست گذاری در این حوزه، تأخیری و پسینی بوده است. 3- در سیاست های تسهیلی ایران خدماتی در راستای حمایت از شیردهی طبیعی مادران شاغل اختصاص داده شده است. اما افزایش گرایش به مصرف شیرخشک و ارتباط آن با سیاست گذاری تسهیل مادری، می تواند نشان دهندة عدم اجرای مطلوب سیاست های مربوطه باشد. 4- برخی از تحولات نوشتاری خدمت پاره وقت، از کفایت آن کاسته است. 5- الگوهای سیاست گذاری ایران در شاخص های «جمعیت» و «مراقبت»، چندوجهی، عمدتاً مستقیم و به سمت ترویج و تحکیم الگوی «مرد نان آور/ زن مراقب» بوده است.
مطالعه سیر تحول صمیمیت و روابط شخصی در خانواده ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با روش تحقیق کیفی و رویکرد گرندد تئوری به مطالعه روابط شخصی افراد و صمیمیت و عاطفه در این روابط در خانواده ایرانی از سه دهه گذشته تا کنون پرداختیم؛ جامعه آماری این مطالعه افرادی هستند که در سه دهه گذشته دانشجو بوده اند و به روش نمونه گیری نظری تعداد 35 نفر از آنها را انتخاب کرده و با تکنیک مصاحبه عمیق مورد بررسی قرار داده و داده های حاصله را با استفاده از روش های تحلیلِ گرندد تئوری تحلیل کرده ایم. از جمله یافته های این مطالعه می توان به افزایش فردگرایی در تعاملات شخصی افراد در جریان سیر تحول آن اشاره کرد و به عنوان مهمترین یافته این پژوهش می توان به تحول جایگاه تعاملات با دوستان و همکاران تحت عنوان یک کانال جدید در روابط شخصی افراد اشاره کرد که منجر به شکل گیری پیکربندی متفاوتی در خانواده ایرانی از سه دهه گذشته تا کنون شده است؛ به عبارت ساده بنا به یافته ها باید گفت در زمینه تحول صمیمیت در روابط شخصی افراد، مرز بین خویشاوندان و غیرخویشاوندان در خانواده ایرانی محو شده است و شاهد تغییراتی اساسی در این خصوص هستیم؛ گفتنی است که در تحول پیکربندی خانواده ایرانی، جنسیت تأثیر مهمی داشته و زنان بنا به تحول در موقعیت اجتماعی شان و همینطور بنا به استفاده از انواع ارتباطات مجازی، روابط صمیمانه تری به نسبت مردان با دوستان و همکاران شان برقرار کرده و نقش مهمی در این تحول داشته اند.
بررسی روابط چندگانه میان رضایت از زندگی، رضایت زناشویی و رضایت جنسی با بهبود کیفیت زندگی زناشویی زنان متاهل شهرستان آباده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی روابط بین رضایت از زندگی، رضایت زناشویی و رضایت جنسی بابهبود کیفیت زندگی زناشویی زنان متاهل شهرستان آباده است. نوع این پژوهش بر اساس هدف، کاربردی و از نظر روش اجرا، توصیفی- همبستگی بوده است. جامعه آماری شامل زنان متاهل شهرستان آباده بوده است که تعداد 150نفر به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه های رضایت زناشویی انریچ، رضایت از زندگی دینر، کیفیت ابعاد رابطه ادراک شده زناشویی فلیچر و همکاران و عملکرد جنسی زنان روزن و همکاران استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن ومدل معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج حاصل از ضریب همبستگی اسپیرمن نشان داد، رضایت از زندگی، ابعاد رضایت زناشویی و ابعاد رضایت از عملکرد جنسیبا بهبود کیفیت زندگی زناشویی زنان به گونه جداگانه رابطه ای معنی دار دارد، ولی نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان دادند هیچ کدام از متغیرهای رضایت زناشویی، رضایت از زندگی و عملکرد جنسی در چارچوب یک مدل با ابعاد کیفیت ادراک شده زنان، رابطه چندگانه ندارد.
شرط تنصیف دارایی های زوج، راهکاری جهت حفظ حقوق مالی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بالغ بر سه دهه است که حسب بخشنامه اداره ثبت احوال شروطی منجمله شرط دائر بر تنصیف اموا ل زوج در صورت طلاق بنابه شرایطی در متن عقد نامه درج شده است که با امضاء شرط مزبور توسط طرفین در زمره یکی از شروط ضمن عقد نکاح در می آید. شرطی که به بسیاری از ازدواج های صورت گرفته در جامعه ما با علم و یا بدون علم متعاملین آن ملحق می شود ولیکن شاید در وادی عمل چندان مورد اعتنای دستگاه قضا قرار نگیرد. حال آنکه دست یازیدن به این شرط می تواند راهکار حقوقی مناسبی برای پیشگیری و همچنین مرمت آسیب هایی باشد که از این رهگذر به زن وارد می گردد.
خشونت جنسی در خانواده: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی کیفی خشونت جنسی زناشویی علیه زنان در خانواده است. از روش تحلیل محتوای کیفی برای تحلیل داده ها استفاده شده است. این مطالعه در شهر ارومیه انجام شده است و با تعداد30 نفر از زنان خشونت دیده مصاحبه های عمیق انجام شده است. نتایج حاکی از این است که زنان آسیب دیده انواعی از خشونت ها از جمله رابطه ی جنسی در زمان قاعدگی، رابطه از دُبُر، تداوم بیش از حد روابط بدون توجه به خواست زن و عدم آماده سازی عاطفی در ابتدای روابط زناشویی راخشونت تلقی نموده و آن را تجربه کرده اند. از نگاه زنان، شرایط بروز این نوع خشونت ها از سوی مردانعبارتند از فاصله ی طبقاتی، بیکاری، توجیهات دینی، دیدن فیلم های مستهجن، تفکر مردسالاری و نگاه کالایی به زن. از نظر آنان پیامدهای آن عبارتند از ناراحتی های عصبی، بدرفتاری مداوم با فرزندان، تنفر از شوهر، تمایل به طلاق، تنفر از مردان بطور عام و خیانت.
بررسی تعاملات، سبکهای حل تعارض و کیفیت زناشویی؛ تحلیل روند مبتنی بر سن و طول مدت ازدواج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف تحلیل روند تغییرات در تعاملات، سبکهای حل تعارض و کیفیت زناشویی بر اساس سن ازدواج و طول مدت ازدواج زنان و مردان متأهل شهر قزوین صورت گرفته است. روش پژوهش از نوع توصیفی و تحلیل روند است. روش نمونه گیری، داوطلبانه است و 302 نفر (151 زن و 151 مرد)، از پنج نقطه شهر قزوین انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات، پرسشنامه سبکهای حل تعارض کردک (CRSI)، مقیاس کیفیت زناشویی فرم بازنگری شده (RDAS) و مقیاس تعامل رابطه انجمن تگزاس (TTRIS) مورد استفاده قرار گرفت. نتایج تحلیل روند نشان داد که روند خطی معناداری بین زنان و مردان متأهل از حیث طول مدت ازدواج در متغیرهای ابعاد تعامل (بجز بعد نظریات سازنده ایگو در گروه 5-1 سال)، سبکهای حل تعارض و کیفیت زناشویی مشاهده نشد. نتایج هم چنین نشان داد روند خطی معناداری بین گروه با سن ازدواج 19- 12 سال با دیگر گروه های ازدواج کرده بین سنین 30-20 و 40-30 سال در عوامل سبکهای حل تعارض و روند غیرخطی معناداری در ابعاد تعاملات زناشویی مشاهده می شود. شیوه تعاملات و حل تعارضات بین زوجین به عنوان عوامل پیش بین و مؤثر بر کیفیت زناشویی در گذر زمان دستخوش تغییرات و تحولات می شود و افرادی که در سنین مختلف به ازدواج اقدام می کنند از چنین تحولات و تغییراتی در متغیرهای مربوط به کیفیت زناشویی برکنار نیستند. توجه به چنین تحولاتی می تواند آمادگی لازم را برای رویارویی با وضعیت جدید در زوجین فراهم سازد.
سن ازدواج، طول مدت خانواده و درآمد فرد: تحلیلی اقتصادی از منافع ازدواج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل اقتصادی منافع ازدواج از لحاظ زمان تشکیل خانواده و مدت زندگی در قالب آن موضوع اصلی این مقاله است. با کمک نظریه اقتصادی می توان به این موضوع پی برد که تشکیل خانواده از منافعی برخوردار است که البته افزایش درآمد مهم ترین مصداق آن است. بر این اساس انتظار می رود زمان ازدواج و پس از آن مدت زمانی که فرد در قالب خانواده زندگی می کند نیز بر درآمد مؤثر باشند. نتایج این مطالعه که بر اساس دو نمونه از مردان (شامل 415 مشاهده) و زنان (شامل 409 مشاهده) متأهل ساکن شهر تهران به دست آمده است، حکایت از این دارد که سن ازدواج اثر مثبت و مدت ازدواج اثر منفی بر درآمد افراد متأهل دارد. این یافته به طور ضمنی مؤید آن است که آموزش می تواند عامل مهم بروز چنین واقعیتی باشد زیرا از یک سو موجب تأخیر در ازدواج می شود و از سوی دیگر درآمد فرد را افزایش می دهد.
سنخ بندی گرایش به ازدواج در بین دختران مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق سنخ شناسی گرایش به ازدواج بین دختران است. این پژوهش با استفاده از روش کیفی، با رویکرد نظریه پردازی داده محور (نظریه مبنایی) و به کارگیری تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته و تعاملی انجام گرفته است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش دانشجویان دختر دانشگاه شیراز بوده که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و نظری، با 53 نفر از دانشجویانی که مجرد بودند، مصاحبه شده است. نتایج این تحقیق نشان داد که در جامعه مورد مطالعه، هفت سنخ گرایش به ازدواج وجود دارد که شامل: گرایش محاط شده، گرایش سلسله مراتبی، گرایش خودپیروی عقلانی، گرایش خودپیروی عاطفی، گرایش برابرنگر، گرایش سیال و گرایش ضد ازدواج هستند. بر این اساس، دو سنخ گرایش محاط شده و سلسله مراتبی متاثر از گفتمان پیشامدرن و دارای ویژگی هایی چون پذیرش اقتدار مردسالار، تابعیت زنان و پذیرش الزام مذهبی و فرهنگی به ازدواج هستند. همچنین سنخ گرایشِ خودپیروی عاطفی (دارای ویژگی هایی چون رابطه محوری، عشق محوری و لذت گرایی) و برابرنگر (برابری در حقوق، آزادی در تعاملات، حق گزینش فردی و برابری جنسی) نیز متأثر از گفتمان مدرن است. در نهایت گرایش های خودپیروی عقلانی، سیال و ضد ازدواج نیز متاثر از گفتمان پسامدرن، دارای ویژگی هایی چون فردگرایی، عقلانیتِ سیال، شکنندگی، آزادی، عدم تعهد و تکثرگرایی هستند.
سن ایده آل ازدواج و عوامل تعیین کننده ی آن در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روند رو به افزایش سن ازدواج یکی از ابعاد مهم تحولات اخیر ازدواج و خانواده در ایران بوده است. هماهنگ و توأم با روند تأخیر در سن ازدواج، نگرش های اجتماعی نسبت به سن مطلوب و ایده آل ازدواج نیز تغییراتی کرده است. مقاله ی حاضر، نگرش ها و ایده آل های اجتماعی مرتبط با سن مناسب ازدواج دختران و پسران و عوامل مؤثر بر آن را تحلیل و بررسی می کند. داده های تحقیق از طریق پیمایش در بین دو گ روه از زنان ازدواج کرده واقع در سنین 49-15 ساله (به تعداد 480 نفر) و دختران مجرد در سنین 29-18 ساله (به تعداد 240 نفر) در شهر یزد گردآوری شده است. به منظور تبیین تفاوت های نگرشی زنان در خصوص ایده آل های مربوط به زمان بندی ازدواج، نقش تعیین کننده عوامل مختلفی نظیر وضعیت تأهل، تحصیلات پاسخ گو، تحصیلات والدین، خودتحقق بخشی، نگرش به برابری جنسیتی، فردگرایی و... ارزیابی و تحلیل شده است. یافته های مطالعه نشان می دهد، میانگین دامنه ی سنی مطلوب ازدواج دختران و پسران از نظر زنان شهر یزد به ترتیب 22/5 و 27/5 سال است. همچنین متغیرهای تحصیلات پاسخ گو، تحصیلات والدین، خودتحقق بخشی، نگرش به برابری جنسیتی، فردگرایی و سرمایه ی فرهنگی رابطه ی مستقیم و معنادار و در مقابل، متغیر پای بندی به ارزش های دینی رابطه ی معکوس و معناداری با نگرش به حداقل و حداکثر سن مناسب ازدواج دختران دارند.
سن ازدواج و موفقیت حرفه ای زنان؛ بررسی تطبیقی مطالعات تجربی در کشورهای مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باوری در جامعه ی ما وجود دارد که اگر دختران زود ازدواج کنند، چون تحصیلات خود را به پایان نرسانده اند، شغل خوبی به دست نخواهند آورد. این تحقیق در پی پاسخ به این سؤال است که این باور تا چه اندازه واقعی است؟ آیا واقعاً دختران با به تأخیر انداختن ازدواج خود آینده ی شغلی خوبی خواهند داشت؟ آیا قطعیت این باور تا آن اندازه است که بتوان گفت این یک گزاره ی عام و جهان شمول است که در همه ی شرایط و حالت ها مصداق دارد؟ برای پاسخ به این سؤال، تحقیقات تجربی انجام شده در کشورهای مختلف درباره ی تأثیر سن ازدواج در موفقیت شغلی زنان (درآمد، امکان اشتغال و موقعیت شغلی) با استفاده از روش «شمارش قاعده مند» بررسی شدند. نتایج نشان داد، علیرغم آنکه برخی تحقیقات میان سن ازدواج و موفقیت شغلی زنان رابطه ی مثبت را گزارش داده اند، اما بسیاری تحقیقات دیگر چگونگی رابطه میان این دو متغیر را به ساختار اقتصادی- اجتماعی جامعه و نیز دوره ی زندگی خانوادگی زن منوط دانسته اند. از سوی دیگر تحقیقاتی که افزایش سن ازدواج را با موفقیت شغلی زنان همراه دانسته اند، عوامل واسطی برای این رابطه برشمرده اند که تغییر این عوامل از طریق سیاست گذاری کلان اقتصادی- اجتماعی ممکن است؛ لذا اصل رابطه ی میان سن ازدواج و موفقیت شغلی تغییرپذیر است.
معناکاوی طلاق از نظر زنان مطلقه شهر سبزوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر معناکاوی طلاق از نگاه زنان مطلقه شهر سبزوار است. این پژوهش به روش کیفی انجام شده است. داده ها از طریق مصاحبه عمیق با 15زن مطلقه در شهر سبزوار به دست آمده است. نتیجه پژوهش دستیابی به ده مقوله اصلی است؛ مقوله محوری که تمام مقولات را پوشش می دهد، « امتناع از تعامل » است.
پیش بینی تحمل پریشانی بر اساس مولفه های ارتباطی خانواده مبدأ در زنان مطلقه و غیر مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش پیش بینی تحمل پریشانی بر اساس مولفه های ارتباطی خانواده مبدا در زنان مطلقه و غیرمطلقه بود. روش پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش همه زنان مطلقه و غیرمطلقه شهر تهران در سال 1395 بودند. نمونه شامل 300 زن (150زن مطلقه و 150 زن غیرمطلقه) بود که به روش نمونه گیری تصادفی از بین مراجعان به مراکز قضایی خانواده و خانه سلامت شهدای صادقیه منطقه 3 تهران انتخاب شدند. برای گرد آوری داده ها از مقیاس خانواده اصلی (هاوستات و همکاران،1985) و پرسش نامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر،2005) استفاده شد. داده ها از روش تحلیل رگرسیون چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل گردید. نتایج نشان دادند که زنان غیر مطلقه از نظر ابعاد الگوهای ارتباطی و تحمل پریشانی وضعیتی بهتر را برای خود گزارش کردند و رضایت خاطر بیش تری داشتند و زنان مطلقه نسبت به زنان غیر مطلقه از الگوهای ارتباطی آشفته تر و از نظر تحمل پریشانی در سطح پایین تری بودند.
واکاوی شرایط زمینه ساز قصد و رفتار تک فرزندی در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باروری زیر سطح جانشینی (حدود 2/1 فرزند) از سال 1385 تاکنون در ایران نگرانی هایی را ایجاد کرده است. باروری زیر سطح جانشینی معرف افزایش رفتار تک فرزندی است. بر این اساس سؤال تحقیق حاضر، این است که تفسیر و برداشت زنان و مردان شهر تهران از دلایل و انگیزه های تک فرزندی چیست و چه شرایط و عواملی زمینه ساز این تصمیم هستند. برای پاسخ به این سؤال ها، تعداد 14 مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با نمونه گیری هدفمند با زنان و مردان سنین مختلف در شرف ازدواج، همسردار بدون فرزند، همسردار با یک فرزند زیر 5 سال و افراد در پایان سنین باروری و دارای تک فرزند، ساکن شهر تهران انجام شد. مبنای نظری سؤال ها، نظریه های رفتار برنامه ریزی شده، گذار دوم جمعیتی و تئوری شناختی اجتماعی بود. مصاحبه های عمیق با روش استقرایی کدگذاری باز شده (تحلیل محتوایی متعارف) و کدهای باز بر اساس معانی مشترک ظاهری و مقایسه ی مداوم در قالب زیر طبقه ها و طبقه های فرعی و اصلی دسته بندی شدند. نتایج نشان داد که تصمیم تک فرزندی در واقع یک نوع راه کار یا استراتژی برای ایجاد نوعی تعادل بین شرایط فردی، زناشویی، خانوادگی و محیطی افراد است. این تصمیم حاصل تعامل بین برآیند نگرش ها، احساسات و مهارت های فردی به نفع تک فرزندی، فضای غیرحمایتی تعامل زناشویی برای فرزندآوری، فضای غیرحمایتی خانواده ی گسترده برای فرزن دآوری و فضای غیرحمایتی جامعه برای فرزند آوری است. بنابراین، در راستای تشویق باروری در نظر گرفتن پیچیدگی این تصمیم و رفتار ضروری است. مداخلات می توانند شامل ارتقای امنیت شغلی زنان، ارتقای کیفیت مراکز نگهداری کودکان، فرهنگ سازی هنجار فرزندآوری، افزایش احساس امنیت اجتماعی و اقتصادی خانوارها و تحکیم روابط در خانواده باشد.
بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر آموزش مهارت های زندگی بر کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان سرپرست خانوار در معرض آسیب های مختلف روانشناختی و اجتماعی هستند که کیفیت زندگی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از این پژوهش، بررسی اثر بخشی مداخله مبتنی بر آموزش مهارت های زندگی بر کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش اداره بهزیستی شهرستان میبد بود. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی از نوع طرح های دوگروهی پیش آزمون و پس آزمون با گروه گنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان بی سرپرست تحت پوشش اداره بهزیستی شهرستان میبد تشکیل می دادند که تعداد 30 نفر از این افراد با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش طی دوازده جلسه دو ساعته، دو بار در هفته، تحت آموزش مهارت های زندگی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکردند. هر دو گروه قبل و بعد از اجرای آموزش، به تکمیل پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی پرداختند. در نهایت داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون کوواریانس چند راهه (مانکووا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی در افزایش کیفیت زندگی شرکت کنندگان گروه آزمایش تاثیر معنی داری داشت. این تأثیر در هر چهار زیر مقیاس این متغیر نیز معنی دار بود. با توجه به این یافته ها می توان نتیجه گرفت که برای ارتقای کیفیت زندگی زنان بی سرپرست می توان از آموزش مهارت های زندگی استفاده کرد.
بررسی عوامل موثر بر جایگاه زنان در ساختار قدرت نهاد خانواده (نمونه موردی: زنان متأهل شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا چند دهه قبل شکل مسلط خانواده در ایران، خانواده ی گسترده تابع سنت و مذهب بود، که ریاست اصلی آن در اختیار پدر بود، اما تغییرات اجتماعی ناشی از انقلاب صنعتی با ایجاد تغییراتی در نقش های اجتماعی زنان، زمینه را جهت تغییر ساختار قدرت در خانواده را فراهم نمود و سیستم مردسالاری سنتی را با چالش هایی مواجه ساخت. موقعیت زنان نیز از نظر تحصیلات و پایگاه اقتصادی اجتماعی بهبود یافت و به دستیابی آنان در کنترل منابع و قدرت تصمیم گیری در خانواده منجر گردید .با توجه به اصل مشورت، این واقعیتی غیرقابل انکار است که اگر هر دو همسر در تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند، نتایج بهتری نیز حاصل خواهد شد. پژوهش حاضر با استفاده از رویه ی پیمایش و پرسشنامه در شهر شیراز، انجام می شود. جمعیت نمونه 600 نفر از زنان متاهل هستند که از طریق نمونه گیری طبقه بندی سهمیه ای انتخاب شدند. واکاوی داده ها با استفاده از تکنیک های رگرسیون تک متغیره، چند متغیره و F تست نشانگر آن است که بین میزان پذیرش ارزش های دینی در باب خانواده، دینداری، تحصیلات زن، شوهر و والدین، منزلت شغلی مرد با ساختار قدرت در خانواده ارتباط معناداری وجود دارد. از بین این عوامل ارزش های دینی در باب و تحصیلات مادر به ترتیب بیشترین تأثیر را بر ساختار قدرت در خانواده دارند.