فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱٬۰۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
در دنیای اسلام، نظام خلافت با استفاده از صبغه الهی و قدسی در عرصه سیاسی- اجتماعی مسلمانان وارد شد. علمای اهل سنت برای رهایی از تنگناهای موجود در جامعه در ذیل این نظام، از ظرفیت فقه و کلام استفاده کرده، این نظام را توجیه کردند. ولی توجیه فقهی کلامی، به تنهایی کافی نیست، بلکه تداوم و استمرار این نظام نیازمند تبیین جامعه شناختی است؛ چراکه اگر ابعاد تئوریک آن بازکاوی نشود، باید بساط آن برچیده شود. ازاین رو، آسیب شناسی اجتماعی این نظام می تواند چگونگی استمرار آن را تبیین کند. لذا ابن خلدون از ظرفیت های فقه و کلام اشعری استفاده می کند و نظام خلافت را بر مدار نظریة عصبیت به لحاظ جامعه شناختی تبیین می کند. این مقاله، چگونگی تبیین ابن خلدون از نظام خلافت و ظرفیت های موجود در جوامع اسلامی را از منظر جامعه شناختی بررسی می کند و با تمرکز به مفهوم «عصبیت» و رویکرد مقبولیت در اندیشه ابن خلدون، که مبتنی بر عصبیت و شوکت است، اصطکاک مبنایی او با مقوله مشروعیت را به نقد کشیده است.
نقش سیدجمال در تغییر نظام آموزشی الازهر و تأثیر آن بر تحولات سیاسی اجتماعی مصر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رویکرد علمی غالب الازهر، از زمان تسلط ایوبیان رفته رفته نقلی و مبتنی بر تفسیرهای ظاهرگرایانه بوده است. سیدجمال، از بدو ورود به مصر، علوم عقلی را با هدف، تغییر نگرش و موضع علمای الازهر نسبت به پدیده های اجتماعی، از طریق تحول نظام آموزشی آن نهاد وارد الازهر کرد. سیدجمال، همواره نظام آموزشی قدیم را به چالش می کشید و از نظام آموزشی جدید در الازهر دفاع و خواهان اصلاح روش های آموزشی آن بود. وی فلسفة علوم اسلامی و دانشگاه الازهر را منحصر به تئوری پردازی صرف نمی دانست، بلکه معتقد بود باید الازهر بتواند در عمل نیز مسائل و نظریه های فقهی را جامة عمل بپوشاند. وی معتقد بود که چرا فقهای الازهر نمی توانند فقه را در عرصة سیاسی و اجتماعی به کار بندند. وی به دنبال نظام آموزشی ای بود که بتواند تحول سیاسی اجتماعی به همراه داشته باشد و منجر به پایان استعمار و نظام استبدادی و سلطنتی گردد. این نوشتار با رویکرد نظری و تحلیلی درصدد است که نقش سیدجمال را در تغییر نظام آموزشی الازهر، واکاوی کند و تأثیرات آن را بر جامعه مصر مورد ارزیابی قرار دهد.
تحلیل کارکرد ارتباطی رجزهای یاران امام حسین(ع) در قیام عاشورا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو در پی آن است تا از رهگذر واکاوی نقش ارتباطی رجزهای یاران امام حسین(ع) در قیام عاشورا، کارکرد «رجز» به مثابه یک رسانه سنتی را در این رویداد مهم تاریخ اسلام از منظر ارتباطی تبیین نماید. به این منظور و با بهره گیری از نظریه کارکردگرایی در مطالعه کارکردهای پیام های ارتباطی، بر «آگاه سازی» پیام های ارتباطی به عنوان یکی از کارکردهای پیام های ارتباطی تمرکز شده و با استفاده از مدل ارتباطی «لاسول»، رجزهای یاران امام(ع) از جهت نقش «آگاهی بخش» آنها بررسی شد. در تحلیل محتوای رجزها از روش «تحلیل محتوای کیفی» (با رویکرد تلخیصی) استفاده شد. از جمله مهم ترین نتایج به دست آمده این است رجزهای یاران سیدالشهداء(ع) در رویداد عاشورا، علاوه بر کارکردهای رایج این رسانه سنتی در آن دوران (از جمله بیان جنگاوری و نسب رزمنده)، هم سو با اهداف ترسیمی امام حسین(ع) از قیام عاشورا بوده و از این منظر، واجد کارکرد «آگاهی بخشی» است.
بررسی عوامل مؤثر بر میزان تقدیرگرایی در نواحی روستایی (مطالعه موردی: شهرستان کنارک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، ارزیابی میزان تقدیرگرایی و تبیین برخی عوامل مؤثر بر آن در روستاهای شهرستان کنارک است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و جامعه آماری آن کلیه روستاییان شهرستان کنارک هستند. از این میان 30 روستا و 383 فرد روستایی به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها به روش های آماری در نرم افزار spss پردازش و تحلیل شد. نتایج بیانگر میزان قابل ملاحظه تقدیرگرایی با درجه میانگین 9/2 است. همچنین رابطه همبستگی عوامل مذهبی (به جز پایبندی به مناسک مذهبی)، احساس برابری (به جز رعایت حقوق قومیت ها، برتری قانون بر رابطه و شایسته سالاری)، احساس کارآمدی و احساس بیگانگی (به جز احساس بی معنایی) با میزان تقدیرگرایی از لحاظ آماری معنادار است. نتایج حاکی از ضعف قابل ملاحظه در بنیان های آگاهی و دانش، بنیان های اقتصادی و تولیدی و نیز سازوکارهای نهادی در تخصیص و توزیع سرمایه ها و امکانات است، که روی هم رفته در چارچوب نظام سنتی مبتنی بر عرف، سنت و مذهب، منجر به گرایش های تقدیرگرایانه در روستاهای منطقه شده است.
جایگاه و اهمیت تفکر انتقادی از دیدگاه قرآن و امام علی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تفکر انتقادی به منزله یک مهارت اساسی برای تربیت اجتماعی عاقلانه فرد در یک جامعه اسلامی شناخته شده است. در همین راستا، تحقیق حاضر با روش توصیفی −تحلیلی به بررسی جایگاه و اهمیت تفکر انتقادی از دیدگاه قرآن و امام علیg پرداخته است. نتایج نشان داده است، در جهان بینی اسلامی اندیشه، عنصر اساسی زندگی فردی و اجتماعی است، همچنین تعقل همراه با تدبر، صبر و مطالعه، تقوای حضور، پرسش گری، موقعیت سنجی، بصیرت و روشن بینی، پرهیز از تعصب از ویژگی های تفکر انتقادی از منظر امام علیg می باشد. تزکیه، تعلیم حکمت، مذاکره، روش الگویی از مهم ترین روش های تربیتی مبتنی بر پرورش تفکر انتقادی می باشند. گسترش فرهنگ پژوهشگری، چاره جویی و کوشش برای کشف حقیقت، کاوشگری و دانش پژوهی، تشویق به تحصیل همیشگی دانش، عدالت ورزی، احترام به آرا و اندیشه های دیگران به عنوان برآورد ذهنی باز و رشد یافته و تربیت اخلاقی از مهم ترین پیامدهای تربیتی تفکر انتقادی از دیدگاه امام علیg می باشد.
مؤلفه های تمدنی جامعه اسلامی در تفکر اجتماعی شیعی و سلفی: مقایسه تطبیقی آرای شهید مطهری و سیدقطب(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ایده پردازی برای شاخصه های تمدن اسلامی یا مؤلفه های تمدنی جامعه اسلامی از جمله تلاش های مشترک شهید مطهری و سیدقطب بوده است. شهید مطهری یکی از متفکران برجسته در جریان فکری انقلاب اسلامی و سیدقطب یکی از متفکران تأثیرگذار در جریان های سلفی گرایی معاصر (از جمله القاعده و داعش) به شمار می روند. این مقاله، با استفاده از روش شناسی بنیادین و روش پژوهش اسنادی، پنج مؤلفه زیر درباره تمدن اسلامی را از نظر این دو متفکر به طور تطبیقی تحلیل می کند: 1. هستی شناسی و جهان بینی اسلامی؛ 2. منزلت و جایگاه باورهای اسلامی در تمدن آفرینی؛ 3. نقش جهاد، تحرک و اصلاح اجتماعی در تمدن سازی؛ 4. چگونگی رابطه تمدن اسلامی در مصاف با سایر تمدن ها و جوامع؛ 5. کیفیت تولید و انتقال علم در تمدن اسلامی. در مجموع، به نظر می رسد که با وجود برخی اشتراکات (از جمله در مبانی هستی شناختی)، تفاوت های آشکاری در ابعاد معرفتی متأثر از سنت های فکری متفاوت (تفکر عقلانی شیعی در مقابل نگرش کلام اشعری و ظاهرگرایی) در نزد آن دو متفکر قابل شناسایی هستند.
بازنمایی «ارتباط شیطان و انسان» در سریال های ماورائی (تحلیل روایت سریال اغما)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
دهه 1380ش، تلویزیون ایران، میزبان مولودی مبارک بود؛ استعلای هنر هفتم در رهسپاری به جهان غیب در قالب ژانر نوپدید «سینمای ماورا» افسوس که این بشارت به بالندگی خود نرسید و رو به پژمردگی، بلکه افول نهاد. از چالش های این گونه فاخر، انطباق کامل داستان با آموزه های اسلامی است. بر این اساس تحقیق حاضر به بررسی بازنمایی «ارتباط شیطان با انسان» به عنوان یکی از محورهای مهم در ارتباط انسان با عالم ماورا در مطالعه موردی سریال «اغما» همت گماشته است و در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که منطق روایی این سریال تا چه اندازه با مبانی اسلامی این ارتباط منطبق است؟ این پژوهش از نوع توصیفی−تحلیلی است که با روش اسنادی و تحلیل روایت بر اساس الگوهای پروپ و گرماس−لاری وای و بر اساس موردپژوهی انجام گرفته است. نوشتار حاضر، ابتدا مبانی نظری «ارتباط شیطان با انسان» را با روش اسنادی از فرهنگ اسلامی جمع آوری و در مرحله دوم، پی رنگ داستانی این ارتباط در سریال را با روش تحلیل روایت بررسی کرده است و در نهایت با عزیمت از این دو رهیافت توصیفی−تحلیلی، یافته های تحلیل روایت را به روش تطبیقی−انتقادی و در مقایسه با مبانی اسلامی پیش گفته مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و توانسته است به نوعی الگوی عام در اجزای فرایند و منطق روایی ارتباط انسان و شیطان دست یابد.
تعیین کننده های رفتار باروری زنان گروههای مذهبی شیعه و اهل سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عوامل اقتصادی اجتماعی و فرهنگی در میزان باروری تا چه حد مؤثّر است و باروری زنان در میان زیر گروه های مختلف مذهبی به چه صورت است؟ برای پاسخ به این سؤالات، داده ها با استفاده از روش پیمایشی و پرسشنامه ساخت یافته در مورد 362 زن شیعه و سنّی در شهر سرپُل ذهاب انجام گرفت، جمع آوری شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین باروری این دو گروه مذهبی از زنان وجود دارد؛ هر چند میزان باروری در هر دو گروه کم است. این معنی داری توانایی فرضیه الهیات ویژه را در تبیین تفاوت باروری میان زیرگروه های مختلف جمعیّتی آشکار می کند. تحلیلهای چند متغیّری نشان داد که ترکیبی از ویژگیهای فرهنگی، اقتصادی اجتماعی و جمعیّتی سهم تعیین کننده تری (39 درصد در مقابل 1/20 درصد) در تبیین باروری زنان سنّی در مقایسه با زنان شیعه دارد. هم چنین، تحلیل چند متغیّری نشان داد که با کنترل تمام متغیّرهای مستقل، مذهب تأثیر معنادار خود را حفظ کرده است؛ هر چند شدّت این رابطه با کنترل دیگر متغیّرها کاهش یافته است. بر اساس این نتایج در سیاستگذاریهای جمعیّتی آینده، سیاستها باید بیشتر معطوف و متمرکز بر زنان ازدواج کرده تک فرزند و بویژه بدون فرزند باشد که در نمونه مورد بررسی و در میان زنان شیعه مذهب (28/8 درصد بدون فرزند) نمایانتر است. بنابراین، سیاستهای دولت باید با خواسته ها و منافع زنان و خانواده ها همسو باشد.
«افق مهدوی» و تکوین چشم انداز «تمدن زمینه ساز» در آینده ایران اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
امروزه بازطرح موضوع «تمدن اسلامی» در گفتمان و ادبیات انقلاب اسلامی ایران بر چه واقعیت تاریخی و عینی استوار است؟، به دغدغه علمی تبدیل شده است. این پژوهش، می کوشد بخشی از این مسئله را با رویکرد آینده پژوهی و مبتنی بر روش «افق شناسی تاریخی» ایران اسلامی پاسخ دهد. در تاریخ هر ملتی، شناسایی افق ها، راه گشای بررسی و ترسیم آینده آن ملت خواهد بود. ملت ایران با ترسیم افق مهدوی، خود را در مسیر تکامل تاریخی قرار می دهد که به تمدنی زمینه ساز ظهور می انجامد. ایران اسلامی در کشاکش نگاه فعال و منفعل پدیده ظهور، نگاه فعال را برگزید و این نگاه، رشد تاریخی ملت ایران را تا تحقق انقلاب اسلامی به همراه داشت. انقلاب اسلامی نیز با تداوم و خودآگاهی بخشی به این افق گزینی تاریخی، توانست با ترسیم آینده مطلوب خود، یعنی تکامل پیوسته و زمینه ساز ظهور به آینده محتمل آن با عنوان تمدن زمینه ساز دست یابد.
بازتاب نمادین مشروعیت بر سکه های ساسانی مطالعه موردی: دوران قباد اول و جاماسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای درک آثار هنری یک عصر و بنیادهای موثر بر آن، کشف رابطه بین تصویر و رخدادهای اجتماعی برای کشف دلایل تولید آنها ضروری می نماید. از اینرو، پژوهش حاضر سعی در تبیین رابطه ی میان تصاویر یک دوره و عناصر مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مؤثر بر آن را دارد. در تاریخ ایران در غالب موارد هنر وابسته به دربار و به عنوان بیانیه ای بازتاب دهنده قدرت و اندیشه های حاکم در جامعه است و تولید و بازتولید آن مبتنی بر نیازهای حکومت به رسانه های تصویری برای بیان ایده های مورد نظر خود است. به این منظور، مورد بررسی در این پژوهش، دوره ی ساسانی به عنوان نقطه اوج دوره ی گفتمانی ایران پیش از اسلام و یکی از دوره های طولانی دارای چالش های گوناگون از منظر قدرت و مشروعیت انتخاب شده و از بین رسانه های تصویری و هنری آن سکه ها مورد نظر بوده که شواهد زیادی از تغییرات بازنمایی تصویری را آشکار می سازند. مورد بررسی خاص این پژوهش، سکه های دوره قباد اول و جاماسب در سیر زمانی خلع قباد اول از قدرت به واسطه ظهور فرقه مزدکیه، جانشینی جاماسب و رسیدن مجدد قباد اول به سلطنت و تغییرات تصویری سکه های پادشاهان مزبور در طی این دوره بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که این پادشاهان در طی دوره های مزبور با قصد افزایش اقتدار و مشروعیت خود، از عناصر و نمادهای ریشه دار در عقاید زردشتی، به منظور شکل دادن به سیمای تصویری این امر بهره می برند .
فقه حکومتی از منظر شهید صدر(ره)؛ با مروری بر ویژگی های «فقه نظامات»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهید سیدمحمدباقر صدر(ره) را می توان مبدع رویکرد جدیدی در تفقه دانست که در صدد استنباط «نظامات اجتماعی» از منابع دینی است. در این نگاه، مسائل و موضوعات فقهی، به صورت موضوعات از هم منفصل مطالعه نمی شود آن چنان که در فقه موجود رایج است بلکه «نظام»، یک کل به هم پیوسته ای است که موضوعات آن، به یک شبکه یکپارچه تبدیل شده اند. استنباط «نظام» به عنوان یک «مجموعه» و «کل»، غیر از استنباط حکم تک تک «عناصر» آن از طریق احکام «موضوعات کلی» است که نیازمند باب جدیدی از تفقه می باشد. این مقاله در بخش اول به تقریر نظریه شهید صدر(ره) در باب فقه نظامات می پردازد و سعی می کند جوانب اصلی نظریه ایشان را بررسی کند. در بخش دوم مقاله، با تمرکز بر ویژگی های «فقه نظامات»، تفاوت آن با «فقه موجود» از زوایای مختلف بررسی شده است؛ مبتنی بر فقه نظامات، سنخ دیگری از تکالیف متصور است که از جهاتی چند با «حکم» در فقه فردی تفاوت دارد؛ این نوع از تکلیف، از حیث «موضوع»، «مکلف»، «سنخ تکلیف»، «عقاب و ثواب» و «روش استنباط» از احکام رایج فقهی ممتاز می گردد.
ساختار و روابط حاکم برآن با تأکید بر تفسیر المیزان
حوزههای تخصصی:
ساختار عبارت از نظم و چینشی خاص است که بر اجزا حاکم شده و آثار و تبعات ویژه ای را از خود در پدیده ها بر جای می گذارد. ساختار ها به دلیل پهن دامنه بودن امکان تحلیل کلان پدیده ها را فراهم می آورند و شناختی را از پدیده به دست می دهند که بدون در نظر داشتن یک نظریه ساختاری دستیابی به آن نامقدور است. حرکت به سوی کشف یک نظریه ساختاری مستلزم شناخت ساختارهاست. ما در این پژوهش به دنبال آنیم تا با استفاده از روش تحلیل متن تبیینی مبتنی بر معارف اسلامی از ساختار ها و روابط آنها در تفسیر المیزان ارائه داده و به این پرسش پاسخ گوییم که ماهیت ساختار چیست و چه ویژگی ها و روابطی بر آنها حاکم است؟ در این نوشتار در کنار پرداختن به تضاد میان ساختار ها، به روابطی چون همزیستی، تعادل و آتش بس میان ساختارها در دو سطح فردی و اجتماعی پرداخته شده است.
نقش عنصر تواضع در شکل گیری و تقویت ارتباطات میان فردی از منظر آیات و روایات
حوزههای تخصصی:
زندگی اجتماعی انسان مبتنی بر ارتباطات میان فردی است در دین اسلام ضوابطی وجود دارد که تعیین کننده حدود روابط بین افراد است و عنصر تواضع از جمله آنهاست که نقش مهمی برای برقراری ارتباط و تداوم آن دارد. تواضع به معنای کوچک کردن خود در برابر دیگران در قرآن و روایات به وفور در این مورد پرداخته شده است و اغراض بکار گیری آن حد و مرز تواضع ممدوح و مذموم است مثلا بکار بردن آن با اغراض مادی و شهواتی و غیر الهی از مصادیق تواضع مذموم است. ارتباطات میان فردی فرآیندی است که دارای دو قسم کلامی و غیر کلامی می باشد. و تواضع می تواند نمود خود را در رفتار و کلام نشان دهد و چه بسا ضروری است با به کار بستن عوامل پیدایش تواضع و آثار آن تواضع به معنای واقعی نمود پیدا کند تا از ابزار سوء ا ستفاده و نیل به مقاصد دنیوی محفوظ باشد عواملی که باعث اصلاح رابطه با دیگران می شود اشاره شده است که عبارتند از ادب و احترام متقابل، مثبت اندیشی، راز داری، همگامی، هنرخوب گوش کردن، استفاده از نشانه های غیر کلامی، سلامت و عفت کلام، شایسته سخن گفتن، استوار و سنجیده بودن، ضایع نکردن حقوق دیگران، دوری از افراط و تفریط، ترک عجب و کبر، کینه توز نبودن، انتقاد مودبانه، دوری از خودنمایی کردن، داشتن ارتباط دو طرفه، دوری از تجسس، ترک مجادله، طعنه نزدن، ترک غیبت، ترک دروغ، اجتماعی بودن، پرحرف نبودن، زشت حرف نزدن، ترک در گوشی حرف زدن (ترک نجوا) و نداشتن گفتگوهای دستوری و منفعلانه. شناخت ظرفیت درونی، کنترل غضب و گذشت از مردم برخی از اموری است که طبق آیات و روایات تواضع در ایچاد آنها نقش اساسی دارد تا شکل گیری ارتباطات میان فردی بوسیله تواضع مشخص شود. عنصر تواضع با نمود خود در محبت، حق پذیری، منظم شدن کارها، بزرگی و سربلندی و رشد علمی و ... در تقویت ارتباطات میان فردی نقش اساسی دارد.
ولی فقیه مشروطه؛ آخوند خراسانی (اعمال ولایت فقیه و اعتقاد به حق ویژه حکومت برای فقها)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
علی رغم اعتقاد آیت الله آخوند خراسانی به «ولایت فقیه»، برخی سعی می کنند ایشان را ضدولایت فقیه معرفی کنند. با اندک تأمل در آثار، و سخنان صریح ایشان، می توان به پایبندی ایشان به این اصل اذعان کرد. این جریان جدید تحریف تاریخ است؛ زیرا مرحوم آخوند، هم به طور نظری و هم عملی معتقد به ولایت فقیه بود، آن هم درست مثل امام خمینی ره، نه مقابل و مخالف ایشان. امام خمینی از جایگاه ولایت فقیه، رهبری خلع محمدرضاشاه، تکفیر سلمان رشدی، تهدید بنی صدر به عزل، حکم ارتداد گروهک موسوم به ملی مذهبی و امثال این مسائل را و مرحوم آخوند خراسانی نیز خلعِ محمدعلی شاه، تهدید سلطان عثمانی، هشدار به شیخ الاسلام عثمانی، اخراج تقی زاده از مجلس شورای ملی و تکفیر او و همة روشنفکران سکولار را در کارنامه خود دارد. هدف این تحقیق، بازگویی اعتقاد عملی و نظری آخوند خراسانی به «ولایت فقیه»، با روش توصیفی و اسنادی است. ایشان ولایت را در عصر غیبت معصوم، «حق ویژة فقیهان» می دانند.
گفتمان معرفةالنفس و ریاضت در سبکزندگی اشراقی عرفانی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
انسان از دیرباز برای رسیدن به سعادت و کمال، دستیابی به اهداف فردی و اجتماعی و غلبه بر مشکلات مادی و غیرمادی در جستوجوی سبکزندگی مطلوب بوده است. سبکزندگی مجموعهای از امور نظاممند و همگرا از زندگی انسانی اعم از بعد فردی، اجتماعی مادی و معنوی است. این امور نظیر بینشها، گرایشها، رفتارهای درونی، رفتارهای بیرونی در حوزههای فرهنگی، دینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که میتوان از همه آن امور، الگویی را استخراج کرد و ارائه داد. بنابراین سبکزندگی، فرآیندی است که با تمام ابعاد و زوایای حیات انسان ارتباط دارد.
فرازمندترین و جامعترین سبکزندگی، برنامهای است که از تعالیم الهی و آموزههای وحیانی استخراج شده باشد. در این راستا دانشوران مسلمان نیز متناسب با رویکرد علمی- فلسفی و آموختههای خود از اسلام و یافتههای خود به ارائه برنامه زندگی اقدام کردهاند. شیخ اشراق طبق آموختههای خود از اسلام و یافتههای شهودی و باطنی خود، دستورالعملهایی را برای رسیدن به حیات معنوی و زندگی مطلوب بیان کرده است. آشکار است که سبکزندگی، بیشتر به رفتار میپردازد؛ ولی تعیین این رفتار در سایهاندیشهها، باورها و یافتههاست. بنمایه سبک زندگی اشراقی- عرفانی، دو امر بسیار مهم است که ما آن را با عنوان گفتمان «معرفةالنفس» و «ریاضت» مطرح میکنیم.
این مقاله میکوشد پایه و اساس سبکزندگی اشراقی را تبیین کند. این پایه، خودشناسی و معرفهالنفس است و نردبانش ریاضت و سیر و سلوک معنوی و باطنی است. همچنین تلاش ما بر این است که تاروپود، ماهیت و حقیقت این دو را از نگاه شیخ اشراق با استناد به آثار وی توضیح دهد. این نوشتار در پایان به نمونههای عینی ریاضت اشاره میکند که در شرایط کنونی جهان معاصر ضروری مینماید.