مقالات
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، مسئله «توانمندسازی زنانِ سرپرستِ خانوار» از زاویه ترمیم و اصلاحِ شاخص های معطوف به ارزیابی عملکرد نهادهایی که موظف به توانمندسازی هستند، مطالعه شده است. در همین راستا «نظریه سارا لانگه» به سبب اینکه «غنی تر» و «شناخته شده تر» از سایر نظریه هاست، انتخاب گردیده و پس از «توصیف» شاخص هایی که در آن مطرح شده، مورد «نقادی» قرار گرفته است؛ به گونه ای که نگارندگان کوشیده اند تا براساس تجربه ها و مشاهدات شغلی خویش از خلأ و نیازهای زنانِ سرپرستِ خانوار در جامعه کنونیِ ایران، «نقص ها» و «کژی ها»ی شاخص های مندرج در این نظریه را بیابند. در مرحله بعدی، از نظریه لانگه عبور شده تا از متن این مباحث سلبی و ایجابی، شاخص هایی «کارآمد» و «بومی» برای سنجش عملکرد نهادهای حامی، طراحی و تعریف شوند. این مرحله را، هم می توان «بازسازی نظریه لانگه» قلمداد کرد، و هم می توان آن را «شاخص سازی مستقل و متفاوت» شمرد که البته تا حدّی در امتداد نظریه لانگه است. این شاخص ها در مقایسه با شاخص های لانگه، از لحاظ ضریب جامعیت، «چندبُعدی نگر» هستند، و از لحاظ انطباق با شرایط خاصِ فرهنگیِ ما، «بومی» و «محلّی» به شمار می آیند. داده های این مقاله با تکیه بر روش های «تحلیل اسنادی» و «مشاهده مستقیم» گردآوری شده اند، و آنگاه شاخص های موجود مورد نقد و بررسی قرار گرفته و در نهایت شاخص های مطلوب ارائه شده است. بدین ترتیب، مفهوم توانمندسازی زنان سرپرست خانوار به پنج بُعد تقسیم و سپس برای هر بُعد، تعدای شاخصِ عینی و عملیاتی تعیین شده است.
تأثیر تشبه به جنس مخالف در اختلال نظام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بررسی تأثیر تشبه به جنس مخالف در ایجاد اختلال در نظام و خرده نظام های مد نظر اسلام و تبیین عِلّی این پدیده، موضوع اصلی مقاله است. بدین منظور با الهام از ادبیات نظری و چارچوب مفهومی برخی از اندیشمندان دینی نظیر علامه طباطبایی، شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی مدل نمونه و هنجاری نظام فردی، خانوادگی و اجتماعی مورد نظر اسلام را ترسیم نمودیم. به منظور تبیین نقش بنیادین تفاوت های جنسی و جنسیتی در سامان یابی این مدل هنجاری، چهار مفهوم اصلی فطرت، عدالت، زوجیت و هویت جنسی را با استناد به کاربردهای قرآنی طرح یا پرورش دادیم. در نهایت ضمن تحلیل عقلی استلزامات جنسی و جنسیتی این نظام ها، نشان دادیم که تشبه به جنس مخالف باعث ناهماهنگی در سطوح مختلف هویت از یک سو و به هم ریختگی های الگوهای نظام مطلوب دینی از سوی دیگر می شود. این مقاله در بخش ترسیم ویژگی های مدل هنجاری نظام در اسلام، از روش تفسیری−عقلی بهره برده است. بررسی فرضیه ها و تبیین عِلّی با روش عقلی و عرضه بر نظریه های اجتماعی انجام گرفت.
هدف علم در «پارادایم اسلامی علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف علم در پارادایم های اثباتی، تفسیری و انتقادی، اگرچه مشخص اند، اما متفاوتند. هدف علم در پارادایم اثباتی تبیین، در پارادایم تفسیری فهم و تفسیر رفتار و در پارادایم انتقادی تغییر پدیده ها و رهایی بخشی انسان ها است. حال پرسش این است که بر فرض پذیرش «پارادایم اسلامی علوم انسانی»، هدف علم در آن چیست؟ در این جستار از روش تحلیل متن استفاده برده ایم و مبنای کار این گونه است که ابتدا پرسش هایی طرح می شود و بعد به جستجوی پاسخ آن در قرآن و روایات مرتبط می پردازیم. در روش تحلیل متن ارتباط بین رجوع به متن و نتیجه گیری درباره هر مطلب، دو سویه و مکرر است؛ یعنی با طرح پرسش، جستجو در متن را آغاز می کنم و پس از مطالعه متن، ممکن است، فهم آیه ای فهم آیه دیگر را تکمیل، اصلاح و گاه عوض کند. نتیجه اینکه هدف پارادایم اسلامی علوم با توجه به آیات قرآن و روایات مرتبط، اصلاح فردی و اجتماعی با یک زبان علمی است؛ چرا که عالم طبیعت و نظام اجتماعی را می توان تبیین و فهم کرد تا بتوان اصلاحشان کرد تا کارشان را خوب انجام دهند. راهکار اصلاح عبارت است از تبیین درست و فهم دقیق پدیده های طبیعی در نظام طبیعت؛ و تبیین درست، فهم دقیق، انتقاد سازنده از وقایع اجتماعی و آگاه کردن افراد و عناصر نظام از وظایف و تکلیفشان در نظام اجتماعی.
مؤلفه های تمدنی جامعه اسلامی در تفکر اجتماعی شیعی و سلفی: مقایسه تطبیقی آرای شهید مطهری و سیدقطب(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ایده پردازی برای شاخصه های تمدن اسلامی یا مؤلفه های تمدنی جامعه اسلامی از جمله تلاش های مشترک شهید مطهری و سیدقطب بوده است. شهید مطهری یکی از متفکران برجسته در جریان فکری انقلاب اسلامی و سیدقطب یکی از متفکران تأثیرگذار در جریان های سلفی گرایی معاصر (از جمله القاعده و داعش) به شمار می روند. این مقاله، با استفاده از روش شناسی بنیادین و روش پژوهش اسنادی، پنج مؤلفه زیر درباره تمدن اسلامی را از نظر این دو متفکر به طور تطبیقی تحلیل می کند: 1. هستی شناسی و جهان بینی اسلامی؛ 2. منزلت و جایگاه باورهای اسلامی در تمدن آفرینی؛ 3. نقش جهاد، تحرک و اصلاح اجتماعی در تمدن سازی؛ 4. چگونگی رابطه تمدن اسلامی در مصاف با سایر تمدن ها و جوامع؛ 5. کیفیت تولید و انتقال علم در تمدن اسلامی. در مجموع، به نظر می رسد که با وجود برخی اشتراکات (از جمله در مبانی هستی شناختی)، تفاوت های آشکاری در ابعاد معرفتی متأثر از سنت های فکری متفاوت (تفکر عقلانی شیعی در مقابل نگرش کلام اشعری و ظاهرگرایی) در نزد آن دو متفکر قابل شناسایی هستند.
بازنمایی عنصر شور و احساس در آیین های محرّم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، به روش کیفی، مبتنی بر نظریه تفسیری کلیفورد گیرتز انجام گرفته. مسئله اصلی در این پژوهش، توصیف عناصر شور و احساس در مناسک محرّم، با تأکید بر فهم چیستی آن در قالب دینِ زیسته است. واحد تحقیق آن دسته از یافته های آیینی است که بیشتر عنصر شور و احساس در آن متجلّی است مانند: (سیاه پوشی، سینه زنی، زنجیر زنی، قمه زنی و تعزیه) که محقق آنها را به شیوه قوم نگاری دینی بازنمایی نموده است. راه رسیدن به چنین هدفی ساده نبود، بلکه مستلزم انتخاب روشی پیچیده و ترکیبی بود که محقق را واداشت به روش مشاهده مشارکتی و مصاحبه با پیشکسوتان آیین محرّم به گفتگو بنشیند. در فرایند تجزیه و تحلیل یافته های ذکر شده به شکل تفسیری، پژوهشگر به شرح این واقعیّت پرداخته که آیین محرّم بازتولیدکننده هویت دینی و فرهنگی بوده است، و آیین ها، همان باور دینی مناسک گزار انند که به عینیّت درآمده. حاصل مصاحبه ها و نتیجه مشاهده محقق نشان داد که شور، احساس، و حرکت به عنوان روح مناسک اند، و طبیعتِ آیین محرّم متمایل به محاکات و دیده شدن است. نتیجه به دست آمده ثابت کرد که آیین محرّم از یک طرف، مؤلفه هایی هویت ساز و تقویت کننده ساخت اجتماعی اند، که توانسته اند در بازتولید روحیه، ارتباطات جمعی، روابط درون گروهی، پیوندهای اجتماعی، آگاهی جمعی، و بازسازی باورهای دینی نقش آفرینی کنند، و از طرف دیگر، پیوند دهنده گذشته و حال بوده اند.محقق در پایان به این جمع بندی رسیده که فهم رابطه شور و احساس در مناسک و آیین دینی راه رسیدن به حقیقت دین را هموار خواهد کرد.
نقش داعش در فرایند جهانی شدن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رشد گروه های بنیادگرا در خاورمیانه و سایر قاره ها از جمله شمال آفریقا (بوکوحرام) نشان از تحولات اساسی در صحنه سیاسی، اجتماعی و مذهبی دارد که به هیچ عنوان نمی توان از تأثیرات این گروه ها در گستره سیاسی جهان به ویژه در محدوده خاورمیانه غافل بود. از جمله این گروه های بنیادگرا، گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) است که در اثر ضعف دولت−ملت ها، ناسیونالیست دینی و سرخوردگی و فردگرایی ناشی از سرمایه داری و جهانی شدن تشکیل شد و به سرعت گسترش یافت و مشکلات و چالش های فراوانی را ایجاد کرد. هدف از انجام این تحقیق بررسی نقش داعش در فرایند جهانی شدن است همچنین فرضیه پژوهش حاضر این است که: داعش در فرایند جهانی شدن تأثیر مثبت داشته است و در اثر اِعمال سیاست های موسوم به طرح مارشال از سوی آمریکا و نظام سلطه باعث سرعت بخشیدن به این فرایند شده است. این پژوهش با روش توصیفی−تحلیلی در پی یافتن پاسخ گویی به این پرسش پژوهش حاضر است.
ریشه یابی و رتبه بندی علل افزایش سن ازدواج در بین دانشجویان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر افزایش سن ازدواج دانشجویان است. روش تحقیق، توصیفی و از نوع پیمایشی است و جامعه آماری نیز دانشجویان مجرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر، و نمونه آماری 392 نفر که براساس جدول مورگان به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته حاوی 52 مؤلفه در طیف پنج درجه ای لیکرت با پایایی 902/0 براساس آلفای کرونباخ بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات افزون بر روش های آمار توصیفی از آزمون استنباطی Z تک گروهی استفاده شد. نتایج نشان داد: بیکاری، نداشتن درآمد کافی، خوف از افزایش هزینه ها، تأکید بر داشتن مسکن و خودرو پیش از ازدواج، استقلال مالی، گسترش روابط ناسالم بین دختران و پسران، کاهش اعتماد به طرف مقابل، گسترش فرهنگ تجمل گرایی، تأکید بر داشتن شغل مناسب با مدرک دانشگاهی، مسئولیت پذیر نبودن افراد برای اداره زندگی، به ترتیب از مهم ترین و الویت دارترین، و نگرانی از ضعف و ناتوانی جنسی، تأکید والدین بر انتخاب همسر از بین آشنایان، و خدمت سربازی پسران از کم اثرترین عوامل در افزایش سن ازدواج دانشجویی شناخته شدند. مؤثرترین عامل برای افزایش سن ازدواج دانشجویی عوامل اقتصادی هستند.