فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۱٬۰۳۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
جغرافیای سیاسی علمی است که با تلفیق بینش های سیاسی و جبر حاکم بر محیط جغرافیایی ، نگرشی متفاوت و واقع بینانه بر ساختارهای سیاسی حکومت ها ارائه می دهد.این علم با رکن قراردادن مولفه های سرزمین، ملت، هویت و حکومت ، به اهمیت موضوع بر اساس ساختار جغرافیای کشورها می پردازد.گرچه از قرن هفدهم میلادی و با انعقاد قرارداد صلح وستفالیا، تأسیس حکومت های سرزمینی و شکل گیری دولت های قوی ، به یک پارادایم غالب جهانی تبدیل شد اما با توجه به کارکرد حکومت های اقتدار گرا ،طولی نکشید که حاکمیت از پادشاهان مطلق نگر به ملت ها بر مبنای قاعده انتخاب ، تفویض شد و ملت ها مسئول تشکیل دولت های ملی شدند و حاکمیت ملی را در اختیار گرفتند. این پدیده با کیفیت مختلف در سرتاسر جهان به انجام رسید و هر حکومتی مدعی است که از طرف ملت خود به حاکمیت رسیده و در تلاش است تا با تقویت بنیه فکری ملت خویش، پایه های حکومت خود را بیش از پیش مستحکم کند؛ بررسی ساختار حکومت ها در منطقه غرب آسیا که بخشی از گستره تمدنی جهان اسلام به شمار می آید، با چالش های اساسی در باب حکمرانی مواجه است. در این مقاله با بهره گیری از توصیف- تحلیل در سه باب موضوعی جغرافیای سیاسی – مبانی حکومت اسلامی و مولفه های هویت زا چالش های موجود در باب حکمرانی مطلوب مورد بررسی قرار گیرد. به نظر می رسد که اندیشه سیاسی اسلام، با ایجاد تردید در شاخص هایی که به حکومت ملت پایه می انجامد، آنها را به رسمیت نشناخته و مبانی و شاخصه هایی متفاوت از آنچه که مطرح است ارائه می نماید. شاخص هایی که از نص صریح قرآن، شیوه حکومتی پیامبر اکرم(ص) و تعالیم ائمه اطهار(ع) گرفته شده و همگی بر نقش مستقیم خداوند در حاکمیت مطلق بر جهان و تأسیس حکومت بر اساس محورهای دینی و عقیدتی دلالت دارد. بنابراین، به دلیل تفاوت و اختلاف ماهوی میان اندیشه سیاسی اسلام و اندیشه سیاسی اومانیستی غرب، اصلی ترین مجموعه چالش های اسلام در بحث حکومت، مؤلفه هایی است که مبانی حکومت ملت پایه به طور سنتی را تشکیل می دهد. از این منظر نگاهی چالشی بر اساس استدلال های مبانی محور و تطبیق آن با نگرش های نوین جغرافیای سیاسی در باب حکومت – ملت به موضوع بر این نوشتار حاکم است.
The Role of Haushofer's Theory in Nazi Germany (Its Impact on Iran's National Security)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
263 - 288
حوزههای تخصصی:
The Middle East and North Africa have always been of great interest to global thought and power due to their strategic location and huge fuel resources. One instance was Nazi Germany, which had specific geographical considerations for the region. This study seeks to answer the question: "How did the change in the role of German geopolitics from Haushofer's Ideas to Hitler's affect the fate of Iran during Reza Shah's reign?"; We will explain what happened, and why it happened. This research is descriptive-analysis in terms of its nature and method. In this article, an attempt was made to use graphical models to better understand concepts. The results indicate that Nazi Germany's ideas for conquering the world under Adolf Hitler and Rudolf Hess were very different from those of Haushofer. In World War II, Haushofer’s theory was replaced by Hitler's viewpoints. This change had a direct impact on Iran's strategy; Reza Shah adopted a neutral strategy during this period, which eventually led to defeat and military occupation of Iran. Thus, when Nazi Germany's strategy shifted from Haushofer’s to Hitler’s, Reza Shah should have changed his approach too.
تحول مفهومی ناسیونالیسم چینی و تأثیر آن بر تکوین سیاست خارجی توسعه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
115 - 149
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین فاکتورها در تعیین جهت سیاست خارجی کشورها سبک و سیاق ملی گرایی در آن کشور است. در گفتمان سیاسی چین همانند بسیاری از کشورها گونه های متفاوتی از ملی گرایی وجود دارد. اما فقط یک گونه از ملی گرایی به جایگاه مسلط در سیاست خارجی چین رسیده است و به عنوان یکی از فاکتورهای تاثیرگذار به تکوین سیاست خارجی توسعه گرا عمل کمک کرده است. مقاله پیش رو با بررسی انواع ملی گرایی در چین در پی پاسخ به این پرسش است که گونه مسلط ملی گرایی در چین چگونه به تکوین سیاست خارجی توسعه گرا کمک کرده است؟ در قالب نظریه سازه انگاری این فرضیه مطرح شده است که «دولت توسعه گرای چین ناسیونالیسم را به مسیر عمل گرایی سوق داده است و باعث تکوین سیاست خارجی توسعه گرا به عنوان یک برساخت سیاسی شده است.» نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که سیاست خارجی توسعه گرایانه چین هم ابزار و هم محصول تفسیر اقتصادی از ناسیونالیسم است که باعث رشد فزاینده شاخص های اقتصادی در چین شده است. . . . . . . . . .
تشدید تقابل گرایی ایالات متحده و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پساناآرامی های غرب آسیا؛ پیامدهای ترور سرلشگر قاسم سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای سیاسی سال چهارم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱۳
151-180
حوزههای تخصصی:
اصولا ماهیت سیاست خارجی در ایالات متحده به ویژه در میان جمهوری خواهان مبتنی بر مواردی همچون پشتیبانی بی قید و شرط از رژیم اشغالگر قدس، تاکید بر جنگ با دشمنان، عدم تمایل به تفاهم با رقبای سیاسی و نظامی و کسب بیشینه منافع ایالات متحده در سایه ارعاب و تهدید می باشد. این مسئله در منطقه غرب آسیا به ویژه با افزایش روزافزون قدرت نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پساداعش و شکل گیری ائتلاف قدرتمند شیعیان در منطقه (به مثابه محورت شرارت به زعم آمریکایی ها) مهمترین مانع تحقق منافع این کشور در منطقه تشدید می باشد. در این مقاله، تلاش نویسندگان ارائه پاسخی متقن به این سوال است: علت ترور سرلشگر سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سوی ترامپ چه بوده است؟ و در ادامه چه پیامدهای محتملی را برای آینده امنیت این منطقه می توان متصور بود؟ فرضیه مقاله که مبتنی بر تئوری مدل سیکلی بحران مایلس هاگ می باشد، دلالت بر این مسئله دارد که عقبه تاریخی این بحران، گذشته از خصومت های تاریخی بعد از انقلاب اسلامی، به دوران انعقاد قرارداد برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام برمی گردد. مرحله تکوین این بحران، به شکل گیری و قوام روزافزون جبهه مقاومت شیعیان در دوران ظهور داعش و پساداعش و اعمال تحریم های اقتصادی سنگین آمریکا علیه مسئولین سپاه در منطقه مربوط می گردد. در مرحله تقابل می توان به چالش ها و تهدیدات نظامی مستقیم و غیرمستقیم دو کشور علیه یکدیگر همچون قراردادن سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی بین المللی اشاره کرد و در نهایت در مرحله وساطت و میانجی گری می توان به فعالیت های میانجی گرایانه ژاپن اشاره نمود. یافته های مقاله نیز نشانگر این مسئله است که ناکامی های ترامپ در اقناع جمهوری اسلامی به انعقاد قراردادی جدید و نیاز به یک دستاورد مهم برای موفقیت در انتخابات پیش و روی این کشور، در نهایت مبادرت به ترور سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نمود. روش پژوهش این مقاله نیز مبتنی بر روش جامعه شناسی تاریخی و استفاده از منابع مکتوب و مجازی می باشد.
ژئوپلیتیک انرژی و مداخله نظامی روسیه در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
116 - 144
حوزههای تخصصی:
با آغاز رقابت های داخلی و منطقه ای در سوریه(2011)، روسیه به همراه ایران و حزب الله لبنان به حمایت دیپلماتیک و نظامی از دولت بشاراسد مبادرت کرد؛ اما از سپتامبر 2015 مسکو وارد تحولات میدانی سوریه شد. ازآنجایی که ورود روسیه به جنگ سوریه و خاورمیانه پس از فروپاشی شوروی بی سابقه است؛ بنابراین سوال مطرح در پژوهش «چرایی حمایت نظامی مستقیم روسیه در سال 2015 از حکومت بشار اسد است؟». ادعای مقاله این است از زمانی که پوتین رئیس جمهور روسیه شد(1999)، یکی از مهم ترین اهدافش تبدیل شدن روسیه به قدرت برتر در حوزه انرژی بوده است. از دید این مقاله رقابت بازیگران منطقه ای (به ویژه ترکیه) می توانست عاملی مهم در عدم دستیابی روسیه به اهدافش باشد؛ از این رو در سال 2015 با پیشروی نیروهای تروریستی تحت حمایت مستقیم ترکیه به سمت دمشق، روسیه تصمیم به دخالت مستقیم نظامی در این کشور گرفت. بنابراین فرضیه مقاله بدین قرار است «روسیه با نفوذ ژئوپلیتیک در سوریه درصدد کنترل بر یکی از مسیرهای اصلی انتقال انرژی در منطقه غرب آسیا و تبدیل شدن به قدرت برتر انرژی است».
تبیین عملکرد بهینه روش شناسی اثبات گرای عقلانی در مطالعات ژئوپلیتیک کاربردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فلسفه علم و بویژه در علوم انسانی تعریف و روش شناخت مفاهیم و موضوعات مورد مطالعه می تواند مبنای هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه متفاوت و یا حتی متضاد داشته باشد. ژئوپلیتیک یکی از موضوعات علوم جغرافیایی می باشد که تفسیر آن در مکاتب مختلف روش شناسی از جمله اثبات گرایی و فرااثبات گرایی متفاوت می باشد. در این پژوهش کوشش گردیده با رویکرد توصیفی - تحلیلی و با مراجعه به مستندات معتبر نظری کارکردهای بهینه احراز معرفت در ژئوپلیتیک در رویکرد اثبات گرای عقلانی ارائه گردد. رویکرد قیاسی از ضرورت شناخت علمی و تبیین «نظام های منسجمی» که بر روابط ژئوپلیتیک مسلط هستند سخن می گوید و شرط کاربردی بودن ژئوپلیتیک را جستجوی استنباطی و عقلانی امری « نظام مند» در میان پدیده های منفرد مورد مطالعه در مکان ها و مناطق مختلف می داند. مبتنی بر این چارچوب شناختی کل های ثابتی وجود دارد که بر مبنای آن می توان چرایی و چگونگی تحولات ژئوپلیتیک را تبیین و پیش بینی نمود. در عین حال عوامل متغیری همچون نوع نظام سیاسی نیز در مطالعات ژئوپلیتیک تأثیرگذار هستند که تعمیم گرایی از جزء به کل(استقراء) را منتفی می نماید. بدیهی است که تلفیق این دو ویژگی با انطباق با شرایط روابط بین الملل ابعاد مطالعات ژئوپلیتیک را به سوی روش شناختی اثبات گرای عقلانی سوق می دهد.
بررسی رابطه الگوی حکمرانی متعالی و اقتدار ملی در جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای سیاسی سال پنجم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
119-143
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر حکمرانی متعالی را به عنوان الگوی برگزیده حکمرانی در حکومت های اسلامی معرفی کرده است. در همین راستا به بررسی رابطه حکمرانی متعالی و اقتدار ملی در جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده است. در عصر کنونی که نحوه اداره عالی امور، مدنظر حکمرانان و آحاد مردم در جهان است، الگویابی و انتخاب یک روش کارآمد متناسب با فطرت انسان ها جهت تأمین نیازهای ضروری زندگی آنها ضروری است. با توجه به پیشرفت فناوری و لزوم تأمین مایحتاج جوامع و همچنین هدایت و سعادت افراد جامعه در جهت سیر تکاملی بشر، حکمرانی شایسته امری اجتناب ناپذیر است. از همین رو، گزینش شیوه ای از حکمرانی با دارا بودن مشروعیت الهی و مقبولیت و نصرت مردمی به صورت تؤامان، خواست همه ملت هاست. در این تحقیق کیفی آمیخته با استفاده از روش های فراترکیب و تحلیل محتوا، به تحلیل کیفیِ محتوای مطالعات اولیه پرداخته و یافته ها و نتایج مطالعات دیگر تحلیل و تشریح شده است، تا دانش موجود را ارتقاء و دیدگاه جامع و گسترده ای را نسبت به این موضوع فراهم کند. سپس با احصاء مولفه های حکمرانی متعالی، نحوه تأثیر آنها بر کارایی، اثربخشی و کارآمدی حکومت و نیز مقبولیت و رضایتمندی عمومی بررسی گردیده است. براساس نتایج حاصله، در صورت اجرای حکمرانی متعالی در مقیاس های گوناگون جغرافیایی با مولفه های بدست آمده، ارتقاء اقتدار ملی جمهوری اسلامی ایران در دو چهره بیرونی و درونی امری حتمی و غیرقابل انکار است.
تحلیل اثرات ارتقاء جایگاه سیاسی شهر اردبیل بر توسعه فضایی شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست بازتقسیم سیاسی فضا، غالباً به عنوان یکی از ابزارهای اداری- سیاسی هر کشور برای مدیریت بهینه سرزمین است. این پژوهش، با هدف تحلیل نقش پیشران های بازتقسیم سیاسی فضا در استان اردبیل و آثار آن طی سال های 1375 تا 1395 انجام گرفته است. این پژوهش کاربردی و با روش توصیفی-تحلیلی است، برای گردآوری داده ها و اطلاعات از روش های کتابخانه ای-اسنادی بهره گرفته شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS ، و مدل های هلدرن و آنتروپی شانون استفاده و از نرم افزار ENVI برای آشکارسازی توسعه فضایی شهر و تصاویر ماهواره ای استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان دادند که بین شاخص های ارتقاء جایگاه سیاسی با مساحت شهر رابطه مستقیم و مثبت وجود دارد. نتایج مدل هلدرن و آنتروپی شانون مشخص ساختند که توسعه این شهر به صورت پراکنده صورت گرفته و سطح این شهر از 09/1899هکتار در سال 1375 به حدود 8/3286 هکتار در سال 1395 افزایش داشته و منجر به تغییر کاربری زمین های کشاورزی شده است. پس از سیاست بازتقسیم سیاسی فضا، احداث شهرک ها و شکل گیری سکونتگاه های غیررسمی، توسعه دانش گاه، بیمارس تان، مرا ک ز فرهنگ ی و اجتماعی و بناه ای اداری از دیگر پیامدهای ارتقاء جایگاه سیاسی این شهر است. این فرایند موجب غفلت از توسعه شهرستان های دیگر و مهاجرت های بی رویه به شهر اردبیل و توسعه فضایی شهر شده است. تمرکز بودجه های عمرانی بیشتر بر توسعه دانشگاه، بیمارستان، مراکز فرهنگی و اجتماعی، بناهای اداری در این شهر بوده است. درنتیجه، نقش تقسیمات سیاسی در نظام های سیاسی و تحت تاثیر مدیریت های مختلف پیامد های متفاوتی دارد.
Geographical Restriction and Interests as a Bulwark against Disintegration of Iraq(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
245 - 279
حوزههای تخصصی:
In the wake of the capture of Iraqi lands, especially Mosul by the ISIS, the talk of disintegration of Iraq was ever more serious in political circles. The idea is still at issue even after the collapse of the ISIS and its defeat in Mosul. The main objective of this study is to examine whether ethnic and religious conflicts are powerful enough to lead to Iraq’s disintegration. Considering the recent developments in Iraq with pretexts of ethnic and religious conflicts, the question considered in this article is whether this situation could pose a threat to the territorial integrity of Iraq or not? Monitoring the positions of internal groups of Iraq, U.S. interests as well as neighboring countries including Iran, Saudi Arabia and Turkey indicates that disintegration of Iraq would not be beneficial for these countries and it will cause farther violence in the region. In this research, the roles of certain Foreign & domestic or International & national elements in the Iraqi politics and society are being analyzed. A study of the effect of the three variables of Kurds, Sunnis and Shias on Iraqi disintegration or integrity indicates that the Kurd variable has the largest contributing effect on Iraq disintegration while the other two variables show lesser potential for driving the country towards disintegration. Nevertheless, the interests of the regional and trans-regional states combined with the geographical situation of Iraq as a landlocked territory prove to be an obstacle in the way of disintegration of the country. According to the findings of this research, the territorial disintegration of Iraq does not seem to be a viable scenario and territorial integrity of Iraq is more consistent with the objectives and interests of local communities and foreign governments. <br /> <br />
تعیین اولویت کشورهای اسلامی در راستای اهداف دیپلماسی شهری مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان امروز، جهان شبکه ای است که شهرها برای بهره مندی از فرصت های جهانی و نیز برآوردن نیازهای شهری خود، نیازمند همکاری و رقابت هستند. همان گونه که جهانی شدن، دستور کار کشورها را به یکدیگر نزدیک ساخته، و کشورها در تراز ملی با هم وارد تعاملاتی با دستور کارهایی مشترک می شوند، در تراز شهری نیز، شهرها با توجه به داشته ها و نیز نیازهایشان پای در تعاملات با دیگر شهرها می گذارند. دیپلماسی شهری می تواند بسان ابزاری مدیریتی، جهت حضور بین المللی شهرها به کارگرفته شود. از این رو، بنا نهادن دیپلماسی شهری بر پایه داشته های هر شهر، امکان موفقیت و بهره وری آن را بسیار افزایش می دهد. با توجه به موقعیت شهر مشهد، کشورهای اسلامی یکی از اهداف عمده برای برقراری یا ایجاد پیوندهای دیپلماسی شهری می باشند. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که تقویت دیپلماسی شهری در مشهد، مستلزم ارتباط با کدام کشورهای اسلامی است و چه معیارهایی در این زمینه قابل طرح است. بدین منظور با استفاده از منابع کتابخانه ای، آمار و اطلاعات رسمی و سازمانی، گزارش های معتبر جهانی و انجام20 مصاحبه با متخصصین و مسئولان مرتبط، اقدام به جمع آوری اطلاعات گردیده است. برای اولویت بندی شهرها و کشورهای اسلامی از چهار سنجه ی: منطقه جغرافیایی، پیشینه تاریخی و اشتراکات فرهنگی، میزان روابط تجاری، و سطح روابط سیاسی میان ایران و کشورهای اسلامی استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که 10 کشور اول برای اهداف دیپلماسی شهری مشهد به ترتیب عبارت است از: آذربایجان، عراق، هند، افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، ترکیه، عمان، قرقیزستان و قزاقستان.
تحلیل ژئوپلیتیک عملکرد دیوان کیفری بین المللی در قاره آفریقا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیوان کیفری بین المللی به عنوان نخستین دادگاه دائمی بین المللی، به منظور ایجاد مسئولیت فردی برای تمام مرتکبین جرائم بین المللی و پایان دادن به مصونیت سران ک شورها از تعقی ب، در اول جولای 2002، تشکیل شد. مطابق اساسنامه و اهداف دیوان، صلاحیت آن باید به صورت جهانشمولی و بدون تبعیض در خصوص جرائم ارتکابی توسط دولت های عضو و اتباع آن ها و نیز در موارد ارجاع شورای امنیت، اعمال شود. با این وجود، علی رغم ارتکاب جنایات بین المللی در اقصی نقاط مختلف دنیا، شاهد این هستیم که دیوان، تنها بر جنایات های ارتکابی در قاره آفریقا متمرکز شده است چرا که از دوازده وضعیت تحت رسیدگی در دیوان، ده وضعیت آن ناظر به قاره آفریقا است. همین موضوع انتقادهای زیادی را به ویژه از سوی سران دول آفریقایی متوجه دیوان کرده است به گونه ای که حتی برخی از دیوان کیفری بین المللی به عنوان دادگاه کیفری بین المللی آفریقایی یاد می کنند و دول آفریقایی معتقدند که قدرت دیوان به دلیل مسائل و رویکردهای ژئوپلیتیک که از دیرباز وجود داشته است، محدود به قاره آفریقا شده است و توانایی بررسی سایر جنایات ارتکابی در سایر قاره ها را ندارد. ازاین رو، دول آفریقایی تردیدهای جدی نسبت به استقلال و بی طرفی دیوان دارند و شائبه های مبنی بر سیاسی کاری دیوان مطرح کرده اند و ضمن تهدید به خروج از عضویت دیوان، از همکاری با دیوان نیز امتناع می ورزند. در این پژوهش از دیده گاه ژئوپلیتیک این ادعا ها و انتقادات تحلیل خواهد شد و دفاعیات له و علیه اقدامات دیوان مورد ارزیابی قرار می گیرد.
بازتاب های هیدروپلیتیک بحران آب حوضه آبریز زاینده رود بر ادراک محیطی قلمروداران استانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاهش بارش، افزایش مصرف آب و ناکارامدی مدیریت منابع آب، امنیت آبی، معیشت و محیط زیست کشورهای واقع بر نوار بیابانی جهان را تهدید می کند. وضعیتی که آب را در مناسبات هیدروپلیتیک و در مقیاس فروملی وارد مناسبات قدرت واحدهای سیاسی- فضایی کرده است. ایران از آن دست کشورهای واقع بر روی کمربند خشک جهان است که بخش کلان منابع آب شرین تجدیدپذیر آن به شدت افت کرده است. داده های موجود نشان می دهند که حوضه آبریز زاینده رود طی دو دهه اخیر درگیر کاهش بارش بوده و عمده منابع آب آن نیز فروکاسته و کوشش کارگزاران در مقیاس فروملی برای تأمین آب به ناهم سویی منافع شهروندان انجامیده است. داده های مقاله حاضر که ماهیتی کاربردی دارد بر این فرضیه استوار است که مناسبات هیدروپلیتیک قلمروداران استان های پیرامون این حوضه تابعی از موقعیت جغرافیایی آنها نسبت به رودحانه است. درون دادهای مورد نیاز تحقیق به شیوه کتابخانه و از طریق بایگانی پُر بازدیدترین وب گاه های خبری منتسب به هر استان از 1392 تا مهر 1397، دیدگاه کنشگران و فعالان عرصه آب در استان های حوضه آبریز زاینده رود (یزد اصفهان و چهارمحال و بختیاری) به همراه خوزستان گرداوری و استخراج شده سپس با استفاده از نرم افزار ATLAS.ti داده های کیفی، تحلیل محتوا شدند. نتیجه تحقیق نشان داد که رویکرد بخشی نگر به مقوله آب سبب شده است که مواضع دست اندرکاران استان های یاد شده تابع موقعیت جغرافیایی بالادستی و پایین دستی شان نسبت به زاینده رود باشد.
پویایی های نظم در سطح جهانی-منطقه ای و دگردیسی نقش کنشگران منطقه ای خلیج فارس (مطالعه موردی: امارات متحده عربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
57 - 87
حوزههای تخصصی:
امروزه نظم بین الملل تحولات مهمی را در سطح کلان و مناطق پشت سر می گذارد. ورود نظم بین الملل به دوران گذار پساآمریکایی و پویایی های محیطی در سطح مناطق عدم قطعیت های اساسی را با خود به همراه دارد که الهام بخش تغییر نقش بسیاری از کنشگران در سطح مناطق و به طور خاص منطقه خلیج فارس بوده است. ازجمله مهم ترین این کنشگران می توان به امارات متحده عربی اشاره کرد. براین اساس پژوهش حاضر با مبنا قرار دادن نظریه نقش و بکار گیری آن در دوران گذار نظم بین الملل به دنبال پاسخ گویی به این سؤال مهم است که: تحولات و پویایی های نظم در سطح جهانی و منطقه ای چه تأثیری بر نقش و کنش های رفتاری بازیگران در عرصه منطقه ای خلیج فارس به همراه داشته است؟ و فرضیه ای که در پاسخ به آن مورد آزمایش قرار خواهد گرفت بدین صورت قابل طرح می باشد: پویایی های نظم در سطح کلان و منطقه ای منجر به تغییر ساختار اجتماعی نظم شده و این امر به عنوان محرکه ای برای تغییر نقش برخی از کنشگران منطقه ای از جمله امارات متحده عربی عمل کرده است تا نقش خود را از یک کنشگر میانه رو و تابع در تحولات منطقه ای به یک کنشگر سیاسی، نظامی و امنیتی طی دهه گذشته تغییر دهد. هدف پژوهش نشان دادن تغییر در تصورات از نقش کنشگران منطقه ای(امارات متحده عربی) و پیامدهای آن برای نظم منطقه ای است. روش پژوهش نیز در قالب رویکردهای تبیینی-تحلیلی خواهد بود و شیوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای و مبتنی بر آمار و اسناد بین المللی می باشد.
مطالعه تطبیقی الگوی تأمین نیروی انسانی دفاعی کشور از طریق تحول از ارتش وظیفه ای به ارتش حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
216 - 258
حوزههای تخصصی:
انقلاب در امور نظامی و تحول در حوزه های دفاعی یکی از مهم ترین موضوعاتی است که سال های متمادی توجه سیاستمداران و استراتژیست های دفاعی نظامی را به خود جلب کرده است. تحول دفاعی در قرن بیستم عمدتاً در حوزه تسلیحات و فناوری نظامی مورد توجه بوده است و تحول در حوزه های ساختار و سازمان دفاعی در مقایسه با تحول در فناوری دفاعی روند بسیار کندی را سپری کرده بود اما با ورود به قرن بیست و یکم تحول در ساختار و سازمان نیروهای مسلح کشورها در قالب تحول از ارتش های وظیفه ای به ارتش حرفه ای بطور وسیعی مورد توجه کشورهای جهان قرار گرفت بطوری که فقط در دهه اول قرن بیستم حدود 30 کشور ساختار و سازمان دفاعی نظامی خود را از سربازی اجباری و ارتش وظیفه ای به سربازی داوطلبانه و ارتش حرفه ای تغییر داده اند که در حال حاضر این تعداد از کشورها به رقم حدود 100 رسیده اند. ایران نیز در زمینه تحول دفاعی سیاست های قابل توجهی در حوزه تسلیحات و فناوری نظامی تجربه کرده است اما در حوزه ساختار و سازمان نظامی تحول قابل توجهی را تجربه نکرده است. علت اصلی این عدم تحول در ایران فقر نظری و مطالعات تطبیقی و امکان سنجی ها در زمینه تحول از ارتش وظیفه ای به ارتش حرفه ای بوده است. در این مقاله تلاش شده است با مطالعه تطبیقی تجربه کشورهای جهان و تبیین نوع و جایگاه آن ها در نظام تجول دفاعی جهان، سیاست ها و استراتژی های موفق کشورهای پیش رو در مورد ایران تبیین گردد. در این پژوهش که به روش توصیفی و تحلیلی انجام شده، تلاش شده است ابتدا وضعیت کشورهای جهان در نظام تحول دفاعی بررسی شده و فرآیند این تحولات پس از جنگ جهانی دوم تا کنون بررسی شود و سپس کشورها و ارتش های موفق در زمینه تحول دفاعی از ارتش وظیفه ای به ارتش حرفه ای مورد بررسی قرار گرفته و ضمن مقایسه موقعیت ایران با کشور منتخب که 10 کشور می باشد سیاست ها و راهبردهای موفق این کشورها که قابلیت بومی سازی در ایران را دارند، تبیین شده اند.
جابه جایی ژئوپلیتیکی قدرت و امنیت در آسیای جنوب غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
1 - 28
حوزههای تخصصی:
نقاط عطف تاریخی عموماً براساس تغییرات ابزاری و تحولات تکنولوژیک حاصل می شود. تغییرات تکنولوژیک در وهله نخست زمینه دگرگونی های بین المللی و در وهله دوم زمینه برخورد بازیگران با پیشینه رقابتی ناشی از مولفه های ایدئولوژیک، تاریخی و ژئوپلیتیکی بوده اند. در سال های پایانی دهه دوم قرن 21 نیز شاهد تحولات شگرف تکنولوژیک و ظهور اندیشه های نئوناسیونالیستی در طیف گسترده ای از کشورهای جهان می باشیم. مصادیق تشدید اندیشه های نئوناسیونالیستی در آمریکا با قدرت گرفتن ترامپ، در روسیه در چارچوب اندیشه سیاسی و جایگاه پوتین در ساختار قدرت سیاسی و در اروپا ظهور اندیشه های راست افراطی چالش های بنیادینی را برای اتحادیه اروپا به وجود آورده است. در همن چارچوب ناسیونالیسم ایرانی متأثر از فرهنگ و هویت را می توان در واکنش فراگیر گروه های اجتماعی ایران به ترور و هدف گیری سردار سلیمانی مشاهده نمود. فرآیندهای یادشده می تواند پیشرانه تغییرات راهبردی و ژئوپلیتیکی محسوب شود. شهادت سردار سلیمانی انعکاس منطق کنش عملیاتی، تاکتیکی و راهبردی آمریکا برای تغییر در سازوکارهای موازنه قدرت منطقه ای است. هرگونه اقدام نظامی و کنش متقابل به آن از سوی سایر بازیگران را می توان بخشی از واقعیت های نهفته رقابت ژئوپلیتیکی کشورها در مناطق بحرانی و امنیتی دانست. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از نظریه واقع گرایی ساختاری تهاجمی برای تغییر در موازنه و ژئوپلیتیک قدرت در پی پاسخ به این پرسش است که: «ژئوپلیتیک قدرت و امنیت منطقه ای در آسیای جنوب غربی بعد از ترور سردار سلیمانی، چه ویژگی هایی دارد و چه تغییراتی در معادله قدرت بازیگران به وجود آورده است؟» فرضیه مقاله به این موضوع اشاره دارد که: «ترور سردار سلیمانی منجر به تشدید اقدامات محدود کننده و مقابله جویانه آمریکا علیه ایران و پیش زمینه ایجاد موازنه ضعف در محیط منطقه ای محسوب می شود».
The Political Thought of the Ikhwan Muslimin Leadership(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ ویژه نامه
136 - 157
حوزههای تخصصی:
As an integrated political system, Islamic politics places the main objective of shaping the faith of the Muslim community in particular. This formation became the main basis for the establishment of the Islamic state. The establishment of the Ikhwan Muslimin (IM) Egypt in 1928 was a response to the fall of the Ottoman Caliphate in 1924. Its establishment was also shaped by the political thought of its founder, Hassan al-Banna and IM leadership. This paper examines the political thought of the IM leadership that is fundamental to its struggle to uphold the Islamic State in Egypt. This study uses a qualitative research metode, by analyzing the primary and secondary sources related to the thought of IM leadership. The study suggests that IM’s ideology and reflection were the main factors that influenced Egypt’s political orientation especially on issues of leadership and the system of government. IM’s political thought has also changed the development of an Islamic State in modern era.
تحلیل سیستمی الزامات، هزینه ها و اثربخشی بسته سیاستی احداث آب شیرین کن اتمی در سواحل دریای عمان برای انتقال آب به دشت سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
197 - 223
حوزههای تخصصی:
با توجه به وابستگی نواحی شرقی کشور به منابع آب ورودی از کشور افغانستان، گزینه های روی میز مختلفی برای کاهش وابستگی این نواحی به منابع آب ورودی به کشور ارائه شده اند. همانند بسیاری از کشورهای دنیا به خصوص در خاورمیانه که با بحران آب مواجه می باشند، یکی از مهمترین این گزینه ها استفاده از فناوری شیرین سازی آب شور دریاها برای مرتفع ساختن مشکل کم آبی است. در این راستا با توجه به هزینه بالای این بسته سیاستی که معمولاً مبتنی بر استفاده از انرژی الکتریسیته و به تبع آن سوخت های فسیلی می باشد و نیز آلودگی های زیست محیطی منتج از آن، استفاده از انرژی اتمی برای شیرین سازی آب دریا در کانون توجه ذی مدخلان مربوطه قرار گرفته است. با توجه به پتانسیل خوب کشور در استفاده از سواحل دریای عمان، به لحاظ اتصال به اقیانوس هند و نیز دارا بودن دانش و توانایی استفاده از انرژی اتمی، این بسته سیاستی از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است. در این خصوص تحلیل الزامات و هزینه های بلند مدت اجرای بسته سیاستی مزبور از پنج نقطه نظر ظرفیت نیروگاه اتمی مورد نیاز، کیفیت آب مورد انتظار، فاصله تا مقصد مورد نظر برای انتقال آب، هزینه در دسترس بودن منابع انرژی برای انتقال آب و ملاحظات زیست محیطی بررسی و به منظور ارزیابی نهایی بسته سیاستی مزبور، الزامات، هزینه ها و اثربخشی آن با چهار بسته سیاستی دیگر شامل افزایش تاب آوری دشت سیستان به کاهش منابع آب، خرید آب از کشور افغانستان، سیاست تلفیقی از تاب آوری و راه اندازی آب شیرین کن اتمی و نهایتاً ادامه وضعیت موجود تا سال 2050 میلادی با استفاده از توسعه یک مدل شبیه ساز سیستمی مورد مقایسه قرار گرفته است. نتایج حاکی از آن است که سیاست مبتنی بر راه اندازی آب شیرین کن اتمی در صورت تلفیق با سیاست افزایش تاب آوری در قالب سیاست تلفیقی، پایدارترین بسته سیاستی در کاهش وابستگی دشت سیستان به منابع آب ورودی به کشور و به تبع آن در کاهش وابستگی کشور به منابع آب ورودی از کشور افغانستان خواهد بود.
عوامل موثر بر کنشگری اتحادیه اروپا در حل منازعه ترانسنیستریا بر مبنای الگوی مجتمع های امنیتی منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
170 - 195
حوزههای تخصصی:
ترانسنیستریا، یک منازعه ژئوپلیتیک غیرفعال با نقش آفرینی روسیه و اتحادیه اروپا است. سیاست های اتحادیه اروپا در منطقه ترانسنیستریا، در قالب سیاست همسایگی اروپا و به طور مشخص طرح مشارکت شرقی می گنجد. هدف این پژوهش دریافتن این مسئله است که چرا با وجود تلاش های اتحادیه اروپا، منازعه ترانسنیستریا در وضعیت غیرفعال باقی مانده و دورنمای روشنی نیز برای حل آن مشاهده نمی شود؟ برای پاسخ به این پرسش از نظریه مجتمع های امنیت منطقه ای بوزان و ویور استفاده شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که ترانسنیستریا قسمتی از مجتمع امنیتی منطقه ای است که تحت نفوذ روسیه قرار دارد و تلاقی آن با مجتمع امنیتی طراحی شده در طرح مشارکت شرقی، به اتحادیه اروپا اجازه حل وفصل منازعه را نمی دهد. تفاوت ساختار قدرت در دو مجتمع، در شکست این فرآیند تاثیر دارد. ماتریس مجتمع های امنیتی منطقه ای در این حوزه از نوع متمرکز با زیرشاخه های قدرت برتر و نهاد برتر بوده و همین امر بر پیچیدگی حل منازعه افزوده است.
تبیین جایگاه نسبیت گرایی معرفتی در شناخت اثرات سیاست در تولید فضای جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت اثرات سیاست در تولید فضای جغرافیایی یکی از موضوعاتی است که تفسیر آن در مکاتب متمایز شناختی از جمله در نسبیت گرایی معرفتی متفاوت می باشد. نسبیت گرایی معرفتی در چارچوب هستی شناسی ذهنی و بر خلاف نگاه تبیینی الزامی جهت دستیابی به آرمان ها و ارزش های مطلق وجود ندارد. در این دستگاه شناختی این مفروضه وجود دارد که شناخت عملکرد گفتمان های سیاسی - تاریخی در تولید ابعاد مختلف فضای جغرافیایی با اتکا رویکرد پوزیتویستی و کمی امکان پذیر نمی باشد. در این راستا در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با مراجعه به مستندات نظری در مرحله نخست در تعریف فضای جغرافیایی عاملیت ویژه ای برای گفتمان های سیاسی - ایدئولوژیک متصور گردیده است. سپس با توجه به ویژگی و ماهیت گفتمان های سیاسی - تاریخی امکانیت افزون تری برای نسبیت گرایی معرفتی در شناخت چگونگی تولید فضا قائل گردیده است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تحولات پدیده ها و فرایندهای موجود در فضای جغرافیایی تا حد زیادی از گفتمان های سیاسی - تاریخی حاکم متأثر بوده و دارای ویژگی های اختصاصی بوده و قابلیت تعمیم پذیری ندارد. بر این مبنا شناخت فضا الزاماً نمی تواند ابعاد فرامکانی و فرازمانی داشته باشد و در جهت شناخت اثرات قدرت سیاسی در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی الزاماً نمی توان از معرفت شناسی استقرایی و تجربی که یکی از ویژگیهای مهم آن تعمیم پذیری است، استفاده نمود.
Continuity and Change in Iran’s Approach toward the Nagorno-Karabakh Crisis (1997-2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
165 - 189
حوزههای تخصصی:
The current article aims at studying the elements of continuity and change in Iran’s foreign policy toward the Nagorno-Karabakh crisis during Seyyed Mohammad Khatami, Mahmoud Ahmadinejad, and Hassan Rouhani’s administrations. It tries to answer the question as to which factors have contributed to continuity and change in Iran's foreign policy toward the Nagorno-Karabakh crisis between 1997 and 2018? The article shows that although the principles of Iran’s foreign policy toward the South Caucasus and the Nagorno-Karabakh crisis have not changed during this period, the changing role of the external powers – Russia and the West – as well as different foreign policy priorities defined by the three administrations, have caused changes in Iran's approach to this issue. An inductive approach and a qualitative research method has been used in this article. Official documents, news and research articles have been used as the main sources of data in this article.