مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
نظم منطقه ای
حوزه های تخصصی:
دانش مطالعات استراتژیک در ایران در تعامل با تحولات سیاسی- اجتماعی در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی تکوین یافته و تغییر در این مؤلفه ها روند شکل گیری و ماهیت آن را تحت تأثیر قرار داده است. با مفروض دانستن رابطه دانش- قدرت، استدلال نویسنده این است که به تبع تحول از نظام سیاسی پهلوی به جمهوری اسلامی در سطح داخلی، تغییر از نظم منطقه ای غرب محور به نظم غرب گریز و دگرگونی نظام بین المللی از دوران جنگ سرد به دوران پسا جنگ سرد، امکان شکل گیری و تکوین مطالعات استراتژیک مبتنی بر آموزه های اسلامی- ایرانی بیش از گذشته فراهم شده است. در واقع، نویسنده با بررسی نحوه پیدایش و سیر تکوین مطالعات استراتژیک در ایران بر مبنای رویکرد سازه انگارانه، درصدد است نشان دهد چگونه به واسطه تحول در مناسبات قدرت داخلی، منطقه ای و بین المللی، مبانی هستی شناسی دانش مطالعات استراتژیک در ایران و به تبع آن، مبانی معرفتی و روشی آن دستخوش تحول و دگرگونی شده و زمینه برای سخن گفتن از رویکرد بومی بر مبنای مؤلفه های اسلامی- ایرانی فراهم شده است.
عربستان سعودی و تلاش برای موازنه سازی مجدد در برابر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نتیجه رویدادها و تحولات ژئوپلیتیک منطقه ای و ژئواستراتژیک قدرت های فرامنطقه ای از اوایل قرن بیست ویکم به این سو، موازنه منطقه ای در راستای منافع ایران و به ضرر عربستان سعودی تغییر پیدا کرده است. این وضعیت، در کنار تحولات داخلی عربستان به ویژه به قدرت رسیدن رهبران جدید در این کشور، سعودی ها را به سوی این درک و نگرش از تحولات منطقه سوق داده است که اگر نقش و نفوذ رو به افزایش ایران در چارچوب راهبرد موازنه سازی مجدد، کنترل و مهار نشود، نظم آینده غرب آسیا، ایران محور خواهد بود. به همین دلیل، ریاض در قالب سیاستی تهاجمی، رویکرد موازنه سازی مجدد در برابر ایران را در چارچوب سه راهبرد موازنه سازی سخت، موازنه سازی برون گرا و موازنه سازی درون گرا دنبال می کند.
منطقه گرایی چین محور در آسیای شرقی (2017-2001)
چین در پی رشد اقتصادی پایدار خود درصدد است تا خود را به یکی از قدرت های برتر اقتصادی جهان تبدیل کند و به افزایش مناسبات اقتصادی خود با کشورهای منطقه آسیای شرقی اقدام کند. درگیر بودن آمریکا در افغانستان و عراق سبب ایجاد شرایط مناسب تر برای چین به منظور افزایش حضور و تأثیرگذاری این کشور در منطقه آسیای شرقی شد. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال یافتن چگونگی گسترش تأثیرگذاری چین در نظم منطقه ای آسیای شرقی و ابتکارات این کشور در ایجاد نظم منطقه ای چین محور در منطقه است. چین با استفاده از ابزارهای اقتصادی موجب ایجاد گرایش بیشتر در کشورهای آسیای شرقی به سیاست های پکن شده است. همچنین در سال های اخیر بازیگری امنیتی این کشور در منطقه نیز رشد داشته است. منطقه آسیای شرقی بدلیل شرایط جغرافیایی خاص و رشد اقتصادی چشمگیر شاهد حضور بازیگران فرامنطقه ای نیز بوده است. اما تلاش چین برای ایفای نقش اصلی در منطقه کماکان ادامه دارد.
سیاست خارجی ج.ا. ایران در خاورمیانه با تأکید بر دوران پسابرجام
جمهوری اسلامی ایران بعنوان یک قدرت و بازیگر تأثیرگذار در منطقه خاورمیانه همواره از جایگاه بالایی برخوردار بوده است. سیاست اعلامی و اعلانی ایران همواره مبتنی بر ایجاد یک نظم منطقه ای پایدار در این منطقه پرآشوب و بی ثبات بوده است. با پیروزی حسن روحانی در خرداد 1394 به عنوان یازدهمین رئیس جمهور و به ثمر رسیدن توافق هسته ای تحت عنوان برجام، سیاست خارجی ایران نیز با بازگشت به سیاست تنش زدایی و بازیابی به شکل تکاملی آن یعنی تعامل سازنده، متفاوت از گذشته به دنبال ایجاد نظم پایدار منطقه ای در این گستره جغرافیایی پرآشوب جهان یعنی خاورمیانه برآمد که تداوم مولفه های گذشته با همراهی شرایط جدید منطقه ای-جهانی و توافق برجام را تجربه می کرد. در این چارچوب، پرسش اصلی پژوهش بر این مبنا خواهد بود که؛ رویکرد سیاست خارجی ایران نسبت به نظم منطقه ای خاورمیانه در دوران پسابرجام چگونه خواهد بود؟ فرضیه اصلی پژوهش نیز به دنبال پاسخ به پرسش اصلی اینگونه است که، جمهوری اسلامی ایران در دوران پسابرجام با رویکرد مبتنی بر تنش زدایی و تعامل سازنده، سیاست نظم منطقه ای پایدار در چارچوب نظم سازی تعاملی را در پیش می گیرد.
مطالعه تطبیقی سیاست خارجی عربستان سعودی و قطر در قبال بحران سوریه؛ (2017-2011).(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ششم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۴ (پیاپی ۵۴)
303 - 330
حوزه های تخصصی:
قیام های مردمی سال 2011 موسوم به بهار عربی ، تغییرات سیاسی برخی از کشورهای خاورمیانه را در پی داشت که تأثیرات وسیعی بر تعاملات سیاسی و امنیتی منطقه گذاشته به نحوی که منجر به تغییر نظم منطقه ای و تحول نقش ها و بازیگران منطقه ای شده است. عربستان سعودی به عنوان یک کشور محافظه کار که همواره به دنبال سیاست حفظ وضع موجود در منطقه بوده با شروع تحولات در منطقه به منظور حفظ موازنه قوا به سیاست تهاجمی در منطقه روی آورده است. قطر نیز به عنوان یکی از اعضای GCC که به عنوان دولتی میانجی گر در منطقه شناخته می شود، تحولات منطقه را فرصتی مناسب برای افزایش نقش و جایگاه خود ارزیابی کرد. حال این پژوهش با نگاهی تطبیقی به بررسی سیاست خارجی عربستان و قطر در قبال بحران سوریه می پردازد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که این دو کشور با وجود اختلافات ایدئولوژیکی با هدف ارتقای جایگاه منطقه ای خود و حذف رقبا وارد بحران های منطقه ای شده و با اتخاذ رویکردی که منجر به تشدید درگیری ها در منطقه شده است، منافع آنها را مورد مخاطره قرار داده و آنها را رودر روی یکدیگر قرار خواهد داد.
عربستان سعودی و نظم منطقه ای: از هژمونی گرایی تا موازنه سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حالی که تحولات جهان عرب بعد از آغاز جنبشهای مردمی در سال 2011 در دگرگونی سیاست خارجی عربستان نقش اساسی داشت، به قدرت رسیدن ملک سلمان به عنوان نقطه عطفی مهم در تغییر جهتگیری سیاست خارجی ریاض از رویکردی محافظهکارانه به فعالانه و تهاجمی محسوب میشود. بر این اساس این مساله اهمیت مییابد که عربستان سعودی در شرایط جدید چه اهداف و مطلوبیتهایی را در خصوص نظم منطقه ای دنبال میکند؟ مساله مهم دیگر آن است که عربستان در پیشبرد این اهداف چه ظرفیتها و فرصتهایی را در اختیار دارد یا با چه موانع و چالشهایی مواجه است؟ یافته اصلی مقاله آن است که عربستان اهداف خود در خصوص نظم منطقهای را در سه سطح یا لایه تعریف کرده است که عبارتند از: هژمونیگرایی سخت در محیط پیرامونی یا حوزه شبه جزیره عربی؛ هژمونیگرایی نرم در حوزه جهان عرب و؛ موازنهسازی در سطح خاورمیانه. این کشور از ظرفیتها و فرصتهای مناسبی برای پیشبرد اهداف خود برخوردار است که شامل ظرفیتها یا عناصر قدرت ملی، فرصتهای ناشی از بحران در محیط منطقهای و همچنین روابط و حمایتهای بینالمللی است. اما در مجموع برخی ضعفهای ساختاری، حضور و نقش آفرینی طیف قابل توجهی از بازیگران منطقهای به عنوان رقیب و شکنندگی شرایط و روابط و سرعت تحولات منطقه به عنوان موانع عمده پیش روی رهبران سعودی محسوب می شود.
ژئواکونومی و نظم منطقه ای (نوردیک، شرق آسیا، و خاورمیانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دو سده گذشته، به واسطه تفوق حوزه ژئوپولتیک، مسائل ژئواکونومیک نیز متأثر از آن و به عنوان یکی از زیرشاخه های آن شناخته شده است و خصوصاً در ایران و از جانب جغرافی دانان سیاسی به عنوان یکی از زیرسیستم های سیاست جغرافیایی قلمداد شده است. این درحالی است که ژئواکونومی یکی از حوزه های مجزا با ژئوپولتیک محسوب می شود و در مفاهیم و روش شناسی دو مسیر متفاوت از یک دیگر را طی می کنند. این موضوع وقتی با ملاحظات مربوط به نظم منطقه ای نیز مرتبط می شود با آسیب پذیری ژئوپولتیک و ناتوانی آن در تحلیل بسیاری از موقعیت های هم گرایانه و واگرایانه هم راه می شود، به نحوی که بسیاری از کسانی که در بستر ژئواکونومی به مطالعات و تحقیقاتی دست زده اند معتقدند که نظم ژئواکونومیک با نظم ژئوپولتیک متفاوت است (اگر متباین نباشد). این موضوع را می توان با مطالعه مقایسه ای بین سه منطقه «خاورمیانه»، «جنوب شرق آسیا»، و «نوردیک» مشاهده کرد. سؤال این است که چگونه ژئواکونومی وضعیت اخیر نظم منطقه ای در سه حوزه منطقه ای نوردیک، جنوب شرق آسیا، و خاورمیانه را صورت بندی می کند؟ فرضیه ای که در این جا می توان به آن اشاره کرد این است که باتوجه به متغیرهای الگویی کانتوری و اشپیگل، حوزه ژئواکونومیک منطقه نوردیک (کشورهای سوئد، نروژ، دانمارک، فنلاند، و ایسلند) واحد منطقه ای ژئواکونومیک، منطقه جنوب شرق آسیا به سمت تکامل هم گرایی با تکیه بر هویت جاذب و منطقه خاورمیانه منطقه ژئواکونومیک واگرایانه را تجربه می کند. این مقاله ضمن بررسی ابعاد مفهومی و نظری به سراغ بررسی جایگاه ژئواکونومی بعد از فروپاشی نظم دوقطبی خواهد رفت و مؤلفه های تعیین کننده و تأثیرگذار ژئواکونومی را در شکل دهی به نظم منطقه ای، باتوجه به نظرات دو اندیشمند روابط بین الملل، یعنی کانتوری و اشپیگل، درخصوص هم گرایی و واگرایی بررسی خواهد کرد و تأثیر تعیین کننده اقتصاد بر شکل دهی به امنیت و تغییر پارادایمی از ژئوپولتیک به ژئواکونومی را در قوام و دوام نظم منطقه ای در سه منطقه نوردیک، جنوب شرق آسیا، و خاورمیانه واکاوی می کند.
Hierarchy and Instability in the Middle East Regional Order(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
There is an emerging hierarchical order in the Middle East that is both unstable and is also a source of instability. In the current regional setting, the inherent instability of this order is the result of a confluence of four mutually reinforcing developments. First, the global context has entailed a steady departure, or weakening, of the United States as an active interested power in the Middle East, opening up space among local aspirants for regional hegemony. A second factor is the competition among regional powers not only for the expansion of regional influence but also their power and position in the larger global order. Israel and Saudi Arabia seek to maintain the global status quo, while Turkey and Iran perceive of themselves as counter-hegemonic powers and seek to undermine the Western-engineered global order and hierarchy. Third, while some regional middle powers are more pragmatic in their foreign policy choices (i.e. “pragmatic” middle powers), some form alliances on the bases of ideological or identity affinity (i.e. “allied” middle powers), further deepening and prolonging tensions. Fourth and finally, the collapse of central authority in several Arab states following the 2011 uprisings—in Libya, Syria, Iraq, Lebanon, and Yemen—has provided the perfect opportunity for the regional powers, and even some of the secondary regional states, to expand their influence through local proxies and non-state actors. The combined features of the regional order in the Middle East are likely to inhere instability and tensions for the foreseeable future.
بازنمود استمرار فرهنگ راهبردی ایران در ساخت و بنیان سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
97 - 114
حوزه های تخصصی:
فرهنگ راهبردی در اکثر موارد در رابطه با مولفه هایی است که ارتباط گسترده ای را با روش جنگی مختص به یک کشور داشته باشد اما فرهنگ راهبردی، گستره ای وسیع تر را پوشش خواهد داد. در زمانه ای که بسیاری از تحلیلگران از ایجاد گسست در تاثیرگذاری مولفه های فرهنگ راهبردی ایران در دوره جمهوری اسلامی سخن می گویند می توان پیوست هایی نه چندان کم را نیز مشاهده نمود. سوال این است که پیوست های فرهنگ راهبردی ایران چگونه بر ساخت سیاست منطقه ای در دوره جمهوری اسلامی تاثیر گذاشته است؟ نتیجه کلی مقاله که با اتخاذ روش گفتمانی و تاریخی-تطبیقی و به کارگیری نظریه تحلیل گفتمان و سازه انگاری بدست آمده، نشان می دهدکه گفتمان جمهوری اسلامی منجر به تغییر دال مرکزی گفتمان حاکم بر ایران شد اما در عین حال، تاثیر بازتولید مولفه های فرهنگ راهبردی، در کنار سه متغیر کلان تاثیرگذار دیگر، منجر به بازتولید بنیان و سیاست هایی مشابه در قبال کشورها و نظم و نظام منطقه ای شده است. از این منظر هدف پژوهش آن است که نشان دهد برخی از سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی، بیش از آنکه با نوع حکومت مسلط در ایران مرتبط باشند، تحت تاثیر بازتولید مولفه های فرهنگ راهبردی ایران، مانند «تجربه ابرقدرت و امپراتوری بودن ایران»، «تنهایی تاریخی»، «محصور بودن میان دشمنان»، «نبرد دائمی خیر وشر»، «حضور در نظم ناعادلانه جهانی و قربانی بودن» و مواردی از این دست قرار دارند. بدین معنا که بستر و بنیان آنها را بازتولید فرهنگ راهبردی ایران تشکیل داده اما جهت و صورت ظاهری و به طور خلاصه نحوه کاربرد آنها، ارتباطی عمیق با دال مرکزی گفتمان حاکم بر ایران دارد
ظهور قدرت های متوسط نوظهور در خاورمیانه جدید: امارات متحده عربی و قطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
309 - 336
حوزه های تخصصی:
نظم منطقه ای پس از ناآرامی های عربی که از آن با عنوان خاورمیانه جدید یاد می شود شاهد نقش آفرینی بازیگران متوسط نوظهور همچون قطر و امارات متحده عربی است. از منظر مولفه های قدرت این دولت ها بر خلاف بازیگران متوسط بین المللی پیشین در منطقه نظیر ایران، مصر، عربستان، عراق و سوریه فاقد استانداردهای لازم برای تبدیل شدن به بازیگران منطقه ای هستند. حال سوال این است چرا این بازیگران دامنه فعالیت خود را از زیر نظام منطقه ای خلیج فارس به نظم منطقه ای خاورمیانه در معنای موسع آن گسترش داده اند. در این ارتباط، به نظر می رسد عدم تسری ناآرامی های عربی در اوائل دهه 2010 به امارات و قطر این فرصت را برای آنها فراهم ساخت تا در پرتو تضعیف سایر رقبای درگیر این ناآرامی ها چون مصر یا سوریه به بازیگران منطقه ای تبدیل شوند. با این حال، بررسی سیر تحولی سیاست خارجی کشورهای مذکور از پیش از بروز ناآرامی های عربی گویای آن است که آنها در صدد تغییر جایگاه خود در نردبان روابط بین الملل منطقه بودند.. مقاله حاضر قصد دارد با اشاره به روند جابجایی قدرت در بین بازیگران منطقه ای طی دوره پسا ناآرامی عربی به طور عام و تمرکز بر الگوی های نوین حاکم بر سیاست خارجی دو قدرت متوسط نوظهور مورد اشاره به طور خاص، به پرسش فوق پاسخ دهد. این مهم در پرتو چارچوب مفهومی قدرت های متوسط منطقه ای در عرصه روابط بین الملل انجام خواهد شد.
تجزیه و تحلیل نقش اروپا در بازی بزرگ ایندو _ پاسیفیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
367 - 400
حوزه های تخصصی:
امروزه مرکز ثقل سیاست و امنیت بین الملل از حوزه اقیانوس اطلس به حوزه اقیانوس هند و آرام انتقال پیدا کرده است. اصطلاح ایندو _ پاسیفیک واژه ای است که در توصیف این تحول به کار می رود. هر یک از قدرت های مهم بین المللی درصدد نقش آفرینی در این حوزه اند. مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که «اروپا در بازی بزرگ ایندو _ پاسیفیک چه نقشی ایفا می کند؟» فرضیه مقاله که به روش توصیفی _ تحلیلی بررسی شده آن است که هم اینک اتحادیه اروپا در دو سطح «واحد های ملی» و «اتحادیه ای» نفوذ مؤثری در حوزه اقیانوس هند و اقیانوس آرام پیدا کرده است، اما برای ایفای نقش مؤثرتر می تواند به نهادسازی در این حوزه مبادرت ورزد. علاقه کشورهای منطقه به نگرش هنجاری اتحادیه اروپا و نگرانی این کشورها از پیامدهای منفی رقابت چین و آمریکا در منطقه، فرصت مناسبی را برای نقش آفرینی اروپا در حوزه ایندو_پاسیفیک فراهم کرده است. به علاوه تلاش آمریکا برای ایجاد نظم منطقه ای که در شکل استراتژی ایندو_پاسیفیک نمود یافته و تلاش چین برای ایجاد نظم منطقه ای که در شکل ابتکار «کمربند _ جاده» تجلی یافته، همدیگر را خنثی می کنند و این نیز به اروپا امکان می دهد تا با اتخاذ استراتژی «میان نهادگرایی» به نظم منطقه ای حوزه اقیانوس هند و آرام سامان بخشد. چنین نتیجه ای در چهارچوب تئوری «توازن نقش»، عملاً نقش اروپا را در کنار آمریکا و چین در روند تحولات نظم منطقه ای و جهانی تقویت می کند.
تأثیر رقابت منطقه ای آمریکا و چین بر معادلات و نظم منطقه ای در شرق آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۵)
243 - 264
حوزه های تخصصی:
خیزش چین و ظهور آن به عنوان بازیگر تأثیرگذار بین المللی به واقعیتی انکارناپذیر در چند دهه اخیر تبدیل شده است. این مسئله برای ایالات متحده، که خود را تنها هژمون نظام بین المللی می داند و دارای منافع امنیتی فراوانی در منطقه شرق آسیا است، تهدیدی امنیتی محسوب می شود. از این رو، این مسئله امریکا را بر آن داشته است تا با پیگیری سیاست ائتلاف سازی با کشورهای منطقه درصدد پاسخ گویی و ایجاد موازنه در برابر قدرت روبه رشد چین برآید. در این راستا، مقاله پیش رو به دنبال پاسخ گویی به این پرسش اصلی است که رقابت امریکا و چین در شرق آسیا چه تأثیری در معادلات و نظم این منطقه داشته است؟ فرضیه پژوهش حاکی از آن است که از آنجا که امریکا خود را تنها قدرت هژمونی جهان فعلی می داند، خیزش چین را آشکارا چالش و تهدیدی اساسی برای جایگاه جهانی خود برمی شمارد. بنابراین، امریکا با ایجاد روابط گسترده امنیتی و نظامی با کشورهای شرق آسیا، در تلاش برای مهار و انزوای پکن برآمده تا از این طریق محاسبات قدرت و ترتیبات امنیتی منطقه را در راستای اهداف و منافع واشنگتن و هم پیمانان آن در منطقه شکل بخشد. امضای پیمان دفاعی- امنیتی اخیر بین امریکا و متحدان منطقه ای خود، جنگ اقتصادی و افزایش تعرفه های تجاری ترامپ علیه پکن، دخالت های مستمر در مسائل داخلی چین، برگزاری مستمر مانورهای نظامی در آب های مورد مناقشه این کشور و… همگی در این راستا قابل ذکر است. نتیجه ملموس این اقدامات امریکا در سال های اخیر به کاهش رشد اقتصادی چین از حدود 9درصد به 6درصد منجر شده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و در چارچوب نظریه موازنه تهدید شکل می گیرد.
آینده پژوهی روابط سیاسی ایران و عربستان و پیامدهای آن بر نظم منطقه ای خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات انقلاب اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۲
۱۲۱-۱۳۸
حوزه های تخصصی:
در نظم چندقطبی، مجموعه امنیت منطقه ای خاورمیانه به عنوان یکی از مهم ترین و در عین حال پرتنش ترین مجموعه های امنیتی نظام بین الملل، دو کشور ایران و عربستان به عنوان مهم ترین کشورهای این مجموعه نقش بسیار زیادی در تحولات درون منطقه ای ایفا می کنند. در این میان عواملی همچون: تعارضات ایدئولوژیک، رقابت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک، نگاه متفاوت به نقش آمریکا در منطقه، برداشت های متفاوت از حاکمیت دین، قدرت و عدالت و... موجب حاکم شدن الگوی رقابت میان این دو کشور شده است. اما این الگو می تواند با توجه به متغیرهای گوناگون به الگوهای دیگری از روابط میان دو کشور تبدیل شده و پیامدهای متفاوتی بر نظم امنیتی خاورمیانه داشته باشد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی آینده پژوهی روابط سیاسی ایران و عربستان و پیامدهای آن بر نظم منطقه ای خاورمیانه است، سؤال این پژوهش نیز آن است که سیر تحول در الگوی رفتاری ایران و عربستان سعودی چه پیامدهایی بر این نظم خواهد داشت؟ این پژوهش یک پژوهش تحقیقی، توصیفی با رویکرد آینده پژوهانه و با استفاده از روش سناریونویسی می باشد.
بررسی رویکرد چین و روسیه به نظم منطقه ای در اوراسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
83 - 102
حوزه های تخصصی:
رویکردهای چین و روسیه نسبت به منطقه اوراسیا به ویژه در سال های اخیر در تعامل فزاینده با یکدیگر قرار داشته است. اگرچه مسکو برای اداره روابط منطقه ای خود به نهادهای منطقه ای چندجانبه از جمله اتحادیه اقتصادی اوراسیایی متوسل شده است و چین نیز ابتکار عمل کمربند- راه را عنوان وسیله اصلی بلندپروازی های خود در منطقه اوراسیا قرار داده است، اما در حال حاضر واقعیت های ژئوپولیتیک هر دو طرف را به همکاری در چارچوب طرح های مزبور سوق داده است. از اکتبر 2015 توافقات و گفتگوهایی برای ادغام طرح های منطقه ای دو کشور در جریان است و مسکو و پکن تعمیق بی سابقه و هماهنگی روابط خود در این منطقه را همواره مورد تاکید قرار می دهند، اما با وجود تلاش چین و روسیه برای ادغام و هماهنگی در اجرای طرح های منطقه ای این پرسش مطرح است که آیا می توان همکاری راهبردی فعلی چین و روسیه در ابتکارات منطقه ای را دلیل کافی برای ادامه یافتن چنین رویکردی توسط دو کشور در آینده دانست؟ در پاسخ به مساله تحقیق و در چارچوب مفهوم نظم های منطقه ای، نتیجه کلی این نوشتار نشان می دهد که وجود محدودیت ها و موانعی که از عمق ادغام و هماهنگی ابتکارات دو کشور می کاهد و در کنار آن رویکرد کلان دو کشور نسبت به نظم منطقه ای در اوراسیا را می توان دلایلی برای حرکت مسکو و پکن از نظم کنسرتی کنونی به سمت نظم هژمون محور تلقی نمود.
راهبرد آمریکا و نظم منطقه ای خاورمیانه: از هژمونی کلاسیک تا هژمونی ملایم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۳
151 - 175
حوزه های تخصصی:
خاورمیانه با موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک خود و برخورداری از منابع عظیم انرژی، در طول تاریخ همواره کانون توجهات قدرت های فرامنطقه ای بوده است. این عوامل باعث شده که ایالات متحده آمریکا به عنوان تنها قدرت بزرگ جهانی توجه خاصی به این منطقه داشته باشد و در ابعاد مختلف، راهبرد نوین خود را در منطقه خاورمیانه پیگیری کند. پژوهش حاضر در پاسخ به چیستی راهبرد آمریکا در منطقه خاورمیانه بر اساس روش اسنادی و با استناد به اسناد امنیت ملی ایالات متحده، در چارچوب نظری نظم های منطقه ای، این فرضیه را ارائه می کند که راهبرد ایالات متحده از هژمونی کلاسیک به هژمونی ملایم، در ایجاد نظم منطقه ای خاورمیانه تغییر کرده است. این نوشتار همچنین، این یافته ها را ارائه می کند که راهبرد نوین ایالات متحده آمریکا مبتنی بر همکاری با حداقل منافع مشترک کشورهای منطقه خاورمیانه بوده و در فضای منطقه و جهان، به دنبال ایجاد مشروعیت و رضایت برای اعمال قدرت خود است.
سناریوهای نظم منطقه ای در صورت خروج نیروهای آمریکایی از منطقه از منظر مدل آینده پژوهی تایدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره چهاردهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۸
110 - 124
حوزه های تخصصی:
برنامه ریزی صحیح و مبتنی بر روندهای آتی برای پیشبرد اهداف امنیت ملی و تأمین منافع ملی، از مهمترین وظایف استراتژیست ها در هر کشور است. نظر به اهمیت برنامه ریزی سناریویی در مطالعات استراتژیک، در مقاله حاضر نویسنده سعی داشته با روش تحقیق آینده پژوهی و با استفاده از مدل تایدا که با تاکید بر پنج رویکرد " تعقیب، تحلیل، تصور، تصمیم، و اقدام" درصدد است چارچوبه ای مفهومی جهت سناریوهای آینده به دست آورد، سناریوهای محتمل و پیش رو پیرامون نظم منطقه ای در صورت خروج نیروهای آمریکایی از منطقه را مورد بررسی قرار دهد. با این بیان سوال اصلی پژوهش حاضر عبارت است از: سناریوهای محتمل پیرامون نظم منطقه ای در صورت خروج نیروهای آمریکایی از منطقه چگونه خواهد بود؟ سناریوها عبارتند از: - خلاء قدرت و توسعه فعالیت نیروهای غیر دولتی همانند داعش و بی نظمی حاصل از آن. - احتمال قدرت گیری برخی کشورهای منطقه و شکل گیری نظم آن بر مدار منافع آنها. - شکل گیری همگرایی منطقه ای جهت تامین امنیت توسط کشورهای منطقه به صورت مشترک. در نهایت نویسنده سعی خواهد داشت سناریوی مطلوب از نقطه نظر جمهوری اسلامی ایران را بیان دارد.
هویت گرایی و نظم منطقه ای خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
693 - 714
حوزه های تخصصی:
رابطه میان هویت و نظم منطقه ای در سالهای پس از جنگ سرد و بین المللی شدن منازعات قومی اهمیت یافت. هویت گرایی، پس از پایان نظام دوقطبی، در نقاط مختلف جهان از جمله خاورمیانه، قفقاز و بالکان، بی ثباتی دولت ها و تشدید پویش های امنیتی منطقه ای و بین المللی را در پی داشت. این تحولات، کنش گروه های هویت گرا و تاثیر آن در سطوح فراملی را در کانون توجه پژوهشگران و سیاست گذاران قرار داد. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی مشخصا به دنبال پاسخ به این پرسش است که کنش نیروهای هویت بنیاد خاورمیانه چه تاثیری بر شکل گیری و تحول الگوهای نظم منطقه ای دارد؟ گروه های هویت بنیاد فروملی و فراملی بازیگران اصلی محیط امنیتی خاورمیانه بوده که با تضعیف یا دگرگونی ساختار دولت ها و شکل دهی به ائتلاف های منطقه ای و بین المللی بر الگوهای نظم منطقه ای موثرند.
پویایی های نظم در سطح جهانی-منطقه ای و دگردیسی نقش کنشگران منطقه ای خلیج فارس (مطالعه موردی: امارات متحده عربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
57 - 87
حوزه های تخصصی:
امروزه نظم بین الملل تحولات مهمی را در سطح کلان و مناطق پشت سر می گذارد. ورود نظم بین الملل به دوران گذار پساآمریکایی و پویایی های محیطی در سطح مناطق عدم قطعیت های اساسی را با خود به همراه دارد که الهام بخش تغییر نقش بسیاری از کنشگران در سطح مناطق و به طور خاص منطقه خلیج فارس بوده است. ازجمله مهم ترین این کنشگران می توان به امارات متحده عربی اشاره کرد. براین اساس پژوهش حاضر با مبنا قرار دادن نظریه نقش و بکار گیری آن در دوران گذار نظم بین الملل به دنبال پاسخ گویی به این سؤال مهم است که: تحولات و پویایی های نظم در سطح جهانی و منطقه ای چه تأثیری بر نقش و کنش های رفتاری بازیگران در عرصه منطقه ای خلیج فارس به همراه داشته است؟ و فرضیه ای که در پاسخ به آن مورد آزمایش قرار خواهد گرفت بدین صورت قابل طرح می باشد: پویایی های نظم در سطح کلان و منطقه ای منجر به تغییر ساختار اجتماعی نظم شده و این امر به عنوان محرکه ای برای تغییر نقش برخی از کنشگران منطقه ای از جمله امارات متحده عربی عمل کرده است تا نقش خود را از یک کنشگر میانه رو و تابع در تحولات منطقه ای به یک کنشگر سیاسی، نظامی و امنیتی طی دهه گذشته تغییر دهد. هدف پژوهش نشان دادن تغییر در تصورات از نقش کنشگران منطقه ای(امارات متحده عربی) و پیامدهای آن برای نظم منطقه ای است. روش پژوهش نیز در قالب رویکردهای تبیینی-تحلیلی خواهد بود و شیوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای و مبتنی بر آمار و اسناد بین المللی می باشد.
مؤلفه ها و مبانی نظم منطقه ای مطلوب عربستان سعودی درغرب آسیا (2020-2015)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره پانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۰
95 - 116
حوزه های تخصصی:
عربستان سعودی بعد از تحولات منطقه ای موسوم به بهار عربی و خیزش های مردمی در جهان عرب، با احساس تهدید از تحولات نوین، ایجاد تغییراتی در راهبرد منطقه ای خود را آغاز کرد؛ بخش بزرگی از تغییرات ایجاد شده در رویکرد منطقه ای عربستان با پادشاهی ملک سلمان و به خصوص قدرت گرفتن محمد بن سلمان در ارتباط بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تحلیل چگونگی شکل گیری نظم منطقه ای مطلوب عربستان سعودی این سوال را مطرح کرده است که: «نظم منطقه ای مطلوب عربستان دارای چه ویژگی ها و مولفه هایی می باشد و سازوکارها و ابزارهای تحقق آن کدام اند؟» با استفاده از روش مطالعه توصیفی و کتابخانه-ای و به عنوان پاسخی احتمالی، پژوهش این فرضیه را مطرح می کند که نظم منطقه ای مطلوب عربستان در محیط پیرامونی خود مبتنی بر «برتری جویی سخت و نرم»، «تعریف شدن به عنوان بازیگر برتر منطقه ای در جهان عرب و «موازنه سازی در منطقه خاورمیانه» است و پژوهش چنین نتیجه می گیرد که عربستان با وجود موانعی که وجود دارد، استقرار این نظم را از طریق ایجاد اتحاد و ائتلاف با کشورهای منطقه، جذب حمایت های آمریکا و رژیم صهیونیستی و تقویت تسلیحات و توان نظامی خود دنبال می کند.
آثار سناریوهای محتمل همکاری تسلیحاتی عربستان – آمریکا بر منافع ایران در غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
عربستان بازیگری متنفذ در خاورمیانه است که در طی سال های اخیر، با همکاری تسلیحاتی-نظامی آمریکا، رابطه ای سرد و شکننده با ایران داشته است. بر این اساس هدف اصلی پژوهش؛ مطالعه سناریوهای محتمل همکاری تسلیحاتی عربستان – آمریکا با تأکید بر منافع ملی ایران است. روش تحقیق روش تبیینی است و روش گردآوری داده ها از نوع اسنادی-کتابخانه ای است. نتایج نشان می دهد که عربستان در تجارت تسلیحاتی با آمریکا از 4 سناریوی؛ فروپاشی ساختار سنتی منطقه غرب آسیا (سناریوی نخست)؛ تکمیل فرآیند سیاست تهاجمی عربستان سعودی در منطقه (سناریوی دوم)؛ افزایش نقش و نفوذ آمریکا و تحمیل یک نوع امنیت برون زا بر منطقه (سناریوی سوم) و تکمیل فرآیند رقابت تسلیحاتی در منطقه (سناریوی چهارم) و ایران در برابر آن از دو روش کوتاه مدت در قالب 6 سناریوی؛ پرهیز از رقابت های تسلیحاتی بنیان برافکن (سناریوی اول)؛ اتکا به داخل در جهت تقویت و ارتقاء توان بازدارندگی (سناریوی دوم)؛ تقویت بازوهای منطقه ای نظیر حزب الله، حشدالشعبی و حوثی های یمن (سناریوی سوم)؛ اصلاح شعار قدرت اول شدن منطقه ای در سند چشم انداز 1404(سناریوی چهارم)؛ همکاری با سازمان های حقوق بشری (سناریوی پنجم) و برجسته سازی خطر وقوع جنگ در منطقه و بحران مهاجرتی جدید در اروپا (سناریوی ششم) و بلندمدت شامل دو سناریوی اول (تلاش برای ایجاد سازوکارهای مبتنی بر رژیم سازی در سطح منطقه) و سناریوی دوم (بهره برداری از گسست های موجود در شورای همکاری خلیج فارس) است