فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۳۴٬۷۸۴ مورد.
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
1 - 27
حوزههای تخصصی:
ارزش ها و خصوصیات مشترک هر ملت مستقل که افرادشان نسبت به آن ها خودآگاهی و شعور یافته اند و به واسطه آن ها به یکدیگر احساس تعلق می کنند، هویت ملی آن ها را شکل می دهد. هویت ملی دارای کارکردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی است و حکومت ها تلاش می کنند از این کارکردها در جهت تقویت علت وجودی کشور و بقای نظام سیاسی استفاده کنند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و مطالعه میدانی به دنبال بررسی نقش و تأثیر هویت ملی بر ابعاد اقتصادی یک ملت و کشور است. در بخش مطالعه میدانی و به منظور گردآوری نظرات اندیشمندان درمورد این تأثیرات، از ابزار پرسش نامه استفاده شد. با عنایت به محدود بودن جامعه آماری، نیازی به نمونه گیری نبود و پرسش نامه در اختیار 200 نفر از کارشناسان و خبرگان قرار گرفت و درنهایت بعد از پیگیری های فراوان تعداد 96 پرسش نامه تکمیل شده گردآوری شد و با توجه به نرمال بودن داده ها از آزمون تی تک نمونه مستقل برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته های پژوهش در بخش کتابخانه ای حاکی از آن است که تقویت هویت ملی موجب افزایش احساس تعلق سرزمینی و وطن دوستی در افراد یک ملت می شود و بر ایجاد روحیه خودباوری، نوآوری و استقلال اقتصادی یک ملت تأثیر مثبت دارد. بر این اساس، در بخش تولید، تلاش افراد یک ملت دارای هویت ملی قوی، تولید کالاها و خدماتی با کیفیت مطلوب و با استفاده از ظرفیت های داخلی و در بخش مصرف تأکید و تعصب افراد ملت بر خرید و مصرف کالاهای داخلی است. درنتیجه هویت ملی بر ساخت کالای باکیفیت داخلی، افزایش مصرف کالای داخلی، افزایش تولید، تقویت ارزش پول ملی، ایجاد اشتغال تأثیر داشته و درنهایت بر اقتصاد یک کشور تأثیر مثبتی دارد. یافته های میدانی و نتایج آمار توصیفی و آزمون آماری نیز تأییدکننده مطالعات نظری است و نشان می دهد کارشناسان نیز به تأثیرگذاری مؤلفه های هویت ملی بر تقویت ابعاد مختلف قدرت اقتصادی کشورها اعتقاد زیادی داشته اند.
تبیین الگوی کرونوپولیتیک مناسبات ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان امروز شاهد اوج گیری رقابت های ژئوپلیتیکی است؛ عرصه ای که در آن دیگر تنها منابع انرژی به عنوان پشتوانه کشورها به شمار نمی آید، بلکه کریدورها به محل رقابت قدرت ها تبدیل شده اند و هر کشور می کوشد در شبکه ایجادشده توسط این کریدورهای نوظهور، جایی برای خود دست وپا کند. به عبارتی، روند ژئوپلیتیک جهانی باعث تشدید رقابت بر سر گلوگاه های دریایی و امنیتی شدن دسترسی به بازارهای فرامرزی می شود. این پژوهش از نوع پژوهش های «بنیادی نظری» است؛ روش آن نیز توصیفی- تحلیلی است و به طور مشخص از روش شناسی تطبیقی با ابزار کتابخانه ای و اینترنتی جمع آوری شده است. به نظر می رسد در الگوی کرونوپولیتیک در حوزه مناسبات ایران و عراق، هر یک از بازیگران در سودای جانمایی نقش خود در کریدورهای بین المللی هستند که آن را در راستای اهداف متعددی دنبال می کنند؛ مانند پیگیری ابتکار «کریدور فاو» از سوی عراق و ایران هم که درصدد توسعه حلقه همکاری های اقتصادی و جاگیری در ائتلاف های نوظهور شرق است. اگرچه نمی توان با اطمینان برای آینده روابط دو کشور از منظر کرونوپولیتیک پیش بینی کرد، اما نشانه های همکاری کمتر و رقابت بیشتر در روابط دو کشور ناشی از متغیرها و دلایل مختلفی در افق دیده می شود. مهم ترین شاخص رقابت احتمالی شامل رقابت در مسیرهای ترانزیتی (کریدوری) است.
طراحی و مدلسازی ژئومورفیک در بازسازی سایت های معدنی (مطالعه موردی: معدن سنگ آهن سنگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
325 - 341
حوزههای تخصصی:
معدن کاری برای اقتصاد محلی و جهانی حائز اهمیت است، اما این عملیات به طور اجتناب ناپذیری منجر به آسیب های زیست محیطی قابل توجهی می شود و به دلیل این نوع فعالیت ها، پتانسیل اولیه چشم انداز به شدت تغییر می کند که پس از معدن کاری نیاز به بازسازی کاربری های جدید زمین دارد. فناوری های جدید برای بازسازی چشم انداز در دهه های اخیر در کنار شناخت اثرات زیست محیطی و انتظارات اجتماعی حاصل از یک سیستم بازسازی شده و یکپارچه پس از معدن کاری، توسعه و پیشرفت کرده اند. این فناوری امکان بازسازی فرم های زمین پس از معدن کاری را با استفاده از اصول طراحی ژئومورفیک(GeoFluv) فراهم کرده است. مدل سازی و طراحی شبکه های زهکشی در این روش به گونه ای انجام می شود که با هیدرولوژی طبیعی منطقه هماهنگ بوده و منجر به کاهش رواناب سطحی و افزایش نفوذپذیری خاک شود. این رویکرد علاوه بر بهبود عملکرد هیدرولوژیکی، شرایط لازم برای احیای پوشش گیاهی و بازگشت تنوع زیستی را فراهم می آورد. در این پژوهش، طراحی بازسازی ژئومورفیک با استفاده از این روش در معدن سنگ آهن سنگان مورد بررسی قرار گرفته است، به طوری که معیارهای ژئومورفولوژیک، هیدرولوژیک در طراحی فرآیند بازسازی مدنظر قرار گرفته اند تا یک چشم انداز پایدار و یکپارچه پس از معدن کاری ایجاد شود.
ارزیابی مخاطره خشکسالی و اثرات آن بر ناپایداری روستاهای مقصد گردشگری، مورد مطالعه: روستاهای مقصد گردشگری منطقه ترشیز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۴
173 - 198
حوزههای تخصصی:
صنعت گردشگری در مناطق روستایی نقش مهمی در کاهش بیکاری، افزایش درآمد و ماندگاری و پایداری روستاها دارد. اما این صنعت نسبت به مخاطرات آب و هوایی به خصوص مخاطره خشکسالی بسیار حساس بوده و بروز مخاطرات می تواند اثرات منفی و جبران ناپذیری در روستاهای مقصد گردشگری برجای گذارد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات مخاطره خشکسالی بر پایداری روستاهای مقصد گردشگری منطقه ترشیز انجام گرفته است. برای بررسی وضعیت خشکسالی منطقه از داده های بارندگی 8 ایستگاه سینوپتیک در طی دوره آماری 2000 تا 2020 در مقیاس ماهانه استفاده شد. ابتدا با استفاده از نرم افزار DRINC مقادیر شاخص SPI محاسبه شد. سپس جهت بررسی روند خشکسالی در سال های موردنظر، نقشه های پهنه بندی سالانه تهیه شد مقادیر بدست آمده از شاخص SPI نشان داد منطقه مورد مطالعه در طی دوره آماری (2000 تا 2020) در محدوده خشکسالی قرار گرفته است. براین اساس در ادامه جهت بررسی اثرات خشکسالی بر روستاهای مقصد گردشگری از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. بدین ترتیب از نظرات 30 نفر از کارشناسان، اساتید و دانشجویان دکتری فعال در حوزه گردشگری روستایی و مخاطرات جهت ارزیابی میزان اثر هریک از مولفه های تحقیق بهره گرفته شد. سپس جهت اولویت بندی مولفه های تحقیق از روش وزن دهی MEREC استفاده شد. نتایج حاصل از محاسبه شاخص SPI نشان داد در طی دوره آماری 2000 تا 2020 منطقه موردمطالعه با خشکسالی خفیف مواجه بوده است و نتایج حاصل از مدل MEREC نشان داد از میان عوامل اثرات خشکسالی، عامل های اقتصادی و محیطی بیشترین تأثیر را بر پایداری روستاهای مقصد گردشگری دارد.
پهنه بندی جریان سیلاب برای دوره های بازگشت مختلف با استفاده از مدل هیدرودینامیکی HEC-RAS (مطالعه موردی: رودخانه گمناب چای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها سیستم های پویایی هستند که به دلیل بارش های سنگین و ناگهانی با افزایش قابل توجهی از میزان دبی مواجه شده و حالت سیلابی به خود می گیرند. هدف اصلی این پژوهش پهنه بندی جریان سیلاب برای دوره های بازگشت در طول رودخانه گمناب چای به طول تقریبی 5 کیلومتر (از روستای آناخاتون تا تلاقی رودخانه آجی چای) است. به همین منظور، از مدل هیدرودینامیکی HEC-RAS استفاده شده است. جهت پهنه بندی و تهیه نقشه پهنه های سیلابی برای دوره های بازگشت 2، 5، 10، 25، 50، 100، 200 و 500 ساله از آمار دبی ایستگاه هیدرومتری آناخاتون استفاده شده و دبی های حداکثر برای دوره های مذکور با استفاده از نرم افزار آماری EasyFit پیش بینی شد. لایه های مورد نیاز تحقیق جهت پهنه بندی سیلاب از قبیل خطوط مرکزی جریان، مقاطع عرضی و سواحل سمت چپ و راست رودخانه با استفاده از الحاقیه HEC-GeoRAS و در محیط نرم افزار ArcGIS تهیه شدند. نتایج تحقیق نشان داد که در سیلاب های با دوره های بازگشت 25، 50، 100 و 500 ساله به ترتیب حدود 150، 175، 190 و 225 هکتار از اراضی محدوده دشت سیلابی دچار آب گرفتگی می شوند. همچنین نتایج نشان داد که جریان سیلابی در بازه مورد مطالعه در دوره بازگشت های مختلف از حداقل 10 متر تا حداکثر 225 متر از کانال اصلی رودخانه خارج شده و وارد محدوده ی دشت سیلابی می گردد. لذا با توجه به نتایج به دست آمده، ضرورت دارد که اقدامات حفاظتی جهت جلوگیری از وقوع سیلاب در طول مسیر رودخانه از قبیل لایروبی بستر، حفظ حریم بستر رودخانه از تصرف انسان و ایجاد دیوار ساحلی صورت گیرد.
رابطه بین دموکراسی، انرژی سبز، تجارت خارجی و پایداری زیست محیطی در کشور عراق
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت روزافزون مسائل زیست محیطی و چالش های پیش روی کشورها در دستیابی به توسعه پایدار، درک بهتر ارتباط میان حکمرانی دموکراتیک، بهره گیری از انرژی های تجدیدپذیر و سیاست های تجاری، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. از سوی دیگر، شناسایی چگونگی تأثیر این عوامل بر شاخص های زیست محیطی می تواند به سیاست گذاران در طراحی راهبردهای بهینه برای کاهش تخریب محیط زیست و تقویت پایداری کمک کند.تجارت خارجی می تواند نقشی دوگانه در بهبود یا تخریب زیست محیطی داشته باشد. از یک سو، تجارت بین المللی از طریق انتقال فناوری های پاک و نوآوری های زیست محیطی می تواند کیفیت محیط زیست را ارتقا دهد؛ اما از سوی دیگر، در صورت نبود مقررات مناسب، ممکن است منجر به افزایش فشار بر منابع طبیعی و آلودگی بیشتر شود. بنابراین، بررسی هم زمان و تلفیقی این سه عامل می تواند درک جامع تری از روابط میان سیاست های اقتصادی، زیست محیطی و حکمرانی ارائه دهد. با توجه به اهمیت موضوع این مطالعه تلاش دارد تا ارتباط میان این عوامل و تأثیرات آن ها بر شاخص های زیست محیطی عراق را تحلیل کند. روش بررسی: در این پژوهش برای بررسی تأثیر دموکراسی، انرژی سبز و تجارت خارجی بر پیشرفت های زیست محیطی در عراق از سال 2006 تا 2022 از مدل خودتوضیحی با وقفه های توزیعی ARDL استفاده شده است. این روش ها توانایی بررسی تأثیرات بلندمدت و کوتاه مدت متغیرها را فراهم می کنند و امکان تجزیه و تحلیل روابط پیچیده بین دموکراسی، انرژی سبز، تجارت خارجی و پیشرفت زیست محیطی را می دهند. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج نشان می دهند که افزایش انتشار کربن با دموکراسی در عراق ارتباط دارد، به ویژه در شرایطی که فشارهای اقتصادی و سیاسی برای تسریع در رشد اقتصادی موجب افزایش مصرف انرژی و انتشار گازهای گلخانه ای می شود. همچنین انرژی های تجدیدپذیر( انرژی های سبز)، اگرچه در کوتاه مدت ممکن است اثر افزایشی بر انتشار کربن داشته باشند، اما در بلندمدت می توانند به کاهش انتشار کربن و بهبود کیفیت محیط زیست کمک کنند. از سوی دیگر، تجارت خارجی با توجه به وابستگی عراق به منابع انرژی فسیلی، اثرات منفی بر محیط زیست داشته است، به طوری که عراق نیازمند سیاست های تجاری سبز و پایدار است. همجنین در این پژوهش، ضریب تصحیح خطا برابر با 0.3807- به دست آمده است. این ضریب نشان می دهد که حدود 38.07 درصد از عدم تعادل کوتاه مدت در هر دوره تعدیل شده و سیستم به سمت تعادل بلندمدت حرکت می کند.
نزدیک سپاری و سیاست همسایگی در اقتصاد شبکه ای، درس هایی از تجربه مناطق آزاد مکزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا سال ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۴
131 - 151
حوزههای تخصصی:
بعد از دهه های هفتاد و هشتاد میلادی با ایجاد تحولات در عرصه فن آوری اطلاعات و ارتباطات و هم چنین با خصوصی سازی بنگاه ها و شرکت ها جهان جدیدی به وجود آمد که به آن اقتصاد جهانی یا اقتصاد شبکه ای می گویند. درواقع اقتصاد شبکه ای و نزدیک سپاری به عنوان دو عامل کلیدی در شکل دهی به مناسبات اقتصادی بین الملل و تجارت میان کشورهای همسایه شناخته می شوند. مناطق آزاد تجاری-صنعتی مکزیک، نمونه ای از کاربرد این دو مفهوم می باشد که در عمل، به دنبال جذب سرمایه گذاری خارجی، ایجاد اشتغال و توسعه اقتصادی در منطقه هستند. لذا این پژوهش، به دنبال بررسی نزدیک سپاری و سیاست همسایگی در اقتصاد شبکه ای، با درس هایی از تجربه مناطق آزاد مکزیک با کشورهای همسایه خود، به ویژه ایالات متحده آمریکا است، که می تواند الگویی برای مناطق آزاد کشورهای کمتر توسعه یافته در جهان با کشورهای همسایه خود باشد. و با بکار گیری سیاست همسایگی برای مناطق آزاد این کشورها در جهت پیوند خوردن با اقتصاد شبکه ای باشد. از این رو مسئله اصلی این پژوهش به دنبال یافتن الگوی مناسبی برای پیوندهای مناطق آزادکشورهای کمتر توسعه یافته با اقتصاد جهانی می باشد. لذا پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با استفاده از متون کتابخانه ای، تحلیل اسناد و مدارک، نتایج این پژوهش نشان دهنده این است که راهبرد سیاست همسایگی با نزدیک سپاری در مناطق آزاد تجاری-صنعتی الگویی برای سیاست گذاران و فعالان اقتصادی می باشد که می تواند در اکثر کشورهای درحال توسعه جنبه اجرایی داشته باشد. علاوه بر این در جهت بهره مندی از مزایای اقتصاد شبکه ای و نزدیک سپاری در چارچوب سیاست همسایگی به عنوان یک راهبرد، مورد استفاده قرار بگیرد.
نقش خط مشی های اجتماعی در راستای مسئولیت اجتماعی در شرکت ملی صنایع مس ایران در راستای برنامه ریزی منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به پیشرفت های به دست آمده در دهه های اخیر در خصوص اجرای خط مشی اجتماعی و مسئولیت اجتماعی ، تا حدودی اهمیت آن برای تحلیل گران خط مشی روشن شده است. ولی هنوز نتوانسته جایگاه واقعی خود را در خط مشی گذاری به دست آورد و در بسیاری از کشورها ، به خصوص کشورهای جهان سوم به عنوان «حلقه مفقوده» از آن یاد می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش خط مشی های اجتماعی در راستای مسئولیت اجتماعی در شرکت ملی صنایع مس ایران صورت گرفته است. این پژوهش با استفاده از روش تحقیق کیفی (تحلیل مضمون)، مصاحبه با 16 نفر از مدیران و خبرگان حوزه خط مشی گذاری اجتماعی و مسئولیت اجتماعی و مدیران شرکت مس ایران انجام شده است، برای شناسایی ابعاد و مؤلفه های خط مشی های اجتماعی مبتنی بر مسئولیت اجتماعی مصاحبه های عمیق با متخصصان و مدیران شرکت مس ایران، انجام شده است. با توجه به بررسی مصاحبه ها، در نهایت مفاهیم استخراج شده شامل 85 کد باز، 21 مضمون پایه و 8 مضمون سازمان دهنده می باشد که تشکیل دهنده مدل خط مشی های اجتماعی مبتنی بر مسئولیت اجتماعی در شرکت ملی مس ایران هستند.
پیش بینی و پهنه بندی حساسیت سیل با استفاده از مدل حداکثر آنتروپی در استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
116 - 138
حوزههای تخصصی:
امروزه مخاطرات طیبعی از جمله سیل در کشور خسارات مال و جانی زیادی را به بار می آورد. تحلیل ریسک مانند ارزیابی حساسیت سیل یکی از رویکردهای حیاتی برای کاهش اثرات سیل است .روش های آماری و یادگیری ماشین راه سریع تری برای تولید نقشه های دقیق پیش بینی سیل بدون ورودی داده های متعدد و الزامات محاسباتی ازقبیل مدل های هیدرولوژیکی مبتنی بر فیزیکی ارائه کرده اند. به غیر از این روش ها، در سال های اخیر، محققان از Maxent در ارزیابی خطر سیل استفاده کرده اند. استان ایلام که به دلیل توپوگرافی چالش برانگیز با تهدید دائمی سیل که منجر به خسارات اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی در سال می شود، مواجه است. بنابراین، در محدوده مطالعاتی استان ایلام، با استفاده از مدل حداکثر آنتروپی (Maxent) نقشه حساسیت سیل تهیه شد. در این مطالعه ترکیبی از 14 لایه محیطی و 148 سیل های ثبت شده برای پیاده سازی مدل Maxent و تهیه نقشه پهنه بندی حساسیت سیل به کار گرفته است. نقاط رخداد سیل به دو مجموعه تقسیم شدند که 70% برای ساخت مدل و30 % باقی مانده برای اعتبارسنجی مدل اختصاص داده شد. نتایج مطالعه نشان داد سه متغیر اصلی کاربری اراضی، ارتفاع و شیب، به ترتیب 61، 8/12. و 4/10 درصد بیشترین تأثیر را در وقوع سیل داشتند. حدود 2.06% منطقه در حساسیت بالا به سیل و 4.01 % در منطقه متوسط و 93.93% در منطقه کم خطر یا بدون خطر قرار گرفت. اهمیت عوامل موثر در وقوع سیل را نیز می توان رتبه بندی کرد. ارزیابی مدل با 969/0 AUC= نشان دهنده ی عملکرد بسیار خوب و پیش بینی های دقیق مدل است. رویکردهای مورد استفاده در این مطالعه می تواند بینش ها و استراتژی های ارزشمندی برای کاهش خطرات بلایای طبیعی ارائه دهد.
Empowering Growth: A Systematic Review of Education’s Role in Enhancing Human Capital and Advancing National Development(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Education plays a pivotal role in shaping societal development, influencing economic growth, social stability, governance, and individual well-being. By enhancing skills, abilities, and individual competencies, education contributes to the accumulation of human capital at both the individual and societal levels. It expands personal freedoms by increasing capabilities, which in turn fosters democratic participation and social resilience. There are two primary theoretical approaches to understanding education’s impact on human capital: the productivity approach and the capability approach. While the productivity approach views education as a means to enhance workforce productivity, the capability approach emphasizes broader cultural and social advancements, seeing increased productivity as an intermediate rather than an ultimate goal. Adopting a systematic qualitative literature review (SQLR) methodology, this study synthesizes peer-reviewed journal articles, policy reports, and scholarly books from reputable sources such as Google Scholar, JSTOR, Scopus, and institutional reports from UNESCO and the World Bank. A thematic analysis was conducted following Braun and Clarke’s (2006) six-step framework, identifying key themes such as education’s role in economic mobility, governance, and global competitiveness. Findings highlight that nations with well-designed educational systems, such as Japan and China, have achieved sustainable economic growth by leveraging high-tech and knowledge-based production. The study concludes that an appropriate educational system is a primary prerequisite for any country’s development, as it determines its position in the global economy. This review underscores the importance of context-specific educational policies that align with broader societal needs. It offers insights for policymakers seeking to bridge the development gap through strategic investments in education.
شناسایی مزارع سیب زمینی برمبنای شاخص فنولوژی و الگوریتم ماشین بردار پشتیبان با استفاده از سامانه رایانش ابری Google Earth Engine(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: سیب زمینی چهارمین محصول کشت شده در جهان است. با توجه به اهمیت استراتژیک این محصول در تأمین امنیت غذایی، تهیه نقشه های دقیق از سطوح زیرکشت آن اطلاعات ضروری برای تخمین و پیش بینی میزان عملکرد محصول در مقیاس های متفاوت را فراهم می کند. اگرچه تا کنون رویکردهای متفاوت سنجش از دور، مبتنی بر سنجنده های اپتیکی یا مایکروویو، به طور گسترده برای پایش مزارع گوناگون (شامل سطح زیرکشت محصولات، شرایط و پیش بینی عملکرد آنها) به کار رفته، با استفاده از داده های سنجش از دور و یادگیری ماشین کمتر برای شناسایی مزارع سیب زمینی اقدام شده است. در این راستا، پژوهش حاضر به شناسایی و نگاشت محصول سیب زمینی در قطب تولید آن در کشور پرداخته است و سعی در مهیا سازی اطلاعات دقیق سطوح زیرکشت این محصول، برای حوزه مدیریت کلان کشاورزی را دارد.
مواد و روش ها: ازآنجاکه بیشتر محصولات کشاورزی، در طول دوره کشت، ویژگی های طیفی زمانی منحصربه فردی دارند، این پژوهش با استفاده از تصاویر سری زمانی و بدون آستانه گذاری صریح، روشی را برای تمایز دادن مزارع سیب زمینی از سایر محصولات مطرح کرده است. طبق این روش، با استفاده از لایه های مبتنی بر فنولوژی محصول سیب زمینی و نیز یادگیری ماشین، به شناسایی این محصول روی آورده شد. به منظور بهینه سازی پارامترهای داخلی الگوریتم، براساس داده های زمینی نوع محصول در سایت مورد مطالعه که مجموعاً شامل 1648 نمونه از مزارع سیب زمینی و سایر محصولات می شود، آموزش و ارزیابی مدل انجام شد. این داده ها با استفاده از گیرنده GPS دستی نمونه برداری شد. در این پژوهش، نگاشت مزارع سیب زمینی با استفاده از تصاویر ماهواره سنتینل 2 و الگوریتم ماشین بردار پشتیبان انجام شد. با تهیه لایه های ورودی مناسب که شامل شاخص فنولوژیکی محصول سیب زمینی و شاخص آماری میانه NDVI (سری زمانی تصاویر ماهواره سنتینل 2) در بازه های مشخص می شود، مزارع سیب زمینی با دقت شناسایی شد. دراِدامه، این لایه ها به منزله ورودی های ماشین بردار پشتیبان به کار رفت. به منظور آموزش مدل بهینه برای ماشین بردار پشتیبان با استفاده از کرنل RBF، مقادیر gamma و C با روش 5-fold cross validation بهینه سازی شد. سپس این مقادیر، در فرایند اجرای الگوریتم، با استفاده از سامانه رایانش ابری گوگل ارث انجین به کار رفت. کارآیی روش پیشنهادی در شهرستان های همدان و بهار که بیشترین میزان کشت این محصول را در ایران دارند، ارزیابی شد.
نتایج و بحث: براساس نتایج، مقادیر بهینه برای پارامترهای داخلی مدل C=70 و γ=0.3 محاسبه شد. این مقادیر در تابع RBF، به منظور شناسایی سطوح زیرکشت محصول سیب زمینی، در نظر گرفته شد. با اجرای الگوریتم طبقه بندی و سپس اعمال فیلتر Majority، نقشه سطوح زیرکشت سیب زمینی برای منطقه مورد مطالعه تهیه شد. این نقشه بیشترین تراکم کشت محصول سیب زمینی را در محدوده مرزی دو شهرستان (شمال غرب شهرستان همدان و شرق شهرستان بهار) نشان داد. سطح زیرکشت سیب زمینی برای سال زراعی 1399-1400، در شهرستان همدان، برابر 1/4527 هکتار و در شهرستان بهار، برابر 3/6088 هکتار به دست آمد. در ارزیابی نتایج، صحت کلی و ضریب کاپا به ترتیب برای همدان، 9/90% و 82/0 و برای بهار، 3/93% و 87/0 براساس ماتریس خطا برآورد شد. نتایج پژوهش حاضر به کارآیی الگوریتم ماشین بردار پشتیبان در شناسایی سطوح زیرکشت محصول سیب زمینی اشاره دارد و همچنین نشان داده است که شاخص های منطبق بر فنولوژی سیب زمینی را می توان، به منزله ویژگی های متمایزکننده در شناسایی بهتر مزارع این محصول، استفاده کرد.
نتیجه گیری: شناسایی مزارع سیب زمینی، با استفاده از لایه های ورودی شاخص های منطبق بر فنولوژی محصول در الگوریتم ماشین بردار پشتیبان، نشان داد این روش می تواند صحت شناسایی سطوح زیرکشت این محصول را در سطح پایلوت بهبود ببخشد. ازاین رو می توان، برای شناسایی سایر محصولات مهم کشاورزی و نیز در دیگر مناطق، رویکردی مشابه را پیش گرفت و نتایج را ارزیابی کرد. همچنین پیشنهاد می شود کارآیی داده های مایکروویو و سایر الگوریتم های یادگیری ماشین در پژوهش های آینده مورد توجه قرار گیرد.
تحلیلی بر اثرات گردشگری کشاورزی بر تنوع درآمدی در مناطق روستایی (مطالعه موردی: روستاهای دورود و سلین- شهرستان سروآباد)
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۸
667 - 704
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر گردشگری کشاورزی بر تنوع درآمدی در دو روستای سلین و دورود از شهرستان سروآباد انجام شده است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت، توصیفی-تحلیلی است و داده ها با بهره گیری از روش های ترکیبی اسنادی و پیمایشی گردآوری شده اند. جامعه آماری شامل 270 خانوار کشاورز یا مرتبط با گردشگری محصول محور بود که با استفاده از فرمول کوکران، نمونه ای به حجم 350 خانوار به روش تصادفی ساده انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه ای محقق ساخته با سه بخش اصلی بود که روایی آن با نظر متخصصان و پایایی آن با آلفای کرونباخ ۰.۸۶ تأیید شد. تحلیل داده ها با نرم افزارهای SPSS و Excel و استفاده از آزمون های آماری متنوع انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد گردشگری کشاورزی تأثیر مثبت و معناداری بر افزایش اشتغال، تنوع درآمدی، ارتقای کیفیت زندگی و توانمندسازی گروه های اجتماعی به ویژه زنان و جوانان دارد. همچنین، تفاوت معناداری در میزان بهره مندی از مزایای گردشگری بین دو روستای مورد مطالعه وجود دارد؛ به گونه ای که روستای سلین به دلیل موقعیت جغرافیایی و زیرساخت های بهتر، عملکرد موفق تری نسبت به دورود داشته است. یافته ها تأکید می کنند که گردشگری کشاورزی با ایجاد تنوع معیشتی و افزایش فروش مستقیم محصولات، می تواند به عنوان راهکاری مؤثر برای توسعه پایدار روستایی مورد توجه قرار گیرد. با این حال، چالش هایی مانند ضعف زیرساخت ها، فسادپذیری محصولات و کمبود خدمات گردشگری نیز شناسایی شده که رفع آن ها نیازمند سیاست گذاری هدفمند و تقویت ظرفیت های محلی است. در نهایت، پژوهش بر ضرورت برنامه ریزی کل نگر، آموزش و توانمندسازی جوامع محلی برای بهره برداری بهینه از ظرفیت های گردشگری کشاورزی تأکید دارد.
تحلیل نقش کنشگران کلیدی در تحقق الگوی مسکن سالم: مطالعه موردی منطقه سه سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مواجهه با بحران های بهداشتی اخیر، به ویژه پاندمی کووید-19، اهمیت طراحی مسکن سالم و مقاوم که قادر به مقابله با شرایط اضطراری بهداشتی باشد، بیش ازپیش نمایان شده است. این پژوهش با هدف تحلیل نقش و تأثیرگذاری کنشگران کلیدی در فرآیند تحقق الگوی مسکن سالم در منطقه سه شهر سنندج انجام شده است. روش شناسی تحقیق به صورت توصیفی-تحلیلی و با استفاده از رویکرد ترکیبی (کمی و کیفی) طراحی شده است. داده ها ابتدا از طریق تحلیل منابع اسنادی و سپس با به کارگیری تکنیک دلفی و گردآوری نظرات 13 کارشناس محلی به دست آمدند. پس از شناسایی 18 کنشگر کلیدی و تقسیم آن ها به پنج گروه اصلی، ماتریس تحلیل اثرات متقابل برای ارزیابی ارتباطات و تأثیرات بین کنشگران تدوین شد. این ماتریس سپس با استفاده از نرم افزار Ucinet تحلیل شد تا ساختار و دینامیک شبکه کنشگران به دقت بررسی شود. نتایج تحقیق نشان داد که سه گروه کنشگر اصلی شامل «سازندگان»، «شورای اسلامی شهر سنندج» و «مصرف کنندگان» با توجه به نقش محوری و تأثیرگذاری بالای خود، نقش های اساسی در تحقق الگوی مسکن سالم ایفا می کنند. در مقابل، برخی نهادها نظیر «شهرداری» و «وزارت راه و شهرسازی» به عنوان کنشگران فرعی شناسایی شدند که با وجود داشتن نقش های مکمل و نظارتی، از قدرت تصمیم گیری محدودتری برخوردارند. این یافته ها نشان می دهند که تقویت تعاملات میان کنشگران کلیدی و فرعی و همچنین بهره گیری از تجارب موفق بین المللی، می تواند به بهبود فرآیندهای برنامه ریزی و طراحی مسکن منجر شده و به ارتقای ساختار و کارایی شبکه کنشگران در مواجهه با چالش های بهداشتی آینده کمک کند.
مدل سازی بارش- رواناب حوزه آبخیز چالوس رود با استفاده از HEC-HMS تحت سیستم اطلاعات جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۵
125 - 142
حوزههای تخصصی:
مدل های هیدرولوژیکی متفاوتی در حوضه های رودخانه های مختلف برای شبیه سازی داده های رواناب بارش های در دسترس، کاربری اراضی و ویژگی های خاک استفاده می شوند. هدف از این مطالعه، استفاده از مدل HEC-HMS برای شبیه سازی بارش- رواناب حوزه آبخیز چالوس رود به عنوان یک ابزار مفید برای پیشگیری و کاهش خطرات سیلابی باشد. پس از تهیه نقشه کاربری و خاک (تحت نرم افزار HWSD-Viewer فائو) و استفاده از نسخه توسعه یافته مدل (تحت GIS الحاقی)، اطلاعات مکانی منطقه مورد مطالعه و پارامترهای هیدرولوژیکی، مستقیماً در نرم افزار HEC-HMS محاسبه شدند. پس از تهیه نقشه های خاک، شیب، داده های بارش و دبی روزانه (ورودی های مدل) طی سال های 2017- 1981 برای شبیه سازی رواناب، مدل واسنجی و صحت سنجی شد. در منطقه مورد مطالعه، روش های شماره منحنی (CN)، روندیابی ماسکینگام و هیدروگراف واحد برای مدل تنظیم شد. در ارزیابی مدل نیز از آماره های ضرایب تبیین (R2) و نش- ساتکلیف (NSE) استفاده شد. مقادیر R2 (71/0 و 64/0) و NSE (67/0 و 72/0) دوره های واسنجی و صحت سنجی نشان دهنده تطابق خوب بین جریان های مشاهده ای و شبیه سازی شده بود. همبستگی بین مقادیر شبیه سازی و مشاهده ای خوب بود، اما حجم کل ذخیره دبی برای این سال ها کمی بیش ازحد برآورد شد. بر این اساس، مدل به خوبی جریان دبی روزانه را شبیه سازی نمود. نتایج به دست آمده توسط مدل HEC-HMS به عنوان یک مدل جایگزین برای مدل های دیگر در پیش بینی رواناب، رضایت بخش و قابل قبول است. به طوری که، هیدروگراف خروجی این مدل در تلفیق با روش های دیگر مدل های هیدرولوژیکی (HEC-RAS و SWAT) می تواند در زمینه های مختلف مطالعاتی و مدیریتی برای رویدادهای حدی مورداستفاده قرار گیرد.
ارائه مدلی جهت توسعه گردشگری مذهبی استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: گردشگری مذهبی یکی از قدیمی ترین و پویاترین بخش های صنعت گردشگری است که در سال های اخیر شاهد رشد چشم گیری بوده است. گردشگری مذهبی، پدیده ای پیچیده و چندوجهی است که از مجرای ترکیب سه عامل اثرگذار مذهب، زیارت و گردشگری فرصت های بسیاری را برای توسعه گردشگری فراهم می کند.
روش شناسی: روش پژوهش حاضر، استقرایی و رویکرد کیفی مبتنی بر نظریه داده بنیاد است. مشارکت کنندگان در فرآیند پژوهش شامل متخصصان، اساتید دانشگاه و کارمندان باتجربه در زمینه گردشگری هستند. همچنین از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده و برای رسیدن به حد اشباع نظری و تکامل، با 12 نفر مصاحبه شد.
یافته ها: با توجه به محتویات به دست آمده در بخش مصاحبه، تعداد 238 کد اولیه، تعداد 208 کد ثانویه و تعداد 14 مقوله و 31 مفهوم، یعنی مقوله های علّی، شرایط مداخله گر، یسترحاکم، پدیده محوری، راهبردها و پیامدها شناسایی و به کمک نرم افزار MAXQDA2020 کدگذاری و دسته بندی شده است. درنهایت، مدل عوامل فرهنگی مؤثر بر پذیرش تبلیغات توسط مخاطبان هدف در تجارت اجتماعی استخراج شد.
نتیجه گیری و پیشنهادات: براساس یافته ها، عوامل علّی جهت توسعه گردشگری مذهبی استان اردبیل عبارت اند از: جذب سرمایه گذاران و عوامل ساختاری؛ شرایط مداخله گر عبارت اند از: فرهنگ، ویژگی های گردشگر مذهبی، فضاسازی و تجهیز تسهیلات رفاهی؛ بستر حاکم عبارت اند از: موقعیت جغرافیایی استان اردبیل، فرهنگ عاشورایی منحصربه فرد و سهل الوصول بودن عناصر تاریخی و مذهبی، راهبردهای این پژوهش عبارت اند از: بازاریابی گردشگری مذهبی و عوامل تکنولوژیک و درنهایت، پیامدهای حاصل از این پژوهش شامل: تقویت انسجام اجتماعی، توسعه گردشگری پایدار، بهبود اقتصادی و اثرات زیست محیطی می باشند.
نوآوری و اصالت: صنعت گردشگری علی رغم مزایا با چالش ها و مسائل مختلفی همچون فشار جمعیتی، مشکلات زیست محیطی و حفظ فرهنگ و تاریخ مواجه است که در پژوهش حاضر در استان اردبیل به تصویر کشیده شده و پیشنهادهایی نیز جهت توسعه این صنعت پربازده در استان اردبیل که دارای ظرفیت های بالای گردشگری می باشد، مطرح شده است.
رابطه بین فرونشست زمین و مصرف آب در دشت یزد-اردکان با استفاده از تصاویر سنتینل1(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
۱۶۱-۱۴۴
حوزههای تخصصی:
در مناطق خشک و نیمه خشک آب زیرزمینی دارای اهمیت بیشتری نسبت به آب سطحی برای انسان ها و اکوسیستم ها می باشد. فرونشست زمین ناشی از پمپاژ و استفاده بی رویه از آب های زیرزمینی در یک منطقه است. زمانی که مقادیر برداشت با بارندگی جبران نشود، خساراتی مانند شکست جاده ها، تخریب مناطق مسکونی، خطوط راه آهن و لوله گذاری های آب و گاز به همراه دارد. دشت یزد-اردکان یکی از دشت های مهم استان یزد می باشد که 75 درصد تراکم جمعیتی استان و بیشترین مراکز صنعتی را به خود اختصاص داده است، به علاوه دشت مذکور به دلیل افت شدید سطح آب زیرزمینی توسط وزارت نیرو ممنوعه اعلام شده است. در این مطالعه با استفاده از 4 تصویر SLC باند C ماهواره سنتینل-1 و روش تداخل سنجی تفاضلی راداری مقدار فرونشست در سال های 2017 تا 2021 به دست آمد و با هم مقایسه شد. مقدار بیشینه فرونشست در سال2017، 13 سانتی متر و در سال های 2020 و 2021، 9 سانتی متر به دست آمد که این مقدار مربوط به منطقه شمسی در محدوده بین میبد و اردکان است. همچنین برای اطمینان از نتایج حاصل از تصاویر ماهواره ای به مقایسه آن ها با نتایج روش ترازیابی دقیق که توسط سازمان نقشه برداری کشور صورت گرفته بود، پرداخته شد. بر طبق نتایج، تصاویر سنتینل از قابلیت خوبی برای تخمین میزان فرونشست برخوردار هستند. با توجه به بررسی آمار مصرف و برداشت آب زیرزمینی در سال های اخیر، دلایل احتمالی کاهش فرونشست در منطقه موردمطالعه را می توان اقدامات مدیریتی انجام شده مانند انتقال آب به این حوضه، تغییر در شیوه های کشاورزی و کاهش برداشت آب زیرزمینی نسبت به سال های قبل در این منطقه بیان کرد
الگوها و معیارهای مؤثر بر منطقه بندی سرزمینی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۱
167 - 130
حوزههای تخصصی:
دولت ها و جوامع مختلف در طول تاریخ، همواره سرزمین های تحت ید خود را در راستای اداره بهتر سرزمین و حفظ تمامیت ارضی کشور، به نواحی و مناطق مختلف تقسیم نموده اند؛ که امروزه با مفهوم برنامه ریزی فضایی و آمایش سرزمین و به طور خاص تر «منطقه بندی سرزمین» مرتبط می باشد. علاوه بر این، منابع و امکانات نیز به طور یکسان در پهنه سرزمینی توزیع نشده اند و این امر ضرورت تقسیم سرزمین را به واحدهای کوچکتر دو چندان می کند. منطقه بندی سرزمینی موضوعی است که با تقسیم سرزمین به نواحی و مناطق مختلف، به دنبال مدیریت منسجم و تقسیم کار سرزمینی و بهره گیری از پتانسیل های مناطق مختلف در جهت کاستن از نابرابری ها و عدم تعادل های سرزمینی می باشد. در همین راستا، کشور ایران در طول دهه های گذشته بارها از سوی سازمان های مختلف به مناطق متعددی تقسیم شده است که آخرین بار در سال 1396، کشور ایران به نه منطقه کلان تقسیم گردید. این تحقیق که از نوع توصیفی تحلیلی می باشد، در ابتدا با بررسی گسترده ادبیات تحقیق، تاریخچه ای جامع از سیر برنامه های آمایشی و منطقه بندی در کشور ارائه داده و سپس به نقد و بررسی آن ها می پردازد. در ادامه، با بهره گیری از نظرات متخصصان و با استفاده از روش AHP، مهم ترین معیارهای مؤثر بر منطقه بندی سرزمینی شناسایی و اولویت بندی شد. بر اساس یافته های این بخش از تحقیق، به ترتیب معیارهای «فرهنگی اجتماعی» «دفاعی نظامی»، و «سیاسی اداری» و زیرمعیارهای «مسائل محیطی»، «سطح توسعه یافتگی مناطق»، «پراکنش جمعیت»، «الگو و نوع حکومت» و «تهدیدات و مسائل امنیتی»، بیشترین اهمیت را در منطقه بندی سرزمینی دارا می باشند. در نهایت، بر مبنای یافته ها و نتایج تحقیق، نگارندگان منطقه بندی پیشنهادی خود را در قالب ده منطقه کلان سرزمینی ارائه دادند.
مسیریابی بهینه امدادرسانی در بافت های کالبدی آسیب پذیر به منظور تخلیه اضطراری جمعیت به هنگام حوادث ناگهانی (مطالعه موردی: شهر سقز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مهندسی جغرافیایی سرزمین دوره ۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
127 - 144
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تخلیه ی اضطراری افراد آسیب دیده، نجات یافتگان از آسیب یا در معرض آسیب به مناطق امن از فعالیت های اصلی و مهم، بعد از وقوع حوادث غیرمترقبه به شمار می رود
هدف: پژوهشی حاضر سعی بر تحلیل و بررسی مسیر بهینه امدادرسانی به منظور تخلیه اضطراری آسیب دیدگان به مناطق امن، از بافت های آسیب پذیر شهر سقز به هنگام حوادث ناگهانی داشته است.
روش شناسی: پژوهش حاضر به روش توصیفی - تحلیلی انجام شده است و اطلاعات موردنیاز از طریق کتابخانه ای (طرح های تفصیلی، جامع شهری، آمارنامه ها) و برداشت میدانی اخذ گردیده است. بدین منظور آسیب پذیری کالبدی محلات با استفاده از مدل Saw اولویت بندی شده و در وهله بعدی با استفاده از مدل تحلیل شبکه مسیرهای بهینه جهت امداد رسانی و تخلیه اضطراری جمعیت به نقاط امن تعیین شده است.
قلمرو جغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی این پژوهش شهر سقز دومین شهر بزرگ استان کردستان است.
یافته ها و بحث: یافته ها نشان داده است که با توجه به رتبه بندی تکنیک Saw محلات 1، 6، 18، 19، 16 و 17 که در قسمت مرکز، شمال شرقی و جنوب غربی شهر قرارگرفته اند با آسیب پذیری کالبدی بالا و از نقاط ناامن در برابر حوادث ناگهانی می باشند و با استفاده از مدل تحلیل شبکه مسیرهای بهینه در محلات با آسیب پذیری کالبدی بالا به جهت رسیدن به ایستگاه های آتش نشانی، مراکز درمانی، بیمارستان و پارک ها در دو مسیر 1 و 2 به عنوان مسیرهای اصلی و فرعی منتخب، به لحاظ عریض بودن و فاصله از جایگاه های سوخت و رودخانه مشخص شده اند.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این تحقیق مسیرهای واقع شده در مسیر اصلی به لحاظ دسترسی و پهنای مسیرها و همچنین سرعت و زمان امدادرسانی بهترین گزینه جهت امداد رسانی بوده اند.
تدوین سناریوهای مؤثر بر گذار از بحران آب در استان آذربایجان غربی با رویکرد آمایش سرزمین
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: آینده پژوهی نحوه مواجه و آمادگی در برابر حالت های مختلف وقوع یک رخداد در آینده است. نگاه به آینده و ترسیم چشم انداز بحران و چالش های کم آبی و بی آبی در استان آذربایجان غربی ازجمله چالش های پیش روی مدیران، برنامه ریزان و مسئولان اجرایی و مدیریتی استان است. با توجه به پیچیدگی و ابهام حالت های مختلف آینده، مطالعات آینده پژوهی در برنامه ریزی استراتژیک برای جلوگیری از بحران آب و ایجاد مشکلات و منازعات ضروری به نظر می رسد؛ چراکه طیف گسترده ای از آینده های محتمل را پیش روی خود دارد.روش بررسی: هدف اصلی پژوهش آینده پژوهی و سناریونویسی عوامل و چالش های اصلی و کلیدی مؤثر بر بحران آب در استان آذربایجان غربی است. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت توصیفی – تحلیلی است که مبتنی بر اسناد کتابخانه ای و میدانی (پرسشنامه) تدوین شده است؛ که با توجه به مطالعات پایه ای و موجود در زمینه بحران آب در دو بخش تولید- تأمین آب و عرضه و تقاضای آب طبقه بندی، تدوین و تهیه شده است. در این پژوهش از نرم افزارها -GIS-MIC MAC-SENARIO WIZARD-EXCEL استفاده شده است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن تائید شد استفاده شده است. همچنین جامعه آماری پژوهش کارشناسان، متخصصان و خبرگان حوزه آب استان آذربایجان غربی و نمونه آماری آن 15 تن از خبرگان و کارشناسان حوزه مذکور می باشد. داده ها با استفاده نرم افزار MIC MAC تجزیه وتحلیل شدند.یافته ها و نتیجه گیری: که مشخص شد نه شاخص (وضعیت دما در سطح استان، وضعیت مدیریت رواناب ها و آب های سطحی استان- وضعیت حفظ تالاب ها، آبگیرها و دریاچه ها در استان، وضعیت برداشت و بهره برداری از آب چاه های دارای پروانه و مجوز در استان، میزان آب های ورودی به استان از کشورهای هم جوار، وضعیت احقاق حقابه آب های مرزی استان از طریق دیپلماسی آب، میزان وابستگی استان های هم جوار به محصولات تولیدی استان به ویژه کشاورزی، وضعیت برنامه های آموزش و ترویج در بین بهره برداران کشاورز استان، میزان تغییر کاربری اراضی به کشاورزی آبی در استان) اثرگذار می باشد. هم چنین در تحلیل وضعیت های احتمالی پیش روی استان دو سناریو به عنوان سناریوهای قوی با سازگاری بالا به دست آمد.
آینده پژوهی مهاجرت در استان آذربایجان شرقی با رویکرد سناریونگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهاجرت به عنوان یکی از مهم ترین پدیده های جمعیت شناختی، نقشی تعیین کننده در تحول ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی ایفا می کند. در دهه های اخیر، جابه جایی گسترده جمعیت به دلایل متنوع، از جمله عوامل اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی، به یکی از چالش های اساسی مدیریت جمعیت و برنامه ریزی منطقه ای تبدیل شده است. این چالش ها، نیاز به تحلیل آینده نگرانه و تدوین راهکارهای مؤثر را برای بهبود شرایط و کاهش پیامدهای منفی آشکارتر کرده اند. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف آینده پژوهی مهاجرت در استان آذربایجان شرقی و تدوین سناریوهای عملیاتی جهت مدیریت و برنامه ریزی مطلوب انجام شده است. این تحقیق از نوع کاربردی و توصیفی-تحلیلی بوده و با بهره گیری از رویکرد آینده پژوهی، داده های خود را از طریق روش های اسنادی و پیمایشی گردآوری کرده است. تحلیل این داده ها با استفاده از تکنیک دلفی و ابزارهایی مانند ماتریس اثرات متقاطع و نرم افزار سناریو ویزارد صورت گرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل 20 نفر از کارشناسان برنامه ریزی شهری و منطقه ای استان می باشد. بر اساس نتایج به دست آمده، 42 عامل به عنوان مؤثرترین عوامل مهاجرت استان شناسایی شد. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر این است که با استفاده از روش میک مک، ۱۳ عامل کلیدی نظیر نرخ بالای بیکاری، نبود منابع آبی پایدار، کاهش جمعیت روستایی و ضعف شبکه جاده ای به عنوان پیشران های اصلی شناسایی شدند. در ادامه، بر مبنای این پیشران ها، سه سناریوی قوی، ضعیف و باورکردنی برای آینده مهاجرت در استان تدوین گردید. تحلیل نهایی نشان داد که سناریوهای باورکردنی، به دلیل تعادل میان مطلوبیت و قابلیت تحقق، مبنای برنامه ریزی قرار می گیرند. در راستای دستیابی به این سناریوها، شناسایی و تقویت عوامل کلیدی و ارائه راهکارهای مناسب، از جمله توسعه زیرساخت ها و کاهش چالش های اقتصادی، ضروری است.