فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۴۱ تا ۲٬۴۶۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پیوند اسطوره و مضامین عرفانی در بسترهای ادبی و داستانی و در قلمرو وسیع ادبیات یکی از صورتهای بازشناسی هویت های انسانی و اجتماعی است. بررسی و کاربرد آنها در بافتهای ادبی معاصر در نزد حافظ و ژید بمنظور نمایش تحولات اجتماعی، روانی و فردی بوده و صورت نمادین دارد. اگر متون مولفان حکایتی از زمان و مکان را برای ما مشخص می کنند «نمادها و اسطوره های کابردی» آنها این تعیین موقعیت های مکانی و زمانی را بسیار ملموس خواهد کرد. برخی از آنها بسیاری از مفاهیم ذهنی مثبت را نشان خواهند داد برخی دیگر انگاره های ذهنی منفی را مجسم خواهند کرد. اسطوره نه تنها به فرهنگ زندگی انسانها، بلکه به ادبیات و عرفان نیز عمیقاً نفوذ کرده است. بسیاری از روایت های منظوم و منثور در نزد حافظ و آندره ژید از مفاهیم عرفانی برخوردار هستند که دسترسی به آنها نیازمند شناسایی عوامل و محتوای متن این مولفان است. در مقاله حاضر تلاش بر این است تا با بررسی متون این خالقان ادبی از منظر اسطوره و مضامین عرفانی، تقارب و تفاوتهای آن را نشان دهیم.
بررسی تطبیقی عدم از دیدگاه مولوی در مثنوی و متون بودایی (پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«عدم» یکی از موضوعات پیچیده فلسفی و عرفانی است که معنای آن می تواند به یکی از مسائل مهم هستی شناسی یعنی آغاز و انجام جهان پاسخ دهد. بازتاب معانی عدم در عرفان اسلامی و آیین بودایی قابل تأمل است. مولانا در مقام یکی از عرفای بزرگ اسلامی، با بهره گیری از گستره دانش خویش در زمینه متون حِکمی و عرفانی و خلاقیت های شاعرانه ، واژه عدم را در معانی بسیاری به کار برده است. در متون بودایی پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا که از متون مهم تعلیمی آیین بودا به شمار می روند، عدم و معنای آن، یکی از موضوعات اصلی و محوری است. در این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی، تلاش شده است ضمن معرفی دو متن مهم بودایی، دیدگاه مولانا درباره عدم در مثنوی با معانی آن در این دو متن بررسی و تطبیق شود. نتیجه نشان می دهد عدم خواندن ماهیت پدیده های جهان هستی بدون هیچ تفاوتی در مثنوی و متون بودایی آمده است؛ اما تلقی عدم از آغاز و انجام پدیده ها، حق یا حقیقت مطلق و غایت فنای سالک معانی دیگری است که با اختلاف و تفاوت در متون مورد نظر آمده است. ریشه این تفاوت ها را می توان در نوع معرفت و هستی شناسی اسلام و آیین بودایی یافت. در عرفان اسلامی حق تعالی، پدیدآورنده هستی و غایت فنای سالک است؛ در حالی که در متون بودایی جهان از عدم آمده و به عدم می رود و غایت سالک، رهایی از رنج و رسیدن به نیروانا است.
سمات العاشق والمعشوق لدى فریدالدین العطار النیسابوری ومولانا جلال الدین الرومی؛ دراسه موازنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
75-100
حوزههای تخصصی:
إن الحب هو أحد المفاهیم والمدلولات الرئیسه فی الأدب الفارسی. یفضّل فرید الدین العطار النیسابوری ومولانا جلال الدین الرومی، باعتبارهما من أقطاب العشق الصوفی فی الأدب الفارسی، ضرامَ الحب واتّقاده على العناء الناتج عن الزهد والتقشّف. یهدف هذا المقال إلى دراسه موازنه بین سمات العاشق والمعشوق فی غزلیات الشاعرین وتحلیلها وذلک وفقا لدراسه إحصائیه لمائه قصیده غزلیه للشاعرین لتبیین الأبیات التی رأینا فیها وجوه الاشتراک والافتراق بین الشاعرین. والمنهج الذی اتبعه الباحثون هو الوصف والتحلیل. وتشیر نتائج البحث إلى أنه بالرّغم من الاختلاف بین نظره مولانا والعطار إلى الحب إلا أن مولانا قد تأثّر بالعطّار تأثّرا بالغا ولکنه إلى جانب ذلک یتمتّع شعره بإبداعات وفیره بخرقه للمعاییر. فالعطار فی أوصافه للحب بدل أن یتطرّق إلى السمات الصوفیه والمعنویه للعاشق ولا سیّما المعشوق فإنه یرکّز على الأوصاف الجسدیه والظاهریه حیث یواجه القارئ تکرارا أکثر للأوصاف الجسدیه. غیر أن مولانا جلال الدین فی غزلیاته یعرض السمات الصوفیه للمعشوق على وجه التحدید بحیث نجد أن أبیات الشاعر تصطبغ بصبغه التصوّف ویشعر القارئ أن هذه الأوصاف هی رموز ودلالات لوصف ظواهر المعشوق.
مبادئ بلاغه التصویر بین الاتجاهین الرومانسی والبرناسی فی الشعر العربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
62 - 35
حوزههای تخصصی:
تعددت التعاریف عن التصویر فی العصر الحاضر، وهو فی مفهومه الشامل کما یعرفه "دای لویس" لوحه مصنوعه من الألفاظ، أو محاوله لبیان التجارب عن طریق اللغه وبشکل فنّی. ومدی توفیق الشاعر فی خلع الفنّیه على کلامه یُسمّى بالبلاغه؛ ومما یقضی علیها هو التصویر الآلی للواقع دون محاوله للانتقاء الفنی. وللمذاهب الأدبیه فی توجیه تلک المحاولات مذاهب تبتنی على فلسفه معارضه لسابقتها وتشکّل نظرتها إلى الأدب عامّه، وإلى الشعر خاصه. وابتناء على تلک النظره تصنّف مبادؤها الأساسیه لخلق البلاغه المرجوّه. ومن ضمن تلک المذاهب الرومانسیه والبرناسیه التی تتقابل رؤاهما عن البلاغه؛ تعرض هذا المقال لدراسه المبادئ الأساسیه التی یستند علیها التصویر فی بلاغته عند الاتجاهین الرومانسی والبرناسی. یتطرق هذا المقال بمنهج وصفی – تحلیلی إلی العلل والأسباب التی تقف خلف هذا التقابل، لاستخراج مظاهر تلک المبادئ عند شعراء هذین الاتجاهین. وتبیّن أنّ المبادئ التی اتخذها الاتجاه الرومانسی وهی: محوریه الذاتیه بمظاهرها، وتکثیف عناصر الصوره وتمجید الألم؛ تقف وجها لوجه لما اتخذته البرناسیه رغبه فی الوصول إلی بلاغه التصویر، حیث کانت المبادئ عندها: الإلمام باللاذاتیه، غائیه الجمال، نبذ صفه الحیاه عن الطبیعه، تألیه العالم الخارجی، الاهتمام بالشکل وزیاده الشخوص.
تحلیل شخصیّت بلقیس در رمان «کلیدر» بر اساس نظریّه عشق «اریک فروم»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
59 - 84
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر با تاکید بر اهمیّت مطالعات بینا رشته ای در درک و دریافت بهتر دانش بشری و با فرض پیوند تنگاتنگ ادبیّات و روان شناسی، به روش توصیفی - تحلیلی و بر اساس گزاره های مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی که سرشتی بینارشته ای دارد به تحلیل شخصیّت بلقیس در رمان کلیدر پرداخته، با روی کردی علمی و نظام مند؛ با کاربست نظریّه عشق اریک فروم، زمینه ها و ویژگی های عشق را در ارتباط با بلقیس واکاوی می کند. هدف پژوهش یافتن پاسخی مناسب برای این پرسش است که چرا و چگونه در رمانی همچون کلیدر که سخن بر سر مسایل سیاسی - اجتماعی و سراسر آکنده از ستم و استبداد و بندگی است، موتیف عشق همچنان پرورانده و گسترانده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد طبق نظریّه عشق فروم در رمان کلیدر، اولاً: برخلاف تصوّر عموم، عشق تنها اختصاص به روابط میان عاشق و معشوق یا یک فرد مشخص ندارد؛ بلکه انواع گوناگونی با کارکردها، انگیزه ها و زمینه های متعدّد دارد؛ ثانیاً، آثار دولت آبادی نیز بر خلاف تصوّر عموم، محدود به طرح مسایل بومی، اقلیمی، طبیعت گرایی و... نبوده، نمودهای زیبا و خلاقانه ای از عشق در جای جای آثارش و به طور مشخص در شخصیّت بلقیس با هنرمندی تمام بازنمایی شده که غنای آثارش را دو چندان ساخته است. یافته ها هم چنین نشان می دهد بلقیس تمام ویژگی های عشق فروم را دارد، کیفیّت حضور او در رمان و حوادثی که روی می دهد گواه آن است که مسئولیّت پذیری، تحمل رنج، معرفت عمیق به ایل و خانواده، بی نیازی، فداکاری همه و همه زاده عشق ستودنی و راستینی است که فروم یکایک آن ها را از ویژگی های عشق راستین برمی شمارد.
مقایسه تطبیقی هنجارگریزی و شگردهای کاربرد آن در شعر فرخی یزدی، عارف قزوینی و میرزاده عشقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴
95 - 120
حوزههای تخصصی:
نهضت مشروطه، با ایجاد تغییرات اساسی در تمامی ساختار جامعه، ادبیات دوره قاجار را متحوّل ساخت. عواملی چون ارتباط با دنیای غرب، سفرنامه ها، تأسیس مدارس جدید، ترجمه آثار غربی، مطبوعات و غیره. زمینه های تجددطلبی ایرانیان را فراهم کرد و این تجددخواهی در آثار دوره مشروطه به لحاظ زبانی، ادبی و محتوایی تأثیر گذاشت و مهم ترین تغییرات سبکی را در پی داشت. در این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی و روش کتاب خانه ای است؛ مطالبی در مورد اوضاع اجتماعی و ادبی، شعر مشروطه و شاعران مورد بحث (فرخی، عارف و میرزاده عشقی) بیان شده و در ادامه ویژگی های سبکی، دستوری و ساختار صرفی این شاعران، مورد بررسی قرار می گیرد. در بخش صرف به تجزیه و تحلیل واژگان پرداخته شده است. پژوهش در ساختار دستوری شعر مشروطه از این جهت حائز اهمی ت اس ت ک ه از سویی شعر مشروطه زمینه را برای تغییر محتوایی و ساختاری فراهم نمود و بعد از این دوره، جنبشی در شعر ایجاد شد و آن آغاز شعر نیمایی بود و از سویی دیگر شاعران عصر مشروطه و بعد از آن تحت تأثیر ترجمه با آثار منثور و منظوم اروپا آشنا شدند و از یکدیگر تأثیر پذیرفتند. با ذکر شواهد و نمونه هایی از آثار این شاعران به این نتیجه می رسیم که عامیانه گرایی در شعر مشروطه، بسامد بالایی دارد و اگرچه شاعران داعیه تجدد و نوگرایی را در ادبیات به ویژه شعر دارند؛ اما هنوز کهنه گرایی در آثارشان دیده می شود و با قواعد دستوری آشنایی کافی ندارند؛ لذا غلط های نحوی و زبانی در اشعارشان به وفور دیده می شود
بررسی و تحلیل دعوتنامه جشن ازدواج در بافت فرهنگی ایران و عراق
حوزههای تخصصی:
دعوتنامه ها به عنوان ژانری زبانی، داده ای جامعه شناختی محسوب شده و شاخصی برای ارتباط میان پدیده های اجتماعی تلقی می گردد و با بررسی دعوتنامه های یک مقطع زمانی خاص می توان به گفتمانهای حاصل از پدیده های اجتماعی آن مقطع پی برد. این پژوهش تطبیقی، که با تکیه بر تحلیل ژانر و تحلیل انتقادی گفتمان انجام گرفته است می کوشد ساختار دعوتنامه جشن ازدواج را، که به زبانهای عربی و فارسی نوشته شده است، بررسی کند و نقش ارزشهای اجتماعی و فرهنگی را در شکل دادن آن مورد بررسی قرار دهد. آشنایی با رویکردهای اجتماعی دو فرهنگ متفاوت، بررسی تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بر دعوتنامه ها، مقایسه ساختار دعوتنامه ها و تبیین تأثیر پدیده های اجتماعی بر پدیده های زبانی از مهمترین اهداف این پژوهش است. از آنجا که این پژوهش به بررسی رویکردهای اجتماعی دو کشور پرداخته و سطح شناخت از فرهنگهای متفاوت را افزایش می دهد، ضروری به نظر می رسد. نتایج تحقیق نشان می دهد اهمیت دادن به تنوع متن و شکل دعوتنامه جشن ازدواج در ایران نسبت به عراق برجسته تر، و القاب اکتسابی در عراق از اهمیت و جایگاه بیشتری برخوردار است. مقوله های مذهب و مردسالاری در ساختار دعوتنامه جشن ازدواج در دو فرهنگ نقشی اساسی دارد با این تفاوت که نقش این دو مقوله در دعوتنامه جشن ازدواج کشورهای عربی از ایران پر رنگتر است.
بی گاه شدن شعر و داغ هملت: مخالف خوانی هارولد بلوم و تی. اس. الیوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این جستار می کوشد با بررسی و مقایسه نظریه اضطراب تأثیر هارولد بلوم و مفهوم سنّت در نگاه تی. اس. الیوت، و با تمرکز بر خوانش این دو از نمایشنامه هملت، تصویری تطبیقی از رویکرد این دو منتقد به چگونگی آفرینش ادبی به دست دهد. صحنه آفرینش ادبی در نگاه بلوم ستیزه جویی حماسی است میان شعرا، پر از خشم و هیاهو، و در عین حال بزنگاه بدخوانی خلاقانه. بیگاه شدن شعر در واقع وضعیت شاعر مدرن است که گریزی از سنّت ادبی متقدمین ندارد. به رغم نوآوری های نظری بلوم، ایده اصلی او همانندی های زیادی با توصیف الیوت از سنّت و قریحه فردی دارد. در نگاه هر دو، آفرینش ادبی محصول دیالکتیک حضور و غیاب است، با این تفاوت که بلوم وجه ستیزه جویانه و اضطراب آور روابط بین شعرا را برجسته می کند. بیش از هر متن دیگر، خوانش بلوم و الیوت از هملت نمایانگر مخالف خوانی شان است. شاید بتوان گفت که بلوم هم اضطراب تأثیر از الیوت داشته است.
زن در شعر البیاتی و شاملو با تکیه بر نظریّه ساخت یابی گیدنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصل تحوّل جایگاه به مثابه واقعیّتی اجتماعی، برمبنای مطالعات جامعه شناختی، با نظریّه ساخت یابی «آنتونی گیدنز» قابل بررسی و انطباق است. نظریّه حاضر برمبنای تفکیک ناپذیری دو بُعد عاملیّت و ساختار، در تحقّق وقایع اجتماعی پی ریزی شده است. دیگر رهیافت های جهان بینی وی هم به ترتیب، برقراری نوع خاصّی از ارتباط انسانی و تحقّق جامعه آرمانی را تداعی می کند. با توجّه به نظریّه ساخت یابی (ساختاربندی)، نقش زن در حوزه ادبیّات نیز متناسب با انگیزش های کنش گر/ خالق اثر و مقتضیات زمانی - مکانی، فراز و نشیب هایی را از سر می گذراند. حضور این عنصر در شعر «عبدالوهّاب البیاتی» عراقی و «احمد شاملو» ایرانی، از بسامد قابل ملاحظه ای برخوردار است. در نوشتار پیش رو، ضمن بررسی راهکارهای پیشنهادی گیدنز، برای تصویر فرایند تحوّل پایگاه اجتماعی زن در شعر دو شاعر، زن به مثابه تجلّی عشق شخصی، در کنار نمود تعهّد اجتماعی و متعارض با واقع گرایی تخیّلی بررسی شده است. نتایج نشان داده است که در دو سطح نخست، همگرایی و در مرحله سوم، واگرایی دو شاعر مشهود است.
الانزیاح فی البنیة النصیة عند بشری البستانی؛ تراسل الحواس أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
104-73
حوزههای تخصصی:
لیس التراسل بین الحواس خروجاً عن العادة والمعیاریَة ولعباً لغویاً مجرداً من الفاعلیة والتأثیر بل یتوخی المبدع بکسر العلاقات بین الحواس قدراً کبیراً من التأثیر والإیحاء فی منطقة التلقی وهو سر فاعلیَة الاستعارة ومصدر حرکیِة الصورة الشعریِة ومن أهم مقومات حرفنة التشکیل الشعری الحداثی، والحرفنة هی الشکل الفنی الجمالی للشعر وبیئاته التشکیلیِة وارتفاعه جمالیاً وهی تتحقق فی الشعر المعاصر نتیجة وجود المؤثرات الجمالیِة فی الشعر والتراسل من أهم هذه المؤثرات التی تزید من جمالیِة الشعر والشعر یقدر بهذه الجملیِة المتأتیة من خرق العلاقات بین الحواس أن یشع فی وجدان المتلقی. من شأن هذا البحث أن یأخذ خطاب البستانی الشعری بالفحص والتحلیل للکشف عن الدور الذی یضطلع به تراسل الحواس فی هذا الخطاب الشعری الحداثی جمالیاً وتعبیریاً والقبض علی تأثیراته علی الفاعلیِة فی التعبیر الشعری وبیان ما یشعُ عنه من الدلالات والإیحاءات. فقد اعتمد البحث للتوصل إلی أهدافه المتوخاة علی المنهج الوصفی – التحلیلی وأخذ السیمیائیِةَ مساراً له فی التحلیل وجاء البحث فی المحورین: الحسی والدلالی. خطاب البستانی لا یستکین فی بنیته للمهادنة وما یتوقعه المتلقی من تراتبیة السیاق بل یعمل علی کسر أفق التلقی بالانحراف عن المعیاریة وخرق العلاقات المألوفة بین الحواس فی النص الشعری للتوصل إلی القدر الأکبر من الإثارة الجمالیة والدهشة عند المتلقی وزیادة فی المعانی حیث یأتی حضور تراسل الحواس لخلق المعادل الموضوعی لما یجری فی الواقع العراقی عند الاحتلال والحکم الدکتاتوری ولتجسید المجتمع الذکوری ومن أهم ما توصل إلیه البحث بعد مقاربة شعر البستانی هو أن التراسل بین المرئی والشمی فی التراسل الحسی وبین الشمی والانتزاعی فی التراسل الدلالی أکثر حضوراً فی خطاباتها کما ظهر أنها ما وظَفت التراسل ما بین الشمی واللمسی والذائقی اللمسی فی التراسل الحسی والتراسل حدث بکسر العلاقة وتجاوز المألوف بین الموصوف والصفة وبین الفعل والفاعل وبین المبتدا والخبر والمضاف والمضاف إلیه فی مستوی الحواس وهذا الکسر والانتهاک فی المضاف والمضاف إلیه أکثر حضوراً فی خطاب بشری الشعری.
خوانش تطبیقی حضور راوی نامعتبر در رمان های سن عقل از ژان پل سارتر و ناقوس از آیریس مرداک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر، با تمرکز بر روایت شناسی، به بررسی تطبیقی رمان های سن عقل از ژان پل سارتر و ناقوس از آیریس مرداک می پردازد. تمرکز اصلی این تحقیق بر روی راوی نامعتبر است، مفهومی محبوب در دنیای کنونی که بشریت در آن از سوء تفاهم ها رنج برده و طعم ناکامی زبان در انجام رسالت خود در گردآوری انسانها در کنار یکدیگر را چشیده است. در روایت شناسی، بی اعتباری بعنوان یک ویژگی گفتمان روایی در نظر گرفته شده است. وین بوث تئوری مفهوم «راوی نامعتبر» را پایه ریزی کرده و چارچوب نظری مطالعه حاضر متشکل از مفاهیم نویسنده واقعی، نویسنده ضمنی و راوی نامعتبر وی به منظور انجام تحلیلی تطبیقی از رمان های منتخب است. در گذشته، مطالعات انجام شده بر روی راوی نامعتبر بر راویان هومودایجتیک متمرکز بوده اند. در اینجا، تکنیک های روایی دیگری مانند زاویه دید روایت در بررسی هدف حضور راویان نامعتبر در رمان های منتخب در نظر گرفته شده اند. به عبارت دیگر، زاویه دید و حضور چند صدایی در روایت نامعتبر از اهمیت زیادی برخوردار هستند. این تکنیک های روایی و راویان نامعتبر در زمینه سیاسی و فرهنگی آثار مورد بررسی قرار می گیرند تا به واکاوی نقش آنها در ایجاد این نوع از راویان و ذهنیت و عینیت روایت هایشان پرداخته شود. بر این مبنا، تحقیق از تاریخ گرایی نوین، به خصوص نظریه استفان گرین بلت، بعنوان رویکردی دیگر برای مطالعه حضور و کارکرد راویان نامعتبر استفاده می کند تا حضور راویان نامعتبر را در این آثار آشکار سازد.
نقد و تحلیل پی رفت در منظومه غنائی مجنون و لیلی امیر خسرو دهلوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین نظریه های ادبی، نظریه ی ساختارگرایی (structuralism) است که به بررسی و تحلیل ساختارهای عام در نظام های معناداری همچون زبان، ادبیات، داستان، اسطوره و ... می پردازد. تحلیل ساختاری داستان و روایت از زیباترین تحلیل های ادبی در نقد ادبی معاصر به شمار می آید. مجنون و لیلی جزو متون کهنی محسوب می شود که در رده روایت های اسطوره ای به حساب می آید. بهترین تحلیل ساختاری مجنون و لیلی، با توجه به ساختار روایی آن که از داستان های حماسی و غنائی تشکیل شده است، روش ساختاری در تحلیل داستان های اسطوره ای است. در این مقاله که بخشی از یک پژوهش گسترده در پیوند با تحلیل ساختاری لیلی و مجنون است، تلاش شده چگونگی کاربرد پی رفت در این اثر ارزشمند بررسی شود. نخست لازم است هر داستان به یک پی رفت تقلیل یابد، به طوری که هر پی رفت چند کارکرد (حداکثر پنج) یا نقش ویژه را تشکیل دهد. کارکردهای درون هر پی رفت لازم است دربرگیرنده یک کنش روایی باشد و در پیشبرد توالی داستان (قصه) نقشی مهم ایفا کند. مهم ترین پی رفت های داستان لیلی و مجنون نیز عبارت است به مکتب رفتن لیلی و مجنون، عاشق شدن آن دو به هم، خواستگاری و مخالفت پدر لیلی، مرگ لیلی و مجنون، آرامش پس از مرگ لیلی و مجنون
بررسی تطبیقی مقوله آزادی در شعر معروف رصافی و فرخی یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی، رویکرد ها ی مشترک معروف رصافی و فرخی یزدی را درباره آزادی سیاسی و اجتماعی مانند آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی مطبوعات، آزادی کارگران و دهقانان مورد بررسی قرار می دهد. از مهمترین نتایج این نوشتار این است که هر دو شاعر، شعر خود را وقف آزادی و رهایی مردم از جور استبداد کرده و در این زمینه مسائل اخلاقی را رعایت کرده اند؛گرچه پافشاری فرخی یزدی بر آزادی بیش از معروف رصافی است.
بررسی شناختی استعاره در غزل: مطالعه ای تطبیقی و پیکره بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر به بررسی تطبیقی غزل از دیدگاه استعاره مفهومی (لیکاف، ۱۹۸۰) می پردازد. پیکره زبانی این پژوهش شامل ۲۴ غزل (۱۸۹ بیت) از زبان های فارسی، ترکی آذربایجانی و انگلیسی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که پربسامدترین حوزه مقصد در نظام مفهومی شعرا در غزل حوزه «عشق» است. همچنین، استعاره های مفهومی غالب در حوزه عشق، با توجه به دیدگاه لیکاف، در زبان های فارسی، ترکی و انگلیسی بدین قرار است: الف) زبان فارسی: عشق سفر است، عشق شراب است، عشق پیوند است، عشق آتش است، عشق بیداری است، عشق معامله است. ب) زبان ترکی: عشق ظلم است، عشق ضرر است، عشق انتظار است، عشق چرخش/طواف است، عشق بهار است، عشق شراب است، عشق واعظ است. ج) زبان انگلیسی: عشق زنده است، عشق ناپایدار است، عشق تضاد است. از دیگر یافته های مطالعه حاضر این است که در برخی از غزل ها صورت زبانی شعر در بسامد وقوع استعاره مؤثر می باشد. به عبارت دیگر، فرم زبانی در غزل می تواند بر نوع و میزان استفاده شاعر از استعاره تاثیر مستقیم داشته باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که استعاره مفهومی غالب در غزل همان هسته تشکیل دهنده و ایجادکننده شعر می باشد. استعاره مفهومی مذکور از ابتدای تشکیل غزل به عنوان نیروی محرک شاعر بوده و احتمالا شاعر را به گفتن شعر واداشته است.
تقنیه الإحاله لاستدعاء أسطوره المسیح فی الشعر العربی المعاصر (من خلال نصوص لمجموعه من الشعراء الرواد العرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
158 - 133
حوزههای تخصصی:
تشابک الشعر العربی المعاصر مع الأسطوره بالشکل الذی یمکن اعتبار توظیف الأسطوره أحد أهم ظواهره الفنیه بروزا. وقد أضفى هذا الاتجاه الأسطوری سمه أسلوبیه بارزه إلى ثراء الشعر العربی المعاصر والتعبیر عن مضامینه الدلالیه والقدره فی تصویر معانیه، ما فتح آفاقا جدیده للشعراء. ولم یستعن الشعراء العرب المعاصرون بالأسطوره واقتباس الهیکل الأسطوری بهیئته الأساسیه فحسب، وإنما قاموا بإحداث تغییرات فی جوانب الأسطوره المختلفه وتحویلها إلى أشکال متنوعه بغیه تطبیقها مع الأوضاع الراهنه فی عصرهم لتکون متسایره مع أفکارهم وأهدافهم. وهذا التحریف إن صح التعبیر یشمل جمیع أنواع الأسطوره. یسعى هذا البحث معتمدا منهج الوصف التحلیلی، إلى تحلیل أهداف وتقنیات الإحاله الأسطوریه من خلال الکشف عن استدعاء الشعراء المعاصرین العرب لأسطوره المسیح ومعالجه عناصرها. واستنادا إلى نتائج البحث، تتضمن الإحاله فی أسطوره المسیح التی استدعاها الشعراء فی شعرهم، معظم الروایات الإنجیلیه. کذلک سلوک المسیح ومصیره وأسطوره لعازر وأسطوره المجوس، هی رکائز تعدّ من أهم مکوّنات هذه الأسطوره التی خضعت بشکل أو آخر للإحاله. یعتبر تحویل الشخصیات واستعاره وظائفها واستضافه عناصر إلى عنصر الأسطوره وبناء أسطوره جدیده فی ظل المزج بین الأساطیر ما تلائم حاجه الشاعر التعبیریه، هی من أبرز أسالیب وتقنیات الإحاله الأسطوریه. إضافه إلى ذلک، فإن الإحاله التی وظّفها الشعراء فی الأسطوره المسیحیه، هی على الأرجح ذات دوافع سیاسیه واجتماعیه کالیأس والقلق النابعین عن تبعات الأوضاع السیاسیه والاجتماعیه المتردیه حینئذ.
آسیب شناسی مجلاّت ادبیّات تطبیقی در ایران (مطالعه مورد پژوهش: کاوش نامه ادبیّات تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
27 - 48
حوزههای تخصصی:
با استقبال روزافزون پژوهشگران از مطالعات تطبیقی در عرصه ادبیّات و علاقه مندی نویسندگان به نگارش مقالات ادبیّات تطبیقی، مجلاّت تخصّصی در این عرصه، گسترش یافته اند. یکی از این مجلاّت، کاوش نامه ادبیّات تطبیقی است که در حوزه مطالعات تطبیقی فارسی – عربی، به نشر پژوهش های مرتبط می پردازد. این مختصر، با هدف آسیب شناسی مقالات منتشرشده در مجلّه یادشده، در بازه زمانی سال های 1392 تا 1395، با تکیه بر روش استقرائی در عرضه آمار و سپس تحلیل و آسیب شناسی پژوهش های منتشرشده، با استناد به نمودارهای آماری، به بررسی مقالات این مجلّه می پردازد و پس از واکاوی آسیب ها، در ذیل سه مبحث دایره موضوعی، عناوین مقالات و روشمندی پژوهش، عمده ترین موارد آن را عدم توجّه کافی به مباحث نظری ادبیّات تطبیقی، خلأ پژوهش های بینارشته ای و عرصه های نوین پژوهش در ادبیّات تطبیقی، موازی کاری و پرداختن به مضامین تکراری، فقدان روش پژوهش و عدم استناد به نظریّه ها و مکتب های برجسته در حوزه ادبیّات تطبیقی، سوء فهم «تطبیق» در ادبیّات تطبیقی و... برمی شمرد.
مدرنیته و شعر فارسی در دو دهه سی و چهل خورشیدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴
103 - 134
حوزههای تخصصی:
در نوشته حاضر که حاصل پژوهشی از نوع تاریخی، توصیفی و تحلیلی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای است، پس از نگاهی گذرا به ادبیات مشروطه در برخورد با تمدّن غرب، مشخصه های شعر فارسی در شکل و محتوا در دهه های سی و چهل خورشیدی برشمرده شده است. شکستن قالب ها و اوزان کهن در عین رعایت یا عدم رعایت وزن و قافیه، به کار بردن مضامین و پیام های سیاسی و اجتماعی تحت تأثیر ادبیات مشروطه و نیز سمبولیسم فرانسه، تأکید بر ابهام گویی، بهره گیری از هر پدیده طبیعی و اجتماعی به صورت نمادین برای نقد سیاسی و اجتماعی و ظهور «شعر سپید» و «شعر موج نو»، از مشخصات مهم تر شعر این دوره شناخته شده است. علاوه بر این، پیدایش «شعر مقاومت» و «شعر چریکی» و بعضاً «پریشان گویی و نامفهوم سرایی» و ظهور تصنّعی جریان های شعری و ظهور پیام بازگشت به خویشتن اسلامی به ویژه در دهه چهل را می ت وان از مشخصه های دیگر شع ر در ای ن دهه دانست. مدرنیت ه به دو ص ورت مستقیم (آشنایی با ادبیات و شعر غرب) و غیرمستقیم (شکل دادن به گروه بندی های اجتماعی، جریان های فرهنگی، دگرگونی های سیاسی و درهم تنیده شدن آن ها) بر شعر این دوره تأثیر گذاشته است. ستیز قلمی بین حامیان قالب های سنّتی شعر و شعر نو، اختلاف نظر بین شاعران «موج نو» و «شعر نو» و چند شاخه شدن شعر و شاعران، همه انعکاس همین گروه بندی های اجتماعی و جریان های فرهنگی بوده که یا تحت تأثیر مدرنیته شکل گرفته و یا بر اثر نفوذ مدرنیته از حالت خفته به حالت فعّال درآمده است
مفهوم شعر در دیدگاه ادونیس و داریوش آشوری با تکیه بر دو کتاب زمن الشعر و شعر و اندیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعریف شعر و بیان ویژگی های آن در دوره های مختلف تاریخ ادبیات عربی و فارسی مورد توجه شاعران و ناقدان بوده است . در دوران معاصر و به ویژه پس از پیدایش شعر نو، چه در جهان عرب و چه در ایران، تعریف شعر جای خود را به مفهوم شعر داد و رفته رفته مفهوم و چیستی آن با چالش های بیشتری مواجه شد زیرا با مقوله هایی چون: نوآوری، سنت و تعهد گره خورد و در این راستا شاعران و پژوهشگران بسیاری بدان پرداختند. ادونیس شاعر و اندیشمند برجسته عرب و داریوش آشوری زبان شناس و اندیشمند ایرانی هر یک دارای اندیشه های والایی در این زمینه هستند. پژوهش حاضر بر آن است تا مفهوم شعر را از دیدگاه این دو نظریه پرداز تبیین نماید و در این راه بر دو کتاب «زمن الشعر» اثر ادونیس و «شعر و اندیشه» از داریوش آشوری تکیه دارد. یافته های جستار حاضر نشان می دهد که مفهوم شعر در دیدگاه آن دو ضمن شباهت بسیار، ارتباطی تنگاتنگ با فلسفه دارد. رویکرد فلسفی باعث شده تا ادونیس و آشوری به معناگرایی و درونگرایی در این زمینه روی آورند به گونه ای که گرایش به معنا و زیبایی را در مقابل جنبه های رئالیستی محض تقویت نمایند و در این راه هر دو بر وجود اندیشه در شعر به عنوان عامل غنا و شعریت آن تأکید نموده اند.
«بررسی مقایسه ای دعا از منظر مولانا و کاترین پاندر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
285 - 310
حوزههای تخصصی:
«دعا» به معنی طلب و درخواست کردن است. براساس نظریات معنویان جهان، «دعا» به عنوان یکی از بهترین راه های ارتباط با خدا و از برترین عبادات معرفی شده است. از آنجا که «دعا» در بهداشت روانی افراد مؤثر است، پژوهش ها و مطالعات مقایسه ای در این حوزه از ضروریات معرفتی به شمار می آید و در ایجاد آرامش روحی و روانی افراد به صورت کاربردی مطرح می شود که یکی از نتایج آن، کاهش اضطراب و نزاع در جامعه است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به مقایسه «دعا» از منظر مولانا و کاترین پاندر پرداخته است تا با بررسی مقایسه ای قدرت دعا از منظر مولانا در کتاب مثنوی معنوی به عنوان نماینده عرفان اسلامی با نظرات کاترین پاندر در کتاب قدرت دعا به عنوان نماینده عرفان مسیحی، درخصوص شباهت ها و تفاوت های اندیشگانی این دو عارف به نتیجه ای پایدار دست یابد. بررسی های بعمل آمده نشان داد که پاندر و مولانا از جهات بسیاری همچون لزوم اخلاص و موهبت الهی بودن دعا با یکدیگر اشتراک دارند اما مهم ترین اختلاف نظر آن ها در ماهیت دعاست زیرا توجه مولانا در دعا به امور معنوی و توجه پاندر به امور مادی است.
بررسی تطبیقی مؤلّفه های پایداری در داستان زنده باد کمیل (محسن مطلق) و رجال فی الشّمس (غسّان کنفانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران و فلسطین که هرکدام متحمّل جنگ، دردها و رنج های بسیاری برای دفاع از وطن شدند، شاعران و نویسندگانی از جنس مردم برای رساندن پیام آزادی برخاستند. در ایران، محسن مطلق یکی از رزمندگان دفاع مقدّس، با بازگویی خاطرات جنگ سعی داشت تا به گونه ای دیگر از مام وطن دفاع کند و در فلسطین نیز، غسّان کنفانی که خود برای اوّلین بار تعبیر «ادبیّات مقاومت» را به کار برد، آثاری به صورت تمثیلی و نمادین، برای بیداری مردم و تشویق آن ها به دفاع از وطن و مبارزه با بیداد و تجاوزگری خلق کرد؛ بنابراین، در نوشتار پیش رو به منظور بررسی مضامین مشترک ادبیّات مقاومت در دو اثر شاخص از ایران و فلسطین، داستان زنده باد کمیل از محسن مطلق و رجال فی الشّمس از غسّان کنفانی به صورت تطبیقی واکاوی و مؤلّفه های پایداری هریک از آن ها مشخّص شده است. مهم ترین مؤلّفه در داستان زنده باد کمیل، تلاقی حماسه و عرفان، شهادت طلبی، دفاع از میهن و حفظ آزادی است؛ امّا در داستان رجال فی الشّمس نویسنده سعی در بیداری مردم برای دفاع از میهن، اعتراض و مبارزه با ستم و ایستادگی دربرابر رژیم اشغالگر قدس را دارد.