مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
کلیدر
حوزه های تخصصی:
محمود دولت آبادی ، مقتدرترین نثر نویس ایران در سالهای پس از انقلاب است که از طریق ترکیب امکانات گونه های مختلف زبان ادبی و گویشی موجود در گذشته و حال ، یعنی پاره هایی از نثر ساده عصر سامانی ، شماری از امکانات زبان شعری و ادبی قدیم ، برشهایی از زبان ادبی و شعری معاصر ، گزینشهایی از امکانات گویشی منطقه خراسان و ابتکارات کلامی خود ، پیکره این نثر پخته را پدید آورده است . او در کلیدر ، با ترسیم توامان سه دوره تاریخی دامپروری و چادرنشینی ، کشاورزی و فئودالیته ، و شهرنشینی و سرمایه داری ، در قالب یک ماجرای مفصل ، از یک سو بر حضور و زیست همزمان این دوره ها که به قول خود او روزگار سپری شده مردم سال خورده است تاکید می کند و در سویه دیگر ، مقاومت نظامهای سنتی در برابر قانون تکامل و تغییر را به تصویر می کشد و از جانب سوم نیز شیوه معیشت و فکر و فرهنگ حاکم بر روح این نظامها را که زبان نیز جزیی از آن است در یک بافت و فضای شاعرانه ، حماسی ، پر احساس و حزن انگیز به نمایش می گذارد .
مکتب های ادبی در رمان های دولت آبادی (با نگاهی نو به کلیدر و جای خالی سلوچ)
حوزه های تخصصی:
بررسی محورهای اصلی و شیوه ی گسترش روایت در کلیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان کلیدر شاهکار ده جلدی محمود دولت آبادی است که در گستره ی آن شخصیت ها و سرگذشت های متعدد حضور می یابند وجریان رمان را پیش می برند. کلیدر رمانی تودرتو است که در زنجیره ای از کنش ها و واکنش ها پدید آمده است، و نویسنده با تقسیم بندی کتاب در قالب بخش ها وپاره های شماره گذاری شده، هر یک از داستان ها را به طور جداگانه پیش می برد.
کلیدر دارای سه محور داستانی نسبتاً مجزاست: محور زندگی گل محمد، محور زندگی افراد روستای قلعه چمن و محور زندگی نادعلی. پیوند این سه محور را تنها در عواملی چون زمان، مکان و زبان روایت گونه ی داستان می توان جست وجو کرد. و در نتیجه منطق «وحدت موضوع» در محورهای سه گانه غایب می نماید. شیوه ی گسترش داستان ها در کلیدر بر اساس تقابل افراد داستانی است. این تقابل ها با ایجاد حوزه های کنش و واکنش، باعث گسترش طرح داستان می شوند. در این حوزه ها معمولاً سه شخصیت یا وضعیت به عنوان واحدهای پایه مشارکت دارند و اصلی ترین انگیزه های تقابل در این اثر دو موضوع عشق و مبارزه است.
نقد حماسه و تراژدی بر اساس کلیدر دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با آن که حماسه و تراژدی از زمان شکل گیری ادبیات در جهان، همواره با اشکال گوناگون خود در فرهنگ ملت های مختلف وجود داشته است، اما تعریف آنها از زمان ارسطو تا به امروز تغییر چندان عمده ای پیدا نکرده است. در این نوشته، هدف نویسنده آن است که با نگاهی انتقادی، حماسه و تراژدی را به ارزیابی مجدد بگذارد و ویژگی های آن دو را به گونه ای امروزی تر تبیین کند. برای این منظور، رمان کلیدر از محمود دولت آبادی به عنوان یک اثر حماسی ـ تراژیک امروزی انتخاب شده است تا با تراژدی ها و حماسه های گذشته به مقایسه گذاشته شود و از طریق تطبیق ویژگی های آن با آثار گذشته و مقایسه خصوصیات حماسه ها و تراژدی های گذشته با کلیدر، هم تفاوت های آنها آشکار شود و هم دیدگاه های گذشته و حتی امروز به عرصه نقد و تحلیل و تعدیل آورده شود و هم از طریق مقایسه نمونه ها و دیدگاه های گذشته و امروز، خصوصیات مشترکی برای حماسه و تراژدی تدوین شود که قابل تطبیق به هر نوع اثری، صرف نظر از زمان و مکان آنها باشد. برای تکمیل مبحث، از نظرات شماری از منتقدان چون ارسطو، جورج لوکاچ، هنری میلر، و آندره بونار نیز استفاده شده است.
کلیدر دولت آبادی و فلسفه مداخله گری در روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیدر دولت آبادی از منظر سوم شخصِ مداخله گر به روایت در آمده است. در این شیوه از روایت، راوی با آن که در درون ماجراها حضور فیزیکی ندارد، اما می تواند در هر جا رد نگاه و دریافت و احساس خود را بر جا بگذارد. در کلیدر، مداخله مستقیم در موقعیتها و واقعیتها و اظهار نظرهای گسترده در باره همه جزئیات وقایع ریشه در همین حقیقت دارد. برخی از منتقدان از جمله هوشنگ گلشیری، این نوع از روایت گری را برگرفته از شیوه قصه نویسی و قصه گویی در گذشته های دور می دانند که با شیوه های داستان نویسی امروز چندان قرابتی ندارد. اما حقیقت آن است که مداخله گریهای راوی در ماجراهای کلیدر، دلایل بسیار دارد که شماری از آنها عبارتند از: تجربه آموزی از شیوه های گذشته، ایجاد هماهنگی بین صورت و محتوا، برقراری رابطه صمیمانه و مستقیم با شخصیتها، و تقویت کردن برون دادهای ذهنی و زبانی آدمها در محیطهای روستایی و عشایری.
بررسی ساختاری رمان کلیدربر اساس نظریه برمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاه ساختاری به آثار ادبی به سبب بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی پیوند آنها، زمینه های دریافت شایسته تر از ماهیت ادبیات را فراهم می آورد، و با ارائه شگردهای خلق آثار برتر ادبی می تواند به گسترش الگو های پردازش اثر ادبی کمک کند. در میان منتقدان ساختار گرا، گروهی به فرمهای روایی و بررسی عناصر داستان و قوانین ترکیب آنها پرداخته اند، که در این میان «کلود برمون» با ابداع یک نظام مبتنی بر نمایش شکل واره ای، طرحی را پیشنهاد می کند که بر پایه چگونگی روابط بین کوچک ترین واحدها استوار است. رمان بلند کلیدر، اثری تو در تو و گسترده است که محورها و جریانهای چند گانه، آن را شکل داده اند. برای بررسی ساختاری متن این رمان ناچار باید ابتدا طرح کلی آن را استخراج کرد، و سپس به تحلیل آن پرداخت. در تجزیه رمان به طرح اولیه ، شخصیتها، به میزان شرکت در زنجیره حوادث و نقششان در ساختن نقاط اوج در درجه اهمیت قرار می گیرند. قدرت یک رمان واقع گرا چون کلیدر در تعداد پی رفتهای کامل و چگونگی چینش و رابطه علی و معلولی برقرار شده در میان آنهاست. تعداد پی رفتهای اصلی معمولاً به تعداد نقاط اوج داستانی وابسته اند. هر شخصیت در طول رمان با پی رفتهای متعدد ایفای نقش می کند، ولی همه آنها در ایجاد ساختمان اصلی داستان نقش محوری ندارند. بنابراین رمان کلیدر، ترکیبی منطقی از پی رفتهای محوری است که در ارتباطی معنادار با پی رفتهای فرعی و ثانوی هستند، و تعداد شخصیتهای آن تحت تاثیر عواملی چون موضوع، فضای کلی، تعداد روایتهای اصلی، ساختمان قدرتمند روایتها و ارتباط هدف دار آنها با یکدیگر قرار دارد.
موسیقایی بودن ساختار در کلیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آرزوهای ادبیات همواره آن بوده است که خود را به موسیقی نزدیک کند. در عرصه داستان نویسی، تلاش ها همواره معطوف بر ایجاد همانندی بین شعر و نثر در صُوَر خیال و اغراض و موضوعات، و انواع موسیقی متداول در بطن و بافت عبارت ها بوده است. در مقایسه با شعر، داستان در به کارگیری هم زمان تک نوازی ها و گروه نوازی ها و هماهنگ سازی سازها و صداها و یا تغییر مداوم در آواها و نواها و رسیدن به ساحت هماهنگ سمفونی ها بسیار توانمند است.
موسیقیِ متنِ رمان کلیدر، اثر محمود دولت آبادی، به وسیله عناصر و عوامل مختلف شکل گرفته است که شماری از آنها به اختصار چنین است: گزینش کلمات خوش ساخت، رعایت تناسب هجاها و واج ها در چینش واژه ها و جمله ها، تنوع جمله بندی ها، تاثیرپذیری از موقعیت ها در انتخاب کلمات و ساختار جملات، تغییر مداوم در لحن بیان و ریتم روایت در آغاز فصل ها، تنوع در توزیع و ترکیب شیوه های بیان، رعایت ملازمات مرتبط با نوع ادبی، همسویی نثر و روایت با جهان نگری هنری، همنوایی اطناب ها و ایجازها با آهنگ روایت، پیوند مستقیم انواع پیرنگ با آهنگ روایت، هارمونی مضاعف با تیپ ها و طبقات، و نیز هماهنگی اجزای فرعی با ارکان اصلی در شکل دهی به موسیقی متن.
بررسی و تحلیل موضوعات وصفی کلیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان کلیدر، به رغم درون مایة حماسی و تراژیک، تصویرگر عشق و زندگانی و توصیف کنندة سختی ها و شوربختی های زندگی عشیره ای و روستایی است.
از برجسته ترین ویژگی های این رمان و تشخص آن در میان هم گنان، توصیفات نغز و بی بدیلی است که در منتهای ذوق و خلاقیت به سلک عبارت کشیده شده است. دامنة این وصف ها بسیار گسترده و شامل اقلیم های متفاوتی است و این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا هدف نویسنده از به کارگیری این موضوع ادبی، آن هم با چنین گستردگی ای، صرفاً آرایش کلام و گیرایی و جذابیت متن بوده است یا از خلق آن ها هدف دیگری داشته است.
کاربرد وصف در این اثر به اندازه ای است که برخی از منتقدان صرفاً به نقد کمیت این توصیفات پرداخته اند. از آن جا که هیچ تحقیقی در زمینة کیفیت و تحلیل این وصف ها انجام نشده است و بنیادی به کمالات و کاستی های این مقوله پرداخته نشده است، در این مقاله سعی بر آن است که موضوعات وصفی، افزون بر جنبة کمّی، از نظر کیفی نیز بررسی شود و به نقد و تحلیل نمونه ها و لزومِ بودن و یا نبودن آن ها در این رمان پرداخته شود تا به این ادعا که برخی منتقدان وجود این وصف ها را لزوم مالایلزم قلمداد کرده اند و آوردن آن ها را سبب اطالة مطلب دانسته اند پاسخی منطقی داده شود.
مقاله به زبان فرانسه: کلیدر؛ مهد عشق، آتش و شکوه (Kalidar; un berceau de l’amour, du feu et de la gloire)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد مضمونی روشی است که به ویژه از پدیدار شناسیِ هستی گرا نشأت می گیرد. هدف اساسیِ این روش بررسیِ مضامینی است که در یک متن به کار رفته اند و بدین منظور روی تکرار مفاهیم اساسیِ متن متمرکز می شود. در این روش، شیوه ی مطالعاتیِ باشلار به ویژه به تحلیل عناصر چهارگانه که توسط هر نویسنده به کار رفته می پردازد تا بدین وسیله، جوهره ی تخیّلِ مادی وی را نمایان سازد. این تخیّل توسط رؤیایی تبیین می شود که بر پایه ی ماده شکل می گیرد.
محمود دولت آبادی نویسنده ا ی ایرانی است که شهرت خود را به زبانی ممتاز مدیون است که توسط شناخت و انتخابِ بجای کلمات برجسته می شود. کلیدر بلندترین رمان وی، از هر جهت از این تسلط بر زبان بهره می گیرد.
هدف این جستار اینست که ابتدا سلطه ی عنصر خاک را در آثار دولت آبادی نشان دهد و سپس به بررسی امکان تلفیق چندین عنصر و تحولاتی که این تلفیق در آینده ی شخصیت های کلیدر ایجاد می کند، بپردازد.
أدب الریف فی روایة ""الأرض"" للشرقاوی و""کلیدر"" لدولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کان الریف من أهمّ الموضوعات التی ردّدها الکتّاب فی آثارهم بما فیه من صفاء، ونقاء وطبیعة بکرة لم تفسدها المدینة المصطنعة وبما فیه من ظلم، وعسف، وحرمان، وتمییز یشوّه وجوهه ویکدّر صفائه. فقلّما نجد شاعرا أو کاتبا لم یکتب عن الریف وما یعانیه القرویون من ظلم، وتعسف وحرمان أو ما یزین الریف من طبیعة ساحرة وطیور مغرّدة وأشجار باسقة خاصة الرومانسیین الذین قد تغنّوا طویلا بالریف ومباهجه، والواقعیین الذین شمّروا عن السواعد وقاموا بالعمل الجادّ والدؤوب من أجل التعبیر عن مشاکل الریف والصعوبات التی یواجهها الفلّاحون الذین یقضون معظم وقتهم فی المزارع مقابل أجر زهید لا یسدّ جوعهم ولا یملأ بطنهم. فمن منطلق ذلک، تعرّضنا فی هذه المقالة لمدی أهمیة أدب الریف وصداه فی الأدبین الإیرانی والمصری، کما قمنا بمقارنة الروایتین اللتین قد تعدّان قمة هذا الأدب فی کلا البلدین. فقد درسنا أدب الریف فی مصر وإیران وأجرینا مقارنة بین روایتی ""الأرض"" للشرقاوی و""کلیدر"" لدولت آبادی وتحدّثنا عما یمیزهما وعن أوجه التشابه والتفاوت فی الروایتین. وفی هذا المجال وعلی مستوی المغزی والمضمون تطرقنا إلی هذه المحاور: قداسة الأرض، والدعوة إلی الثورة وسیطرة الواقع؛ وعلی مستوی التقنیة والشکل، تناولنا هذه الرکائز: اللغة، والشخصیات، ومسرح الأحداث والصراع.
آموزه های تعلیمی مرگ اندیشی در رمان کلیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰
37 - 58
حوزه های تخصصی:
رمان کلیدر ، اثر محمود دولت آبادی، آمیزه ای از آموزه های گوناگون اخلاقی و دینی است. هدف مقاله حاضر واکاویی آموزه های تعلیمی مبتنی بر مرگ اندیشی و پاسخ به پرسش چگونگی بازتاب و بیان این آموزه در بزرگ رمان فارسی است. مقاله به روش مطالعه موردی و به صورت کتابخانه ای فراهم آمده است. مرگ در این رمان دو چهره زشت و زیبا دارد؛ چهره زشت آن با نیستی و نابودی و چهره زیبای آن با شرافت، شکوهمندی و حرکت آفرینی همراه است. این دو سیمای مرگ تدریجی در داستان رخ می نمایند. در قسمت های پایانی داستان، چهره کریه مرگ با ناشایست ترین رفتار عباس جان، پدرکشی، در انگاره و نگاه قاتل پدر، و چهره زیبای آن در شایسته ترین اندیشه و رفتار گل محمد، مبارزه رویارو علیه اربابان ظلم خودنمایی می کند. نتایج حاصل بیانگر آن است که در کلیدر دو رویکرد متفاوت مرگ گریزی و مرگ طلبی در قالب شهادت و پاسداری از آرمان ها وجود دارد. جلوه های تعلیمی مرگ اندیشی در کلیدر عبارت است از: غنیمت شمردن فرصت دنیا، ترغیب کننده نیکی، ترک گناه، آرامش بخشی، حیات بخشی و برترین نوع مرگ، کشته شدن برای پاسداشت آرمان های الهی است. در پایان، این نتیجه حاصل می شود که آموزه های کلیدر مبتنی بر معرفت افزایی در خصوص مرگ است و تلاش می کند با بیان غیرمستقیم و هنرمندانه و بهره گیری از کهن الگوی مرگ، آگاهی و شناخت نظری مخاطب را افزایش دهد.
تحلیل شخصیت «گل محمّد» در رمان کلیدر بر اساس نظریه معنامحور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۴
31-55
حوزه های تخصصی:
نظریه معنامحور یکی از رویکردهای نوین تحلیل شخصیت پردازی در روایت شناسی است. جستار حاضر بر آن است تا بر اساس این نظریه به تحلیل شخصیت «گل محمّد» در رمان کلیدر بپردازد و با بهره گیری از شیوه توصیفی تحلیلی به این پرسشها پاسخ دهد که 1. مطابق مؤلفه های نظریه معنامحور، گل محمد چه صفات و ویژگیهایی دارد؛ 2. این صفات در کدام قرینه های متنی بازنمایی شده اند. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که مطابق اصول تعمیم پذیری، تکرار، تشابه، تضاد و استلزام، گل محمد صفات و ویژگیهای متناقضی دارد که این صفات و ویژگیها در قراین متنی ای چون توصیف مستقیم، ظاهر بیرونی شخصیت، کنش، گفتار، قیاس موقعیّت بازنمایی شده است.
نگاهی به شخصیتهای رمان کلیدر دولت آبادی براساس مفاهیم احساس کهتری، جبران و برتری جویی در نظریه آدلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منتقدین ادبی با بهره گیری از علم روان شناسی و تحلیل شخصیت و رویدادهای داستان، زوایای پنهان متن را آشکار می نمایند. یکی از اهداف نقد روان کاوانه بررسی و تحلیل شخصیت ها و وقایع پیوسته در متن است. هدف این مطالعه بررسی عقده حقارت، نمودهای برتری جویی و شیوه های جبران عقده حقارت در شخصیتهای اصلی داستان است. رمان های بلند و هنری، با توجه به پرداختن به وجه های مختلف شخصیت و رویدادهای متنوع پیرامون آن، جایگاه خوبی برای بروز و ظهور نقد روان شناختی هستند؛ از این رو رمان بلند و درخشان کلیدر، به قلم محمود دولت آبادی به دلیل پرداختن به وجوه مختلف شخصیتهای متعدد داستان ، متن خوبی برای این بررسی است. یافته های این مقاله که به روش توصیفی – تحلیلی انجام شده؛ حاکی از این است که نیروی برانگیزن ده و محرک رفت اره ای گل محمد حس برتری جویی او و تلاش برای غلب ه بر احس اس کهتری بود که عمال حکومتی بر وی روا داشتند. رفتار وی در پایان داستان بیانگر رسیدن به یکپارچگی و انسجام نقش وی و وسیله ای برای بروز جنبه های برتر و متعالی شخصیت وی می باشد. سایر شخصیتهای داستان نیز مانند ستار، بیگ محمد و خان عمو نیز با غلبه بر احساس حقارت به مراتبی از حس برتری جویی رسیده بودند اما برخی دیگر مانند قدیر، نادعلی، از احساس کهتری به ورطه عقده حقارت غلطیدند.
تحلیل شخصیت «هوو» در رمان های کلیدر و شوهرآهو خانم (آثار: دولت آبادی و افغانی)
منبع:
زن و فرهنگ سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۷
71-85
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی شخصیت «هوو» در ادبیات داستانی معاصر بود. یکی از ویژگی های ادبیات معاصر، توجه بیشتر به امور اجتماعی و حضور پر رنگ زنان در حوزه ی شعر، نثر و به ویژه داستان است؛ پیوند بین مسائل اجتماعی و زبان روشن است؛ به گفته ی زبان شناسان، زبان آیینه ی فکر و تحولات فکری جامعه است. محمود دولت آبادی و علی محمد افغانی از نویسندگان سرشناس معاصر به شمار می آیند که طرح مضامین اجتماعی در آثار آنان حضوری پررنگ دارد. یکی از این مضامین، پردازش شخصیت «هَوو» است. «شوهرآهو خانم» و «کلیدر» هر دو از تأثیرگذارترین رمان های معاصر هستند که شخصیت زن در جایگاه «هوو» در آن ها نقش مؤثری دارد. در این پژوهش، ضمن تحلیل این شخصیت ها، دریافت می شود که دولت آبادی و افغانی از کدام عناصر داستانی برای آفرینش بهتر و واقعی تر این شخصیت ها، بهره برده اند. پژوهش حاضر، به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است و یافته های آن نشان می دهد که هر دو نویسنده در پردازش شخصیت «هوو» از شیوه ی بیان مستقیم به خوبی استفاده کرده اند. از بین شیوه های غیرمستقیم نیز اغلب از روش «توصیف» بهره گرفته اند. با این که هر دو نویسنده به خوبی معضلات و پیامدهای ناگوار چندهمسری را بیان کرده اند؛ اما با دیدگاهی مردانه و جانب دارانه و در فضایی مردسالارانه آن را ترسیم کرده اند.
تحلیل و تفسیر اسطوره قهرمان در کلیدر دولت آبادی بر اساس نظریه جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره حاصل تفکر، اعتقاد و اندیشه بشر و یکی از عناصر اصلی سازنده فرهنگ و هویت ملل است. جوزف کمپل اسطوره شناس آمریکایی، برای تمام اساطیر جهان الگو و ساختاری یگانه ارایه می دهد. پژوهش حاضر، با روش توصیفی، تحلیلی و مروری و بر مبنای الگوی کمپبل به این نتیجه رسیده است که رمان کلیدر با زیرساخت حماسی ساختاری مشابه با الگوی جهانی اسطوره قهرمان دارد. الگویی که بر مبنای آن گل محمد قهرمان کلیدر قهرمان انسانی است که دوباره متولد می شود و با گذر از سه مرحله عزیمت، آیین تشرف و بازگشت به شیوه خاص خود به مرتبه شهود، ادراک تقدس و به مرتبه اسطوره قهرمان نزدیک می شود. دولت آبادی از ظرفیت اسطوره قهرمان در روایت پردازی و انسجام ساختاری و همچنین خلق معانی جدید در رفتار چون ردّ دعوت استفاده کرده است. با توجه به نوع کارکرد اسطوره قهرمان در کلیدر می توان گفت این اثر از رویکرد سطحی و تلمیحی به اسطوره های گذشته گذر کرده است و به بازپردازی و بازآفرینی آن ها رسیده است و توانسته است یک الگوی منطبق با زمان ارایه دهد.
تحلیل و تفسیر کارکردهای پوشاک در رمان کلیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان کلیدر اثر محمود دولت آبادی است. این رمان دربرگیرنده درون مایه های تاریخی، اجتماعی و حماسی است. یکی از پرکاربردترین شیوه های بیان غیرمستقیم بن مایه های این رمان استفاده از پوشاک و مناسبات آن است. مقاله حاضر در پی آن است که نقش پوشاک در بیان غیرمستقیم و پنهانی درون مایه های رمان کلیدر چیست و چه کارکردهایی برای آن می توان در نظر گرفت. برای پاسخ پرسش پژوهش، به شیوه توصیفی و تحلیلی و مبتنی بر روش کتابخانه ای به کلیدر نگریسته شده است. در مقاله نخست به معرفی اجمالی پوشاک قوم کرد و محلی سبزوار اشاره شده است؛ سپس پوشاک و مناسبات آن در کلیدر از منظر عناصر بلاغی و داستانی مورد بررسی قرار گرفته است. در پایان نتیجه گرفته شده است که دولت آبادی با بهره مندی از کارکردهای گوناگون پوشاک و مناسبات آن مبانی اجتماعی روزگار داستان و وقایع تاریخی گذشته را در حالات گوناگون اجتماعی و فردی با بهره گیری از توانمندی های زبانی و هنرهای بلاغی و عناصر داستانی به زیبایی ترسیم کرده است
تحلیل عناصر مدرنیته در رمان کلیدر محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی که خود محصول مدرنیسم است در بازتاب تجربه تقابل سنت و مدرنیته نقش داشته است. واکاوی مفاهیمی از مدرنیته که در کلیدر منعکس شده محور این پژوهش است. می توان گفت کلیدر، اگر چه داستانی بومی است در فضایی روستایی اما به اقتضای داستان و ماجراهایش و به ویژه متأثر از رخدادهای اجتماعی و سیاسی سال های 1325 تا 1327 هجری شمسی و فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم و از طرفی تحت تأثیر فضای فکری نویسنده، در تقابل سنت و مدرنیسم، عناصری از مدرنیته مثل تغییر و دگردیسی، رویکرد انتقادی به مسائل، اندیشه های بنیادین و تئوری های انسان شناسانه و فلسفی، انسان محوری، خردباوری و خودآگاهی، تاثیرپذیری از مکاتب ادبی و سیاسی و دیدگاه ماتریالیستی در آن منعکس شده است. روش این تحقیق توصیفی- تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای است.
تمثیل (مثالک) و کاربرد آن در کلیدر (جلد اول و دوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل از انواع ادبی شمرده می شود که در زبان عامه و سخنوران کاربردی چشمگیر داشته است. تمثیل، زبان مشترک انسان ها و وسیله ی بیان احساسات و تجربه های مشترک انسانی است به گونه ای که هم شنونده و هم گوینده در آن سهم دارند و این شراکت منجر به حس التذاذی می گردد که ریشه در فطرت، هویت و فرهنگ مردم دارد. کلیدر رمان حجیمی است که حوادث آن اگرچه مبتنی بر زندگی واقعی انسان ها است اما زبان شخصیت های این اثر انباشته از مثالک های کوتاهی است که بازتاب دهنده ی فرهنگ و هویت جامعه کوچک آنهاست. جامعه ای که نمادی از جوامع مشابه خویش در دوره ای از تاریخ این سرزمین است. این پژوهش به انواع تمثیل در اثر کلیدر پرداخته است و از شواهد به دست آمده این نتیجه حاصل شده که مثالک ها حیوانی «فابل» پرکاربردترین نوع تمثیل در این اثر داستانی است که در خدمت توصیف درآمده است.
بررسی و طبقه بندی مثل ها در جلد سوم و چهارم کلیدر
حوزه های تخصصی:
ضرب المثل ها یکی از ابزارهای بلاغی به شمار می روند که همپای کنایه ها، تمثیل ها و مثالک ها در غنا بخشیدن به زبان فارسی نقشی بسزا ایفا می کنند. استفاده از این مواد و مصالح زبانی در میان عامه، رایج تر از سایر بخش های جامعه است. خاستگاه تجربی، انتقال شفاهی، سهولت آموزش، ایجاز (واژگان اندک، معانی بسیار)، می تواند از جمله علل توجه جامعه زبانی عامه به این ابزارها باشد. در فضای روستایی رمان کلیدر، بهره جویی از مثل ها و سایر ابزارهای زبانی عامه، رفتار طبیعی و غریزی زبان تلقی می شود و شخصیت ها در استفاده از این توانش های بالقوه زبان تصنع به خرج نمی دهند. در این مقاله سعی بر این است تا ارتباط مثل را با جامعه زبانی رمان کلیدر بررسی شود و سپس ضرب المثل های مستخرج از دو جلد این اثر را براساس معیارهایی چون، خلق و ابداع، ساختار، معنا و مقصود، لحن و ریشه دسته بندی گردد. حاصل پژوهش نمایانگر آن است که اغلب مثل های کلیدر ریشه در تجربه های عمومی و شخصی مردم دارد که به سبب تکرار و تجربه به زبان منتقل شده و پس از تکرار زبانی، فراگیر و عمومی گشته است.