فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
امیر نجم الدین حسن بن علاء سجزی از شاعران پارسی گوی هندوستان در قرن هفتم است که صاحب نظران او را؛ در سلاست و روانی و شیوایی سخن، سعدی هندوستان خوانده اند و در مرتبه فضل و علوم هم طراز امیرخسرو دهلوی دوست معاصر و معاشرش قلمداد کرده اند. هنر اصلی و شهرت او در غزل سرایی است و به دلیل تأثیری که از سعدی شیرازی پذیرفته است، مایه های شور و ذوق و ملاحت و نازک خیالی در جای جای اشعار او نمود خاصی دارد.
با عنایت به این مسئله بر آن شدیم که اشعار او را در حوزه صورخیال مطالعه کنیم. با بررسی دقیق دریافتیم که تشبیه، وجه غالب صورخیال در اشعار اوست. در این مقاله برای اینکه توانمندی او در ساخت دو سوی تشبیه بهتر درک شود و تازگی تصویر های شعری او در قلمرو تشبیه مشخص گردد، تشبیه را در دیوان او ازلحاظ ساخت و موضوع بررسی کرده ایم و به این نتیجه دست یافته ایم که بیشتر تشبیه های او از نوع حسی به حسی است. نکته حائز اهمیت اینکه تشبیه مرکب از نوع تمثیلی در شعر او بسیار چشمگیر است. ازلحاظ موضوع قریب نود درصد تصاویر شعری او در تشبیه بر مدار معشوق و مسائل مربوط به اوست و همین باعث شده است که اغلب تصویر های شعری او وام گرفته از شعرای متقدم به خصوص سعدی باشد. اما نکته مهم آنکه او همین تصویرهای تکراری را با شگردهای گوناگون زبانی و بلاغی زیباتر و مؤثرتر از دیگران ارائه کرده و بر شیوایی سخن خود افزوده است؛ به طوری که با خواندن آنها ناخودآگاه لب به تحسین او می گشاییم و همین نکته وجه تمایز او از شاعرانی است که تصویرها و زبانشان نیز تکراری است
بررسی تطبیقی رمانتیسم اجتماعی در داستان کوتاه گیله مرد اثر بزرگ علوی و النهر زکریا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بزرگ علوی و زکریا تامر، هر دو از نویسندگان توانای دنیای معاصر به شمار می روند. اوضاع آشفتة سیاسی و اجتماعیِ تقریباً مشابهِ حاکم بر عصر هر دو، باعث شده است که در نویسندگی و به خصوص داستان کوتاه، رویّه ای تقریباً یکسان را در پیش گیرند. داستان گیله مرد و النّهر که هر دو نمونه ای موفّق در زمینه داستان کوتاه به شمار می روند، اوضاع اجتماعی دوران خویش را با زبانی نمادین و تقریباً پوشیده به چالش می کشند. پرداخت صحنه های طبیعت و ویژگی شخصیّت های موجود در هر دو، در خدمت پیش برد داستان است؛ به طوری که خواننده را در فضای داستان سهیم و پیام مورد نظر صاحب اثر را به او انتقال می دهند. طبیعت، بازیابی شخصیّت زن، توجّه به نابرابری های موجود در جامعه، استبداد و خفقان حاکم، از مهم ترین مؤلّفه های اجتماعی موجود و مشابه در دو اثر به شمار می روند که ضرورت انجام این پژوهش را دوچندان کرده است. هدف از این پژوهش توصیفی – تحلیل، بررسی و تطبیق رمانتیسم جامعه گرا و بیان موارد تشابه و تفاوت موجود در هر دو اثر، در چارچوب مکتب آمریکایی است. هر دو داستان از وحدت تأثیر برخوردار هستند؛ تأثیر ظلم و بیدادی است که هیئت حاکمه بر عامّه مردم اعمال می کنند و به شکلی نمادین در پهنه هر دو داستان به تصویر کشیده شده است؛ با این تفاوت که پرداخت صحنه ها در داستان گیله مرد واقعی و عینی تر است؛ برخلاف داستان النّهر که همراه با تخیّل و دیریاب تر است.
سبک شناسی روایت: الگوی تأویلی خطا، مجازات در ساختار حکایات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا با تأکید بر تأویل به عنوان ویژگی ای بنیادین در زبان عرفان، یکی از پرکاربردترین الگوهای روایی در حکایات عرفانی معرفی شود. این الگو نیز، همسو با بسیاری از حکایات تعلیمی حاصل خطا و مجازات است، با این تفاوت که خطای آشکار رخ داده از سوی یک کنشگر، با تبدیل شدن به کنشی قانونی، به مجازات مورد انتظار نمی رسد بلکه در لایه ای دیگر با تعریف خطایی نو مجازاتی نو نیز رخ می دهد. در این الگوی روایی، تأکید بر خطای دوم، محصول حرکتی تأویلی و باطن گرایانه است به همین دلیل خطای نخست نیز دیگر خطا محسوب نمی شود. از این رو می توان گفت این الگو توصیفی روایی از کارکرد تأویل در متون عرفانی ارائه می دهد. با این نگاه، برجسته شدن برخی خطاها در حکایات عرفانی و چشم پوشی از برخی دیگر، می تواند نقش قوانین حاکم بر سنت عرفانی در شکل گیری این حکایات را نیز آشکار کند. این روش و الگوی برآمده از آن اگرچه بر ویژگی های ساختاری و روایی متون عرفانی مبتنی است، پیوندی آشکار با عناصر زبانی و فکری سنت عرفانی دارد. این مقاله تلاشی است محدود در جهت سبک شناسی روایت در حکایات کهن.
بررسی کاربرد استعاره در تاریخ وصاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ وصاف از جمله برجسته ترین آثار نثر فنی تاریخی است که نگارنده آن یعنی وصاف الحضره کوشیده است تا با زبانی شاعرانه یک کتاب تاریخی مربوط به دوره حکومت مغولان بر ایران را به متنی ارزشمند و در عین حال مشهور تاریخی- ادبی ارتقا بخشد. او در راه خلق متنی آراسته، زیبا، شاعرانه و در عین حال دقیق تاریخی، کوشیده است تا با بهره-گیری از آرایه ها و فنون ادبی به این مهم نایل آید. از جمله تصویرهای شعری که وصاف الحضره از آن بهره برده، می توان به استعاره اشاره کرد. در این مقاله که با هدف نمایاندن هرچه بیشتر زیبایی های ادبی این کتاب کمتر شناخته شده صورت پذیرفته، تلاش گردیده تا به روش توصیفی و تحلیلی و با توجه به بلاغت سنتی، به چگونگی کاربرد استعاره در آن از جهت انواع و ابهام پرداخته شود. نتیجه این پژوهش نشان از عنایت ویژه وصاف به کاربرد این صورت خیال دارد. امری که در عین نمایاندن هنر نویسندگی وی، از عوامل اصلی ابهام آفرین در این متن برشمرده می شود.
طعنه رندانه به حافظ شهر بررسی ایهام در تخلص شعری حافظ شیراز
حوزههای تخصصی:
ایهام و دوپهلو گویی ویژگی آشکار و شاید هویدا ترین صنعتی باشد که در سروده های خواجه شیراز به کار رفته است. وقتی این شگرد بلاغی و زیبایی شناختی با ویژگی اخلاقی، هنری و رمزی ممتازی به نام «رندانگی» همراه شود، فهم مقصود سخن خواجه، گونه گون، متناقض و گاه دیر یاب می شود.
یکی از این ایهام های رندانه در شعر خواجه شیراز ایهام در خود واژه «حافظ» است. نگارنده در جستار پیش رو نمونه هایی از ابیات پایانی غزل های خواجه را که در آن تخلصِ «حافظ» ذکر شده ارائه کرده است و با آوردن دلایلی بیان می کند که اگر در چنین نمونه هایی منظور از «حافظ» را، حافظِ قرآنِ شهر بدانیم، شاید به منظور شاعر نزدیک تر شده باشیم. مهم ترین دلایل نگارنده برای اثبات این امر، دگرسانی های برخی ابیات خواجه شیراز است؛ بدین معنی که کاتبان دیوان او گاه واژه های هم وزنِ «زاهد، واعظ و حافظ» را به جای یکدیگر به کار برده اند و گاه با توجه به حال وهوای کلی یک غزل، برداشت معنی حافظ قرآن یا حافظ حدیث شهر درست تر می نماید. بنابراین باید بر قاموس شخصیت های منفور دیوان خواجه، «حافظ» را نیز افزود و او را درکنار کسانی چون زاهد، واعظ، شیخ، فقیه، امام شهر، ملک الحاج، مفتی، قاضی، صوفی، یرغو و... قرار داد.
بررسی ساختاری زبان حماسی در طومار جامع نقالان معروف به هفت لشکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان به مثابة شکل دهندة ساختمان داستان در تحلیل ساختار آن اهمیت ویژه ای دارد. براساس این دیدگاه، ساختار زبان و چگونگی کاربرد و ارتباط زیبایی شناسی و فرازبانی، نوع آن را در ارتباط با مضمون کلی اثر مشخص می سازد. زبان حماسی- که یکی از ارکان اساسی این متون است - قابلیت های ساختاری همچون به کارگیری کلمات، نحو کلام، لحن متناسب با فضا و حس حماسی در سطوح مختلف آوایی، لغوی و غیره را دارد.
در ادب شفاهی نیز افزون بر زبان ساده و یکدست قصه ها، حضور نقالان و سخنوران و دخل و تصرف آنان با ورود عناصر جدید در تدوین طومارها، سبب شده است تا بیش از پیش زمینة استفاده از ظرفیت های زبان حماسی در پیوند با مضمون اصلی طومارها افزایش یابد. هفت لشکر نیز ازجمله طومار جامع نقالان در عهد قاجار است که زمان کتابت آن به 1292ق بر می گردد. این اثر در اصل نام یکی از نبرد– روایت های مشهور نقالی است که به سبب شهرت بر یکی از طومارهای جامع نقالان نهاده شده است.
در این مقاله باتوجه به مضمون کلی هفت لشکر، ساختار حماسی آن در دو سطح آوایی و نحوی بررسی شده است. استفاده از واج های انفجاری- انسدادی و ساختمان هجای کشیده در کنار کاربرد پربسامد مصوت کوتاه در سطح آوایی، وجود فضا و حس حماسی را برای خواننده بیشتر ملموس ساخته است. در ساختمان نحوی کلام نیز، تقدم فعل و جابه جایی دیگر ارکان جمله، هم نشینی عناصر هم نقش، فضاسازی با بهره گیری نقال از لحن نمایشی، شگرد های کلامی- حرکتی و تکنیک های شفاهی از جمله عناصر شکل دهنده زبان حماسی هفت لشکر است. همچنین، ویژگی های موسیقایی نقل شفاهی، همچون ارتفاع صوت و کاربرد مصوت های بلند و کشیده در پایان جملات سؤالی و ندایی به افزایش آهنگ خیزان کلام و در نهایت زبان حماسی آن منجر شده است.
تردیدهای بنیادین در معیارهای شناخت کنایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در کتاب های بلاغت برای شناخت کنایه پنج معیار ارائه شده است. موضوع این پژوهش بررسی درستی و کارآیی معیارهای چهارم و پنجم است که در شناخت و تعریف کنایه ابهام و آشفتگی آفریده اند و موجب ناسازگاری تعاریف کنایه با ماهیت کنایات شده اند. درباره درستی و کارآیی معیار چهارم باید گفت کنایه در واژه و ترکیب شکل نمی گیرد؛ زیرا دربردارنده تصویر مرکبی است که به ضرورت در گزاره کنایی شکل می گیرد و از معنای اولیه دارای مصداقی بیرونی یا مصداقی خیالی برخوردار می شود و سپس زمینه تداعی لازم معنا را فراهم می کند؛ درنتیجه، ازآنجاکه کنایه در جمله شکل می گیرد، باید آن را گزاره کنایی گفت.
درباره درستی و کارآیی معیار پنجم باید گفت معنای حقیقی همه گزاره های کنایی، بنابر ماهیت شیوه های تصویرسازی زبانی، همیشه در واقعیت بیرونی تحقق یافتنی نیستند و همیشه مصداق بیرونی و عینی ندارند. بنابراین معنای اولیه کنایه گاه مصداق بیرونی و گاه مصداق خیالی دارد. درهرحال، این معنای اولیه، فراخواننده مدلول های معنایی هم نشین خود است و گذر به ملازم معنا را ممکن می کند. بنابراین برمبنای ماهیت معنای اولیه، گزاره های کنایی را می توان به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول، گزاره های کنایی تصویری که معنای اولیه و لازم معنایشان قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی را دارد و لازم معنایشان بر معنایی دارای مصداق عینی دلالت می کند؛ گروه دوم، گزاره های کنایی خیالی که معنای اولیه شان مصداق خیالی دارد و لازم معنایشان بر مفهومی انتزاعی دلالت می کند؛ گروه سوم، گزاره های کنایی شعری که دارای صورخیال مجاز، تشبیه و استعاره هستند و معنای اولیه شان پس از کشف مجازها و استعارات ممکن است قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی یا تحقق در خیال را داشته باشد و لازم معنایشان نیز ممکن است بر مصداقی عینی یا مفهومی انتزاعی دلالت کند.
بازشناخت نظریة «گذار فرامن قوم ایرانی از احکام غریزه محور شاه» در داستان سیاوش (با تکیه بر دیدگاه ادبی روانکاوانة فروید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این جستار ، بر بنیاد دیدگاه های فروید به طرح دیدگاهی ادبی روانکاوانه می پردازد؛ اساس این دیدگاه، بر یافتن پاسخِ این پرسش استوار است که آیا می توان به وسیله ی نقد روانکاوانه ی داستان سیاوش، پیوندی در میانه ی رخدادهای این داستان با تغییر احکام فرامنیِ قوم ایرانی، یافت؟ با چنین رویکردی است که یک دیدگاهی نوین ادبی روان کاوانه، هم راستا با پرسش فوق مطرح می گردد: سیاوش، قربانی گذارِ فرامنِ قوم ایرانی از احکامِ غریزه محورِ شاه است؛ دیدگاهی که نگارندگان، از نقد روانکاوانه ی داستان سیاوش، به سان ابزاری برای اثبات آن بهره می برند. بر اساس این دیدگاه، رویدادهای زندگی و مرگ سیاوش، بخشی از باورهایی را که در ذهن و فرامنِ مردم نهادینه شده بود به چالش کشیده است؛ مهم ترینِ این باورهای نهادینه شده در فرامن ایرانیان، آن بود که حکم شاهی همواره هم راستای احکام فرامنی است و البته این بدان سبب بود که احکام فرامنی در آن زمان، بیش از هر چیز تحت تأثیر و حتی ساخته ی احکام شاهی بود. در داستان سیاوش شاهد چالش هایی هستیم که فرامن ایرانیان را درگیر خود می کند و شرایط را برای عبور از فرامن شاه ساخته ی قوم ایرانی به فرامنی فراشاهانه مهیا می سازد. امری که فرهنگ ایرانی را از عصر خداشاهی به عصر نوینی وارد می کند و سبب می گردد که ایرانیان یک گام از پذیرش خودکامگی حکومت ها فاصله گیرند.
ساختار قصّه در قصص الأنبیاء کسایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«قصص الأنبیاء» کسایی اثری است به زبان عربی که به قلم محمّدبن عبدالله کسایی نگارش یافته است. هویّت واقعی نویسندة آن به درستی معلوم نیست. این اثر با نام هایی همچون «بدء الدّنیا و قصص الأنبیاء»، «قصص الأنبیاء و المبتدا» و «بدءالخلق و قصص الأنبیاء» در جوامع اسلامی، به ویژه در میان عوام رواج داشته است. انسجام در ساختار قصّه ها، این کتاب را به یک متن ادبی داستانی تبدیل کرده است. نویسنده در تصنیف قصّه های خود، از قصص قرآن و روایات تاریخی بهره گرفته است و کتاب را با چاشنی تخیّل آمیخته است. قصّه های این کتاب در دو دسته قابل بررسی است: قصّه هایی در آفرینش هستی (امور نخستینه؛ مثل لوح، قلم، عرش، کرسی، بهشت، دوزخ و ...) و قصّه های پیامبران. مهم ترین بخش داستانی کتاب، به قصّة پیامبران اختصاص دارد. در این پژوهش، انواع قصّه و تحلیل ساختاری آن به همراه بررسی عناصر داستان و برشمردن بنمایه های قصص الأنبیاء کسایی به اجمال مورد بررسی قرار می گیرد.
پیشگامان بلاغت فارسی در شبه قاره هندوستان
حوزههای تخصصی:
بدون تردید شبه قاره هندوستان در غنا و ترویج زبان و ادبیات فارسی سهم انکارناپذیری داشته و آثار ماندگاری در حوزه های مختلف ادبیات به ویژه حوزه بلاغت فارسی خلق کرده است که با نوعی خلاقیت و ابتکار منحصربه فرد همراه بوده است. در این مقاله کوشیده ایم با تکیه بر چند اثر بلاغی برتر شبه قاره مانند جامع الصنایع و الاوزان سیف جام هروی و سبحه المرجان و غزلان الهند آزاد بلگرامی و حدایق البلاغه فقیر دهلوی این نکته را تبیین کنیم که این سه اثر برخلاف دیگر آثار بلاغت اسلامی که تا حدودی متأثر از اندیشه های یونانی بوده اند، عمدتاً تحت تأثیر بلاغت سانسکریت به رشته تحریر درآمده اند. همچنین نشان داده ایم که سه اثر نه تنها دربرگیرنده معیارهای نظری زیباشناسی و عناصر ادبی هستند بلکه نوعی نقد عملی را نیز دربرگرفته اند و در پایان به مهم ترین اشتراک های این آثار اشاره شده است.
ادبیات و مسأله شناخت: در دفاع از شناخت گرایی ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت گرایی ادبی، چنان که من آن را می فهم، دو دعوی عمده دارد: (1) برخی از آثار ادبی می توانند شناختی غیرپیش پاافتاده را به خواننده منتقل سازند و (2) ارزش شناختی اثر ادبی، بخشی از ارزش زیبایی شناختی آن است. در این مقاله، من از دعوی نخست دفاع می کنم. برای انجام این کار، نخست به سراغ افلاطون می روم و طرحی را از اشکالات معرفت شناختی او بر آثار ادبی که از موضع ضدشناخت گرایانه مطرح شده اند به دست می دهم و با صورت بندی مجدد آن ها از چشم اندازی تازه، زمینه ای را برای پژوهش معرفت شناسانه خود فراهم می آورم و سپس روند و روال هایی را که آثار ادبی از رهگذر آن ها، شناخت گزاره ای و غیرگزاره ای (شامل شناخت مبتنی بر چشم انداز، شناخت هم دلانه و شناخت چگونگی) را برای خوانندگان پدید می آورند، شرح و بسط می دهم. دفاع من از شناخت گرایی ادبی انواع متفاوتی از شناخت را از آثار ادبی قابل حصول می داند اما آگاهانه و عامدانه-برخلاف نظر نوام چامسکی و مارتا نوسباوم- از برتری بخشیدن آثار ادبی بر آثار فلسفی و علمی در ارائه نوعی خاص از شناخت پرهیز می کند.
غلبه تیپِ مذهبیِ مزوّر، نمودی از فهم ناروا از دین در رمان اجتماعی (با تامّل در نمونه های برجسته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان های اجتماعیِ پس از مشروطه، محصول جامعه دوره گذر از سنت به تجدد و میل به رهایی مطلق از سنت های گذشته بود. در غالب این رمان ها دین به عنوان شالوده سنن گذشته، آماج بیشترین انتقادها قرار گرفت. رمان نویسان این دوره در پی آن بودند که فرد را در جامعه، نزدیک به آنچه در عالم واقع اتفاق می افتد، به تصویر بکشند؛ اقتضای واقع گرایی ارائه تصویری است که خوبی ها و هنجارها را نیز در کنار ناروایی ها و پلشتی ها بنمایاند. مسئله این است که نویسندگان در تصویری که از طیف مذهبی جامعه در قالب داستان بازنموده اند، صرفا بر روی بخشی از این طیف، یعنی شخصیت های منفی و متظاهر تمرکز کرده و عملاً خصوصیات آنها را به دیگر تیپ های مذهبی تعمیم داده اند. آنها در این بین تیپ مذهبیِ دین دارِ راستین را تقریباً نادیده انگاشته اند. در قریب به اتفاقِ مواردی که شخصیتی مذهبی در رمان های اجتماعی حضور دارد، کانون تمرکز، رفتارهای منفی، گناه آلود و ریاکارانه اوست؛ از این رهگذر آثار مذکور غالبا از نوعی پیش داوری نسبت به مذهب رنج می برد. به نظر می رسد، در پدید آمدن چنین ذهنیتی تأثیر نوع نگاه غربی به دین در مفهومِ کلیسایِ خردگریز و علم ستیزِ قرونِ وسطایی که دین را در هیئتی منفور و تیره می دید، نمی تواند بی تأثیر باشد؛ نگارنده با مطالعه آثار داستان نویسان بزرگ نیمه نخست سده حاضر، تیپ های مذهبی شاخص را انتخاب کرده و در قالب چهار تیپِ روحانی، مذهبی غیر روحانی، زنان مذهبی و تیپ های غیر مذهبی متظاهر به مذهب، به صورت تحلیلی بررسی کرده است. بررسی مولفه های شخصیتی تیپ های مذکور نشان داد که نگاه منفی به تیپ های مذهبی و تعمیم صفات تیپ مذهبی ریاکارِ گناه آلود به دیگر طیف های مذهبی، تقریباً در همه داستان های این دوره، با اندکی تفاوت در شدت و ضعف، یک امر شایع است.
شعر العلامة السید محمد حسین فضل الله فی ضوء النقد البنیوی (قصائد من دیوان فی دروب السبعین نموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یحظى دیوان فی دروب السبعین للعلامة السید محمد حسین فضل الله بأهمیة خاصة بقصائده الکلاسیکیة والحدیثة ولغته الصوفیة والشعور المتقد تجاه رؤیة الخالق والتأمل فی حصیلة العمر. إن ما کان مؤثراً فی نقل رسالة الشاعر هو الصور البیانیة وبنیة القصیدة. تحاول البنیویة (structuralism) شق طریقها فی سبیل الکشف عن العلامات الجدیدة وفهم العلاقات الداخلیة للعمل الأدبی. تحاول هذه المقالة التطرق إلى سیرة العلامة السید محمد حسین فضل الله وقریحته الشعریة والتعریف بدیوانه، إضافة إلى دراسة أسس النقد البنیوی فی بعض قصائده. لأجل ذلک، ستعنی المقالة بمستویین من مستویات اللغة الشعریة هما المستویات الخارجیة التی تمثل الوزن والقافیة الشعریة والبنیة الصوتیة والکلامیة والنحویة والترکیبات الحدیثة والمستویات الوسطی التی تتناول الصور الشعریة والعلامات والرموز مع الإشارة إلى الشواهد والأمثلة. یحاول هذا البحث تقدیم شرح أدق للأشعاربافتراض وجود نوع من الوحدة بین البنیة والمضمون.
بررسی لحن در شعر اخوان (با تاکید بر مجموعه زندگی می گوید اما باز باید زیست)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لحن یکی از عناصر اصلی و تاثیرگذار متن به خصوص متن های روایی است که برخورد شاعر را نسبت به موضوع و شخصیت ها نشان می دهد. هدف این مقاله بررسی چگونگی لحن در شعر اخوان و نقش آن در تاثیرگذاری اشعار روایی او با تاکید بر مجموعه زندگی می گوید اما باز باید زیست است. این اثر جز نظم و انضباط های شعری مانند وزن و قافیه، بهره چندانی از عناصر شعر مثل تخیل و صورخیال نبرده است. این ویژگی در کنار روایی بودن اثر، موجب شده بررسی آن از حیث ارزش های روایی و داستانی، ضروری تر از بررسی شعریت آن باشد. در همین راستا مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی با تاکید بر عنصر لحن، در سه حوزه لحن شخصیت ها، عناصر دخیل در ساخت لحن، و نقش لحن در انتقال معانی ضمنی و ثانویه سخن مورد بررسی قرار داده است. اخوان به شیوه داستان پردازان امروزی، لحن را بر اساس جایگاه اجتماعی شخصیت ها، حوادث و موقعیت های روایی و فضای داستان قرار داده و در این راستا از عناصری مانند واژگان، تصاویر، زبان بدن، ساختمان جملات، موسیقی و... بهره برده است. علاوه بر آن، یکی از مهمترین کارکردهای لحن در شعر او انتقال معانی ثانویه و ضمنی سخن است که موجب تاثیرگذاری کلام و انتقال بهتر معنا و گاه ایجاد طنز شده است.
بررسیِ مؤلفه های زمانِ روایی در رمان «جزیرة سرگردانی» و «ساربان سرگردان» سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان روایی یا به تعبیر ژِرار ژِنت زمان داستانی، در انتقال مفاهیم، شخصیّت پردازی و توصیف نقشی غیر قابل انکار دارد. استفادة از مؤلفه های زمان روایی و لایه های مختلف زمان، از بارزترین ویژگی های رمان دو جلدی سیمین دانشور به شمار می رود. در این پژوهش، نویسندگان با روش استقرایی، مؤلفه های زمان روایی را در سه مقوله نظم، تَداوم و بَسامد در رمان دو جلدی «جزیرة سرگردانی» و «ساربان سرگردان» سیمین دانشور مورد بحث و بررسی قرار داده اند. تحلیل این دو رمان، نشان می دهد که زمانِ کرنولوژیک جاری در کل اثر، حوادث و اتفاقات حدود چهار سال زندگی اشخاص رمان را دربرمی گیرد. گذشته نگری به عنوان وجهِ غالب داستان، ابزار اصلی سبک روایی نویسنده به شمار می رود که در این بین گذشته نگری درونی، با مرور ذهنیِ خاطرات شخصیّت های اصلی، اغلب برای ترسیم روابط بین شخصیّت ها و کُنش فردی و اجتماعی شان استفاده شده است. زمان پریشی آینده نگر گرچه سهم اندکی در دو رمان مذکور دارد اما تصویرگر آشفتگی های روحی و دغدغه های شخصّیت های داستان است. شتاب مثبت که اصلی ترین مؤلفه آن در داستان ها، گفتگو است، دانشور از آن به بهترین شکل برای نشان دادن حالات درونی شخصیّت ها استفاده می کند. بسامد مفرد، دیگر عنصر روایی غالب در رمان است که منجر به شتاب مثبت شده است. بسامد مکرر و بسامد بازگو نیز برای تأکید بر عادات و ویژگی های شخصیّتی در دست نویسنده است.