مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
پیش متن
حوزههای تخصصی:
روایت شناسان معتقدند هرگاه متنی، متنی دیگر را فرایاد آورد، میان آن ها رابطه ای بینامتنی (یا ترامتنی) برقرار شده است. برخی نیز معتقدند میان متون همواره چنین رابطه ای وجود دارد؛ در همین مسیر بود که ژنت، نظریه طبقه بندی انواع روابط میان متون را طرح کرد. عده ای دیگر از روایت شناسان مانند پراپ و تودوروف روشی خاص برای تحلیل روایات عرضه کردند: تجزیه روایت به کوچک ترین اجزای سازنده اش (واحدهای کمینه) برای بررسی و تحلیل علمی تر. در این تحقیق، سازه ای باستانی که علاوه بر شاهنامه، در دیگر انواع متون آمده، مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق ترکیبی از روش ژنت و تودوروف است؛ سازه مورد بحث به اجزای سازنده اش تجزیه شده و پس از تحلیل، نوع رابطه میان روایات بیان خواهد شد. تا آنجا که نگارنده می داند، این روش ترکیبی تاکنون در تحلیل شاهنامه و سازه های آن به کار نرفته است. نتایج تحقیق نشانگر آن است که اوّلاً میان شاهنامه و دیگر متون مورد بحث، در این سازه نوعی گفتگوی بینامتنی (ترامتنی) وجود دارد. دودیگر این که در این سازه خاص، شاهنامه، پیش متن یا زیرمتن است و بقیه متون، پس متن یا زبرمتن. سه دیگر این که ویژگی هایی ذهنی و اجتماعی نزد مردمان قدیم وجود داشته که چنین گفتگوهایی را به وجود می آورده و تسهیل می کرده است.
معنازایی در عدول از پیش متن؛ خوانش بینامتنی داستان هابیل و قابیل و رمان های هابیل سانچت (میگل د. اونامونو) و سمفونی مردگان (عباس معروفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت نظریه ای ادبی است که بر پایه نظریه گفت وگومندی باختین، نخستین بار توسط ژولیا کریستوا ارائه شد. بر طبق این نظریه، هر متن در گفت وگو با متن های دیگر تولید و خوانش می شود. خوانش بینامتنی، خوانشی است که متن را به جای جهان واقعی به جهان متنی تأویل می کند. پیش متن هابیل و قابیل که در کتب مقدس ادیان الهی آمده ، الهام بخش بسیاری از متون ادبی بوده است. امّا همان طور که کریستوا تصریح می کند، منبع شناسی غایتِ نظریه بینامتنیت نیست. کشف روابط بینامتنی و بینانشانه ای است که منجر به نفوذِ خوانشگر به لایه دوم متن یا همان لایه نشانه ای می شود. با تحلیل بینامتنی می توان معانیِ مختلفِ مستتر در متن را دریافت. بینامتنیت متضمن گفت وگوی بین متن-هاست. این گفت وگو موجب تغییر و معنازایی در هر دو طرف گفت وگو می گردد. ما در این پژوهش، دو متن هابیل سانچت نوشته میگل د. اونامونو و سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی را خوانش کرده و با توجه به میزان دگرگونی و عدول این دو متن از پیش متن اصلی- داستان هابیل و قابیل در کتب مقدس- معنازایی را در طرفین مکالمه بررسی می کنیم. در این راه، «شاخص گفت وگومندی» را برای سنجش میزان تأثیر و تأثرات متون معرفی می کنیم. ماحصل این پژوهش در سطح بینامتنیت خوانشی، استفاده از شاخص گفت وگومندی در طبقه بندی متون و در سطح بینامتنیت تولیدی، راهکاری عملی برای تولید متون جدید در گفت وگو با متون پیشین است.
بررسی برگردان سینمایی داستان اوسنه باباسبحان برمبنای نظریّةفزون متنیّت ژار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقتباس سینمایی یکی از شاخه های مطالعات بینارشته ای می باشد که در حوزه پژوهش های ادبیات تطبیقی تقسیم بندی می شود. نظریه پردازان این حوزه در تعریف اقتباس از یک درگیری بینامتنی طولانی مدت با اثر اقتباس شده سخن می گویند. بنابراین مطالعة اقتباس سینمایی یک مطالعه بینامتنی است. از آن جا که در مطالعة بینامتنی،متنفقط به متن نوشتاری محدود نمی شود، می توان اثر ادبی و فیلم سینمایی اقتباس شده از آن را در قالب نظریة فزون متنیّت ژرار ژنت که از مهم ترین نظریات حوزة بینامتن است تحلیل کرد؛در اینجا اثر ادبی در حکم پیش متن و اثر سینمایی در حکم بیش متن بررسی می شود. تحقیق حاضر با این فرض به بحث اقتباس در سینمای ایران توجه کرده و به بررسی یک نمونة بحث برانگیز در این حوزه پرداخته است: فیلم خاکاثرمسعود کیمیاییکه براساس داستان اوسنه باباسبحان نوشتة محمود دولت آبادیساخته شده است. مطابق نظریة ژنت، گشتارهای رخ داده در فرایند اقتباس طبقه بندی شده و در خصوص آن ها ارزش داوری شده است. در جمع بندی این نتایج آشکار شده که بیشترین گشتار رخ داده در فرایند اقتباس از نوع ارزش گذاریِ مکرر(Revaluation) می باشد. این گشتار نشان دهندة نظام ارزشی ویژة فیلم ساز است؛ یعنیکیمیایی در اقتباسهای خود بیش از آن که جهان ارزشیِ نویسندة داستان را بازتاب دهد، به برجسته کردن ارزش هایی می پردازد که در نظام فکریِ خود او معتبر است.
پیش متن های میترایی در آثار هنری مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر بر آن است تا با رویکردی بینامتنی به روابط آثار تجسمیِ آئین میترائی و مسیحیت بپردازد. به این منظور نمونه های تصویری شامل هشت مضمون تولد، قداست آب و غسل تعمید، شمایل مادر و فرزند، شام آخر، عروج و رستاخیز، قداست رنگ سرخ، حواریون و چلیپا از هر دو دین انتخاب شد و با رویکرد بینامتنی به تشریح روابط آنها پرداخته شد. بینامتنیت نظریه ای ادبی- هنری است که معتقد است هیچ متنی بدون پیش متن نیست. این نظریه متمرکز بر روابط بینامتنی در تولید و خوانش آثار است. یکی از گونه های بینامتنیتْ گونه ی تولیدی آن است که در آن بر پیش متن های تولید اثر توجه می شد و منظور از آن بررسی آثاری است که در تولید آثار بعدی نقش دارند. روابط بینامتنی در آثار میترایی و مسیحی گاه هویتی از نوع درون نشانه ای و گاه مبنایی بینانشانه ای دارند. کشف روابط بینامتنی میان پیکره های مطالعاتی این نوشتار نشانگر روابط بینافرهنگی نیز هست. روش کلی این پژوهش تاریخی- تحلیلی است و منابع آن از نوع اسنادی می باشد. نتایج نوشتار حاضر حاکی از آن است که با توجه به مضامین مشترک میان آثار میترایی و مسیحیت آثار میترایی پیش متن هایی برای آثار هنری مسیحیت است.
تحلیل پیش متن های تأثیرگذار بر شکل گیری لوگوی فارسی فیلم کودک برمبنای نظریه بینامتنیت لوران ژنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
56 - 31
حوزههای تخصصی:
مجموعه ای از لوگوهای (آرم/ نشانه نوشت ) تلفیقی فیلم کودک که ترجمه فیلم های غیره فارسی هستند، نشانه های تصویری و نوشتاری را دربر می گیرند. پرسش اصلی مقاله پیش رو این است که رابطه بینامتنیت میان لوگوی فارسی و نیز غیره فارسی فیلم کودک چگونه است و حضور نشانه های تصویری و نمادین در این آثار با محتوای فیلم مرجع چه ارتباطی دارد. روش تحقیق توصیفی تحلیلی است. روش گردآوری مطالب کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. تجزیه تحلیل داده ها کیفی است. نتایج تحقیق نشان می دهد، بینامتنیت ِقوی میان زبان فارسی و محتوای فیلم و لوگوی فارسی فیلم وجود دارد. رابطه بینامتنیت ضعیف و قوی میان طراحی عنوان فارسی و غیره فارسی این آثار ازنظر ارتباط رنگ و فرم قابل بررسی است. نشانه های تصویری و رنگ ها در لوگوهای فارسیِ فیلم برگرفتگی و ارجاع مستقیم به محتوای فیلم دارند. اغلب طراحان نام های فیلم فارسی، گرایش به تصویری کردن و کاربرد عناصر زیاد در طراحی لوگوی فیلم را نشان می دهند این در حالی است که نمونه های غیره فارسی برخورد حداقل و مینیمال نسبت به کاربرد نشانه های تصویری دارند.
تحلیل روابط بینامتنی در برخی از آثار داریوش مهرجویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در نظر دارد به بررسی چگونگی عملکرد ترجمه سینمایی به مثابه یک عملکرد بینامتنی، میان اثر ادبی و اثر سینمایی بپردازد. در این راستا، سه نوع رابطه بینامتنی در جریان اقتباس سینمایی معرفی شده که شامل «تکرار، آفرینش و حذف» است. پس از معرفی هر یک از این روابط، انواع تکرار و آفرینش در برگردان سینمایی، به تفصیل و با ارائه مثال هایی، عمدتاً از دو فیلم اقتباسی «گاو» و «درخت گلابی»، شرح داده شده است. نگارندگان در این مقاله و در جریان معرفی روابط بینامتنی، درصدد بررسی چگونگی نشان دار شدن فرامتن سینمایی به لحاظ فرهنگی هستند. طبقه بندی روابط بینامتنی در اقتباس، با مبنا قراردادن رویکرد فرکلاف (1995) به متن صورت گرفته است. فرکلاف، متن را در تعریف «تکرار نسبی» و «آفرینش نسبی» می داند. از سوی دیگر، ضمن معرفی تقسیم بندی یاکوبسن درمورد انواع ترجمه- که شامل ترجمه درون زبانی، بینازبانی و بینانشانه ای است، این پژوهش، اقتباس سینمایی را به عنوان نوعی ترجمه بینانشانه ای معرفی می کند.
بازنویسی خلّاق یا ساده؟ (بررسی داستان های بازنویسی شده ویس و رامین، خسرو و شیرین و لیلی و مجنون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۶
161 - 190
حوزههای تخصصی:
بازنویسی متون کهن ادبی برای مخاطب کودک و نوجوان یکی از دغدغه های نویسندگان این حوزه است. بازنویسی خلاق و مناسب متون کهن باعث ترغیب مخاطب به خوانش متن اصلی می شود. در عین حال، س ؤ الاتی که در این زمینه، قابل تأمّل به نظر می رسد این است که: چه معیارهای برای بازنویسی ساده و خلاق متون وجود دارد؟ کدام یک از متون مورد بررسی در این پژوهش، خلاق و کدام یک ساده اند؟ هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل داستان های بازنویسی شده سه منظومه غنایی، خسرو وشیرین، ویس و رامین و لیلی و مجنون از متون عاشقانه کلاسیک برای پاسخ به پرسش های فوق است. داستان های بازنویسی شده مذکور از منظر الگوهای بازنویسی ساده و خلاق، بررسی و تحلیل شده اند. روش پژوهش به صورت تحلیل کیفی محتوای آثار داستانی و روش گردآوری اطلاعات نیز به صورت اسناد کتابخانه ای است. مهم ترین الگوهای بازنویسی مورد بررسی در این پژوهش عبارتند از: خلاقیت در شروع و پایان داستان ها، مشارکت خواننده در داستان از طریق شگرد سپید نویسی و شکاف گویا، چند صدایی در متن، تقلید از پیش متن، پنهان یا آشکار بودن درون مایه، تعلیق، انتظار و هیجان و فضاسازی درون متنی. نتایج پژوهش نشان داد که با توجه به الگوهای فوق، از میان متون بازنویسی شده مذکور، داستان خسرو وشیرین به دلیل استفاده از شگردهای شکاف گویا، فضاسازی درون متنی، چندصدایی در متن و ارائه پیام داستان به صورت پنهان، بازنویسی خلاق محسوب می شود و داستان های بازنویسی شده لیلی ومجنون و ویس ورامین، بازنویسی ساده از متن کهن برای نوجوانان هستند.