فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۲٬۰۰۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
در مورد ویژگی های زبانِ زنانه و سبک آن، آثار و دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. لازم به ذکر است که با توجه به سبک اخلاقی و اعتقادی بانوان ایرانی، فرهنگ نقش عمده ای در روند ترجمه دارد. در این پژوهش به بررسی ویژگی های زبان ِزنانه و مردانه در ترجمه رمان تأکید شده است. بنابراین، 10 رمان ترجمه شده از زبان انگلیسی به زبان فارسی به عنوان نمونه انتخاب شد. یافته های پژوهش بر مبنای الگوهای لیکاف و فرکلاف شکل گرفت و تأثیرات احتمالیِ سبک و نگرشِ زنانه در ترجمه رمان بررسی شد. ابتدا متغیرهای زبان شناختی مورد تأیید خبرگان قرار گرفت و سپس تمامی این متغیرها در تک تک رمان ها مطالعه شد. در پایان تعداد کاربرد متغیرهای زبان زنانه در مقایسه با زبان مردانه در ترجمه رمان استنتاج شد. نتایج پژوهش در قالب جدول هایی ارائه شد و سرانجام، مشخص شد که همانند الگوی لیکاف، کاربرد متغیرهای زبان شناختی درنگ، احساسات، تغییر لحن، عبارات خطابی، رنگ و توصیف فضا، عبارات جنسیت زده، عبارات غیرکلامی، تردید، احساسات و همدلی، جمع مکسر، سکوت، اسامی مصغر و مشارکت در ترجمه زنان بیشتر است، اما نسبت تفاوت کاربرد متغیر ادب به اندازه الگوی لیکاف نیست و متغیر قطع گفتار در زبانِ زنانه و مردانه، برخلاف الگوی فرکلاف، در این پژوهش تقریباً مساوی است. کاربرد متغیرهای لطیفه گویی و هرزه گویی نیز در زبان مردانه بیشتر است، اما نسبت به گذشته کاربرد کمتری دارد.
نام دهی در شخصیّت پردازی: فتنه یا آزاده؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردوسی و نظامی هر دو داستان بهرام گور و کنیزش را در شکارگاه روایت کرده اند. در این پژوهش به چگونگی فرآیند اسم گذاریِ «متفاوتِ» یک «شخصیّتِ واحد» در این دو روایت پرداخته می شود. بررسی شخصیّت پردازی با تمرکز بر مقولة «فرآیند نام دهیِ شخصیّت ها» نکته ایست که در پژوهش ها کم تر بدان توجّه شده است و نگارنده در این مقاله بر آن تمرکز می کند. نام کنیزکِ بهرام در روایتِ فردوسی «آزاده» و در روایت نظامی «فتنه» است. پرسشِ اصلی نگارنده در این پژوهش عبارت است از این که در این داستان شخصیّت پردازی از طریق نام های تمثیلی (نمادین) چگونه تقویّت می شود؟ برای تحلیل این امر، بررسی چگونگیِ شخصیّت پردازی و کانون سازی ضروریست. طبق نتیجة بدست آمده، نام گذاری ها با «ژانرهایِ» این روایت ها کاملاً متناسب و هماهنگ است. به عبارت دیگر، تفاوت میان دیدگاه و انگیزه های فردوسی و نظامی که به خلق ژانرهای متفاوت نیز می انجامد، سبب روایت گری و بالتّبع نام گذاری هایِ متفاوت دو شاعر در داستانی یگانه شده است.
«تنیدگی» و راهکارهای مقابله با آن و تحلیل آن در رمان سووشون سیمین دانشور
حوزههای تخصصی:
طرح مباحث میان رشته ای و نوشتن مقالات علمی درباره آنها از علائق پژوهشگران در سال های اخیر بوده است. یکی از این مباحث، انعکاس علم روان شناسی در آثار ادبی و انطباق آن با تئوری های نوین روان شناسی است. در ادبیات فارسی، با توجه به مقام استثنایی و غنای آن، نکته های اخلاقی و روان شناسی بسیاری نهفته است که مقایسه و تطبیق آن با یافته های روان شناسی نوین امری ضروری است. «تنیدگی» از جمله مفاهیمی است که به رغم کاربرد وسیع آن، هنوز مفهوم واحد و روشنی ندارد. واژه تنیدگی از روی آورد مهندسی وارد علوم پزشکی و روان پزشکی شده است. در دیدگاه مهندسی، تنیدگی هر عامل بیرونی است که بر شیء یا جاندار وارد و باعث تغییراتی در آن می شود. مفاهیم، عوامل و پیامدهای تنیدگی، به عنوان یک موضوع پیچیده علمی همواره نظر پژوهشگران علوم رفتاری را به خود جلب کرده است. گستردگی دامنه عوامل تنیدگی، پیامدهای مخرب آن بر کنشوری و سلامت فرد و نیز جذابیت علمی- پژوهشی آن، می تواند دلایلی برای بیان اهمیت و ضرورت توجه روان شناسان نسبت به تنیدگی باشد. سووشون نوشته سیمین دانشور آغازگر فصلی تازه در تاریخ داستان نویسی ایران به شمار می آید. نویسنده در این رمان اجتماعی- سیاسی، حوادث و پیامدهای زمان اشغال ایران از سوی انگلیسی ها را به زیبایی به نگارش درآورده است. دانشور در این داستان پرحرکت و ماجرا با نثری شاعرانه، دقیق و محکم، تصویری درونی و هنرمندانه از تحولات منطقه فارس در سال های جنگ دوم جهانی به دست می دهد. در این رمان هر کدام از شخصیت ها با مسائل و مشکلاتی روبه رو می شوند و در برابر هر کدام از این وقایع و حوادث متناسب با شخصیت های درونی واکنش هایی نشان می دهند. این پژوهش در زمینه شناسایی عوامل تنش زا (استرسورها) در رمان سووشون دانشور و راه های مقابله شخصیت ها با این عوامل مورد بررسی قرار می گیرد.
مقایسة ساختار حکایت های حدیقةالحقیقه و شریعةالطّریقه با سرچشمه های آن حکایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی حدیقة الحقیقة سنایی، حکایات متعدّدی دارد که شاید اغلب آنها در آثار پیشینیان ادب فارسی و عربی نقل شده باشد. در این نوشتار به تحلیل و مطابقت تعدادی از حکایات حدیقه با سرچشمه های آن حکایات، در چهارچوب ساختار قصّه و حکایت پرداخته ایم. اینکه سنایی تا چه حد در اقتباس حکایات، ساختار پیشین آنها را حفظ کرده، چه نوآوری هایی داشته است و نیز بررسی مشترکات و اختلافات آنها، از بحث های این نوشتار است. نتایج پژوهش نشان داد که سنایی در پرداخت شخصیّت ها، آنها را به شخصیّت های تیپیک بدون نام تغییر داده است و از آنها با الفاظ مردی، شخصی و ... نام می برد. سنایی در ساختار داستان ها با حفظ درونمایة اصلی، تغییراتی در عناصر داستان به وجود آورده است. گفتگو از عناصر ثابت داستان های حدیقه است و گاه شاعر با همین عنصر داستانی، شخصیّت داستان را به مخاطب می شناساند. از ابتکارهای سنایی در این باب آن است که برخی از حکایاتی که وی آنها را مأخذ حکایت خود قرار داده، تنها یک خبر و در اغلب موارد، گفتگویی ساده در حدّ پرسش و پاسخی بدون پرداختن به حادثه و حادثه پردازی است. امّا او با واردکردن عناصر داستانی و ایجاد حادثه پردازی، آن حکایات را در ساختاری داستان گونه وارد می کند. در بیشتر حکایات، زاویة دید، دانای کلّ و راوی، خود سنایی است. سنایی جز در مواردی اندک، در زاویة دید حکایاتی که از آثار پیشین گرفته، تغییری ایجاد نکرده است و اغلب برای ایجاز در حکایات، به زمان و مکان توجّه چندانی نداشته است و به ندرت در بعضی موارد مستقیماً به آنها اشاراتی کرده است.
سیمای قهرمانان زن در افسانه های کتاب جامع الحکایات
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های شناخت اجتماعیات، زبان ساده افسانه هاست که با تحلیل محتوایی آنها می توان به مسائل اجتماعی، جهان بینی مردم در جوامع گذشته، دیدگاه و نگرش عنصر مرد به زن و جایگاه آنها، نقش زنان در جوامع گذشته و فعالیت ها و ویژگی های آنها و جز اینها دست یافت. افسانه ها یکی از منابع مهم ادبیات شفاهی هستند که بررسی قهرمانان آنها تا حدودی محققان را در شناسایی جامعهه سنتی کمک می کند. جامع الحکایات مجموعه ای از افسانه ها و حکایت هاست که نقش زنان به عنوان یکی از بازیگران اصلی، در آن قابل بررسی است. در این پژوهش تلاش شده است تا با نگاهی تحلیلی افسانه های کتاب جامع الحکایات با توجه به نقش ها، فعالیت ها و ویژگی های زنان بررسی شود. با مطالعه این افسانه ها، مشخص شد که زنان در نقش های مادری، همسری، دایگی، عیاری، دلالگان محبت و جز اینها در این داستان ها حضور دارند. در مواردی زنان پرهیزگار در داستان ها دیده می شوند که با ویژگی پاکدامنی توصیف شده اند. همچنین زنان اندیشمند با اراده به ویژه در موارد عشقی پیشگام بوده و شجاعانه در مقابل ازدواج اجباری مقاومت می کردند. در مقابل زنان با صفت های دلالگی، حیله گری، بدکارگی و ناقص العقل بودن نیز توصیف شده اند.
روایت شناسی تطبیقی گونه مقامه و پیکارسک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقامه، گونه ای از روایت است که با استفاده از نثری فنّی، غالباً به استغاثه گدایان و سؤال نیازمندان و ادیبان حیله گر می پردازد. پیکارسک نیز گونه ای از روایت است که به بیان حوادثی می پردازد که برای افراد فرودست اجتماع و بزهکارانی که در تنازع دائم برای بقا هستند، اتفاق می افتد. هدف در این مقاله، شناسایی و کشف ویژگی های مشترک گونه های مقامه و پیکارسک در راستای اثبات تأثیرپذیری پیکارسک از مقامه است. برای رسیدن به هدف مورد نظر به مطالعه و جستجو در منابع پرداختیم و با روش توصیفی و مقایسه ای، اطّلاعات به دست آمده را تجزیه وتحلیل کردیم و به این نتیجه رسیدیم که با استناد به ویژگی-های مشترک این دو گونه ادبی (در بخش های پیرنگ، دیدگاه روایی و کانونی سازی، قهرمان ضدّ قهرمان، وجه داستان و استفاده از نثری شاعرانه و سرشار از اصطلاحات علمی و ادبی و بازی های زبانی) پیکارسک، گونه تکامل یافته و بومی شده مقامات عربی در اسپانیا و پس ازآن در میان دیگر ملل است.
کارکرد توصیف در چند داستان کوتاه معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همواره در آثار ادبی، توصیف و روایت به شکلی غیرقابل تمایز در هم تنیده اند. همسو با پژوهش های روایت شناسانه در دهه های اخیر، نظریه های متعددی نیز به ارائه ی الگوهایی از کارکردهای مختلف توصیف در آثار متفاوت پرداخته و به هر یک از انواع ادبی، شکل خاصی از توصیف را نسبت داده اند. در این میان، توصیف در آثار رئالیستی و ناتورالیستی از جایگاه ویژه ای برخوردار و نقش آن در پرداخت رویدادها و شخصیت ها انکارناپذیر است. جستار پیش رو، با هدف تعمیم نظریه های مربوط به توصیف بر چندین داستان رئالیستی و ناتورالیستیِ معاصر فارسی، سعی دارد پس از مطالعه تاریخچه و جایگاه توصیف در رمان، نقش آن را در تعیین چارچوب مکانی-زمانی، رسالت آموزشی و به طور کلی زیبایی شناختیِ چند داستان کوتاه ایرانی تبیین نماید. در این راستا، داستان-هایی از جمال زاده، هدایت، علوی، آل احمد و چوبک را برگزیدیم و کارکردهای گوناگون توصیف را در آن بررسی کردیم: نتایج این تحقیق نشان می دهد که در آثار نویسندگان مذکور، توصیف نه تنها عنصری خنثی و توقفگاه در روند روایت نبوده بلکه از طریق شگردهای استتار آن در روایت، امکان پیشبرد داستان نیز فراهم شده است. علاوه بر تبیین رفتار و کنش شخصیت ها، توصیف در داستان-های مورد مطالعه گاه به آماده سازیِ چارچوب مکانی-زمانیِ داستان می انجامد و گاهی نیز به شکل مجموعه ای از بینش های لغت نامه ای درمی آید و کارکردی آموزشی می یابد.
بررسی زبان شناختی زاویة دید در داستان کوتاه «صراحت و قاطعیت» بر اساس الگوی سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد تا نوع راوی و وجهیت حاکم بر دیدگاه راوی را در داستان کوتاه بهرام صادقی با عنوان «صراحت و قاطعیت» (1388) بررسی کند. این مطالعه بر اساس الگوی پیشنهادی سیمپسون (1993) صورت می گیرد که در آن روایت و زاویة دید با دیدگاهی زبان شناختی بررسی می شوند. هدف این پژوهش، تعیین نوع راوی و نوع وجهیت این داستان می باشد. بنابراین در وهلة اول تلاش بر آن است که دریابیم از میان انواع راوی طرح شده در الگوی سیمپسون، این داستان به کدام نوع تعلق دارد و سپس بررسی نماییم که آیا وجهیت داستان مثبت، منفی یا خنثی است. فرض ما این است که راوی این داستان سوم شخص روایی و داستان دارای وجهیت خنثی است. در این تحقیق، داده ها بر اساس مقولات و ابزارهای تحلیلی معرفی شده در نظریه، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند؛ بنابراین روش این تحقیق توصیفی_ تحلیلی است. بررسی این داستان نشان می دهد که راوی از نوع «ب» (سوم شخص در حالت روایی) است که با اراده و اختیار تام وارد ذهن شخصیت ها می شود. با بررسی ابزارهای وجهی به کار رفته در تک تک جملات داستان مشخص می شود که راوی در درجة اول از افعال و قیود تمنایی و سپس جملات بیان کنندة عقیده، جملات عام، فعل های امری، قیود و صفات ارزیابانه که همگی نشان گر وجهیت مثبت هستند، استفاده کرده است. همچنین راوی برای نشان دادن نحوة رخ دادن سوء تفاهمات و همچنین ارزیابی موقعیت، از برخی ابزارهای زبانی مرتبط به وجهیت منفی استفاده کرده که عمده ترین آن ها افعال شناختی است.
حاشیه روی عامل شکاف ارجاعی و گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژانر سفرنامه معمولاً ارجاعی در نظر گرفته می شود زیرا چنین مفروض است که تصوری از واقعیت را بازتولید می کند. اما درواقع این دست متون زیر ظاهری منطقی که برآمده از واقعیت است، خالی از فراز و نشیب های گفتمانی و معناشناختی-ارجاعی نیستند، آنچه نمونه بارزش را می توان در حاشیه روی ها دید. در این میان، دور زدن موضوع و دور شدن از آن، از نخستین اثرات حاشیه روی در این متون است که ناخواسته باعث خلل در متن و برهم زدن یکپارچگیِ ارجاعیِ آن می شود. درحقیقت، قسمت های حاشیه ایی، با آوردن قطعات تخیلی، روایی و شخصی، به بروز نوعی عدم انسجام در حکایت اصلی می انجامند و این چنین انبوهی از گفتمان های ناهمگون را به وجود می آورند. اگر چه این شکاف می تواند در متون تخیلی کارکردی مثبت در خدمت انسجام روایی داشته باشد اما در متون مورد بررسی ما یعنی سفرنامه هایی که هدف اصلی شان دنبال کردنِ گام به گام یافته های ارجاعیِ نویسنده است، به نظر مشکل ساز می رسد. درواقع، قسمت های حاشیه ای در دل متن، به لطف طبیعت متنی و بافتیِ متفاوتشان به راحتی قابل تشخیص اند؛ و دغدغه مسافر-گفته پرداز نیز مشروعیت بخشیدن به آن هاست، طوری که این قطعات به تار و پود متن درآیند. با این وصف توجه ما در مطالعه حاضر، به چگونگیِ بروز این عناصر انفصالیِ معنایی-گفتمانی است و نیز بررسی جهت گیری نویسنده به هنگام حاشیه روی از متن ارجاعی.
بازتاب اوضاع اقتصادی و رفاه اجتماعی قرن پنجم در سفرنامه ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سفرنامه ها منابعی هستند که با استفاده از آن ها می توان به بررسی مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دینی، تاریخی، جغرافیایی، نوع لباس، خوراک و آداب و رسوم و غیره پرداخت. در میان سفرنامه های فارسی، سفرنامه ناصر خسرو را شاید بتوان دقیق ترین منبع در نوع خود به شمار آورد. توصیف ناصر خسرو در این اثر از مکان ها، جوانب مختلف را در بر می گیرد. یکی از این جنبه ها توجّه به وضعیّت اقتصادی مناطق است. وی با دقّت، به توصیف اوضاع اقتصادی مناطقی که در طی سفر از آن ها عبور کرده، از جمله وضعیّت تجارت، کشاورزی، صنعت و عوامل موثّر بر رشد اقتصادی شهرها و نیز شاخص های رفاه مانند عمارت ها، تولیدات کشاورزی و مشاغل پرداخته است. رونق و شکوفایی اقتصاد شهرها بیشتر به عواملی چون: تدبیر حاکمان، شرایط اقلیمی، رواج تجارت و تنوّع مشاغل بستگی داشته است. بر اساس توصیف های ناصر خسرو، مصر از جهات مختلف، از اقتصاد و رفاه بهتری برخوردار و از نظر شکوه عمارت ها، تنوّع محصولات و گوناگونی مشاغل در میان شهرها شاخص بوده است. این تحقیق به روش کتابخانه ای و اسنادی و تحلیل محتوا انجام گرفته است.
بررسی و مقایسه رمان های شازده احتجاب هوشنگ گلشی ری و نام ها و سایه های محمدرحیم اخوت براساس نظریه جفری لیچ
حوزههای تخصصی:
روش تحلیلی که جفری لیچ برای بررسی زبان یک متن در پیش می گیرد، در حقیقت یک روش زبان شناختی است. او معتقد است که اثر در درون خود ویژگی های برجسته ای دارد که شاعر یا نویسنده آنها را گزینش کرده و همین نظام سبب تمایز آثار مختلف با یکدیگر می گردد. لیچ در تقسیم بندی خ ود، فراهنج اره ا را ب ه دو ن وع زبانی و معنایی دسته بندی کرده که گونه زبانی آن شامل هنجارگریزی های واژگانی، دستوری، نوشتاری، گویشی، سبکی و زمانی است. در این پژوهش، با استفاده از نظریه لیچ و وارد کردن شاخص های ادبیت مکتب فرمالیسم، دو رمان فارسی با فاصله زمانی چهل ساله بررسی شده است تا ویژگی های ادبی آنها استخراج شود. ویژگی های این آثار در حیطه هایی همچون میزان حرکت در معیارهای ادبیت متن، واژگان خارج از زبان معیار مانند به کارگیری واژگان قدیمی، واژگان بومی و خلق واژگان جدید بررسی شده است. حاصل مطالعات نشان می دهد که در رمان شازده احتجاب، هوشنگ گلشیری بیشتر به دشوارنویسی روی آورده، در حالی که اخوت در رمان نام ها و سایه ها به روان نویسی گرایش داشته است. در حیطه واژگانی در دو نسل، نویسندگان اغلب به واژگان زبان معیار وفادار مانده اند. در زمینه خلق واژگان جدید تفاوتی در دو نسل دیده نمی شود. از نظر مقایسه بین دو نسل می توان گفت که نسل دوم (دهه80) نسبت به نسل اول (دهه40)، نقض قواعد هنجاری را به شیوه متعادل تری دنبال می کند، تا کمتر در جهت دشوارسازی زبانی باشد.
بررسی و تحلیل داستان عاشقانه گلریز ضیاءالدین نخشبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان گلریز نخشبی در شرح عشق شاهزاده عجب ملک، فرزند پادشاه ترکستان به دختر شاه پریان نوشلب و اتفاقات و موانعی است که در راه رسیدن او به معشوقش پیش می آید . درون مایه های داستان «گلریز»، که ضیاءالدین نخشبی آن را به سال 750 هجری قمری در قالب نثری آمیخته به نظم آفریده است، یادآور افسانه های پریانی است که رویای بسیاری از آن ها را در داستان هایی همچون «هزار و یک شب» می توان یافت . بن مایه های عیاری و عاشقانه که در داستان های سنتی وجود دارد در این داستان نیز کاملا مشهود است . اگرچه عواملی همچون آفرینش شگفتی ها و فرضی بودن زمان و مکان، قسمت هایی از این داستان را با بخشی از قصه های «هزار و یک شب» منطبق می سازد، امّا تکّه های نامنطبق آن را وجود مواردی همچون استفادة شاعر از اشعار و ضرب المثل ها، برخورداری از مایه های عرفانی و وجود ضعفی محسوس در پیرنگ داستان تشکیل می دهد.
این مقاله ضمن معرفی مختصر سراینده و گزارش داستان «گلریز»، به تحلیل ابعاد گوناگون ساختاری و محتوایی از منظر عناصر داستانی موجود در داستان های عاشقانه می پردازد .
بازتاب تمثیلی نفس امّاره در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولوی در مثنوی بر اهمیت شناخت نفس تأکید کرده است. وی برای به تصویر کشیدن نفس که مفهومی مجرد، انتزاعی و دور از ادراک انسان است، از میان مواد سازنده صور خیال، از تمثیل بهره گرفته تا بین نفس انسان و عناصر طبیعت ارتباط برقرار کند. از مراتب و درجات نفس نیز به نفس امّاره بیشتر توجه داشته و کوشیده است زشتی های آن را از طریق تمثیل های حیوانی و استفاده از عناصر اربعه و جمادات در حکایت ها بازگو کند و بدین وسیله، نکات تعلیمی و اخلاقی در باب تحذیر از نفس امّاره را با شیوه ای غیر مستقیم و تأثیرگذار بر ذهن و روان مخاطب جاری سازد. هدف این پژوهش، بررسی مفهوم تمثیلی نفس امّاره در سه دفتر اول مثنوی معنوی است. بدین منظور تمثیل های نفس امّاره از سه دفتر اول استخراج و به دو گروه تمثیل های حیوانی و موجودات خیالی و تمثیل های عناصر اربعه و جمادات تقسیم شده اند. بسامد و میزان استفاده از این تمثیل ها نیز از طریق نمودارها نشان داده شده است تا نتیجه تحقیق عینی تر و ملموس تر گردد. در تمثیل های دسته اول، موجودات خیالی بیشترین بسامد را نسبت به حیوانات دارند و در تمثیل های عناصر اربعه و جمادات، آتش بیشتر از عناصر دیگر در مفهوم نفس امّاره ظاهرگشته است.
بن مایه های فولکلوریک در طومارهای نقالان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و مطالعه طومارهای نقالی به عنوان بخشی مکتوب از سنت حماسی روایی شفاهیِ ایران زمین با آن حجم انبوه و پیچیده قصه ها گاه دشوار می نماید؛ اما تجزیه این متون به
بن مایه های سازنده شان، زمینه را برای مطالعه روشمند آن ها، بررسی های درون متنی و نقد و ارزیابی مضمون ها هموار می سازد.
با استفاده از فهرست جهانیِ طبقه بندی بن مایه های روایات عامه، چارچوبی فراهم می آید تا بن مایه های طومارها دسته بندی و فهرست شوند. این فهرست سبب دسترسی آسان تر به هر بن مایه در روایات مختلف، ریشه یابی، بررسی سیر تطور، تکامل، تأثیرپذیری و بقای هر بن مایه در دوره های مختلف و نیز مطالعات تطبیقی روایت ها می شود و بستر مطالعه تحلیلی طومارها را با توجه به بن مایه های موجود در آن ها فراهم می آورد.
هدف این مقاله نشان دادن انطباق فهرست جهانیِ بن مایه ها با روایات عامه فارسی، به ویژه روایات حماسیِ عامه و شیوه ای از تحلیل متون طوماری است. این پژوهش با فهرست کردن بن مایه های داستان هفت خان رستم از طومار هفت لشکر می کوشد تا انطباق الگوی فهرست بن مایه ها را بر روایات ایرانی نشان دهد و با تحلیل برخی بن مایه های موجود، ویژگی هایی هرچند اندک از طومارهای نقالی را به عنوان پاره ای از روایات عامه فارسی آشکار سازد و نیز با یافتن بن مایه هایی نو، غنای فرهنگ، ادب و سنت شفاهی ایران را روشن نماید. این شیوه فهرست کردن می تواند به منزله الگویی برای تمام روایات شفاهی باشد تا از این طریق به حجم عظیم قصه ها سامانی داده شود و دسترسی آسان تر به محتوای آن ها فراهم آید.
داستان تمثیلی؛ ساختار، تفسیر و چندمعنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶ (پیاپی ۸۱)
حوزههای تخصصی:
چندمعنایی در داستان های تمثیلی، افزون بر بافت معنایی و فهم مخاطب به منزله ویژگی های بیرونی حاکم بر تفسیر، با ویژگی های ساختاری این متون نیز رابطه دارد. هدف مقاله حاضر بررسی نقش ویژگی های ساختاری و روایی داستان تمثیلی در ایجاد تفاسیر متعدد از این متون است. ازآنجاکه تفسیر متن تمثیلی همواره بر یک خط داستانی و براساس کنش های داستانی انجام می گیرد، بررسی چندمعنایی نیز به تعداد خطوط داستانی در داستان های تمثیلی وابسته است. بنابراین، چندمعنایی تمثیل را می توان نتیجه دو فرایند روی دو محور متفاوت دانست: محور هم نشینی و محور جانشینی. در نخستین فرایند، تفاسیر گوناگون با خطوط متعدد داستانی متناظرند. این خطوط داستانی نیز خود نتیجه تعدد پی رفت ها و شخصیت های تمثیل هستند. در دومین فرایند نیز فقط یک خط داستانی و با توجه به بافت های معنایی متعدد می تواند تفاسیر گوناگون از تمثیلی واحد را ارائه دهد. این تقسیم بندی نتایجی نیز در زمینه چندمعنایی نمادهای ادبی می تواند درپی داشته باشد.
رمان، واقعیتی عینی یا روایتی برساخته: بررسی شگردهای واقعی نمایی در نخستین رمانهای فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی شیوه ها و تمهیدات واقعی نمایی در نخستین رمان های فارسی است. به این منظور، شگردهای مختلف واقعی نمایی از رمان های نگاشته شده در فاصلة سال های 1300 تا 1320ش. استخراج و دسته بندی شده اند. سپس، دلایل استفاده از این شگردها و نسبت آن با پیش انگاره های گونة ادبی رمان و مسائل اجتماعی زمان نگارش آثار واکاوی شده است. نویسندگان این دوره، واقعیتِ رویدادهای داستان را با استفاده از شگردهای روایی اعتباربخش، ضمانت نموده اند و گاه نیز، به صورت مستقیم، دیدگاه هایی در باب نسبت محتوای رمان با واقعیت، طرح نموده و رخدادهای رمان را بازگفت واقعیت عینی دانسته اند. اصرار بر واقعی نمایاندن رویدادهای داستان ریشه در نوپایی ژانر رمان، اعتقاد به کارکرد آموزشی ادبیات، پیش داوری های منفی در باب این گونة ادبی و مواضع ستیزگرانة روشنفکران در قبال آن دارد.
سبک زبان داستان نویسی کامل الکیلانی در داستان کودک (بررسی موردی: داستان های اصدقاء الربیع و الافیل الابیض)
حوزههای تخصصی:
هر اثر ادبی که خلق می شود، ویژگی های خاص خود را دارد و سبک و روش ارائه افکار و خلاقیت های نویسندگان، با توجه به تفاوت فکری و روانی شان، متفاوت است. زبان روایت داستان مقوله ای است که باید متناسب با مخاطب و نوع داستان باشد. این ویژگی در داستان کودک با حساسیت و ظرافت ملموسی همراه است که نویسندگان کودک باید بسیار نکته سنج و آگاه باشند و از واژگان و عباراتی استفاده کنند تا زبان داستان برای کودک ساده و قابل فهم باشد و کودک بتواند حوادث و مفهوم داستان لمس کند. هدف نوشتار حاضر این است که با شیوه توصیفی تحلیلی، شگرد و سبک نویسندگی کامل الکیلانی را در نمونه داستان های مذکور مورد بررسی قرار دهد. بررسی ها و مطالعات انجام شده در داستان های مورد پژوهش، حاکی از آن است که کامل الکیلانی با استفاده از تکرار واژه ها و عباراتی کوتاه و ساده، زبان داستان هایش را با سطح درک و فهم کودکان متناسب نموده است. او همچنین بیشتر افعال این عبارات را از زمان ماضی گرفته تا بتواند به داستان رنگ واقعی داده و حوادثش را برای مخاطب خردسالش ملموس و عینی نماید.
تحلیل داستان سارای از دیدگاه نشانه شناسی بارت
حوزههای تخصصی:
داستان سارای یکی از افسانه های معروف آذربایجان است که در آن قهرمان داستان با تکیه بر نیروی عشق، تدبیر شجاعانه ای اندیشید که همین اراده او را در زمره اسطوره های معروف آذربایجان قرار داد. اسطوره شناسی بخشی از دانش گسترده نشانه شناسی است که هدف آن یافتن اندیشه نهفته در اساطیر و شالوده فرهنگ یعنی باورها، ارزش ها و روحیات هر قوم است. پژوهش حاضر با استفاده از نظریه نشانه شناسی بارت (1392) و شیوه تحلیلی – استنباطی، اسطوره سارای را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و به نتایجی دست یافته است. براساس یافته های پژوهش، تأمل در عناصر اسطوره ای نهفته در لایه های زیرین این داستان همانند وفاداری، شهامت، پاکدامنی و آزادگی قهرمان آنکه در پایان داستان با سپردن جسم خویش به آرپاچای خود را جاودانه کرد، راز ماندگاری اسطوره سارای بوده و مبین فرهنگ و روحیات مردم این منطقه است و نشان می دهد که چطور برخی باورها در داستان تقویت شده و متعالی جلوه داده می شوند و چگونه برخی باورها تضعیف می گردند.
مقامات بدیع الزّمان و الحریری بین القوّة و الضّعف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا البحث المقامات کفنّ من الفنون الأدبیة التی ظهرت فی القرن الرابع الهجریّ ویقوّمها برؤیةٍ تحلیلیّة لتتبیّن قیمتها الحقیقیّة ویرکّز علی نقاط قوّتها وضعفها لتتّضح جِدّة الموضوع. والحدیث عن المقامات هو حدیث عن لون أدبیّ متفاوت الألوان. وهذه الهجانة فیها هی الباعث علی دراستها وتحلیلها. فالجدید فی البحث هو بیان محاسن المقامات ومساوئها بأُسلوب تحلیلیّ منصف یستضئ بنصوصها فی الدرجة الأُولی. کما أنّ الرؤیة التقویمیّة العادلة فیها معلم آخر علی بَداعة الموضوع. والحافز علی اختیار هذا البحث هو ما جمعته المقامات من نقاط مُثیرة وما اشتملت علیه من براعة فائقة تتطلّب دراستها. والهدف منه هو إظهار مهارتها، وتبیان حقیقتها عبر ما ورد فی ثنایاها، وتموین عالم الأدب بمقوِّم آخر من مقوّماته. علماً أنّ المادّة الأساسیّة للبحث هی مقامات بدیع الزمان الهمذانیّ (۳۵۸ ۳۹۸ ه )، والقاسم بن علیّ الحریریّ (۴۶۶ ۵۱۶ه ).
بازشناسی سفرنامه ای نویافته از اواخر عصر ناصری(سفرنامة تبریز تا کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از سفرنامه های ناشناختة اواخر دورة ناصری سفرنامه ای موسوم به سفرنامة کرمان است که در سال 1309 ه.ق. نوشته شده است. این سفرنامه حاصل سفری مأموریتی است که نویسندة آن شرح سفرش را از تبریز تا کرمان به رشتة تحریر درآورده است. نویسندة سفرنامه که تاکنون ناشناخته مانده بود، در مقالة حاضر شناسایی شده است. این مقاله در پیِ معرفی این نسخة یکتا، شناساییِ نویسندة آن و مقوله بندی داده های آن جهت شناسایی اطلاعات موجود در آن، برای تاریخ اجتماعی و اقتصادی اواخر عصر ناصری دربارة برخی از شهرهای مهم این مسیر است. یافته های پژوهش نشان می دهد نسخة سفرنامه، نسخه ای منحصر به فرد است که نویسندة آن میرزا اسماعیل خان بنان السلطنه از کارکنان دستگاه عبدالحسین میرزا فرمانفرما بوده است؛ همچنین به نظر می رسد که کاتب هم بنان السلطنه بوده است. داده های سفرنامه برای شناخت تاریخ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اواخر دورة ناصری واجد اهمیت است و نیمی از این سفرنامه مربوط به ایالت اصفهان و مخصوصاً شهر اصفهان است.