فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۲٬۰۰۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
شاید بتوان کاوه آهنگر را نخستین قهرمان شناخته شده قیام مردمی دانست که در متون گوناگون نمود یافته است. قیام کاوه یکی از خاستگاه هایِ ایرانیِ اسطوره خیزش قهرمانان ملی و مبارزان بیدارگر علیه حاکمان بیدادگر است. کاوه قهرمانی ملی و اسطوره ای است که ملت خود را از سیطره ستمکاری های ظالمی چون ضحاک ماردوش رهانید. این قهرمان بزرگ در میان قوم کُرد نیز جایگاه ویژه ای دارد و از شخصیت های مؤثر و برجسته نمایشنامه منظوم «کاوه ی ئاسنگه ر» شیرکو بیکس است. نگارندگان در پژوهش حاضر به بررسی این نمایشنامه منظوم و بازنمود آرمان خواهانه قیام کاوه آهنگر در این منظومه پرداخته اند. در این پژوهش، شیوه بازتاب آرمان خواهانه سیمای این قهرمان ملی و اسطوره ای و دیگرسانی های ساختاری، خویشکاری ها و پایان بندی متناسب با ایدئولوژی سراینده در این منظومه بررسی خواهد شد. شیرکو بیکس این روایت اسطوره ای را با هدف بیان مصائب و مسائل قوم کُرد سروده و با دستبردی هدف مند و سویه دار، اسطوره کاوه را با شمایلی نو از کنه ناخودآگاه جمعی به پیکارگاه مبارزات قومی و عرصه چالش های اجتماعی فراخوانده است. در بازخوانی این اسطوره اعتراض، خواهیم دید که کاوه سیمایی امروزی و سیاسی و از آغاز تا انجام قیام، حضوری پویا دارد. شخصیت ها در این منظومه متعدد و رمز گونه اند؛ گفت و گو ها (دیالوگ ها)جنبه فلسفی دارند و کاوه نیز در هیئتی جدید با کار ویژه و خویشکاری متناسب با فضای سیاسی اجتماعی توصیف شده در این منظومه، به شخصیتی سیاسی تغییر چهره داده است؛ به گونه ای که می توان گفت منظومه «بیکس» منظومه ای رمزی، فلسفی و سیاسی است.
انواع بازنویسی و بازآفرینی های بهرام بیضایی از داستان های کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل شگردهای بازنویسی و بازخوانی در آثار ادبی بهرام بیضایی است. او نویسنده ای قاعده گریز و ساختارشکن است که در سطوح مختلف، ساختار ذهنی و زبانی خواننده و پیش فرض های متعارف و مقبول او را در هم می ریزد. نمایش نامه، فیلم نامه و برخوانی هایی که در این مقاله بررسی می شوند، عبارت اند از: اژدهاک، آرش، آهو، سلندر، طلحک و دیگران، پرده نئی، سیاوش خوانی، شب هزارویکم، و مجلس قربانی سنمار. دراین پژوهش، نخست، به شیوه توصیفی تحلیلی، شگردهای ادبی بیضایی معرفی می شوند، سپس، این شگردها در نمونه های انتخابی هدف بررسی و تحلیل قرار می گیرند. شگردهایی که بیضایی در بازخوانی و بازنویسی آثار کهن از آنها استفاده می کند عبارت اند از: 1. «بازآفرینی» اثر کهن که در دو سطح کلی «تغییر در چهارچوب کلی اثر» و «تغییر در خویش کاری های شخصیت ها» صورت می گیرد. 2. «بازنویسی» اثر کهن که به چند شیوه انجام می پذیرد؛ ازجمله «افزودن گفت وگو میان شخصیت ها»، «برقراری روابط علی و معلولی» و «تغییر در شیوه روایت گری».
تحلیل شخصیّت های مُشرف، بر اساس روایت بیهقی، با توجّه به الگوی تیپ شناسی مایرز بریگز
حوزههای تخصصی:
بررسی روانشناسانه آثار ادبی در داستان ها و روایت های گوناگون، یکی از مهم ترین و عمیق ترین شیوه های شناخت متن است. بهره گیری از اصول و مبانی روانشناختی در تحلیل شخصیّت قهرمانان داستان ها، یکی از مهم ترین تعامل ادبیات و روانشناسی است. تاریخ بیهقی، یکی از مهم ترین آثار ادبی زبان فارسی است که به دلیل تعدّد داستان ها، وقایع تاریخی و تنوع در شخصیّت قهرمانان و خلق و خوی آنان، می تواند بر اساس تحلیل روانشناسانه مورد ارزیابی قرار گیرد. در راه شناخت شخصیّت های داستانی تاریخ بیهقی ، روش های مختلفی در روانشناسی مطرح می شود که در اصل برای شناخت واقعی انسان است. مدل روانشناختی معتبری که به نام "تیپ شخصیّت" یا "تیپ شخصیّتی" مطرح می شود یکی از ابزارهای مفید برای شناخت سریع انسان است. پل. دی. تیگر و باربارا بارون. تیگر بر اساس شاخص مایرز بریگز، شناخت آسان خصایص اصلی شخصیّت و چگونگی برقراری ارتباط موثرتر و گرفتن نتایج سریع تر را مطرح می کنند. در این پژوهش شخصیّت های مُشرف (جاسوس) و شخصیّت های که رازداری را به پرده دری ترجیح می-دهند، بر اساس ابعاد شانزده گانه تیپ شناسی مایرز بریگز مورد ارزیابی قرار می گیرند. با توجّه به نتایج حاصل از این پژوهش، گرایش شخصیّت های مُشرف تاریخ بیهقی به تیپ برون گرای شهودی متفکّر دریافت گر (ب ش م ر) و تیپ برون گرای حسی متفکّر قضاوت گر (ب ح م ق) بیشتر از سایر تیپ ها است.
بررسی و تحلیل تأثیر تعزیه بر ادبیّات نمایشی دفاع مقدّس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعزیه از مهم ترین گونه های نمایش مذهبی محسوب می شود که علاوه بر احیا، حفظ و اشاعه فرهنگ عاشورایی مهم ترین گونه نمایشی ایران بعد از اسلام نیز به شمار می رود. با توجّه به نقش تأثیرگذار آموزه های عاشورایی در شکل گیری انقلاب اسلامی و نیز اهمّیّت احیا، حفظ و اشاعه فرهنگ عاشورایی، بعد از انقلاب توجّه به تعزیه دوچندان شد. همچنین با شروع جنگ تحمیلی و پیدایش و رواج ادبیّات نمایشی دفاع مقدّس، نمایشنامه نویسان این حوزه کوشیدند با بهره گیری از گونه نمایشی تعزیه بر غنای آثار خویش بیفزایند؛ در واقع بدان جهت که دفاع مقدّس دنباله نهضت حسینی به شمار می رفت، اثرپذیری از تعزیه به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای فرهنگی- هنری در ترویج آموزه های واقعه کربلا در آثار نمایشی این حوزه ناگزیر بود. در این مقاله، شیوه اثرگذاری تعزیه بر ادبیّات نمایشی دفاع مقدّس بررسی و تحلیل شده است. برای تحقّق این هدف، تأثیرپذیری مهم ترین نمایشنامه ها در این زمینه از دو جنبه ساختاری و محتوایی تحلیل گشته و چندی و چونی این اثرپذیری در هریک از دو محور مذکور شرح و بیان شده است.
بررسی مؤلفه های پست مدرن در رمان «نوشدارو» از علی مؤذنی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی ویژگی های پسامدرنیستی در رمان «نوشدارو» از علی مؤذنی پرداخته است. با بررسی داستان نوشدارو می توان گفت که برخی از ویژگی های داستان های پست مدرن، همچون فراداستانی بودن، شکست خط روایت در داستان، اتصال کوتاه و بینامتنیت در آن دیده می شود. فراداستانی بودن یکی از اصلی ترین ویژگی های این داستان است که نویسنده در آن، با ایجاد تمهیداتی چون، تأکید نویسنده بر نوشتن داستان و غیرواقعی بودن آن، مخاطب قرار دادن خوانندگان توسط نویسنده، بردن خوانندگان به درون داستان، دخالت شخصیت ها در نحوه بازگویی داستان و یا اعتراض به آن، سعی در رشد و توسعه بعد فراداستانی «نوشدارو» داشته است. از سویی، با دادن نقش های جدید به شخصیت های اساطیری، چون رستم و سهراب و به چالش کشیدن وقایع اساطیری و در نهایت، تغییر سرگذشت شخصیت های اساطیری در داستانش، به خلق فراداستانی تاریخ نگارانه دست زده است. بنابراین پس از بررسی این داستان می توان گفت که رمان نوشدارو از علی مؤذنی، رمانی پست مدرن آن هم از نوع فراداستان تاریخ نگارانه است.
La portée de récits courts dans les œuvres mystiques persanes(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Les V eet VI esiècles de l’hégire peuvent être dits à juste raison «l’âge d’or des récits», période pendant laquelle toutes les démarches et les styles mystiques des siècles précédents se sont condensées sous la forme de contes dans les œuvres persanes des auteurs mystiques. Il ne fait aucun doute que les récits sont indissociables de la doctrine de ces auteurs mystiques. Pourquoi les ouvrages mystiques contiennent-ils autant de récits? Quel est leur rôle exact dans l’économie de ces œuvres? Un long et patient examen des œuvres mystiques montre clairement que l’ambition de leurs auteurs était non seulement de rédiger ces ouvrages, mais aussi d’en faire un instrument didactique et porteur de sens sous la forme de contes. Par ailleurs, Ils ont tenté d’exprimer symboliquement leur expérience en utilisant ce langage dans les récits contenus dans leurs œuvres. En effet, Ces récits des V e/XI eet VI e / XII esiècles forgent une langue particulière, assignent des buts, laissent voir des spécificités propres. Une étude détaillée des relations entre ces récits et la pensée mystique montre clairement que leurs auteurs se souciaient au plus haut point de guider les hommes vers les multiples vérités des sens.
تحلیل کارکرد «تمثیل داستانی» در پیرنگ داستان کوتاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمثیل، یکی از فنون بلاغی است که کارکردهای معنایی آن مورد توجه بسیاری از ادیبان قرار گرفته است. از میان انواع تمثیل، نوع داستانی آن که ساختاری روایی دارد، کاربردی وسیع در متون ادبی کلاسیک و معاصر فارسی داشته است. داستان معاصر نیز همانند شعر در موارد بسیاری از کارکردهای معنایی تمثیل بهره برده است. بررسی تمثیلهای داستانی به کار رفته در داستان های کوتاه مدرن نشان میدهد که برخی از نویسندگان، این آرایه را در کارکردی متفاوت از نوع معنایی آن به کار برده و در بخش ساختاری داستان نیز از آن بهره گرفته-اند. به هدف بررسی این کارکرد، پژوهش حاضر با مبنا قرار دادن آرای «برایان ریچاردسون» درباره تأثیر ساختاری ابزار بلاغی در داستان مدرن، به تحلیل سه داستان کوتاه فارسی («مهدی»، «دوزیستان» و «قصه و غصه») پرداخته و نشان داده است که تمثیل داستانی می تواند علاوه بر کارکرد محتوایی، در ساختار پیرنگ داستان کوتاه مدرن نیز مؤثر واقع شود.
کارکرد عناصر داستانی در ماجرای فرود شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار، ساختار داستان فرود در شاهنامه و عناصر ساختاری تأثیرگذار در آن بررسی و تحلیل می شود. ساختار داستانی ماهیتی دارد که متأثر از عناصر خود، شکلی کنشی و روایی می پذیرد. نویسنده در پرتو این خصوصیات و عناصر ساختاری، چون طرح و نقشه، زاویه دید، کشمکش، بحران، نقطه اوج و گره گشایی، ساختار داستانی را پی می ریزد. به این منظور، ابتدا تعریفی از داستان و ساختار ارائه می گردد و سپس، ضمن بررسی عناصر این ساختار و تعیین مناسبات بین این عناصر به جست وجوی این ویژگی ها در متن داستان فرود پرداخته می شود. بر اساس شواهد ارائه شده، این نتیجه به دست آمد که متن مورد نظر روایی-نمایشی است و در آن عناصر داستانی به خوبی در خدمت پیشبرد داستان به کار گرفته شده است و طرحی مبتنی بر روابط علی آن را از آغاز تا پایان، استحکام و انسجام می بخشد. همچنین، با بررسی داستان دریافته شد که شواهد فراوانی مبتنی بر وجود ساختاری داستانی در این متن وجود دارد و متن از کلیتی پیوسته مبتنی بر شروع از وضعیتی پایدار و تغییر به سوی موقعیت پایداری متفاوت با وضعیت اول پیروی می کند.
Dans la marge de l’H(h)istoire: Tout y est! Etude poétique du Paratexte inaugural dramatique: cas de La Mort de Yazdegerd de Beyzâ’ï(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Rares sont les études littéraires qui se sont penchées sur les topoïs les plus périphériques d’un texte. Allant du Titre jusqu’aux informations transcrites sur la quatrième de couverture, Genette y a d’ailleurs consacré une œuvre entière, Seuils. Malgré toutes les références théoriques fondamentales qu’il procure aux critiques littéraires, le livre n’a pas trouvé sa fortune dans le domaine d’analyses pratiques littéraires. L’étude présente se donne donc pour but de traiter la question du Paratexte, mais inaugural, d’un drame historique qui entraîne ipso factola particularité d’appréhender en plus de deux instances du Titre et de l’Epigraphe, celle des Didascalies avant-interactionnelles. Nous postulons qu’à peine ou même pas entamé le texte, le dramaturge de La Mort de Yazdegerd, fournit suffisamment d’éléments esthétique et idéologique au lecteur averti pour qu’il ait beaucoup plus qu’un premier aperçu et de la forme et du contenu du texte qu’il a l’intention de lire.Le Paratexte s’y fait figure d’un ‘’ presque tout’’condensé de la pièce entière.
فرهنگ عامة ایرانی در سفرنامة ابن بطوطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ عامه به شناخت عادات، رسوم، حکایت ها، باورها، سرودها، مثل ها و گفتار شفاهی مردم می پردازد و امروزه در حوزه های مختلف علوم انسانی، ازجمله جامعه شناسی و
شاخه های آن، تاریخ، روان شناسی، ادبیات، هنر و حتی ادیان بررسی می شود. ادبیات در مفهوم خاص و در شاخه های مختلف، سرشار از عناصر فولکلور است و توجه ویژه به آن در حوزة مطالعات میان رشته ای، نگرشی نو است.
سفرنامه نوعی گزارش است که سفرنامه نویس در آن اوضاع شهرها و سرزمین هایی را که بدان جا سفر کرده است، از زاویة دید خود و در نتیجة ارتباط مستقیم به تصویر می کشد. سفرنامه ها دربردارنده اطلاعات مفیدی هستند که از طریق آن می توان به واقعیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دوره های مختلف تاریخ ملت ها پی برد. همچنین یکی از
راه های مهم شناخت ملت ها و مقایسة آن ها با یکدیگر و بهترین روش برای شناخت پدیده های گوناگون مرتبط با فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی است که حتی منابع تاریخی درباره آن ها سکوت کرده اند.
این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی سفرنامة ابن بطوطه عناصر فرهنگ عامه و فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی ایرانیان (ادبیات فولکلور ایران) را بررسی می کند و به معرفی رفتارهای مبتنی بر فرهنگ عمومی از نگاه سفرنامه نویس مغربی- که در دورة مغول به نقاط و شهرهای مختلف ایران سفر کرده است- می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که عناصر فولکلور در سفرنامة ابن بطوطه در بخش ایران جایگاه خوبی دارد و نمود این عناصر، بیشتر در زمینة عادات غذایی و وصف خوردنی هاست.
زیباشناسی عناصر داستانی، سبک و پیرنگ در آثار داستانی منیرو روانی پور
حوزههای تخصصی:
هنرمند و خلاقیت داستان نویس در فرایند تبدیل طرح به داستان نمود و ظهور می یابد. داستان نویس با برگرفتن عناصر داستان و تزریق آنها در ساختمان طرح دست در کار آفرینش داستان می زند. کاربست درست عناصر داستانی در جریان انتقال طرح به داستان میان نویسنده متوسط و خلّاق فاصله می افکند. نوآوری و ظهور سبک های گوناگون داستان نویسی در این مرحله پدید می آید. طرحی واحد در دست نویسندگان مختلف به داستان هایی به شدت متفاوت تبدیل می شود که نگاهی است به کمک ابزاری به نام عناصر داستان، هویت و تشخیص خود را به مجموعه داستان تحمیل می کند و به هر داستان رنگ نویسنده را می زند. خانم روانی پور از این دسته از نویسندگان است که آثار خود را با نثری روان و درخور موضوع، و استفاده از عناصر زیبای داستان، سبک و پی رنگ (طرح)، گنجانده است. خانم روانی پور، نویسنده ی جنوبی است، که هر چه را که در سفره های خود به دور افتاده ترین نقاط جنوب اندوخته، با استفاده از شگردهای تازه داستان نویسی به شکل یک اثر هنری پرداخته و ظریف در آورده است.
نام شناسی شخصیت در داستان های مجموعه سه تار از جلال آل احمد
حوزههای تخصصی:
قدرت هم ذات پنداری مردم با قهرمانان داستان ها بسیار زیاد است. قهرمانان داستانی همان اشخاص جامعه اند و مخاطب در خوانش اثر، خود را در جایگاه قهرمان می بیند. از این رو، تحلیل شخصیت ها و قهرمانان داستان ها ضروری است. یکی از روش های شناخت بهتر قهرمانان داستان، نام شناسی شخصیت هاست. نویسنده با استفاده از نام های مختلف، داستان یا شخصیت های داستان را معرفی می کند. شناختن شخصیت های کنشگر در اثر، به نوبه خود به شناسایی لایه های درونی اثر کمک می کند. از این رو، نام شناسی کاربردی اساسی در تحلیل و نقد داستان دارد. هرچند داستان نویسی در ایران و ادبیات فارسی سابقه ای طولانی ندارد، در قرن اخیر نویسندگانی در این حوزه فعالیت کرده اند. جلال آل احمد در شمار این نویسندگان قرار می گیرد. از آن جهت که جلال از نویسندگان صاحب سبک ایرانی است و ایدئولوژی های خاصی دارد، نام شناسی شخصیت های داستانی او در تحلیل داستان هایش بسیار پراهمیت است. در این مقاله سعی شده است که به نام شناسی شخصیت های داستانی در مجموعه سه تار پرداخته شود.
تحلیل شخصیت های اصلی در ده داستان کوتاه صادق هدایت بر مبنای نظریه مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستانهای کوتاه رئالیستی صادق هدایت از زوایای مختلف قابل نقد و بررسی است. چون این داستانها با مبانی نظریّات روانکاوانه فروید و یونگ، بیشتر قابل انطباق بوده ، تحلیل آنها از این زوایا، هم بیشتر مورد توجّه پژوهشگران واقع شده است؛ امّا این داستان ها در حوزه روانشناسی انسان گرا ( humanistic psychology ) و به ویژه با تکیه بر نظریه آبراهام مزلو هم قابل بررسی است. پژوهندگان در این جستار با مبنا قرار دادن همین رویکرد، به بررسی شخصیّت های اصلی در ده داستان کوتاه صادق هدایت پرداخته اند. بر اساس نتایج این پژوهش، چون محیط رشد و بالندگی قهرمانان این داستان ها؛ یعنی جامعه ایران در اواخر عهد قاجار و اوائل عصر پهلوی، واجد شرایط لازم برای پرورش و بالندگی استعدادهای نهفته افراد، در جهت نیل به شکوفایی و کمال نبوده است؛ لذا قهرمانان این داستان ها، اغلب آدم هایی درون گرا، منزوی، روان رنجور و شکست خورده اند که نمی توانند به خودشکوفایی برسند.
تحلیل ریخت شناسی رمان عامه پسند
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی به عنوان رویکردی نوین در متن شناسی با آرای ساختارگرایان پیوند اساسی یافته است. ولادیمیر پراپ، فولکلورشناس روسی، نخستین کسی است که با مطالعه ساختارگرایانه بر روی قصه های پریان روسی، روایت شناسی نوین را پایه گذاری کرد. او دریافت قصه های عامیانه با وجود تنوعی که در روایت دارند، از نظر انواع قهرمانان و عملکردها به هفت نوع شخصیت و سی و یک عملکرد که همواره با توالی یکسان از پی هم می آیند، محدود می شوند. دستاوردهای او در این پژوهش، آغازگر مسیری نو برای روایت شناسان پس از او شد. در این نوشته با توجه به ساختار ساده و قصه گون رمان های عامه پسند - به عنوان نمونه- چهار رمان پریچهر، یاسمین، یلدا و گندم مرتضی مؤدب پور را که از رمان های پرفروش در گونه عامه پسند هستند، برای بررسی قابلیت آنها با نظریه ریخت شناسی پراپ برگزیدیم. نتایج به دست آمده با مطالعات پراپ همخوانی دارد. تعداد شخصیت ها و عملکرد آنها محدود است و بر اساس توالی یکسانی از پی یکدیگر می آیند. در حقیقت رمان های عامه پسند- با وجود ناهمگونی ها و محدودیت هایی که در تطبیق با الگوی پراپ دارند- دارای قابلیت تطبیق ریخت شناسانه هستند.
رمان روان شناختی و آثار سپیده شاملو
حوزههای تخصصی:
ژانر روان شناختی جایی است که ادبیات عامه پسند و ادبیات نخبه گرا به هم می پیوندند و بدین گونه آثاری خلق می شوند که برای هر دو طیف خوانندگان جذاب محسوب می شود. این ژانر، هم در بُعد علمی و هم در شیوه روایت هنرمندانه اش، از نتیجه دریافت های علم روان شناسی و شاخه های مختلف آن به ویژه روان کاوی سود می جوید. در این شیوه داستان پردازی، نویسنده برای ترسیم زندگی و هویت انسانی، مستقیما به ذهن و روان آدمی وارد می شود. روان شناسی، نویسنده را از ناخودآگاه انسان می گذراند تا از خلال واگویه های ذهنی و تداعی هایش به بیان سرچشمه های اختلالات و ناهنجاری های شخصیتی و اجتماعی برساند. سپیده شاملو یکی از نویسندگان موفق معاصر است که نویسندگی در ژانر روان شناختی را اختیار کرده است. او در تحلیل اندیشه های انتقادی خود، علی الخصوص در موضوع زنان، از دانش روان شناسی استفاده می نماید. تحقیق حاضر به بررسی ژانر و رمان روان شناسی در آثار شاملو پرداخته است. نتایج تحقیق گویای آن است که شاملو علاوه بر استفاده از این دانش در روایت داستان هایش و عناصر روایی آن، علی الخصوص شخصیت پردازی، به شکلی شاخص و برجسته نام ها، تکنیک ها، اصطلاحات، و اطلاعات این علم را در بدنه داستان های خود وارد نموده است.
مقایسة ساختار حکایت های حدیقةالحقیقه و شریعةالطّریقه با سرچشمه های آن حکایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی حدیقة الحقیقة سنایی، حکایات متعدّدی دارد که شاید اغلب آنها در آثار پیشینیان ادب فارسی و عربی نقل شده باشد. در این نوشتار به تحلیل و مطابقت تعدادی از حکایات حدیقه با سرچشمه های آن حکایات، در چهارچوب ساختار قصّه و حکایت پرداخته ایم. اینکه سنایی تا چه حد در اقتباس حکایات، ساختار پیشین آنها را حفظ کرده، چه نوآوری هایی داشته است و نیز بررسی مشترکات و اختلافات آنها، از بحث های این نوشتار است. نتایج پژوهش نشان داد که سنایی در پرداخت شخصیّت ها، آنها را به شخصیّت های تیپیک بدون نام تغییر داده است و از آنها با الفاظ مردی، شخصی و ... نام می برد. سنایی در ساختار داستان ها با حفظ درونمایة اصلی، تغییراتی در عناصر داستان به وجود آورده است. گفتگو از عناصر ثابت داستان های حدیقه است و گاه شاعر با همین عنصر داستانی، شخصیّت داستان را به مخاطب می شناساند. از ابتکارهای سنایی در این باب آن است که برخی از حکایاتی که وی آنها را مأخذ حکایت خود قرار داده، تنها یک خبر و در اغلب موارد، گفتگویی ساده در حدّ پرسش و پاسخی بدون پرداختن به حادثه و حادثه پردازی است. امّا او با واردکردن عناصر داستانی و ایجاد حادثه پردازی، آن حکایات را در ساختاری داستان گونه وارد می کند. در بیشتر حکایات، زاویة دید، دانای کلّ و راوی، خود سنایی است. سنایی جز در مواردی اندک، در زاویة دید حکایاتی که از آثار پیشین گرفته، تغییری ایجاد نکرده است و اغلب برای ایجاز در حکایات، به زمان و مکان توجّه چندانی نداشته است و به ندرت در بعضی موارد مستقیماً به آنها اشاراتی کرده است.
روایت شناسی تطبیقی گونه مقامه و پیکارسک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقامه، گونه ای از روایت است که با استفاده از نثری فنّی، غالباً به استغاثه گدایان و سؤال نیازمندان و ادیبان حیله گر می پردازد. پیکارسک نیز گونه ای از روایت است که به بیان حوادثی می پردازد که برای افراد فرودست اجتماع و بزهکارانی که در تنازع دائم برای بقا هستند، اتفاق می افتد. هدف در این مقاله، شناسایی و کشف ویژگی های مشترک گونه های مقامه و پیکارسک در راستای اثبات تأثیرپذیری پیکارسک از مقامه است. برای رسیدن به هدف مورد نظر به مطالعه و جستجو در منابع پرداختیم و با روش توصیفی و مقایسه ای، اطّلاعات به دست آمده را تجزیه وتحلیل کردیم و به این نتیجه رسیدیم که با استناد به ویژگی-های مشترک این دو گونه ادبی (در بخش های پیرنگ، دیدگاه روایی و کانونی سازی، قهرمان ضدّ قهرمان، وجه داستان و استفاده از نثری شاعرانه و سرشار از اصطلاحات علمی و ادبی و بازی های زبانی) پیکارسک، گونه تکامل یافته و بومی شده مقامات عربی در اسپانیا و پس ازآن در میان دیگر ملل است.
نام دهی در شخصیّت پردازی: فتنه یا آزاده؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردوسی و نظامی هر دو داستان بهرام گور و کنیزش را در شکارگاه روایت کرده اند. در این پژوهش به چگونگی فرآیند اسم گذاریِ «متفاوتِ» یک «شخصیّتِ واحد» در این دو روایت پرداخته می شود. بررسی شخصیّت پردازی با تمرکز بر مقولة «فرآیند نام دهیِ شخصیّت ها» نکته ایست که در پژوهش ها کم تر بدان توجّه شده است و نگارنده در این مقاله بر آن تمرکز می کند. نام کنیزکِ بهرام در روایتِ فردوسی «آزاده» و در روایت نظامی «فتنه» است. پرسشِ اصلی نگارنده در این پژوهش عبارت است از این که در این داستان شخصیّت پردازی از طریق نام های تمثیلی (نمادین) چگونه تقویّت می شود؟ برای تحلیل این امر، بررسی چگونگیِ شخصیّت پردازی و کانون سازی ضروریست. طبق نتیجة بدست آمده، نام گذاری ها با «ژانرهایِ» این روایت ها کاملاً متناسب و هماهنگ است. به عبارت دیگر، تفاوت میان دیدگاه و انگیزه های فردوسی و نظامی که به خلق ژانرهای متفاوت نیز می انجامد، سبب روایت گری و بالتّبع نام گذاری هایِ متفاوت دو شاعر در داستانی یگانه شده است.
«تنیدگی» و راهکارهای مقابله با آن و تحلیل آن در رمان سووشون سیمین دانشور
حوزههای تخصصی:
طرح مباحث میان رشته ای و نوشتن مقالات علمی درباره آنها از علائق پژوهشگران در سال های اخیر بوده است. یکی از این مباحث، انعکاس علم روان شناسی در آثار ادبی و انطباق آن با تئوری های نوین روان شناسی است. در ادبیات فارسی، با توجه به مقام استثنایی و غنای آن، نکته های اخلاقی و روان شناسی بسیاری نهفته است که مقایسه و تطبیق آن با یافته های روان شناسی نوین امری ضروری است. «تنیدگی» از جمله مفاهیمی است که به رغم کاربرد وسیع آن، هنوز مفهوم واحد و روشنی ندارد. واژه تنیدگی از روی آورد مهندسی وارد علوم پزشکی و روان پزشکی شده است. در دیدگاه مهندسی، تنیدگی هر عامل بیرونی است که بر شیء یا جاندار وارد و باعث تغییراتی در آن می شود. مفاهیم، عوامل و پیامدهای تنیدگی، به عنوان یک موضوع پیچیده علمی همواره نظر پژوهشگران علوم رفتاری را به خود جلب کرده است. گستردگی دامنه عوامل تنیدگی، پیامدهای مخرب آن بر کنشوری و سلامت فرد و نیز جذابیت علمی- پژوهشی آن، می تواند دلایلی برای بیان اهمیت و ضرورت توجه روان شناسان نسبت به تنیدگی باشد. سووشون نوشته سیمین دانشور آغازگر فصلی تازه در تاریخ داستان نویسی ایران به شمار می آید. نویسنده در این رمان اجتماعی- سیاسی، حوادث و پیامدهای زمان اشغال ایران از سوی انگلیسی ها را به زیبایی به نگارش درآورده است. دانشور در این داستان پرحرکت و ماجرا با نثری شاعرانه، دقیق و محکم، تصویری درونی و هنرمندانه از تحولات منطقه فارس در سال های جنگ دوم جهانی به دست می دهد. در این رمان هر کدام از شخصیت ها با مسائل و مشکلاتی روبه رو می شوند و در برابر هر کدام از این وقایع و حوادث متناسب با شخصیت های درونی واکنش هایی نشان می دهند. این پژوهش در زمینه شناسایی عوامل تنش زا (استرسورها) در رمان سووشون دانشور و راه های مقابله شخصیت ها با این عوامل مورد بررسی قرار می گیرد.
تحرک اجتماعی در رمان فارسی از سال 1300 تا 1350 شمسی (مطالعه در چهار رمان نمونه)
حوزههای تخصصی:
اصطلاح تحرک اجتماعی (Social Mobility) به جابه جایی افراد از پایگاهی اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر اطلاق می شود. این تحرک به دو شیوه عمودی و افقی اتفاق می افتد. پرسش اصلی این پژوهش بازتاب چگونگی تحرک طبقات اجتماعی در رمان فارسی در دوران مورد بحث است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و با در نظر گرفتن نمونه های موفق رمان های این دوره بوده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که از سال های1300تا 1325 شمسی، طبقه اجتماعی اشراف و کارمندان و طبقه اداری و شهرنشین در رمان فارسی بیشترین بازتاب را داشته است. در این دوره انتقاد از فاصله طبقاتی و تحرک اجتماعی ناسالم، از مهم ترین مسائل طرح شده در رمان هاست. طبقه متوسط در حال شکل گیری و تحرک اجتماعی بیشتر از نوع تحرک عمودی است. از سال های 1325 تا 1350ش. طبقه اجتماعی متوسط شهرنشین و به ویژه طبقه محروم روستانشین، کارگران و دهقانان در رمان بیشتر بازتاب داشته است. در این دوره، تحرک اجتماعی اغلب در میان طبقات متوسط و محروم و از نوع تحرک افقی است، یعنی جابه جایی در مشاغل فرودست مثل تبدیل روستایی و کشاورز بی زمین به حاشیه نشین شهری را شاهد هستیم. مسئله استفاده تکنیکی از تجدد در سطح صنعتی مانند استفاده از ابزارهایی چون ماشین و تراکتور و در سطح فرهنگی مانند استفاده از کفش، کلاه و لباس فرنگی بدون زیرساخت مناسب و فرهنگ مصرف آن، تبعاتی در ایجاد فاصله طبقاتی و تحرک اجتماعی به وجود آورد که در رمان های این دوره بازتاب یافته و تحلیل شده است.