فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۸۱ تا ۱٬۲۰۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۴
101 - 129
حوزههای تخصصی:
اگر سلوک را مجموعه خصوصیات زیست عملی در مقابل محتوای معرفتیِ شهود که در تبیین نظام هستی و معرفت حق به کار می آید، درنظر بگیریم، آنگاه می توانیم درباره نسبت میان آن دو در عرفان عارفان بزرگی چون مولانا سخن بگوییم. در این مقاله با روش تفسیری کوشیده ایم نشان دهیم که چگونه ویژگی های سلوکی عارفی مثل مولانا در تناظر و تناسب با ویژگی هایِ معرفتیِ شهودیِ اوست، بنابراین در دو ساحتِ 1. صدق شهود و 2. کیفیت معرفتی شهود به ابعاد گوناگون این نسبت پرداخته ایم. در عرفان مولانا لزوم تصفیه نفس با اموری همچون ستایش عابدانه در قالب نماز و ذکر و تبعیت از شریعت بسیار مهم تلقی می شوند. در کنار این امور، بنا به مراتب سلوک در درجات مختلفِ آدمیان، کیفیت شهود هم درجات مختلفی دارد. این مدعا را در عرفان مولانا می توان با ذکر ویژگی های سلوک و شهود او نشان داد و این تناظر و تناسب را آشکار ساخت. برای مثال، در عرفان مولانا پاکی و خلوص سالک برای اتصال با منبع الهیِ شهود ضروری است و به صدق شهود می انجامد. درباره کیفیت معرفتی شهود مهم ترین نمونه ها، تناظر رویکرد سبب سوزیِ مولانا و مقید نبودن به آداب و رسومی ثابت و پایبند نبودن به فرمالیسم صوفیانه در سلوک، با نگاهِ شهودیِ او مبنی بر مقید نبودن عالم به اسباب ثابت و ضروری و انکار رابطه ضروری علّی و معلولی است. نمونه دیگر تناظر سلوک عاشقانه با شهود خدایی عاشق همراه با اراده ای عاشقانه در عالم است که مولانا بسیار به آن توجه داشته است. درحقیقت توصیف ویژگی های اصلی سلوک و شهود مولانا و قرار دادن آن ها در تناظر با یکدیگر، به مثابه یک کل مرتبط به هم، سنخیت میان آن ها را به تصویر می کشد.
همگون اندیشی های حافظ و اکهارت تله با توجه به نظریه تجربه اوج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
141 - 167
حوزههای تخصصی:
یکی از شاخه های نوظهور جستارهای ادبی، پژوهش های تطبیقی است که درآن به همانندی-های میراث مکتوب ملل گوناگون، بر مبنای اثرپذیری، اثرگذاری یا همگون اندیشی، توجه می-شود. دیوان حافظ از زوایای گوناگون ارزش مطالعه دارد. این متن، در مبحث پژوهش های تطبیقی، اثری گرانقدر است. ترجمه اشعار حافظ به زبان های اروپایی واثرگذاری حافظ از طریق ترجمه اشعارش بر اندیشه شاعران و نویسندگان جهان، توجه خاورشناسان به حافظ و همگون اندیشی های شاعران و نویسندگان غربی و حافظ، ضرورت توجه به پژوهش های تطبیقی را در این زمینه، آشکار می سازد. در این پژوهش، با توجه به نظریه تجربه اوج و شخصیت انسان های خود شکوفا، همانند اندیشی های حافظ و اکهارت تله در مباحث طبیعت ستایی، لحظه اکنون، تساهل وتسامح و ناپایداری چرخه های هستی، به گونه ای تطبیقی، بررسی و تحلیل شده است. زاویه دید و نگرش هستی شناسانه حافظ و تله بر مبنای تساهل، پذیرش و لزوم توجه به زیبایی و تقدّس طبیعت، استوار شده است.توجه به لحظه اکنون و بهره مندی از گذر ناگزیر عمر، با تمرکز بر هوشیاری حواس، از دیگرگزاره های همگون حافظ و تله، می باشد.
واکاوی گرایش های ریخت شکنانه در ترجمه عربی محمد نورالدین از رباعیات خیام با تکیه بر دیدگاه آنتوان برمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رباعیات خیام دربرگیرنده پرسش های اساسی درباره انسان و هستی است که توجه مخاطبان را به خود جلب کرده و باعث شده تا به زبان های بسیاری ترجمه شود. محمد نورالدین از مترجمانی است که رباعیات خیام را به زبان عربی ترجمه کرده است. وی گاهی متأثر از باورها و اندیشه های موجود در جامعه خود در انتقال مفاهیم رباعیات به عربی به تغییرات ریخت شکنانه روی آورده است. آنتوان برمن تأکید دارد که در ترجمه هر متن بیگانه باید حالت غریبگی اش در زبان مقصد را حفظ کرد و هرگونه حذف، اضافه و یا تغییر در آن، تحریف متن اصلی به شمار می رود. این جستار با روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی گرایش های ریخت شکنانه در ترجمه محمد نورالدین از رباعیات خیام براساس نظریه آنتوان برمن پرداخته است و هفت گرایش ریخت شکن که عبارت اند از: منطقی سازی، واضح سازی، اطناب، تفاخرگرایی، تضعیف کیفی متن، تضعیف کمی متن و تخریب شبکه معنایی زیرمتنی را بررسی کرده تا میزان پایبندی محمد نورالدین به متن مبدأ و موفقیت وی در انتقال مفاهیم و معنای کلمات را مشخص کند. یافته های پژوهش نشان می دهد مترجم با ترجمه نکردن بعضی از کلمات یا انتخاب معادلی که از لحاظ غنای معنایی به سطح واژه مبدأ نمی رسد، باعث تضعیف کمی و کیفی متن شده و با تغییراتی که در ساختار جملات و علائم نگارشی به وجود آورده به منطقی سازی دست زده و با افزودن توضیحاتی به متن و گرایش به زیباسازی متن مقصد به واضح سازی و تفاخرگرایی روی آورده و با تغییراتی که در معنا و مفاهیم ایجاد کرده، اندیشه های عرفانی و اجتماعی خود را در آن جای داده است.
بررسی شیوه های برگردان اغراض ثانوی افعال نهی در قرآن در ترجمه های طبری و صفارزاده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
99 - 117
حوزههای تخصصی:
یکی از حوزه های مهمّ علم معانی، بررسی أغراض ثانوی در جملات خبری و انشایی است. نقش علوم بلاغی در فهم قرآن و درک معارف آن غیر قابل انکار است. در مقاله حاضر با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی، و با مطالعه شیوه های بیان معانی ثانوی در فارسی دو شیوه ی کاربردی در برگردان این عبارات به دست آمد، و برای آزمودن آن به نقد و بررسی ترجمه طبری و صفارزاده پرداخته شد، در ادامه برای دریافت دقیق معانی ثانوی عبارات مورد مطالعه، ضمن کمک گرفتن از تفاسیر قرآن و کتب بلاغت، ترجمه مترجمان موردنظر در برخی موارد با چهار ترجمه دیگر مقایسه گردید تا از بروز خطا در داوری، مصون حاصل شود. در این پژوهش تلاش شد تا با ارائه دو شیوه برای برگردان عبارات نهی در قرآن که دارای معانی ثانوی هستند، به بررسی ترجمه قرآن با تکیه بر دو ترجمه طبری و صفارزاده پرداخته شود. شیوه اول شامل آیاتی که ترجمه آن می تواند مفهوم ثانوی آیه را به خواننده فارسی زبان منتقل کند، و دریافت معانی ثانوی آیه به خواننده واگذار می شود و نیازی به قرینه، افزوده تفسیری و شرح ندارد؛ و شیوه دوم شامل آیاتی که برگردان فارسی آن گویای معنای ثانوی نهی نیست و مترجم باید برای انتقال آن به مخاطب قرینه، توضیح یا افزوده ی تفسیری بیاورد. بر اساس این شیوه ها تلاش شد تا دانسته شود که این دو مترجم قرآن در برگردان افعال نهی قرآن، در چه مواردی و از کدام شیوه بهره گرفته اند، و تا چه اندازه موفق بوده اند.
روش شناسی شرق شناسان آلمانی زبان در بررسی ادبیات عرفانی فارسی (مطالعه موردی هلموت ریتر و فریتس مایر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
127 - 152
حوزههای تخصصی:
در شرق شناسی آلمانی زبان دو سنت اصلی وجود دارد: رمانتیک و فیلولوژیک. سنت رمانتیک، شرق را به عنوان دیگریِ متمایز، غیرعقلانی و واجد کشف و شهود معرفی می کند که مبتنی بر معرفی و ترجمه آثار است؛ بر پژوهش های عمیق استوار نیست و بیشتر در گسترش ترجمه متون شرقی به زبان آلمانی مؤثر بوده است. سنت فیلولوژیک متمایزکننده شرق شناسی آلمان و متمرکز بر فهرست برداری، تصحیح نسخ خطی و تحقیق در متون است. در شرق شناسی آلمانی زبان، از قرن هجده تاکنون، غلبه با سنت فیلولوژیک است. حلقه واپسین شرق شناسان آلمانی، شامل هلموت ریتر، فریتس مایر و آنه ماری شیمل نمودی از تلفیق دو سنت و تکامل آن در سایه مفهوم «بافت» است. در آثار ایشان به عناصر بیرونی و شرایط شکل گیری متن به اندازه بافت درونی و مؤلفه های زبانی و بلاغی توجه می شود. مؤلفه کلیدی این جریان مفهوم «متن» است. در اینجا، روند پژوهش های ریتر و مایر بررسی و روش خاص آنها در مواجهه با متون عرفانی نشان داده شده است. ویژگی های اصلی آثار ایشان عبارت است از: دسته بندی متون و پیدا کردن متون مادر، پیدا کردن شبکه متون (براساس تکوین نسخه های خطی) و تصحیح متون اصلی براساس معتبرترین نسخه ها، ترجمه متون به آلمانی، اولویت دادن به نثر، مأخذشناسی و بافت سازی. روش حلقه طلایی شرق شناسی آلمانی زبان می تواند در فهم متن، شبکه سازی و ژانرشناسی عرفان فارسی زبان مؤثر باشد. این شرق شناسان عرفان و تصوف را جریانی برآمده از متن اسلام می دانند و آن را به عنوان پدید ه ای تاریخی، فرهنگی و متن بنیاد می شناسند نه جریانی رمانتیک یا روشنگرانه.
بن مایه های پایداری، از مشروطه تا انقلاب اسلامی با تکیه بر اشعار فرخی یزدی و بهجتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
331 - 350
حوزههای تخصصی:
ادبیات پایداری، فریادِ رسای ملت های مظلوم در برابر استعمار و حاکمان ظالم است. این نوع شعر هرچند در ادبیّات فارسی سابقه هزارساله دارد؛ ولی سرایش آن از زمان مشروطه به طور جدّی و هدفمند آغاز شد. شاعرانی چون فرخی در عصر مشروطیت و بهجتی در عصر انقلاب اسلامی از طلایه داران این عرصه بودند. با بررسی اجمالی سروده های شاعران مورد نظر می توان دریافت که این دو نسل از شاعران انقلابی از حیث اندیشه های سیاسی و اجتماعی نقاط اشتراک زیادی با هم دارند و مضامین ادبیات پایداری در سروده های آن ها به وضوح مشاهده می شود. بنابراین، تحقیق در مضامین شعر این دو شاعر اهمیت دارد و بسیار ضروری می نماید. در این پژوهش تلاش شده است با روش توصیفی- تحلیلی، جلوه های پایداری را در اشعار این دو شاعر بررسی و به این سؤالات پاسخ داده شود؛ در حوزه مقاومت و پایداری چه مضامین و مؤلفه های مشترکی در اشعار فرخی و بهجتی می توان مشاهده کرد؟ ویژگی های شعری این دو شاعر در حوزه پایداری چیست؟
خوانش نشانه های اسطوره ای رمان ولی دیوانه وار اثر شیوا ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۲
83 - 113
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها همواره پیوند عمیقی با ادبیات داشته اند و می توانند علاوه بر معنا، بر فرم و ساختار صوری اثر، تأثیر بگذارند. بررسی و تحلیل مناسبات اسطوره ای یک متن ادبی نقش مهمی در تبیین و دریافت معانی و مفاهیم آن دارد. هدف از پژوهش حاضر خوانش نشانه های اسطوره ای رمان ولی دیوانه وار نوشته شیوا ارسطویی به روش تحلیلی توصیفی است. نتایج بررسی این رمان بر مبنای خوانش اسطوره ای نشان می دهد که معانی و حتی فرم رمان از اسطوره تأثیر پذیرفته و احضار اسطوره شیوا به متن رمان، علاوه بر کمک به گسترش مفاهیم رمان، در فرم و پیشبرد روایت نقش داشته است؛ یعنی زنی که در دایره ساعت می رقصد، با حرکت خود ریتم رمان را تنظیم می کند و مشخص می سازد که کدام ماجرا در چه زمانی روایت شود. همچنین رمزگان های مختلفی همچون نام ها (شیوا، خدای سه سر هندی...)، مکان ها (آب انبار، جعبه پاندورا، پالمیر...) و مفاهیمی چون مرگ و نوشتن در این رمان به عنوان واحدهای معناداری از یک گفتمان اسطوره ای هستند.
بررسی مقایسه ای پیوند دین و سیاست در کتاب علم سعادت و سیرالملوک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۸
119 - 138
حوزههای تخصصی:
کتاب علم سعادت در سال 1070میلادی درست یک سال پس از باز شدن دروازه های آناتولی به روی ترک ها در جنگ ملازگرد به وسیله یوسف خاص حاجب به رشته تحریر درآمد. این اثر که در زبان ترکی باستانی به معنای علم اداره دولت به کار می رود، طی قرون متمادی، مهم ترین کتاب راهنمای بسیاری از دولتمردان و سلاطین بوده است. این کتاب، از نظر عنوان، شباهت های نزدیک با سیاست نامه یا سیرالملوک خواجه نظامّالملک طوسی دارد. سیاست نامه یکی از ارزشمندترین آثار سده پنجم زبان و ادبیّات فارسی است که علاوه بر آنکه در ادبیّات فارسی حائز اهمیّت است، در متون تاریخی و حقوق عمومی نیز اهمیّت فراوانی دارد. بخش هایی از این اثر، مرتبط با اصول و آیین ملک داری براساس شریعت است. در این پژوهش، تلاش شده است تا با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و روش توصیفی- تطبیقی و با ابزار کتابخانه ای، وجوه افتراق و تشابه مطالب دو کتاب در رابطه با موضوع پیوند دین و سیاست، بازنمایاند و از این راه، تفاوت اندیشه سیاسی دو نویسنده را تا حدّ امکان مشخص نماید. با بررسی این دو اثر این نتیجه حاصل گردید که سلاطین ترک در طول تاریخ از شاه آرمانی به سلطنت متغلبانه و از دین یاری به دین پژوهی، تغییر ماهیّت دادند و با توجّه به روحیه جنگ سالارانه آن ها و در جهت تجدید نظم کهن ایرانی، با نفوذ وزرا سعی شد که اقتدار پادشاهان قراخانی و سلجوقی در مجرایی قانونی و نظام مند محدود شود.
أنماط صور العنف فی صعید مصر من خلال روایه "قطار الصعید" للروائی "یوسف القعید"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
61 - 87
حوزههای تخصصی:
ارتبطت الروایه منذ ظهورها کجنس أدبی بالحیاه وتطورها وواقعها الیومی، ولقد أتاحت سمات الروایه وممیزاتها للروائی أن یصور الحیاه الیومیه ویضع یده علی أهم قضایا المجتمع ومحاوله توصیفها من خلال عمله الإبداعی. وفی هذه الدراسه حاولنا بالمنهج الوصفی التحلیلی أن نکتشف کیف استطاع الروائی المصری "یوسف القعید" الکشف عن أهم صور العنف الذی ظهر وتجلی فی "صعید" مصر فی فتره السبعینیات من خلال روایته "قطار الصعید"، والسبب الرئیس فی اختیار هذا الموضوع هو أن ظاهره العنف فی صعید مصر ارتبطت بالتحول الفکری والثقافى الذی شهدته فتره السبعینیات فی مصر والذی وجد فی الصعید التربه الصالحه للنمو والتوغل مما جعل من ظاهره العنف بصورها المختلفه قرینه تقترن بصعید مصر وأهله وهذا الأمر هو ما ظهر بوضوح شدید فی رؤیه وکتابه یوسف القعید لروایته "قطار الصعید". ومن أهم ما توصل إلیه البحث أنه لقد تمثلت صور العنف داخل الروایه فی ثلاث صور أساسیه وهی الإرهاب، والثأر، والفتنه الطائفیه وهی التی استطاع "یوسف القعید" توظیفها داخل الروایه وتوصیفها وعرض أسبابها ونتائجها وذلک بشکل أدبی منمق. ویرى الکاتب أن السبب الأساس وراء هذه الظواهر هو تعامل الدوله مع القضیه والسبب الثانی هو انتشار التطرف الدینى المرتبط بالفکر الإسلامى المتشدد الذی انتشر فی تلک المرحله فی صعید مصر.
همگرایی ها و واگرایی های خوانش کربن و فردید از هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
351 - 375
حوزههای تخصصی:
مارتین هایدگر ، فیلسوف تأثیرگذار سده بیستم در ایران از اقبال قابل توجهی برخوردار بوده است. از نخستین اندیشمندانی که در ایران به اندیشه هایدگر توجه نمود، سیداحمد فردید بوده است. همزمان هانری کربن یکی از متفکران مهم معاصر که شارح و مترجم آثاری از هایدگر هم بوده است، با الهام از بینش های هایدگر به بازخوانی میراث فلسفی و حکمی ایران باستان اقدام کرد. همسویی و همگامی و نیز تفاوت های بین این دو در مورد تأثیرپذیری از اندیشه هایدگر ، موضوع نوشتار حاضر است. توجه به نوع رویکرد این دو به میراث هایدگر و تلاش برای کاربست آن در مسائل اندیشه ایران نشان دهنده آن است که هم فردید و هم کربن از منظر متفکرانی صاحبنظر به بحث و گفت وگو با هایدگر وارد شده اند و با آنکه سودای شرح هایدگر و استفاده از مبانی نظریه او را داشته اند، اما موضع فکری خود را بسط و گسترش داده اند.
بررسی معانی قصر در لایه های پنهان سخن حافظ شیرازی و سنایی غزنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
111 - 139
حوزههای تخصصی:
شعر زیبایی هایی دارد که شناخت آن ها با چند مبحث سر و کار دارد. کاوش در بیرونی ترین لایه شعر، مربوط به الفاظ بیت است که مربوط به علم بدیع می شود. پس از این لایه، علم بیان است؛ اما آن زیبایی پنهانی که برای یافتن آن، دقّت و تمرکز کافی نیاز است، زیبایی مربوط به بلاغت و دانش معانی است و در آفرینش هنری و زیبایی شعر نقش مؤثّری دارد. یکی از مهم ترین وظایف بلاغت به ویژه علم معانی، آن است که یاری گر انسان در انتقال درست تفکّر و احساس درونی خود می باشد. حافظ از شاعران توانای قرن هشتم است که از زبانی توانا برخوردار است و در بکارگیری شگردهای معانی شاعری قدرتمند و ماهر است. در این مقاله که به روش کتابخانه ای نوشته شده است، به بررسی معانی قصر در غزلیات حافظ شیرازی و سنایی غزنوی پرداخته شده است، نتایج تحقیق نشان می دهد که هنرمندی حافظ در کاربرد این قسم از معانی، گاهی به زیرساخت جملات نفوذ کرده است؛ طوری که در روساخت جملات نمی توان به راحتی آن را دریافت.
بررسی تطبیقی تمایز و یگانگی نفس و روح در معانی و کاربردها از دیدگاه ارسطو و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
219 - 237
حوزههای تخصصی:
از مسائل مهم مربوط به انسان و ابعاد وجودی اش، مسأله تمایز و یگانگی نفس و روح است. در حوزه تفسیر و فلسفه اسلامی، غالباً مسأله تعدد روح و نفس کم تر مطرح بوده است به این دلیل که این دو را، حقیقت واحد قلمداد نموده و نفس را به جای روح و روح را به جای نفس استعمال کرده و بیان می دارند که نفس و روح مفهومِ واحدی داشته است و لذا در کلمات مفسّرین و بزرگان نفس و روح در کنار هم استفاده شده است. ولی از نظر فلسفی آن ها دو مفهوم متفاوت اند به این معنا که نفس جوهری است که ذاتاً مجرد ولی در عمل مادی می باشد؛ یعنی افعال خود را از طریق ابزارهای مادی انجام می دهد؛ بر خلاف روح که ذاتاً و فعلاً مجرد است؛ یعنی همانطور که خود ماده نیست در کنش ها و فعالیت هایش نیز نیازمند به ابزار مادی نمی باشد. قابل ذکر است دانستن این مطلب از آن جهت دارای اهمیت است که اختلاف اندیشمندان در مسائلی مانند تجردیا عدم تجرد نفس، حدوث نفس و حرکت نفس به سبب عدم تفکیک این دو حقیقت رخ داده است.
انسان انگاری (تشخیص) طبیعت در شعر کودک براساس دیدگاه لیکاف و جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لیکاف و جانسون بر این باورند که از طریق استعاره، مفهوم سازی حوزه ای از تجربه (حوزه ی مقصد) بر مبنای حوزه ی دیگر (حوزه ی مبدا) انجام می شود. آنان استعاره های مفهومی را به سه دسته ی هستی شناختی، ساختاری و جهتی تقسیم کرده که استعاره ی انسان انگاری/ تشخیص را از بدیهی ترین استعاره های هستی شناختی دانسته اند. در این نوع استعاره ، شیء فیزیکی، شخص پنداشته می شود. این استعاره ، نه تنها نوع نگاه و اندیشه ی افراد، بلکه چگونگی عملکرد آنان را به موضوعِ مدنظر مشخص می کند. هدف در این پژوهش، بررسی انسان انگاری طبیعت در چهل مجموعه شعر کودک منتشرشده از سوی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، براساس نظریه ی لیکاف و جانسون و با روش توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد در اشعار بررسی شده، از میان عناصر طبیعت، بیشتر درختان، گل ها و گیاهان، انسان انگاری و از بین ویژگی های انسانی، شاعران بیشتر کنش ها و رفتارهای انسانی را به عناصر طبیعت نسبت داده اند و با نسبت دادن ویژگی های مختلف انسان به طبیعت در مجموع استعاره ی «طبیعت به مثابه انسان است» شکل گرفته است. نگرش کلی حاکم بر این استعاره، در مجموعه اشعار بررسی شده، این است که اجزای طبیعت، کنشگرانی آگاه و هیجان مند هستند که با آن ها باید مانند انسان ها رفتار شود. این نگرش می تواند منجر به کنش هایی همچون احترام گذاشتن به طبیعت، قائل شدن حق زیست برای آن، مهربانی و احساس مسئولیت در برابر آن، قدرشناسی و نیالودن محیط زیست شود؛ البته برخی از نمونه ها، مانند نسبت دادن رذایل اخلاقی به محیط زیست، می تواند کنش های منفی ای مانند آسیب زدن به طبیعت، بی اعتمادی به آن و استفاده ی بی رویه از منابع طبیعی را در پی داشته باشد.
مطالعه تطبیقی عناصر روایی منابع و اثر اقتباسی فیلم پری بر اساس الگوی روایت شناسی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
53 - 83
حوزههای تخصصی:
نظریات روایت شناسی، معیار روش مندی برای تحلیل روایت داستانی به حساب می آیند. در نظریه روایت شناسی گریماس ژرف ساخت روایت ها مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. در این پژوهش الگوی روایت شناسی گریماس معیاری برای مطالعه عناصر روایی در منبع و اثر اقتباسی و مطالعه تطبیقی بین آن ها قرار می گیرد. فیلم پری داریوش مهرجویی با اقتباس از آثار سلینجر ساخته شده است و در میان آثار اقتباسی سینمای ایران جایگاه مناسبی دارد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است. به روش کتابخانه ای و با رویکرد گفتمان رشته ای (اقتباسی) انجام گرفته است و در آن از روش استنباطی (کیفی ) و در بعضی موارد از روش کمی استفاده می شود. نتایج ، تغییرات خط روایی داستان و فرایندهای روایی به کار رفته در تبدیل منبع به اثر روایی را نشان می دهد. با استفاده از الگوی کنشی گریماس، فیلم پری را می توان در هشت اپیزود مورد مطالعه قرار داد. تقریبا در بیشتر موارد، هر شش عنصر روایی الگوی کنشی گریماس یافتنی است. اپیزودها درصد انطباق بالایی بین عناصر روایی منبع و اثر اقتباسی را نشان می دهد
بررسی مضامین مشترک عرفانی و گنوسی در غزلیات عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
95 - 117
حوزههای تخصصی:
گنوسیسم بنیاد معرفت شناختی دارد و به همین سبب با عرفان و تصوف مشابهت یافته است. درباره این مشابهت و نزدیکی دو رویکرد عمده وجود دارد که یکی مؤید نفوذ اندیشه های گنوسی در عرفان، به ویژه در سده ششم هجری، ولی دیگری منکر چنین امری است. به هر روی، مضامین و بن مایه های مشترک در افکار گنوسی و عرفان وجود دارد که بررسی آن ها در تأیید یا رد نظریه تأثیر و تأثر راهگشاست. عطار نیشابوری از شاعران عارف مسلکی است که در سده ششم می زیسته و احتمال تأثیرپذیری از آرای گنوسی درباره او مطرح است. بنابراین، بررسی مضامین و بن مایه های مشترک گنوسی و عرفانی در آثار او ضروری به نظر می رسد. نماد و نمود این مضامین در غزلیات عطار قابل ملاحظه و بررسی است. تضاد روح و جسم، هبوط روح و اسارت آن در ماده، غلبه خواب بر روح و فراموشی اصل خویش، سرگشتگی و احساس بیگانی روح در جهان ماده، شنیدن ندای غیبی، و حجابِ راه ازجمله مضامین مشترک در اندیشه های گنوسی و عرفان است. فرجامِ سلوک در عرفان وصال حق است؛ در کیش گنوسی از این وصال به دیدار با خویشتن تعبیر می شود که در غزلیات عطار نیز نمود دارد. در این جستار، با روش تحلیلی توصیفی، این بن مایه های مشترک در 165 غزل برگزیده عطار بررسی شده و هدف پژوهش تبیین احتمال تأثیرپذیری عطار از آرای گنوسی در غزل ها و درنتیجه پیوند آن با دیگرآبشخورهای فکری اوست.
بررسی، تحلیل و مقایسه سرمایه های فرهنگی شخصیّت های زن در داستان های جلال آل احمد و سیمین دانشور؛ بر اساس نظریّه پی یر بوردیو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
25 - 36
حوزههای تخصصی:
داستان ها با انعکاس هنجارها و ارزش های جامعه، نقش بسزایی در بازتولید هویّت و جایگاه جنسیّتی ایفا می کنند. نقد متون ادبی از چنین منظری، به بازنمایی جایگاه زنان در جامعه بر مبنای دارا بودن انواع سرمایه کمک شایانی می کند. پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانه ای و رویکردی مقایسه ای و نیز، به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی داستان های «سمنوپزان» و «گنج» از جلال آل احمد با داستان های «سرگذشت کوچه» و «شهری چون بهشت» از سیمین دانشور پرداخته و انواع سرمایه فرهنگی زنان را در این داستان ها طبق رویکرد انواع سرمایه پی یر بوردیو تحلیل و تفسیر کرده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که سرمایه های فرهنگی شخصیّت های زن در داستان های آل احمد و دانشور چگونه بازتاب داده شده اند؟ یافته های این تحقیق، با اشاره به سرمایه فرهنگی ناچیز زنان، بازنماینده فضای مردسالار جامعه ایرانی است و نشان می دهد که زنان در این داستان ها، از روی جهالت و فقدان سرمایه فرهنگی، در هر مسیری قدم برمی دارند تا از مردان (حتّی مردان نابکار و مبتذل) دور نشوند و در همان جایگاه محقّر خود باقی بمانند. این زنان به همان اندک سرمایه فرهنگی خود قانع هستند و هیچ علامتی از خودشکوفایی در آنها دیده نمی شود.
مقتل نگاری عربی و فارسی از واقعیت تاخیال (مورد پژوهی مقتل اللهوف و روضه الشهداء)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واقعه تاریخی عاشورا، در طول تاریخ به ابزار و زبان مختلف ثبت گردیده است. روایت تاریخی در قالب منابع علمی و بهخصوص آنچه به نام مقتل شناخته میشود، مستندترین آثاری است که با واقعیتنمایی به دنبال انتقال مصداقهای بیرونی و عینی حادثه بوده است. این نوع آثار با رویکرد واقعگرایی، دارای کارکرد ارجاعی بوده و با رعایت صداقت و امانت تنها به روایت تاریخ میپردازد. از طرفی، ماهیت این واقعه با آمیختهای از عقل و احساس، عاطفه بشری را برمیانگیزد، از این رو، هرگاه زبان ادبی به عنوان ابزار تأثیرگذار در مخاطب انتخاب شود، ادیب واقعیت را از صافی عاطفه و خیال گذارانده تا مخاطب را همراه خویش سازد. به میزان برجستگی این خصوصیت، اثر با فاصله گرفتن از واقعیت، جنبه تخیلی و رمانتیستی پیدا میکند. بر اساس اهمیّت نقل حوادث تاریخی و میزان صحت و سقم آن از یک سو و روایت تأثیرگذار حوادث تاریخ و آمیختگی آن با احساس و عاطفه در طول تاریخ، پژوهش حاضر تلاش دارد با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی دو مقتل معروف فارسی و عربی (مقتل اللهوف اثر ابن طاووس و روضه الشهداء واعظ کاشفی) را بررسی و رویکرد دو مقتلنگار را در شیوه بیان حوادث و خصوصیات زبانی دو اثر روشن سازد، تا باتوجه به سبک بیان میزان نزدیکی به واقعیت یا خیال در آنها مشخص گردد. بر اساس این پژوهش، واقعگرایی در مقتل «اللهوف» مشهودتر از جنبه خیالی آن است، ولی نویسنده در بیان این حماسه ماندگار غافل از تأثیرات هنری نبوده است، در حالی که کتاب «روضه الشهداء» بیشتر به ویژگیهای هنری پایبند است تا روایت حقایق و واقعیات واقعه تاریخی عاشورا، در طول تاریخ به ابزار و زبان مختلف ثبت گردیده است. روایت تاریخی در قالب منابع علمی و بهخصوص آنچه به نام مقتل شناخته میشود، مستندترین آثاری است که با واقعیتنمایی به دنبال انتقال مصداقهای بیرونی و عینی حادثه بوده است. این نوع آثار با رویکرد واقعگرایی، دارای کارکرد ارجاعی بوده و با رعایت صداقت و امانت تنها به روایت تاریخ میپردازد. از طرفی، ماهیت این واقعه با آمیختهای از عقل و احساس، عاطفه بشری را برمیانگیزد، از این رو، هرگاه زبان ادبی به عنوان ابزار تأثیرگذار در مخاطب انتخاب شود، ادیب واقعیت را از صافی عاطفه و خیال گذارانده تا مخاطب را همراه خویش سازد. به میزان برجستگی این خصوصیت، اثر با فاصله گرفتن از واقعیت، جنبه تخیلی و رمانتیستی پیدا میکند. بر اساس اهمیّت نقل حوادث تاریخی و میزان صحت و سقم آن از یک سو و روایت تأثیرگذار حوادث تاریخ و آمیختگی آن با احساس و عاطفه در طول تاریخ، پژوهش حاضر تلاش دارد با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی دو مقتل معروف فارسی و عربی (مقتل اللهوف اثر ابن طاووس و روضه الشهداء واعظ کاشفی) را بررسی و رویکرد دو مقتلنگار را در شیوه بیان حوادث و خصوصیات زبانی دو اثر روشن سازد، تا باتوجه به سبک بیان میزان نزدیکی به واقعیت یا خیال در آنها مشخص گردد. بر اساس این پژوهش، واقعگرایی در مقتل «اللهوف» مشهودتر از جنبه خیالی آن است، ولی نویسنده در بیان این حماسه ماندگار غافل از تأثیرات هنری نبوده است، در حالی که کتاب «روضه الشهداء» بیشتر به ویژگیهای هنری پایبند است تا روایت حقایق و واقعیتها. واژگان کلیدی:مقتل، رئالیسم، رمانتیسم، اللهوف، روضه الشهداء. 1-پ
بررسی استعاره ی دستوری در کتاب های داستان گروه سنی «الف» و «د»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی استعاره ی دستوری در کتاب های داستان گروه سنی «الف» و «د» چکیده منظور از استعاره ی دستوری در دستور نقش گرا، جایگزینی یک مقوله یا ساختار دستوری با مقوله یا ساختاری دیگر است. هلیدی ضمن معرفی این اصطلاح، سه نوع استعاره ی دستوری را شامل اندیشگانی، بینافردی و متنی معرفی کرده است. در مقاله ی حاضر هر سه نوع استعاره براساس میزان و شیوه ی کاربرد در متون داستانی گروه سنی «الف» و «د» بررسی شده است. پژوهشگران داستان هایی از افسانه شعبان نژاد (درمجموع 37 جلد کتاب از دو گروه سنی «الف» و «د») را به صورت تصادفی از میان آثار این نویسنده انتخاب و تحلیل و بررسی کرده اند. از مجموع 37 کتاب انتخابی، 28 کتاب داستان مربوط به گروه سنی «الف» و نه جلد داستان مربوط به گروه سنی «د» است. نتایج پژوهش نشان می دهد که میزان استفاده از انواع استعاره ی دستوری در متون گروه سنی «د» (نوجوان) در مقایسه با متون گروه سنی «الف» (کودک) بیشتر است. علاوه بر موضوع کمیت، شیوه ی به کارگیری انواع استعاره نیز متفاوت است و در آثار مربوط به نوجوان تنوع بالاتری دارد. تعداد استعاره ی اندیشگانی در متون داستانی نوجوان اختلاف زیادی با متون کودک دارد. داستان کودک به دلیل نوع مخاطب، به سادگی و کوتاهی جملات گرایش دارد. این موضوع با درنظرگرفتن سطح درک کودک توجیه شدنی است. درک و پردازش استعاره ی دستوری به دلیل پیچیدگی ساختاری آن برای کودکان دشوار است. به نظر می رسد که نویسندگان داستان کودک به این نکته واقف هستند و آن را در خلق آثار حوزه ی کودک به درستی لحاظ می کنند. کاربرد اندک استعاره ی دستوری در کتاب های کودک با سهولت درک آن هم راستا بوده و تغییر این الگو می تواند در درک متن کتاب برای کودک مشکل ایجاد کرده و در نتیجه فرایند ارتباط را مختل سازد.
بررسی تطبیقی ترجمه های ندی حسّون و محمد نورالدین عبد المنعم از شعر«سفر به خیر» محمدرضا شفیعی کدکنی بر اساس رویکرد لفویر (1975)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با کاربست راهبردهای هفت گانه آندره لفویر(1975)، می کوشد میزان موفقیت «محمد نورالدین عبدالمنعم» مصری و «ندی حسون» سوری در ترجمه شعر «سفر به خیر» محمدرضا شفیعی کدکنی را مورد واکاوی و بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد شعر «سفر به خیر»، اگرچه کلاسیک نیست و همچون شعر سنتی خود را مُقید به رعایت وزن و قافیه در همه مقاطع نمی داند، اما در برخی موارد، دارای ضرب آهنگ است؛ از این رو، لازم است که در برگردان برخی مقاطع، از راهبُرد وزنی و قافیه ای استفاده شود. با وجود این، عبدالمنعم و حسون، در ترجمه این شعر صرفاً از راهبرد ترجمه تحت اللفظی استفاده کرده اند. این امر، باتوجه به اینکه شاعر شعر، خود از سرآمدان حوزه ادبیات تطبیقی عربی فارسی به شمار می رود، فرآیند کوچ اندیشه ها از طریق ترجمه را با مشکل مواجه می کند.