فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین مضمون های مشترک قابل مقایسه در اشعار حافظ و آثار فارسی شیخ اشراق، مفهوم عشق و عقل است. همان اندازه که سهروردی در جایگاه حکیم در تک تک رساله های فارسی خود به عقل پرداخته، در سراسر دیوان خواجه شیراز نیز سخن از عشق است و هر دو در آثار خود نظری نیز به مفهوم مقابل آن داشته اند. اگر سهروردی حکیمی است که دل هم در گرو عقل دارد و هم عشق، حافظ نیز شاعری اندیشمند است که از مقوله عقل غافل نمانده، همواره در اشعارش به نقد آن پرداخته است. در مجموعه آثار فارسی سهروردی تنها یک رساله به عشق اختصاص دارد، ولی به جرأت می توان گفت، وی حق مطلب را در مورد عشق ادا کرده، به مراحل و مراتب مختلف آن پرداخته و نقش و جایگاه عشق را در حکمت اشراقی به خوبی تبیین کرده است. پژوهش حاضر بیش از سایر رساله ها از رساله فی الحقیقه العشق بهره برده است؛ چرا که بیشتر با اشعار حافظ قابل مقایسه و تطبیق است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای انجام گرفته است. نتیجه این که از نظر شیخ اشراق عقل و عشق لازم و ملزوم یکدیگرند. عشق زاده عقل است و برای رسیدن به عقل کل که در نزدیک ترین فاصله با نورالانوار است، راهی به جز عشق وجود ندارد. از آن سو، حافظ به ندرت از عقل قدسی سخن می گوید و به جز ابیاتی چند، هر جا سخن از عقل می آورد، منظور او عقل جزئی است و در قیاس میان عقل و عشق آنچه برای او اصالت بیشتری دارد، عشق است. این دو متفکر، با وجود اختلاف نظرهایی، در بیان روشِ نائل شدن به حقیقت و در رجحان عشق بر عقل برای وصول به جمال و کمال مطلق با یکدیگر هم رأی و هم عقیده هستند.
تحلیل بینامتنیِ تراژدی فرزندکشی در دو متن روایی و اجتماعی (رمان و خانواده)
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
183 - 202
حوزههای تخصصی:
از آنجایی که رویداد روایت شده در رمان و متن بزرگی به نام کلانشهر می تواند از منظرهای مختلف تحلیل شود؛ جواز و روایی برخی از رمان ها نیز در نگاه منتقدان محل تامل است که در این جستار به بررسی یک واقعه در زمان و مکان مشترک و تاثر و تاثیر آن بر هم در قالب دو متن بزرگ (رمان و خانواده) پرداختیم. یکی از رویدادهای تاریخی در متنی به نام شهر واقعه فرزندکشی بود که ذهن و ضمیر آسیب شناسان اجتماعی را به خود معطوف ساخت. راوی ِاین داستان تراژیک، پدری به نام اکبر خرمدین است که در چند فقره، عزیزانش را با دست خویش سلاخی و خرم دینانه و با رضایت کامل از کنش هایش دفاع کرد. در کنار این روایت تاریخی، «تصویر دختری در آخرین لحظه» قرار دارد؛ رمانی با روایت و کنش های مشترک و با تاکید بر همان مضمون پیشین. در این پژوهش نویسنده سعی می کند با رویکرد به چارچوب های روایی و با تاکید بر یکی از اصطلاحات ژرار ژنت یعنی «بسامد و تکرار» واقعه فرزندکشیِ از سرِ ایدئولوژی کورکورانه را به مثابه امریِ تراژیک تحلیل کند. بازخوانی این دو متن نشان داد؛ «پدرهراسی» در قالب شخصیت اکبر و شیرزاد با ایدئولوژی خاص و باورداشت های بنیادگرایانه در تراژیک ترین شکل ممکن روایت می شود و رمان به مثابه یک زیر متن، روایت کننده رویدادهای خاموش در زیر پوست متن بزرگ تری به نام شهر و خانواده است که با کارکردهای آسیب شناسانه، تصویرگر بحران های بشری در عصر جدید است.
بازخوانی و تحلیل ساختاری قیام های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از پدیده های اجتماعی و سیاسی در حماسه فردوسی، قیام ها و خیزش های مختلفی است که به دلیل رفتار ناشایست و ظالمانه پادشاهان اتفاق افتاده است. فردوسی در خلال داستان پادشاهان ستم کارِ ایران باستان این قیام ها را در اثر گران سنگ خود ثبت کرده است. این قیام ها و خیزش ها با انگیزه های گوناگونی در جامعه ایران اتفاق افتاده است. در این جستار با هدف تحلیل ساختاری قیام های شاهنامه، ضمن شناسایی پادشاهانی غیر فره مند که علیه آنان قیام هایی صورت گرفته، دلایل پرداختن فردوسی به قیام ، ضد شاهان را - در شاهنامه که در ظاهر کتاب شاهان است - بازنمایی کرده ایم. سپس با استفاده از منابع کتاب خانه ای و اسنادی به روش توصیفی – تحلیلی اقداماتی را که منجر به قیام و شورش شده بررسی و چگونگی قیام ها و خیزش ها علیه پادشاهان و نحوه مقابله و اقدامات قیام کنندگان را به عنوان یکی از پدیده های اجتماعی و سیاسی از منظر قدرت تصویرسازی و شاعرانه فردوسی مورد تجزیه وتحلیل قرار داده ایم. نتایج به دست آمده در هر قیام نشان می دهد عواملی مختلف در به وجود آمدن قیام ها دخیل بوده است و بیش تر این قیام ها به نابودی حاکمان انجامیده است.
هخامنشیان در شاهنامه و روایات ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
89 - 122
حوزههای تخصصی:
از آن جا که اثری از هخامنشیان در شاهنامه و بالطبع در خدای نامه عصر ساسانی نیست، از ابتدای شکل گیری مطالعات بر دودمان ساسانی، همواره بحث بر این بوده که آیا ساسانیان از هخامنشیان آگاهی داشته اند یا خیر. برخی چون نولدکه، ممزن و یارشاطر نافی این آگاهی بوده اند و برخی دیگر چون فرای، شهبازی و زرین کوب با جدیت بر این یادسپاری تأکید دارند. برخی دیگر چون دریایی نیز با اخذ روی کردی میانه عقیده دارند که ساسانیان آگاهانه یاد هخامنشیان را نادیده گرفته اند تا خود را به کیانیان که دودمان کهن ایران شرقی بودند، نسبت دهند. برخی شواهد و مدارک نشان می دهد که ساسانیان نخستین یقیناً از وجود هخامنشیان آگاه بودند و خود را به آنان منتسب می کردند و ساسانیان پسین آگاهانه با دست برد در تاریخ و دگرگون سازی شخصیت ها با اهداف سیاسی و دینی، چهره های هخامنشی را بنابر صلاح دید خود تا حدودی دگرگون ساختند. بااین حال، هخامنشیان با گرفتن هویت و چهره ای جدید، در تاریخ نگاری ساسانی پابرجا ماندند و به دوران اسلامی راه یافتند. این تحریفات در تاریخ ایران کاملاً آگاهانه از سوی ساسانیان صورت گرفته است و اکنون می توان با بررسی شواهد به میزان و علت این دگرگونی ها پی برد. مقاله پیش رو در پی اثبات وجود چهره های برجسته هخامنشی چون کوروش و داریوش در تاریخ نگاری نوین ساسانی–اسلامی است. لذا مسأله اساسی پژوهش حاضر یافتن دلیل تحریف تاریخ هخامنشیان از سوی ساسانیان و بازیابی آثار وجود هخامنشیان در منابع دوران ساسانی است که نیازمند پژوهش در تاریخ فکری ساسانیان با روی کردی اندیشه گرایانه است.
تحلیل رفتار متقابل در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه اریک برن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
275 - 302
حوزههای تخصصی:
تحلیل رفتار متقابل (به اختصار TA)، یکی از نظریه های مطرح در روان شناسی نوین است که به موضوع سامان دهی رفتار در ارتباطات انسانی می پردازد. کاربرد این نظریه در تحلیل داستان ها می تواند راه کاری علمی و مؤثر برای بهره گیری از آثار گران سنگ ادبی باشد. از آن جا که داستان های شاهنامه مضامین و موقعیت های مربوط به روابط انسانی را به خوبی انعکاس داده است، جای آن دارد که از منظر این نظریه نیز به آن نگریسته شود. در این پژوهش، داستان رستم و اسفندیار از شاهنامه فردوسی در چارچوب روش توصیفی-تحلیلی و با سود جستن از روی کرد «TA» مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که دلیل شکستِ روابط و شکل گیری پایان غم انگیز در این ماجرا، وجود آسیبِ آلودگی در ساختار روانی اسفندیار و نیز مهارها و سوق دهنده های موجود در پیش نویس زندگی او بوده است که عدم استقلال و ضعف در تصمیم گیری وی و نهایتاً پایان تراژیک داستان را در پی داشته است.
بررسی مؤلفه های رشد اخلاقی کودک در داستان های احمدرضا احمدی (با رویکرد به نظریه یادگیری اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
187 - 209
حوزههای تخصصی:
احمدرضا احمدی چهره ای شاخص در گستره شعر موج نو و شعر حجم است؛ اما با وجود آثار برجسته در عرصه ادبیات کودک معاصر، به این بخش از ظرفیت های ادبی وی، آن طور که باید پرداخته نشده است. او در داستان های خود به مسائل گوناگون تعلیمی و اخلاق بنیاد اشاره کرده و برای بازنمایی این موضوعات به طور مطلوب از تکنیک های متنوع بهره برده که تأکید بر یادگیری محیطی و اجتماعی کودک از آن جمله است. در این پژوهش، با استناد به منابع کتابخانه ای، روش توصیفی تحلیلی و مبانی نظریه یادگیری اجتماعی، این تکنیک ها در داستان های منتخب احمدرضا احمدی بررسی و تحلیل شده است. نتایج بیانگر آن است که نویسنده با کاربست مؤلفه هایی مانند «سرمشق دهی و معرفی الگوی عملی»، «مقابله شخصی کودک با موقعیت های اخلاقی/ غیراخلاقی»، «تقویت و تثبیت رفتار اخلاقی» و «به کارگیری بازی وانمودی»، مجموعه ای متنوع از مسائل اخلاقی و تعلیمی مانند تعاون و کمک به یکدیگر، احترام به حیوانات، صلح جویی، محبت ورزیدن به همنوع، هویّت جویی و بازگشت به خویشتن واقعی را برای مخاطبان کودک خود، ترسیم و بازگویی کرده است. در این بین، آموزه تعلیمی احترام به حیوانات بارها در داستان های مختلف تکرار شده است که بیانگر دغدغه اصلی نویسنده برای فرهنگ سازی در این موضوع است. احمدی در بازنمایی رویکردهای تعلیمی خود بر اثرگذاری محیط اطراف بر فرایند رشد و فردیّت اخلاقی و شخصیتی کودکان تأکید کرده و نقش عوامل بیرونی را در جهت گیری سویه های تربیتی این گروه سنی برجسته کرده است.
آموزه های تعلیمی- اخلاقی در غزلیات حکیم نزاری قُهستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
154 - 184
حوزههای تخصصی:
تعلیم و تربیت از دیرباز اهمیت بسیاری داشته است و شاعران و نویسندگان در ضمن آثار خود همواره به این مهم توجه کرده اند. نزاری قهستانی ازجمله شاعرانی است که به اهمیت آموزه های تعلیمی توجه کرده است؛ به طوری که غزلیات خود را بسیار به نوع تعلیمی آمیخته است؛ درنتیجه اشعارش سرشار از مضامین و معانی تعلیمی و حکمی است. نگارنده در این پژوهش بر آن است تا به روش توصیفی تحلیلی و با ابزار کتابخانه به بررسی و تحلیل محتوایی آماری آموزه های تعلیمی در غزلیات حکیم نزاری بپردازد. حاصل مطالعه و بررسی این پژوهش نشان می دهد که نزاری در غزلیاتش خوانندگان را به فضایل مهم اخلاقی و انسان ساز مانند صبر، توبه، مهربانی، عفو، خُلق نیک، قناعت و وفای به عهد دعوت می کند و از رذایلی مانند کینه، حرص، مکر و حیله، غرور و عُجب، آزار دیگران، ظلم، حب دنیا و ریا و... برحذر می دارد.
بوطیقای روایتِ ادبیات پایداری در کتاب های درسی ادبیات دوره متوسطه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
85 - 110
حوزههای تخصصی:
نظام آموزشی در کشور ما نظم محور است و ویژگی بارز آن، نظم دادن به مقوله های متنوع علمی، با تکیه بر عناصر موجود در آن ها است. بر این اساس، رویکرد نظم محور به درک بیشتر دانش آموز از فحوای دروس و علوم منتهی می شود. هدف ما در این جستار، بررسی دامنه ای خاص از فحوای کتاب های درسی دوره متوسطه، یعنی روایت های مرتبط با ادبیات پایداری است تا از این رهرو، به میزان تحقق اهداف آموزش وپرورش پی بریم. در این باره، ابزار اصلی تحقیق را روایت شناسی قرار دادیم و به سبب کثرت انگاره ها در این گستره، بر آن شدیم تا از رویکرد تودورف به مثابه محور اصلی کار بهره گیریم؛ چه او در یکی از پژوهش های به نام خویش به بررسی و آسیب شناسی فحوای کتب درسی ادبیات در نظام آموزشی فرانسه پرداخته و بدین حیث، تجربه او راهگشاست. نیز خواهیم دید که هرچند نویسندگان دو دوره کتاب های درسی ادبیات فارسی دوره متوسطه ایران، در دوره اول، توجه چندانی به روایت پایداری نداشتند و تنها در دوره دوم، این مقوله را مهم قلمداد کرده اند، بااین حال، متن های برگزیده در هر دو دوره، به حیث ساختار روایی، نکات قابل انتقادِ فراوان دارند و گویا هدف مؤلفان کتاب های درسی از جای دادن متن های روایی در این کتاب ها، ایدئولوژیک گرایی است تا ارتقای سطح خوانش، نقد، توصیف متن و آشنایی با مفاهیم متن روایی. فقدان قاعده مندی، همچنین عدم تطابق با ملاک های علم روایت شناسی و چندپارگی در بیان مطالب باعث شده تا نمونه های عرضه شده تناسبی با اهداف دیسپلین محور در آموزش ادبیات پایداری نداشته باشند.
علل و انگیزه های کاربردی مضامین تعلیمی مبتنی بر سبک زندگی اسلامی- ایرانی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
198 - 225
حوزههای تخصصی:
مبانی اعتقادی، ارزش ها، نظام باورها و شیوه های حکومتی در هر جامعه، سبک زندگی معینی را تعیین می کند. درواقع هر جامعه برای شکل گیری و رشد اجتماعی خود، نیازمند بهره گیری از الگوهای متعدد رفتاری و کنشی در سطوح مختلف است. توجه به سبک زندگی به اقتضای اسلامی بودن جامعه ایرانی یکی از ضروریات است که در جامعه ایرانی به آن توجه بسیاری شده است. بر این اساس، مثنوی مولوی که نقش مهمی در ادبیات تعلیمی و اخلاقی دارد در شکل دادن به نوعی از سبک زندگیِ متناسب با مقوله های فرهنگی و خاص جامعه اسلامی ایرانی تأثیرگذار بوده است. بر همین مبنا، ساختار اصلی این مقاله با رویکرد تحلیل این موضوع با دو هدف عمده دنبال می شود: 1) علل و انگیزه های کاربردی مضامین تعلیمی مولانا در مثنوی به چه شیوه هایی بیان شده است؟ 2) گستردگی این مضامین در مثنوی در چه حدی بوده است؟ برای دستیابی به این دو مقصود، اشعار مولانا در شش دفتر مثنوی بررسی شد. بر همین اساس به بررسی و تحلیل مطالبی درباره علل و انگیزه های کاربردی مضامین تعلیمی در مثنوی پرداخته شد که می تواند در سبک زندگی اسلامی مؤثر باشد. در این تحقیق که رویکردی توصیفی تحلیلی دارد، ضمن تبین علل و انگیزه های کاربرد تعلیمی مولانا در مثنوی سعی شده است به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که «مولانا تا چه میزان از روش ها و شیوه های تنبیه، تبشیر، انذار، تذکار، تمثیل و مانند آن بهره برده است؟». مهم ترین نتیجه آن شد که مولانا در مثنوی برای هدایت انسان ها به سوی کمال انسانی، از روش تبشیر و تنبیه بیشتر بهره برده است.
بررسی و تحلیل مضمون و درون مایه در ترانه های عاشقانه محلی ایرانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ترانه اصطلاحی عام است که به انواع قالب های شعری ملحون یا همراه موسیقی به ویژه فهلویات، دوبیتی، رباعی و تصنیف گفته می شود. بومی سروده ها شامل انواعی چون «گرایلی» در آذربایجان، «گورانی» در کردستان و کرمانشاه، «شربه» در جنوب، «شرفشاهی» در گیلان، «سه خشتی» در قوچان و «دیهو» در بشاگرد هستند که در این تحقیق نمونه هایی از آن ها ذکر شده است. در این جستار به شیوه توصیفی-تحلیلی مضامین ترانه های عاشقانه بررسی و طبقه بندی شده اند. جامعه آماری نیز کتاب های پراکنده ترانه های بومی و آثار ضبط شده موسیقی آوازخوانان ایرانی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که وابستگی به معشوق بیشترین نمود را در بین این ترانه ها دارد. زبان آن ها ساده و عامیانه است و از آن جایی که با کار و تلاش مردمی ساده زیست ارتباط دارند، در آن ها کمتر به خیال پردازی توجه شده است، بیشتر این ترانه ها با سازهای موسیقی همراه می شوند. نتیجه این که ترانه سرایان با آوردن مضامین متعددی همچون شکایت از دوری یار، سختی راه عشق، مخالفت بزرگان در وصلت دو یار، بوسه خواهی، وفاداری، وصف زیبایی معشوق، توجه طلبی و آرزوی وصال درصدد نشان دادن درون مایه های «بیان حضور در محضر یار» با زیرلایه های آرزو یا دوام آن و «شکایت از فراق و هجران» با زیرلایه های ترس از اتفاق افتادن آن و دعا برای رفعش بوده اند.
از گنجه تا دهلی(رد پای نظامی گنجوی در شعر بیدل دهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
317 - 343
حوزههای تخصصی:
چگونگی پیدایش سبک هندی یکی از مباحث مهمی است که منتقدان ادبی را به خود مشغول داشته است. مطالعه نتایج تحقیقات محققان نشان می دهد که در این زمینه نظریات مختلفی ارایه شده است. عده ای از محققان، سبک هندی را نتیجه ضروری سیر طبیعی شعر فارسی در آن دوره می دانند و عده ای پیشینه این سبک را در آثار شاعران گذشته جستجو می کنند. هرچند که پیشینه سبکی به وسعت سبک هندی را نمی توان به شعر شاعری خاص محدود ساخت اما می توان میزان تاثیرگذاری شاعری خاص را بر روی برخی از شاعران سبک هندی به شکلی محدود بررسی کرد؛ از این روی نگارندگان در این جستار با بهره گیری از شیوه تحلیل مقایسه ای ویژگی های مشترک سبکی در آثار نظامی گنجوی و بیدل دهلوی را مورد تحلیل قرار داده اند. حاصل پژوهش نشان می دهد با توجه به این که شاخصه هایی نظیر تشخیص، پارادوکس، بهره گیری از زبان و فرهنگ عامه، ساخت ترکیبات بدیعی، حضور وابسته های خاص عددی، حس آمیزی، کاربرد واژه ها در معنای خاص، اسلوب معادله، ابهام هنری و... مشخصه های بارز سبک هندی، خصوصاً سبک بیدل دهلوی هستند و این شاخصه ها در خمسه نظامی گنجوی نیز حضور پر رنگی دارند، از این رو می توان میزان تاثیرگذاری نظامی گنجوی را در تکامل سبک هندی به ویژه سبک بیدل دهلوی محتمل دانست.
بررسی تطبیقی اشعار تعلیمیِ منسوب به امام رضا (ع) با اشعار تعلیمی سعدی شیرازی با رویکرد نظریه بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
50 - 84
حوزههای تخصصی:
امام رضا (ع) تجسّم زیباترین و والاترین نمودهای اخلاقی است. با بررسی اشعار ایشان پی می بریم شعر آن حضرت با حِکَم و مفاهیم تعلیمی و اخلاقی گره خورده است. در این میان، سعدی شیرازی که بوستان و گلستان او، آینه تمام نمای ادبیات تعلیمی در گستره شعر کهن پارسی است، مضامین اخلاقی تعلیمی بسیاری را در اشعار خود جای داده است. نکته تأمل برانگیز در مقایسه اشعار تعلیمی امام رضا (ع) با مضامین تعلیمی در سروده های سعدی، شباهت های بسیار میان این اشعار است؛ به گونه ای که گویی سعدی پس از چند قرن، پیام های اخلاقی آن حضرت را دوباره با الفاظی دیگر تکرار کرده است. نگارنده در این پژوهش می کوشد تا با استفاده از نظریه بینامتنیّت، ضمن برجسته کردن مضامین تربیتی و اخلاقی در اشعار امام رضا (ع)، به شباهت ها و اشتراکات اشعار تعلیمی سعدی با سروده های رضوی بپردازد و آن را در گذرگاه ادبیات تعلیمی بررسی و تحلیل کند. پژوهش برپایه روش تحلیلی توصیفی و براساسِ مکتب امریکایی در ادبیات تطبیقی است. همچنین در میان آثار سعدی، تمرکز بیشتر بر دو اثر گلستان و وستاناست که بارِ تعلیمی دارد. فرایند بینامتنی در این پژوهش بیانگر آن است که بیشترین شکلِ بینامتنیِ اشعار سروده های تعلیمی سعدی با اشعار تعلیمی رضوی، بینامتنیتِ امتصاص یا همان نفی متوازی است که سعدی در آن، معانی و مفاهیمِ اشعار آن امام (ع) را در موضوعاتِ مختلفِ تعلیمی و اخلاقی، به شیوه های مختلف بیان کرده است.
تحلیل و بررسی الگوهای بازنویسی و عناصر حکایات مرزبان نامه و مقایسه آن در سه اثر از «آذر یزدی، نجفی و لطفعلی»
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
105 - 122
حوزههای تخصصی:
مرزبان نامه به عنوان یکی از ارزشمندترین آثار کلاسیک، دربردارنده حکایت ها و قصه هایی است که علاوه بر ارزش تعلیمی و اخلاقی آن، بازتاب فرهنگ و تمدن کهن ایران بزرگ ماست. نکات گرانقدر و آموزنده این کتاب می تواند فرا راه تمامی طبقات اجتماع از کودک تا پیر باشد اما نثر فنّی و تا حدی مصنوع آن مانع بزرگی در رسیدن به آن مفاهیم است که باعث توجه بازنویسان به این کتاب شده است؛ در این پژوهش سه اثر بازنویسی شده از مهدی آذریزدی، مریم لطفعلی و عبدالمجید نجفی مورد بررسی قرار گرفته است و ضمن سنجش این آثار، سعی گردیده، عناصر داستانی آنها و االگوهای یک بازنویسی خلّاق مورد ارزیابی قرار گیرد تا در نتیجه، االگوی مناسبی برای بازنویسی این کتاب فخیم ارائه گردد. در این آثار، گاهی بازنویسان توانسته اند، پیرنگ حکایت ها و شخصیت پردازی را تقویت نمایند ، هم چنین لحن را نیز مناسب با مخاطبان تغییردهند. در مورد زاویه دید و درون مایه - جز در مواردی نادر- تغییر خاصی به وجود نیامده است. از میان این بازنویسان، متن مریم لطفعلی با کمترین خلّاقیت بیشترین شباهت را به متن اصلی دارد و متن مهدی آذریزدی و عبدالمجید نجفی به ترتیب اهمیت، در تقویت و به روز رسانی حکایت ها موفق تر بوده اند.
بررسی شگردها و تحلیل آموزه های تعلیمی در هدایت نامه عبدالرحیم شیروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
99 - 122
حوزههای تخصصی:
اشعار تعلیمی بخش رایج و گسترده ادب فارسی است که به شأن اثر و اندیشه دارنده آن در جنبه های تعلیمی به صورت نظری و عملی، از دیدگاه ادبی، اهمیت داده است. هدایت نامه میرزا عبدالرحیم شیروانی متخلّص به حزین، از سخن سرایان قرن دوازدهم هجری قمری سرشار از آموزه های تعلیمی دوره قاجار است. این منظومه خطّی که در شمار آثار ارزشمند اخلاقی حکمی است، تاکنون شناخته نشده است. هدایت نامه برای هدایت طالبان معرفت، اثری تعلیمی است که مضامین و معانی تعلیمی آن برپایه معارف دینی و فرهنگ اجتماعی و آموزه های اخلاقی قرار گرفته است و شاعر به اقتضای گفتمان رایج آموزشی به ایفای مسئولیت فکری و هنری پرداخته است. نگارندگان در این پژوهش بر آن اند تا ضمن معرفی اجمالی منظومه هدایت نامه، جایگاه و تأثیر آموزه های دینی و اخلاقیِ به کاررفته در این اثر را بررسی کنند. نتایج به دست آمده در این پژوهش بیانگر این است که شاعر فردی پرمایه بوده و به اقتضای موقعیّت، در حکایات خود معیارهای تعلیمی را بیان کرده است. در این اثر آموزه های اخلاقیِ مثبتِ نیکی به والدین، دعا، شکرگزاری، تقوا، امید، وفای به عهد و... فراوانی بسیاری دارد.
تحلیل شخصیت پردازی در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه زندگیِ اصیلِ مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
225 - 249
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین علل تأثیرگذاری داستان رستم و اسفندیار، شیوه تقابل دو شخصیت اصلی است. برخلاف اکثر نبردهای رُخ داده در شاهنامه، رستم و اسفندیار تا پیش از جدال با یک دیگر همواره در یک جبهه قرار داشتند. بنابراین به نظر می رسد دیگر نه با خیر و شرّ متعارف روبه روییم و نه با سوءتفاهمی از آن دست که در داستان رستم و سهراب اتفاق افتاد. به همین دلیل، ویژگی هایی که این دو شخصیت را رودرروی هم قرار داده، از اهمیتی ویژه برخوردار می شود به طوری که تحلیل تفاوت های بنیادینِ دو شخصیتِ رستم و اسفندیار، یکی از راه های کشف علل تأثیرگذاری این داستان به شمار می رود. برای رسیدن به این هدف، پیش از هر چیز نیاز است که با پیدا کردن معیاری مناسب، راهی برای طبقه بندیِ ویژگی های رفتاریِ دو شخصیت اصلیِ این داستان به دست بیاوریم. در پژوهشِ پیشِ رو، کوشش شده تا بر اساس آرایی که مارتین هایدگر در مورد ریشه های شکل گیری «زندگی اصیل» و تفاوت های آن با «زندگی غیر اصیل» مطرح کرده، تفاوت های بنیادینِ دو شخصیتِ اصلی داستان رستم و اسفندیار بررسی شده و نقش این تفاوت ها در مسیر حرکت داستان و به سرانجام رساندنِ آن موردتوجه قرار گیرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تحلیل شخصیت پردازی در داستانِ رستم و اسفندیار بر اساس نظریه هایدگر، نه تنها می تواند ما را به درکی روشن تر از ریشه های اختلاف میان این دو شخصیت برساند؛ بلکه برخی از رفتارهای به ظاهر متعارضِ اسفندیار را هم توجیه کند.
تحلیل و بررسی اندیشه های تعلیمی گیسودراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تعلیمی در سبک عراقی به یکی از آموزه های اصلی تبدیل می شود و شایسته است تا اندیشه های تعلیمی شاعران این سبک با نگاهی دقیق تر مطالعه شود. در شرح و بیان این موضوع، پرسش تحقیق درباره چگونگی جایگاه آموزه های تعلیمی در نزد شاعران این سبک است. از آنجا که با این رویکرد به اندیشه تعلیمی گیسودراز پرداخته نشده است، نویسندگان در این پژوهش با روش تحلیل موضوعی و با استناد به منابع دست اول می کوشند تا آموزه های گیسودراز در حوزه های مختلف را ارائه دهند؛ اعتراض به ناملایمات هستی، تعلیم مهرورزی و جایگاه محبت در آموزش انسان و تعلیم کتاب و کتابخوانی از آن جمله است. این موارد با زبانی ساده و روان به پیروی از سعدی بیان شده است. درواقع آموزش و تعلیم از مضامین تأثیرگذار در دیوان اشعار او به شمار می آید.
گونه شناسی غزلیات وقوعی (مطالعه موردی: مولانا ولی دشت بیاضی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنصر تمایزبخش مکتب وقوع منحصر در گزارش شاعر از واقعیت های عینی عشق زمینی است که از تجربه خاص شاعر به دست می آید. کمال هنروری شاعر وقوعی در این است که تجربیات عاشقانه خود را بی پرده و با سوز و گداز تمام بر زبان بیاورد. مساله اصلی پژوهش حاضر یافتن پاسخ برای این پرسش ها است که واقع گویی شاعرانی مثل ولی دشت بیاضی در چه زمینه ها و مسائلی است؟ و عناصر تمایز بخش شعر او چیست؟ بر این اساس با استفاده از روش تحلیل محتوا، گونه های نوآورانه ای در غزلیات ولی دشت بیاضی قابل استخراج است که با بسامد تقریبی هر کدام از گونه ها را به پنج نوع تقسیم کرده ایم: 1- غزل اظهار کدورت و شکایت 2- غزل اعراض3- غزل تهدید و تحکم 4- غزل رشک و غیرت ورزی 5-غزل اضطراب و تردید. دقت در چنین گونه هایی نشان می دهد که وقوعیان در حوزه عواطف و احساسات با چرخشی اعتراض آمیز و گاه پرخاش جویانه روند محتوایی غزل فارسی را تغییر داده و با پرداختن به جزئیات عاطفی و احساسی، گونه های جدیدی بر آن افزوده اند تا جایی که بیشتر تصاویر شعری آنان مابه ازای خارجی دارد.
بازنمایی تجربۀ زیستۀ فمینیستی در داستان فارسی (نمونۀ مورد مطالعه: ترلان)
حوزههای تخصصی:
فرض بنیانی پژوهش این است که با آغاز مدرنیزاسیون در زمان پهلوی اول و تشدید آن در زمان پهلوی دوم، تضاد میان سنت و مدرنیسم و تأثیر مدرنیته بر قشر زنان در جامعه بیشتر شد و بخشی از این تضاد در آثار ادبی ِ داستان ایرانی بازنمایی شده است. پرسش پژوهش این است که: زن ایرانی در سال های منتهی به انقلاب سال 1357ه.ش. و هم زمان با آن، تغییرات اجتماعی و مدرن شدن خود و جامعه را چگونه زیسته و تجربه کرده است؟ و این تجربه چگونه در داستان فارسی بازنمایی شده است؟. پارادایم مورد استفاده در این مطالعه، کیفی، روش اجرا کیفی و انتخاب نمونه، هدفمند است. داستان بلند «ترلان» با این فرض به عنوان یک نمونه نمایا برای بررسی انتخاب شده است که مؤلفه هایی از تجربه زیسته فمینیستی را بازنمایی می کند. در این پژوهش برای بررسی موضوع از چند رویکرد فمینیستی ِجامعه شناختی استفاده شده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که هر چند تضاد میان جامعه سنتی با جامعه مدرن و تأثیر مدرنیزاسیون سرمایه دارانه بر روبناهایی چون حقوق فردگرایانه و برابری خواهانه، خانواده، ادبیات، زنان و فمینیسم ایرانی در نمونه مورد مطالعه بازنمایی شده اما این بازنمایی ساختار محکم و نمود شفافی ندارد.
نقد مکتبی داستان کوتاه مستأجر بر مبنای ویژگی های رئالیسم و ناتورالیسم
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
141 - 160
حوزههای تخصصی:
فیروزه گل سرخی در نخستین مجموعه داستان خود به نام من یک سایه ام بیشتر به مضامین اجتماعی و روابط آدم ها در اجتماع و جبر محتوم پرداخته است. یکی از داستان های برجسته ی این مجموعه مستأجر است. در این داستان به دلیل بیان مضامین اجتماعی با نگاه منتقدانه و جامعه شناختی، مؤلفه های رئالیستی و ناتورالیستی به موازات هم حضور یافته اند. گل سرخی به عنوان نویسنده ی رئالیستی، مشکلات اجتماعی را در قالب ادبیّات داستانی بیان می کند تا راه حلی برای آن بیابد. مهم ترین ویژگی های رئالیستی که در داستان مستأجر جلوه یافته اند عبارت اند از: توجّه به واقعیت های عینی، توصیف و تشریح جزئیات، تیپ سازی و واقعی بودن شخصیّت ها، توجّه به اجتماع معاصر. گل سرخی به روایت واقع گرایانه بسنده نمی کند و بی باکانه زشتی ها را توصیف کرده، به ش رح منتقدانه ی برخی از سنن حاکم بر جامعه می پردازد. او در طرح داستان حوادثی را تعبیه می کند که باعث بحران های آنی می شوند و فجایع جب ران ناپذیری به بار می آورند. این امر باعث می شود که مؤلفه های ناتورالیستی نیز در داستان حضور یابند و آن را از یک اثر صرفاً رئالیستی به سمت اثری رئالیستی- ناتورالیستی سوق دهد. مهم-ترین مؤلفه های ناتورالیستی ای که فرصت حضور می یابند، عبارت اند از: تأثیر محیط، زشت نگاری و شکستن حرمت کاذب کلمات، ضدیّت با قراردادهای اخلاقی و مذهبی، فشار لحظه، و پایان فاجعه آمیز. این پژوهش با استفاده از شیوه ی تحلیلی-توصیفی و گردآوری داده ها از طریق مطالعات کتابخانه ای مؤلفه های رئالیستی_ناتورالیستی موجود در داستان مستأجر با دیدی انتقادی بررسی گردیده است.
تأثیر سوررئالیسم بر داستان نویسی معاصر ایران (با تکیه ر رمان های بوف کور، ملکوت و شازده احتجاب)
حوزههای تخصصی:
مکتب های ادبی از کلّی ترین تقسیم بندی هایی است که انواع ادبی تمامی ملل گوناگون را در برمی گیرد. به عبارت دیگر تمامی آثار ادبی جهان زیر مجموعه مکتب های ادبی هستند. مکتب های ادبی با کلاسیسیسم آغاز و به سوررئالیسم منتهی می شوند. سوررئالیسم جنبشی هنری بود که در سال ۱۹۲۲ به طور رسمی از فرانسه آغاز شد و فراواقع گرایی نامیده شد. زمانی که دادائیسم در حال از بین رفتن بود، پیروان آن به دور آندره برتون که خود نیز زمانی از دادائیست ها بود، گِرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را پی ریزی کردند. شیوه این مکتب بازتاب نابسامانی ها و آشفتگی های قرن بیستم بود. این مکتب لایه های ذهنی انسان را مورد کاوش قرارمی دهد و به واقعیّت چندان اهمیّتی نمی دهد. آن چه که در این مکتب مهم است، مسائلی از قبیل خیال، توهّم، ضمیرناخودآگاه و پیچیدگی های ذهن و ضمیر آدمی است. سوررئالیسم را می توان یک جنبش هنری-اجتماعیِ بنیادستیز به شمار آورد؛ زیرا این مکتب در پی جنگ جهانی به وجودآمد و عصیانی بود بر ضدّ تمام قوانین و قواعد موجود در عرصه هنر. در واقع سوررئالیسم خلاصه ای از مکتب های پیش از خود بود. از طرف دیگر چون سوررئالیسم ریشه در بسیاری از فرهنگ های گوناگون ملل شرقی مانند آیین بودایی، تصوف اسلامی و ... دارد، شناخت کامل آن امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. در این پژوهش در صدد هستیم تا علاوه بر آشکار ساختن تفاوت های بین سوررئالیسم ایرانی و غربی، میزان تأثّیر مکتب سوررئالیسم بر داستان نویسی معاصر ایران را بر اساس سه رمان بوف کور، ملکوت و شازده احتجاب مورد بررسی قراردهیم.