فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۰۱ تا ۲٬۱۲۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
رمان نو یکی از جنبش های ادبی معاصر غرب است که همگام با تحولات اجتماعی و سیاسی در اواخر دهة ۱۹۵۰ در فرانسه شکل گرفت و هم زمان به انتقاد از شیوه های بیان واقع گرایانه و کلاسیک در رمان پرداخت. «رمان نو» که بیشتر به ضد رمان شهرت دارد با انتقاد از عناصر سنتی روایت داستانی مانند شخصیت، حادثه و طرح بر آن بود تا با تأکید بر لزوم تحول دائمی در ادبیات، گونه ای نو از روایت داستانی را ابداع و معرفی کند که با اوضاع اجتماعی و زندگی جدید انسان هم خوانی بیش تری داشته باشد. این نوع جدید نوشتار از طریق ترجمه وارد ادبیات سایر کشورها از قبیل ایران شد. همانطورکه میدانیم ادبیات فارسی جایگاه خاصی را به ترجمة آثار خارجی بخصوص آثار فرانسوی اختصاص داده است. ترجمة آثار کلاسیک فرانسه قبل از دوران انقلاب در ایران بسیار رایج بود، اما در رابطه با ترجمة رمان نو باید گفت که بعد از انقلاب اسلامی بیشتر مورد توجه قرار گرفت. مترجمان ایرانی که آشنایی کافی با زبان فرانسه و سبک نوستار این رمان داشتند، اقدام به ترجمة برخی از آثار رماننویسان نو فرانسه کردند. اما لازم به ذکر است که ترجمة رمان نو به سبب یک سری خصیصههای شکلی و ساختاریاش، دشوار میباشد. رماننویسان نو به کاربرد زبان و نوشتار اهمیت میدهند و در پی داستان پردازی، پیام رسانی و یا شخصیتسازی نیستند.
در این مقاله سعی کردهایم تا مشکلات ترجمة رمان نو در ایران را از سه دید گاه مورد بررسی قرار دهیم : 1.مسائل مربوط به سبک نوشتاری 2. مسائل مربوط به ساختار 3. مسائل مربوط به دریافت.
کارکرد سنت در نمایشنامه الملک هو الملک اثر سعدالله ونّوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میـانه ســده نوزده میـلادی تاکنون، نمایشــنامه عربی ارتباطی تنـگاتنگ با «سنــت» داشــته اسـت. یکـی از مشهورترین نمایشنامه هایی که نویسنده آن از سنت بهره برده است، الملک هو الملک اثر نمایشنامه نویس سوری، سعدالله ونّوس، است. نویسنده، در این اثر، از ساختار داستان «النائم و الیقظان»، یکی از داستان های مشهور هزارویک شب، الهام گرفته است. در این پژوهش برآنیم تا کارکرد سنت در نمایشنامه الملک هو الملک را بررسی، و صور تغییر و تحول آن را ارزیابی کنیم؛ ازاین رو، تمام عناصر این نمایشنامه، از جمله «پیرنگ»، «اندیشه اصلی» (= «اندرینه»)، «شخصیت» ها، «زبان» و «گفت وگو» و غیره را مورد کندوکاو قرار دادیم و چگونگی کارکرد سنت در هریک از آن ها را استخراج نمودیم؛ و به این نتیجه رسیدیم که ونّوس در الهام از داستان «النائم و الیقظان» بسیاری از عناصر این داستان را متحول ساخته است. اهمیت دستیابی به این نتیجه باعث می شود که خواننده نمایشنامه الملک هو الملک به آسانی بتواند وجوه اشتراک و اختلاف نمایشنامه را با اصل آن دریابد و کارکرد سنت در تک تک اجزای آن را نیز درک نماید.
بررسی تطبیقی فراق در غزلیات سعدی و رهی معیری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
فراق از قدیم ترین، پُرتوصیف ترین و پرمعناترین واژگان در شعر فارسی به ویژه غزل عاشقانه است و شاعران آن را به صور گوناگون توصیف کرده اند. هجران و فراق در غزلیات سعدی بیشتر نتیجه بی اعتنایی یا قهر معشوق است. شرح فراق و عواطف و احساسات ناشی از آن در شعر سعدی، معمولاً از عجز و افسردگی ناشی نمی شود و داغ فراق هم نسبتاً معتدل است و شکایت از معشوق شدید و غلیظ نیست. اما فراق و جدایی در غزلیات رهی غالباً با غصه خوردن و اندوه همراه است. افسردگی رهی در مقایسه با سعدی به مراتب بیشتر است و سعدی کمی خوش بینانه تر به این مقوله می پردازد. در اشعار رهی دوری و فراق معمولاً نتیجه بی وفایی یا رفتن معشوق است و این معشوق است که سفر می کند و از عاشق جدا می شود حال آنکه سعدی گاه از روی ناچاری و به حکم تقدیر، خود می رود و رفتن اوست که باعث جدایی می شود. در این مقاله ،جلوه های فراق در غزلیات سعدی و رهی معیری و مشترکات و تفاوت های آن ها بررسی شده است.
انواع نوستالژی در غزلیات شهریار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دوم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۵
49 - 64
حوزههای تخصصی:
نوستالژی، به عنوان اصطلاحی مشترک بین روانشناسی و ادبیات در شعر و ادب فارسی از دوره ابتدا تاکنون وجود داشته و با رشد افکار رمانتیک افزایش یافته است. این مقاله به بررسی این بحث در غزلیات شهریار پرداخته است. و درصدد دست یافتن به پاسخ این سوال است که کدام نوع نوستالژی در غزلیات این شاعر بیشتر نمود پیدا کرده؟ برای این منظور با استفاده از روش کیفی از نوع توصیفی – تحلیلی نخست داده ها از بین تمامی غزلیات انتخاب شده اند سپس به طبقه بندی آن ها در دو دسته فردی و جمعی پرداخته شده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که هر چند میزان توجه به نوستالژیهای فردی بیشتر است، نوستالژیهای جمعی هم برجستگی خاصی در غزلیات او دارند.
تاریخ ادبیات دوره ساسانی از خلال منابع عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلوه های عرفان در مظهرالآثار هاشمی کرمانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مثنوی سرایی عرفانی که با سنایی آغاز شد و با عطار و مولانا به اوج تکامل خود رسید، به عنوان نوع ادبی مهمّی تلقی می شود که ترسیم کننده زوایای فراوانی از احساس و اندیشه عرفانی شاعران است. در بین مثنویهای عرفانی و حکمی، مخزن الاسرار نظامی از چنان جایگاه و اهمّیّتی بهره مند است که پس از نظامی بیش از یکصد و پنجاه شاعر به پیروی از آن طبع آزمایی کرده اند. نوشتار حاضر به معرفی اجمالی یکی از این مثنویها-که به مظهرالآثار نامبردار است- و تحلیل لطائف و ظرائف عرفانی آن اختصاص دارد. شاعر مثنوی مذکور، سید محمد هاشم کرمانی، معروف به شاه جهانگیر کرمانی، میراث دار تفکرات عرفانی شاه قاسم انوار و شاه نعمت الله ولی (اجداد وی)، و از عارفان پارسی گوی سده نهم و دهم است که در اثر خویش نکات متعددی از اندیشه های عرفانی را ارائه کرده است.
دگردیسی ایندرا به رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت رستم(1) در شاهنامه و ایندرا در ریگ ودا ـ کتاب مقدس هندی ها ـ آن قدر به هم شباهت دارد که هر دو در یک پژوهش کنار هم مقایسه و تحلیل شوند. این پژوهش با طرح شباهت ها در وظایف، اعمال و شخصیت هر دو اسطوره و با ذکر شواهدی از هر دو کتاب می کوشد این نظریه را تقویت کند که رستم دگردیسی/تغییر یافته ایزد ایندرا است؛ ایندرا که زمانی مورد ستایش هر دو قوم آریایی هند و ایران بود، در سال های بعد در ایران با عبور از صافی دین زردشت- که مجالی برای چند خدایی باقی نمی گذاشت- به شکل پهلوانی درآمد. نگاهی دقیق به رفتار و ویژگی های رستم در شاهنامه همان شخصیت ایزدی او را که هنوز در هند ایندرا نامیده می شود، به ذهن می آورد. در این پژوهش به سی مورد از این شباهت ها اشاره می کنیم.
خوانش بینامتنی هزار و یک شب: بستر تلاقی ادبیات شرق و غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های کلاسیک
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات فولکلور و عامیانه
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی بینامتنیت
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق زبان و ادبیات فارسی و ادبیات غرب
استعاره و پیرنگ در اندیشه پل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو اثر بزرگ ریکور یعنی استعاره زنده و زمان و گزارش را دو اثر دوقلو و همسان به حساب می آورند؛ این همسانی را باید در کارکرد یکسانی دانست که ریکور برای استعاره و پیرنگ قائل است و می توان این کارکرد مشترک را مبتنی بر ترکیب عناصر نامتجانس دانست. در واقع همین ترکیب عناصر نامتجانس است که در استعاره و پیرنگ ایجاد نوعی بداعت معنایی می کند. مقاله حاضر ضمن پرداختن به نگاه ریکور به استعاره و مسئله ارجاع استعاری از یک سو، و مطرح کردن محاکات سه گانه و مسئله پیرنگ سازی از سوی دیگر بر آن است تا نشان دهد چگونه ریکور بین استعاره و پیرنگ سازی ِ داستان ارتباط برقرار کرده و برای آن ها کارکردی مشابه در نظر می گیرد.
مدیحه های سعدی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ستایش یا مدیحه سرایی های سعدی نسبت به ممدوحان که همانا شاهان و حاکمان هستند، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و جایگاه سعدی به عنوان یک شاعر ناصح و مادح مورد ارزیابی قرار گرفته است. به باور نویسنده، سعدی اگر به مدحی پرداخته همچون واعظی عمل نموده که برای تأثیر نصیحت های تلخ در کام مخاطبان، از حکایات و تمثیل های طنزآمیز برای شیرین ساختن آن بهره می جوید. سعدی میانه رویی وارسته و مزیّن به خوی انسانی و برکنار از تملّق و چاپلوسی است.
تطبیق عناصر داستانی بر رساله حی بن یقظان ابن طفیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوبکر محمدبن طفیل اندلسی از دانشمندان بزرگ جهان اسلام است که در فلسفه و طب و علوم عقلی مقامی در خور ستایش دارد. از آثار او جز قصایدی در طب و رساله حی بن یقظان چیزی بر جای نمانده است. این رساله مهم ترین اثر ابن طفیل است که شامل اندیشه های عمیق فلسفی اوست و با بهره گیری از عنصر خیال، در قالب داستان نگاشته شده و موضوع آن سیر وحرکت انسان از عالم ماده به جهان معقولات و رسیدن به معرفت الهی است. درون مایه فکری و فلسفی این داستان باعث شده به جنبه هنری آن کمتر توجه شود. این مقاله برآن است تا با تحلیل عناصر داستانی دراین رساله، بعد تازه ای از هنر ودانش ابن طفیل را نمایان سازد و مهم ترین عناصر داستان فنی را که شامل پیرنگ، درون مایه، شخصیت، زاویه دید، سبک، لحن، زبان و تکنیک است، در رساله قصه مانند حی بن یقظان بررسی کند.
بررسی تطبیقی جلوه معشوق در غزلیات خاقانی و سعدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
خاقانی از بزرگترین شاعران و قصیده سرایان ادب فارسی به شمار می رود. او در کنار قصاید غرّا و مطنطن به تصنیف غزلیات نیز، همت گماشت. عزم خاقانی در غزلسرایی، او را در جرگه پیشگامان غزل عارفانه قرار داد. چندی پس از او، سعدی، شاعر بلند آوازه و نام آور فارسی، علاوه بر نوشتن دو اثر جاودان گلستان و بوستان، غزلسرایی را نیز وارد مرحله نوینی از حیات خود کرد و در واقع، غزل عاشقانه را به کمال رسانید. هدف اصلی این مقاله، بررسی تطبیقی جلوه معشوق در غزلیات خاقانی و سعدی است که به روش توصیفی تحلیل محتوا و به شیوه کیفی، تجزیه و تحلیل گردید. نتیجه این که معشوق در غزلیات دو شاعر، به صورتهای مختلف رخ می نمایاند: 1- داشتن زیبایی 2- صعب الوصول بودن 3- جفاکاری و... حسن معشوق در غزل سعدی که به زیباترین نحو توصیف و تحسین شده، گرایش جمالگرای شاعر را آشکار می سازد، در حالی که در خاقانی چنین گرایشی دیده نشده است. اما معشوق جفاکار از مضامین مشترک در غزل خاقانی و سعدی است و صعب الوصول بودن معشوق نیز ضمن این که در غزلیات دو شاعر کم و بیش وجود دارد؛ ولی در غزلیات خاقانی نمود بیشتری دارد.
تحلیل بینامتنی «توبه» در غزلیات حافظ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دوم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۵
33 - 48
حوزههای تخصصی:
متن ها، موجوداتی زنده اند که در طول تاریخ با هم در ارتباط، داد و ستد و تعامل بوده و هستند. این ارتباط در قالب متنی، بینامتنی و فرامتنی است که بررسی و تعمّق در هر کدام از این نوع روابط، باعث گره گشایی و تحلیل متون می گردد. از یک نگاه، تحلیل بینامتنیت، در اثر یک شاعر یا نویسنده، تأثیرپذیری وی از شاعران و نویسندگان پیشین و نیز تلمیحات، اشارات تاریخی و آیات و احادیث به کار رفته در متن را بررسی می کند و از این رهگذر، بنمایه اندیشه ایشان و ابهامات و پیچیدگی های سخنانشان، بر طالبان و محقّقان روشن می گردد. حافظ شیرازی نیز از جوانب مختلف ادبی و عرفانی، تأثیرپذیری گسترده ای از قدما داشته است که محقّقان ادب و عرفان در این موضوع پژوهش های فراوان نموده اند، لیکن هنوز در اشعار خواجه موارد بسیاری جای کار دارد. نگارندگان در این نوشته بر آن هستند تا با تحلیل بینامتنی مفهوم «توبه» در غزلیات حافظ، نشان دهند که آیا وی از شعرا و عرفای پیشین، بویژه حکیم سنایی و عطار نیشابوری و نیز آیات قرآن کریم، متأثر شده است؟ یا این واژه کاربرد خاص و متفاوتی در شعر وی دارد.
رسالت طنز در شعر میرزاده عشقی و احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طنز به عنوان بستری برای طرح برخی موضوعات انسانی، امروزه در ادبیات نوین بسیار مورد توجه است.این شیوه که در هنر کاریکاتور به صورت تجسمی می کوشد با برجسته نشان دادن برخی زوایا، بیننده را به سوی مفهومی خاص هدایت کند در شعر نیز در پی آن است تا نقش راهبردی خویش را حفظ نماید؛ بنابراین شاعر تمام تلاش خود را به عمل می آورد تا توجه مخاطب به معنای مورد نظرش جلب گردد. این گونه سخن، به ویژه در آثار میرزاده عشقی شاعر پارسی گو و احمد مطر شاعر معاصر عراق، القای مفاهیم بس حساسی را برعهده می گیرد و می کوشد آگاهی را بیش از هر عنصری در مخاطبان خویش تبلور بخشد و فضا را برای داشتن اجتماعی مطلوب فراهم کند؛ امری که البته تحقق آن چندان ساده نمی نماید. جستار حاضر بر آن است ضمن تشریح ویژگی های مفاهیم شعر دو شاعر، به کارکرد طنز در آن بپردازد و گستره عملکردش را مورد بررسی قرار دهد. این مقاله با استفاده از روش تطبیق اندیشه های دو شاعر که ذیل این شیوه بیان واقع می شوند به تفحص درباره مضامینی خواهد پرداخت که در شعرشان به قالب طنز، هویت می بخشد.
سفر قهرمان در داستان «حمام بادگرد» براساس شیوة تحلیل کمپبل و یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه های عامیانه همچون اسطوره ها و داستان های رمزی قابلیت زیادی برای رمزگشایی دارند. حاتم نامه ها که در حدود قرن دهم و یازدهم در ایران رواج داشته اند نیز از قصه های عامیانه اند و بخشی از آنها، روایت «حمام بادگرد» است که گذر قهرمان را از دهلیز حمام و ورود وی به دنیای ناخودآگاهی، در بر می گیرد. در این جستار این روایت با رویکردی روان شناختی- اسطوره شناختی و از نظرگاه جوزف کمپبل و کارل گوستاو یونگ تحلیل شده است. حاتم در این داستان برای درک خویشتن، تمامی مراحل سلوک آیینی را با شناخت آنیما، قبول دعوت او برای سفر به ناخودآگاه، دریافت راهنمایی های پیر خرد و مبارزه با جنبه های متعدد سایة خود طی می کند و با خروج نمادین از حمام بادگرد، مراحل تشرف را می گذراند و با گذر از آب به تولد دوباره می رسد. وی پس از رسیدن به بیابان ناخودآگاهی، با نابودی طوطی سخنگوی درون (عقل منفعت طلب)، الماس درون خویش را می رهاند.
بنیادهای اساطیری و حماسی داستان دیوان مازندران در شاهنامه
حوزههای تخصصی:
این مقاله به شناسایی بنیادهای اساطیری و حماسی داستان دیوان مازندران در شاهنامه با توجه به پیشینة آنها در متون اوستایی، پهلوی، سغدی و ... می پردازد. نخستین سرچشمه های اساطیری و حماسی دیوان مازندران در متون اوستایی و پهلوی است. در این متون دیوان مازندران در دو ساختار مینوی و انسان گونه ظاهر شده و در برابر اهورامزدا، ایزدان و انسان ها قرارمی گیرند. اما داستانی مستقل در کتاب نهم دینکرد آمده که چارچوب حماسی داستان دیوان مازندران را بوجود آورده است. در این داستان دیوان مازندران انسان هایی غول پیکرند که در برابر فریدون قرارمی گیرند و این روایت به گزارش نخست کوش نامه منتقل می شود. انسان های غول پیکر در گزارش دینکرد و کوش-نامه با گذر از داستان های نریمان و دیوان مغرب، سام و نره دیوان مازندران و رستم نامة سغدی دارای گوهر اهریمنی شده و به دیوانی از تبار اهریمن با نیروهای جادویی و کردارهای فرابشری دگرگون می شوند. در پایان داستان دیوان مازندران پس از اسطوره زدایی به گزارش دوم کوش نامه انتقال می یابد.
بررسی کاربرد لاله از قلمرو قاموسی تا گسترة نمادین
حوزههای تخصصی:
نماد، نشانه ای است که هم ارجاع به خود دارد و هم مفاهیمی فراتر از وجود عینی خود است. با نگاهی دقیق به نمادها، در می یابیم که ثبت نمادها در فرهنگنامه های موجود، معنای لغوی آنها را درپی داشته است و نزد اکثر فرهنگ نویسان، نوزایی مفهومی نمادها در عرصة هنری شعر مغفول مانده است. هدف اصلی مقالة زیر نشان دادن تقابل بین معنای نمادها در فرهنگنامه ها با نوزایی هنری آنها در اشعار دوره های مختلف سبکی است.
در این مقاله، ضمن معرّفی نمادها و بیان تاریخچة نمادهای گیاهی در دو فرهنگ شرق و غرب از دیدگاه فلاسفه، روان شناسان و اسطوره گرایان، نخست به تبیین اهمیت معانی و کاربرد نمادین واژه ها، سپس به طور اختصاصی به معانی لاله و توسیع هنری آن براساس اشعار منوچهری، سعدی، صائب و سپهری به عنوان نمایندگان شعری سبک های خراسانی، عراقی، هندی و نونیمایی پرداخته ایم تا سیر تحول و تکامل معنای آن از قالب قاموسی و محدود، به کاربرد گسترده و نمادین به طور جامع آشکار گردد و از طرفی، ظرفیت ها و امکانات زبان هنری و ادبی در خلق و گسترش معنای واژه ها با نقل شواهدی، بیش از بیش مشخص و برجسته شود.