مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
ریگ ودا
حوزه های تخصصی:
اقوام هند و ایرانی پس از خارج شدن از زیستگاه مشترک خود که 1500 سال در آن می زیستند، با همه ی اختلاف ها و تفاوت هایی که به سبب زمینه های تاریخی ، جغرافیایی و فرهنگی پسش آمده از این جدایی یافتند و با وجود برخی از تقابل هایی که مقارن این جدایی رخ نمود ، بسیاری از باورها و آیین های مشترک خود را همچنان حفظ کردند . سرچشمه ی این مناسبت های مشترک و همسانی های باورداشتی میان ایرانیان و هندوان را باید دراوستا و دو کتاب مقدس ودا و ریگ ودا جستجو کرد . ودا که کهن ترین کتاب آریایی است و پیشینه ای میان 800 تا 5000 سال پیش از میلاد مسیح دارد ، دستورمایه ی زندگی آریاییان هند و ایرانی بوده است و ریگ ودا که مجموعه ی 1028 سرود دینی است ، کهن ترین و مهم ترین اثر در آیین هندوان اریایی است . مقایسه و بررسی اوستا و ریگ ودا می تواند نمودهایی از مشترکات فرهنگی ایرانیان و هندوان و پیوندهای کهن این دو قوم را برای ما آشکارسازد و روشنگر جنبه هایی از گذشته ی فرهنگی ما شود. مقاله ی حاضر به بحث درباره ی این مشترکات می پردازد.
بررسی مفهوم دیالوگ فلسفی در ریگ ودا و اوستا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی ویژگیهای دیالوگ در ریگ ودا و اوستا نشان دهندهی گونه ای از دیالوگ به نام دیالوگ فلسفی است که مترادف عدم خشونت است . محقق معتقد است ریشهی اولیهی شکل گیری دیالوگ دراماتیک بر پایهی دیالوگ فلسفی است، یعنی نوعی سیالیت و جریان معنا بین دو سوی رابطه وجود دارد که از رهگذر این ارتباط، فهم و درکی نو پدیدار میشود. این دو سویه بودن ارتباط و بیان دیدگاه ها باعث سهیم شدن در تولید اطلاعات میشود که اساس دیالوگ دراماتیک را تشکیل میدهند. در دیالوگ فلسفی فضای سیال گفتگویی منجر به ایجاد آواهای چند گانه شده و تلاش برای ادراک و فهم دیگری چشم انداز جدیدی را در گفتگو ایجاد کرده و نوعی فهم فعال پدیدار میشود که نتیجهی اختلاط بینش های متفاوت است. در اوستا چشم انداز جدید و معناسازی کمتر بوده بر خلاف مرزهای سیال ریگ ودا دارای مرزهای قاطع و مشخصی است. در این پژوهش دو سرود یسنه هات 29 گاهان و تیر یشت از اوستا و سرود 183 از ماندالای دهم و سرودهای 125 و 165 از ماندالای اول ریگ ودا بررسی میشوند تا ریشه های شکل گیری گفتمان مدرن و دیالوگ دراماتیک را بر اساس دیالوگ فلسفی پیگیری نماید.
پژوهشی در زمینه اساطیر مشترک ایران و هند(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
همواره در ذهنم این کلمات خطور می کند که چرا نگاه و دیدگاه ما کمتر بسوی شرق است و بیشتر به غرب و غربیان می اندیشیم؟ درحالی که اصل و ریشه و بنیاد کهن ما نشات گرفته از شرق و سرزمین های خاوری پیرامون ایرانشهر است.هندیان از هزاران سال پیش به علت هم نژادی و بسیاری از آداب و رسوم و سنت های مشترک بیشتر با ما انس و الفت دارند تا مناطق غربی سرزمین ما.هنوز در کتابخانه ها و مراکز فرهنگی شبه قاره هند، هزاران جلد نسخ خطی بزبان فارسی موجود است که بسیاری از آنها را نتوانسته ایم ویا نخواسته ایم مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم. درحقیقت آنقدر قند پارسی به بنگاله رفته است که مایه تحسین و اعجاب همگان است. گفتنی است که در مورد مناسبات تاریخی و فرهنگی دو ملت کهنسال ایران و هند پژوهش های ارزشمندی تاکنون از سوی اندیشمندان دو کشور ارایه شده است. نگارنده تا حد امکان به برخی از آنها با دقت نگریسته و در واقع خوشه چینی کرده است.
بررسی انسان شناختی نظام طبقاتی آریا ورنا و داسا ورنا در کتاب دینی ریگ ودا
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی انسان شناختی آریا ورنا و داسا ورنا به معنای نظام طبقاتی کاست در جامعه هند است. مطالعه حاضر با استفاده از روش اسنادی انجام شده است. نتایج نشان « ریگ ودا » از نگاه کتاب دینی می دهد اگرچه آریایی هایی که به هند مهاجرت کردند مردمانی صحرانشین بودند، ولی تصور اینکه بین آنها هیچ گونه طبقه اجتماعی وجود نداشت مشکل به نظر می رسد، چون سرودهای ریگ ودا به طور مشخص و مختصر به سه طبقه مختلف آریا ورنایی اشاره دارد. این طبقات در ریگ ودا به نام های برهمن (روحانیان)، راجانیه (پادشاهان و اشراف)، وایزیه (کشاورزان، صنعتگران) که اساس توسعه طبقات بالاتر در جامعه آریا ورناست نام برده شده اند. این نظام طبقاتی به خوبی توانست ساختار اجتماعی ورنایی خاصی را در جامعه هند به صورت آریا ورنا و داسا ورنا ایجاد کند. تقسیمات ورنایی کاست ریگ ودایی توانست خط موازی بسیار نزدیکی را با نظام طبقاتی اوستایی ایرانیان تشکیل دهد. البته توجیح های فراوانی وجود دارد که نشان می دهد هر دو نظام، منشأ مشترکی داشته اند و ثابت می شود که مهاجرت آریایی ها به هند، یک مهاجرت تدریجی از ایران به هند بوده است.
دگردیسی ایندرا به رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت رستم(1) در شاهنامه و ایندرا در ریگ ودا ـ کتاب مقدس هندی ها ـ آن قدر به هم شباهت دارد که هر دو در یک پژوهش کنار هم مقایسه و تحلیل شوند. این پژوهش با طرح شباهت ها در وظایف، اعمال و شخصیت هر دو اسطوره و با ذکر شواهدی از هر دو کتاب می کوشد این نظریه را تقویت کند که رستم دگردیسی/تغییر یافته ایزد ایندرا است؛ ایندرا که زمانی مورد ستایش هر دو قوم آریایی هند و ایران بود، در سال های بعد در ایران با عبور از صافی دین زردشت- که مجالی برای چند خدایی باقی نمی گذاشت- به شکل پهلوانی درآمد. نگاهی دقیق به رفتار و ویژگی های رستم در شاهنامه همان شخصیت ایزدی او را که هنوز در هند ایندرا نامیده می شود، به ذهن می آورد. در این پژوهش به سی مورد از این شباهت ها اشاره می کنیم.
هومای ایرانی و سومای هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هومای ایرانی و سومای هندی، از کهن ترین عناصر اسطوره ای مشترک میان تمدن های ایران و هند باستان هستند. هوما یا همان سوما در اساطیر کهن، نام گیاه مقدسی بود که ایرانیان و هندوان از عصاره ی آن شربتی شفابخش می ساختند. در ریگ ودا و اوستا از آن با نیایشی شیوا و پرشور سخن رفته و به دست آوردن عصاره ی این گیاه نیز، جزو نیکوترین کردارها محسوب می شده است؛ اما به تدریج اعتقاد به شفا بخشی و خواص سحرآمیز گیاه هوما (سوما) سبب گسترش نقش آن در میان اقوام هند و ایرانی گردید و تفاوت های قابل ملاحظه ای در ماهیت هوما و سوما پدیدار شد. با توجه به آن که این تحول در ماهیت سومای هندی، بسیار چشمگیرتر از هومای ایرانی است، در این پژوهش که مبتنی بر شیوه ی توصیفی و تحلیلی است، جایگاه سوما در تمدن هند مورد بررسی قرار گرفته است. برای تبیین بهتر این مسأله، در ابتدا هوما به اختصار در تمدن ایرانی معرفی شده و سپس به جلوه های گوناگون سوما در تمدن کهن هند پرداخته شده است. نتیجه ی این بررسی ضمن آن که از وجود اشتراکاتی در بین سومای هندوان و هومای ایرانی حکایت دارد، بیانگر این نکته است که تغییرات ماهیتی اسطوره ی سوما، بسیار بیش تر از هوما بوده و سومای هندی به تدریج دچار استحاله شده و در نقش یک ایزد، مرد و حتی ماه آسمانی پدیدار شده و تفاوت های قابل ملاحظه ای با هومای ایرانی یافته و شکل اساطیری تری پیدا کرده است.
هوم عابد در شاهنامه و ریشه های اسطوره ای آن
حوزه های تخصصی:
هوم یا هئومه که در فرهنگ ودائی سئوما نام دارد، گیاهی پررمز و راز است که خود را در جایگاه خدایان و ایزدان در پهنه اساطیر هند و ایرانی جای داده است. ردپای این ایزدگیاه، در کهن ترین آثار مکتوب نظیر وداها و نیز اوستا، تا ادبیات دوره میانه و سپس شاه نامه فردوسی بچشم می خورد. هم اکنون نیز جایگاه این گیاه و افشره مقدس آن در آیین های دینی زرتشتیان، یادگاری از پیشینه درخشان و فراتاریخی آن است. این پژوهش به بررسی ریشه های فرهنگی این گیاه از اعصار دور تا زمان حاضر می پردازد و نشان می دهد که چگونه در یک انتقال از قلمرو اسطوره به حماسه، دگرگونی هایی جالب توجه یافته است.
شعر منظوم و نثر شاعرانه در زبان های هندواروپایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی تطبیقی برای شناخت زبان ها دو روش مشخص دارد: روش رده شناختی و روش تکوینی. هدف روش نخست تثبیت ویژگی های همگانی زبان ها و هدف روش تکوینی، تدوین تاریخ زبان هاست.
زبان شناس تطبیقی برای هر زبانی یک اصل مسلم و یک فرض دارد. اصل مسلم نزد ایشان مشابهت های بسیار زبان هاست که نمی توان آنها را حمل بر اتفاق یا وام گیری کرد. فرض آنان بر این است که این زبان ها از یک اصل مشترکی منشأ گرفته اند و اختلافات کنونی میان آنها نتیجه تحولی است که زبان های هر گروه، پس از جدایی از نیای اصلی، پذیرفته اند. بررسی زبان ها از طریق روش تطبیقی، بازسازی ویژگی های بنیادی دستور و واژگان زبان فرضی را ممکن می سازد، که این خود آغازی برای توصیف تاریخی زبان های وابسته است. بر اساس مطالعات زبان شناسی تطبیقی، زبان دارای دو بعد است، یکی توصیفی، یعنی بعد زبانی و دیگری هنری و شعری. بعد زبانی به دنبال عاملی است که یک پیام زبانی را به یک اثر هنری تبدیل می کند.
مقایسه الگوهای شاخص در زبان های هندواروپایی امکان باسازی زبان ها را تا رسیدن به زبان مشترک اصلی، نیز شناخت ویژگی های شعر منظوم و نثر شاعرانه را فراهم می سازد. بر اساس این مقایسه می توان دریافت که در جوامع سنتی هندواروپایی، زبان شاعرانه در صلاحیت متخصصانی بوده است که انگیزه شاعری داشته، امّا جز سرودن شعر، وظایف دیگری از نوع موبدی، پیشگویی و مداحی را نیز عهده دار بوده اند. اصطلاحات بازمانده در برخی از شاخه های زبانی این خانواده، هم در بُعد واژه ها و هم در چهارچوب وظایف و خویشکاری های شاعران، در شرق و غرب یکسان است و از خلال این مشترکات می توان هم از پایگاه اجتماعی شاعر آگاه شد و هم اصطلاحات مربوط به شعر را در شاخه های زبانی خانواده هندواروپایی باز شناخت.
در گفتار پیش رو کوشش شده است با تأکید بر شاخه هندوایرانی زبان ها، زبان شعری و شکل آغازین آن بر اساس داده های موجود باسازی و توصیف شود.
بررسی اژدهاگونگی اسفندیار با رویکردی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
در این نوشتار به شیوه نقد اسطوره شناختی و با رویکرد تطبیقی میان حماسه ایرانی و هندی، شخصیت اسفندیار در شاهنامه با شخصیت ورترا در حماسه هندی سنجیده شده و انگاره ای دیگر درباره ژرف ساخت نبرد او با رستم، پیشنهاد شده و برای نخستین بار نشان داده شده است که اسفندیار در نبرد با رستم، بسیاری از ویژگی های اژدهای ورترا را بازتاب می دهد و از این دید با اژدها بسیار همانند است. بر پایه این بررسی، داستان نبرد اسفندیار با رستم، گونه ای نو و دیگرگون شده از داستان نبرد ورترا، اژدهای خشکسالی، با ایندرا در اسطوره هندی است. پیوند اسفندیار با بنیان های دینی برآمده از دستکاری های هنرورزانه داستان پردازان یا دین پرستان در دوره های سپسین است که زمینه دور شدن شخصیت اسفندیار را از تبار اژدهایی خود و نزدیک شدن به چهره ای دینی و پهلوانی فراهم می کند. اسفندیار در رویین تنی، کشته شدن با تیر، زخم پذیری از یک نقطه ویژه و برخی دیگر از ویژگی ها، یکسره به اژدهای خشکسالی اسطوره هندی می ماند. آنچه انگیزه پای فشاری اسفندیار را بر بستن دستان تهمتن پدید می آورد، برآمده از آرمانی اهریمنی است که بخشی بنیادین از ساختار داستان نبرد ورترا را با ایندرا بازتاب می دهد.
مقایسه نظام طبقاتی (کاست) از دیدگاه ریگفت ودا و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) سال شانزدهم پاییز ۱۳۸۸ شماره ۴۶
161 - 186
هاتف از این مقاله، مقایسه نظام طبقاتی کاست در ریگ ودا و شاهنامه فردوسی است که دو ساختار اجتماعی که در دو جامعه هند - و ایران را به وجود آورده است. اگر چه آریایی هایی که به هند مهاجرت کرد نام مردمانی صحرانشینی بودند؛ ولی تصور این که بین آنها هیچ گونه طبقات اجتماعی وجود نداشت، مشکلی به نظر میرسید ؛ چون سروده های ریگ ودا به طور مشخص و مختصر به سه طبقه مختلف اشاره دارد. این طبقات در ریگ ودا با عنوان های برهمنی (روحانیان)، راجانیه (پادشاهان و اشراف)، وایزیه ( وایسیاها، کشاورزان و صنعتگران) که اساس توسعه طبقات بالاتر را تشکیل می دادند از آن ها نام برده شده است. همچنین شاهنامه فردوسی این تقسیم بندی را با نامهای کارتوریان (روحانیان)، نیساریان (ارتشیان)، پسودی (کشاورزان و گله پرور) و اهتو خوشسی (صنعتکاران) بیان کرده است. تقسیمات کاست ریگ ودایی توانست خط موازی بسیار نزدیکی را با نظام طبقاتی ایران تشکیل دهد. البته توجیه های فراوانی وجود دارد، که نشان می دهد. هر دو نظام، منشا مشترکی داشته اند و ثابت می شود که مهاجرت آریایی ما به هند، مهاجرتی تدریجی از ایران به هند بوده است.