فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۲۱ تا ۱٬۷۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
منطق دانان متقدم و متأخر همگی در اندراج واژه امکان ذیل بحث قضایای موجهه در منطق و بحث مواد ثلاث در فلسفه، اتفاق نظر دارند؛ اما از سوی دیگر مغایرتهائی در شرح و تفصیل اصطلاح امکان عام نزد منطق دانان دیده می شود. یکی از شاخص ترین اختلافها، دیدگاه زین الدین کشی است. وی به عنوان یکی از بزرگترین شاگردان فخر رازی، در کتاب خود "حدائق الحقائق"، مدعی است که فیلسوفان پیش از وی، ازسویی امکان عام را به سلب ضرورت یکی از طرفین وجود و عدم تعریف کرده اند، درحالیکه بر سلب ضرورت از جانب مخالف قضیه نیز توافق داشته اند. در این مقاله، تلاش ما بر این است تا با نگاهی بر آراء حکما و منطق دانان درباره اصطلاح امکان، به طور ویژه، تأملی بر امکان عام از دیدگاه زین الدین کشی داشته باشیم و اذعان کنیم که ادعای مورد تأمل وی متأثر از تعاریف دوگانه فخر رازی در کتاب "الملخص" و "شرح اشارات" است.
ابر انسان، بازگشت جاودان همان و تکنیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۴
67 - 91
حوزههای تخصصی:
ابرانسان مشهورترین اندیشۀ نیچه است و شهرت آن محدود به فلسفه نیست. بااین حال و درست به همین دلیل، برداشت از ابرانسان در بیشتر موارد برداشتی نادرست است. این برداشت های نادرست تنها به فرهنگ عمومی محدود نمی شود و تاحدی از دشواری و پیچیدگی طرح خود این اندیشه ناشی شده است. در این مقاله با پیگیری نوشته های نیچه –هماهنگ با خوانش هایدگر از نیچه- نخست به پیوستگیِ عمیق میان ابرانسان و «آموزۀ بازگشتِ جاودانِ همان» پرداخته ایم. آنگاه، جایگاه یکتایِ ابرانسان را در به هم رسیدنِ دو اندیشۀ سترگ نیچه -«بازگشتِ جاودان» و «اراده به قدرت»- نشان داده ایم؛ ابرانسان و مطلقِ واقعیت برای نیچه این همان اند. پس از این، تفسیر هایدگر از این واقعیت و نسبت میان تکنیک و ابرانسان بیان شده است. بنابراین، با این تفسیر، ابرانسانِ نیچه و جهان تکنیکیِ هایدگر اندیشیدن به امری یگانه اند. در ادامه نشان داده ایم که چگونه «بازگشتِ جاودانِ همان» نیچه بیانِ متافیزیکیِ مصرف و بروزِ زمانمندیِ جهانِ تکنیکی است.
تبیین عقلانیت دینی ونقد عقلانیت سکولاری با تأکید بر اندیشه صدراالمتآلهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
263 - 285
حوزههای تخصصی:
تبیین عقلانیت دینی با تأکید بر اندیشه صدراالمتآلهین ونقد عقلانیت سکولاری چکیده بحث عقلانیت، یکی از پیچیدهترین و مهمترین مباحث معرفتشناسی است. با توجه به بررسی تحلیلی- منطقی در حوزه دین وسکولاریسم وایضاح تفاوت ورابطه عقلانیت دراین دو حوزه که هدف این مقاله می باشد وبراساس مطالب بررسی شده به این نتیجه خواهیم رسید عقلانیت در سکولاریسم یک عقلانیت ابزاری است که با فطرت ، معنویت وعقلانیت عملی وارزشی در تضاد است که در زندگی روزمره بازتاب دیدگاهی صرفاً عملگرایانه و خودسرانه دارد وسکولاریسم با عقلانیت ابزاری و نفوذ در همه عرصههای زندگی اجتماعی بشر غربی، جهان اجتماعی او را شکل داده و سیاستگذاری کرده است. اما در اندیشه دینی، عقلانیت همراه فطرت سالم ،ملازم معنویت ،کنترل کننده، تعدیل کننده واصلاح کننده قدرت وسیاست است؛و با تأکید بر اصول و قواعد علمی دینی برای خردورزی به برخی اصول نظیر عقل، ایمان، قدسی بودن، حکمت، حریت، تهذیب واخلاق برگرفته از شریعت ؛نیازمند است. کلید واژه ها: عقلانیت دینی،سکولاریسم،انسان محوری،قدسی بودن،اخلاق،حکمت،حریت،فطرت،معنویت،خرد ورزی،خدامحوری،صدراالمتآلهین
معرفت دوگانه از ترابط علم کلام با سایر علوم (با تأکید بر علوم انسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
55 - 88
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مسائل فلسفه علم کلام -که معرفت درجه دو از دانش کلام را ارائه می کند- واکاوی «نسبت و تأثیر و تأثر دانش کلام اسلامی با سایر علوم و رشته های علمی خصوصا علوم انسانی» است. نوشتار حاضر تلاش کرده است دو گونه از این معرفت را در اختیار پژوهشگران قرار دهد؛ از سویی به انواع روابط بپردازد و از سوی دیگر این حوزه معرفتی را با نگاهی متاخر از نگاه پیشین مورد واکاوی قرار دهد. در محور اول ضمن تصویر دو نقش تعارضی و تعاضدی، سه نوع رابطۀ تعاضدی کلان (روشی، گزاره ای و مبدائی) بر اساس مؤلفه ها و عناصر علم ارائه شد که در درون خود گونه هایی از روابط را جای داده اند که اقسام سه گانۀ رابطه زیر از این دست می باشد: الف) تولیدی و مصرفی؛ ب) دیالوگی؛ ج) انسجامی، تصحیحی و تعمیقی در ترابط گزاره ای. در محور دوم با امعان نظر در این حوزه معرفتی، اموری مانند اهمیت و ضرورت پژوهش، پرسش های اصلی و فرعی، قلمرو، پیشینه و جایگاه و درنهایت ساختار منطقی در راستای انجام طرح های پژوهشی ارائه شد و تأسیس رشته ای با عنوان «فلسفه علم کلام» پیشنهاد گردید.
مقایسه آراء فروید و هایدگر در باب هنر همراه با تأکید بر نگاهی انتقادی به تفسیر روانکاوانه از هنر از منظر تفکر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
113 - 133
حوزههای تخصصی:
رویکرد فروید نسبت به درک هنر به عواملی محدود است؛ وی بر جنبه های عصبی تجربه هنری بیش از حد تأکید می کرد، تحلیل او از هنرمندان تا حد زیادی به نیاز او برای معرفی و توسعه نظریه روانکاوی که در آن زمان با آن کار می کرد، وابسته است. او اعتراف کرد که نتوانسته است با جنبه های رسمی و فنی هنر مقابله کند، و روانکاوی هنوز نتوانسته به "راز" درونی و "توانایی اسرارآمیز" هنرمند و خلق یک اثر هنری پی ببرد. او منشأ خلق اثر هنری را در ناخودآگاه فردی هنرمند جستجو می کرد. نظر فروید در باب هنر را می توان ادامه دیدگاه زیباشناسانه (استتیک) مدرن به هنر و در عین حال بیانگر بحرانی شدن آن دانست. در مقابل با رویکرد متفاوتی نسبت به هنر و سرآغاز اثر هنری روبه رو هستیم. در این رویکرد هایدگر سرآغاز اثر هنری را جدای از هنرمند و زندگی شخصی او می داند و می کوشد هنر را با حقیقت پیوند زند. او بر این اساس تفسیر جدیدی از هنر بدست می دهد. در این تحقیق نگارنده بر آنست تا دریابد تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه مؤلفه ها، پیش فرض ها و مبانی است؟ با توجه به تفکر هایدگر تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه نقاط ضعف یا قوتی است؟ نسبت هنر با حقیقت در تفسیر روانکاوانه و نیز تفسیر هایدگر از هنر چگونه است؟
بررسی روند دگرگونی خودآگاهی مدنظر ارسطو در آرای ابن سینا و آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
449 - 476
حوزههای تخصصی:
در فلسفه مشائی، دو دیدگاه درخصوص خودآگاهی به چشم می خورد؛ دیدگاهی که خودآگاهی را به چیزی جز ذات فاعلِ شناسا مشروط می کند و رأیی که می گوید به محض پیدایش ذات فاعل شناسا، بی هیچ قیدی، خودآگاهی نیز ایجاد می شود. معمولاً خودآگاهیِ مشروط به ارسطو نسبت داده می شود و مخالف جدی وی نیز ابن سیناست که ذات انسانی و خودآگاهی را جدایی ناپذیر می داند. آکوئیناس که از طرف داران خودآگاهی مشروط است، سعی می کند با تمایزگذاری میان خودآگاهی استعدادی و بالفعل، در عین التزام به دیدگاه ارسطو و مشروط کردن خودآگاهی به تجربه حسی، از ابهام ها و ایرادهای دیدگاه او بپرهیزد و مزایای دیدگاه سینوی (از قبیل حفظ شهود و منظر اول شخصی و حفظ هویت وجودشناختی شخص) را حفظ کند؛ اگرچه وی در این ترکیب کردن، از ابهام های دیدگاه ارسطو می کاهد، اما به دلیل شکافی که میان ناآگاهی موجود در خودآگاهی استعدادی و آگاهی در خودآگاهی بالفعل هست، نمی تواند مزایای دیدگاه سینوی را حفظ کند و از سد ایرادهای شیخ بگذرد.
تاثیر تقسیم بندی قضایا به خارجیه، ذهنیه و حقیقیه بر شرایط برخی از قیاس ها؛ بر مبنای نظر معاصران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
۱۹۴-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
در سراسر متون منطق دانان معاصر، این نکته به صراحت یا به صورت ضمنی بیان شده است که تقسیم بندی قضایا به خارجیه، ذهنیه و حقیقیه هیچ تأثیری بر قیاس های منطقی ندارد. در متن پیش رو، ابتدا با تحلیل آراء معاصرین در باب تقسیم بندی قضایا به خارجیه، ذهنیه و حقیقه، تفاوت ها و شباهت های نظرات موجود در این باب مشخص شده است؛ سپس به بررسی جایگاه سور شرطی و تاثیر آن بر شرایط قیاس های (اقترانی یا استثنائی) شرطی-حملی در آراء منطق دانان معاصر می پردازیم. در قدم نهایی و بر پایه شرایط ذکرشده برای قیاس های (اقترانی یا استثنائی) شرطی-حملی، نشان داده ایم که برخی از ضروبی که اغلب معاصران آنها را منتج اعلام کرده اند دارای مثال های نقض بوده و تنها با حقیقیه بودن مقدمه حملی در همه وضعیت ها و برای همه نمونه ها منتج خواهند بود.
منابع معرفتی هنرمند در آفرینش محتوای اثر هنری با تکیه بر مبانی صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۶
63 - 84
حوزههای تخصصی:
در حکمت اسلامی علم مستقلِ مدونی که کل مباحث نظری هنر در آن طرح شود، به وجود نیامده است؛ اما می توان با عنایت به تعالیم حکمت اسلامی، در خصوص هنر اسلامی نظریه پردازی نمود. بی تردید این حکمت هنر تبیینی از آثار هنری اصیل اسلامی نیز به دست می دهد. مبانی معرفت شناختی و منابع معرفتی هنرمند در تولید و آفرینش محتوای اثر هنری، از جمله مباحث مهم در فلسفه هنر است. اثر هنری علاوه بر اینکه دارای یک قالب مادی زیباست، واجد یک محتوا و مضمون نیز هست که قالب در خدمت آشکارگی آن محتواست و پیامی به مخاطب القا می کند. با توجه به مبانی مختلف جهان شناختی و معرفت شناختی هنرمندان، منابع معرفتی محتوای اثر نیز متغیر است. هنرمند در آفرینش اثر هنری، علاوه بر ادراکات حسی، خیالی و عقلی، از پشتوانه معرفتی مبتنی بر شهود، فطرت، وحی و نقل بهره مند می گردد.
نقد و بررسی دیدگاه فخر رازی پیرامون مسأله رؤیت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
19 - 1
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث کلامی، بحث رؤیتِ خداوند، خاصّه در روز قیامت است که اشاعره و امامیه در آن اختلاف نظر دارند؛ اشاعره جواز رؤیت در روز قیامت، در مقابل امامیه به عدم آن معتقدند؛ هر کدامِ این دو با استدلال بر آیات شریفه: «مرا نخواهى دید لیکن به سوى کوه بنگر که اگر بر جاى خود آرام گرفت مرا خواهى دید» (143/اعراف)، «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ ...» (23/قیامت) و: «لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار...» (103/انعام)، در صدد اثبات دیدگاه خویش بر آمده اند. در این مقاله دیدگاه کلامی فخر رازی، تحلیل و بررسی شده، و سعی گردیده میزان تأثر و تأثیر از فلاسفه و متکلمان قبل و بعد در نوع نگاه وی و نقد های وارده بر دیدگاه رازی، مشخص و دیدگاه نهایی وی که کشف و رؤیت قلبی است و اختلاف چندانی با امامیه ندارد روشن می شود.
هنر و زیبایی شناسی در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
1 - 18
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار تأملات هوسرل دربارۀ هنر و زیبایی شناسی ذیل چهار مبحث مطرح شده است. نخست، مقایسۀ رویکرد پدیدارشناختی و زیبایی شناختی است که تعلیق وجود عالم خارج و بی علاقگی وجودی در کانون آن قرار دارد. دوم، آرای هوسرل دربارۀ تصویر آگاهی است که در درک اثر هنری به عنوان اثر هنری نقش ایفا می کند و نیز تفاوت آن با سایر انواع آگاهی و ماهیت سه لایۀ آن یعنی حامل فیزیکی، ابژۀ تصویر و موضوع تصویر. سوم، تقسیم بندی انواع هنر به هنر رئالیستی، ایدئالیستی و فلسفی است. مبحث چهارم به قابلیت های نهفته در پدیدارشناسی هوسرل برای طرح یک نظریۀ پدیدارشناختیِ هنر اختصاص دارد. مفهوم عالم هنر و زیست جهان به عنوان یک پیش زمینه و بستر دراین باره نقش مهمی ایفا می کند. در این نوشتار سعی شده است باتوجه به مؤلفه های اساسی پدیدارشناسی نظیر مخالفت با تحویل گرایی، تحقیق بدون پیش فرض، مخالفت با روان شناسی گرایی و طبیعت گرایی، روش توصیفی و «بازگشت به خود اشیا»، به برخی از قابلیت های طرح یک زیبایی شناسی پدیدارشناختی براساس پدیدارشناسی هوسرل اشاره شود. این زیبایی شناسی پدیدارشناختی، بیش از هر چیزی بر روی آورندگی آگاهی زیبایی شناختی، نسبت های بین سوژه های عالم هنر، جست وجوی بنیاد هنر و اثر هنری در این روی آورندگی ها و نسبت ها تأکید می کند و می تواند به عنوان مبنا و چهارچوبی برای سامان دهی نظریه های متعارف زیبایی شناختی به کار آید.
صورت بندی روابط حقوق و اخلاق در آرای علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
37 - 49
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، صور ارتباطی حقوق و اخلاق را ازمنظر علامه طباطبایی ترسیم می کند. این رابطه در سه صورت طرح می شود که این صورت ها با سه مسلک اخلاق در نگرش علامه طباطبایی تناظر می یابند. مطابق صورت نخست و در تناظر با اخلاق دنیویْ حقوق و اخلاق در ملازمت با یکدیگر به عنوان اعتبارات بعد از اجتماع شناخته می شوند و به طور مشترک، وظیفۀ تأمین سعادت دنیوی را بر عهده دارند. مطابق صورت دوم و در تناظر با اخلاق دینیْ حقوق و اخلاق معادل با رعایت واجبات احکام هستند؛ اما حوزۀ خاص اخلاق تقید بر مستحبات، همراه با تصفیۀ باطن از غبار سوء نیت هاست که درنتیجه اخلاق با وصف تمایل به استقلال تدریجی از حقوق شناخته می شود. مطابق صورت سوم و در تناظر با اخلاق الهی، حقوق محدود به قواعد زندگی این جهانی است که پس از عزیمت انسان به ساحت مجردات، بقا، استقلال و تفوق اخلاق نمایان می شود.
علت اعدادی و نقش آن در پیدایش امور مادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
213 - 230
حوزههای تخصصی:
علت اعدادی یا معد در فلسفۀ اسلامی به عنوان علت غیرحقیقی شناخته می شود که معلول هیچ وابستگی وجودی به آن ندارد، ولی زمینه ساز پیدایش معلول است. حقیقت و ویژگی های علت اعدادی کاملاً روشن نیست. فلاسفۀ اسلامی مباحث مجمل و پراکنده ای در مورد آن مطرح کرده اند؛ اما به طور منسجم و مفصل به آن نپرداخته اند. در این مقاله تلاش می شود با مراجعه به منابع اصیل فلسفۀ اسلامی ابعاد مختلف این موضوع در یک ساختار منسجم بیان و نقش معد در پیدایش امور مادی تبیین شود. طبق یافته های این پژوهش، معد بنا بر اصطلاح رایج، زمینه ساز پیدایش معلول است؛ به این صورت که ماده را برای دریافت صورت جدید آماده و استعداد صورت جدید را در آن ایجاد می کند. با اینکه علت اعدادی با علت حقیقی تفاوت هایی دارد، مانند اینکه معیت و سنخیت علی- معلولی در آن ضرورت ندارد، اما فرآیند اعداد برای حدوث هر امر طبیعی ضرورت دارد. بدون اعداد معد، هیچ شئ مادی برای تبدیل به شئ جدید ترجیحی ندارد و ایجاد بدون اعداد در عالم ماده مستلزم ترجیح بلامرجح است. با عنایت به اینکه حقیقت اعداد همان تحریک ماده برای برای نزدیک شدن به امکان استعدادی است، هر معدی ضرورتاً صرفاً مادی یا نفسی است که با ماده در ارتباط است.
نقدی بر برهان خفای الهی مبتنی بر پدیدارشناسی معنویتِ شیعی از منظر هانری کُربن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
45 - 70
حوزههای تخصصی:
اختفای الهی از نظر جان شلنبرگ معنای خاصی دارد و ناظر به کمبود شواهدِ تجربی در تأیید وجود خداوند است. از نظر او وجود ناباورانِ منطقی یا لاادری گرایان بهترین شاهد بر این ادعا محسوب می شود. شلنبرگ بر این اساس اختفا را نقیضِ عشقِ مطلق الهی و در نهایت شاهدی بر نبود خداوند می داند. اما مفاهیم لاادری گری و عشق به عنوان دو نقطه ثقل این برهان در نظام الهیاتی هانری کربن دارای معانی متفاوتی است. توجه به این معانی و ارائه یک صورتبندی تحلیلی از آن، شاید سنگ بنایی برای تبیین اختفای الهی از منظری متفاوت و بدیع باشد و نقدی بر برهان اختفای الهی قلمداد شود. از نظر کُربن اِشکال خداباوری عقلی تقلیل قوای ادراکی به دو قوّه حس و عقل، در کنار بی اعتنایی به نقشِ شناختی قوّه خیال و حذف جهان واسطِ مثال از مراتب عالم است که این مسئله سبب شده است که بشر در فهم غیبِ (باطن) عالم - در اینجا خداوند- دچار لاادری گری شود. راه حل بدیع کربن برای غلبه بر این بحران معرفتی، احیای جایگاه شناختی قوّه خیال و عالم متناظر با آن بود. در این نوشتار تلاش می شود که از طریق معرفی اندیشه تجلی عرفای اسلامی در آثار کربن، مسیر بدیعی در شناخت خداوند ترسیم و از این طریق در کفایت تلاش های لاادری گرایان تشکیک شود.
روایی برهان قیام صدوری ادراکات بر اتحاد عاقل به معقول در دیدگاه حکیم سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه پردازی در مباحث معرفت شناختی و کاوش درباره ادراکات نفس انسانی، در حکمت الهی سهم عمده ای را به خود اختصاص داده است. اوج نظریه پردازی در حکمت متعالیه در این راستا، به اثبات برهانی آموزه اتحاد عاقل به معقول منتهی گشته است. مضاف بر تبیین جداگانه این آموزه، در آینه اقامه براهین آن هم می توان منظور قائلان را مشاهده کرد. حکیم سبزواری با آگاهی ژرف از مبادی هستی شناختی و مبانی نفس شناختی و سایر عناصر دخیل در تثبیت این آموزه، به اقامه براهین فشرده و متعدد پرداخته است. یکی از این براهین از طریق خلاقیت نفس نسبت به ادراکات و قیام صدوری آنها به نفس است. وی با فربه دیدن عناصر تثبیت گر مطلوب در آثار صدرالمتألهین، کافی دیده برهان را به اختصار ارایه کند و شرح مختصری راجع به آن با جملات فشرده تر بیان کند. این ایجاز عامل مهم انحراف برخی در فهم مقصود و گام نهادن به میدان معارضه گشته است. بیان برهان و عناصر آن، و بیان گزاره هایی که در نقش پشتوانه مستقیم آن است، روایی و استواری این برهان را آشکار ساخته و تعرض را به مصدر آن احاله می کند، نیز شبهه ابطال آموزه اتحاد عاقل به معقول را از طریق عدم وجود دلیل بر آن می زداید.
خوانشی بر مقایسه نسبت واحد و کثیر با تکیه بر مفهوم واحد و احد در نظام فکری افلوطین و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
29 - 45
حوزههای تخصصی:
واحد و کثیر دو مفهوم مهم و اساسی در تفکر الهیاتی به شمار می آیند که تبیین ارتباط و نسبت میان آنها همواره یکی از دغدغه های اساسی متفکران این حوزه بوده است و هر متفکری مبتنی بر نظام فکری خویش به آن پرداخته است. افلوطین به عنوان یک متفکر الهیاتی متأثر از نظام فکری افلاطون مفهوم واحد را به عنوان مفهومی مافوق وجود، توصیف ناپذیر، درک ناشدنی، بسیط و وحدت محض طرح می کند که به واسطه کمال و تعالی مافوق خویش به نحو ضروری از طریق فیضان، آفرینش را ایجاد نموده است. وی این گونه، تلاش داشته در عین حفظ استقلال واحد، نسبت کثرات به آن را نیز توجیه کند. علامه طباطبایی که نه تنها با تکیه بر نظام فکری متعالیه، بلکه به واسطه بینش عمیقی که در نتیجه سال ها هم نشینی با قرآن به آن دست یافته است، با طرح مفهوم احد به عنوان اصلی ترین مفهوم در نظام توحیدی، وحدت خداوند را وحدت حقه می داند. ایشان البته با طرح مفهوم تجلی و ظهور، نسبت احد با کثرات را نیز تبیین نموده است. نگارندگان جستار پیش رو می کوشند در عین بررسی اوصاف و ویژگی های احد و دلایل اثبات آن در نظام فکری افلوطین و علامه طباطبایی، چگونگی حل مسأله ربط واحد و کثیر با توجه به احد و اوصاف احد نزد این دو متفکر را مقایسه و تطبیق نمایند.
بازتاب اندیشه کیرکگارد در آثار هنری (نمایشی) سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
۲۴۷-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
سارتر فیلسوف بزرگ و هنرمندی خلاق است که اندیشه های اگزیستانسیالیسم را به طور ماهرانه در آثار هنری به ویژه در آثار نمایشی به تحریر درآورده است. اما هدف این مقاله، بررسی و نقد تلاش های سارتر است که خواسته «اندیشه های فلسفی اگزیستانسیالیسم را مانند «فاصله گذاری» «نگاه» و «انتخاب» و غیره هم به سبک اجرا، نگارش، کارگردانی، بازیگری و حتی صحنه و تماشاچی تعمیم دهد. در این راستا، ضمن ابراز نظریات استه تیک در هنر در این موارد و موضوعات، نظریات سارتر از جمله «تئاتر موقعیت» «تحلیل روانی»، «زمان»، «مکان» و موارد مطرح شده در بالا که در تئاتر و سینما رمان مورد بحث قرار گرفته است و سارتر بر بنیاد ایده های فلسفی اش ابراز نموده است، به روش تطبیقی و توصیفی، تحلیلی و با شیوه آزمایشات و تجربیات شخصی در عرصه کارگردانی تئاتر و فیلم و سریال را به مقایسه می گذاریم و به پاسخ این سؤال که آیا این نظریات در همه هنرها و همه سبک های هنری و مکاتب به ویژه سینما و تئاتر مصداق دارد یا ندارد، به بحث و بررسی می پردازیم تا روشن شود که آیا این نظریات و تعمیم هایی که در ذهن سارتر می گذرد تا چه اندازه مورد تأیید صاحبان فن و نظریه پردازان دسته تیک در هنر می باشد؟ سارتر اگرچه مباحث فوق را در حضور آلبرکامو، ژان کوکتو، ژان لویی بارو از بزرگان هنر فرانسه به بحث و گفتگو گذرانیده است ولی ضمن تقدیر و پاسداشت سارتر به عنوان یک فیلسوف و نویسنده تئاتر، برخی نظریات او در عرصه بازیگری، صحنه، تئاتر و سینما و تماشاچی و حتی نگارش نه تنها عمومیت ندارد، بلکه در مواردی از اندیشه هایی خام و گاه دستوری و ذهنی و غیرواقعی، برخوردار بوده اند و در این مقاله از دیدگاه استه تیک در هنر به اثبات آن مبادرت ورزیده ایم.
مقایسۀ گفتمان اشاعرۀ معاصر جهان اسلام(عرب زبان) با اشاعرۀ کردستان ایران در رابطه با فلسفه ورزی (مطالعه ای تاریخی- تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تبیین و تحلیل تاریخی و مقایسه ای گفتمان اشاعره معاصر اسلام(جهان عرب) با آراء اندیشمندان معاصر اشاعره مسلک استان کردستان ایران می باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش های اسنادی - کتابخآن های و توصیفی - تحلیلی، تاریخی و تطبیقی، بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که نگرش برخی از متکلمان معاصر جهان اسلام مانند طه عبدالرحمن، ابوزید، آرکون، جابری و شیخ عبده به دلیل تعصب در عربیّت، با فلسفه ارسطویی مخالف و به فلسفه ای با ریشه ای برگرفته از متون دینی موافق اند. البته اشاعره عرب زبان جهان معاصر اسلام، به دلیل تعامل فکری با جهان غرب در شرایط کنونی با فلسفه و فلسفه ورزی ارتباط بهتری داشته و مخالفت های اشاعره سنتی با فلسفه را نمی پذیرند. امّا در میان اشاعره معاصر کردستان، جدای از خاندان تختی مردوخی - که به واسطه اقتدار خاندانی خود به فلسفه ورزی علاقه نشان داده و بحث های فلسفی را تدریس می نمودند - سایر متکلمان مانند مصنف چوری، محمود مدرس و باقر بالک، تمایلی به فلسفه ورزی نشان نداده و دلیل آن، شرایط حاکم بر حوزه های سنتی و تعامل ضعیف با دانشگاهیان به نسبت اشاعره معاصر عرب زبان جهان اسلام و همچنین به واسطه شرایط سنتی حاکم برحوزه های علمیه در کردستان می باشد و تنها تعدادی از حوزویان امروزی که تحصیلات دانشگاهی دارند، به فلسفه تمایل داشته ولی همچنان علاقه ای به طرح دیدگاه خود در جامعه، ندارند.
ارزیابی ابهامات درباره وجود تاریخی رجب برسی متلکم و عارف شیعی قرن هشتم و نهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ رجب بُرسی صاحب کتبی مانند مشارق انوارالیقین، مشارق الامان، الدرالثمین، الفین و چندین اثر دیگر است. او بیشتر به اندیشه های خاص امام شناختی مبتنی بر ذکر فضائل و مقامات تکوینی اهل بیت علیهم السلام شناخته می شود. اطلاعات ما از زندگانی او اندک است. او را از عالمان قرن هشتم و نهم دانسته اند. کَفعَمی دهه ها پس از مرگ بُرسی نخستین بار از او یاد کرده است. ورود او به آثار ترجمه نگارانی همچون افندی و شیخ حرّ، سی صد سال پس از دوره زندگانی اش رخ می دهد. همه آنانی که در مورد بُرسی قلم زده اند وجود تاریخی او را امری مسلم انگاشته اند. سوال اصلی این پژوهش آن است که آیا می توان ابهامات مطرح در وجود تاریخی او را برطرف کرد؟ هدف ما از این پژوهش طرح این ابهامات و ارزیابی آن هاست. بر اساس یافته ها، هیچ نامی از مشایخ و استادان، شاگردان، مباحثان و فرزندان او وجود ندارد. هیچ معاصری نیز از وی یاد نکرده یا ردّیه ای بر او ننگاشته است. بُرسی از کسی به صورت مستقیم روایتی نقل نکرده است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی بوده و به شیوه کتابخانه ای صورت گرفته است. نتیجه آن که ابهامات در مورد وجود تاریخی او به قدری است که می تواند مورد توجه قرار گیرد.
چالش عینیت و ذهنیت در نظریه هرمنوتیکی امیلیوبتی، راه کار او برای حل این چالش و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امیلیو بتی هرمنوتیست ایتالیایی عینیت گرای نوروش شناختی قرن بیستم است. او که از مخالفان هرمنوتیک فلسفی گادامر است تلاش کرده با ادامه دادن راه شلایرماخر و اصلاح نظریه فهم متن او نظریه هرمنوتیکی جدیدی ارائه دهد که در فهم مراد مولف کارآمدتر باشد. او معتقد است؛ راه رسیدن به مراد مولف بازسازی قصد او از طریق بازسازی اندیشه هایش است. به این منظور وی به دالهای معنادار متن که توسط مولف به کاررفته اند و همین طور جنبه های روانشناختی او و شرایط زیستی اش اهمیت زیادی می دهد. با این حال، وی به دلیل تبعیت از کانت در ساختارهای ذهن قائل به نقش ویژه ذهنیتهای مفسر در تفسیر است. همین نیز سبب شده او عینیت گرای نسبی باشد و نه مطلق. او با توجه به این مشکل برای جلوگیری از ذهن گرایی مخرب در کنار توجه به محوریت مولف در تفسیر، با ضرب چهار قانون و همچنین با بر شمردن اضلاعی برای تفسیر همچون فیلولوژی، تفسیر تاریخی، تفسیر جامعه شناختی (مبتنی بر آراء ماکس وبر)، تفسیر بازتولیدی و تفسیر هنجاری تلاش کرده حدودی را برای نقش مفسر در رسیدن به مراد مولف معین نماید. با این حال به نظر می رسد او با قواعد و اضلاع مزبور نتوانسته به این چالش غلبه کند و عملا هم مولف محور باقی بماند و در عین حال نقش ویژه ای نیز به مفسر بدهد. این مقاله این چالش، راهکار او و نقدهای وارد بر راه کارهای او را بیان می کند.
برهان ماده و صورت بر اتحاد عاقل و معقول و واکاوی شبهه تمثیل و مصادره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکیم سبزواری در فضای حکمت متعالیه و با مبانی مسلّم متعالی و گذر از چارچوب مماشات با مبانی فلاسفه پیشین، به اقامه براهین ی در اثبات اتحاد عقل و عاقل همت گماشته است. برخی مبادی و مواد این براهین به ظاهر، نه محتوا، همان مبادی و مواد حکمای پیشین است. یکی از عوامل وقوع در شبهات برای برخی نوپژوهان غفلت از همین مطلب است. از جمله براهین حکیم سبزواری بر اتحاد عاقل و معقول برهان «ماده و صورت» است که وی در اقامه آن، از یک سو به مبادی هستی شناختی ماده و صورت و نفس نظر دارد و از دیگر سو، نگره علم النفس صدرایی را زیربنای تتمیم این برهان قرار داده است. مقاله ای در جهت مخدوش نمایی همه ادله حکیم سبزواری اتهاماتی را به نگارش سپرده و حکیم را متهم به «خلط فاحش» در تشخیص مطالب ابتدایی فلسفه نموده است. در این راستا در مردودنمائی برهان ماده و صورت، به دو اتهام عمده روی آورده است. از سویی حکیم را به کاربرد قیاس تمثیلی به جای قیاس برهانی متهم کرده و از دیگر سو به ایراد مصادره به مطلوب محکوم پنداشته است. واکاوی نشان می دهد این برهان بر اتحاد تام است و آن مقاله هم در مقام گزارش دچار تحریف شده، هم در مقام داوری به اتخاذ مواضع غیرمنطقی منحرف گشته است.