کلیدواژه‌ها: هگل امر الهی خدا دین هنر پیکرسازی هنر مدرنیسم

حوزه های تخصصی:
شماره صفحات: ۵۰۶ - ۵۲۰
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۱۲۱

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

هگل از معدود متفکرانی است که به هنر پیکرسازی اندیشیده است. وی در کتاب پدیدارشناسیِ روح در ذیل مبحث دین به طور موجز و در درس گفتارهای زیباشناسی به تفصیل درباره پیکرسازی سخن گفته است. ویژگی مشترک این دو متن آن است که امر مطلق که مترادف امرِ الهی است در هر دو متن، توانسته است از طریق پیکرتراشی در حد توان و ظرفیت هنر به بیان آگاهی از خویشتن بپردازد. هگل، هنر پس از رُمانتیک را پایان یافته می داند و معتقد است که هنر دیگر نمی تواند نمایان گر و بیان گر نیاز روح باشد زیرا دیگر هنر نیاز مبرم روح نیست. پیکرسازی مدرن تفاوت ماهوی با تلقی هگل از این هنر دارد با این حال این تلقی جدید از پیکرسازی هم از بطن اندیشه هگل قابل دریافت است. هگل هنر پیکرسازی را بیان گر و بازنمایاننده امر الهی در مراحل مختلف تاریخ (اعم از تاریخ دین و تاریخ هنر) می داند. در هنر مدرنیسم، پیکره انسان به عنوان مأمن و معبد روح، متلاشی شده است و هنر پیکرسازی دیگر نمی تواند بیان گر امر الهی باشد. در واقع بنیاد پیکرسازی مدرن، اصالت بشر است و امور فردی و اجتماعی انسانی جایگزین امر الهی می شود. در این مقاله تلاش شده است نسبت بین امر الهی و اعلام پایان هنر توسط هگل مورد تأمل قرار گیرد سپس گسست از بیان امر الهی در پیکرسازی مدرن بررسی شود. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تلقی سکولار از پیکرسازی مدرن می تواند از بطن اندیشه هگل بیرون کشیده شود.

The Discontinuity of the Expression of the Hegelian Divine Command in Modern Sculpture

Hegel is one of the few thinkers who has thought about the art of sculpture. He has spoken concisely in his book Phenomenology of Spirit and extensively in his Lectures on Fine Art about sculpture. The common feature of these two texts is that the Absolute, which is synonymous with the Divine, in both, has been able to express self-conscious through Sculpture to the extent of the power and capacity of art. Hegel considers art to be over after the Romantic and believes that art can no longer represent the need of the Spirit because art is no longer an urgent need of the spirit. Modern sculpture is fundamentally different from Hegel's conception of this art. However, this new conception of sculpture can also be found in the heart of Hegel's thought. Hegel considers the art of sculpture as expressing and representing the divine order in different stages of history (including the history of religion and the history of art). In the art of modernism, the human body as a sanctuary and temple of the spirit has disintegrated, and the art of sculpture can no longer express the divine. In fact, the foundation of modern sculpture is humanism, and human individual and social affairs replace the divine. In this article, an attempt has been made to reflect on the relationship between the divine order and the announcement of the end of art by Hegel. Then the discontinuity of the expression of the divine command in modern sculpture is investigated. The results suggest that a secular conception of modern Sculpting can be extracted from the heart of Hegel's thought.

تبلیغات