فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۴۱ تا ۱٬۵۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
119 - 153
حوزههای تخصصی:
مورد پذیرش اهل تحقیق است که ملاصدرا سه سیر فلسفی اصالت ماهیت، اصالت وجود وحدت تشکیکی و اصالت وجود وحدت شخصی را تجربه کرده است؛ روشن است که بحث حرکت نیز به عنوان بحثی مهم و اصلی در حکمت صدرا، به تبع این سه سیر دچار تحول شده باشد؛ در این موضوع، قول به «حرکت طبیعی» متناسب سیر اول، قول به «حرکت جوهری»، متناسب سیر دوم و قول به «تجدد امثال» متناسب با سیر سوم فلسفی ملاصدراست؛ که هر کدام لازمه های خود را به همراه دارند و موجب تحول مباحث تابع می شوند. ما در این مقاله ضمن پرداختن به مباحث یاد شده، به طور ضمنی بر طولی بودن رابطه حرکت طبیعی، حرکت جوهری و تجدد امثال و تبعیت آنها از سیر طولی حکمت صدرایی تاکید کرده ایم.
بررسی هستی شناسی اخلاق از منظر شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
151 - 163
حوزههای تخصصی:
مهم ترین بحث فلسفه اخلاق، هستی شناسی اخلاق و مهم ترین بحث هستی شناسی اخلاق، واقع گرایی و غیرواقع گرایی اخلاقی است. واقع گرایی اخلاقی به نظریه ای اطلاق می شود که برای مفاهیم و گزاره های اخلاقی صرف نظر از دستور و توصیه، احساس و سلیقه و توافق و قرارداد، به واقعیتِ خارجی قائل باشد یا آن مفاهیم و گزاره ها را بر واقعیت خارجی مبتنی کند؛ اما غیرواقع گرایی، برای معانی اخلاقی، واقعیتی غیر از دستور و توصیه یا احساس و سلیقه یا توافق و قرارداد قائل نیست. این پژوهش با روش عقلی به تحلیل دیدگاه های فلسفه اخلاقی شیخ اشراق پرداخته است. اعتباری دانستن وجود در دیدگاه وی، موهم غیرواقع گرابودن او در فلسفه اخلاق شده است؛ اما افزون بر مردودبودن دلیلی که وی برای اعتباری دانستن مفاهیم فلسفی ارائه می کند، می توان تفسیری از وی ارائه داد که مفاهیم اخلاقی را واقعی می داند. دراین صورت، دیدگاه او در زمره واقع گرایی اخلاقی قرار می گیرد؛ به این بیان که منظور از مفاهیم اخلاقی، مفاهیمی از سنخ نور است که واقعی محسوب می شوند. این پژوهش ازطریق واقع نمایی مفاهیم اخلاقی، زیبایی شناسی، غایت گرایی، معرفی راه شناخت و تبیین نحوه ایجاد فضایل اخلاقی، رویکرد واقع گرایانه شیخ اشراق را تبیین کرده است.
درآمدی بر الهیات هواخواهی، با تأکید بر هواخواهان ایرانی گروه موسیقی کره ای اکسو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با این فرض که الهیات عملی درباره کنش های فردی و جمعی انسان ها به روشی الهیاتی می اندیشد، می توان در بستر آن به یکی از صورت های مدرن و الهیاتی فرهنگ مدرن یعنی الهیات هواخواهی پرداخت. ریشه های تاریخی الهیات هواخواهی را باید به پیش از دوران مدرن بازگرداند. امروز در فرهنگ غرب ریشه های هواخواهی مدرن را به رفتار حواریون مسیح (ع) بازمی گردانند. همچنین می توان صورت های خاص تری از آن را در سده های نخستین تمدن اسلامی میان فرق عرفانی پیدا کرد. در این مقاله، با استفاده از رویکرد نظری پل تیلیش در خصوص الهیات فرهنگ، به تبیین رفتارهای مناسکی هواخواهان مدرن می پردازیم. یکی از تفاوت های مشهود هواخواهی مدرن و رسانه ای با هواخواهی در فرهنگ سنتی ارتباط هواخواه با سلبریتی به میانجی متن رسانه ای است. اما در الگوی سنتی، حضور فیزیکی اصل اساسی شکل گیری ارتباط میان هواخواه و مراد بود. به این منظور در این مقاله با استفاده از رفتارهای هواخواهانِ ایرانی یکی از گروه های موسیقی پاپ کره ای به تبیین برخی از ویژگی های الهیات هواخواهی در ساحت فرهنگ مدرن می پردازیم. همچنین اشاره می کنیم که تمایزات هواخواهی مدرن با هواخواهی سنتی چیست. به خصوص در فرهنگ ایرانی-اسلامی اساساً ما شاهد هواخواهی های مطلوبی هستیم که مبنای آن الهیات توحیدی است، اما اکنون شاهد هواخواهی با جنس الهیات سکولار هستیم. در این مقاله به این سؤال اصلی پاسخ خواهیم داد که کنش هواخواهی از چه جهت باید با رویکرد الهیات عملی و الهیات فرهنگ به عنوان یک رفتار قدسی در زندگی روزمره بررسی شود.
تعریف کارکردگرایانه از حکمت متعالیه با نظر به آثار ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۳
133 - 152
حوزههای تخصصی:
با مراجعه به آثار ملاصدرا می توان دریافت حکمت در دیدگاه او از منبع الهی و عالم تجرد و عالم ملائکه بر انسان افاضه می شود. دریافت حکمت، مشروط به تحقق شروطی در ابعاد عاطفی، کنشی و معرفتی انسان است. شروط عاطفی از جمله شرح صدر، سلامت فطرت و حُسن خلق و شروط معرفتی مانند تیزی ذهن، سرعت فهم و سلامت اندیشه و شروط کنشی نیز مواردی از جمله تبعیت تام از شریعت و زهد و تقوی را دربرمی گیرد. رسیدن به حکمت، آثار خاصی را در حوزه معرفتی و رفتاری انسان دارد. در حوزه معرفتی سبب رسیدن انسان به یقین و خارج شدن از ظرف شک و تردید و... می شود. در حوزه رفتاری نیز رسیدن به اعتدال و تبعیت تام از شریعت نیز از آثار و غایات مترتب بر آن است. ملاصدرا از چنین حکمتی با اوصافی از قبیل حکمت شرعی، نقی و خالص و حکمت مشرقی و ... نیز یاد می کند.
نگاهی نو به شروط وحدت در تناقض قضایا میان منطق دانان مسلمان با تطبیق بر فلسفه متأخر ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
193-216
حوزههای تخصصی:
اصل تناقض در سه حوزه معرفت شناسی، فلسفه و منطق از اهمیت بی بدیلی برخوردار است، و بررسی شرایط تحقق آن، به منظور شناخت موارد جریان آن ضروری است. از جمله شرایط تناقض، وحدت هایی است که در دو گزاره متناقض باید حفظ شود. در تفصیل شرایط و تعداد شروط وحدت همواره میان منطق دانان اختلاف بوده است. نظر مشهور، اشتراط هشت وحدت در تناقض است، ولی همواره اندیشمندانی سعی در تصحیح این نظر داشته اند، به این صورت که یا شروطی بر آن افزوده و یا شرایط مشهور را به موارد کمتری تقلیل داده اند. تحقیق حاضر با روش تحلیل مفهومی، گزاره ای و سیستمی، به بررسی شروط مذکور در کتب منطقی پرداخته و نتیجه می گیرد که همه این شرایط به دو شرط «وحدت موضوع» و «وحدت محمول» تنزّل می یابد. در بخش دوم، با توجه به فلسفه متأخّر ویتگنشتاین، اثبات می شود که در وحدت های تناقض، شرط دیگری لازم است که در هیچ یک از کتب پیشینیان ذکر نشده و از سوی دیگر مصداق هیچ یک از شروط پیش گفته نیست، و آن عبارت است از «وحدت زبان».
جایگاه دیگری بزرگِ لکان و چگونگی شکل گیری سوژه در متن هایی برای هیچ اثر بکت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
613 - 632
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش روی می کوشد با کاربست نظریه ژَک لَکان متفکر و روانکاو فرانسوی، به نحوه شکل گیری سوژه در «دیگریِ بزرگ» با توجه به اثر متن هایی برای هیچ نوشته ساموئل بکت بپردازد. سوژه مدِّ نظر لکان، خط خورده، چندپاره، منقسم و به مثابه سوژه فقدان است که به هویت یکپارچه و ثابت تن نمی دهد. برپایه این، پرسش اصلی نوشتار حاضر تبیین ناتوانی سوژه در پیدا کردن کلیت و تمامیت هویت خود می باشد. هدف اصلی این مقاله، بررسی نحوه شکل گیری سوژه در«دیگریِ بزرگ» و تبیین چگونگی رخنه کردن زبانِ «دیگری» در «من» است. بدین جهت ابتدا مفاهیم کلیدی از قبیل: ناخودآگاه، دیگری، سوژه بیان و بیانگر را ارائه دادیم؛ سپس با روش توصیفی- تحلیلی و با نمونه کاوی، متن را تحلیل و بررسی کردیم. یافته های مطالعه حاضر در متن هایی برای هیچ نشان می دهد که «دیگریِ بزرگ» به منزله «زبان» در گفتمان حضور می یابد و با نقش آفرینی، سبب تغییر وضعیت و انقسام سوژه می شود که این انشقاق و دو پارگی، خود را در گزاره هایی خودآگاه و ناخودآگاه آشکار می سازد؛ همچنین «دیگری بزرگ» با زنجیره ای از دال های زبانی بر سوژه چیره می شود که اختیار و اراده سخن را از او گرفته و همین امر منجر می شود به اینکه راویِ اثر مذکور به شکل راویِ روان گسیخته، هذیانی و زبان پریش در متن ظاهر شود و روایتی فاقد انسجام را تولید کند. درواقع، با این بررسی می توان شیوه های بازنمایی سوژه در ارتباط با دیگری و چگونگی مواجه شدن با مقوله هویت را در متن مورد بحث تبیین کرد.
سعادت و نسبت آن با معنای زندگی از منظر فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
223 - 250
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی این مقاله آن است که با نظر به مسأله معنای زندگی در فلسفه معاصر، چه نظریه ای در این باب از فلسفه فارابی(معلم ثانی) قابل استخراج و صورت بندی است و نظریه او ذیل کدام یک از نظریه های مطرح گنجانده می شود. در این نوشتار با نظر به پیوند بنیادین میان آموزه های خداباور(الهیاتی) و سعادت اندیش فارابی(مبتنی بر شناخت نفس و روح نامیرای انسان)، معناگرایی فراطبیعت گرایانه فرض گرفته شده است. فارابی به عنوان یک فیلسوف خداباور و معتقد به روح نامیرا با پیروی از اندیشه فلاسفه یونان، نظامی را طراحی می کند که بر اساس آن زندگی دنیوی انسان با نظر به هدف عالی که همان رسیدن به سعادت و نیک بختی است، معنادار می شود.زمانی که فراطبیعت گرایی فارابی به نحو مستقل از نظریات مشابه مورد ارزیابی قرار می گیرد، می توان نظریه ای مبتنی بر کشف (در برابر جعل) معنای واحد در زندگی، (در برابر کثرت گرایی)، که عینیت (در برابر ذهن گرایی) را در عمل (و نه در اندیشه و باور) به شکل کلی (نه به صورت جزئی) از نظام فلسفی و فکری فارابی استخراج نمود. بر این مبنا رسیدن به سعادت حقیقی که بر پایه معرفت و حکمت الهی و کسب فضایل علمی و عملی استوار است، به زندگی انسان معنا می بخشد و غایت قصوای او است. از منظر فارابی انسان در زندگی به سعادتی که همان معنای زندگی او است، جز در ربط با خدا دست پیدا نمی کند.
نقش عقل در فهم متون دینی از منظر علامه طباطبائی و شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال بیستم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
95-106
حوزههای تخصصی:
مسئله نقش عقل و محدودیت های آن در شناخت معارف دین، همواره مورد بحث بوده است. برخی معتقدند که عقل هیچ نقشی در شناخت معارف دین ایفا نمی کند و گروهی دیگر نیز برای عقل نقش های مختلفی به صورت حداکثری و حداقلی در شناخت قائل اند. کاوش های مقاله حاضر، بررسی عقل از منظر علامه طباطبائی و شهید مطهری است. بر پایه بازخوانی مبانی طراحی شده علامه، مسئله تعارض عقل و وحی اساساً منتفی است؛ زیرا عقل فلسفی عهده دار ارزیابی شروط سه گانه قطعیت وحی است. از این رو، وحی غیرمطابق با عقل قطعی فلسفی عملاً به دایره ظنون کشانده شده، هیچ گاه وحی قطعی ای به دست نخواهد آمد که با عقل قطعی در تعارض باشد؛ وحی ظنی برجای مانده نیز، به دلیل «ظهور لفظی» صلاحیت حجیت و تقدم بر رهاورد تجارب بشری، یعنی فلسفه را نخواهد داشت. رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطه عقل و دین این است که نسبت عقل و دین از اساسی ترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته و دیدگاه های متفاوتی را هم دامن زده است. نگاه شهید مطهری به اصول دین به مثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومه دین، جایگاه عقلی ویژه ای برای اصول دین ترسیم می کند که به نوبه خود واجد ارزش فلسفی است.
نقش مؤلفه صدق در ماهیت باور از دیدگاه شاه و ولمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مؤلفه ی صدق در ماهیت باور چه نقشی دارد؟ نیشی شاه و دیوید ولمن در جستاری مشترک، تبیینی از مفهوم باور ارائه داده اند که نقش مؤلفه ی صدق در آن مبتنی بر یک معیار دستوری است. آن ها در این راه از چیزی که آن را رابطه ی شفافیت می نامند، سود جسته اند. نتیجه ی تبیین ایشان این است که باور کردن یک گزاره، در پس یک قضاوت شبه اخلاقی، متصف به درستی یا نادرستی خواهد بود. هدف از این نوشتار این است که نشان دهد، ضرورتی که آن دو بر مبنای آن ناچار به درج جزئی دستوری در ذات باور شده اند، بی اساس است و می توان مفهومی کاملاً توصیفی و غایت شناسانه از باور ارائه داد که ضمناً مسؤولیت در قبال صدق را نیز تبیین کند. در این تحقیق که با روش استناد به منابع کتابخان ه ای در این موضوع صورت گرفته است، ابتدا دو رویکرد غایت شناختی و رویکرد دستوری توضیح داده می شود و پس از بررسی نقاط ضعف و قوت به مقایسه ی آن دو پرداخت می شود. در پایان ضمن نقد دیدگاه دستوری نشان خواهیم داد رویکرد غایت شناختی با فهم متعارف از موارد باور بیشتر سازگار است و می توان آن را به گونه ای تبیین کرد که اشکال اصلی شاه و ولمن را پاسخ دهد. شماره ی مقاله: ۲
تحلیل و بررسی رابطه ایمان و اراده، با تأکید بر آرای پلنتینگا و ویلیام جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
27 - 52
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، تلاشی است برای نشان دادن این نکته که قرینه گراییِ مبتنی بر عقل گرایی حداکثری، در طول تاریخ فلسفه چه در حوزه معرفت شناسی و چه در حوزه اخلاق باور، سازوکار حقیقی شکل گیری ایمان به خدا را، به شکل مبالغه آمیزی تحت تأثیر قرار داده و در سایه نوعی جزم اندیشی، نقش عوامل دیگری مانند عواطف، امیال و به خصوص اراده را که در چارچوب فهم عرفی به شکل گیری ایمان در خداباوران منجر می شود، نادیده گرفته است. در میان متفکران معاصر، ویلیام جیمز و پلنتینگا تلاش کرده اند این رویکرد جزم گرایانه را تعدیل کرده و آن دسته از جنبه های عملی شکل گیری ایمان را که همواره از نظر دور مانده اند، احیا کنند. مهم ترین نقطه اشتراک در نظریه پردازی این دو، توجه به جنبه های عملی ایمان در چارچوب فهم عرفی و تأکید بر نقش مهم اراده در کنار عقل در شکل گیری ایمان است. به این ترتیب می توان نشان داد که آرای ویلیام جیمز و پلنتینگا مکمل یکدیگر در زمینه نحوه شکل گیری سازوکار ایمان به خداوند است.
کلام فلسفی؛ چیستی، مطلوبیت و ضرورت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۰۵
123 - 145
حوزههای تخصصی:
کلام فلسفی رویکردی در دانش کلام اسلامی است که در عصر حاضر، بیشتر از گذشته شیوع یافته است. مقاله پیش رو تلقی های موجود از کلام فلسفی را گزارش و تحلیل کرده و نسبت آن با اصطلاحات و حوزه های دانشی مرتبط را کاویده و داوری های مثبت و منفی نسبت به کلام فلسفی را اعتبارسنجی نموده است. مهم ترین نتایج تحقیق به این شرح است: خاستگاه این اصطلاح، مباحث روش شناختی علم کلام است و کلام فلسفی، شاخه ای از کلام عقلی است که به لحاظ موضوعات مسائل و روش، اخص از کلام -به معنای عام- است؛ اما از «فلسفه کلامی» متمایز است و نسبت به فلسفه دین و کلام جدید -بر اساس تلقی های مختلف از این دو- گاهی مفهوماً به مرز عینیت می رسد و گاهی تفاوت آشکار پیدا می کند؛ چنان که به لحاظ مصداق نیز گاهی محصول تأملات عقلی متفکران در حوزه کلام فلسفی با حوزه های دیگر -یعنی الهیات فلسفی، الهیات طبیعی، فلسفه دین، کلام جدید و فلسفه- آثاری مشابه و با نتایج مشترک است. ارزش و ضروت کلام فلسفی نیز تابع برداشتی است که از این رویکرد کلامی می شود و بر اساس تعریف مختار، به لحاظ ارزش و ضرورت، همسنگ کلام عقلی غیر فلسفی و کلام نقلی است.
دوگانه گفتار– نوشتار: تحلیلی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
120 - 144
حوزههای تخصصی:
زبان به عنوان مهمترین ابزارِ برقراری ارتباط بین انسان ها به طور کلی در دو شکل گفتاری و نوشتاری مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به این مسئله که گفتار و نوشتار خصیصه های متفاوتی در انتقال معنا دارند قصد داریم این خصوصیات را برشماریم و ببینیم که در فلسفه به طور کلی چه برتری ای نسبت به یکدیگر داشته اند. بدین منظور جایگاه گفتار- نوشتار و ویژگی هر یک در انتقال معنا را نزد برخی اندیشمندان دوره ی جدید و معاصر بررسی می کنیم. ابتدا چون افلاطون به عنوان فیلسوف دوره ی متقدم، آغازگر مفهوم لوگوس محوری بوده، به ویژگی های گفتار و نوشتار از دیدگاه افلاطون می پردازیم، پس از بررسی دیدگاه روسو، سوسور و هلیدی که تقریبا همگی جایگاه گفتار را بالاتر از نوشتار در نظر می گرفتند، به نظریات دریدا می رسیم که با نظریه ی متافیزیکِ حضور به نقد لوگوس محوری پرداخت، با روش واسازی در مسیر تمرکز زدایی قدم برداشت و به رد اولویت در دوگانه های تقابلی مانند گفتار- نوشتار پرداخت.
ایده هایدگری دانشگاه: مبانی فلسفی مخالفت هایدگر با آزادی آکادمیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
186 - 207
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاش کرده است تا از طریق ایده هایدگری دانشگاه، نزاعی را بر سر دانشگاه صورت بندی کند و به بحث بگذارد که می توان آن را نزاع اشپینگلری/ وبری خواند. اشپینگلری که به تعلیم یک ملت و تربیت یک رهبر معنوی، فرا می خواند و وبری که دانشگاهیان را از پاسخ های پیامبرانه بر حذر می دارد و دعوت به اندیشیدن علمی، در یک سنت بی اندازه سخت گیر آکادمیک می کند. مقاله تحلیل ایده دانشگاه نزد هایدگر را در بستر تأملات هایدگر بر روی دانشگاه، قبل و بعد از خطابه ریاست، یعنی «حق تنفیذ حکم دانشگاه»، قرار داده است و برای اینکه در پایان نتیجه ای فراسوی نزاع اشپینگلری/ وبری بگیرد، به دریدا ارجاع داده و تلاش کرده است ایده سومی را صورت بندی کند که ضمن اینکه «مسئولیت»، نقش کانونی در آن ایفاء کند، ولی این «مسئولیت»، ناظر بر انگاره ها و اهداف ایدئولوژیکی خاصی نباشد که منجر به سیطره دیکتاتوری بر دانشگاه و سیاسی شدن علوم می شود. مقاله تصریح کرده است که گرچه در مخالفت هایدگر با «آزادی آکادمیک پر قیل و قال دانشگاه های آلمانی» تردیدی وجود ندارد، اما مبانی فلسفی این مخالفت، پیچیده، چند سویه و مبهم است.
اهمّیت لامسه در فلسفۀ متقدّم هردر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۶
119 - 138
حوزههای تخصصی:
هدفِ این مقاله کاوش درباره اهمیتِ کانونیِ لامسه در فلسفه اولیه یوهان گوتفریت هردر، فیلسوفِ آلمانیِ سده هجدهمِ میلادی است. با این قصد، در طولِ متن، وجوهی از تأمّلاتِ هستی شناسانه و معرفت شناسانه فلسفه دورانِ جوانیِ او بررسی می شود. با این حال، راهبرِ راستینِ این پژوهش نقشی است که لامسه در آموزه استتیک هردر ایفا می کند، آموزه ای که پیوستگی اساسی و جدایی ناپذیر با تمامِ حوزه های نظرورزیِ او دارد. در این متن کوشش آن است که طرحی کلّی از موضعِ هردرِ جوان دربابِ بدن مندی و لامسه ارائه شود، به طورِ خاص در نسبت با هستی شناسی و استتیک در سنتِ عقل گراییِ آلمانی و نیز در نسبت با فلسفه پیشانقدیِ کانت. در روندِ مقاله آشکار می شود که نزدِ هردر، لامسه بنیادی ترین ابزارِ نفسِ آدمی برای حصولِ تجربه استتیکی است، تجربه ای که همانا عبارت است از ادراکِ کمال، یعنی درکِ این همانیِ خود و جهان -یا به عبارتی، اندیشه و هستی- برمبنایِ مفهومِ نیرو.
مفهوم سازی نگاشت تناظرهای نظام مند حوزه مبدأ بر حوزه مقصد دراستعاره مفهومی «آخرت مسابقه است» در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
169 - 207
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم با ابزار استعاره مفهومی مفاهیم نامحسوس امور غیبی مانند مفهوم فرامادی حیات آخرت را با زبانی ملموس در قالب مفاهیم تجربی به بشریت عرضه کرده است. مطالعه استعاره های مفهومی قرآن در چارچوب زبان شناسی شناختی علاوه بر اینکه روشی برای فهم مفاهیم غیبی قرآنی مانند «آخرت» در سیمای مفاهیم تجربه شده مانند «مسابقه» است روشی نیز برای رسیدن به لایه های معنایی عمیق تر آیات مورد بحث درباره مفهوم ماورایی آخرت محسوب می شود و تداعی مفهوم ناملموس آخرت در ذهن در تصویر شفاف مسابقه دریچه ای دیگر از معارف درهم تنیده قرآنی را بر روی مخاطبان سعادت جو که به دنبال شناخت محسوس تر سرای ابدی هستند می گشاید. پژوهش حاضر علاوه بر این که با رویکرد توصیفی_تحلیلی و بر اساس نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسن به مفهوم سازی «آخرت» به عنوان حوزه مقصد در ساختار مفهوم شناخته شده «مسابقه» به عنوان حوزه مبدأ می پردازد؛ به صورت کمی و در قالب نمودار نگاشت این استعاره مفهومی را نیز ترسیم می نماید. از مهم ترین یافته های پژوهش استنباط نام نگاشت «آخرت مسابقه است» با تحلیل کانون های استعاری آیات مؤید این استعاره در قرآن کریم و شناسایی تناظرهای نظام مند میان حوزه ناشناخته «آخرت» و حوزه عینی و شناخته شده «مسابقه» می باشد؛ این نام نگاشت از الگوهای استعاری بسیار خلاقانه برای تصویرسازی حیات وصف ناپذیر آخرت می باشد.
نقش اعیان ثابته بر اختیار انسان از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
137 - 160
حوزههای تخصصی:
اعیان ثابته در مباحث هستی شناسی عرفانی، کلید فهم بسیاری از مباحث قضا و قدر، جبر و اختیار، علم پیشین خدا و امثال آن است. صدرالمتألهین در حلّ برخی مسائل فلسفی خود اعیان ثابته را به کار گرفته است. پذیرش نظریه اعیان ثابته به عنوان الگوهای از پیش تعیین شده تغییرناپذیر موجودات در عالم علم الهی، ناسازگاری عمیقی با نظریه مختار بودن و فاعل حقیقی دانستن انسان در نظام صدرایی را متبادر به ذهن می سازد. در نوشتار حاضر، پس از بررسی و تحلیل ویژگی های اعیان ثابته به ویژه روابط حاکم میان این حقایق کلی و جزئی با افراد عینی و خارجی آن ها، این نتیجه به دست می آید که در نگرش عرفانی ملاصدرا، اگرچه تمامی اعمال و افعال هر فرد در هر شرایطی تحت هدایت و ربوبیت اسمی و تابع مقتضیات عین ثابت اوست اما با توجه به حاکمیت فرمول «اندیشه تا عمل» بر افعال انسانی هرگز نافی مختارانه عمل کردن و فاعل حقیقی بودن انسان نیست بلکه ویژگی های نهادینه شده در عین ثابته افراد عبارت خواهد بود از بروز آثار و احکام حرکت های موّاج گوناگون و مختلفی که هر فرد با انتخاب خودش بالإجبار، تحت ربوبیت و هدایت تکوینی و ذاتی اسمی از اسماء الله قرار می گیرد و مقتضیات لوازم آن اسم را برحسب استعداد و قابلیتی که در سیر استکمالی و حرکت صعودی، در خود، فراهم نموده است به منصه ظهور می رساند.
رویکرد رابطه گرا به علم مدرن در مکتب ماربورگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه گرایی در نقطه مقابل جوهرگرایی قرار می گیرد و به جای مطالعه اشیاء منفک از یکدیگر به مطالعه روابط عینیِ متعین کننده آنها مبادرت می ورزد. مکتب ماربورگ یکی از مهمترین تبیین کنندگان این ایده است. تقریر این مکتب از رابطه گرایی برای حل بحران علم در قرن بیستم یعنی ارائه یک پاسخ برای پارادوکس پیشرفت علم در عین وقوع تغییرات انقلابی در آن بدون از دست رفتن عینیت علمی بود. ایده ی ماربورگی ها این بود که اگر این تغییرات را بتوان بر اساس یک قانون یا روش عینی توضیح داد، اعتبار علم نیز حفظ خواهد شد. این روش عینی همان روش استعلایی است که متاثر از منطق استعلایی کانت صورتبندی شده است. در این رویکرد رابطه مفهوم و واقعیت مورد بازبینی قرار می گیرد، واقعیت خصلت تماما مفهومی و در عین حال پویا پیدا می کند و توضیح داده می شود که ابژه نظریات علمی چطور به طور مداوم به عنوان یک مولفه فرهنگی بازتولید می شود.
سلامتی، بیماری و درمان در مکتب فکری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
476 - 489
حوزههای تخصصی:
تبیین سلامتی و بیماری از مسائل مهم فلسفی است. سلامتی و بیماری در مکاتب فلسفی به عنوان کیف نفسانی معرفی شده است که به اجسام تعلق نمی گیرد و فقط در موجودات صاحب نفس به وجود می آید؛ اما در تعریف سلامتی و بیماری توجه بر بدن و عملکرد آن بوده است. علم پزشکی نیز برای تأمین سلامتی و رفع بیماری، عمدتاً در پی آرام بخشی بدن است. معضلات علم پزشکی نظیر درمان ناپذیری بعضی بیماری ها، بیماری های صعب العلاج و طولانی شدن پروسه درمان در بعضی بیماری های به ظاهر شناخته شده این ظن را میآفریند که تبیین سلامتی و بیماری نیازمند تغییر باشد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و کتابخانه ای به واخوانی حقیقت سلامتی و بیماری در فلسفه های مبتنی بر أصالت وجود خصوصاً حکمت متعالیه پرداخت. نتیجه این بود که متناسب با گزینش حکمت متعالیه به جای فلسفه سینوی، سلامتی و بیماری نیز نحوه ای از وجود یا تجلیی از موجودات تبیین گردد. در فلسفه متعالیه هر موجود ظهوری از حق تعالی است که خود دارای ظهورات نفس و بدن است. نفس نسبت به بدن دارای اولویت و جامعیت بوده و برقراری سلامتی نفس و بدن، ایجاد بیماری و درمان آن تحت تدبیر نفس است. بنابراین در تبیین سلامتی و بیماری باید از امور مربوط به نفس استفاده کرد. بر این اساس درمان را نیز می توان منوط به تعالی بخشی نفس دانست و استفاده از دارو را معدّ تعالی بخشی نفس خواند.
Criticism of Classical Divine Command Ethics: A comparative study between Wainwright's objections and the objections of Muslim rationalist theologians(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This article first explains the classical version of the Divine command ethics in both Christian and Islamic traditions, and then by pointing out its coherency, at least in appearance, with Divine sovereignty and absolute power, it tries to show why this idea is not accepted by a significant number of the Christian and Muslim theologians. William Wainwright answers this question by using Ralph Cudworth’s objections to Divine command ethics. In total, he considers seven objections and criticisms as the main reasons for Christian theologians’ turning away from the theory. By presenting these seven objections, which are mainly taken from Ralph Cudworth’s book, we try to find similar examples in the Islamic tradition and compare them with Wainwrights’ arguments. Some of these objections can be seen in both Christian and Islamic traditions of moral rationalism. But some of them, despite the similarity in content, have different formulations. Also, some objections are specific to Christian or Islamic theology. Last but not least, there are intra-religious objections based on revelations in Islam and Christianity against the theory of Divine command, which is not the subject of my discussion in this article.
صدرالدین شیرازی و ترقی در خیال شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۳
35 - 56
حوزههای تخصصی:
صدرالدین شیرازی، فیلسوف قرن دهم، دو دوره اصلی حکمت یعنی حکمت مشاء و حکمت اشراق را پیش رو داشته و سنگ بنای اندیشه خود را بر آنها گذاشته است. در خیال شناسی او بیشتر از سهروردی تأثیر گرفته تا مشائیان. اینکه او به اثبات عالم مثال می رسد و نفس را در مراتب سه گانه حس، مثال و عقل قرار می دهد و دو مرتبه مثال اصغر و مثال اکبر را طراحی می کند، تحت تأثیر حکمت اشراقی است. او رخنه های موجود در خیال شناسی شیخ اشراق را شناسایی و برطرف کرده است. این جستار بر آن است دیدگاه صدرالدین شیرازی در چیستی خیال و مثال را بررسی و آرای او را با دو حکمت پیشین مقایسه کند. روش بررسی توصیفی و تطبیقی و نتیجه نهایی آن است که دیدگاه وی در خیال شناسی هم با مشائیان متفاوت است و هم با شیخ اشراق. او را باید یک نواشراقی در این زمینه بدانیم. صدرا به رغم نگاه مشائیان، تعدد قوای ادراکی و تمایز خیال از حس مشترک را نمی پذیرد و وجود قوه واحدی را که مدرک صورت های مجرد مثالی باشد، کافی می داند. صورت های حاضر در عالم خیال به لحاظ خفا و ظهور و نیز شدت و ضعف متفاوت اند. به هر اندازه که نفس خیالی قوت بیشتری داشته باشد و جوهریت آن تقویت شود و بیشتر به خود بازگردد و از شواغل بدنی آسوده شود و از کارگری برای قوای بدنی آسوده شود، صورت های متمثل نزد آن نیز ظهور تام تری پیدا می کنند و هم وجودشان قوت بیشتری می یابد.