فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۴۱ تا ۱٬۴۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۶
7 - 29
حوزههای تخصصی:
در این مقاله برآنیم تا به بررسی نظریه تشابه نزد سوآرز بپردازیم. سوآرز، از یک سو، به وحدت مفهوم «موجود» باور دارد و آن را حافظ وحدت موضوع دانش مابعدالطبیعه می داند، چون که بر اساس اصلی ارسطویی هر دانشی باید درباره موضوعی واحد باشد و بدان سبب که سوآرز خداوند، عقول و مخلوقات را ذیل مفهوم «موجود به ماهو موجودِ واقعی» از موضوعات مابعدالطبیعه برمی شمرد، به وحدت مفهوم «موجود» نیاز دارد. از سوی دیگر، نظریه تشابه در فلسفه مدرسی و به ویژه توماسی موجب آن می شود که فاصله وجودشناختی میان خدای خیر محض و جهانی که ثمره گناه نخستین و ذاتاً شرّ است، حفظ شود، زیرا مفهوم موجود را در باب خداوند و مخلوقات نه مفهومی یکسان، بلکه صرفاً متشابه می داند. ازاین رو سوآرز قرائت سنّتی کاژتانی را کنار می نهد تا بتواند هم وحدت مفهوم موجود را حفظ کند و هم تشابه را رد نکند. او تشابه حمل ذاتی را برمی گزیند که در آن نخست، تشابهِ یک مفهوم با مفهومی دیگر و نه تشابه دو مفهوم با مفهومی سوم مطرح است و دوم این که مفهومِ موجود به طور ذاتی در هر دو سوی تشابه وجود دارد. در این مقاله خواهان آنیم تا اثبات کنیم که این رویکرد موجب آن می شود که تشابه حملِ ذاتی سوآرز همان اشتراک تشکیکی ابن سینا و اشتراک معنوی اسکوتوسی شود و سوآرز ضمن استفاده از خصایص اشتراک معنوی، مانند وحدت مفهوم «موجود» در مابعدالطبیعه خود، صرفاً به طور صوری و در عنوان قائل به تشابه است و کاملاً از آن دور می شود.
علم مطلق الهی و چالش گزاره های ایندکسیکال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از باورهای خداباوری سنتی باور به مطلق بودن صفات الهی است، و یکی از صفات الهی که مشمول این قاعده کلی می شود صفت «عالم مطلق» است. اما پیرامون این صفت مانند بسیاری دیگر از صفات الهی چالش های متعددی شکل گرفته است. یکی از این چالش ها مربوط به گزاره های ایندکسیکال است. از میان انواع گوناگون گزاره های ایندکسیکال، دو نوع گزاره، یعنی گزاره های معطوف به زمان حال و گزاره های معطوف به گوینده، مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است. درباره گزاره های معطوف به زمان حال گفته شده است از آنجا که گزاره هایی که زمان حال را نشان می دهند مانند «اکنون ساعت ... است»، در هر لحظه تغییر می کند، علم خداوند به این گزاره ها نیز می بایست دائماً متغیر باشد، که این مستلزم وجود تغییر در خدا است؛ یعنی وضعیتی که با صفت تغییرناپذیری خدا ناسازگار است. در مورد گزاره های معطوف به گوینده نیز، مانند «من اکنون بیمار هستم»، گفته شده است که تنها خود شخص گوینده می تواند به چنین گزاره هایی علم داشته باشد. لذا گزاره هایی وجود دارد که عالم مطلق نسبت به آن ها فاقد علم است؛ در نتیجه موجود عالم مطلق نمی تواند وجود داشته باشد. در این مقاله این اشکالات و پاسخ های ارائه شده برای آن ها ارزیابی شده و پاسخ هایی نیز از طرف نگارندگان برای آن ها ارائه می شود. در پایان نتیجه گرفته می شود که این اشکالات نمی توانند مخل خداباوری باشند.
بررسی مدل زبان شناسی کلام عقلی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
81 - 100
حوزههای تخصصی:
به رغم توجه جدی فلاسفه ی غربی به زبان دین که پس از وقوع چرخش زبانی اتفاق افتاد، در میان مباحث کلام اسلامی، پژوهش مستقلی حول محور مدل زبان شناسیِ کلام عقلی اسلامی، شکل نگرفته است. این در حالی است که مدل زبانی مورد استفاده ی متکلمان، عامل تعیین کننده ای در تبیین، اثبات و استخراج موضوعات و مسائل کلامی است. در واقع مبانی تصوری و تصدیقی متکلم درباره ی زبان، معنا، حقیقت، یقین و اموری از این دست، نوع مواجهه ی او با متن را رقم می زند و رویکرد ظاهرگرایانه یا تاویلی وی را سامان می دهد. مسئله ی اصلی پژوهش حاضر، به این موضوع اختصاص یافته است. در یک تقسیم بندی کلی، مدل های زبان شناسی به دو دسته ی سنتی و مدرن تقسیم می شوند. با توجه به شواهد تاریخی و قرائن موجود در کلام اسلامی، مدل زبان شناسیِ کلام اسلامی، انطباق بیشتری با مدل زبان شناسیِ سنتی دارد که مولفه های آن عبارت است از: 1)اتم گرایی لفظی 2)نظام تک معنا 3)جدایی فکر از تکلم 4)مزیت وضوح 5) فضیلت یقین. مدل زبان شناسی سنتی با وجود مزیت نسبی ای که در دوره ای از تاریخ علم کلام داشته اما از عهده ی تبیین بسیاری از موضوعات کلامی از جمله تمثیلات، صفات خبری و پیچیدگی های زبان بر نمی آید و رهیافت های مدل های زبانی مدرن، تبیین بهتری از این امور ارائه می دهند.
احتمال وجود عالم پس از مرگ و آموزه ثواب و عقاب اَعمال در حیات اُخروی در فلسفه دیوید هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
360 - 377
حوزههای تخصصی:
در حوزه فلسفه دین، مسئله وجود عالم پس از مرگ و آموزه ثواب و عقاب اَعمال در حیات اُخروی یکی از مسائل مهم و غامضی است که متألهان و فیلسوفان دین را به ارائه دیدگاه های نابرابر و متناقض درباب آن واداشته است. در این میان، به رغم آوازه پُرمایه دیوید هیوم به عنوان یکی از خطیرترین منتقدان فلسفی دین، متأسفانه در دهه های اخیر اهمیت غیردینی دیدگاه های این فیلسوف، به ویژه درباب مسئله استقراء و استدلال احتمالی، توجه و کارمایه هیوم پژوهان را به خود جلب نکرده است. مقاله حاضر، به عنوان نخستین اثر فلسفی، در پی آن است تا با ارائه تفسیری غیردینی از دیدگاه های دیوید هیوم درخصوص احتمال و استقراء، از طریق نمایان ساختن ارتباط بین مسئله استقراء و استدلال احتمالی با مسئله باور به وضعیت آتی و آموزه ثواب و عقاب آتی اَعمال در فلسفه دین این فیلسوف، نشان دهد که هدف اصلی تحلیل های انتقادی دیوید هیوم از اعتبار و اهمیت عملی استدلال های استقرائی دینی، با تهیه تبیینی از بنیان های استدلال احتمالی، رد اهداف اصلی مدافعان اثرگذار ارتدوکسی است. هدف مدافعان ارتدوکسی این بود که بر اساس تجربیات ما از این دنیا نشان دهند که آدمی در وضعیت آتی؛ یعنی در آخرت، ثواب و عقاب اَعمال خود را خواهد دید و احتیاط ایجاب می کند که ما سلوک خود را در این زندگی باتوجه به انتظاراتمان از سعادت و شقاوت در زندگی بعدی هدایت کنیم. ما نشان خواهیم داد که دیوید هیوم تبیین طبیعت گرایانه ای را از سازوکارها و مکانیسم های روان شناختی برای بنیان استدلال احتمالی ارائه می دهد که باورهای ما درخصوص آتی را ایجاد می کنند و بر اساس همین تبیین نشان می دهیم که در فلسفه این فیلسوف استدلال های دینی درخصوص آموزه وضعیت آتی برای ترغیب ما یا تأثیر بر سلوک ما شکست می خورند، و لذا، آموزه ثواب و عقاب آتی اَعمال برای آدمی حاصلی ندارد.
رویکرد انتقادی بر نظریه «خلق از عدم» حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
540 - 556
حوزههای تخصصی:
مسئله آفرینش از مسائل غامض و اسرار جهان هستی است. به تبع آن نظریه «خلق ازعدم»یکی از چالش های فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. تفسیرها و تبیین های متعددی در این خصوص ارائه شده است که هر کدام از آنها با ابهامات و کاستی هایی مواجه هستند. سیستم فلسفی حکمت متعالیه هم به نوبه خود دارای مسائل و مشکلاتی است که نیازمند به پژوهش و تحقیق جامعی می باشد. لذا بسیاری از پیروان صدیق حکمت متعالیه در عین پذیرش آن، از طرح انتقاد از آراء صدرالمتألهین خودداری ننموده اند. حدوث مبنای نظریه «خلق از عدم» است ملاصدرا حدوث را بوسیله حرکت جوهری اثبات می کند. نتایج حرکت جوهری علاوه برآنکه با نصوص دینی همخوانی ندارند؛ ملاصدرا آیات قرآنی را تحت تاثیر حرکت جوهری بر خلاف معانی ظاهری آیات تفسیر کرده است. در ناحیه دلایل نیز با انتقادات جدی مواجه است. از جمله: نارسا و ناتمام بودن استدلال های ارائه شده و نیاز به ارائه دلیل شفاف و جامع و مانع در اثبات نظریه حرکت جوهری است و به نظر می رسد اشکالات وارد بر دلایل اثبات نظریه حرکت جوهری مورد پذیرش معتقدان این نظریه بوده است تا جایی که بزرگانی همچون علامه طباطبایی ضمن پذیرش اشکالات وارده خود به اقامه استدلال در این مقام پرداخته اند. این نظریه با توجه به چالش ها و اشکالاتى که مطرح است. التزام به درستى آن و پذیرش آن را مشکل و با تردیدهای جدی مواجه ساخته است.
Al-Fārābī’s Phenomenology of the Political Imagination
حوزههای تخصصی:
The fate of al-Fārābī as a political philosopher is currently at stake. In the contemporary scholarship devoted to al-Fārābī, a debate has been waged for several decades between those scholars defending the legacy of Leo Strauss, namely Mushin Mahdi, Miriam Galston, and Charles Butterworth, who view al-Fārābī as a political philosopher par excellence by privileging his political texts as holding the esoteric key to deciphering his philosophy as a whole and scholars such as Dimitri Gutas and David Reisman who rebut Strauss by claiming that one cannot decisively distinguish between his political philosophy and other extant texts in his corpus. Instead of rehearsing their positions here, I wish to offer a new path forward by turning to al-Fārābī’s account of the imagination as a means to investigate the phenomenon of political community. This paper shall argue that al-Fārābī’s exposition of political community is primarily informed by a phenomenological naturalism adopted from Aristotle that is primarily oriented by how the human soul encounters phenomena by engaging with the surrounding world via the faculty of the imagination. In what follows, I shall briefly sketch the role of the imagination in Aristotle’s De Anima and Rhetoric before turning to al-Fārābī’s own phenomenology of the imagination in his political treatises ranging from the Attainment of Happiness (Taḥṣīl al-Sa‘āda) and Selected Aphorisms (Fuṣūl al-Muntaza‘a) to the Political Regime (Kitāb al-Siyāsa al-Madaniyya) and the Opinions of the Citizens of the Virtuous City (Mabādi’ Ārā’ Ahl al-Madīna al-Fāḍila).
Natural Community and the Limits of Laws in Aristotle
حوزههای تخصصی:
In his interpretation of Aristotle, Heidegger points out that Aristotle's natural community is part and parcel of his more general attempt to account for the presencing (ousia) of things in nature (physis). That is, in order for things in nature to be they need to fulfill their definitions. Consequently, for humans, community is the place where humans as life-possessing-logos (zoōn logon ekhon) and at the same time life-in-the-polis (zoōn politikon) can reveal their genuine definition (horismos). This will render possible the first formulation of the community as a natural community. Yet, just like the status of abnormalities and accidents in nature, prioritizing the fulfillment of justice as laws of the society over the singular expression of individuals would eventually complicate the status of justice with regard to the abnormal and unprecedented cases. Derrida’s critique of the laws shed a good light on the limitation of all laws with a universal claim which will be applied here to the Aristotelian formulation of them. Finally, this essay highlights the moments that Aristotle’s admission of the impossibility of universal laws provides the possibility of alternative comportment towards otherness and alternative ethics. In effect, it is Aristotle's mistake or "missing the mark" (hamartia) that opens the door for a new mode of following the laws, I call nomadic following.
بررسی اثربخشی آموزش فلسفه بر پرورش استدلال و خلاقیت دانش آموزان (مورد مطالعه: دختران مقطع متوسطه اول شهر ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش فلسفه بر پرورش مهارت های استدلال و خلاقیت دانش آموزان دختر متوسطه اول بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعهآماری کلیه دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر ایلام در سال تحصیلی 1399-1400 می باشد (4850 نفر). نمونه پژوهش 40 نفر از این دانش آموزان است که طبق نرم افزار جی پاور به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند، ابتدا از دو منطقه آموزش و پرورش شهر ایلام یک منطقه و از بین مدارس متوسطه اول دخترانه یک مدرسه و سپس از بین دانش آموزان 40 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) به صورت تصادفی قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 9 جلسه یک ساعته، تحت آموزش فلسفه به وسیله داستان های فلیپ کم قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خلاقیت عابدی (1363) و پرسشنامه استدلال تامسون (2005) استفاده شده است. جهت تحلیل داده ها، آزمون کواریانس چند متغیره و آزمون t به کار گرفته شده است. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش فلسفه بر افزایش خلاقیت و استدلال دانش آموزان موثر بوده است. آموزش فلسفه موجب بالارفتن قدرت پردازش اطلاعات می شود و تمرکز دانش آموزان را بر ابعاد مختلف یک مسئله بالا می برد، در نتیجه می تواند خلاقیت و استدلال را در آنها بالا ببرد.
بازنمایی اهم اصول شناختی در شناخت شناسی حکیم سهروردی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
223 - 243
حوزههای تخصصی:
در مقایسه روشی بین کار این دو حکیم ممکن است گفته شود که از اهم مباحث معرفت شناختی اشراقی، تأکید بیشتر بر بحث از علم حضوری و روش اشراقی اوست. وی علم حضوری را علمی خطاناپذیر و حقیقی می شمارد، اما علم حصولی را تصور ذهنی محض می داند که بهره ای از حقایق اشیا ندارد؛ بلکه آن چه دارد فقط، صورت و مثالی از شئ در ذهن به همراه واقع نمائی از خارج است، البته در بحث صدق و کذب، موافق «تئوری مطابقت» و در بحث ارزش معرفت، «مبناگرا» است. بر خلاف شیخ اشراق، علامه با روش عقلی محض معتقد است که أولاً؛ منشأ همه علوم و ادراکات حتی بدیهیات، حس و صور حسی است و انتزاع بدیهیات از تصورات حسی بلا مانع است؛ هم چنین وی تشکیل معقولات بدیهی را به فعالیت دیگر ذهن که انتزاع و اعتبار معقولات ثانیه فلسفی است، نسبت می دهد، ثانیاً؛ علم حصولی یک اعتبار عقلی به دست آمده از یک معلوم حضوری است که عقل به ناچار به آن تن داده است و آن معلوم حضوری یک موجود مثالی و عقلی است که با وجود خارجی خود نزد مدرِک حاضر می آید و این پایه ی است برای ورود علامه به بحث علم حضوری. علامه نیز همانند سهروردی معتقد به «تئوری مطابقت» و «مبناگروی» است. روش بحث این نوشتار به روش عقلی و به شکل تحلیلی- توصیفی و در قالب تحقیق کتابخانه ای ارائه شده است
فلسفه و فیلسوف نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی آثار ابن سینا، چیستی فلسفه وتعریف فیلسوف نزد وی تبیین ومورد تحقیق قرار گیرد . این روش مفید چند فائده است : 1. آنکه دانسته می شود آنچه راکه برخی( مانند ماجد فخری) . از محققان تاریخ فلسفه ، بدون تحقیق در باره دید گاه ابن سینا گفته اند ناصواب ونادرست است .2. معلوم می گردد ، مطالبی را که برخی از فیلسوفان پس از ابن سینا ( مانند ملا صدرا) . بنام خود وبدون استناد دادن آنها به وی آنهارا در کتب خود ذکر کرده اند ؛ متعلق به ابن سینا بوده است . 3. این نتیجه را در بر دارد که فلسفه اسلامی را باید ازسرچشمه اصلی آن آموخت ومرجعیت ابن سینا را پذیرفت - همان روشی که عبدالکریم شهرستانی در کتاب « ا لملل والنحل » آن رابه کار برده است و در معرفی فلسفه اسلامی نظرات ودیدگاه ابن سینارا بر نظر ودیدگاه دیگر فیلسوفان مسلمان ترجیح داده واز او به عنوان « علّامه القوم » یاد کرده است - نویسنده دراین بررسی متوجه نکات ژرف وعمیقی در نظر ابن سینا شده است از جمله : ضرورت ، دوام وکلیت که وی آنهارا از اختصاصات فکر واندیشه فلسفه پژوهی می داند ، از مباحث مهمی است که در قرون بعدی درآثار فیلسوفانی مانند کانت می توان اهمیت آنها را مشاهده کرد . به عقیده نگارنده علی رغم سیطره فلسفه صدرائی بر فکر واندیشه فیلسوفان معاصر ما ، همچنان نظر عبدالکریم شهرستانی ، صائب وقابل دفاع است ولازم است « مرجعیت » فلسفی ابن سینا رادر پژوهشهای فلسفه اسلامی تداوم بخشیم وزوایای پنهان فلسفه وی را بگشائیم ومانند خود ابن سینا تا حد امکان از آمیزش مسائل فلسفی با مسائل کلامی وعرفانی بپرهیزیم . روش پژوهش در این مقاله ، در مرحله نخست روش کتابخانه ای(ویا جمع آوری اطلاعات) وسپس با روش توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته است.
علت های چهارگانه اثر هنری با تأکید بر حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
115-130
حوزههای تخصصی:
هرچند تمدن اسلامی از دیرباز شاهد تبلور آثار هنری بوده، اما در این تمدن فاقد حکمت (فلسفه) هنر دینی هستیم. با این حال می توان براساس حکمت اسلامی درباره هنر اسلامی نظریه پردازی کرد. آموزه علت های چهارگانه یکی از آموزه های مهم در حکمت اسلامی است که می توان از این آموزه در هنر اسلامی بهره برد. علت فاعلی و علت غایی هنر اسلامی در نهایت به حق تعالی می رسد. علت صوری آثار هنری نیز هرچند در وهله نخست به عالم مثال می رسد، اما نهایتا این علت نیز به عالم عقل و بالاتر از آن به صقع ربوبی منتهی می شود. علت مادی آثار هنری نیز به آثار مصنوع و طبیعت می رسد.
تحلیل انتقادی نظریه تداخل وجودی خداوند و مخلوقات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریات نو در حل مشکل تبیین رابطه حق و خلق، نظریه تداخل وجودی استاد غلامرضا فیاضی است. پیچیدگى بحث از اینجا آغاز مى شود که با فرض عدم تناهی خداوند، جایی برای حضور مخلوقات در طول یا عرض وجود واجب تعالى باقی نمی ماند. حل این مشکل کار آسانى نیست. نظریه استاد فیاضى ادعا دارد تا زمانی که تداخل وجودى امکان و بلکه وقوع دارد، نمی توان از عدم تناهی وجود واجب سندی برای وحدت شخصی وجود تأمین کرد. در این مقاله با ذکر پیش فرض های فلسفی ایشان و بیان نظریه تداخل وجودی خداوند و مخلوقات، ملاحظات و نقدهایی در حوزه تصویر رابطه واجب و ممکن و چگونگی فعل واجب تعالی در ممکنات، ارائه می شود. با بررسی ادعاى مطرح شده در نظریه، آشکار مى شود که تداخل وجود هم در تصویر دو موجود متشخص در موطن وجودی واحد و نیز در تصویر تداخل به عنوان صفت فعل الهی دارای ابهام است. از سوی دیگر در ادعاى بستر سازى برای ابطال وحدت شخصی وجود ناکام مانده است.
اثبات وحدت شخصی وجود به روش اصل موضوعی بر مبنای فلسفه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روش اصل موضوعی، شیوه ای در استدلال و پایه ریزی علوم قیاسی است که با مبنا قرار دادن تعداد معدود و محدودی مبادی اولیه تصوری و تصدیقی تحت عناوین اصطلاحات تعریف نشده، تعاریف، اصول متعارفه و اصول موضوعه و با استفاده از ابزار منطق، در سایه گریز همیشگی از تناقض و دوری از خطا در جریان استدلال، بستر یک ساختار علمی متقن را ایجاد می نماید. پرسش اصلی این مقاله این است که آیا به روش اصل موضوعی می توان اثبات یکی از مسائل حکمت متعالیه یعنی «وحدت شخصی وجود» را بازسازی نمود؟ و فرضیه موردنظر این است که می توان با لحاظ مقدماتی ازجمله چهار اصطلاح تعریف نشده که اولین آنها «وجود» است و نیز هفت تعریف، همچون تعریف اصیل و اعتباری، همچنین اصول متعارفه ای مانند «ما اشیای کثیری را ادراک می نماییم» و در نهایت تنها اصل موضوعه یعنی «اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت» که هرچند خود در حکمت متعالیه اثبات گردیده، ولی در این سیر استدلالی خاص به عنوان یک اصل موضوعه پذیرفته شده، با شیوه ای در حد امکان نزدیک به این روش، این اثبات را انجام داد.
تحلیلی بر رساله «خواص الحروف» ابن مسره آندلسی، موسس مکتب «المریه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمد بن عبد الله بن مسره بن نجیح القرطبی(۲۶۹-۳۱۹ه.ق) از اولین فیلسوفان مسلمان شناخته شده در حوزه آندلس است که توانست در غرب جهان اسلام شاکله مکتب فلسفی عرفانی " المریه" را در آنجا پایه گذاری نماید. کشف اخیر دو رساله به دست آمده از وی در کتابخانه چستر بیتی[1] دوبلین توسط محمد کمال ابراهیم جعفر، نشان دهنده نمونه های آغازین تفکر نظری منحصر به فردی در آندلس است. وی متقدم بر ابن عربی با غور در معانی نمادین حروف مقطعه قرآنی به مثابه رموزی ناظر بر عالم هستی، پیشگام در بیان سنت رمزی مبتنی بر ارتباطی تکوینی میان کتابت و سخن وحی با تمامی مخلوقات در عالم است. حروف عربی در نظر وی مشابه سهل التستری ، اصول الاشیاء هستند.این حروف صادر شده از وحی صرفا عناصری قراردادی در زبان معمولی نیستند بلکه سرچشمه گوهری اصیل می باشند که عالم هستی، از آنان زاده می گردد بدین ترتیب سخن وحی از یک سو ماده اولیه و از دیگر سوی جوهری ملکوتی است در نتیجه همه موجودات در بعد کیهانی، کتاب حق هستند. این خامه بنای آن دارد که با تبیینی روان از مفاد رساله خواص الحروف (رساله ای در باب نقش و جایگاه عرفانی "حروف" در حقیقت وجود و هستی) که طولانی تر از دیگر رساله (الاعتبار) وی است و مبین سنت پیچیده و رمز آلودی از اندیشه های اعتزال، تصوف، نوافلاطونی، باطنی گرایی بخصوص برخی ویژگی های تعالیم اسماعیلی-شیعی (در حاق اندیشه های وی) می باشد، سهمی در بازخوانی این سنت رمزی را به خود اختصاص دهد. [1] Chesterbeaty شماره ی مقاله: ۲۰
ضرورت یا امتناع عقلی وجود وسائط در آفرینش الهی با تکیه بر آراء ملاصدرا و ابن تیمیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهمترین مسایل فلسفی مسئله باور به ضرورت وجود وسائط در آفرینش است تا جایی که باور به این مسئله دست آویز جریان های تکفیری برای تکفیر سایر مسلمانان شده است. تاکنون درباره ی این مسئله تحقیقات فراوانی صورت گرفته است اما در این تحقیقات بیشتر مباحث مطرح شده جنبه ی نقلی داشته است و کمتر به بعد عقلی آن توجه نشان داده شده است. در این مقاله برای اولین بار ضرورت عقلی وسایط در آفرینش نزد ابن تیمیه و ملاصدرا در ارتباط با مبانی فلسفه ی صدرا همانند کیفیت علم خداوند به جهان، مسئله ی صدور مورد بررسی قرار می گیرد و در پایان به اشکالات مطرح شده به ضرورت وسایط در آفرینش بر اساس مبانی حکمت متعالیه پاسخ داده می شود. و نشان داده می شود که حکمت متعالیه با توجه به مبانی خاص خود به ویژه طرح وجود رابط، وجود منبسط، بسیط الحقیقه و بحث تجلی می تواند به نحو ضرورت ذاتیه پاسخ گوی اشکالات مطرح شده باشد.
«هویت فردی» و مبانی انسان شناختی آن در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
236 - 215
حوزههای تخصصی:
امروزه «هویت فردی» یکی از مهم ترین و چالش برانگیزترین مسائل در حوزه علوم انسانی به شمار می رود. در میان فلاسفه ای که به این مسئله پرداخته اند، بررسی دیدگاه ابن سینا از اهمیت والایی برخوردار است؛ چرا که با اهتمام ویژه به «نفس» و «بدن» و عدم غفلت از یکی به نفع دیگری، ساختار وجودی انسان را هم به لحاظ بالینی و هم به لحاظ مباحث نظری مطالعه کرده است. در پژوهش حاضر از زاویه ای بدیع مبانی انسان شناختی ابن سینا از جمله «ترکیب ساحت وجودی انسان از نفس و بدن»، «حدوث نفس»، «دوگانگی نفس و بدن» و «ارتباط متقابل نفس و بدن» در جهت استنباط مباحث پیرامون هویت فردی بازخوانی می گردد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که مبانی انسان شناختی مذکور، ظرفیت مناسبی برای تبیین مباحثی چون «مفهوم شناسی هویت فردی»، «مباحث مربوط به "خود" و تفاوت آن با هویت فردی»، «ویژگی های ایجابی و سلبی هویت فردی»، «شرح هویت منسجم»، «مؤلفه های سازنده هویت فردی» و «فرآیند شکل گیری آن» را دارد و می تواند مباحث مذکور را به شیوه عقلانی ، تفهیم نماید.
معرفت شهودی از منظر علامه طباطبایی و رد ادعاهای نقضی نسبت به اعتبار آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در کنار معرفت حصولی- مفهومی، معرفت حضوری- شهودی نیز در میان فلاسفه اسلامی از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است. علامه طباطبایی، هنگام بحث از معرفت حصولی، از معرفت حضوری نیز با اهمیت فراوان یاد کرده و معرفت حصولی را در نهایت مسبوق به معرفت حضوری می داند. در این نوشته تلاش می شود، با روش تحلیلی، مبانی نظری وی درباره معرفت حضوری- شهودی و دفاع عقلانی از اعتبار معرفتی آن تبیین گردد. یافته مهم این نوشته آن است که معرفت حضوری- شهودی، علاوه بر آن که تکیه گاه معرفت حصولی است، دفاع عقلانی متقن نسبت به اعتبار معرفت را نیز فراهم می آورد. مبنای این اعتبار آن است که دست یابی به حقیقت هدف اصلی معرفت است، و اگر در معرفت حضوری- شهودی احراز کنیم که خود حقیقت در اختیار ماست، دغدغه دیگری به لحاظ معرفت شناختی نخواهیم داشت. از نظر علامه طباطبایی، همان طور که شهود حسی یقینِ مطابق با واقع در نفس ما ایجاد می کند، معرفت حضوری- شهودی نیز حاوی چنین سیطره ای بر حقیقت است. در پایان این نوشته مصادیقی از نظریات مدعی نقض نسبت به اعتبار معرفت حضوری- شهودی مطرح شده و مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته تا به طور عینی اعتبار معرفت شناختی دریافت های حضوری- شهودی تثبیت گردد.
تبیین مبانی نظریه حصر روشیِ فلسفه در «برهان إن به تلازم عام» و نقد آرای مخالف(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
43 - 60
حوزههای تخصصی:
از دیرباز، روش شناسی فلسفه در اندیشه محققان فلسفه زوایای مختلفی داشته است که می توان یکی از لایه های عمیقِ آن را نظریهٔ علامه طباطبایی با عنوان حصر روشیِ فلسفه، در برهان إن به تلازم عام، دانست. نوشتار پیشِ رو با روشی توصیفی و تحلیلی، به تبیین و بسط مبانی این اندیشه و نقد آرای مخالف آن پرداخته است و هدف آن بیان اثرگذاری مستقیم مبانی فلسفی علامه بر روش شناسی ایشان است و بر این نکته تأکید دارد که با توجه به هم خوانی مبنا و روش مبتکرانه علامه در ارائه این نظریه، اشکالی بر آن وارد نیست. اهمیت بررسی و تأیید نظریه علامه به این شکل، زمانی روشن می شود که بدانیم محصّلان فلسفه در برخورد با این نظریه، از همان آغاز با آرای مخالف آن مواجه می شوند و در مبانی فلسفی این روش شناسی تأمل نمی کنند؛ حال آنکه تعمق بیشتر و دقیق تر نشان می دهد که مبانی حکمت متعالیه، روشی جز روش پیشنهادی علامه به دست نمی دهد و نپذیرفتن این روش است که منتقدان را با اشکالات مبنایی مواجه می کند.
آئورا و تکینگی دیفرانسیلی (به سوی یک زیبایی شناسی ماتریالیستی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
235 - 250
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر کوشیده است مفهوم بنیامینی آئورا را در نظریه دیفرانسیل لایبنیتس و برداشت ویژه دلوز از تکینگی، ریشه یابی نموده و بر اساس آن توضیح دهد. دلوز بواسطه اثرپذیری خود از لایبنیتس، برداشتی ویژه از تکینگی ریاضیاتی ارائه می دهد که می توان آن را دقیقا معادل اکسترمم در حساب عمومی منحنی ها دانست. با متقاطع نمودن مفهوم آئورا با نظریه دیفرانسیل، سپس کشف هم ارزی های مفهومی، شناسایی نودها (گره گاه های تقاطع) و تولید یک بلوک تلاقی، نشان داده شد که می توان آئورا را به مثابه یک تکینگی در منحنی های مکان- زمان زیباشناختی شناسایی نموده و توضیح داد. سپس بر اساس این روش تجربی، تلاش گردید طرح اولیه و پیشنهادی یک زیبایی شناسی ماتریالیستی، به عنوان دستاورد جنبی پژوهش، صورت بندی شود. بر اساس این طرح، ایده اصلی زیبایی شناسی ماتریالیستی پیشنهادی، متقاطع نمودن نظام زیبایی شناختی با نظام های علمی برای تولید بلوک ها و مناطق تلاقی ست، به نحوی که بتوان مفاهیم زیباشناختی مستقر در این بلوک های تلاقی را به صورت توابع علمی- مادّی بازسازی نمود. برای تفهیم این موضوع، از نظریه مجموعه ها در ریاضیات کمک گرفته شد.
چگونگی تکوین هنر و صناعت نزد عبرانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
182 - 210
حوزههای تخصصی:
در جوامع سنتی میان هنرور و پیشه ور تفاوتی وجود نداشته است و این تفاوت امری امروزی است. فعالیت های بشر در جامعه سنتی امری منبعث از اصول تلقی می شده است. به همین دلیل فعالیت های بشری به امری استحاله یافته مبدل می شدند و خصلتی مقدس به خود می گرفتند. جامعه یهود تا قبل از دوره مدرن از جوامع سنتی تلقی می شده. مانند دیگر جوامع سنتی، محور زندگی آنان آموزه های وحیانی(تورات و تلمود) بوده است. از جمله آنها مفهوم صنعت و پیشه است. مسئله پژوهش حاضر بررسی چگونگی تکوین هنر و صناعت در سنت یهود است. سوالات پژوهش: صناعات در جامعه عبرانی چگونه تکوین یافته اند؟ صناعات چه اهمیتی در دین یهود دارند؟ پیشه ها چه آداب معنوی دارند؟ پژوهش پیش رو با رجوع به منابع مرتبط و به ویژه متون سنتی و نیز مقدس یهود به گردآوری و تدوین و دسته بندی مطالب می پردازد، سپس با تحلیل و تفسیر و تشریح یافته های گردآوری شده به استنباط و استنتاج می پردازد. هدف پژوهش حاضر بررسی چگونگی تکوین هنر و صناعت نزد عبرانیان است. نتایج نشان می دهد که پیشه ها در دین یهود خاستگاه الهی و وحیانی دارند. داشتن کار و پیشه بسیار مورد تاکید است. پیشه ها دارای آدابی هستند که فرد باید آنرا رعایت کند.