فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
با انتشار نظریه تکاملی داروین (فرگشت)، ابتدا در دنیای مسیحیت سپس در جهان اسلام چالش بزرگی میان علم و دین به وجود آمد و در نتیجه اندیشمندان مسلمان ناگزیر از بیان رویکرد خود در این موضوع شدند. در این مقاله سعی شده است مهمترین موضعگیری های علمای مسلمان از اولین رویکرد ها که هم عصر داروین بوده تا نظرات معاصرین را جمع آوری نماید. به صورت کلی می توان این رویکردها را به سه دسته تقسیم نمود: الف) گروهی که نظریه تکامل را کاملا رد کرده اند، ب) گروهی که هر چند آن را به صورت مطلق نپذیرفته اند و نقدهای جدی به آن دارند اما راهی برای قبول آن باز نموده و یا برای آن استثناء قائل شده اند و ج) گروهی که آن را کاملا تأیید نموده اند. بررسی این آرا نشان می دهد که اولا موضع و بحث بر سر نظریه داروین کماکان جریان داشته و کنکاش علمی در این باره هنوز مسدود نگشته و ثانیا از میان سه دسته نظرات فوق الذکر، اندیشمندان مسلمان بیشتری رجحان به سوی دیدگاه دوم داشته اند و تلاش کرده اند راهی برای قبول این نظریه در کنار باورمندی به نصوص و باورهای دینی باز بگذارند و البته از پذیرش قطعی این نظریه اجتناب کنند.
خوانش فارابی از اوسیای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
235 - 255
حوزههای تخصصی:
فارابی در ده اثر خود از جوهر و مشتقات آن به صورت پراکنده سخن گفته است. در این آثار، پی در پی به نقل قول هایی از ارسطو و تفسیر فارابی از آن نقل قول ها برخورد می کنیم. فارابی انتخاب لفظ جوهر برای اوسیا را فرض گرفته است؛ به این معنی که بر سر ترجمه آن به موجود، عین، ماهیت و ذات دعوایی ندارد و معنای آن را حمل بر جوهر می کند. این مقاله می کوشد شباهت ها و تفاوت های فارابی با ارسطو در بحث از مفهوم جوهر را تقریر کند و سپس از دل آن به دو نظریه ابتکاری فارابی پل بزند. آن دو نظریه یکی در بحث تقسیم موجود ظهور می کند و دیگری در نگرش فارابی به واقعیت. هرچند در این میان به چند ناسازگاری در کلام فارابی برخورد می کنیم که زبان فلسفی او را حتی بیشتر از زبان فلسفی ارسطو در متافیزیک ابهام آلود می کند. همین امر عاملی می شود که کلام فارابی قابلیت تفسیرهای متفاوتی داشته باشد. در نهایت درباره ارتباط مفهوم جوهر با مفاهیم شئ و تشخص بحث می گردد.
تحلیلی بر دیدگاه فوکو در باب مناسبات مِتا فلسفه و تجدد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
409 - 424
حوزههای تخصصی:
میشل فوکو (1984-1926) فیلسوف پست مدرن فرانسوی در آثار مختلف خود به تامل در ماهیت فلسفه و مناسبات آن با تجدد پرداخته است. این مقاله با توجه به طرح مناقشات معاصر در باب سرشت و سرنوشت فلسفه که ذیل ادبیات «متافلسفه» از دهه 1970 به این سو مطرح شده است و با مراجعه به آثار کلیدی فوکو هم چون نظم اشیاء ، دیرینه شناسی دانش ، تاریخ جنسیت، قدرت- دانش به بازخوانی مناسباتِ فهم فوکویی از فلسفه (متافلسفه فوکو) در پیوند با خوانشی که وی از اومانیسم به مثابه بنیاد تجدد دارد می پردازد. آن چه در آرای فوکو به منزله حلقه وصل متافلسفه و تجدد است کوشش نظری وی در بسط و تعمیق ادبیات فکری «ضد اومانیسم» در سنت فلسفه قاره ای می باشد.
نقش انوار سانحه سهروردی در نظام فیض صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
529 - 549
حوزههای تخصصی:
در نظام فیض سهروردی، یکی از کلیدی ترین مفاهیم، بحث انوار سانحه است. او با معرفی این انوار و نحوه اشراق آنها، و نقشی که در ایجاد ارباب انواع دارند، کثرت های عرضی عقول را به نحو بدیعی توجیه کرد و نشان داد که این ارباب انواع، یا سلسله عرضی عقول، نقش اصلی را در پیدایش موجودات در عوالم مادون عقل، یعنی عالم ملکوت و عالم ماده دارند. ملاصدرا که در آثارش، به کرّات از مُثل افلاطونی یاد می کند و خود را مدافع این نظریه می داند، در مواجهه با نظام فیض سهروردی و خصوصا بحث ارباب انواع که معادل همان مثل افلاطونی هستند، به شدت متأثر بوده و به دفعات، از این ایده دفاع می کند و در حقیقت نظام فیض خود را تا حد زیادی از نظام فیض سهروردی به عاریه می گیرد. لکن صدرا در مواجهه با بحث انوار سانحه، که اساس ایجاد ارباب انواع است، پذیرش آن را در تعارض با اصل فعلیت تامّ عقول و تجرد محض آنها می داند. در این مقاله نشان داده خواهد شد که اولا چنانچه اصل موضع صدرا درخصوص فعلیت تام عقول پذیرفته شود، باز هم می توان ارباب انواع را قبول کرد و با قائل شدن به حیثیت های مختلف در عقول سلسله طولی، ایجاد سلسله عرضی عقول را توجیه نمود و ثانیا نگارندگان معتقدند که اساسا صدرا در قائل شدن به فعلیت تام عقول، موجّه نبوده و این موضوع، نه تنها یکی از اصول حکمت متعالیه محسوب نمی شود، بلکه می تواند در تعارض با سایر مبانی اصلی این دستگاه فلسفی باشد.
آنتونی کنی و زبان دینیِ استعاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
224-215
حوزههای تخصصی:
آنتونی کنی با اخذ مفهوم «بازی زبانی» از ویتگنشتاین، نظریه ای در باب زبان دینی می پروراند: اولاً استعاره یعنی اخذ کلمه از یک بازی زبانی و استعمال آن در بازی زبانی دیگر؛ ثانیاً ملاک تعلق کلمه به یک بازی زبانی برهم کنش کاربران با مابازای آن کلمه است؛ ثالثاً ما با خدا برهم کنشی نداریم. بنابراین هر نوع استعمال کلمه «خدا» استعاری است. مایکل اسکات سه نقد بر این نظریه وارد می کند: ۱. شرط کنی برای تعلق کلمه به یک بازی زبانی غیرقابل دفاع است؛ ۲. نوعی تماس با مابازای کلمه «خدا» متصور است. ۳. در برخی جملات موضوع و محمول دینی اند و استعمال «خدا» در این جملات استعاری نیست. در این مقاله با استناد به بیان ناپذیری کنی، مفهوم «غیریت طولی» معرفی و براساس آن به نقدهای اسکات پاسخ داده می شود. اما چون مفهوم بازی زبانی حد استعلایی فعالیت های زبانی است، می توان رویکرد آنتونی کنی را به چالش کشید.
حقیقت و واقعیت در پراگماتیسم پیرس و جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
127 - 145
حوزههای تخصصی:
حقیقت و واقعیت از مباحث بنیادی فلسفی است که پراگماتیست ها دربارۀ آن مباحث ویژه ای مطرح کرده اند. در این مقاله آرای پیرس و جیمز در این خصوص با هم تطبیق داده می شود تا به این سؤال پاسخ داده شود که چرا با اینکه پیرس بنیان گذار پراگماتیسم است، جیمز از شهرت گسترده تری برخوردار است؛ تفکر او بیشتر پی گرفته می شود و از او نیز به عنوان مؤسس پراگماتیسم نام می برند؟ آنچه باعث این مسئله شده، نظرگاهی است که این دو دربارۀ نظریۀ حقیقت اتخاذ کرده اند؛ از این رو، بررسی حقیقت و واقعیت از لحاظ معنا، اقسام، معیار و جایگاه آنها در پراگماتیسم، هم نظر آنان را در مورد این دو مبحث به خوبی بازگو می کند و هم به پرسش این مقاله پاسخ می دهد. پراگماتیسم بر اصل پراگماتیکی استوار است که پیرس واضع آن بوده و جیمز نیز آن را پذیرفته است. آنان با اصل پراگماتیکی، آثار و نتایج عملی مفاهیم را می سنجند. تمایز این دو فیلسوف در این است که پیرس اصل پراگماتیکی را اصلی منطقی دانسته، با نظریۀ معنا مرتبط می سازد و جیمز آن را با نظریۀ حقیقت گره می زند و این باعث می شود پراگماتیسم جیمز در صدر تفکرات پراگماتیستی بعدی قرار گیرد. افزون بر این، در این مقاله به این پرسش نیز می پردازیم که آیا پراگماتیسم آنان در نظریۀ واقعیت و حقیقت، توانسته است خود را از قید فلسفۀ متافیزیکی برهاند؟ پاسخ این پرسش آن است که پیرس و جیمز دیدگاه های مؤثر وجدیدی در فلسفه مطرح کرده و برخی از اصول فلسفۀ متافیزیکی را به چالش کشیده اند؛ اما با این همه، هنوز در چارچوب تفکر متافیزیکی می اندیشند.
مواجهه با «دیگری» و ظهور صلح بنیادین در نهادِ سوژه امپریالسیت از منظر امانوئل لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
807 - 823
حوزههای تخصصی:
موضوع این تحقیق، بررسی و تحلیل صلح بنیادین است که در پرتو مواجهه با «دیگری» در نهاد سوژه امپریالیست رخ می دهد. لویناس سوژه ای را به نمایش می گذارد که در راستای بنیان بهشتی زمینی خواسته هایش را بر جهان تحمیل نموده و به بلعیدن اغیار و فروکاستن آنها به خویش سرگرم است. سوژه خودکامه که هویتش را با خشونت و در ارتباط با اغیار شکل داده، با «دیگری» مواجه می شود که در برابر تمامیت خواهی او مقاومت می کند. ایده لویناس جهت پایان خشونت، ریشه در سوبژکتیویته ای دارد که غیرقابل فروکاست به آگاهی است و مسئولیتی نامتناهی بر سوژه تحمیل می کند. مواجهه با چهره «دیگری» از ابتدا صلح آمیز است. چهره، با متنبه ساختن سوژه برای صلح و همبستگی، او را بر انجام وظیفه بر می انگیزد و پیش از هر پرسش و انتخاب، سوژه را شخصا مسئول صلح با «دیگری» می کند؛ مسئولیتی که پیش از این در آن مستقر شده است و نمی تواند خود را از آن کنار بکشد. صلح موردنظر لویناس صلح بنیادین، اصیل و فراتر از صلح و جنگ متعارف است.
گزارشی انتقادی از ترجمه فارسی دو فصل کِندی و فارابی در تاریخ فلسفه اسلامی نصر- لیمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
715 - 741
حوزههای تخصصی:
کتاب تاریخ فلسفه اسلامی حدود یک ربع قرن پیش از این، با ویرایش دو چهره سرشناس در زمینه فلسفه اسلامی یعنی سید حسین نصر و اولیور لیمن، از سوی انتشارات راتلج (Routledge) منتشر شد. جمعی از پژوهشگران در نگارش اثر به زبان انگلیسی دخیل بوده اند؛ در ترجمه فارسی اثر نیز پژوهشگران و استادانی حضور داشته و همه اثر در پنج جلد از سوی انتشارات حکمت طی سال های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۸ به چاپ رسیده است. موضوع این نوشته بررسی موردی ترجمه فارسی دو فصل از جلد نخست است؛ منظور فصل های یازدهم و دوازدهم است که به ترتیب به گزارش فیلسوف عرب یعنی کِندی و ابونصر فارابی می پردازند. مترجم فارسی هر دو فصل نامبرده استاد فلسفه، روح الله عالمی است. در این بررسی پس از بیان مسأله و معرفی اثر (اعم از اصل انگلیسی و ترجمه فارسی)، روی ترجمه فارسی دو فصل کِندی و فارابی، متمرکز شده و کوشیده ایم موارد گوناگونی از ایراد های ویرایشی و محتوائی آن ها را گزارش کنیم. در ادامه به تحلیل و نتیجه گیری پرداخته ایم. به طور کوتاه می توان گفت، مترجم در ترجمه فارسی دچار برخی سهوهای جدّی شده است. سهوهایی که البته می توانست بسی کمتر باشد. ریشه های امر بیشتر عبارتند از دقت نکردن در معانی برخی اصطلاحات یا عبارت ها، عدم تخصص در موضوع بحث و مراجعه نکردن به متون اصلی مربوطه (در اینجا متون خود کِندی و فارابی)، بهره نگرفتن ناشر از ویرایش علمی برای بررسی صوری و محتوائی ترجمه فارسی جلد نخست. نشر چنین آثاری با کیفیت محتوائی مخدوش، نشان می دهد که کار فکری و فرهنگی چه بسا از سوی خود ما که بدین امور می پردازیم، کم ارزش گرفته می شود! و سپس همین آفت فکری، به سطح جامعه نیز سرایت می یابد. امیدواریم نوشته هائی از این دست که به بررسی انتقادی پرداخته است، جدّی گرفته شده و برخی از کسانی را که مستقیم یا غیرمستقیم عهده دار فعالیت های فکری - فرهنگی اند، بکار آید. باشد که از این راه و مانند آن، شأن و وضع تألیف و ترجمه متون فلسفی نسبت به وضع کنونی، اندکی بهبود یابد.
چرا مسئله شر مشکل غیبت الهی را تضعیف می کند؟
منبع:
الهیات سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹
89 - 119
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پس از طرح مسائل شر و غیبت الهی که دو دلیل برجسته بر ضد خداباوری در فلسفه دین هستند، و تمایز میان صورت بندی های منطقی و شهودی آنها، استدلال شده است که مشکل اثباتی شر، مشکل شهودی غیبت الهی را تضعیف می کند. بر این اساس اگر مشکل شهودی شر واقعاً نیرومند باشد، می تواند توانایی خداوند برای آشکارسازی وجود خود را به روشی بدون شک عقلانی مسدود کند، که به نوبه خود مشکل شهودی غیبت الهی را تضعیف می کند. این استدلال تحت عنوان یک نوع استراتژی پاسخ که توسط کینگ طراحی شده است طبقه بندی شده است. در ادامه بحث با جزئیات بیشتری بسط داده شده و به صورت مقدمه/ نتیجه ارائه شده است. همچنین ایرادات احتمالی قابل طرح مورد بررسی قرار گرفته است.
پیشینۀ متناهی جهان در کیهان شناسی؛ دلالت ها و پیامدهای فلسفی-الهیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
25 - 46
حوزههای تخصصی:
در کیهان شناسی دو دسته سناریو برای سابقه ی جهان می توان معرفی کرد. نخست مدل استاندارد کیهان شناسی مطرح می شود که سناریوی آغاز در آن مه بانگ است و دوم سناریوهایی که مه بانگ صرفاً دریچه ی ورود به جهان ماست و جهان(ها) ابعادی بیشتر یا سابقه ای طولانی تر از جهان ما دارند. پرسش اساسی این است که چرا و چگونه جهان از هیچ سر برآورد؟ این پرسش لازمه ی آن است که بپذیریم جهان از صفر شروع شده است. برای پاسخ به چنین پرسشی تلاش هایی در حوزه ی دانش فیزیک و کیهان شناسی نظری صورت گرفته که مدل جهان بدون مرز و سناریوی تورم ازلی-ابدی، اصلی ترین نمونه های آن هستند. پس از تبیین دو دسته نشان خواهیم داد که اولا به جهت فیزیکی اغلب شواهد تجربی و نظری به سود تناهی پیشینه ی جهان است؛ چه آن را محدود به مه بانگ و چه آن را توسعه یافته تر بدانیم. هم چنین مدل های فیزیکی نه تنها مخالف رهیافت فراطبیعی نیستند بلکه به آن کمک می کنند.
پیوند تشکیکی عرفان و برهان، و پیامدهای تعامل دوسویه آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان و فلسفه، روش های گوناگونی برای شناخت حقیقت دارند؛ یکی برپایه برهان های عقلی و دیگری با شهودهای قلبی سامان می یابد. اما این تفاوت روشی، لزوماً به تقابل محتوایی نخواهد انجامید؛ زیرا هریک از آن ها اگر برابر موازین پیش روند به حقیقت می رسند؛ حقیقتِ یگانه مشکّکی که هرکدام به اندازه خویش، آن را می یابند. اختلاف این یافته ها طولی و تشکیکی است، نه عرضی و تقابلی؛ به گونه ای که یک حقیقت خارجی در دو سطح برتر و پست تر ادراکی، یافته می شود. درنتیجه گزاره های برآمده از برهان و شهود، یکدیگر را تایید می کنند، نه تکذیب. بنابراین گزاره های عرفانی عقل پذیرند، نه عقل گریز یا عقل ستیز. ازسوی دیگر، هریک از این روش ها برتری هایی بر دیگری دارند که تعامل دوسویه آن ها را بایسته می سازد. برخی از مهم ترین پیامدهای این تعامل عبارتند از: 1. نقش عقل در سنجش، تصویرسازی و اثبات محتوای شهودی. 2. نقش شهود در ژرفابخشی به تصور مسئله، یافتن حد وسط، و فزایندگی یقین عقلی. مقاله پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی، پیوند تشکیکی عرفان و برهان، و تعامل دوسویه آن ها را تبیین خواهد کرد.
تخیل تولیدی در نقاشی از نگاه ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
436 - 451
حوزههای تخصصی:
مطالعۀ تخیل همواره در حوزۀ هنر و زیباییشناسی دارای اهمیت خاصی بوده و این امر در نظام فلسفی ریکور نقشی محوری ایفا میکند که مطالعۀ مجزای این بخش از فلسفۀ او کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ریکور با ارائۀ یک خوانش انتقادی از تاریخ فلسفه سعی داشت تا جنبههای زایا و تولیدی تخیل را مجدد به متن اصلی فلسفه بازگرداند، هدفی که او با استعانت از تحلیل تخیل نزد کانت ابعاد گستردۀ آن را در حوزۀ ادراک بازیابی کرد تا به یک نظریۀ جامع از تخیل تولیدی دست یابد. در این مقاله تلاش شده با بررسی مسیری که ریکور برای ارائۀ یک نظریۀ تخیل تولیدی طی کرده، به اهمیت مقولۀ اثر بودگیِ نقاشی و ارتباط آن با امر حقیقی پرداخته شود. در همین راستا با تبیین نقش مفهوم افزونگی شمایلی که یکی از شاخصههای نهفته در بعد خلاق و تولیدی تخیل به شمار میرود، کنشِ موجود در تصویر و همچنین موقعیت دیالکتیکی بین زبان و تصویر بهتر مشخص میشود. در نهایت نتیجه آن که نقاشی به مثابۀ یک برساختۀ تخیل تولیدی گویی هرچه خیالیتر یعنی مرجع ایدۀ آن صرفاً یک ابژۀ بازنمودی نباشد، حقیقیتر است. پیامدی که میتواند برای تبیین ماهیت اثر هنری (نقاشی) رویکرد تازهای را پیش روی ما قرار دهد.
الهیات رخ داد؛ تاملاتی درباره «دین بدون متافیزیک» از منظر جان دی کپوتو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«الهیات رخ داد» نگرشی نو به الهیات است که در فلسفه های پسامدرن ریشه دارد. مفهومی که جان دی کپوتو فیلسوف دین آمریکایی به تبع اندیشه های استادش ژاک دریدا برای نفی نظام های الهیاتی مبتنی بر فلسفه سنتی غرب وضع کرده و در پی دینِ منهای متافیزیک است. الهیات رخ داد حکایت از نوعی عدم ثبات در معنا دارد، و وضعیتی آستانه ای و نامتعین در مفاهیم الهیاتی را به تصویر می کشد. این نگرش اجازه هرگونه مطلق انگاری و نظام سازی و در یک کلمه، متافیزیک محوری در مفاهیم الهیاتی را از اندیشه انسان سلب می کند. الهیات رخ داد از مفاهیمی پیوسته در حال تحقق، آینده ای باز، غیرقابل پیش بینی، و غیرقابل مهار سخن گفته و به جای سویه های معرفت شناختی، بر ویژگی های پراگماتیک و اگزیستانسیال دین تاکید دارد. در الهیات رخ داد به جای پرداختن به معرفت دینی، که لاجرم امری متافیزیکی است، به مناسک دینی همچون نوع دوستی، کارهای خیر، عدالت طلبی و اخلاق توجه جدی می شود. اما از منظری انتقادی باید پرسید که آیا الهیات منهایِ متافیزیک اصولا قابل تصور است؟ به تعبیر دیگر، آیا می توان بدون تفسیر و صورت بندی فلسفی به میدان الهیات گام نهاد؟ این مقاله پاسخی به این سوال اساسی در برابر مفهوم الهیات رخ داد است.
تقریری جدید از نظریه فطرت با تأکید بر نظر مطهری و تحلیل انتقادی اشکالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه فطرت در سنت اسلامی مبتنی بر مبانی قرآنی، روایی، عرفانی و فلسفی تطور و تکامل یافته است. مطهری علاوه بر مبانی قبلی، از علوم و فلسفه های جدید نیز استفاده می کند و به نسبت دیگران تقریر جامع تری از نظریه فطرت ارائه می کند. در این مقاله با روش تفسیر تحلیلی متن محور، با بررسی و تحلیل اشکالات واردشده بر نظریه فطرت و همچنین استفاده از نفس شناسی صدرایی، تقریری جدید از این نظریه مبتنی بر دیدگاه های شهید مطهری صورت بندی شده است که مبانی آن در حوزه های هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی بدین شرح است: (1) هستی شناسی فطری حقیقت و واقعیت و دنیای خارج و مبدأ و معاد را قبول دارد. (2) انسان با بعد شناختی و گرایشی با این واقعیت ها و حقایق مواجه می شود و به آنها دسترسی پیدا می کند. (3) انسان هویت واحد غیرتفکیک شده ای از طبیعت، غریزه، فطرت (شناخت و گرایش) است. (4) انسان با اراده آزاد می تواند در جهت غرایز یا فطریات حرکت کند و برساختی غریزی یا فطری برای خود رقم بزند. (5) فطرت هم برای شناخت های عقلی و هم گرایش های احساسی ارزش واقع نمایی قائل است. (6) بنا بر معرفت شناسی فطری، فطرت شناخت و فطرت گرایش دو جنبه درهم تنیده معرفت هستند و دارای نوعی وحدت اند. (7) نظریه فطرت روش های قیاسی، شهودی، نقلی و استقرایی را معتبر می داند و به کار می گیرد. (8) نظریه فطرت رویکرد چندروشی را به رسمیت می شناسد که عینیت و تحصل بیشتری دارد. (9) این روش چندوجهی با سهولت بیشتری می تواند فلسفه را به علوم مرتبط کند و امکان استفاده اندیشمندان از نظریات فلسفی را فراهم آورد.
استقلال معرفت شناختی و وابستگی هستی شناختی اخلاق نسبت به دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
736 - 750
حوزههای تخصصی:
به طور سنتی اعتقاد بر این بود که اخلاق بر دین مبتنی است و بدون دین، اخلاق وجود ندارد. با گسترش انتقادات بر ضد دین در عصر جدید و ظهور نظریه های مختلف پیرامون منشاء دین که به دنبال خاستگاه انسانی برای دین بودند تلاش برای یافتن اخلاق بدون دین نیز رشد یافته است. مدافعان نظریه استقلال اخلاق از دین انتقادات قابل تاملی را مطرح می سازند به نحوی که نظریه ابتناء اخلاق بر دین را به چالش می کشاند. هدف پژوهش حاضر پرداختن به مساله نسبت میان اخلاق و دین است. مساله ای که در این رابطه در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار می گیرد این است که اخلاق چه نوع استقلالی می تواند نسبت به دین داشته باشد. نویسنده ضمن قابل قبول دانستن مهمترین چالشی که پیروان نظریه استقلال اخلاق از دین مطرح می نمایند با تمسک به نظریه اخلاق دو قطبی نسبت میان اخلاق و دین را تبیین می کند. بر اساس این نظریه دو جنبه معرفت شناختی و روان شناختی را باید در مورد اخلاق تمایز نهاد. در حالی که جنبه معرفت شناختی اخلاق از دین استقلال دارد جنبه روان شناختی بر دین مبتنی است. با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و مفروض گرفتن عینیت ارزش های اخلاقی مقاله پیش رو به این نتیجه خواهد رسید که ارزش های اخلاقی در حالی که از دین استقلال دارند ؛ اما از جهتی متفاوت بر دین مبتنی هستند.
حکمت زندگی از نگاه غزالی و شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر، به یکی از کاربردی ترین موضوعات فلسفه، یعنی زیست خردمندانه، که سعادت مندی را نوید می دهد، پرداخته شده است. این موضوع، به شیوه مقایسه ای، مشخصاً در اندیشه غزالی و شوپنهاور، ردیابی و بررسی شده است. بشر همواره دغدغه خوب زندگی کردن را داشته است. این امر را می توان در متون کهن در قالب پندها و نصیحت هایی که از نیاکان رسیده، شاهد بود. آنچه انسان را در این مسیر راهنمایی می کند تا زیست شاد و آرامی را برای خود رقم بزند، حکمت است. غزالی و شوپنهاور، هر دو، شناختن خود را مقدم بر همه شناخت ها و لازمه خوشبختی می دانند و معتقدند خرد انسانی می تواند راهبر او در جهت سعادت باشد. با این تفاوت که غزالی بر عناصر دینی تاکید بیشتری کرده و به ارائه راهکارهای عملی هم چون اجرای شریعت و طلب علم پرداخته، حال آن که شوپنهاور امور دیگری همچون انسان شناسی و شناخت سرشت زندگی بشری را مورد توجه قرار داده است، و به سلامتی و برنامه ریزی به عنوان راهکارهای عملی اشاره کرده است.
تحلیل و بررسی عشق در نظام فلسفی افلاطون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
112 - 135
حوزههای تخصصی:
انسان موجودی دو بعدی است که در بعد فطری دارای نیازهایی از حقیقت طلبی است و حقیقت را زیباترین مقوله عالم هستی می داند و این زیبایی انسان را عاشق خود نموده و به زندگی او معنا می بخشد و با رسیدن به معشوق حقیقی تکامل می یابد لذا گزاره عشق از دیرباز مورد توجه پژوهشگران و نویسندگان بوده است چرا که یکی از نیروهای مشوقه و محرکه انسان به شمار می اید ﭘﮋوﻫﺶ حاضر، با روش تحلیلی و مطالعه اسنادی، در پی پاسخ به این ﺳﺆال اﺳﺖ تحلیل افلاطون از عشق چیست وارتباط عشق با زیبایی ، جهان شناسی و تعالی انسان چه می باشد؟ عشقدر اثار مختلفی از علما و اندیشمندان علوم مختلف و در فلسفه نیز از منظر فلاسفه ی غرب و شرق از جمله در اثار افلاطون بررسی شده و نظریاتی در مورد ماهیت عشق، ارتباط ان با زیبایی ،نقش عشق در جهان شناسی و خلقت، نقش عشق در گرایشات فلسفی و نقش عشق در تعالی و تربیت انسان پرداخته شده است .افلاطون معتقد است که هسته اصلی ایجاد عشق گرایش انسان به زیبایی و کمال است و زیبایی به زیبایی درون و بیرونی تقسیم می شود و هر نوع تکامل و کمال را زیبایی می داند بنابر این در بسیاری از موارد از عشق به زیبایی تعبیر می کند و فلاسفه را به دلیل اینکه طالب حقیقت هستند به عنوان عاشق معرفی می کند.
طراحی و اعتباربخشی الگوی آموزشی و پرورشی صبر بر اساس آموزه های اسلامی در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
249 - 277
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی و اعتباربخشی الگوی آموزشی و پرورشی صبر بر اساس آموزه های اسلامی در دوره ابتدایی است. در این مطالعه از روش آمیخته (کیفی و کمی) استفاده شده است. در بخش کیفی از تحلیل اسنادی و روش دلفی و در بخش کمی از روش پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل کلیه اسناد و منابع مرتبط با صبر از جمله قرآن، نهج البلاغه و احادیث است. جامعه آماری در بخش کمی شامل متخصصان آموزه های اسلامی و برنامه درسی بودند، نمونه آماری تحقیق براساس فرمول کوکران 384 نفر از متخصصان می باشند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای تعیین اعتبار از راهبرد بازبینی مشارکت کنندگان و بازبینی متخصصان استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان داد که 45 شاخص حاصل از تحلیل محتوی با روش دلفی 42 شاخص و در 4 مؤلفه باقی ماندند. 4 مؤلفه شامل؛ مؤلفه هدف 21 شاخص، محتوی 8 شاخص، روش7 شاخص و ارزشیابی 6 شاخص می باشد، نتایج حاکی از برازش خوب مدل دارد. براساس یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت که توجه به مؤلفه های شناسایی شده صبر براساس آموزه های اسلامی می تواند راهنمای عمل برنامه ریزان درسی و معلمان در آموزش و پرورش دانش آموزان دوره ابتدایی باشد.
نظریه دو جنبه ای نفس و بدن (تحلیل و بررسی دیدگاه اسپینوزا در باب نفس و بدن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه اسپینوزا درباره ی نفس و بدن در حقیقت راه حلی است برای معضلی که دکارت در باب نفس و بدن با آن مواجه بود.در نظر اسپینوزا جسم جوهر نیست بلکه حالتی از صفت بعد است مجموعه ای از اشیاء جزئی است که از کنار هم قرار گرفتن اجسام بسیط بوجود آمده است . نفس انسان نیز جوهر نیست بلکه حالتی از صفت فکر است، اما از آنجا که فکر چیزی جز «تصور داشتن» نیست بنابراین نفس چیزی جز مجموعه تصورات نیست. تصور نقش اساسی در نظریه نفس و بدن اسپینوزا دارد. اسپینوزا از تصور جنبه فعال ذهن را قصد کرده است و آن را مقوم نفس انسانی می داند. دو سلسله ی طولی نامتناهی از تصورات (نفوس) و اشیاء ممتد (بدن ها) وجود دارد. هم تصورات و هم اشیاء ممتد معلول خداوندند و از آنجا که قدرت فعل خداوند با قدرت فکر او برابر است، نظم و اتصالی که در اشیاء ممتد (حالات) وجود دارد عیناً در تصورات نیز وجود دارد و بالطبع مطابق با هر حالتی از بدن، تصوری از آن حالت در نفس وجود دارد، بنابراین نفس چیزی جز تصور بدن نیست. این نکته به نظر اسپنوزا این امکان را به ما می دهد تا نفس و بدن را دو جنبه از یک جوهر واحد تلقی کنیم. تبیین اسپینوزا از مسئله نفس و بدن که از آن در این مقاله به نظریه ی دو جنبه ای نفس و بدن تعبیر می شود مبتنی بر نظریه خاص اسپینوزا در باب رابطه ی جوهر و صفات است. حقایق جسمانی حالتی از صفت بعدند و حقایق نفسانی حالاتی از صفت فکرند و هر دو حقیقت جنبه های متفاوت یک جوهر واحدند.
پیدایش جهان از دیدگاه علامه سید محمدحسین طباطبایی و استیون هاوکینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
157 - 173
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تبیین موضوع پیدایش جهان از دیدگاه دو اندیشمند برجستۀ معاصر دین و علم، علامه سید محمد حسین طباطبایی و استیون هاوکینگ، به روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی نگارش یافته است. علامه طباطبایی با دو رویکرد تفسیر وحیانی و شناختِ عقلی عوالم سه گانۀ وجود (عقل، مثال، ماده) را معلول خداوند و عالم مادی را حادث علّی و زمانی دانسته است. همچنین به آغاز زمانی داشتنِ جهانِ طبیعت اشاره دارد. هاوکینگ با رویکرد صرفاً علمی و تجربی در دو دوران فکری خود (هاوکینگِ متقدم و متأخر) به این موضوع پرداخته است. هاوکینگِ متقدم با توجه به رویکرد کلاسیکی نسبیت عام و رویداد انفجار بزرگ از پیدایش فضا و زمانِ جهانِ کنونی و امکانِ وجود خالق سخن گفته است. اما هاوکینگِ متأخر با توجه به قانون گرانش و مکانیک کوانتومی پیدایش جهان را از «هیچ»، یعنی روندِ خلقِ بدون مقدمه و ناظمِ هوشمند، کافی دانسته و برای اثبات آن در پی نظریه ای موسوم به M (نظریۀ همه چیز) است. در این دیدگاه، جهان خودبسنده و بی نیاز از خالق است و آغاز و پایانی برای آن متصور نیست. از برآیند این دو دیدگاه می توان گفت یافته های علمی بر بنیان تجربه و در نتیجه در معرض آزمون، حدس، احتمال، و خطا قرار دارند و نمی توانند دربارۀ آفرینش جهان دیدگاهی یقینی داشته باشند. افزون بر این دانشمندان فیزیک و کیهان شناسی به دیدگاه هاوکینگ در این مورد نقدهای جدّی وارد کرده اند. در حالی که گزاره های دینی دربارۀ آفرینش جهان برخاسته از وحی و مصون از هر گونه خطا و اشتباه است و از عقل منطقی نیز بهره می گیرد. از این رو به واقعیت نزدیک تر است که در مقاله بیان خواهد شد.