مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
سفسطه
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، در تلاش است آرا و افکار پروتاگوراس، مؤسسّ و نخستین سوفیست را اصطیاد نموده و سپس به تجزیه و تحلیل آنها بپردازد.نویسنده اثبات خواهد کرد که رویکرد انسانگرایانه پروتاگوراس، فردمحورانه خواهد بود؛ افزون بر اینکه نگاه مبتنی بر احساس او نیز در نهایت به محوریت افراد بشر باز خواهد گشت و همچنین آمیخته بودن با تناقضهای متعدد، حذف خدا از صحنه زندگی و نسبیّتگرایی در اخلاق از برجستهترین پیامدهای انسانمحوری خواهد بود.
تقریری بدیع از برهان صدیقین علامه طباطبایی (ره)(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۷ شماره ۱۰
رهان صدیقین از براهینی است که فیلسوفان مسلمان در اثبات وجود خدا بدان اهتمام ویژه داشتهاند و تا کنون تقریرهای متعددی از سوی ابنسینا، ملاصدرا، حکیم سبزواری و علامه طباطبایی ارائه شده است. در میان این تقریرها برهان علامه (ره) در عین اتقان از پیچیدگی خاصی برخوردار است که برخی اندیشهها را به این پرسش کشانده که آیا این برهان از اعتبار منطقی برخوردار است یا در آن مغالطهای نفوذ کرده است؟ به نظر میرسد که این برهان از اعتبار لازم برخوردار است و روش علامه (ره) در این برهان به اموری دیگر مانند بیداری و خواب، خارجی و ذهنی و معناداری و بیمعنایی قابل تعمیم است و به موجب این روش خواب در پرتو بیداری خواب است و ذهنی در پرتو خارجی ذهنی است و بیمعنایی در پرتو معناداری بیمعنا است، بنابراین خواب مطلق، ذهنی مطلق و بیمعنایی مطلق خود متناقض است.
تأملی در یک برهان (بررسی برهان علامه طباطبایی رحمة الله بر واجب بودن اصل واقعیت)(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۶ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی بر وجود خداوند متعال برهانی بدین شرح اقامه کردهاند: الف) انکار اصل واقعیت، مستلزم اثبات آن است؛ ب) هرچه انکارش مستلزم اثبات آن باشد، وجودش ضروری است؛ نتیجه: اصل واقعیت، ضروری الوجود (واجبالوجود) است.
درباره مقدمه اول نیز میتوان گفت: اگر کسی اصل واقعیت را انکار کند، آن گاه بدین حقیقت میرسد که واقعیت واقعاً معدوم است. پذیرش این سخن که واقعیت واقعاً، معدوم است، پذیرفتن نوعی واقعیت است. پس اگر کسی اصل واقعیت را انکار کند، گونهای از واقعیت را پذیرفته است.
باید توجه شود که واژه «واقعاً» در این استدلال اعم از وجود و عدم است و با این واژه، هیچ واقعیتی
اثبات نمیشود.
شیوه ها و شگردهای طنز جدید و مطایبه
حوزه های تخصصی:
نقد و بررسی تقریر علامه طباطبایی از برهان صدیقین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از برهان هایی که بر اثبات واجب تعالی اقامه شده، برهان صدیقین است. در این برهان، از مخلوقات و ویژگی های آنها برای اثبات خداوند استفاده نشده، بلکه از خود هستی و وجود، بر وجود خداوند استدلال شده است. در تقریری که «صدرالمتالهین» از برهان صدیقین ارایه داده، از چندین مقدمه فلسفی استفاده کرده است، ولی در تقریر مرحوم «علامه طباطبایی» از آن برهان، هیچ نوع مقدمه فلسفی ای به کار نرفته است. به عبارت دیگر، هنگامی که فیلسوف الهی وارد بحث اثبات خدا می شود، می تواند بدون گذراندن هیچ مساله فلسفی، واجب بالذات را اثبات کند. هدف این مقاله، نقد و تحلیل تقریر مرحوم علامه طباطبایی از برهان صدیقین و ارایه تقریری نوین از آن برهان است.
برهان صدیقین به تقریر مرحوم علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ادله ای که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند و عنوان آن ظاهرأ برای اولین بار توسط بوعلی به کاربرده شده ‘ برهان صدیقین است . استدلال بوعلی امروزه تحت عنوان برهان امکان و وجوب شناخته می شود. اما چند قرن پس از وی ‘ فیلسوف نامدار دیگر ‘ ملاصدرای شیرازی ‘ با تأسیس مبادی تازه فلسفی ‘ صورت دیگری از برهان صدیقین ارائه کرد . مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی ‘ به تعبیر برخی از شاگردان ایشان ‘ کوشیده است برهان مزبور را به نحوی ارائه کند که اثبات وجود خداوند به عنوان اولین مسأله فلسفی قابل طرح باشد . مقاله حاضر ‘ گزارشی از رأی مرحوم طباطبایی ‘ و سپس بیان برخی نقدها برآن است که به نظر نگارنده مقاله رسیده است .
تأملی بر نظریة شبح و وجود ذهنی، با تأکید بر آراء علامة طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئلة تطابق ذهن و عین نه تنها حکمای اسلامی را به خود مشغول ساخته، بلکه در میان فلاسفة غرب نیز معرکة آراء بوده است. از جمله نظریاتی که ذیل این بحث مطرح شده، نظریة وجود ذهنی بین فلاسفة متأخر و نظریة شبح در بین متکلمان است . طرح این نظریه، ثمرة پرسش هایی است که متکلمان در ارتباط با چگونگی وجود ماهیات اشیا در ذهن مطرح میساختند. کنجکاوی متکلمان دراین زمینه، سبب پیدایش نظریة اضافه و نظریة شبح در بین آنان گردید. در میان فلاسفة اسلامی، اولین کسی که نظریة شبح را جداگانه مطرح و نقد کرده، علامه طباطبایی (ره) است.
در این مقاله پس از نقل مقدمهای کوتاه، تطابق عین و ذهن در معرفت شناسی اسلامی بررسی می شود، سپس نگارنده به تبیین نظریة شبح از دیدگاه
علامه طباطبایی میپردازد. لزوم سفسطه و به وجود آمدن دور، اشکالاتی است که علامه بر پیکر این نظریه وارد میسازد. نگارنده با نقد هر یک از آنها، زمینه را برای تقویت نظریة شبح فراهم ساخته و با نقل نقدهایی بر نظریة حکما، به تأییدات خود بر نظریة شبح می افزاید.
استاد مطهری و نقد ایدئالیسم
حوزه های تخصصی:
از قرن هفدهم در فلسفة غرب تحولی بنیادی در پژوهش فلسفی روی داد و بحث دربارة نحوة شکل گیری شناخت و میزان اعتبار آن محور مسائل فلسفی شد. این تحول در قلمرو فلسفة اسلامی به علت نبود ارتباط میان دو عالم فلسفة اسلامی و غرب با سه قرن تأخیر بازتاب یافت. استاد مطهری به عنوان استاد مبرز فلسفة اسلامی کوشید تا ابتدا با آرای فیلسوفان جدید و معاصر آشنا شود، سپس به نقد و بررسی آن ها بپردازد. یکی از مسائل مورد توجه استاد مسئلة شناخت بود که در آن دو دیدگاه اصلی در برابر هم قرار دارند: یکی رئالیسم که وجود مابازای ادراکات حسی را در خارج می پذیرد و شناخت حسی را کاشف از خارج می داند؛ و دیگری ایده آلیسم ذهنی که منکر این امر است. علامه طباطبایی و استاد مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم با دفاع از مبانی رئالیستی فلسفة اسلامی به نقد ایدئالیسم ذهنی یا اصالت تصور ازیک سو و نقد مبانی ماتریالیسم دیالکتیک ازسوی دیگر می پردازند. دیدگاه استاد مطهری در این کتاب، که در دهة سی نوشته شده است، با آنچه در درس های شرح مبسوط منظومه در دهه پنجاه القا کرده اند قدری تفاوت دارد. ایشان در کتاب نخست ایدئالیسم به معنای اصالت تصور را از حیث انکار واقعیت هم تراز سفسطه می گیرد و فیلسوفان ایدئالیستی چون بارکلی و شوپنهاور را به لحاظ انکار جهان خارج از ظرف ذهن، در کنار سوفسطائیانی چون پروتاگوراس و گرگیاس نام می برد، درحالی که در کتاب دوم تحلیل عمیق تری از مسئلة شناخت و اثبات جهان خارج به دست می دهد. در این مقاله می کوشیم با ارائة تحلیلی جامع از دیدگاه استاد مطهری در باب شناخت و نقد ایشان بر ایدئالیسم، به نقد و بررسی آرای ایشان بپردازیم.
مواضع جدلی در منطق ابن سینا: از اصول مناظره تا مغالطات تعریف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مواضع جدلی را ارسطو و مشائیان به منزله «اصول مناظره» به کار می گرفتند ولی ابن سینا کارکرد آن ها را به «مغالطات تعریف» دگرگون ساخته است. این یکی از برجسته ترین نوآوری های ابن سیناست که پویایی اندیشة منطقی او و استقلال آن از منطق ارسطو و مشائیان را به خوبی نشان می دهد، با این حال تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. این نوآوری از یک سو با «هدف گرایی منطقی» او، و از سوی دیگر با منطق نگاری دوبخشی اش پیوند دارد. منظورم از هدف گرایی منطقی ابن سینا باور او به این دیدگاه است که هدف منطق درست اندیشی و پرهیز از نادرست اندیشی است و هر بخش از منطق ارسطویی که در راستای یکی از این دو هدف نیست یا باید کنار نهاده شود، مانند خطابه و شعر، یا باید تغییر کارکرد دهد، مانند جدل. در منطق نگاری دوبخشی، منطق تقسیم می شود به نظریة تعریف و نظریة استدلال. اکنون اگر این نوآوری ابن سینا یعنی «تبدیل مواضع جدلی به مغالطات تعریف» را در کنار این دیدگاه ارسطویی بگذاریم که «ابطال های سوفیستی (سفسطه ها) همگی مغالطات قیاسی اند»، آن گاه به موازات نظریة تعریف و نظریة استدلال، مغالطات هم تقسیم می شوند به مغالطات تعریف و مغالطات استدلال. این نوآوری ابن سینا هم گام با رشد دو ایدة «منطق دوبخشی» و «هدف گرایی»، به تدریج در الشفاء، النجاة، الحدود، منطق المشرقیین، و الاشارات رشد می کند.
مقایسه نظریه عدم تطابق ذهن و خارج با سفسطه از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه ذهن و عین یکی از مباحث اساسی در هستیشناسی و معرفت شناسی است که در حکمت متعالیه در ذیل بحث علم مطرح میگردد و غالب حکما تطابق عین و خارج را امری الزامی میدانند به گونهای که اگر تطابق برداشته شود، ارتباط انسان با واقع قطع میشود و تمام علوم و ادراکات بشری بیارزش میگردد و پایان آن چیزی جز سفسطه و انکار واقعیت نخواهد بود. علامه طباطبایی در برخی از آثار خود بر لزوم تطابق تأکید نموده است اما در آثار دیگر خود قائل به عدم تطابق است، بدون آن که چنین دیدگاهی را مستلزم انکار وجود ذهنی و یا سفسطه و انکار واقعیت بداند. به نظر میرسد که ایشان در مواردی که بر لزوم تطابق تأکید نموده است در مقام بیان نظر مشهور حکما بوده است نه نظر خود، چرا که چنین آثاری کتابهای درسی و مرسوم حوزه بوده است و در این موارد نظریه مشهور تبیین میگردد. لذا نظریه خاص ایشان در این رابطه بر عدم لزوم تطابق است. این پژوهش از سویی در صدد آن است که تطابق بین عین و ذهن را رد نماید چرا که دلیلی بر تطابق وجود ندارد بلکه ادلهای نقلی و تجربی( شهودی) بر عدم تطابق وجود دارد و از سوی دیگر اشکالاتی را که در رابطه با عدم تطابق به وجود میآید در ذیل بحث قول به سفسطه پاسخ دهد. اگر این رابطه به درستی تبیین گردد، بسیاری از مشکلاتی که در باب مکاشفات، تعبیر خواب و تجسم اعمال و معاد جسمانی وجود دارد برطرف میگردد.
بررسی انتقادی نسبت «آب، ارتعاش و معنویت» در اندیشه ماسارو ایموتو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
59-74
حوزه های تخصصی:
ماسارو ایموتو با استناد به آزمایش های تجربی مدعی است درک آدمی از خویشتن متوقف بر فهم تغییرات آب موجود در بدن است و بر این اساس، مسئله تحقیق بررسی اعتبار این ایده و تحلیل راهکارهای ایموتو جهت کسب بهبودی و معنویت است که به روش تحلیلی - انتقادی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. بدین سان، یافته های تحقیق نشان می دهد که دیدگاه ایموتو از انسجام کافی برخوردار نیست؛ چرا که نخست، ماده به مثابه امر ناپایدار نمی تواند آگاه باشد و خردمندی نیز جز در حصول صورت معقول نزد مجرد حاصل نمی شود؛ دوم، ایموتو در تبیین خودشناسی و بهبودی بر اساس آب موجود در بدن انسان و با استناد به آزمایش های تجربی مرتکب تسری حکم و سفسطه شده است. سوم، وی در تشریح این نظریه مرتکب تشبه امر – خلط مبحث – شده است؛ زیرا به این نکته توجه ندارد که پدیده های مادی علل بی شماری دارند، اینکه انحصار پدیده ای در علت جسمانی می تواند مستلزم تناقض باشد و اینکه علامت غیر از علت است.
جایگاه بحث مغالطه در منطق ابن سینا
ابن سینا از بزرگ ترین حکماء و منطق دانان مشائی است. منطق یکی از مهم ترین بخش های سه گانه کتب حکمی ابن سینا است که درآن به ساماندهی برخی اصول مشائی و تدوین ضوابط نوینی می پردازد. بنابر تعریف منطق که به عنوان میزانی برای حفظ ذهن از خطا تدوین شده است، شناخت خطا و لغزش در اندیشه ضرورت می یابد؛ لذا از مهم ترین مباحث در منطق و به عنوان ثمرکه کاربردی منطق، بحث مغالطه است. شناخت اقسام مغالطه و پرهیز از آنها غایت اصلی منطق محسوب می شود. لیکن تمام علوم که از استدلال و قیاس استفاده می کنند، به نحو مستقیم یا غیر مستقیم نیازمند منطق به ویژه شناخت بحث مغالطه هستند. مقاله حاضر به بحث مغالطه، تقسیم بندی و جایگاه آن در آثار مهم منطقی ابن سینا می پردازد تا اهمیت این بحث را در اندیشه او تبیین کند.
فلسفه و فیلسوف نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی آثار ابن سینا، چیستی فلسفه وتعریف فیلسوف نزد وی تبیین ومورد تحقیق قرار گیرد . این روش مفید چند فائده است : 1. آنکه دانسته می شود آنچه راکه برخی( مانند ماجد فخری) . از محققان تاریخ فلسفه ، بدون تحقیق در باره دید گاه ابن سینا گفته اند ناصواب ونادرست است .2. معلوم می گردد ، مطالبی را که برخی از فیلسوفان پس از ابن سینا ( مانند ملا صدرا) . بنام خود وبدون استناد دادن آنها به وی آنهارا در کتب خود ذکر کرده اند ؛ متعلق به ابن سینا بوده است . 3. این نتیجه را در بر دارد که فلسفه اسلامی را باید ازسرچشمه اصلی آن آموخت ومرجعیت ابن سینا را پذیرفت - همان روشی که عبدالکریم شهرستانی در کتاب « ا لملل والنحل » آن رابه کار برده است و در معرفی فلسفه اسلامی نظرات ودیدگاه ابن سینارا بر نظر ودیدگاه دیگر فیلسوفان مسلمان ترجیح داده واز او به عنوان « علّامه القوم » یاد کرده است - نویسنده دراین بررسی متوجه نکات ژرف وعمیقی در نظر ابن سینا شده است از جمله : ضرورت ، دوام وکلیت که وی آنهارا از اختصاصات فکر واندیشه فلسفه پژوهی می داند ، از مباحث مهمی است که در قرون بعدی درآثار فیلسوفانی مانند کانت می توان اهمیت آنها را مشاهده کرد . به عقیده نگارنده علی رغم سیطره فلسفه صدرائی بر فکر واندیشه فیلسوفان معاصر ما ، همچنان نظر عبدالکریم شهرستانی ، صائب وقابل دفاع است ولازم است « مرجعیت » فلسفی ابن سینا رادر پژوهشهای فلسفه اسلامی تداوم بخشیم وزوایای پنهان فلسفه وی را بگشائیم ومانند خود ابن سینا تا حد امکان از آمیزش مسائل فلسفی با مسائل کلامی وعرفانی بپرهیزیم . روش پژوهش در این مقاله ، در مرحله نخست روش کتابخانه ای(ویا جمع آوری اطلاعات) وسپس با روش توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته است.
تحلیل و نقد اشکال های وارد شده بر نظریه شبح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۴۸
1 - 14
حوزه های تخصصی:
مسئله حکایت گری معلومات ذهنی از جهان خارجی و کیفیت آن، از موضوعات اساسی در فلسفه اسلامی به شمار می رود. یکی از نظریه هایی که در باب این حکایت گری بیان شده، نظریه شبح نام دارد، که بر اساس آن تنها شبح و تصویری از شیء خارجی به ذهن می آید. این نظریه در میان حکمای طراز اول اسلامی طرفداری نداشته و توسط ملاصدرا و شارحان او مورد نقد قرار گرفته است. مدعای نگارندگان در این نوشتار این است که صرف نظر از مسئله معقولیت و عدم معقولیت نظریه شبح، که خود بحثی مستقل را می طلبد، استدلال های مخالفین در رد این نظریه، آن گونه که خودِ مخالفین پنداشته اند، چندان هم موجه به نظر نمی رسد.